روزنوشت‌های احسان محمدی
17.6K subscribers
3.58K photos
1.17K videos
61 files
367 links
🎓دکترای فرهنگ و ارتباطات
📡مشاور رسانه‌ای
📰روزنامه‌نگار
📺 کارشناس رادیو و تلویزیون

📚 کتاب‌ها‌: جنگ بود، مارکز در تاکسی، شیوه دلبری و متروآشوبی و گنجینه‌پنهان

🔰صفحه اینستاگرام: ehsanmohammadi94
🔰توئیتر: ehsanm92
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
😷
لب باز کن #خوزستان...

✍️ احسان محمدی

⛔️ دردناک است که انگار فقط فاجعه ما را برای چند دقیقه از خواب بیدار می کند. اینکه باید آتش نشان ها در آوار #پلاسکو بسوزند تا یاد بگیریم نباید مزاحم تلفنی آتش نشانی بشویم! باید چند جوان در کردستان یخ بزنند تا بدانیم #کولبری چیست! باید سیستان و بلوچستان را سیل ببرد تا به هوش بیاییم آنها هم جزو نقشه ایران هستند، باید #اهواز گِل باران شود تا بفهمیم خوزستانی ها از صبح تا شب با پیت حلبی ضرب نمی گیرند و لب کارون، چه گُل بارون نمی خوانند!

✈️ در پلانی از #ارتفاع_پست که اصغر فرهادی فیلمنامه اش را نوشت و #حاتمی کیا ساخت، نرگس (لیلا حاتمی) با لهجه آبادانی در دفاع از شوهرش قاسم که سعی کرد هواپیما را به سمت خارج! تغییر مسیر بدهد با بغض گفت:

– تو از قاسم چی می‎دونی؟! فِک کردی قاتلِ؟ قاچاقچیه؟! دزده؟! آدم‎کشه؟! اونم برای این مملکت زحمت کشیده. تو که خوزستانی نیستی! جنگ که تموم شده برگشتی سر خونه زندگیت. ولی اون موقع تازه اول بدبختی ما بود. نه کار بود؛ نه آب بود؛ نه برق بود. … ننه یادته وقتی شاهین رو زائیدم قاسم چه حال و روزی داشت؟! یه آمپول نبود که به این بچه بزنه! اگه بود الان سالم بود! تو خیال کردی قاسم برای خوشگذرونی و عیاشی می‎خواد بره اونور آب؟! اون‎وقت که وقتِ خوشگذرونیش بود تو آبادان کنار جاده آب می‎فروخت؛ حمالی می کرد...

🌞 برای من که روزهایی از زندگی ام را روی آسفالت‎های تفتیده‎اش، #پاپَتی فوتبال بازی کرده‎ام و بوی جوی‎های گندیده آبش را نفس کشیده‎ام و هنوز بخشی از عزیزترین انسان های زندگی ام آن حوالی هستند خوزستان تصویر دیگری است. چند سالی است که غبارش بسیار غلیظ تر شده ولی خوزستان، این استان غنی، همیشه گرفتار فقر بود.

▪️از جنگ و زخم‎هایش که بگذریم، از #خرمشهر که هنوز «آباد» نشده بگذریم، یقه‎ات را ول نمی‎کنند گداهای سمجی که تو را به جان همه عزیزانت قسم می‎دهند برای یک هزارتومانی. بیکاری جوان‎هایش با آن دمپایی‎های بند انگشتی و تی‎شرت‎های آفتاب سوخته. موج اعتیاد که کسی خبردار نشد چطور این همه جوان را آلوده کرد. اعتصاب‎های دم به دقیقه کارگرهای نیشکر هفت‎تپه. میدان‎های #مین هنوز پهن و تشنه خونش. گرمای کُشنده‎اش که هر علفی را می‎سوزاند. آب آشامیدنی‎اش که تهوع آور است و …

⛔️ حال خوزستان خیلی وقت است که خوب نیست. مثل مردی که در کاخی پر از طلا دنبال لقمه‎ای نان می‎گردد برای خوردن. ثروتمند اما گرسنه. طلا نمی‎خواهد، نان می‎خواهد. کار می خواهد. هوا می خواهد برای نفس کشیدن.

🌚 خیلی وقت است که این استان #لب_کارون اش، ُل_بارون نیست. خرمای نخل‎هایش مزه خاک می دهند.

😔 چه بر سر تو آمد خوزستان؟ لب باز کن. حرف بزن. مثل نرگس به این آدم‎ها که دلشان برایت می‎سوزد بگو:

– تو از خوزستان چی می‎دونی؟ فِک کردی خرابه؟ نابوده؟پوکیده؟ از اول این‎طور بوده؟ خوزستان برای این مملکت زحمت کشیده، خوزستان خون داده، نفت داده، حالا لب خودش ترک خورده، حالا هوا نداره نفس بکشه. برق نداره، آب نداره.

▪️چه بدکرداری ای چرخ با مردم آن دیار که هیچ اگر نداشته باشند سر سفره، لبخندشان محو نمی شود از روی لب. بچه هایش با آن پاهای برهنه، چشم‎های سیاه مهربان و پوست‎های آفتاب سوخته چه بدی کردند که حتی هوا ندارند برای نفس کشیدن، برق ندارند، آب ندارند...
#دهلران
#ایلام
#تقریباً_همه_ایران
🖋 @ehsanmohammadi95
🏆به بهانه قهرمانی تیم ملی بانوان ایران در آسیا

🥇تقدیم به آنها که «نه رمیدند، نه گسستند»

#احسان_محمدی

🥇 پاییز 86 در استادیوم آزادی با دو دختر ملی پوش حرف زدم. هنوز نه #تلگرام بود و نه کسی از شبکه های اجتماعی و آفات آن حرفی می زد. #محمود_احمدی_نژاد بر بام قدرت ایستاده بود، #بوش از تحریم می گفت، #بنزین تازه سهمیه بندی شده بود و روزگار داشت به آرامی ورق می خورد.

🥇 هر دو اهل #ایلام بودند. یکی دروازه بان بود و آن یکی هافبک. راه رفتن شان مثل پسرها بود، همینطور سرسختی شان.

زُمرد سلیمانی می گفت الگویش #عابدزاده است. از حوالی َردی آمده بود. روستای بسیار کوچک و کج مسیر نزدیک زرین آباد در ایلام. محروم و خاموش. از آنها که جوانترها می گویند زیر پونز نقشه گیر کرده.

🥇رفته بودم بَردی و وقتی او داشت در مورد روستا و مقاومت ها و مخالفت ها با فوتبال بازی کردنش حرف می زد می دانستم چه می گوید.

🥇هافبک تیم ملی فامیلی اش حاتمی بود. اسم کوچکش یادم رفته ولی خودش می گفت می خواهم #علی_کریمی فوتبال زنان بشوم. با همان شر و شور پسرها حرف می زد و تعریف می کرد از سختی شرایط پیشرفت.

اما خیلی از اردو ناراضی نبود، می گفت اینجا همه دور همیم. از شهرهای مختلف. رویای مشترک داریم. می خواهیم جاده را صاف کنیم برای دخترهای عاشق فوتبال.

🥇فوتبال زنان تازه داشت جان می گرفت. تابو شکسته بود. سوال «دختر رو چه به فوتبال؟» کمرنگ شده بود. همین که از استانی کوچک با بافت سنتی و دور از مرکز چند دختر خودشان را تا تیم ملی بالا کشیده بودند نشان می داد که این موج را سر باز ایستادن نیست.

🥇حالا یازده سال از آن روزها می گذرد، نه از تاک نشانی مانده نه از تاک نشان.

احمدی نژاد انگار بازیگری است که از جلوی دوربین در فیلمی افسانه ای رد می شود. همین قدر دور.

شبکه های اجتماعی دنیا را فتح کرده اند و به جای بوش، #ترامپ دارد از تحریم ها حرف می زند. روزگار هنوز هم به آرامی ورق می خورد اما دختران ملی پوش فوتسال ایران دیروز نامشان را یک بار دیگر به تاریخ آسیا تحمیل کردند.

🥇 پیروزی 5-2 مقابل ژاپن در فینال آسیا از آن اتفاق هایی بود که به آن نیاز داشتیم. چیزی مثل بارانی که بیاید و ریزگردها و آلودگی هوا را بشوید و آسمان صاف شود.

🥇شبکه های اجتماعی لبریز از تحسین و ستایش است. تحسین دخترانی که #قنداق_پیچ مقابل حریفان به میدان رفتند و درخشیدند. تحسین دخترانی که حتی نمی توانند به ورزشگاه بروند و یک بازی مردانه فوتبال را از نزدیک ببیند. حتی دیدارهای تدارکاتی شان هم با اما و اگر حضور یا عدم تماشاگر برگزار شد ...

🥇می شود در مورد کاستی ها نوشت. در مورد اینکه چه سنگ ها سر راه دختران انداختند. چقدر کام شان را تلخ کردند اما آنها نه «رمیدند، نه گسستند». ایستادند و جنگیدند و حالا حتی آنها که تمام تلاش شان را برای نادیده گرفتنِ پیش تاختن زنان ایرانی به کار بردند ناگزیرند دستکم مقابل دوربین ها با واژه های تحسین آمیز در موردشان حرف بزنند.

🥇داستان فقط فتح یک جام قهرمانی و چند عنوان انفرادی نیست. قصه، قصه ی تلاش است و تسلیم نشدن. اینکه در زندکی کسی برای ما #فرش_قرمز پهن نمی کند و این خودمان هستیم که باید سنگلاخ ها را هموار کنیم. حق با #حافظ بود:
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش ها گر کند خار مغیلان، غم مخور
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
Forwarded from اتچ بات
😷
لب باز کن #خوزستان...

✍️ احسان محمدی

⛔️ دردناک است که انگار فقط فاجعه ما را برای چند دقیقه از خواب بیدار می کند. اینکه باید آتش نشان ها در آوار #پلاسکو بسوزند تا یاد بگیریم نباید مزاحم تلفنی آتش نشانی بشویم! باید چند جوان در کردستان یخ بزنند تا بدانیم #کولبری چیست! باید سیستان و بلوچستان را سیل ببرد تا به هوش بیاییم آنها هم جزو نقشه ایران هستند، باید #اهواز گِل باران شود تا بفهمیم خوزستانی ها از صبح تا شب با پیت حلبی ضرب نمی گیرند و لب کارون، چه گُل بارون نمی خوانند!

✈️ در پلانی از #ارتفاع_پست که اصغر فرهادی فیلمنامه اش را نوشت و #حاتمی کیا ساخت، نرگس (لیلا حاتمی) با لهجه آبادانی در دفاع از شوهرش قاسم که سعی کرد هواپیما را به سمت خارج! تغییر مسیر بدهد با بغض گفت:

– تو از قاسم چی می‎دونی؟! فِک کردی قاتلِ؟ قاچاقچیه؟! دزده؟! آدم‎کشه؟! اونم برای این مملکت زحمت کشیده. تو که خوزستانی نیستی! جنگ که تموم شده برگشتی سر خونه زندگیت. ولی اون موقع تازه اول بدبختی ما بود. نه کار بود؛ نه آب بود؛ نه برق بود. … ننه یادته وقتی شاهین رو زائیدم قاسم چه حال و روزی داشت؟! یه آمپول نبود که به این بچه بزنه! اگه بود الان سالم بود! تو خیال کردی قاسم برای خوشگذرونی و عیاشی می‎خواد بره اونور آب؟! اون‎وقت که وقتِ خوشگذرونیش بود تو آبادان کنار جاده آب می‎فروخت؛ حمالی می کرد...

🌞 برای من که روزهایی از زندگی ام را روی آسفالت‎های تفتیده‎اش، #پاپَتی فوتبال بازی کرده‎ام و بوی جوی‎های گندیده آبش را نفس کشیده‎ام و هنوز بخشی از عزیزترین انسان های زندگی ام آن حوالی هستند خوزستان تصویر دیگری است. چند سالی است که غبارش بسیار غلیظ تر شده ولی خوزستان، این استان غنی، همیشه گرفتار فقر بود.

▪️از جنگ و زخم‎هایش که بگذریم، از #خرمشهر که هنوز «آباد» نشده بگذریم، یقه‎ات را ول نمی‎کنند گداهای سمجی که تو را به جان همه عزیزانت قسم می‎دهند برای یک هزارتومانی. بیکاری جوان‎هایش با آن دمپایی‎های بند انگشتی و تی‎شرت‎های آفتاب سوخته. موج اعتیاد که کسی خبردار نشد چطور این همه جوان را آلوده کرد. اعتصاب‎های دم به دقیقه کارگرهای نیشکر هفت‎تپه. میدان‎های #مین هنوز پهن و تشنه خونش. گرمای کُشنده‎اش که هر علفی را می‎سوزاند. آب آشامیدنی‎اش که تهوع آور است و …

⛔️ حال خوزستان خیلی وقت است که خوب نیست. مثل مردی که در کاخی پر از طلا دنبال لقمه‎ای نان می‎گردد برای خوردن. ثروتمند اما گرسنه. طلا نمی‎خواهد، نان می‎خواهد. کار می خواهد. هوا می خواهد برای نفس کشیدن.

🌚 خیلی وقت است که این استان #لب_کارون اش، ُل_بارون نیست. خرمای نخل‎هایش مزه خاک می دهند.

😔 چه بر سر تو آمد خوزستان؟ لب باز کن. حرف بزن. مثل نرگس به این آدم‎ها که دلشان برایت می‎سوزد بگو:

– تو از خوزستان چی می‎دونی؟ فِک کردی خرابه؟ نابوده؟پوکیده؟ از اول این‎طور بوده؟ خوزستان برای این مملکت زحمت کشیده، خوزستان خون داده، نفت داده، حالا لب خودش ترک خورده، حالا هوا نداره نفس بکشه. برق نداره، آب نداره.

▪️چه بدکرداری ای چرخ با مردم آن دیار که هیچ اگر نداشته باشند سر سفره، لبخندشان محو نمی شود از روی لب. بچه هایش با آن پاهای برهنه، چشم‎های سیاه مهربان و پوست‎های آفتاب سوخته چه بدی کردند که حتی هوا ندارند برای نفس کشیدن، برق ندارند، آب ندارند...
#دهلران
#ایلام
#تقریباً_همه_ایران
🖋 @ehsanmohammadi95
سلامتی سه کس؛ سرباز و زندونی و بی کس!

✍️ احسان محمدی

◀️ میلیون ها ایرانی از دیروز عکس سربازهایی که برای نجات زنان و دختران و کودکان در عملیات تروریستی اهواز به خطر انداختند را به اشتراک گذاشتند و #سرباز دوباره عزیز شد. چند وقت پیش که اتوبوس شان به دره سقوط کرد هم عزیز شدند، وقتی در مرز سلاخی شدند هم عزیز شدند ... گاهی به گاهی ...

◀️ کسانی که خدمت سربازی رفته اند و در مراسم #رژه حاضر بوده اند می دانند که فرمانده گروهان ها معمولاً قول می دهند؛ اگر خوب رژه برید و جوری پوتین هاتون رو بکوبید زمین و شعار بدهید که میدان بلرزه، تشویقی می گیرید...

تشویقی هم یا استراحت چندساعته است یا مرخصی کوتاه شهری. برای اینکه از پادگان بیرون بیایی و بستنی بخوری، سینما بروی، مردم را نگاه کنی و بعد برگردی به پادگان ...

◀️ چقدر دل همه آتش گرفت برای سربازانی که سهم شان از تشویقی #کفن شد... روح شان در آرامش که سرباز وطن هستند. مدفن شان قلب مردم. مردمی که دوست شان دارند. ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست...

◀️ چهارده سال پیش ایستاده بودم جلوی مرکز اعزام. ساک به دست و کله تراشیده که اعزام شوم به خدمت سربازی. اکثر کسانی که از کنارمان با ماشین رد می شدند محبت می کردند:

_آش خورااااا!
_چشم به هم بزنی چشمات در اومده!
_کچلا خدمت خوش بگذره!
_از جلووووو نظام!

◀️ و فکر نمی کردند ما هم زمانی برای خودمان آدمی بودیم. دانشگاهی را به هم می ریختیم. از #ایلام سوار اتوبوس شدیم به مقصد کرج. سرها در گریبان. شب. سکوت. جاده پیچ در پیچ. دل های گرفته. راننده ترانه ای از #گوگوش گذاشته بود: من و گنجشکای خونه، دیدنت عادتمونه...

◀️ برخورد #عموم مردم با سربازها یا از سر ترحم است یا تحقیر. وقتی سوار تاکسی می شوی با آن لباس های برزنتی عرق کرده خودشان را جمع می کنند. توی مترو جوری نگاهت می کنند که انگار «بمیرم برات که از مادر و دوست دخترت دور افتادی و تا برگردی شوهر کرده»!

◀️ من در مرز سربازهایی دیدم که حین گشت زنی رفتند روی #مین و جنازه تکه پاره شان را گذاشتیم توی یخ و بردیم روستایی دور و کور در کهکیلویه و بویر احمد. سربازهای بی کس و بی پارتی که از پارس آباد #مغان افتاده بودند مرز ایران و عراق و شب ها با پوتین های پاره، لباس های آفتاب سوخته و سرهای تراشیده گریه می کردند.

◀️ سربازهایی که از شدت گرما زیر زمین سنگر ساخته بودند، بی برق، بی یخ، بی تلفن و روی کلاه هایشان علامت می زدند تا ۴۵ روزشان تمام شود و ۱۵ روز بروند مرخصی. اما کم نمی گذاشتند. دزدی نمی کردند از وظیفه شان، اختلاس نمی کردند در عهد و پیمان شان با وطن...

◀️ شهادت این سربازها هزار خاطره برایم زنده کرد. دو روز دیگر از یاد همه می رود. از یاد مردم، از یاد سردارها و حضرات. جز مادرهایشان. بیچاره تر آنها که #مادر نداشتند.

◀️ وقتی اتوبوس سربازها به دره سقوط کرد و چندین نفر کشته شدند نوشتم؛ فکر می کنم با مرگشان یاد همه مان انداختند که ما هم وجود داریم. به ما نه از سر ترحم نگاه کنید و نه تحقیر. ما سرباز هستیم. اسم مان سرباز است؛ کسی که قرار است به وقتش برای شما سر بدهد. امید که این ها را هم مثل #شهدای_حرم عزیز بدانند. حرمی به نام ایران.

🇮🇷 دوباره دیروز و شجاعت و شهادت سربازها ... چقدر تلخ است که سرباز باشی و سهمت از زندگی بشود گلوله یک مُشت موش ِکور ِ بزدل که اسم خودشان را گذاشته اند آزادی خواه و بعد از این جنایت ها خزیده اند زیر دستار بدبو و متعفن دشمنان ایران.

برای همه سربازها بخصوص آنها که در مرز هستند دعا کنید.

🎞 به قول آقا محسن دربندی در فیلم #اعتراض:

🔹سلامتی سه تن؛ ناموس و رفیق و وطن. سلامتی سه کس؛ سرباز و زندونی و بی کس!...

🔹سلامتی باغبونی که زمستونش رو از باهار بیشتر دوست داره

🔹سلامتی آزادی، سلامتی زندونیای بی ملاقاتی!
🖋 @ehsanmohammadi95
📸 اسمش جواد محمدی است. اهل زرنه در ایوان ... احتمالاً اگر نقشه ایران را جلوی بازیکنان #پرسپولیس و #استقلال بگذارید نتوانند #ایوان را پیدا کنند.

▪️آدرس کامل تر؛ استان #ایلام.
در آن گوشه دور جغرافیا شب پیش این جوان در خون خودش غلتید.

▪️گفتند و نوشتند پس از شکست پرسپولیس او با یک هوادار استقلال که شادمانی کرده وارد مشاجره شده... اسلحه شکاری... گلوله و قصه تمام شد!

▪️حالا دیگر چه فرقی می کند هوادار پرسپولیس بوده یا استقلال؟‌ گلوله از اسلحه خودش شلیک شده یا دیگری؟!

▪️برای پدر و مادرش چه فرقی می کند وقتی الان سیاه پوشیده اند و در این پاییز رفته اند به استقبال #زمستان زندگی؟‌ این زخم مگر خوب می شود؟ غم از دست دادن جوان کمر می شکند.

▪️ گاهی چه آسان از دست می دهیم مرواریدی که برای صیدش دل هزار صدف باید می شکست... در تصادف، در یک مشاجره ساده، در یک خشم آنی... چرا این همه خشمگین و کم طاقت شده ایم؟

▪️ روحش در آرامش.
🖋 @ehsanmohammadi95
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎵 اسم‌اش این نبود ولی همه‌ی ما «مینی» صدایش می‌کردیم. مینی عجیب‌ترین بچه روستای کاوَرِ تُوِه‌طاق و عشایر حوالی‌اش بود. چشمِ دیدن نداشت اما دست‌هایش صداهایی خلق می‌کرد که ما بلد نبودیم.

🎵 ما، بچه‌های روستایی در مرز ایران و عراق بودیم، در استانی که هنوز بعد از جنگ هم خیلی‌ها روی نقشه آسان پیدایش نمی‌کنند. #ایلام.
برق نداشتیم، از اختراع چیزی به نام تلویزیون بی‌خبر بودیم ولی حتی پیرزن‌های روستای کوچک دویست نفره‌مان آخرین تحلیل‌های دیشب رادیو بی‌بی‌سی را حفظ بودند. همسایه دیوار به دیوار جنگ بودن باعث می‌شود #خبر ارزش طلا داشته باشد.

🎵 ویولون و گیتار و آکاردئون مال بچه شهری‌هاست. تنها سازی که به چشم دیده بودیم #دهل بود که در عروسی‌ها می‌زدند و زن و مرد کُردی می‌رقصیدند.
«مینی» حتی دُهل هم ندیده بود اما با پیت روغن جوری تمبک/تنبک می‌زد که عینهو پیش استاد #حسین_تهرانی مشق کرده بود.

🎵 جهان را با گوش‌هایش می‌دید، بعد تبدیلش می‌کرد به ضربه‌های بی‌وقفه روی پیت حلبی روغنِ خالی که از اینور و آنور پیدا می‌کرد و...
#احسان_محمدی

متن کامل را اینجا بخوانید👇
https://www.instagram.com/tv/CPGsh0WDPZ2/?utm_medium=copy_link