Forwarded from اتچ بات
▪️به بهانه سالگرد درگذشت حسن جوهرچی
✍️ احسان محمدی
▪️سال 74 تازه پشت لب مان سبیل درآمده بود. همه ی همسن ها را می گویم چون دخترها هم آن زمان سبیل داشتند! رویایمان رفتن به #دانشگاه بود و بس.
▪️بزرگترها در مهمانی ها به غیر از گرانی، داستان عاشق شدن پسرها و دخترهای دانشجو را با اغراق و لب گزیدن پیش ما تعریف می کردند که عبرت بگیریم! غافل از آنکه مشتاق تر می شدیم برویم به این #بهشت_زمینی! آن زمان عشق یعنی صدای #علیرضا_افتخاری و یک سیب سرخ که شالاپ می افتاد وسط یک رودخانه و یارا یارا گاهی دل ما را!
📺 تا اینکه سریال #در_پناه_تو شروع شد. ماجرای چند هم دانشکده ای که اسیر سلسله موی دختری شده بودند. وقتی #رامين با دست و دلی که می لرزید به # مریم (لعیا زنگنه) نزدیک می شد که حرفی بزند، قلب همه دختر و پسرهای آن روزگار به تپش می افتاد. نقشه ایران دیگر گربه شکل نبود، به یک قلب سرخ پرخون تبدیل می شد. از خودمان می پرسیدیم این ما هستیم که یک عشق زمینی می بینیم؟ پس عشق آسمانی کجاست؟ هنوز #غلامرضا_طریقی نسروده بود:
بوسه ی گرمی بده تا لبم اذعان کند
بین دو قطب رخت، خط لبت استواست
ای نه چنین نه چنان، در دل من همچنان
عشق زمینی بمان عشق هوایی هواست
🔹زنگ تفریح ها سه دسته می شدیم؛ یک گروه طرفدار کمالات #محمد، یک گروه عاشق شوخ و شنگی #پارسا، یک گروه شیفته #رامین و البته همه هوادار مریم که آن روزها با آن شیوه چادر گرفتن و ملاحتش، #نیکول_کیدمن ما فقرا بود.
▪️مریم شاید اولین دختری سر و زبان دار تلویزیون بود، محکم و باوقار. وقتی پای عشق وسط آمد مقابل خانواده اش ایستاد. قبل از آن دخترها پشت دیالوگ" هرچی آقاجونم بگه" قایم می شدند.
🎞 سریال کار #حمید_لبخنده بود. برای آن روزگار که هنوز خیلی هایمان برای خوردن موز دنبال دفترچه راهنما می گشتیم، #پیتزا ندیده بودیم، خبر نداشتیم ترامپ اختراع شده و لیونل مسی هشت سالش بود، یک شاهکار تمام عیار به شمار می رفت.
▪️22 سال بعد همه چیز تغییر کرده. #حسن_جوهرچی همه مان را غافلگیر کرد و رفت، #رامین_پرچمی لابلای یک مجادله سیاسی_اجتماعی از صحنه خارج شد و #پارسا_پیروزفر با آن موهای لَخت دلفریب 44 ساله است.
💰حالا به جای عشق، این پول است که راه همه چیز را باز می کند و آدمها حتی اگر اندازه مریم و محمد لطیف و عاشق پیشه باشند، لزوماً مثل سریال عاقبت به خیر نمی شوند.
▪️آن روزها با قلب های نوجوان یک هفته صبر می کردیم تا «در پناه تو» شروع شود، غافل از آنکه زندگی همیشه این مجال را نمی دهند که «در پناه تو» باشیم. چه با عجله رفتی "محمد"ش!
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
▪️سال 74 تازه پشت لب مان سبیل درآمده بود. همه ی همسن ها را می گویم چون دخترها هم آن زمان سبیل داشتند! رویایمان رفتن به #دانشگاه بود و بس.
▪️بزرگترها در مهمانی ها به غیر از گرانی، داستان عاشق شدن پسرها و دخترهای دانشجو را با اغراق و لب گزیدن پیش ما تعریف می کردند که عبرت بگیریم! غافل از آنکه مشتاق تر می شدیم برویم به این #بهشت_زمینی! آن زمان عشق یعنی صدای #علیرضا_افتخاری و یک سیب سرخ که شالاپ می افتاد وسط یک رودخانه و یارا یارا گاهی دل ما را!
📺 تا اینکه سریال #در_پناه_تو شروع شد. ماجرای چند هم دانشکده ای که اسیر سلسله موی دختری شده بودند. وقتی #رامين با دست و دلی که می لرزید به # مریم (لعیا زنگنه) نزدیک می شد که حرفی بزند، قلب همه دختر و پسرهای آن روزگار به تپش می افتاد. نقشه ایران دیگر گربه شکل نبود، به یک قلب سرخ پرخون تبدیل می شد. از خودمان می پرسیدیم این ما هستیم که یک عشق زمینی می بینیم؟ پس عشق آسمانی کجاست؟ هنوز #غلامرضا_طریقی نسروده بود:
بوسه ی گرمی بده تا لبم اذعان کند
بین دو قطب رخت، خط لبت استواست
ای نه چنین نه چنان، در دل من همچنان
عشق زمینی بمان عشق هوایی هواست
🔹زنگ تفریح ها سه دسته می شدیم؛ یک گروه طرفدار کمالات #محمد، یک گروه عاشق شوخ و شنگی #پارسا، یک گروه شیفته #رامین و البته همه هوادار مریم که آن روزها با آن شیوه چادر گرفتن و ملاحتش، #نیکول_کیدمن ما فقرا بود.
▪️مریم شاید اولین دختری سر و زبان دار تلویزیون بود، محکم و باوقار. وقتی پای عشق وسط آمد مقابل خانواده اش ایستاد. قبل از آن دخترها پشت دیالوگ" هرچی آقاجونم بگه" قایم می شدند.
🎞 سریال کار #حمید_لبخنده بود. برای آن روزگار که هنوز خیلی هایمان برای خوردن موز دنبال دفترچه راهنما می گشتیم، #پیتزا ندیده بودیم، خبر نداشتیم ترامپ اختراع شده و لیونل مسی هشت سالش بود، یک شاهکار تمام عیار به شمار می رفت.
▪️22 سال بعد همه چیز تغییر کرده. #حسن_جوهرچی همه مان را غافلگیر کرد و رفت، #رامین_پرچمی لابلای یک مجادله سیاسی_اجتماعی از صحنه خارج شد و #پارسا_پیروزفر با آن موهای لَخت دلفریب 44 ساله است.
💰حالا به جای عشق، این پول است که راه همه چیز را باز می کند و آدمها حتی اگر اندازه مریم و محمد لطیف و عاشق پیشه باشند، لزوماً مثل سریال عاقبت به خیر نمی شوند.
▪️آن روزها با قلب های نوجوان یک هفته صبر می کردیم تا «در پناه تو» شروع شود، غافل از آنکه زندگی همیشه این مجال را نمی دهند که «در پناه تو» باشیم. چه با عجله رفتی "محمد"ش!
🖋 @ehsanmohammadi95
Telegram
📚 کتاب بخریم که عشق مجازی هواست!
✍ #احسان_محمدی
◀️ دو سال پیش در #تلگرام کانالی ساختم که تعداد زیادی عضو داشت. یک روز صبح در میانه خواب و بیداری دستم رفت روی گزینه delete و کانال حذف شد!
◀️ به همین راحتی همه عکس هایی که دانه دانه برای پیدا کردن شان وقت گذاشته بودم، نوشته هایی که کلمه به کلمه کنار هم چیده بودم، زمانی که برای نوشتن هر مطلب گذاشته بودم دود شد و به هوا رفت! به قول گزارشگرهای #عرب: خلاااااص!
◀️ فضای مجازی و اینترنت جز قلب ما، چشم هایمان را هم به یغما برده است. عادت کرده ایم به این فضا و از کاغذ دور شده ایم. ایرادی در این کار نمی بینم و اتفاقاً لذت می برم از انعطاف و سرعت عمل و تنوع و تکثر مطالبش اما واقعیت آن است که به شدت #مجازی است.
⛔️ ممکن است یک روز صبح بیدار شوید و ببینید سایت محبوب تان، صفحه ای که دوست داشتید و مطالبی که گمان می کردید با یک سرچ ساده به آنها دسترسی پیدا می کنید هک شده، فیلتر شده، دچار اختلالی شده که پدیده آورنده هایش رهایش کرده اند و جز مشتی پرانتز و اعداد و ارقام و نقطه چین هیچ به جا نمانده. یک مُشت خاکستر مجازی از باغی که به نظر بی زوال می رسید!
◀️ به قول قدیمی ها انگار همه چیز این دنیای مجازی روی #هواست! به همین اندازه بی اعتبار.
#غلامرضا_طریقی در غزلی می سراید:
ای نه چنین نه چنان در دل من همچنان
عشق زمینی بمان، عشق هوایی هواست
📗 #کتاب عشق زمینی است. می ماند. اما نوشته های فضای مجازی مثل عشق هوایی هواست! امروز هست و ممکن است ساعتی دیگر نباشد. مثل همین تلگرام که یک دفعه #اراده ای بزرگ برای فیلتر کردنش شکل می گیرد و دسترسی به آن مختل می شود.
هزاران نفر به مطالب و عکس هایشان دسترسی پیدا نمی کنند و آن همه مقاله و نوشته دوست داشتنی انگار در کسری از ثانیه دود شد و به هوا رفت اما کتابخانه هنوز پابرجاست. با همان کتاب هایی که نامهربانانه لایشان را باز نکردیم!
📕 این مقدمه بالا بلند را نوشتم که بگویم در فصل دوست داشتنی اردیبهشت از نمایشگاه کتاب، کتاب بخریم. کالایی که می ماند و هر چه زمان بگذرد باز هم ارزشمند است و گاهی بازخوانی یک کتاب از خواندن کتاب تازه هم شیرین تر است.
می توانیم هدیه اش بدهیم و یک نفر دیگر را هم خوشحال کنیم. می توانیم حتی با خریدنش به گسترش اندیشه در کشور کمک کنیم.
📙 بخش بزرگی از مشکلات کشور ریشه در ندانستن دارد و دانایی با #خواندن به دست می آید. کاری که بسیاری از مسئولان ما انجام نمی دهند و گاهی حتی احساس نیاز به آن نمی کنند. باور کنیم که بین کسی که سواد خواندن ندارد و کسی که کتاب نمی خواند تفاوت زیادی نیست!
🍢 بسیاری از ما در شبکه های اجتماعی و دورهمی ها حق #جوجه_کباب و #پیتزا و #آش و #کله_پاچه را به خوبی ادا کرده ایم. هر کدام مان دستکم یکبار در زندگی مان مفت و مجانی برای یک غذاخوری تبلیغ کرده ایم و به دیگران هم گفته ایم اگر آنجا غذا نخوری نصف عمرت بر فناست، اما چند بار برای یک کتاب خوب، برای یک کتابفروشی خوب تبلیغ کرده ایم و از دیگران خواسته ایم بخوانند یا اگر نبینند نصف عمرشان بر فناست؟
📔 البته که غذای جسم ارزشمند است و به قول #سعدی علیه الرحمه «گر جور شکم نبودی هیچ مرغ در دام صیاد نیوفتادی، بلکه صیاد خود دام ننهادی» اما دستکم گاهی – فقط گاهی- برای غذای روح هم وقت بگذاریم. خرید کتاب کمک کردن به گردش اندیشه است. تشویق نویسنده ها برای خلق اثرهای تازه است. سرمایه سازی است نه چربی سازی!
📓 #کباب خوشمزه است اما آینده یک کشور را #کتاب می سازد و بچه هایی که دل با فرهنگ و اندیشه دارند. رنج آور است که بسیاری از هموطنان به خاطر دوری مسافت قادر به حضور در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران نیستند اما در بسیاری از شهرها می شود #کتابخانه هایی پیدا کرد که هنوز #کباب_خانه نشده اند، می شود رفت و کتاب خرید.
📚 گزافه نیست این سخن؛ ملتی که کتاب نخواند، باید تمام #تاریخ را تجربه کند... ما اندازه کافی تاریخ را تکرار کرده ایم!
🖋 @ehsanmohammadi95
✍ #احسان_محمدی
◀️ دو سال پیش در #تلگرام کانالی ساختم که تعداد زیادی عضو داشت. یک روز صبح در میانه خواب و بیداری دستم رفت روی گزینه delete و کانال حذف شد!
◀️ به همین راحتی همه عکس هایی که دانه دانه برای پیدا کردن شان وقت گذاشته بودم، نوشته هایی که کلمه به کلمه کنار هم چیده بودم، زمانی که برای نوشتن هر مطلب گذاشته بودم دود شد و به هوا رفت! به قول گزارشگرهای #عرب: خلاااااص!
◀️ فضای مجازی و اینترنت جز قلب ما، چشم هایمان را هم به یغما برده است. عادت کرده ایم به این فضا و از کاغذ دور شده ایم. ایرادی در این کار نمی بینم و اتفاقاً لذت می برم از انعطاف و سرعت عمل و تنوع و تکثر مطالبش اما واقعیت آن است که به شدت #مجازی است.
⛔️ ممکن است یک روز صبح بیدار شوید و ببینید سایت محبوب تان، صفحه ای که دوست داشتید و مطالبی که گمان می کردید با یک سرچ ساده به آنها دسترسی پیدا می کنید هک شده، فیلتر شده، دچار اختلالی شده که پدیده آورنده هایش رهایش کرده اند و جز مشتی پرانتز و اعداد و ارقام و نقطه چین هیچ به جا نمانده. یک مُشت خاکستر مجازی از باغی که به نظر بی زوال می رسید!
◀️ به قول قدیمی ها انگار همه چیز این دنیای مجازی روی #هواست! به همین اندازه بی اعتبار.
#غلامرضا_طریقی در غزلی می سراید:
ای نه چنین نه چنان در دل من همچنان
عشق زمینی بمان، عشق هوایی هواست
📗 #کتاب عشق زمینی است. می ماند. اما نوشته های فضای مجازی مثل عشق هوایی هواست! امروز هست و ممکن است ساعتی دیگر نباشد. مثل همین تلگرام که یک دفعه #اراده ای بزرگ برای فیلتر کردنش شکل می گیرد و دسترسی به آن مختل می شود.
هزاران نفر به مطالب و عکس هایشان دسترسی پیدا نمی کنند و آن همه مقاله و نوشته دوست داشتنی انگار در کسری از ثانیه دود شد و به هوا رفت اما کتابخانه هنوز پابرجاست. با همان کتاب هایی که نامهربانانه لایشان را باز نکردیم!
📕 این مقدمه بالا بلند را نوشتم که بگویم در فصل دوست داشتنی اردیبهشت از نمایشگاه کتاب، کتاب بخریم. کالایی که می ماند و هر چه زمان بگذرد باز هم ارزشمند است و گاهی بازخوانی یک کتاب از خواندن کتاب تازه هم شیرین تر است.
می توانیم هدیه اش بدهیم و یک نفر دیگر را هم خوشحال کنیم. می توانیم حتی با خریدنش به گسترش اندیشه در کشور کمک کنیم.
📙 بخش بزرگی از مشکلات کشور ریشه در ندانستن دارد و دانایی با #خواندن به دست می آید. کاری که بسیاری از مسئولان ما انجام نمی دهند و گاهی حتی احساس نیاز به آن نمی کنند. باور کنیم که بین کسی که سواد خواندن ندارد و کسی که کتاب نمی خواند تفاوت زیادی نیست!
🍢 بسیاری از ما در شبکه های اجتماعی و دورهمی ها حق #جوجه_کباب و #پیتزا و #آش و #کله_پاچه را به خوبی ادا کرده ایم. هر کدام مان دستکم یکبار در زندگی مان مفت و مجانی برای یک غذاخوری تبلیغ کرده ایم و به دیگران هم گفته ایم اگر آنجا غذا نخوری نصف عمرت بر فناست، اما چند بار برای یک کتاب خوب، برای یک کتابفروشی خوب تبلیغ کرده ایم و از دیگران خواسته ایم بخوانند یا اگر نبینند نصف عمرشان بر فناست؟
📔 البته که غذای جسم ارزشمند است و به قول #سعدی علیه الرحمه «گر جور شکم نبودی هیچ مرغ در دام صیاد نیوفتادی، بلکه صیاد خود دام ننهادی» اما دستکم گاهی – فقط گاهی- برای غذای روح هم وقت بگذاریم. خرید کتاب کمک کردن به گردش اندیشه است. تشویق نویسنده ها برای خلق اثرهای تازه است. سرمایه سازی است نه چربی سازی!
📓 #کباب خوشمزه است اما آینده یک کشور را #کتاب می سازد و بچه هایی که دل با فرهنگ و اندیشه دارند. رنج آور است که بسیاری از هموطنان به خاطر دوری مسافت قادر به حضور در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران نیستند اما در بسیاری از شهرها می شود #کتابخانه هایی پیدا کرد که هنوز #کباب_خانه نشده اند، می شود رفت و کتاب خرید.
📚 گزافه نیست این سخن؛ ملتی که کتاب نخواند، باید تمام #تاریخ را تجربه کند... ما اندازه کافی تاریخ را تکرار کرده ایم!
🖋 @ehsanmohammadi95
📚 کتاب بخریم که عشق مجازی هواست!
✍ #احسان_محمدی
◀️ دو سال پیش در #تلگرام کانالی ساختم که تعداد زیادی عضو داشت. یک روز صبح در میانه خواب و بیداری دستم رفت روی گزینه delete و کانال حذف شد!
◀️ به همین راحتی همه عکس هایی که دانه دانه برای پیدا کردن شان وقت گذاشته بودم، نوشته هایی که کلمه به کلمه کنار هم چیده بودم، زمانی که برای نوشتن هر مطلب گذاشته بودم دود شد و به هوا رفت! به قول گزارشگرهای #عرب: خلاااااص!
◀️ فضای مجازی و اینترنت جز قلب ما، چشم هایمان را هم به یغما برده است.
عادت کرده ایم به این فضا و از کاغذ دور شده ایم. ایرادی در این کار نمی بینم و اتفاقاً لذت می برم از انعطاف و سرعت عمل و تنوع و تکثر مطالبش اما واقعیت آن است که به شدت #مجازی است.
⛔️ ممکن است یک روز صبح بیدار شوید و ببینید سایت محبوب تان، صفحه ای که دوست داشتید و مطالبی که گمان می کردید با یک سرچ ساده به آنها دسترسی پیدا می کنید هک شده، #فیلتر شده، دچار اختلالی شده که پدیده آورنده هایش رهایش کرده اند و جز مشتی پرانتز و اعداد و ارقام و نقطه چین هیچ به جا نمانده.
یک مُشت خاکستر مجازی از باغی که به نظر بی زوال می رسید!
◀️ به قول قدیمی ها انگار همه چیز این دنیای مجازی روی #هواست! به همین اندازه بی اعتبار.
#غلامرضا_طریقی در غزلی می سراید:
ای نه چنین نه چنان در دل من همچنان
عشق زمینی بمان، عشق هوایی هواست
📗 #کتاب عشق زمینی است. می ماند. اما نوشته های فضای مجازی مثل عشق هوایی هواست!
امروز هست و ممکن است ساعتی دیگر نباشد. مثل همین تلگرام که یک دفعه #اراده ای بزرگ برای فیلتر کردنش شکل می گیرد و دسترسی به آن مختل می شود.
هزاران نفر به مطالب و عکس هایشان دسترسی پیدا نمی کنند و آن همه مقاله و نوشته دوست داشتنی انگار در کسری از ثانیه دود شد و به هوا رفت اما کتابخانه هنوز پابرجاست. با همان کتاب هایی که نامهربانانه لایشان را باز نکردیم!
📕 این مقدمه بالا بلند را نوشتم که بگویم کتاب بخریم. کالایی که می ماند و هر چه زمان بگذرد باز هم ارزشمند است و گاهی بازخوانی یک کتاب از خواندن کتاب تازه هم شیرین تر است.
می توانیم هدیه اش بدهیم و یک نفر دیگر را هم خوشحال کنیم. می توانیم حتی با خریدنش به گسترش اندیشه در کشور کمک کنیم.
📙 بخش بزرگی از مشکلات کشور ریشه در ندانستن دارد و دانایی با #خواندن به دست می آید.
کاری که بسیاری از مسئولان ما انجام نمی دهند و گاهی حتی احساس نیاز به آن نمی کنند.
باور کنیم که بین کسی که سواد خواندن ندارد و کسی که کتاب نمی خواند تفاوت زیادی نیست!
🍢 بسیاری از ما در شبکه های اجتماعی و دورهمی ها حق #جوجه_کباب و #پیتزا و #آش و #کله_پاچه را به خوبی ادا کرده ایم.
هر کدام مان دستکم یکبار در زندگی مان مفت و مجانی برای یک غذاخوری تبلیغ کرده ایم و به دیگران هم گفته ایم اگر آنجا غذا نخوری #نصف_عمرت بر فناست.
اما چند بار برای یک کتاب خوب، برای یک کتابفروشی خوب تبلیغ کرده ایم و از دیگران خواسته ایم بخوانند یا اگر نبینند نصف عمرشان بر فناست؟
📔 البته که غذای جسم ارزشمند است و به قول #سعدی علیه الرحمه «گر جور شکم نبودی هیچ مرغ در دام صیاد نیوفتادی، بلکه صیاد خود دام ننهادی» اما دستکم گاهی – فقط گاهی- برای غذای روح هم وقت بگذاریم.
خرید کتاب کمک کردن به گردش اندیشه است.
تشویق نویسنده ها برای خلق اثرهای تازه است. سرمایه سازی است نه چربی سازی!
📓 #کباب خوشمزه است اما آینده یک کشور را #کتاب می سازد و بچه هایی که دل با فرهنگ و اندیشه دارند.
هنوز هم می شود #کتابخانه هایی پیدا کرد که #کباب_خانه نشده اند، می شود رفت و کتاب خرید.
📚 گزافه نیست این سخن؛ ملتی که کتاب نخواند، باید تمام #تاریخ را تجربه کند... ما اندازه کافی تاریخ را تکرار کرده ایم!
#هفته_کتاب_و_کتابخوانی
🖋 @ehsanmohammadi95
✍ #احسان_محمدی
◀️ دو سال پیش در #تلگرام کانالی ساختم که تعداد زیادی عضو داشت. یک روز صبح در میانه خواب و بیداری دستم رفت روی گزینه delete و کانال حذف شد!
◀️ به همین راحتی همه عکس هایی که دانه دانه برای پیدا کردن شان وقت گذاشته بودم، نوشته هایی که کلمه به کلمه کنار هم چیده بودم، زمانی که برای نوشتن هر مطلب گذاشته بودم دود شد و به هوا رفت! به قول گزارشگرهای #عرب: خلاااااص!
◀️ فضای مجازی و اینترنت جز قلب ما، چشم هایمان را هم به یغما برده است.
عادت کرده ایم به این فضا و از کاغذ دور شده ایم. ایرادی در این کار نمی بینم و اتفاقاً لذت می برم از انعطاف و سرعت عمل و تنوع و تکثر مطالبش اما واقعیت آن است که به شدت #مجازی است.
⛔️ ممکن است یک روز صبح بیدار شوید و ببینید سایت محبوب تان، صفحه ای که دوست داشتید و مطالبی که گمان می کردید با یک سرچ ساده به آنها دسترسی پیدا می کنید هک شده، #فیلتر شده، دچار اختلالی شده که پدیده آورنده هایش رهایش کرده اند و جز مشتی پرانتز و اعداد و ارقام و نقطه چین هیچ به جا نمانده.
یک مُشت خاکستر مجازی از باغی که به نظر بی زوال می رسید!
◀️ به قول قدیمی ها انگار همه چیز این دنیای مجازی روی #هواست! به همین اندازه بی اعتبار.
#غلامرضا_طریقی در غزلی می سراید:
ای نه چنین نه چنان در دل من همچنان
عشق زمینی بمان، عشق هوایی هواست
📗 #کتاب عشق زمینی است. می ماند. اما نوشته های فضای مجازی مثل عشق هوایی هواست!
امروز هست و ممکن است ساعتی دیگر نباشد. مثل همین تلگرام که یک دفعه #اراده ای بزرگ برای فیلتر کردنش شکل می گیرد و دسترسی به آن مختل می شود.
هزاران نفر به مطالب و عکس هایشان دسترسی پیدا نمی کنند و آن همه مقاله و نوشته دوست داشتنی انگار در کسری از ثانیه دود شد و به هوا رفت اما کتابخانه هنوز پابرجاست. با همان کتاب هایی که نامهربانانه لایشان را باز نکردیم!
📕 این مقدمه بالا بلند را نوشتم که بگویم کتاب بخریم. کالایی که می ماند و هر چه زمان بگذرد باز هم ارزشمند است و گاهی بازخوانی یک کتاب از خواندن کتاب تازه هم شیرین تر است.
می توانیم هدیه اش بدهیم و یک نفر دیگر را هم خوشحال کنیم. می توانیم حتی با خریدنش به گسترش اندیشه در کشور کمک کنیم.
📙 بخش بزرگی از مشکلات کشور ریشه در ندانستن دارد و دانایی با #خواندن به دست می آید.
کاری که بسیاری از مسئولان ما انجام نمی دهند و گاهی حتی احساس نیاز به آن نمی کنند.
باور کنیم که بین کسی که سواد خواندن ندارد و کسی که کتاب نمی خواند تفاوت زیادی نیست!
🍢 بسیاری از ما در شبکه های اجتماعی و دورهمی ها حق #جوجه_کباب و #پیتزا و #آش و #کله_پاچه را به خوبی ادا کرده ایم.
هر کدام مان دستکم یکبار در زندگی مان مفت و مجانی برای یک غذاخوری تبلیغ کرده ایم و به دیگران هم گفته ایم اگر آنجا غذا نخوری #نصف_عمرت بر فناست.
اما چند بار برای یک کتاب خوب، برای یک کتابفروشی خوب تبلیغ کرده ایم و از دیگران خواسته ایم بخوانند یا اگر نبینند نصف عمرشان بر فناست؟
📔 البته که غذای جسم ارزشمند است و به قول #سعدی علیه الرحمه «گر جور شکم نبودی هیچ مرغ در دام صیاد نیوفتادی، بلکه صیاد خود دام ننهادی» اما دستکم گاهی – فقط گاهی- برای غذای روح هم وقت بگذاریم.
خرید کتاب کمک کردن به گردش اندیشه است.
تشویق نویسنده ها برای خلق اثرهای تازه است. سرمایه سازی است نه چربی سازی!
📓 #کباب خوشمزه است اما آینده یک کشور را #کتاب می سازد و بچه هایی که دل با فرهنگ و اندیشه دارند.
هنوز هم می شود #کتابخانه هایی پیدا کرد که #کباب_خانه نشده اند، می شود رفت و کتاب خرید.
📚 گزافه نیست این سخن؛ ملتی که کتاب نخواند، باید تمام #تاریخ را تجربه کند... ما اندازه کافی تاریخ را تکرار کرده ایم!
#هفته_کتاب_و_کتابخوانی
🖋 @ehsanmohammadi95
⛔️از پیتزاخوری در روستاها تا پاتیناژ در مشهد
✍️ احسان محمدی
🍕 اگر چه گفته میشود اولینبار در دهه چهل، #پیتزا وارد ایران شد اما یکی از جنجالهای سیاسی- غذایی با محوریت این خوردنی در اواخر دهه 70 رخ داد. دولت اصلاحات سرکار آمده بود و مخالفان خودش را داشت. از جمله اینکه برخی از تندروهای جریان مخالف، اصطلاح #پیتزاخور را برای شماتت رقیب و نشانه استحاله فرهنگی به کار میبردند!
🍕 برای ما که دوران دانشجوییمان در آن سالها میگذشت روزگار پرهیجانی بود. #پیتزاخوری نماد اشرافیت و غربزدگی هم اطلاق شد. خبر ندارم که چند نفر از آنان که در آن سالها این حرفها را زدند بعدها دست زن و بچهشان را حتی در روستاها و شهرهای خیلی کوچک گرفتند و بردند پیتزا بخوردند یا حتی خودشان پیتزافروشی باز کردند اما اتفاقات چند وقت اخیر یادآور خاطره دیگری شد.
🏄🏽♀️ گفتم که سالهای پرهیجانی بود. یکی از سوژههای آن روزگار #فائزه_هاشمی بود. دختری که میگفتند بیشتر از همه فرزندان به پدر شباهت شخصیتی دارد. مخالفانش مینوشتند که قصد دارد دوچرخهسواری بانوان را عادی کند، در کیش موجسواری میکند و حتی به اسبهایش در تهران هندوانه میدهد در حالیکه فقرا نان ندارند بخورند.
اینکه چقدر این حرفها حقیقت داشت یا نداشت داستان دیگری است ولی یکی از اتهامات بزرگش این بود که میخواهد در کیش #پاتیناژ راهانداری کند. پیتزا را میشد زیرسبیلی رد کرد اما پاتیناژ؟ استغفرالله!
⛸ پاتیناژ یا اسکیت روی یخ حرکت و حفظ تعادل با کفش مخصوص بر روی یخ و انجام حرکات مختلف است که به دلیل اینکه مسابقات آن گاهی با حضور زوج زن و مرد برگزار میشود کمتر در تلویزیون به نمایش در میآید. اهل فن این کار را نوعی زنده کردن فرهنگ دوران شاهنشاهی و غربزدگی محض تعریف میکردند.
این یکی دیگر واقعاً حد و مرزشکنی بیحد و حصر به نظر میرسید. نوشتند و زمان گذشت. شعار دادند و زمان گذشت، محکوم کردند و زمان گذشت ... گذشت ...
حالا نه در کیش، که در #مشهد تبلیغ میشود که خلایق هنگام سفر به این شهر، از پیست پاتیناژ آن که توسط یک شرکت هلندی طراحی شده لذت ببرید. نه فقط پاتیناژ که مجموعه پارک آبی ویژه بانوان.
⏳ حالا فائزه هاشمی زنی است که زندان هم رفته، پدرش در خاک خفته و بخشی از آن کارهایی که به آنها #متهم میشد توسط دیگران که احتمالاً زمانی مخالفش بودند پیگیری میشود و سودش را هم میبرند! آن هم در شهری که برگزاری کنسرت موسیقی را بر نمیتابند.
این موارد را با هم مرور کنیم:
⛔️ زمانی سنتگرایان جامعه ایرانی از حمامهای جدید (با دوش) پرهیز میکردند و معتقد بودند دوش مطهر نیست و غسل با آن باطل است.
⛔️ از رادیو، تلویزیون، بلندگو و حتی تا دهه پیش از ویدیو دوری میگزیدند.
⛔️ از راه رفتن شانه به شانهٔ زن و مرد پرهیز داشتند.
⛔️ زن را موظف به انجام کارهای خانه میدانستند و با رای دادن و انتخاب شدن زنان مخالفت میکردند.
⛔️ از بردن نام زنان و دختران خود در مجامع عمومی پرهیز میکردند.
⛔️ بستن ساعت به دست یا پوشیدن کفش و کت و شلوار را تشبه به کفار و حرام میدانستند.
⛔️ عکاسی یا سوار شدن به قطار را جایز نمیدانستند.
⛔️ دختر و پسر را حتی پس از عقد یکدیگر تا شب عروسی دور نگه میداشتند.
⛔️ رانندگی زنان را جایز نمیدانستند و دختران خود را به مدرسه نمیفرستادند.
⛔️ سربازگیری را مجاز نمی دانستند.
⛔️ از گرفتن گذرنامه و شناسنامه خودداری میکردند
و اینها را عین شریعت و دین میدانستند و اگر کسی خلاف عمل میکرد او را #گناهکار لقب میدادند. امروز اما همه این امور پیش پاافتاده و طبیعی به شمار میروند و نوادگان همان منع و ملامتکنندگان هم به این ممنوعیتها لبخند میزنند!
برای شکستن این تابوها اما انسانهایی جانشان را از دست دادهاند، شلاق خوردهاند، سرزنش شدهاند و آبرویشان را بر باد دادهاند...
✅ بسیاری از اتفاقاتی که امروز هم خط قرمز به شما میروند تا چند وقت دیگر به عنوان امور پیش پاافتاده و عادی قلمداد خواهند شد و نسلهای آینده به آن لبخند میزنند.
✅ فقط انگار لازم است که انسانهایی جان و مال و آبرویشان را بر سر آن بگذارند. صاف کردن جادههای سنگلاخ همیشه پرهزینه است. پیش از ما کسانی هزینهاش را دادند، امروز هم عدهای میدهند تا آیندگان آسودهتر زندگی کنند.
آری شود، لیک به خون جگر شود...
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
✍️ احسان محمدی
🍕 اگر چه گفته میشود اولینبار در دهه چهل، #پیتزا وارد ایران شد اما یکی از جنجالهای سیاسی- غذایی با محوریت این خوردنی در اواخر دهه 70 رخ داد. دولت اصلاحات سرکار آمده بود و مخالفان خودش را داشت. از جمله اینکه برخی از تندروهای جریان مخالف، اصطلاح #پیتزاخور را برای شماتت رقیب و نشانه استحاله فرهنگی به کار میبردند!
🍕 برای ما که دوران دانشجوییمان در آن سالها میگذشت روزگار پرهیجانی بود. #پیتزاخوری نماد اشرافیت و غربزدگی هم اطلاق شد. خبر ندارم که چند نفر از آنان که در آن سالها این حرفها را زدند بعدها دست زن و بچهشان را حتی در روستاها و شهرهای خیلی کوچک گرفتند و بردند پیتزا بخوردند یا حتی خودشان پیتزافروشی باز کردند اما اتفاقات چند وقت اخیر یادآور خاطره دیگری شد.
🏄🏽♀️ گفتم که سالهای پرهیجانی بود. یکی از سوژههای آن روزگار #فائزه_هاشمی بود. دختری که میگفتند بیشتر از همه فرزندان به پدر شباهت شخصیتی دارد. مخالفانش مینوشتند که قصد دارد دوچرخهسواری بانوان را عادی کند، در کیش موجسواری میکند و حتی به اسبهایش در تهران هندوانه میدهد در حالیکه فقرا نان ندارند بخورند.
اینکه چقدر این حرفها حقیقت داشت یا نداشت داستان دیگری است ولی یکی از اتهامات بزرگش این بود که میخواهد در کیش #پاتیناژ راهانداری کند. پیتزا را میشد زیرسبیلی رد کرد اما پاتیناژ؟ استغفرالله!
⛸ پاتیناژ یا اسکیت روی یخ حرکت و حفظ تعادل با کفش مخصوص بر روی یخ و انجام حرکات مختلف است که به دلیل اینکه مسابقات آن گاهی با حضور زوج زن و مرد برگزار میشود کمتر در تلویزیون به نمایش در میآید. اهل فن این کار را نوعی زنده کردن فرهنگ دوران شاهنشاهی و غربزدگی محض تعریف میکردند.
این یکی دیگر واقعاً حد و مرزشکنی بیحد و حصر به نظر میرسید. نوشتند و زمان گذشت. شعار دادند و زمان گذشت، محکوم کردند و زمان گذشت ... گذشت ...
حالا نه در کیش، که در #مشهد تبلیغ میشود که خلایق هنگام سفر به این شهر، از پیست پاتیناژ آن که توسط یک شرکت هلندی طراحی شده لذت ببرید. نه فقط پاتیناژ که مجموعه پارک آبی ویژه بانوان.
⏳ حالا فائزه هاشمی زنی است که زندان هم رفته، پدرش در خاک خفته و بخشی از آن کارهایی که به آنها #متهم میشد توسط دیگران که احتمالاً زمانی مخالفش بودند پیگیری میشود و سودش را هم میبرند! آن هم در شهری که برگزاری کنسرت موسیقی را بر نمیتابند.
این موارد را با هم مرور کنیم:
⛔️ زمانی سنتگرایان جامعه ایرانی از حمامهای جدید (با دوش) پرهیز میکردند و معتقد بودند دوش مطهر نیست و غسل با آن باطل است.
⛔️ از رادیو، تلویزیون، بلندگو و حتی تا دهه پیش از ویدیو دوری میگزیدند.
⛔️ از راه رفتن شانه به شانهٔ زن و مرد پرهیز داشتند.
⛔️ زن را موظف به انجام کارهای خانه میدانستند و با رای دادن و انتخاب شدن زنان مخالفت میکردند.
⛔️ از بردن نام زنان و دختران خود در مجامع عمومی پرهیز میکردند.
⛔️ بستن ساعت به دست یا پوشیدن کفش و کت و شلوار را تشبه به کفار و حرام میدانستند.
⛔️ عکاسی یا سوار شدن به قطار را جایز نمیدانستند.
⛔️ دختر و پسر را حتی پس از عقد یکدیگر تا شب عروسی دور نگه میداشتند.
⛔️ رانندگی زنان را جایز نمیدانستند و دختران خود را به مدرسه نمیفرستادند.
⛔️ سربازگیری را مجاز نمی دانستند.
⛔️ از گرفتن گذرنامه و شناسنامه خودداری میکردند
و اینها را عین شریعت و دین میدانستند و اگر کسی خلاف عمل میکرد او را #گناهکار لقب میدادند. امروز اما همه این امور پیش پاافتاده و طبیعی به شمار میروند و نوادگان همان منع و ملامتکنندگان هم به این ممنوعیتها لبخند میزنند!
برای شکستن این تابوها اما انسانهایی جانشان را از دست دادهاند، شلاق خوردهاند، سرزنش شدهاند و آبرویشان را بر باد دادهاند...
✅ بسیاری از اتفاقاتی که امروز هم خط قرمز به شما میروند تا چند وقت دیگر به عنوان امور پیش پاافتاده و عادی قلمداد خواهند شد و نسلهای آینده به آن لبخند میزنند.
✅ فقط انگار لازم است که انسانهایی جان و مال و آبرویشان را بر سر آن بگذارند. صاف کردن جادههای سنگلاخ همیشه پرهزینه است. پیش از ما کسانی هزینهاش را دادند، امروز هم عدهای میدهند تا آیندگان آسودهتر زندگی کنند.
آری شود، لیک به خون جگر شود...
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95