❎ حجاب و زهرا(س)
🔹روح الله رشیدی
واعظ می گفت و بازمی گفت: «#حضرت_زهرا_(س) شهید راه #حجاب است عزیزان. او جانش را برای حجاب داد...» و می خواست به مخاطبان ذکور و اناثش، اهمیت حجاب را برشمارد.
نوجوانی از میان جمع دست بلند کرد و پرسید: «حاج آقا! یعنی می فرمایید آنها که زهرای مرضیه را تحت فشار قرار دادند و با علی چنان کردند، قصدشان العیاذ بالله کشف حجاب از فاطمه بود؟!» و واعظ، چه باید می گفت جز حواله دادن نوجوان به اعماق و بطون حرفش!
#ساده_سازی_معارف_دین، آفت دینداریهای امروز ماست.
دو دسته، ساده سازند:
۱.آنها که بیسوادند و طوطی وار، ادبیات کم مایه ی مراد محبوب خود را تکرار می کنند.
۲. آنها که مسوولند ولی عرضه ی ایجاد تحول حقیقی در فرهنگ عمومی را ندارند و با #مقدس_مآبی و استفاده ی ابزاری و فله ای از عناصر دینی، به دنبال پنهان سازی ناتوانی خود هستند.
اینها با سطحی سازی و تحریف مفاهیم عمیق، به تکثیر پدیده ی #دین_حداقلی و #اسلام_تشریفاتی دامن می زنند. برای مثال، چون نمی تواند خدمت و جهاد عظیم فاطمه ی زهرا را بفهمد و بفهماند، ترجیح می دهد او را شهید راه حجاب معرفی کند و تمام.
@ebteda_ir
🔹روح الله رشیدی
واعظ می گفت و بازمی گفت: «#حضرت_زهرا_(س) شهید راه #حجاب است عزیزان. او جانش را برای حجاب داد...» و می خواست به مخاطبان ذکور و اناثش، اهمیت حجاب را برشمارد.
نوجوانی از میان جمع دست بلند کرد و پرسید: «حاج آقا! یعنی می فرمایید آنها که زهرای مرضیه را تحت فشار قرار دادند و با علی چنان کردند، قصدشان العیاذ بالله کشف حجاب از فاطمه بود؟!» و واعظ، چه باید می گفت جز حواله دادن نوجوان به اعماق و بطون حرفش!
#ساده_سازی_معارف_دین، آفت دینداریهای امروز ماست.
دو دسته، ساده سازند:
۱.آنها که بیسوادند و طوطی وار، ادبیات کم مایه ی مراد محبوب خود را تکرار می کنند.
۲. آنها که مسوولند ولی عرضه ی ایجاد تحول حقیقی در فرهنگ عمومی را ندارند و با #مقدس_مآبی و استفاده ی ابزاری و فله ای از عناصر دینی، به دنبال پنهان سازی ناتوانی خود هستند.
اینها با سطحی سازی و تحریف مفاهیم عمیق، به تکثیر پدیده ی #دین_حداقلی و #اسلام_تشریفاتی دامن می زنند. برای مثال، چون نمی تواند خدمت و جهاد عظیم فاطمه ی زهرا را بفهمد و بفهماند، ترجیح می دهد او را شهید راه حجاب معرفی کند و تمام.
@ebteda_ir
@ebteda_ir
🔺کنشهای عدالتخواهانه چرا در #تبریز به ثمر نمینشیند؟
چند عامل، که هرکدام میتواند فرهنگی را به ابتذال بکشد و اجتماعی را به اضمحلال، برای پاسخ به این پرسش ذکر میشود:
- سیاستزدگی و جناحینگری در مواجهه با مفاسد و کجرویها؛ با گزارههای ویرانگرِ «فساد در جبهۀ خودی را نباید داد زد»! و «با عدالتخواهِ جناحِ رقیب، هرچقدر هم سالم و صادق باشد، نباید همراه شد»!
- عدم مداومت و مقاومت در پیگیری مسائل؛ که عوامل اصلیاش اینهاست: ریشسفیدیِ ریشسفیدانِ نازکخیال، واسطهگریِ دلالانِ نقابدار، واهمه از قُمپز در کردنِ اراذل و اوباشِ خزیده در پوستین سازمانها، فضاسازیِ میرزابنویسهای مستضعفِ اجیرشده برای فحشنامهنگاری و...
- #تعارض_منافعِ برخی عدالتخواهان در برخی حوزهها؛ این منفعت، طیف و دامنۀ وسیعی را شامل میشود؛ از وعدۀ استخدام گرفته تا مساعدت برای هیئت و مسجد و راهیان نور و یادوارۀ شهدا و... به همین سادگی!
- نشست و برخاستهای به اصطلاح #تاکتیکیِ برخی معتمدین و معتبرینِ سیاسی و مذهبی با کلهگندههای بدنام؛ تاکتیکهای مذکور چنین چیزهاییست: «اگر اینها را تحویل بگیریم و بالا بیایند، اصلاحطلبان سیاسی نمیتوانند قد علم کنند! اینها بهتر از آنها هستند»! یا «بابا اینها پول دارند. چه کار دارید که چهکارهاند؟ مینشانیمشان در صدر مجالس و پولشان را میگیریم و خرج کار فرهنگی میکنیم»!
- بیتحلیلی و بدتحلیلی ظاهرالصلاحهای محترم که نمیتوانند لایههای پیچیدۀ شخصیت و نیّت برخی مفسدان را درک کنند.
- #مقدس_مآبی و تنزهطلبیِ بخش مهمی از دینمدارانِ تشکّلی، که درگیری با فساد را خلاف طریقتِ معنوی خود میدانند!
- فقدان دانش تخصصی نسبت به مسائل حوزههای مختلف؛ که به واکنشهای یکبار مصرف ختم میشود!
- سطحیشدگی و عدالتخواهیِ زردِ تفننی، بیآنکه به اصل و ریشه بپردازد؛ خیلی وقتها، مفسدان از این نحو عدالتخواهیِ برای تقویت پایههای فسادشان بهره بردهاند.
- جدا افتادن از معارف بنیادین عدالتخواهی در قرآن، نهجالبلاغه و سیرۀ معصومین(ع)؛ از معدود جلسات قرآن و نهج البلاغهای که در کناروگوشۀ شهر برقرار میشود، آبی برای عدالت و مبارزه با فساد گرم نمیشود. آنها اصلاً کاری به این حرفها ندارند!
...و مواردی از این دست.
همۀ اینها دست به دست هم میدهند تا موج نوی عدالتخواهی مسئولانۀ نسل نوخاستۀ انقلابی را در نطفه خفه کنند.
هر روز، پوزخندهای اصحاب فساد را میبینیم که رو به عدالتخواهانِ دو آتشه ایستادهاند و فاتحانه به آنها پیام میدهند که «حالا هی بروید و حنجره بدرید...»!
و هر روز صفِ دستبوسانِ بختبرگشتهای را میبینیم که در پیشگاه اصحابِ زر، دست به سینه گذاشتهاند و گردن کج کردهاند. #دستبوسان_ارزشی!
🔸پینوشت:
اینهمه، اصلاً هم به این معنی نیست که کار تمام است و از پا باید ایستاد و میدان را رها کرد. اتفاقاً بیآنکه مقدسمآبان و ظاهرالصلاحها و دلالها بدانند، یک اتفاق بزرگ دارد زیر پوست این شهر میافتد. آمادگاههای عدالتخواهان، در صدها نقطۀ شهر شکل گرفته و معارف اسلام ناب در حال انتشار است. و به زودی این نقطهها به هم متصل خواهد شد و کارستان خواهد کرد.
🔺کنشهای عدالتخواهانه چرا در #تبریز به ثمر نمینشیند؟
چند عامل، که هرکدام میتواند فرهنگی را به ابتذال بکشد و اجتماعی را به اضمحلال، برای پاسخ به این پرسش ذکر میشود:
- سیاستزدگی و جناحینگری در مواجهه با مفاسد و کجرویها؛ با گزارههای ویرانگرِ «فساد در جبهۀ خودی را نباید داد زد»! و «با عدالتخواهِ جناحِ رقیب، هرچقدر هم سالم و صادق باشد، نباید همراه شد»!
- عدم مداومت و مقاومت در پیگیری مسائل؛ که عوامل اصلیاش اینهاست: ریشسفیدیِ ریشسفیدانِ نازکخیال، واسطهگریِ دلالانِ نقابدار، واهمه از قُمپز در کردنِ اراذل و اوباشِ خزیده در پوستین سازمانها، فضاسازیِ میرزابنویسهای مستضعفِ اجیرشده برای فحشنامهنگاری و...
- #تعارض_منافعِ برخی عدالتخواهان در برخی حوزهها؛ این منفعت، طیف و دامنۀ وسیعی را شامل میشود؛ از وعدۀ استخدام گرفته تا مساعدت برای هیئت و مسجد و راهیان نور و یادوارۀ شهدا و... به همین سادگی!
- نشست و برخاستهای به اصطلاح #تاکتیکیِ برخی معتمدین و معتبرینِ سیاسی و مذهبی با کلهگندههای بدنام؛ تاکتیکهای مذکور چنین چیزهاییست: «اگر اینها را تحویل بگیریم و بالا بیایند، اصلاحطلبان سیاسی نمیتوانند قد علم کنند! اینها بهتر از آنها هستند»! یا «بابا اینها پول دارند. چه کار دارید که چهکارهاند؟ مینشانیمشان در صدر مجالس و پولشان را میگیریم و خرج کار فرهنگی میکنیم»!
- بیتحلیلی و بدتحلیلی ظاهرالصلاحهای محترم که نمیتوانند لایههای پیچیدۀ شخصیت و نیّت برخی مفسدان را درک کنند.
- #مقدس_مآبی و تنزهطلبیِ بخش مهمی از دینمدارانِ تشکّلی، که درگیری با فساد را خلاف طریقتِ معنوی خود میدانند!
- فقدان دانش تخصصی نسبت به مسائل حوزههای مختلف؛ که به واکنشهای یکبار مصرف ختم میشود!
- سطحیشدگی و عدالتخواهیِ زردِ تفننی، بیآنکه به اصل و ریشه بپردازد؛ خیلی وقتها، مفسدان از این نحو عدالتخواهیِ برای تقویت پایههای فسادشان بهره بردهاند.
- جدا افتادن از معارف بنیادین عدالتخواهی در قرآن، نهجالبلاغه و سیرۀ معصومین(ع)؛ از معدود جلسات قرآن و نهج البلاغهای که در کناروگوشۀ شهر برقرار میشود، آبی برای عدالت و مبارزه با فساد گرم نمیشود. آنها اصلاً کاری به این حرفها ندارند!
...و مواردی از این دست.
همۀ اینها دست به دست هم میدهند تا موج نوی عدالتخواهی مسئولانۀ نسل نوخاستۀ انقلابی را در نطفه خفه کنند.
هر روز، پوزخندهای اصحاب فساد را میبینیم که رو به عدالتخواهانِ دو آتشه ایستادهاند و فاتحانه به آنها پیام میدهند که «حالا هی بروید و حنجره بدرید...»!
و هر روز صفِ دستبوسانِ بختبرگشتهای را میبینیم که در پیشگاه اصحابِ زر، دست به سینه گذاشتهاند و گردن کج کردهاند. #دستبوسان_ارزشی!
🔸پینوشت:
اینهمه، اصلاً هم به این معنی نیست که کار تمام است و از پا باید ایستاد و میدان را رها کرد. اتفاقاً بیآنکه مقدسمآبان و ظاهرالصلاحها و دلالها بدانند، یک اتفاق بزرگ دارد زیر پوست این شهر میافتد. آمادگاههای عدالتخواهان، در صدها نقطۀ شهر شکل گرفته و معارف اسلام ناب در حال انتشار است. و به زودی این نقطهها به هم متصل خواهد شد و کارستان خواهد کرد.
@ebteda_ir
🔺این شهر، سالهاست که پایدار است!
شهرداری تبریز برای بیانیۀ #گام_دوم، همایشی بس بزرگ و ملی برگزار کرد. سرفصل دهنپرکنی به نام #شهر_پایدار را هم وصله کرد به بیانیه تا وجاهت بیشتری به همایش خود بدهد. همۀ زوایا و لایههای پیدا و پنهان همایش یکطرف و تکیه و تأکید مکرر مدیران شهرداری بر موضوع #لبیک_به_مقتدا یکطرف. از شهردار تا معاونش، یکخط در میان به شکل ملالانگیزی این را تکرار میکردند که «از آنجا که رهبری گفتند آذربایجانیها در گام دوم نیز پیشگام باشند، ما هم احساس تکلیف کردیم و نخستین همایش ملی شهر پایدار و گام دوم را برگزار کردیم.»
از هر فرصت دیگری نیز برای برجستهسازی لبیک به اشارۀ رهبری بهره جستند و میجویند!
آیا برگزاری همایش علمی، کار ناشایستیست؟ این، جای بحث جداگانه دارد.
🔸پس مسئله چیست؟
مسئله، ابتلای آقایان به #مقدس_مآبی است. مقدسمآبی یعنی مایه گذاشتن از رهبری برای همایشی که هیچ ربطی به اصل قصه ندارد. یعنی تحریف آشکارِ مقصود رهبری از بیان «لزوم #پیشگامی آذربایجان در گام دوم». حتی یک بچه دبستانی هم میفهمد که مراد ایشان از پیشگامی، پیشگامی در تحقق اهداف و آرمانهای گام دوم است و نه سبقتجویی در برگزاری همایشهای پرخرج و بیخاصیت! پیشگامی و پیشتازی برای تغییر بزرگ و به زیر کشیدن موانع عدالت و عوامل استضعاف و نه سر و دست شکستن برای تریبونبازی. پیشگامی در سیلی زدن به گوش ارباب زر و زور و تزویر است و نه بساط کردن برای عافیتطلبی و مالهکشی...
🔹وقتی بدیهیترین اصول انقلاب اسلامی در نظام مدیریت شهری این شهر در حاشیه قرار دارد و مدیران ارشد شهرداریاش در سطح نظر و عمل، فهم روشنی از این اصول نشان نمیدهند، مواجهۀ تبلیغاتی با بیانیهای منبعث از همان انقلاب اسلامی، جز مقدسمآبی به قصد ایجاد حاشیۀ امن، چه معنای دیگری میتواند داشته باشد؟
آقایان خود را به آن راه زدهاند؛ البته آگاهانه و هوشیارانه. وگرنه لااقل در حوزۀ شهر، تکالیف انسانی و انقلابی شهرداری کاملاُ واضح است.
🔹تعبیر «شهر پایدار» لفافهای برای فرار از تکالیف محرز و قطعی و تعطیلشدۀ مدیران شهر است. وگرنه این شهر و شهرداریاش چنان پایدار است که هیچ بیانیه و دستورالعملی نمیتواند تکانش دهد!
.
🔺این شهر، سالهاست که پایدار است!
شهرداری تبریز برای بیانیۀ #گام_دوم، همایشی بس بزرگ و ملی برگزار کرد. سرفصل دهنپرکنی به نام #شهر_پایدار را هم وصله کرد به بیانیه تا وجاهت بیشتری به همایش خود بدهد. همۀ زوایا و لایههای پیدا و پنهان همایش یکطرف و تکیه و تأکید مکرر مدیران شهرداری بر موضوع #لبیک_به_مقتدا یکطرف. از شهردار تا معاونش، یکخط در میان به شکل ملالانگیزی این را تکرار میکردند که «از آنجا که رهبری گفتند آذربایجانیها در گام دوم نیز پیشگام باشند، ما هم احساس تکلیف کردیم و نخستین همایش ملی شهر پایدار و گام دوم را برگزار کردیم.»
از هر فرصت دیگری نیز برای برجستهسازی لبیک به اشارۀ رهبری بهره جستند و میجویند!
آیا برگزاری همایش علمی، کار ناشایستیست؟ این، جای بحث جداگانه دارد.
🔸پس مسئله چیست؟
مسئله، ابتلای آقایان به #مقدس_مآبی است. مقدسمآبی یعنی مایه گذاشتن از رهبری برای همایشی که هیچ ربطی به اصل قصه ندارد. یعنی تحریف آشکارِ مقصود رهبری از بیان «لزوم #پیشگامی آذربایجان در گام دوم». حتی یک بچه دبستانی هم میفهمد که مراد ایشان از پیشگامی، پیشگامی در تحقق اهداف و آرمانهای گام دوم است و نه سبقتجویی در برگزاری همایشهای پرخرج و بیخاصیت! پیشگامی و پیشتازی برای تغییر بزرگ و به زیر کشیدن موانع عدالت و عوامل استضعاف و نه سر و دست شکستن برای تریبونبازی. پیشگامی در سیلی زدن به گوش ارباب زر و زور و تزویر است و نه بساط کردن برای عافیتطلبی و مالهکشی...
🔹وقتی بدیهیترین اصول انقلاب اسلامی در نظام مدیریت شهری این شهر در حاشیه قرار دارد و مدیران ارشد شهرداریاش در سطح نظر و عمل، فهم روشنی از این اصول نشان نمیدهند، مواجهۀ تبلیغاتی با بیانیهای منبعث از همان انقلاب اسلامی، جز مقدسمآبی به قصد ایجاد حاشیۀ امن، چه معنای دیگری میتواند داشته باشد؟
آقایان خود را به آن راه زدهاند؛ البته آگاهانه و هوشیارانه. وگرنه لااقل در حوزۀ شهر، تکالیف انسانی و انقلابی شهرداری کاملاُ واضح است.
🔹تعبیر «شهر پایدار» لفافهای برای فرار از تکالیف محرز و قطعی و تعطیلشدۀ مدیران شهر است. وگرنه این شهر و شهرداریاش چنان پایدار است که هیچ بیانیه و دستورالعملی نمیتواند تکانش دهد!
.
Forwarded from ابتدا | نوشتههای روحالله رشیدی
@ebteda_ir
🔺کنشهای عدالتخواهانه چرا در #تبریز به ثمر نمینشیند؟
چند عامل، که هرکدام میتواند فرهنگی را به ابتذال بکشد و اجتماعی را به اضمحلال، برای پاسخ به این پرسش ذکر میشود:
- سیاستزدگی و جناحینگری در مواجهه با مفاسد و کجرویها؛ با گزارههای ویرانگرِ «فساد در جبهۀ خودی را نباید داد زد»! و «با عدالتخواهِ جناحِ رقیب، هرچقدر هم سالم و صادق باشد، نباید همراه شد»!
- عدم مداومت و مقاومت در پیگیری مسائل؛ که عوامل اصلیاش اینهاست: ریشسفیدیِ ریشسفیدانِ نازکخیال، واسطهگریِ دلالانِ نقابدار، واهمه از قُمپز در کردنِ اراذل و اوباشِ خزیده در پوستین سازمانها، فضاسازیِ میرزابنویسهای مستضعفِ اجیرشده برای فحشنامهنگاری و...
- #تعارض_منافعِ برخی عدالتخواهان در برخی حوزهها؛ این منفعت، طیف و دامنۀ وسیعی را شامل میشود؛ از وعدۀ استخدام گرفته تا مساعدت برای هیئت و مسجد و راهیان نور و یادوارۀ شهدا و... به همین سادگی!
- نشست و برخاستهای به اصطلاح #تاکتیکیِ برخی معتمدین و معتبرینِ سیاسی و مذهبی با کلهگندههای بدنام؛ تاکتیکهای مذکور چنین چیزهاییست: «اگر اینها را تحویل بگیریم و بالا بیایند، اصلاحطلبان سیاسی نمیتوانند قد علم کنند! اینها بهتر از آنها هستند»! یا «بابا اینها پول دارند. چه کار دارید که چهکارهاند؟ مینشانیمشان در صدر مجالس و پولشان را میگیریم و خرج کار فرهنگی میکنیم»!
- بیتحلیلی و بدتحلیلی ظاهرالصلاحهای محترم که نمیتوانند لایههای پیچیدۀ شخصیت و نیّت برخی مفسدان را درک کنند.
- #مقدس_مآبی و تنزهطلبیِ بخش مهمی از دینمدارانِ تشکّلی، که درگیری با فساد را خلاف طریقتِ معنوی خود میدانند!
- فقدان دانش تخصصی نسبت به مسائل حوزههای مختلف؛ که به واکنشهای یکبار مصرف ختم میشود!
- سطحیشدگی و عدالتخواهیِ زردِ تفننی، بیآنکه به اصل و ریشه بپردازد؛ خیلی وقتها، مفسدان از این نحو عدالتخواهیِ برای تقویت پایههای فسادشان بهره بردهاند.
- جدا افتادن از معارف بنیادین عدالتخواهی در قرآن، نهجالبلاغه و سیرۀ معصومین(ع)؛ از معدود جلسات قرآن و نهج البلاغهای که در کناروگوشۀ شهر برقرار میشود، آبی برای عدالت و مبارزه با فساد گرم نمیشود. آنها اصلاً کاری به این حرفها ندارند!
...و مواردی از این دست.
همۀ اینها دست به دست هم میدهند تا موج نوی عدالتخواهی مسئولانۀ نسل نوخاستۀ انقلابی را در نطفه خفه کنند.
هر روز، پوزخندهای اصحاب فساد را میبینیم که رو به عدالتخواهانِ دو آتشه ایستادهاند و فاتحانه به آنها پیام میدهند که «حالا هی بروید و حنجره بدرید...»!
و هر روز صفِ دستبوسانِ بختبرگشتهای را میبینیم که در پیشگاه اصحابِ زر، دست به سینه گذاشتهاند و گردن کج کردهاند. #دستبوسان_ارزشی!
🔸پینوشت:
اینهمه، اصلاً هم به این معنی نیست که کار تمام است و از پا باید ایستاد و میدان را رها کرد. اتفاقاً بیآنکه مقدسمآبان و ظاهرالصلاحها و دلالها بدانند، یک اتفاق بزرگ دارد زیر پوست این شهر میافتد. آمادگاههای عدالتخواهان، در صدها نقطۀ شهر شکل گرفته و معارف اسلام ناب در حال انتشار است. و به زودی این نقطهها به هم متصل خواهد شد و کارستان خواهد کرد.
🔺کنشهای عدالتخواهانه چرا در #تبریز به ثمر نمینشیند؟
چند عامل، که هرکدام میتواند فرهنگی را به ابتذال بکشد و اجتماعی را به اضمحلال، برای پاسخ به این پرسش ذکر میشود:
- سیاستزدگی و جناحینگری در مواجهه با مفاسد و کجرویها؛ با گزارههای ویرانگرِ «فساد در جبهۀ خودی را نباید داد زد»! و «با عدالتخواهِ جناحِ رقیب، هرچقدر هم سالم و صادق باشد، نباید همراه شد»!
- عدم مداومت و مقاومت در پیگیری مسائل؛ که عوامل اصلیاش اینهاست: ریشسفیدیِ ریشسفیدانِ نازکخیال، واسطهگریِ دلالانِ نقابدار، واهمه از قُمپز در کردنِ اراذل و اوباشِ خزیده در پوستین سازمانها، فضاسازیِ میرزابنویسهای مستضعفِ اجیرشده برای فحشنامهنگاری و...
- #تعارض_منافعِ برخی عدالتخواهان در برخی حوزهها؛ این منفعت، طیف و دامنۀ وسیعی را شامل میشود؛ از وعدۀ استخدام گرفته تا مساعدت برای هیئت و مسجد و راهیان نور و یادوارۀ شهدا و... به همین سادگی!
- نشست و برخاستهای به اصطلاح #تاکتیکیِ برخی معتمدین و معتبرینِ سیاسی و مذهبی با کلهگندههای بدنام؛ تاکتیکهای مذکور چنین چیزهاییست: «اگر اینها را تحویل بگیریم و بالا بیایند، اصلاحطلبان سیاسی نمیتوانند قد علم کنند! اینها بهتر از آنها هستند»! یا «بابا اینها پول دارند. چه کار دارید که چهکارهاند؟ مینشانیمشان در صدر مجالس و پولشان را میگیریم و خرج کار فرهنگی میکنیم»!
- بیتحلیلی و بدتحلیلی ظاهرالصلاحهای محترم که نمیتوانند لایههای پیچیدۀ شخصیت و نیّت برخی مفسدان را درک کنند.
- #مقدس_مآبی و تنزهطلبیِ بخش مهمی از دینمدارانِ تشکّلی، که درگیری با فساد را خلاف طریقتِ معنوی خود میدانند!
- فقدان دانش تخصصی نسبت به مسائل حوزههای مختلف؛ که به واکنشهای یکبار مصرف ختم میشود!
- سطحیشدگی و عدالتخواهیِ زردِ تفننی، بیآنکه به اصل و ریشه بپردازد؛ خیلی وقتها، مفسدان از این نحو عدالتخواهیِ برای تقویت پایههای فسادشان بهره بردهاند.
- جدا افتادن از معارف بنیادین عدالتخواهی در قرآن، نهجالبلاغه و سیرۀ معصومین(ع)؛ از معدود جلسات قرآن و نهج البلاغهای که در کناروگوشۀ شهر برقرار میشود، آبی برای عدالت و مبارزه با فساد گرم نمیشود. آنها اصلاً کاری به این حرفها ندارند!
...و مواردی از این دست.
همۀ اینها دست به دست هم میدهند تا موج نوی عدالتخواهی مسئولانۀ نسل نوخاستۀ انقلابی را در نطفه خفه کنند.
هر روز، پوزخندهای اصحاب فساد را میبینیم که رو به عدالتخواهانِ دو آتشه ایستادهاند و فاتحانه به آنها پیام میدهند که «حالا هی بروید و حنجره بدرید...»!
و هر روز صفِ دستبوسانِ بختبرگشتهای را میبینیم که در پیشگاه اصحابِ زر، دست به سینه گذاشتهاند و گردن کج کردهاند. #دستبوسان_ارزشی!
🔸پینوشت:
اینهمه، اصلاً هم به این معنی نیست که کار تمام است و از پا باید ایستاد و میدان را رها کرد. اتفاقاً بیآنکه مقدسمآبان و ظاهرالصلاحها و دلالها بدانند، یک اتفاق بزرگ دارد زیر پوست این شهر میافتد. آمادگاههای عدالتخواهان، در صدها نقطۀ شهر شکل گرفته و معارف اسلام ناب در حال انتشار است. و به زودی این نقطهها به هم متصل خواهد شد و کارستان خواهد کرد.
@ebteda_ir
🔺راستها چگونه چپ کردند؟
▫️بازخوانی ماجرای یک سقوط
#جناح_راست پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد ۷۶، بیتوجه به فروپاشی پایگاه مردمی خود، دنبال راههای میانبُر و دوپینگ سیاسی رفت. از درِ #مقدس_مآبی وارد شد تا خود را با بدنۀ حزبالله نزدیکتر نشان دهد. راستیها، حزبالله را صرفاً سیاهی لشگری متعبد برای تبعیت از تصمیماتِ اخذشده در تاریکخانههای خود میخواستند و نه بیشتر. در این فرایند، جمع قابل توجهی از دغدغهمندان انقلابی، در معرکۀ موهومی که میان جناح راست و جناح چپ ساخته شده بود، متحیر ماند. بسیاری، از ترسِ تکفیر توسط سرانِ جناح راست، لب دوختند و تحلیل و تصمیم را تعطیل کردند. به این ترتیب، فرهنگ سیاسی نیروهای انقلاب، با سرعت و شدت بیشتری به قهقرا رفت.
🔸در ادامه، برخی نشانهها و پدیدههای ضدانقلابیِ رواجیافته توسط جناح راستیها برای فروپاشاندن فرهنگ سیاسی انقلاب را مرور میکنیم:
1. #نتیجه_گرایی محض و اصالتِ فتح کرسیهای قدرت بدون پایبندی به الزامات #جمهوریت.
2. تمنای پیروزیِ بیدردسر و بیمردم، از طریق #چشم_بندی_های_سیاسی، رسانهای و... .
3. پیدایش، پرورش و تثبیت #پدرخوانده_ها و پدرخواندگی به نام #عقلانیت_سیاسی.
4. عادیسازیِ قاعدهی #دفع_افسد_به_فاسد با اصرار بر گزارۀ بهاصطلاح نتیجهگرایانۀ «صالحِ مقبول، بهتر از اصلحِ نامقبول»!
5. فرعیسازی اصل #مشارکت_حداکثری با این توجیه که «هر چه مشارکتکننده کمتر باشد، آرای تعبدی بیشتر میشود و این آرا، متعلق به ماست. پس ما با همین رایِ اندک پیروز میشویم»!
6. ممنوعیتِ #آرمان_خواهی و بازی با شعارهای پوچ و فانتزی؛ با این تصورِ خام که «مردم، از شعارهای اصلی انقلاب خسته شدهاند و طرح این آرمانها، ضدِ رای است.»
7. تعطیلی رویکردهای بنیادینی مانند #عدالتخواهی و مبارزه با #تبعیض، از ترس فروریختنِ سبد رای در میان اَشراف و فرادستان.
8. قُبحزدایی از ائتلاف، همدستی و همپیالگی با #زرسالاران و #نوکیسگان، با این توجیه که «فعالیت انتخاباتی، پول میخواهد.»
9. تکرارِ طوطیوار و سادهلوحانۀ تعبیر مبهمِ #جمعیت_خاکستری و تلاش برای بدست آوردن دلِ این جمعیت، با شعارها و کنشهای نمایشی.
10. خط بطلان بر #شفافیت و #صداقت در بیان باورها، با محاسبۀ ضدنتیجه بودنِ صداقت و شفافیت.
▪️نکته: اگرچه راستیها با این اصول ضدانقلابی، بخش اعظم سرمایۀ نیروهای انقلاب را دود کردند، اما حتی به نتیجه هم نرسیدند؛ هم دنیا و هم آخرتشان را با دور شدن از اصول اساسی اسلام و انقلاب باختند.
اگر نیروهای انقلاب، یکیدو دوره، فارغ از نتیجهای که بدستش هم نمیآورند، با این روندها مبارزه میکردند، امروز مجبور نبودند برای طرح ابتداییترین آرمانهای انقلاب، هزاربار قسم جلاله بخورند و یک روز در میان، شهادتین بگویند.
.
🔺راستها چگونه چپ کردند؟
▫️بازخوانی ماجرای یک سقوط
#جناح_راست پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد ۷۶، بیتوجه به فروپاشی پایگاه مردمی خود، دنبال راههای میانبُر و دوپینگ سیاسی رفت. از درِ #مقدس_مآبی وارد شد تا خود را با بدنۀ حزبالله نزدیکتر نشان دهد. راستیها، حزبالله را صرفاً سیاهی لشگری متعبد برای تبعیت از تصمیماتِ اخذشده در تاریکخانههای خود میخواستند و نه بیشتر. در این فرایند، جمع قابل توجهی از دغدغهمندان انقلابی، در معرکۀ موهومی که میان جناح راست و جناح چپ ساخته شده بود، متحیر ماند. بسیاری، از ترسِ تکفیر توسط سرانِ جناح راست، لب دوختند و تحلیل و تصمیم را تعطیل کردند. به این ترتیب، فرهنگ سیاسی نیروهای انقلاب، با سرعت و شدت بیشتری به قهقرا رفت.
🔸در ادامه، برخی نشانهها و پدیدههای ضدانقلابیِ رواجیافته توسط جناح راستیها برای فروپاشاندن فرهنگ سیاسی انقلاب را مرور میکنیم:
1. #نتیجه_گرایی محض و اصالتِ فتح کرسیهای قدرت بدون پایبندی به الزامات #جمهوریت.
2. تمنای پیروزیِ بیدردسر و بیمردم، از طریق #چشم_بندی_های_سیاسی، رسانهای و... .
3. پیدایش، پرورش و تثبیت #پدرخوانده_ها و پدرخواندگی به نام #عقلانیت_سیاسی.
4. عادیسازیِ قاعدهی #دفع_افسد_به_فاسد با اصرار بر گزارۀ بهاصطلاح نتیجهگرایانۀ «صالحِ مقبول، بهتر از اصلحِ نامقبول»!
5. فرعیسازی اصل #مشارکت_حداکثری با این توجیه که «هر چه مشارکتکننده کمتر باشد، آرای تعبدی بیشتر میشود و این آرا، متعلق به ماست. پس ما با همین رایِ اندک پیروز میشویم»!
6. ممنوعیتِ #آرمان_خواهی و بازی با شعارهای پوچ و فانتزی؛ با این تصورِ خام که «مردم، از شعارهای اصلی انقلاب خسته شدهاند و طرح این آرمانها، ضدِ رای است.»
7. تعطیلی رویکردهای بنیادینی مانند #عدالتخواهی و مبارزه با #تبعیض، از ترس فروریختنِ سبد رای در میان اَشراف و فرادستان.
8. قُبحزدایی از ائتلاف، همدستی و همپیالگی با #زرسالاران و #نوکیسگان، با این توجیه که «فعالیت انتخاباتی، پول میخواهد.»
9. تکرارِ طوطیوار و سادهلوحانۀ تعبیر مبهمِ #جمعیت_خاکستری و تلاش برای بدست آوردن دلِ این جمعیت، با شعارها و کنشهای نمایشی.
10. خط بطلان بر #شفافیت و #صداقت در بیان باورها، با محاسبۀ ضدنتیجه بودنِ صداقت و شفافیت.
▪️نکته: اگرچه راستیها با این اصول ضدانقلابی، بخش اعظم سرمایۀ نیروهای انقلاب را دود کردند، اما حتی به نتیجه هم نرسیدند؛ هم دنیا و هم آخرتشان را با دور شدن از اصول اساسی اسلام و انقلاب باختند.
اگر نیروهای انقلاب، یکیدو دوره، فارغ از نتیجهای که بدستش هم نمیآورند، با این روندها مبارزه میکردند، امروز مجبور نبودند برای طرح ابتداییترین آرمانهای انقلاب، هزاربار قسم جلاله بخورند و یک روز در میان، شهادتین بگویند.
.
@ebteda_ir
🔺جناح راست، چگونه نسخهی نیروهای انقلاب را پبچید؟
#جناح_راست پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری #دوم_خرداد ۷۶، بیتوجه به فروپاشی پایگاه مردمی خود، رفت دنبال راههای میانبُر و دوپینگ سیاسی. از درِ #مقدس_مآبی وارد شد تا خود را با بدنۀ حزبالله نزدیکتر نشان دهد. راستیها، حزبالله را صرفاً سیاهی لشگری متعبد برای تبعیت از تصمیماتِ اخذشده در تاریکخانههای خود میخواستند و نه بیشتر. در این فرایند، جمع قابل توجهی از دغدغهمندان انقلابی، در معرکۀ موهومی که میان جناح راست و جناح چپ ساخته شده بود، متحیر ماند. بسیاری، از ترسِ تکفیر توسط سرانِ جناح راست، لب دوختند و تحلیل و تصمیم را تعطیل کردند. به این ترتیب، فرهنگ سیاسی نیروهای انقلاب، با سرعت و شدت بیشتری به قهقرا رفت.
برخی نشانهها و پدیدههای ضدانقلابیِ رواجیافته توسط جناح راستیها برای فروپاشاندن فرهنگ سیاسی نیروهای انقلاب را مرور میکنیم:
1. #نتیجه_گرایی محض و اصالتِ فتح کرسیهای قدرت بدون پایبندی به الزامات #جمهوریت.
2. تمنای پیروزیِ بیدردسر و بیمردم، از طریق #چشم_بندی_های_سیاسی، رسانهای و... .
3. پیدایش، پرورش و تثبیت #پدرخوانده_ها و پدرخواندگی به نام #عقلانیت_سیاسی.
4. عادیسازیِ قاعدهی #دفع_افسد_به_فاسد با اصرار بر گزارۀ بهاصطلاح نتیجهگرایانۀ «صالحِ مقبول، بهتر از اصلحِ نامقبول»!
5. فرعیسازی اصل #مشارکت_حداکثری با این توجیه که «هر چه مشارکتکننده کمتر باشد، آرای تعبدی بیشتر میشود و این آرا، متعلق به ماست. پس ما با همین رایِ اندک پیروز میشویم»!
6. ممنوعیتِ #آرمان_خواهی و بازی با شعارهای پوچ و فانتزی؛ با این تصورِ خام که «مردم، از شعارهای اصلی انقلاب خسته شدهاند و طرح این آرمانها، ضدِ رای است.»
7. تعطیلی رویکردهای بنیادینی مانند #عدالتخواهی و مبارزه با #تبعیض، از ترس فروریختنِ سبد رای در میان اَشراف و فرادستان.
8. قُبحزدایی از ائتلاف، همدستی و همپیالگی با #زرسالاران و #نوکیسگان، با این توجیه که «فعالیت انتخاباتی، پول میخواهد.»
9. تکرارِ طوطیوار و سادهلوحانۀ تعبیر مبهمِ #جمعیت_خاکستری و تلاش برای بدست آوردن دلِ این جمعیت، با شعارها و کنشهای نمایشی.
10. خط بطلان بر #شفافیت و #صداقت در بیان باورها، با محاسبۀ ضدنتیجه بودنِ صداقت و شفافیت.
▪️نکته: اگرچه راستیها با این اصول ضدانقلابی، بخش اعظم سرمایۀ نیروهای انقلاب را دود کردند، اما حتی به نتیجه هم نرسیدند؛ هم دنیا و هم آخرتشان را با دور شدن از اصول اساسی اسلام و انقلاب باختند.
🔺جناح راست، چگونه نسخهی نیروهای انقلاب را پبچید؟
#جناح_راست پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری #دوم_خرداد ۷۶، بیتوجه به فروپاشی پایگاه مردمی خود، رفت دنبال راههای میانبُر و دوپینگ سیاسی. از درِ #مقدس_مآبی وارد شد تا خود را با بدنۀ حزبالله نزدیکتر نشان دهد. راستیها، حزبالله را صرفاً سیاهی لشگری متعبد برای تبعیت از تصمیماتِ اخذشده در تاریکخانههای خود میخواستند و نه بیشتر. در این فرایند، جمع قابل توجهی از دغدغهمندان انقلابی، در معرکۀ موهومی که میان جناح راست و جناح چپ ساخته شده بود، متحیر ماند. بسیاری، از ترسِ تکفیر توسط سرانِ جناح راست، لب دوختند و تحلیل و تصمیم را تعطیل کردند. به این ترتیب، فرهنگ سیاسی نیروهای انقلاب، با سرعت و شدت بیشتری به قهقرا رفت.
برخی نشانهها و پدیدههای ضدانقلابیِ رواجیافته توسط جناح راستیها برای فروپاشاندن فرهنگ سیاسی نیروهای انقلاب را مرور میکنیم:
1. #نتیجه_گرایی محض و اصالتِ فتح کرسیهای قدرت بدون پایبندی به الزامات #جمهوریت.
2. تمنای پیروزیِ بیدردسر و بیمردم، از طریق #چشم_بندی_های_سیاسی، رسانهای و... .
3. پیدایش، پرورش و تثبیت #پدرخوانده_ها و پدرخواندگی به نام #عقلانیت_سیاسی.
4. عادیسازیِ قاعدهی #دفع_افسد_به_فاسد با اصرار بر گزارۀ بهاصطلاح نتیجهگرایانۀ «صالحِ مقبول، بهتر از اصلحِ نامقبول»!
5. فرعیسازی اصل #مشارکت_حداکثری با این توجیه که «هر چه مشارکتکننده کمتر باشد، آرای تعبدی بیشتر میشود و این آرا، متعلق به ماست. پس ما با همین رایِ اندک پیروز میشویم»!
6. ممنوعیتِ #آرمان_خواهی و بازی با شعارهای پوچ و فانتزی؛ با این تصورِ خام که «مردم، از شعارهای اصلی انقلاب خسته شدهاند و طرح این آرمانها، ضدِ رای است.»
7. تعطیلی رویکردهای بنیادینی مانند #عدالتخواهی و مبارزه با #تبعیض، از ترس فروریختنِ سبد رای در میان اَشراف و فرادستان.
8. قُبحزدایی از ائتلاف، همدستی و همپیالگی با #زرسالاران و #نوکیسگان، با این توجیه که «فعالیت انتخاباتی، پول میخواهد.»
9. تکرارِ طوطیوار و سادهلوحانۀ تعبیر مبهمِ #جمعیت_خاکستری و تلاش برای بدست آوردن دلِ این جمعیت، با شعارها و کنشهای نمایشی.
10. خط بطلان بر #شفافیت و #صداقت در بیان باورها، با محاسبۀ ضدنتیجه بودنِ صداقت و شفافیت.
▪️نکته: اگرچه راستیها با این اصول ضدانقلابی، بخش اعظم سرمایۀ نیروهای انقلاب را دود کردند، اما حتی به نتیجه هم نرسیدند؛ هم دنیا و هم آخرتشان را با دور شدن از اصول اساسی اسلام و انقلاب باختند.