روزنوشت‌های احسان محمدی
17K subscribers
3.58K photos
1.17K videos
61 files
369 links
🎓دکترای فرهنگ و ارتباطات
📡مشاور رسانه‌ای
📰روزنامه‌نگار
📺 کارشناس رادیو و تلویزیون

📚 کتاب‌ها‌: جنگ بود، مارکز در تاکسی، شیوه دلبری و متروآشوبی و گنجینه‌پنهان

🔰صفحه اینستاگرام: ehsanmohammadi94
🔰توئیتر: ehsanm92
Download Telegram
🔻 توئیت طلایی:
طرف #نماز نمیخونه #روزه هم نمیگیره #اسلام هم قبول نداره ولی روی ربنای #شجریان تعصب داره! اینا همونایین که قیمه هارو میریزن توو ماستا / حمیده درخشان
🖋 @ehsanmohammadi95
🤴🎵 از پادشاه اسپانیا تا استاد شجریان

✍️ احسان محمدی

1️⃣ پادشاه اسپانیا، به دودمان خود بسیار می بالید. همچنین مشهور بود که با ضعیفان بی رحم است. یک روز، با نزدیکانش در دشت آراگون راه می رفت که سالها قبل، پدرش در جنگی در آن کشته شده بود. در آنجا به مرد مقدسی برخوردند که در میان توده عظیمی از استخوان ها، چیزی را جستجو می کرد.

پادشاه پرسید:
_ آنجا چه کار می کنی؟

مرد گفت:
_ اعلیحضرتا! سربلند باشید. هنگامی که شنیدم پادشاه اسپانیا به اینجا می آید.تصمیم گرفتم که استخوانهای پدرتان را پیدا کنم و به شما بدهم. اما هر چه نگاه می کنم نمی توانم پیدایش کنم. مثل استخوان های کشاورزان، فقرا، گدایان و بردگان است.
📙 مکتوب، پائولو کوئیلو

2️⃣ سال ۱۳۸۹ خبرنگار صدا و سیما به مجلس رفت تا نظر عصاره های ملت را در مورد پخش نشدن ربنای شجریان بپرسد. یک نفر برای اینکه اوج نفرتش از شجریان را به رخ بکشد به خبرنگار گفت:
_ صدای یک چوب خشک از صدای شجریان بهتر است!

یکی دیگر هم فرمود:
_ من حالم از شنیدن ربنای این... به هم می خورد واقعا جای تاسف بود که ما سر سفره افطار مجبور بودیم صدای ربنای کسی را بشنویم که... و حالت مشمئز کننده ای به من دست می دهد وقتی صدای او را می شنوم. (بخش های نامناسب این اظهارات نقطه چین شده اند.) ... ما گذشتیم و گذشت آنچه با ما کردند!

3️⃣ شجریان بت من نیست. مدتهاست بُت پرستی را کنار گذاشته ام اما جشن تولد مردم برای این خسرو شیرین دهان که بی هیچ بودجه اختصاصی و تشکیل کمیته و دستوری در فضای مجازی برگزار می شود نشان می دهد که با همه تندی پشمینه پوش های تندخو، این هنر است که می ماند وگرنه نام و یاد آنها که سنگ می اندازند به جام مردم، مثل استخوان های پدر پادشاه اسپانیا در تاریخ گم می شود. از یاد می رود...
این قفس چون دلم تنگ و تار است...
تنت به ناز طبیان نیازمند مباد.
#شجریان
🖋 @ehsanmohammadi95
Audio
#نوای_روز
گر ز حال دل خبر داری بگ‍‍و
ور نشانی مختصر داری بگو

ح‍‍اف‍‍ظ؛ این حال عج‍‍ب با که توان گ‍‍فت
که م‍‍ا بل‍‍بل‍‍ان‍‍‍ی‍‍م؛ که در موسم گ‍‍ل خام‍‍وش‍‍یم
#شجریان
🖋 @ehsanmohammadi95
🐺 💃🏽 از دختران گرگ تا رقصنده های #جامائیکا

✍️ احسان محمدی

🌎 ما فرزندان جغرافیا هستیم. محصول اتفاق. گاهی فکر می کنم وقتی یک کودک در #سوئیس سراغ یخچال می رود تا شکلات صبحانه اش را بردارد، کودکی در یک #قبیله آفریقایی با این ترس بیدار می شود که نکند امروز با #تبر مردان قبیله دیگر که به دین و آیین آنها نیستند کُشته شود!

🇸🇦 اگر در #عربستان به دنیا می آمدیم احتمالاَ اسممان #عبدالعزیز می شد، جوراب نمی پوشیدیم، بنز سوار می شدیم و از ایرانی ها بدمان می آمد!

🇯🇲 اگر در #جامائیکا بودیم مسیحی می شدیم، غذاهای تند می خوردیم، می رقصیدیم و اگر کسی می گفت میای بریم شمال جوج بزنیم! نمی فهمیدیم چه می گوید!

🇩🇰 اگر در #دانمارک به دنیا می آمدیم اسطوره هایمان #وایکینگ ها بودند، پیرو کلیسای پروتستان می شدیم، احتمالاً به ازدواج همجنسگرایان رای می دادیم وبه جای #شجریان از #یورن_اینگمن لذت می بردیم.

وقتی همه چیز می تواند در عین سادگی، این همه پیچیده و خارج از کنترل ما باشد، یقه دریدن و خود را حق مطلق فرض کردن روی کره زمین چقدر عقلانی است؟

🐺 در سال1920یعنی کمتر از صد سال پیش در میرناپور #هند، روستاییان دو دختر هشت و یک و نیم ساله را پیدا کردند که با گله ای از گرگ ها زندگی می کردند. هوا را بو می کشیدند، آنقدر چهار دست و پا راه رفته بودند که تاندون ها و مفصل هایشان کوتاه شده بودو نمی توانستند قامتشان را راست کنند.

🐺 عاشق خوردن گوشت خام مخصوصا" لاشه بودند (آنها را دیده بودند که به شکل تهاجمی کرکس های بزرگ را دنبال می کردند و از اطراف لاشه حیوانات می تاراندند تا خودشان آن گوشت فاسد را بخورند).

🐺 اسم شان را #آمالا و #کامالا گذاشتند. آنها را به پرورشگاه انتقال دادند. دخترها فقط با دهان (بی استفاده از دست) غذا می خوردند. مثل سگ ها آب را با لیس زدن می خوردند. وقتی هوا گرم بود، زبانشان را بیرون می آوردند و له له می زدند. وقتی می ترسیدند یا احساس تهدید می کردند، غرش می کردند و دندان نشان می دادند.

به هنگام خواب به یكدیگر می‌‌پیچیدند و خرناس می‌‌كشیدند. از شب و تاریکی خوششان می آمد، رو به ماه زوزه می کشیدند و ...

🐺 کمی بعد آمالا مریض شد و مرد. کامالا ولی پس از چند سال سرانجام یاد گرفت با کمک دست بخورد و در روشنایی روز احساس راحتی کند. چند کلمه هم یاد گفت. اما او هم در هفده سالگی، مریض شد و مرد.

🌏گاهی فکر می کنم اگر در کنار گرگ ها بزرگ می شدم، الان این گوشی موبایل را با دستم گرفته بودم یا دندانم؟ موسیقی مورد علاقه ام #زوزه بود یا چهچه زدن های قمرالملوک وزیری؟! اگر در آمازون زندگی می کردم نگران مارهای #پیتون بودم یا سقوط یک #پلاسکوی دیگر؟

می گفتم #ایران ای مرز پرگهر یا #نپال ای نامت سرچشمه هنر؟! اگر در #کره_شمالی بودم قلبم را با حرف های #کیم_جونگ_اون کوک می کردم یا در #واتیکان وقتی #پاپ حرف می زد به آن کار دیگر که کشیشان چون به خلوت می روند می کنند فکر می کردم...

⛔️ نمایندگان خودخوانده پروردگار روی زمین! هرکجا که هستید! از پورتوریکو تا سریلانکا، از گینه بیسائو تا فنلاند! تشنگان و شیفتگان صاحبان قدرت؛ شاهان، امپراطوران، خلیفه ها و پریزیدنت ها! دست از این مطلق بودن بردارید! دست از این خود را یگانه بودن و بت پرستی مدرن بردارید ... زندگی تا این اندازه می تواند روی هوا باشد.

حال شما چطور است فرزندان جغرافیا؟

🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو را سریست که با ما فرو نمی‌آید
مرا دلی که صبوری از او نمی‌آید

کدام دیده به روی تو باز شد همه عمر که آب دیده به رویش فرو نمی‌آید

😔چرا این حنجره دیگر تاب خواندن ندارد؟
#شجریان
🖋 @ehsanmohammadi95
🚟🚟🚝 زندگی آی زندگی...!

#احسان_محمدی

لم دادم روی صندلی مترو. به قول جوانترها #لش کردم. لذتی که در گیر آوردن صندلی خالی هست در #عفو و #انتقام نیست! خسته از دویدن در #تهران، شهری که آدم در آن آرام آرام حل می شود، هضم می شود‌. شهر نوازنده های کز کرده کنار خیابان، شهر سیری و گرسنگی، شهر زنان طفل در آغوش که گدایی می کنند، بچه هایی که سر چهارراه با اصرار شیشه ماشین ها را تمیز می کنند و...

شهر کُشتی گرفتن دائم عقل و وجدان؛ اینا باند هستن، دروغ میگن! .. اگر واقعا" نیازمند باشند چی؟!

شهر مردهایی که ایستاده می خوابند، زن هایی که زیبا اما خسته اند و دخترهای نوجوانی که بوی دود #سیگار قایمکی می دهند...

صدای دو پسر که آرام و مودب حرف می زدند باعث شد سرم را بالا بگیرم. مدت ها بود که ندیده بودم دو پسر در این سن و سال اینقدر ادبیات شان پاستوریزه باشد! "همونطور که شما فرموده بودید"، "بله!عرض کردم خدمت تون"، "در اون موردی که شما تذکر دادید..".🤔

 در روزهایی که ادبیات #خشتک_محور و محبت به خار و مار همدیگر نشانه رفاقت عمیق است، حرف زدن دو جوان که بیست، بیست و دوساله بودند جالب بود. یکی شان موقع گوش دادن به حرف های آن یکی، سرش را به چپ و راست می چرخاند، انگار وسط یک کنسرت داشت به چهچهه #شجریان گوش می داد.

داشتند با هم #ساندویچ می خوردند. بوی کالباس پیچیده بود توی واگنی که سرظهر از تهران می آمد سمت کرج. از درس و دانشگاه با هم حرف می زدند، رشته شان به نظرم روانشناسی بود. استاد این ترم هم سخت می گرفت یا به قول پسری که لاغرتر بود و انگشت های باریکی داشت: "می خواد راهکارهای آموزشی رو تست کنه بنده خدا" که ترجمه اش به زبان بیشتر جوان ها می شود این:" ما رو خر فرض کرده می خواد سوارمون بشه #شاسکول! "

عادت ندارم زل بزنم به کسی اما مات و مبهوت شان بودم. احتمالا" اگر کسی من را از نیمرخ می دید زیر لب می گفت: به #سودای تو مشغولم ز #غوغای جهان فارغ"!

لبخندها، احترامی که به هم می گذاشتند و کلمه هایی که با فروتنی به کار می بردند وادارم می کرد به تحسین. ساکت نگاه می کردم و عمیق لذت می بردم.مثل ریه غریقی که اکسیژن می بلعد. کرج که رسیدیم از جا بلند شدند. هر دو کف دستشان را روی صندلی ها می کشیدند که نکند خرده نانی مانده باشد.

پیاده که شدیم دستم را روی شانه یکی شان گذاشتم گفتم: لذت بردم که اینقدر مراقب بودید حتی خُرده نان نمونه روی صندلی تون. دمتون گرم.
لبخند زد گفت: آقا وظیفه است.

بعد با عصاهای سفیدی که توی دست های جوان شان بود آرام آرام مثل قطره هایی که غلت بخورند توی دریا، رفتند توی دل جمعیت.
#مترو_نوشت
#نابینا_ماییم
🖋 @ehsanmohammadi95
🌹 پیوند رمضان و ربنا و #شجریان گسستنی نیست.

با هیچ منع و ملامت و دستور و بخشنامه و فیلتر و حذفی این عشق از وجود مردم #ایران پاک نمی شود.
طرح از هادی حیدری عزیز
🖋 @ehsanmohammadi95
▪️چرا برای عزت الله انتظامی شیون نمی کنم؟

احسان محمدی

▪️هنرمند بزرگی را از دست دادیم. فقدانش البته دلتنگ کننده است، در هنگام مرگ کسانی که دوست شان داریم ما بیشتر سوگوار خودمان هستیم، سوگوار اینکه آنها را کنار خودمان نداریم.

▪️می دانم که او هم رنج هایی به جان خریده است و تلخی هایی دیده اما به چند دلیل، در فراق او شیون نمی کنم.

1⃣ انتظامی از این بخت برخوردار بود که پس از انقلاب دستگیر، زندانی و محکوم به مرگ نشود‌. برخی از هنرمندان مثل #نصرت_کریمی حتی به اعدام محکوم شدند.

2⃣ انتظامی مجبور به جلای وطن نشد، در سرزمین مادری ماند و به کارش ادامه داد. #بهروز_وثوقی و انبوهی از هنرمندان هم عصر او اما مجبور به رفتن و زیستن در انزوای غربت شدند.

3⃣ فعالیت سینمایی اش پس از انقلاب ممنوع نشد و به کار مورد علاقه اش ادامه داد، #ناصر_ملک_مطیعی اما با حسرت و بغض محروم ماند و جان باخت.

4⃣ انتظامی تحسین شد، جایزه گرفت، قدر دید، در صدر نشست، #شاملو تکفیر شد، تهدید به حذف شد،‌ منزوی اش کردند.

5⃣ او در جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین گرفت، برنده جوایز متعدد شد، جایزه #فردین، مرگ در حسرت بازی کردن بود.

6⃣ انتظامی از نعمت های زندگی برخوردار شد، مثل بسیاری اموالش را مصادره نکردند و برای درمان نیازمند جمع آوری اعانه و صدقه های دولتی نشد، چهره های محترمی اما در فقر مطلق زندگی کردند یا با عدم توانایی در تامین هزینه های درمان جان دادند.

7⃣ او بیش از ۹۰ سال فرصت زندگی کردن یافت، #پوپک_گلدره در جوانی و در یک تصادف دستش از زندگی کوتاه ماند.

8⃣ عزت الله انتظامی فرزند موسیقیدانی چون #مجید را از خود به یادگار گذاشت که مایه افتخار ایران است، برخی صاحب نامان فرزندانی تربیت کردند که مایه شرمساری هر ایرانی شدند!

8⃣ او درخواست رفع حصر #موسوی و #رهنورد و #کروبی را امضا کرد اما مورد حمله چندانی قرار نگرفت، #شجریان اما به شدت مورد هجمه قرار گرفت و حتی ربنایش را هم ممنوع کردند!

9⃣ انتظامی تا آخرین لحظه حیات خانواده اش کنارش بودند، مثل #داریوش_فروهر مظلومانه سلاخی نشد یا مثل #حسین_پناهی یا #پرویز_یاحقی چند روز بعد پیکرش را پیدا نکردند.

🔟 تمام مقامات عالی کشور پیام تسلیت فرستادند و در میان اشک و آه و بدرقه با ابهت مردم به خاک سپرده می شود نه مثل #ایرج_قادری با عجله و بی خبر یا مثل #بهمن_فرزانه مترجم جاودان آثار #مارکز غریبانه و با حضور فقط چند نفر ...

▪️عزت الله انتظامی مثل یک امپراتور باشکوه و تاثیرگذار زندگی کرد، باشکوه بازنشسته شد و باشکوه جان باخت و در وطن به خاک سپرده می شود. اینها همه مایه مباهات است نه شیون.

آرزو کنیم آدم حسابی های دیگر این سرزمین هم مثل او قدر ببینند، در صدر بنشینند و هر بی سر و پایی در جام آنها سنگ نیندازد و سنگ قبرشان را نشکند!

▪️روحت در آرامش آقای بازیگر یا آن طور که خودت دوست داشتی: عزت بچه سنگلج!
🖋 @ehsanmohammadi95
Pesaram
Mohsen Chavoshi - نیک موزیک
🍁🍂🎵پسرم/ محسن چاوشی
من غریبم همه جا، مثل ابر پاییز همه جا می بارم
اما تو خاک خودم، موندن و مردنمو بیشتر دوست دارم
آخه من کجا برم رمضوناش رنگ ربنای مست #شجریان باشه...
🖋 @ehsanmohammadi95
⚽️ فوتبال دماسنج بیماری های جامعه!

احسان محمدی

↙️ هیچکس آنقدر مقدس نیست که نشود نقدش کرد. همه ما انسان هستیم با عیب ها و حُسن های انسانی. من، شما، #خاتمی، #احمدی_نژاد، #تتلو، #شجریان، #علی_دایی، #فرهاد_مجیدی و ... هیچکس مقدس نیست.

↙️ در این کشور اندازه کافی #امام_زاده داریم. آنقدر جعلی اش را ساخته ایم که می توانیم بخشی از آنها را به کشورهای دیگر هم صادر کنیم. از آدم ها امام زاده جدید غیرقابل نقد نسازیم.

↙️ #فوتبال برای من همه چیز نیست، داستان مرگ و زندگی هم نیست. یک پدیده قابل مطالعه است که از آن یاد می گیرم.

فرصتی است تا خشم و خشونت و عشق و تعصب جامعه ام را محک بزنم. خوشبختانه کار اصلی ام در دانشگاه است و ربطی به فوتبال ندارد که خودم، شرافتم و وجدانم را به خاطر یک تیم یا یک فوتبالیست بفروشم.

↙️ شبکه های اجتماعی در حالیکه ما را به هم نزدیک کرده اند، به شدت بین مان فاصله انداخته اند.

می توانیم به خاطر هواداری از یک تیم، فیلم یا یک انسان با واژه ها به روح هم تجاوز کنیم و به صورت هم اسید بپاشیم. این میزان از تندخویی و پرخاشگری تکاندهنده است.

↙️ دیروز دوست روزنامه نگاری تعریف می کرد که به خاطر دعوای #کیروش و #برانکو، کسی رفته سراغ صفحه اینستاگرامش، عکس مادرش را برداشته و روی آن فحش جنسی نوشته و برایش ارسال کرده!😑

↙️ من این حرف ها را قبول ندارم که ای آقا اینا یه تعداد اندکی هستند. اتفاقاً بسیار زیادند و مشتاق حمله و پاره کردن گلوی کسی که مثل آنها فکر نمی کند.

فوتبال فقط بهانه ای است تا آشکار شود تا چه اندازه می توان به مدارا، به تحمل نظر مخالف و به گفتگوی توام با احترام در این کشور امیدوار بود.

↙️ #کارلوس_کیروش را یک مربی تاثیرگذار می دانم که به خاطر سوء مدیریت مدیران در کشور، به خودش اجازه می دهد پرخاش کند.

از این منظر قابل نقد است اما دلیل نمی شود عملکردش در ساختن خط دفاعی آهنین را منکر شد یا جنگندگی بازیکنان ِتحت فرمانش را نادیده گرفت اما آیا کسی حق ندارد مخالف یا منتقد یک رفتار او باشد؟

↙️ چرا اصرار داریم همه مثل هم فکر کنیم؟‌ از یک طرف حاکمیت را نقد می کنیم که اصرار دارد همه یک جور لباس، شادی و عزا و... داشته باشند و دنبال تنوع نباشند و از سوی دیگر خودمان همان تفکر یکسان را از دیگران انتظار داریم و اگر مثل من فکر نکنی بیشعوری و ...!

"ما مثل هم فکر نمی کنیم". گفتن این جمله و یک گام عقب نشستن در بحث های بی نتیجه چه ایرادی دارد که تا روح و روان کسی را با توهین نخراشیم ول کن ماجرا نیستیم؟

↙️ دیشب در #فوتبال_آسیایی بخش پر واکنش گفتگوی کیروش را از منظر متن، بینامتن و فرامتن بررسی کردم، یک بحث کاملاً تخصصی. نتیجه؟ سیل فحش ها سرازیر شد که خائن به وطن هستی و خبرنهاری و جیره خوار #برانکو و ...

پرسش اینجاست: چرا ما باید مثل هم فکر کنیم؟
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آفتابا چه خبر؟
این همه راه آمده ای
که به این خاک غریبی برسی؟
ارغوانم را دیدی سر راه؟
مثل من پیر شده ست؟
چه به او گفتی؟ او با تو چه گفت؟

🎂 امروز ۶ اسفند، هوشنگ ابتهاج شاعر دوست داشتنی ایران زمین، متخلص به ه.الف.سایه ۹۱ ساله شد.

🎵 او از ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه گل ها در رادیو ایران و پایه گذار برنامه موسیقایی #گلچین_هفته بود.

🎙 دو ترانه "ایران ای سرای امید" با صدای استاد #شجریان و "تو ای پری کجایی" با صدای #حسین_قوامی از سروده های ماندگار اوست.

▪️او که پس از انقلاب زندانی شد، در کتاب "پیر پرنیان اندیش" تایید می کند که آزادی اش از زندان در سال ۱۳۶۳ بعد از نامه #شهریار به آیت الله خامنه ای صورت گرفت.
شهریار نوشته بود: وقتی #سایه را زندانی کردند، فرشته ها بر عرش الهی گریه می کنند.

📘 سیاه مشق، تاسیان و بانگ نی از آثار اوست.
🙏 عمرش دراز باد
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هم ناله‌ی قطره‌های باران بودن
در پیکر زخمیِ وطن جان بودن

آنقدر که فکر می‌کنید آسان نیست
سخت است در اینجا #شجریان بودن!
#سیاوش_خاکسار
🖋 @ehsanmohammadi95
📕 از #ملت_عشق تا قاتل شدن #نجفی

احسان محمدی

⛔️ معلم عربی‌مان کوتاه قد و تندخو بود. علی را بلند کرد و پرسید: «دیک» چی میشه؟
علی، مرغ و خروس را قاطی کرد. چشم‌های آقای معلم مثل کروکودیلی که پای آهوی نوبالغی توی گِل کنار برکه گیر کند برق زد. آرام آمد طرفش برای شکنجه مورد علاقه‌اش.

⛔️ خودکار می‌‌گذاشت لای انگشت‌های باریک بچه‌ها و آنقدر فشار می‌داد تا ولو شوند کف کلاس. اما این بار تنوع به خرج داد.

موهای شقیقه علی را از دو طرف سرش گرفت و از زمین بلندش کرد. پسرک لاغری که به زحمت سی کیلو می‌شد، جیغ می‌کشید...

◾️بعدها تنبیه‌بدنی دانش‌آموزان ممنوع شد. یکی از کسانی که این ماجرا را جدی پیگیری کرد وزیر وقت آموزش و پرورش دولت هاشمی‌رفسنجانی بود. اسمش؟ #محمدعلی_نجفی!

◾️محمدعلی نجفی که حالا حتماً یک گوشه نشسته و دارد فکر می‌کند به مسیر پرپیچ و خم زندگی‌اش. به اینکه چه دانش آموز درسخوانی بود.

↙️ کسب رتبه دوم امتحانات نهایی سال ششم دبیرستان‌های ایران

↙️ کسب رتبه اول کنکور ورودی دانشگاه صنعتی شریف

↙️ کسب رتبه اول مسابقات ریاضی دانشجویان سراسر کشور

↙️ کسب رتبه اول در میان فارغ‌التحصیلان دانشگاه صنعتی شریف

↙️ کسب نمره A+ در تمام دروس در دانشگاه M.I.T آمریکا

◾️به وزیر آموزش و پرورش و علوم شدن. به شهردار تهران شدن. به رئیس سازمان میراث و رئیس سازمان برنامه و بودجه شدن.

به تحسین‌ها، مدال‌ها، افتخارها، به روزی که فسادهای مالی شهرداری را فاش کرد، به روزی که استعفا کرد، به روزی که سرش را گذاشت روی پای #میترا_استاد و رو به دوربین گوشی او سلفی گرفت.

با لبخندی که انگار پوزخند می‌زد به تمام آنها که زندگی را، پست و مقام و موی سفید را جدی گرفته‌اند.

◾️این خلاصه راه‌رفته‌ی مردی است که حالا در خلوتش از #شاملو زمزمه می‌کند: هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زندگی نشستم!

◾️او آدم کُشته است. قابل دفاع نیست، حتی اگر محمدعلی نجفی شهردار خوش‌پوش تهران بوده باشی. حتی اگر توجیه کنی که «با نقشه آمده بود زندگی من را به هم بریزد. می‌خواست رازهایم را فاش کند».

چه رازی که فاش شدنش از این بدتر بود؟ که حالا شاید وزیر سابق را ببرد پای چوبه‌دار؟ امان از الاکلنگ روزگار!

◾️نمی‌دانم چرا از تمام کتاب «ملت عشق» این بخش عجیب توی ذهنم مانده است. وقتی خبر قتل را شنیدم رفتم سراغش.

📕 الیف شافاک می‌نویسد: «راستش را بخواهید برای همه، بدون استثنا، لحظه‌ای می‌رسد که می‌توانند یکی از بکشند، اما این را اکثر آدم‌ها نمی‌دانند. نمی‌خواهند بپذیرند. تا وقتی حادثه‌ای غیرمنتظره باعث می‌شود خون جلو چشمشان را بگیرد. چقدر هم مطمئنند که دستشان هیچ‌وقت به خون آلوده نمی‌شود و جان کسی را نمی‌گیرند. حال آنکه همه‌چیز به تصادفی بند است. گاهی حرکت چشم و ابرو کافی است تا خون کسی به جوش بیاید. از کاه، کوهی بسازد و سر هیچ و پوچ دعوا و کتک‌کاری راه بیندازد. راستش حتی در زمان و مکان اشتباه بودن کافی است برای آنکه حیوان درون آدم‌های پاک و تمیز و باشرف یک‌دفعه آشکار شود. همه می‌توانند آدم بکشند».

◾️فارغ از کار خودشونه گفتن‌ها، اینکه حقش بود یا نه؟ باید اعدام بشود یا نه؟ چرا خونسرد چای می‌نوشد و بعد مثل یک بازدید اداری از کلانتری دست می‌دهد؟ چرا لبخند می‌زند و جوری مقابل دوربین در مورد فاجعه حرف می‌زند که انگار گزارش #افتتاح یک پل را می‌دهد؟ اینکه آلت قتاله دست خبرنگار تلویزیون چه می‌کند و آیا پخش اعتراف قانونی است یا نه؟

◾️همه اینها به کنار، بگذاریم به حساب دادگاه و محکمه و اولیای دم.

فقط یادمان نرود که هر کدام از ما می‌توانیم آدم بکشیم. با گلوله، با کلمه‌هایمان. حتی ما که موقع راه رفتن مراقب هستیم روی مورچه‌ها پا نگذاریم.

فقط خدا کند لحظه‌اش نرسد. ثانیه‌اش نرسد و اینکه از رتج و درد دیگران شادی نکنیم، تسویه حساب سیاسی نکنیم و یادمان باشد که هرکس به زخم دیگری خندید، روزگار کنار اسمش تیک زد و یک‌روز، یک‌وقت و یک‌جا به او زخمی زد تا دیگران بخندند. به دردش. به رنجش.

◾️میترا استاد حالا در سردخانه خوابیده. توی همان کیسه‌هایی که زیپش را می‌کشند و هُلت می‌دهند داخل یک کشوی کوچک. آنقدر تنگ است که نمی‌توانی سلفی بگیری. این پایان قصه زنی شد که می‌گفت او و نجفی عاشق هم هستند و دیگران حسودی می‌کنند.

◾️حالا آسوده از قضاوت‌ها خوابیده است، خبرها را نمی‌خواند، توئیت ها را نمی‌بیند، نگران به هم ریختن آشپزخانه‌اش نیست و البته هیچ زنی به او حسودی نمی‌کند.

◾️دارم با صدای بلند #شجریان گوش می‌دهم: جهان پیر است و بی بنیاد/ از این فرهادکُش فریاد/ که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم

◾️به عکس و لبخندها و سلفی‌های سرخوشانه دیگران حسادت نکنیم، خیلی هم باورشان نکنیم، فقط دعا کنیم خدا کند آن لحظه شوم را نرساند، لحظه‌ای که خشم ارباب مغزت شود.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جهان پیر است و بی‌بنیاد، از این فرهادکُش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش، ملول از جان شیرینم...

ولی بلا از تو دور باد و بامت بلند که دل‌تنگی‌ات ...🙏
#شجریان
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺 خندیدن به زمین‌خورده

احسان محمدی

◀️دنیا الاکلنگ است. بدجور بالا و پایین دارد. احمق مردا و ابله زنا که وقتی آن بالاست پُز بدهد به زیردستی‌ها، به زمین خورده‌ها، به آن‌ها که روزگار موقع تقسیم کیکِ خو‌ش‌بختی و لبخند، سهم‌شان را دزدید یا بخشید به نورچشمی‌هایش.

◀️ زخم تحقیر خوب نمی‌شود. آدم هی رویش پماد می‌مالد اما خوب نمی‌شود، هی حواست را پرت می‌کنی، به چیزهای خوب زندگی فکر می‌کنی، بوی خاک باران‌خورده، طعم #قورمه‌سبزی جا افتاده، لبخند کسی که دوستش داری، آواز #شجریان، رندی #سعدی، خَش صدای #خسرو شکیبایی، کمانچه #کلهر، شعرهای #فروغ، اولین جوانه زیر برف، پیامک واریز پول به حساب، لالایی مادر، گل #خداداد_عزیزی به استرالیا، به ... هی موقع خواب بالش را زیر و رو می‌کنی که طرف خنکش آرام‌ات کند و نمی‌شود...

امشب داشتم برنامه #کتاب_باز را می‌دیدم. #اردشیر_رستمی نازنین این حکایت را تعریف کرد. تاوان خندیدن به موشِ لنگی که به زاری می‌گریخت... و آرزو کردم خدا من را به خاطر گناه بزرگ تحقیر که حتماً دانسته یا ندانسته مرتکبش شده‌ام ببخشد.
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
◾️برو آنجا که تو را منتظرند

قاصدک!
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب

📽 آواز همایون شجریان در سوگ پرویز مشکاتیان
#شجریان
⛔️بِکش بِکش به مثابه ورزش ملی!

احسان محمدی

به این جملات نگاه کنید:

↙️ وقتی برای تدفین #شجریان جمع می‌شدید #مرغ سحر_می‌خوندید ایراد نداشت، حالا ما رفتیم سخنرانی استاد #رائفی‌پور ایراد داره؟

↙️ فقط شمال رفتن ما کرونا پخش می‌کنه، اینکه شما مراسم مذهبی می‌گیرید دور هم جمع می‌شید کرونا بهتون احترام میذاره کاریتون نداره؟

↙️ چطور مسابقات کُشتی مشکل نداشت، جودو مشکل داره؟

↙️ وقتی نماینده‌های خودتون مجلس بودن، اونوقت اعتراض نمیکردین، الان هم حق اعتراض ندارید!

↙️ چطور خودتون مهمون داشتید سر و صدا می کردید اون وقت فرهنگ آپارتمان‌نشینی مهم نبود حالا مهمه؟ باید تحمل کنید چون الان نوبت ماست و ...

◾️این لج‌بازی و بِکش بِکش ملی نهایت ندارد. مثل چرخه انتقام است، دیگران را به بخشش دعوت می‌کنیم اما خودمان تا انتقام نگیریم آرام‌مان نمی‌گیرد.

این‌جا برخلاف تصور و توهمی که از بحث عقلانی و حق به جانب بودن داریم، رسماً عقل را به تعطیلات فرستاده‌ایم. از موضعی دفاع می‌کنیم که می‌دانیم غلط است اما نباید کوتاه بیاییم چون طرف مقابل «پر رو» می‌شود و حالا که ما زورمان می‌رسد چرا اسب‌مان را نتازانیم؟

◾️اینکه مردم رفتار مقابله به مثل را از ملوک‌شان یاد گرفته‌اند یا نه بحث مفصل و بی‌نتیجه‌ای است. این‌جا قرار نیست بحث‌ها به نتیجه برسد چون بر همگان واضح و مبرهن است که حق کاملاً با ماست و طرف مقابل است که متوجه این حقیقت آشکار نمی‌شود اما این چرخه باطل همه را سرانجام به نابودی می‌کشاند. اگر آدم‌های عاقلی از دو طرف ماجرا با قاطعیت ورود نکنند و جلوی این بکش بکش بی‌حاصل را نگیرند.

◾️15 اسفند سال پیش یعنی دو هفته بعد از علنی شدن کرونا یادداشتی نوشتم با عنوان «چرا ما ایرانی‌ها از لج‌بازی لذت می‌بریم؟» با گذشت 9 ماه از کرونا هنوز هم، واژه به واژه حرف همان است.این که «امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم!» حتی اگر به این دیوار سنگ بزنیم و فکر کنیم پشت آن شهری است که آدم‌ها با عقل تصمیم می‌گیرند نه صرفاً برای خنک شدن دل!

◾️قصد داوری و حق با چه و که است را ندارم، وسط این کُشتار روزانه و خزیدن کنج خانه‌ها و گریختن از هم مگر دل و دماغی برای قضاوت مانده؟ آدم‌ها در دسته‌های صدتایی می‌میرند، کسانی در به در دارو هستند، عده‌ای با وحشت مدام الکل به دست و صورت می‌زنند و کسانی هم بی‌توجه به فاجعه‌ای که دارد رخ می‌دهد مشغول بِکش بِکش‌های کودکانه سیاسی و ورزشی و اجتماعی هستند که به بکُش بکُش ختم می‌شود!

⛔️ «منصفانه‌تر بود که هر کس تاوان #نفهمی خودش را می‌داد» ولی #کرونا به این آرزوهای منصفانه گوش نمی‌دهد و #چنگیزوار در حال تاخت و تاز است، ما وسط این بکش بکش‌ها که به ورزش ملی تبدیل شده نوبت زوال خود را به نظاره نشسته‌ایم!
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95
🔥زیر پوستت خاورمیانه است ...

✍️ احسان محمدی

🌍️ درون سینه هر آدم یک خاورمیانه پنهان است. پر از شر، شور، شراب، خدا، گناه، صلح، گُل، گلوله...

🌎سینه هر کدام از ما را که بشکافند هم بوی خون می‌دهد هم عطر نفت خاورمیانه! پر از تعصب و طمع. پر از امید، آرزو. پر از پنهانکاری، درست مثل انگورهای خاورمیانه که هم کشمش روزه‌داران می‌شوند هم شراب باده‌نوشان.

🌎️ هر دَم و بازدم ما پر از خشم‌های فروخورده است. بوسه‌های به مقصد نرسیده، حرف‌های ماسیده روی لب. قایم شده در گرمگاه سینه. بغض‌های در گلو مانده مثل پسرک #فلسطینی که سنگ را آنقدر توی دستش چرخانده‌ که تاول انداخته روی پوست نازکش. نه دل دارند که پرتش کُنند، نه دل می‌کَنَند که از فکرش رها شوند

🌎️ زیر پوست ما مثل #سوریه است، پر آشوب، بمب‌های خوشه‌ای روی دیوار شعرها و شهرهایش خراش انداخته.
زیر پوست ما مثل #بغداد بوی قهوه عربی می‌دهد، مثل صحرای #عربستان پرعطش است، مثل جنگل‌های شمال #ایران انگار خدا دارد با مه روی صورت آدم نقاشی می‌کند، مثل #شیراز بوی بهارنارنج می‌دهد، مثل ُبی بین وعده نسیه خدا و نقد شیطان دل‌دل می‌کُند.

🌎️ در هر چروک صورت ما یک #کویت پنهان است. مثل دوران اوجش پر از وسوسه بهشت و بوسه، مثل زمان جنگ‌اش پر از زخم‌هایی که خوب نمی‌شود، مثل مُرغ‌های دریایی‌اش که توی نفت بال می‌زدند، پرهایشان می‌سوخت، در آب غرق می‌شدند.

🌎️ در هر "چیزی نیست خوبم!" ما، سطل‌سطل اشک قایم است، مثل مادرهایی که می‌روند بهشت‌زهرا و برای پسرها و دخترهایی که جنگ آنها را بلعید مویه می‌کنند و بعد جلوی دوربین‌ها می‌گویند فدای سر ایرانم که پسرم رفت، دخترم رفت..

🌎️ درون سینه ما دختری کُرد که از چنگ #داعش گریخته در میان اشک می‌خندد و مثل #شهرزاد قصه گو آنقدر قصه و غصه دارد که همه پیامبران خاورمیانه را خواب کُند و خودش بیدار بماند و زُل بزند به شب. به اینکه کی آرامش از راه می‌رسد؟

کی سر آرام بر بالش می‌گذاریم، کی دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت... کی آن روز از راه می‌رسد که کمترین سرود بوسه باشد؟

🌎️ وجود ما آمیزه‌ای از مستانه‌های #ابراهیم_تاتلیس، ناله‌های #ام_کلثوم، ربنای #شجریان، آوای #عبدالباسط و "چشم من بیا منو یاری بکن" #داریوش است. از داریه و دمبک تا رقص بندری و شمشیرهای عمانی و شوخ چشمان تُرک و عرب.

🌎️ درون هر کدام از ما خاورمیانه‌ای است که جنگش تمام نمی‌شود. شب زیر موشک باران دلتنگی می‌خوابیم، صبح با لبخند بیدار می‌شویم که برویم به جنگ سرنوشت...
🖋 @ehsanmohammadi95