@dusharge || همت شهبازی
#شاعر و #انسان نوشته: #محمد_عارف ترجمه: #همت_شهبازي #آدینه_مهد_آزادی #شماره ۳۸۱ تاریخ ۱۳۷۳/۲/۱۷ @dusharge
#شاعر و #انسان
نوشته: #محمد_عارف
ترجمه: #همت_شهبازي
شعر #سيدعمادالدين_نسيمي شعري است تغزلي. وقتي تغزل مي گوئيم پيش از هر چيزي در ذهن ما غزل عاشقانه متجلي مي شود. به راستي هم اكثر شعرهاي نسيمي با موضوع عشق و محبت پيوند دارد، صرفنظر از اين مسئله، تغزلات او را به سادگي نمي توان #غزل_عاشقانه ناميد. درست است كه نسيمي بيشتر غزل هاي خود را با خطاب به معشوق شروع كرده، او را مدح و ستايش نموده است ولي قهرمان و شخصيت اصلي تغزلات نسيمي عاشق است (نسيمي، قهرمان تغزلات خود را عاشق، عارف ناميده و خود را به صورت "من" خطاب مي كند) اما اين عاشق، عاشق عادي نيست. عشق او و مناسبات او به معشوق با يك سلسله خصوصيات متمايز مي شود. يكي از تفاوت هاي اساسي عبارت از اين است كه همچنانكه تغزلات نسيمي داراي موضوع عشق شهواني نبوده، به طور كامل حسي و عيني نيز نمي باشد. شعور و احساس نسيمي، او را از عشق شهواني كه تا حدودي #مولانا_محمد_فضولي داراست، متمايز مي كند، نسيمي قهرمان تغزلات خود را عاشق عارف ناميد.
نسيمي كه در برخي موارد شبيه مجنون شده در آتش عشق و محبت و درد هجران مي سوزد و شكوه مي كند، همچون فضولي نمي خواهد در "بلاي عشق" گرفتار آمده، و از عذاب عشق حظ نبرده و آه و ناله نمايد. عشق در تغزلات نسيمي در درجه دوم اهميت قرار دارد. سرگشتگي، درك معشوق و ارج نهادن به آن اشتياق اساسي او را نسبت به معشوق تشكيل مي دهد. او معشوق را به طرز شيدايي تصور كرده و تأثرات خود را از زيبايي معنوي و جسماني معشوق با نيروي احساس خود بيان مي كند.
عشق نسيمي به معشوق از عشق او نسبت به انسان سرچشمه مي گيرد، درواقع او با ازلي كردن زن نه تنها همچون يك شاعر بلكه همانند يك متفكر به معبود ازلي پيوند مي يابد، اگرچه زيبايي جسماني معشوق احساسات شاعر را نوازش مي كند، در اين تغزلات تعقل و ادراك انسان نسبت به " #حروفيه" اهميت اساسي را به خود اختصاص مي دهد. در نظر او انسان ضمن اينكه لياقت عشق را داراست، محترم نيز شمرده مي شود زيرا يك انسان است. او زن عادي نيست بلكه انساني است كه صورت او "صورت رحمان" است. در وجود اين انسان، عناصر فعال آفرينش موجود هستند. اگر بخواهيم "خود" نسيمي را دريابيم، چنين تصور مي كنيم كه اين انسان "نفس خود را شناخته و به واسطه اين شناخت، به شناخت حق نايل شده". او "از مي غفلت مست و خراب نمي شود"، "با نفس خسيس موافق نمي شود"، "ايام خود را به باد فنا" نمي دهد، "اشتهار را موجب آفت دانسته و تكبر را دوست نمي دارد"، "چشم بصيرتش باز است"، هدفش متعالي است و در جهت پايداري عمر، تكيه بر "دولت منصور" مي زند. تنها چنين انساني را نسيمي به عنوان انسان كامل و برابر با حق مي شمارد. او مي گويد: "خداوند در آدم متجلي شد، بر حق سجده كن و گمراه مباش" حتي او به چنين انساني كه كاملا خود را دريافته، اكتفا نمي كند زيرا چنين انساني خودش انسان آفرين مي شود:
اوتانير عاريفين عقلي سنه انسان دئمك نه اوچون
كي انسان دير دئمز كيمسه سنه خالق الانسان
تمامي اين خصوصيت ها به #تغزلات_نسيمي ماهيت فلسفي، عاشقانه مي دهد. نشان اساسي اين تغزلات عبارت از مناسبات عاشقانه انسان پرورانه و متفكرانه نسبت به عشق و محبت عيني انسان است. آن هم طبيعي است كه نسيمي نيز اعتقاد به وحدت وجود دارد يعني زيبايي جسماني و معنوي انسان را از همديگر جدا نمي سازد. در نظر نسيمي، انسان كامل كسي است كه معشوق را درك كرده، و در سيماي او حقيقت را دريابد ما در بين اشعار او به شعرهايي بر مي خوريم كه به تصوير معشوق مي پردازد:
هر كيم كي، حققي احسن صورتده گؤرمهدي
حق تا ابد اونون نظرينده نهان اولور...
نفسيني هر كيم كي، بيلدي، تانيدي
عاريف رب اولدو آدي، عبديكن سولطان اولور...
هر كيم كي، سني بيلدي بولدو حققي
هر كيم حققي بيلدي آدم اولور...
جمالين قيبله يي عالم دئييل مي؟
وجودون مظهر انسان دئييل مي؟
بحر محيطه دوش كيم درياي اعظم اولدور
آدمدن اولما غافل، نئچون كي، آدم اولدور...
اسير اولمايان حسنونه آدمي
حجردير، حجردير، حجردير، حجر...
در اين مصراعها نسيمي را به عنوان يك #شخصيت_متفكر درمي يابيم. سجده كردن به رخساره زيباي انسان به عنوان قبله عالم كفر بزرگي در عصر شاعر محسوب مي شد. شاعر آشكارا دشمنان خود را مورد هجوم قرار مي دهد و ناداني حاسدان، رياكاران و زاهدان و عدم آگاهي آنان نسبت به اصل قرآن و بي نصيبي آنان را در عدم قابليت مشاهده نشانههاي الهي در چهره انسان اعلام مي نمايد:
صورت خط ايلاهي، اونو نادان نه بيلير
ديو ملعون صفت معني قرآن نه بيلير
#حروفي بودن شاعر، هيچ خللي در ديدگاه او نسبت به زندگي و انسان ها به وجود نميآورد همچنين بايستي درنظر گرفت كه در قرن هشتم هجري در كشورهاي شرقي، ظهور انسان پروري در شكل ديگري يعني به صورت آزاد از جامه ديني امكان پذير نبود، تفكر اساسي نسيمي در #فخريه مشهور او و همچنين در #غزل:
@dusharge
نوشته: #محمد_عارف
ترجمه: #همت_شهبازي
شعر #سيدعمادالدين_نسيمي شعري است تغزلي. وقتي تغزل مي گوئيم پيش از هر چيزي در ذهن ما غزل عاشقانه متجلي مي شود. به راستي هم اكثر شعرهاي نسيمي با موضوع عشق و محبت پيوند دارد، صرفنظر از اين مسئله، تغزلات او را به سادگي نمي توان #غزل_عاشقانه ناميد. درست است كه نسيمي بيشتر غزل هاي خود را با خطاب به معشوق شروع كرده، او را مدح و ستايش نموده است ولي قهرمان و شخصيت اصلي تغزلات نسيمي عاشق است (نسيمي، قهرمان تغزلات خود را عاشق، عارف ناميده و خود را به صورت "من" خطاب مي كند) اما اين عاشق، عاشق عادي نيست. عشق او و مناسبات او به معشوق با يك سلسله خصوصيات متمايز مي شود. يكي از تفاوت هاي اساسي عبارت از اين است كه همچنانكه تغزلات نسيمي داراي موضوع عشق شهواني نبوده، به طور كامل حسي و عيني نيز نمي باشد. شعور و احساس نسيمي، او را از عشق شهواني كه تا حدودي #مولانا_محمد_فضولي داراست، متمايز مي كند، نسيمي قهرمان تغزلات خود را عاشق عارف ناميد.
نسيمي كه در برخي موارد شبيه مجنون شده در آتش عشق و محبت و درد هجران مي سوزد و شكوه مي كند، همچون فضولي نمي خواهد در "بلاي عشق" گرفتار آمده، و از عذاب عشق حظ نبرده و آه و ناله نمايد. عشق در تغزلات نسيمي در درجه دوم اهميت قرار دارد. سرگشتگي، درك معشوق و ارج نهادن به آن اشتياق اساسي او را نسبت به معشوق تشكيل مي دهد. او معشوق را به طرز شيدايي تصور كرده و تأثرات خود را از زيبايي معنوي و جسماني معشوق با نيروي احساس خود بيان مي كند.
عشق نسيمي به معشوق از عشق او نسبت به انسان سرچشمه مي گيرد، درواقع او با ازلي كردن زن نه تنها همچون يك شاعر بلكه همانند يك متفكر به معبود ازلي پيوند مي يابد، اگرچه زيبايي جسماني معشوق احساسات شاعر را نوازش مي كند، در اين تغزلات تعقل و ادراك انسان نسبت به " #حروفيه" اهميت اساسي را به خود اختصاص مي دهد. در نظر او انسان ضمن اينكه لياقت عشق را داراست، محترم نيز شمرده مي شود زيرا يك انسان است. او زن عادي نيست بلكه انساني است كه صورت او "صورت رحمان" است. در وجود اين انسان، عناصر فعال آفرينش موجود هستند. اگر بخواهيم "خود" نسيمي را دريابيم، چنين تصور مي كنيم كه اين انسان "نفس خود را شناخته و به واسطه اين شناخت، به شناخت حق نايل شده". او "از مي غفلت مست و خراب نمي شود"، "با نفس خسيس موافق نمي شود"، "ايام خود را به باد فنا" نمي دهد، "اشتهار را موجب آفت دانسته و تكبر را دوست نمي دارد"، "چشم بصيرتش باز است"، هدفش متعالي است و در جهت پايداري عمر، تكيه بر "دولت منصور" مي زند. تنها چنين انساني را نسيمي به عنوان انسان كامل و برابر با حق مي شمارد. او مي گويد: "خداوند در آدم متجلي شد، بر حق سجده كن و گمراه مباش" حتي او به چنين انساني كه كاملا خود را دريافته، اكتفا نمي كند زيرا چنين انساني خودش انسان آفرين مي شود:
اوتانير عاريفين عقلي سنه انسان دئمك نه اوچون
كي انسان دير دئمز كيمسه سنه خالق الانسان
تمامي اين خصوصيت ها به #تغزلات_نسيمي ماهيت فلسفي، عاشقانه مي دهد. نشان اساسي اين تغزلات عبارت از مناسبات عاشقانه انسان پرورانه و متفكرانه نسبت به عشق و محبت عيني انسان است. آن هم طبيعي است كه نسيمي نيز اعتقاد به وحدت وجود دارد يعني زيبايي جسماني و معنوي انسان را از همديگر جدا نمي سازد. در نظر نسيمي، انسان كامل كسي است كه معشوق را درك كرده، و در سيماي او حقيقت را دريابد ما در بين اشعار او به شعرهايي بر مي خوريم كه به تصوير معشوق مي پردازد:
هر كيم كي، حققي احسن صورتده گؤرمهدي
حق تا ابد اونون نظرينده نهان اولور...
نفسيني هر كيم كي، بيلدي، تانيدي
عاريف رب اولدو آدي، عبديكن سولطان اولور...
هر كيم كي، سني بيلدي بولدو حققي
هر كيم حققي بيلدي آدم اولور...
جمالين قيبله يي عالم دئييل مي؟
وجودون مظهر انسان دئييل مي؟
بحر محيطه دوش كيم درياي اعظم اولدور
آدمدن اولما غافل، نئچون كي، آدم اولدور...
اسير اولمايان حسنونه آدمي
حجردير، حجردير، حجردير، حجر...
در اين مصراعها نسيمي را به عنوان يك #شخصيت_متفكر درمي يابيم. سجده كردن به رخساره زيباي انسان به عنوان قبله عالم كفر بزرگي در عصر شاعر محسوب مي شد. شاعر آشكارا دشمنان خود را مورد هجوم قرار مي دهد و ناداني حاسدان، رياكاران و زاهدان و عدم آگاهي آنان نسبت به اصل قرآن و بي نصيبي آنان را در عدم قابليت مشاهده نشانههاي الهي در چهره انسان اعلام مي نمايد:
صورت خط ايلاهي، اونو نادان نه بيلير
ديو ملعون صفت معني قرآن نه بيلير
#حروفي بودن شاعر، هيچ خللي در ديدگاه او نسبت به زندگي و انسان ها به وجود نميآورد همچنين بايستي درنظر گرفت كه در قرن هشتم هجري در كشورهاي شرقي، ظهور انسان پروري در شكل ديگري يعني به صورت آزاد از جامه ديني امكان پذير نبود، تفكر اساسي نسيمي در #فخريه مشهور او و همچنين در #غزل:
@dusharge