روزنوشت‌های احسان محمدی
17.6K subscribers
3.58K photos
1.17K videos
61 files
367 links
🎓دکترای فرهنگ و ارتباطات
📡مشاور رسانه‌ای
📰روزنامه‌نگار
📺 کارشناس رادیو و تلویزیون

📚 کتاب‌ها‌: جنگ بود، مارکز در تاکسی، شیوه دلبری و متروآشوبی و گنجینه‌پنهان

🔰صفحه اینستاگرام: ehsanmohammadi94
🔰توئیتر: ehsanm92
Download Telegram
چرا گفتی اسیر دست تقدیری؟
چرا دیگر سراغ از ما نمی گیری؟
تو حتی روزهای تلخ نامردی
نگاهت را دریغ از ما نمی کردی ...

📸 عطیه همتی
#مادر
#نفرین_به_جنگ
🖋 @ehsanmohammadi95
▪️یک عکس و خبر دردآور

✍️ # احسان_محمدی

↙️ ما در #تاریخ به سمت آینده حرکت می کنیم یا گذشته؟ اصلاً حرکت می کنیم یا در یک دور باطل گرفتار شده ایم؟ چرا #دوران_گذار در ایران این همه کُند، پرهزینه و عمرسوز است؟

↙️ این پرسش ها را بارها شنیده ایم. جوان ها با صراحت بیشتر و زبان گزنده تری حرف شان را می زنند و حتی اصلاحات #عربستان را به رخ می کشند. می توانیم حاشا کنیم و بگوییم حقیقت ندارد و اصلاحات عربستان نمایشی و ظاهرسازی است اما واقعیت را زیر هیچ فرشی نمی توان تا ابد پنهان کرد. #به_موقع نشنیدن صدای اعتراض و گله مردم ممکن است عمیقاً خسارت بار باشد.

در هفته ای که گذشت یک عکس و یک خبر بیش از هر چیز دیگری این پرسش ها را زنده کرد.

1️⃣ خبرآنلاین تیتر زد:« انتصاب اولین مدیر زن در #تاریخ آموزش و پرورش یزد». وقتی واژه #تاریخ را دیدم دنبال موضوعی شگفت انگیز در خبر بودم اما در متن آمده بود که «در راستای اجرای سیاست به کارگیری زنان در پست های مدیریتی این وزارتخانه، اولین مدیر زن در تاریخ آموزش وپرورش یزد منصوب شد».

نکته اصلی اما اینجا بود که «خانم زهره امیرچقماقی» به عنوان مدیر آموزش وپرورش ناحیه یک شهر یزد منصوب شده بود. دقت کنید! برای اولین بار در تاریخ شهری با قدمت و دیرپایی یزد یک زن به عنوان مدیر #ناحیه انتخاب شده است!

آموزش و پرورش یکی از نهادهایی است که بیشترین میزان اشتغال زنان را در آن داریم و آن وقت برای «اولین بار در تاریخ»؟! در همه این سالها چرا زنان یزدی که اتفاقاً در تدین و تقوا شهره اند اجازه نشستن بر کُرسی مدیریت حتی در حد «مدیر یک ناحیه» را نیافته اند؟

مگر نه اینکه اعتقاد داریم مرد از دامن زن به #معراج می رسد؟ غیر از این است که مدعی هستیم که خانواده اولین بستر رشد و پویایی کودک است؟ آن وقت در #آموزش_و_پرورش به زنان مان تا این اندازه اعتماد نداریم؟!

🔺 موضوع ساده است؛ در جامعه ای که حتی وقتی بحث در مورد #حجاب مطرح می شود میزگرد با حضور مردان و در غیاب زنان برگزار می شود و بیشترین اظهارنظر، سخنرانی و موضع گیری را مردان در مورد پوشش زنان بیان می کنند، انتظار اینکه فرصت های مدیریت به صورت مساوی تقسیم شود، زیادی رویاپردازانه نیست؟

2️⃣ پیش تر هم نوشته ام که اعتقاد ندارم حضور در #ورزشگاه ها نهایت آرزوی زنان و دختران ایرانی باشد. گره ها و مشکلات بزرگتری دارند که ورزشگاه رفتن خُرده ریزه سفره شان محسوب می شود اما انتشار یک عکس از #روزنامه_جامعه نشان داد که چطور یک موضوع مثل ورزشگاه رفتن می تواند 21 سال به چالش تبدیل شود!

در عکسی از روزنامه توقیف شده «جامعه» مورخ 21 اسفند 76 #مهندس_صفایی_فراهانی رئیس وقت فدراسیون فوتبال گفته است: «در تلاشیم تا خانم ها هم به ورزشگاه بیایند».

🔻21 سال از آن تاریخ می گذرد! یعنی دختری که 21 اسفند 76 به دنیا آمده است الان حتی می تواند #مادر باشد و هنوز بحث ورود یا عدم ورود زنان به ورزشگاه ها یکی از موضوعات داغ و حل نشده جامعه است. از قرار معلوم دیروز باز هم دختری با آرایش پسرانه توانسته خود را به ورزشگاه آزادی برساند و بازی پرسپولیس – سپیدرود رشت را از نزدیک ببیند. یعنی 21 سال است ما قادر به حل این موضوع نیستیم؟

🔻می توان محاسبه کرد که چند هزار کلمه در خصوص این ماجرا منتشر شده؟ چند نفر به خاطر همین موضوع بازداشت شده اند؟ چندین بار در رسانه های بین المللی سوژه شده ایم؟ چند اخطار از فدراسیون های جهانی گرفته ایم؟ چه میزان جوانان را دلشکسته و معترض کرده ایم و ... و هنوز گرفتار آن هستیم! چرا گذر نمی کنیم؟ چرا مسائل کوچک را به بحران های هزینه زا تبدیل می کنیم؟

↙️ پاراگراف گزنده نخست را تکرار می کنم: ما در تاریخ به سمت آینده حرکت می کنیم یا گذشته؟ اصلاً حرکت می کنیم یا در یک دور باطل گرفتار شده ایم؟ چرا دوران گذار در ایران این همه کُند، پرهزینه و عمرسوز است؟/عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
وقتی ارتباط با خدا هم تلگرامی بود!

کتاب دعای حضرت #مادر
🖋 @ehsanmohammadi95
📸 تلاش مادر اهوازی برای نجات فرزندش در میانه حمله تروریستی
📸 مهدی پدرامخو
#مادر
🖋 @ehsanmohammadi95
Forwarded from اتچ بات
⛔️ قسم به #مادر، قسم به #ایران!

✍️احسان محمدی

📸 از بین همه عکس های امروز #اهواز عاشق این یکی هستم. مادری برای نجات فرزندش وسط معرکه، دست از جان شسته. به عکس خوب نگاه کنید، حتی سرباز هم پناه گرفته، اما مادر مادر است... مادر اسم مستعار خداست.

📸 یاد مادرم افتادم. حمله آخر عراق. سال۶۷. صدای شلیک ها که نزدیک شد همینطور سرآسیمه می دوید که ما را جمع کند، چند بچه کوچکش که من نُه ساله بزرگترین شان بودم. در کتاب #جنگ_بود مفصل نوشته ام ماجرا را.

📸 راحت می گویم که به بسیجی های جُردن می خندم وقتی می گویند آرزویشان شهادت است! اسم شان را گذاشته ام بسیجی جُردن! آنها لاف شجاعت می زنند. که جنگ را فقط در فیلم ها دیده اند. همان کلیشه های حاجی! تو برو من میام... همان که یک بسیجی لاغر با یک کلاشینکف که فشنگ هایش تمام نمی شود یک لشکر عراقی را منهدم می کند!

📸 هر کس تشنه شهادت است من آدرس می دهم برود پیش بچه های پاکسازی میدان مین در جنوب. برود و مثل مرد در زمین هایی که پاک شده اما احتمال وجود مین هنوز می رود راه برود. فقط راه برود. آن وقت می فهمد جنگ، مین، انفجار و خون با فیلم ها فرق دارد.

📸 #جنگ بد است، گلوله رحم نمی کند، خون وقیح است، نفرینش کنیم و گول این قصه ها را نخوریم که "جنگ برای صلح" فرق دارد! آدم های مضحکی که جنگ را ندیده‌اند از آن زیاد حرف می زنند. فقط حرف می زنند و نمی دانند چطور زندگی ها را متلاشی می کند، چطور تن نازک بچه ها را پاره پاره می کند.

📸 منصفانه نبود ولی من و نسلی از همسالانم در مرز ایران و عراق شب ها با ترس گوش بُرها خوابیدیم، با کابوس کشته شدن بیدار شدیم و جنگ عزیزترین های ما را دزدید و هیچوقت پس نداد. حالا فقط چند سنگ سیاه، چند عکس رنگ پریده و چند خاطره که هی بغض می شود و راه گلو را می بندند از آنها یادگاری داریم.

📸 کودکی ما را جنگ دزدید. این بچه که روی زمین افتاده و صدای گلوله قلبش را متلاشی کرده هیچوقت به بچه قبل از شلیک تبدیل نمی شود. جای زخم روحش هیچوقت خوب نمی شود.

📸 معنی زخم روح را فقط بچه هایی می فهمند که جنگ کودکی شان را غارت کرد، عزیزان شان را دزدید...
دل من هم از حماقت بسیاری از مسئولان خون است اما #جنگ را درمان مشکلات نمی دانم. تفرقه قومی از گلوله بدتر است. برای این سرزمین صلح آرزو کنیم. مادران مان اندازه کافی سیاه پوشیده اند، اشک ریخته اند، پدران مان کم جنازه دفن نکرده اند ...

📸 به این عکس نگاه کنید. به قلب مادر، به ترس کودک، به نفیر گلوله در هوا... به امنیت که این همه ساده می تواند به خطر بیفتد.
دریغ است #ایران که ویران شود. جان من است این، هی مزنیدش... 🇮🇷🇮🇷
🖋 @ehsanmohammadi95
سلامتی سه کس؛ سرباز و زندونی و بی کس!

✍️ احسان محمدی

◀️ میلیون ها ایرانی از دیروز عکس سربازهایی که برای نجات زنان و دختران و کودکان در عملیات تروریستی اهواز به خطر انداختند را به اشتراک گذاشتند و #سرباز دوباره عزیز شد. چند وقت پیش که اتوبوس شان به دره سقوط کرد هم عزیز شدند، وقتی در مرز سلاخی شدند هم عزیز شدند ... گاهی به گاهی ...

◀️ کسانی که خدمت سربازی رفته اند و در مراسم #رژه حاضر بوده اند می دانند که فرمانده گروهان ها معمولاً قول می دهند؛ اگر خوب رژه برید و جوری پوتین هاتون رو بکوبید زمین و شعار بدهید که میدان بلرزه، تشویقی می گیرید...

تشویقی هم یا استراحت چندساعته است یا مرخصی کوتاه شهری. برای اینکه از پادگان بیرون بیایی و بستنی بخوری، سینما بروی، مردم را نگاه کنی و بعد برگردی به پادگان ...

◀️ چقدر دل همه آتش گرفت برای سربازانی که سهم شان از تشویقی #کفن شد... روح شان در آرامش که سرباز وطن هستند. مدفن شان قلب مردم. مردمی که دوست شان دارند. ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست...

◀️ چهارده سال پیش ایستاده بودم جلوی مرکز اعزام. ساک به دست و کله تراشیده که اعزام شوم به خدمت سربازی. اکثر کسانی که از کنارمان با ماشین رد می شدند محبت می کردند:

_آش خورااااا!
_چشم به هم بزنی چشمات در اومده!
_کچلا خدمت خوش بگذره!
_از جلووووو نظام!

◀️ و فکر نمی کردند ما هم زمانی برای خودمان آدمی بودیم. دانشگاهی را به هم می ریختیم. از #ایلام سوار اتوبوس شدیم به مقصد کرج. سرها در گریبان. شب. سکوت. جاده پیچ در پیچ. دل های گرفته. راننده ترانه ای از #گوگوش گذاشته بود: من و گنجشکای خونه، دیدنت عادتمونه...

◀️ برخورد #عموم مردم با سربازها یا از سر ترحم است یا تحقیر. وقتی سوار تاکسی می شوی با آن لباس های برزنتی عرق کرده خودشان را جمع می کنند. توی مترو جوری نگاهت می کنند که انگار «بمیرم برات که از مادر و دوست دخترت دور افتادی و تا برگردی شوهر کرده»!

◀️ من در مرز سربازهایی دیدم که حین گشت زنی رفتند روی #مین و جنازه تکه پاره شان را گذاشتیم توی یخ و بردیم روستایی دور و کور در کهکیلویه و بویر احمد. سربازهای بی کس و بی پارتی که از پارس آباد #مغان افتاده بودند مرز ایران و عراق و شب ها با پوتین های پاره، لباس های آفتاب سوخته و سرهای تراشیده گریه می کردند.

◀️ سربازهایی که از شدت گرما زیر زمین سنگر ساخته بودند، بی برق، بی یخ، بی تلفن و روی کلاه هایشان علامت می زدند تا ۴۵ روزشان تمام شود و ۱۵ روز بروند مرخصی. اما کم نمی گذاشتند. دزدی نمی کردند از وظیفه شان، اختلاس نمی کردند در عهد و پیمان شان با وطن...

◀️ شهادت این سربازها هزار خاطره برایم زنده کرد. دو روز دیگر از یاد همه می رود. از یاد مردم، از یاد سردارها و حضرات. جز مادرهایشان. بیچاره تر آنها که #مادر نداشتند.

◀️ وقتی اتوبوس سربازها به دره سقوط کرد و چندین نفر کشته شدند نوشتم؛ فکر می کنم با مرگشان یاد همه مان انداختند که ما هم وجود داریم. به ما نه از سر ترحم نگاه کنید و نه تحقیر. ما سرباز هستیم. اسم مان سرباز است؛ کسی که قرار است به وقتش برای شما سر بدهد. امید که این ها را هم مثل #شهدای_حرم عزیز بدانند. حرمی به نام ایران.

🇮🇷 دوباره دیروز و شجاعت و شهادت سربازها ... چقدر تلخ است که سرباز باشی و سهمت از زندگی بشود گلوله یک مُشت موش ِکور ِ بزدل که اسم خودشان را گذاشته اند آزادی خواه و بعد از این جنایت ها خزیده اند زیر دستار بدبو و متعفن دشمنان ایران.

برای همه سربازها بخصوص آنها که در مرز هستند دعا کنید.

🎞 به قول آقا محسن دربندی در فیلم #اعتراض:

🔹سلامتی سه تن؛ ناموس و رفیق و وطن. سلامتی سه کس؛ سرباز و زندونی و بی کس!...

🔹سلامتی باغبونی که زمستونش رو از باهار بیشتر دوست داره

🔹سلامتی آزادی، سلامتی زندونیای بی ملاقاتی!
🖋 @ehsanmohammadi95
چرا گفتی اسیر دست تقدیری؟
چرا دیگر سراغ از ما نمی گیری؟
تو حتی روزهای تلخ نامردی
نگاهت را دریغ از ما نمی کردی ...

📸 عطیه همتی
#مادر
#نفرین_به_جنگ
🖋 @ehsanmohammadi95
گزینش به #مادر هم رسید؟!

✍️ احسان محمدی

◾️ چندسال است که به صورت مکرر هرجا که امکان نوشتن یا حرف زدن پیدا می‌کنم در مورد «رواج فحاشی» می‌نویسم، می‌گویم و بسیاری اوقات این جواب را می‌گیرم که: ‌ای بابا! سخت می‌گیری شما!

◾️ ما قدم به قدم مقابل فحاشان عقب رفتیم و آنها سنگر به سنگر همه جا را فتح کردند. حالا نه فقط ورزشگاه‌ها و خیابان‌ها که حتی در دانشگاه‌ها و محافل دوستانه هم #فحش_دادن نشانه صمیمت شده. اینکه آدم‌ها با هم «ندار و راحت» هستند.

◾️ بعید می‌دانم هرگز در طول تاریخ، این همه فحاشی همه‌ی ارکان فوتبال را درنوردیده باشد. اگر قبلاً گروه کوچکی به یکی-دو بازیکن حریف ناسزایی می‌گفتند حالا مربی، سرپرست، مدیر باشگاه، رئیس فدراسیون، وزیر ورزش و حتی بازیکن خودی هدف رکیک‌ترین ناسزاهای جنسی قرار می‌گیرند.

◾️# رسول_خطیبی آخرین چهره سرشناس این داستان است که نامش در رسانه‌ها تکرار می‌شود. اینکه برخی هواداران #پرسپولیس به «مادر» او ناسزا گفته‌اند. شرم‌آور است. تحت هیچ شرایطی قابل دفاع نیست. چه اینکه عضوی از خانواده شهدا باشد یا نباشد. اتفاقاً این تفکیک و برخورد خاص و ویژه؛ احترام و تکریم شهدا و خانواده آنان نیست، بلکه جدا کردن آنها از مردم است.

◾️وقتی به مادر دیگران ناسزا گفتند و کسی واکنش نشان نداد و گفتند عادی است و بالاخره در فضای استادیوم‌ها نقل و نبات پخش نمی‌کنند و تن دادیم و سنگر خالی کردیم و اجازه دادیم فحاشان و هتاکان هر روز جلوتر بیایند از چه کسی گله می‌کنیم؟

◾️ مادر، مادر است. اگر می‌خواهیم حداقل «مادرها» را از این بازی شرم‌آور که راه افتاده دور نگهداریم باید همه مادرها را مثل هم ببینیم. اینجا دیگر پای گزینش و تأیید صلاحیت را وسط نکشیم. مادرها را رتبه‌بندی نکنیم.

◾️مادر رسول خطیبی و #امید_عالیشاه و #علیرضا_بیرانوند و #وریا_غفوری به یک اندازه باید حرمت داشته باشند. این دیگر ماده قانونی نیست که بشود با مُشتی تبصره در آن تردید وارد کرد. قانون مبارزه با فحاشی و فحاشان را قاطعانه برای همه اجرا کنید. فراتر از مادر.

◾️این امر تنها در یک صورت شُدنی است. وقتی که هواداران، مدیران، مربیان و بازیکنان همه به آن بپیوندند و تقبیح کنند. همه. بدون هیچ استثنایی.
🖋 @ehsanmohammadi95