Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#یادداشتهای_کوتاه
#زن_زندهگی_آزادی از منظر واژهشناسی
یا (تثلیثی که عین وحدانیت است)
یکی از فریادهای انسان معاصر در چند سال اخیر ( زن، زندهگی، آزادی ) است. این شعار مدتهاست در گوشه و کنار جهان از سوی مردان و زنان فریاد میشود و البته با وجود نشنیده شدن از سوی اهل قدرت( یکی از ویژهگیهای قدرت کر شدن گوش جز در موارد تایید و ستایش است) همچنان تکرار خواهد شد و نهایتا تاثیر خود را خواهد گذارد.
این شعار از مناظر مختلف اجتماعی، فرهنگی، جامعهشناسی، تاریخی ، سیاسی و... می تواند مورد تحلیل قرار بگیرد. در اینجا بیشتر از دید یک دانش آموختهی زبان و ادبیات فارسی و عربی که مطالعات واژه شناسی و زبان شناسی اندکی دارد به این سه واژه می پردازم تا ادعایی را ثابت کنم . اینکه :این شعار مترقی ترین شعار انسان در ادوار زندهگی خویش است. و سه واژه از سه ساحت نیست بلکه یک واژه است.
هرچند ره یافتن به قطعیت در بررسی و کشف ریشه های واژهگان تقریبا غیر ممکن است اما می توان مطالبی علمی و قریب به واقعیت مطرح کرد.
۱- واژهی «زن» zan بدون شک در فارسی میانه به همین شکل به کار میرفته یا در ایرانی باستان به صورت ĵani (ژانی) بوده و در دهها زبانها و گویش و لهجه های کهن و نو ایرانی تلفظی قریب به هم دارد و با زادن و زایش و #گیاه و #جان و #گاو و... هم تبار است که همه به معنای زایش و زیستن و حیات اند و رد پای این واژه را حتا در یونانی و آلبانیایی و روسی و... هم میتوان جست.
برداشت من این است در روح انسان آریایی زن دقیقا به معنای همه چیز انسان بوده است و آن خود زیستن است و حیات. این واژهی زایا و پویا برعکس دو واژه ی woman انگلیسی و مرأة یا إمرأة عربی، ساخته شده از مرد نیست که اولی از man و دومی از مرء ساخته شده یعنی مونث شده ی یک واژه ی مذکر نیست ..
استقلال کلامی این واژه و ارتباط آوایی و معنایی آن با جان و روان ( عنصر حرکت ، رشد و نهایتا بودن انسان) هرگز نباید از ذهن دور شود. zan, ĵani, znyn, ĵīnč, zank, ĵinen, zina, žan, žin و... دهها واژه در کردی و بختیاری و پراچی، سمنانی و سیوندی و تاکستانی و گورانی و کمزاری و سغدی و سکایی و بلوچی و... همه در واقع یکی اند و...
۲- زندهگی؛ بنا بر مطالب فوق این واژه هم احتمالا هم ریشه ی زن است و گفته اند با ĵanو gan به معنای پر و انبوه ربط دارد و نهایتا همان زادن و زایش است و حیات. این ها با جان و ĵvant و ĵivant احتمالا جوان و جوانه هم تبارند که همهگی به معنای زنده بودن ، زیستن و فعال بودن اند.
(یک نکته) جالب اینکه خود جان در بسیاری از مناطق ایران فرهنگی ، از غرب چین تا فرات ، به معنای نقاط خاص و غیر قابل گفتن یا دیدن بدن هم هست هنوز می گویند: فلانی تا جانش پیدا بود. که این هم از مناظر مختلف قابل بررسی است.
۳- آزادی؛ آزاد و آزادی نیز از واژهگان پر حرف و حدیث است. معنای آزاد و آزاده را نجیب و شریف و رها و اصیل گفته اند که از ریشه ی zan و زادن است گویا اصل زادن در هیأت انسان آزاد بودن و آزادی است که سخن حضرت امیر هم موید این است: لاتکن عبد غیرک و قد جعلک ( جعل و خلق هم داستانها دارد) الله حرا ... این سخن صرفا برداشتی ذوقی نیست که از روشهای تماتیک یا هرمنوتیک و.. به دست آید.شبکه ی معنایی و آوایی گسترده در تاریخ و فرهنگ زبانی موید این سخنان است. وقتی واژه ی آزاد با یونانی آزاد و شریف و تولد و تبار همریشه است نمی توان این نظرات را پا در هوا دانست.
آزاد و آزادی در زبانهای ایرانی ( کردی و گزی و..) و زبانهای تحت تاثیر آن ( سریانی و ارمنی و گرجی و عربی ..) با تلفظی نزدیک همچنان به معنای رها، نجیب و شجاع و دلیر به کار می رود.. هنوز در غرب ایران ( جانت آزاد ) دعای پدر مادر بزرگهای هفتاد سال به بالاست و حدس میزنم در غرب ایران فرهنگی ( افغانستان و تاجیکستان هم هنوز رواج داشته باشد) دوباره به پیوند آزادی و جان انسانی دقت کنید...
اگر بخواهم خلاصه ی سخنان بالا را در یک جمله بگویم این است:
#زن #زندهگی #آزادی حتا از نظر ریشه شناسی نیز سه واژه نیست این تثلیث ظاهری در ذات خود چیزی جز وحدانیت محض نیست و هرسه بی شک اشاره به تبلور ذات انسان دارد انسانی که خداوند خدا ذاتا او را #حر و صاحب اختیار آفریده، آن گونه که حق دارد و در تحقق و جاری کردن معنای خویش ، به امر #لاتقربا ی خود خداوند هم گوش ندهد آزادانه رفتار کند و در پناه همان خداوند زندگی انسانی خارج از بهشت را خویش بیاغازد...
#محسن_یارمحمدی
#دانشآموختهی_دکتری_زبانوادبیاتفارسی
پ.ن: در نوشتن این مطالب به جز اجتهادات فردی، فرهنگهای فارسی به ویژه فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی مد نظر بوده اند..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#زن_زندهگی_آزادی از منظر واژهشناسی
یا (تثلیثی که عین وحدانیت است)
یکی از فریادهای انسان معاصر در چند سال اخیر ( زن، زندهگی، آزادی ) است. این شعار مدتهاست در گوشه و کنار جهان از سوی مردان و زنان فریاد میشود و البته با وجود نشنیده شدن از سوی اهل قدرت( یکی از ویژهگیهای قدرت کر شدن گوش جز در موارد تایید و ستایش است) همچنان تکرار خواهد شد و نهایتا تاثیر خود را خواهد گذارد.
این شعار از مناظر مختلف اجتماعی، فرهنگی، جامعهشناسی، تاریخی ، سیاسی و... می تواند مورد تحلیل قرار بگیرد. در اینجا بیشتر از دید یک دانش آموختهی زبان و ادبیات فارسی و عربی که مطالعات واژه شناسی و زبان شناسی اندکی دارد به این سه واژه می پردازم تا ادعایی را ثابت کنم . اینکه :این شعار مترقی ترین شعار انسان در ادوار زندهگی خویش است. و سه واژه از سه ساحت نیست بلکه یک واژه است.
هرچند ره یافتن به قطعیت در بررسی و کشف ریشه های واژهگان تقریبا غیر ممکن است اما می توان مطالبی علمی و قریب به واقعیت مطرح کرد.
۱- واژهی «زن» zan بدون شک در فارسی میانه به همین شکل به کار میرفته یا در ایرانی باستان به صورت ĵani (ژانی) بوده و در دهها زبانها و گویش و لهجه های کهن و نو ایرانی تلفظی قریب به هم دارد و با زادن و زایش و #گیاه و #جان و #گاو و... هم تبار است که همه به معنای زایش و زیستن و حیات اند و رد پای این واژه را حتا در یونانی و آلبانیایی و روسی و... هم میتوان جست.
برداشت من این است در روح انسان آریایی زن دقیقا به معنای همه چیز انسان بوده است و آن خود زیستن است و حیات. این واژهی زایا و پویا برعکس دو واژه ی woman انگلیسی و مرأة یا إمرأة عربی، ساخته شده از مرد نیست که اولی از man و دومی از مرء ساخته شده یعنی مونث شده ی یک واژه ی مذکر نیست ..
استقلال کلامی این واژه و ارتباط آوایی و معنایی آن با جان و روان ( عنصر حرکت ، رشد و نهایتا بودن انسان) هرگز نباید از ذهن دور شود. zan, ĵani, znyn, ĵīnč, zank, ĵinen, zina, žan, žin و... دهها واژه در کردی و بختیاری و پراچی، سمنانی و سیوندی و تاکستانی و گورانی و کمزاری و سغدی و سکایی و بلوچی و... همه در واقع یکی اند و...
۲- زندهگی؛ بنا بر مطالب فوق این واژه هم احتمالا هم ریشه ی زن است و گفته اند با ĵanو gan به معنای پر و انبوه ربط دارد و نهایتا همان زادن و زایش است و حیات. این ها با جان و ĵvant و ĵivant احتمالا جوان و جوانه هم تبارند که همهگی به معنای زنده بودن ، زیستن و فعال بودن اند.
(یک نکته) جالب اینکه خود جان در بسیاری از مناطق ایران فرهنگی ، از غرب چین تا فرات ، به معنای نقاط خاص و غیر قابل گفتن یا دیدن بدن هم هست هنوز می گویند: فلانی تا جانش پیدا بود. که این هم از مناظر مختلف قابل بررسی است.
۳- آزادی؛ آزاد و آزادی نیز از واژهگان پر حرف و حدیث است. معنای آزاد و آزاده را نجیب و شریف و رها و اصیل گفته اند که از ریشه ی zan و زادن است گویا اصل زادن در هیأت انسان آزاد بودن و آزادی است که سخن حضرت امیر هم موید این است: لاتکن عبد غیرک و قد جعلک ( جعل و خلق هم داستانها دارد) الله حرا ... این سخن صرفا برداشتی ذوقی نیست که از روشهای تماتیک یا هرمنوتیک و.. به دست آید.شبکه ی معنایی و آوایی گسترده در تاریخ و فرهنگ زبانی موید این سخنان است. وقتی واژه ی آزاد با یونانی آزاد و شریف و تولد و تبار همریشه است نمی توان این نظرات را پا در هوا دانست.
آزاد و آزادی در زبانهای ایرانی ( کردی و گزی و..) و زبانهای تحت تاثیر آن ( سریانی و ارمنی و گرجی و عربی ..) با تلفظی نزدیک همچنان به معنای رها، نجیب و شجاع و دلیر به کار می رود.. هنوز در غرب ایران ( جانت آزاد ) دعای پدر مادر بزرگهای هفتاد سال به بالاست و حدس میزنم در غرب ایران فرهنگی ( افغانستان و تاجیکستان هم هنوز رواج داشته باشد) دوباره به پیوند آزادی و جان انسانی دقت کنید...
اگر بخواهم خلاصه ی سخنان بالا را در یک جمله بگویم این است:
#زن #زندهگی #آزادی حتا از نظر ریشه شناسی نیز سه واژه نیست این تثلیث ظاهری در ذات خود چیزی جز وحدانیت محض نیست و هرسه بی شک اشاره به تبلور ذات انسان دارد انسانی که خداوند خدا ذاتا او را #حر و صاحب اختیار آفریده، آن گونه که حق دارد و در تحقق و جاری کردن معنای خویش ، به امر #لاتقربا ی خود خداوند هم گوش ندهد آزادانه رفتار کند و در پناه همان خداوند زندگی انسانی خارج از بهشت را خویش بیاغازد...
#محسن_یارمحمدی
#دانشآموختهی_دکتری_زبانوادبیاتفارسی
پ.ن: در نوشتن این مطالب به جز اجتهادات فردی، فرهنگهای فارسی به ویژه فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی مد نظر بوده اند..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️تقابل زن بهمنزلهی سوژهی تحولخواه و زن بهمثابه رعیت مضاعف: ”زن، زندهگی، آزادی” با زنکشی ناهمخوان است
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
شعار «زن، زندهگی، آزادی» دربردارندهی ایدههایی از اندیشه و زیست مدرن است. در «زن، زندهگی، آزادی» فردیت زن ایرانی و انتخابهایش محترم است و بهرسمیت شناخته شده است. در این شعار نه تنها حجاب تحمیلی به زنان ایرانی نفی شده است، بلکه هر شکلی از تحمیل به زن ایرانی نفی شده است. ما در این شعار با زن مدرنی مواجه ایم که حق انتخاب دارد و حق انتخاب او با صدایی بلند در عرصهی عمومی فریاد زده میشود: زن و انتخابهایش هر چه باشد (حجاب دینی یا شکل دیگری از پوشش، چادر و روسری یا عدم آن) محترم است و پاس داشته میشود. هم نامستورسازیی آمرانهی زن (در عصر پهلوی) و هم مستورسازیی آمرانهی زن (در عصر پس از انقلاب) نفی میشود.
اما اشتباه نکنیم! اینچنین نفیی فقط نفی یک مصداق از تحمیل (تحمیل حجاب) نیست. این چنین نفیی، نفی همهی مصادیق تحمیل به زنان ایرانی است. «زن، زندهگی، آزادی» یعنی نفی همهی تحمیلها از سوی تمامیی قدرتهای پدرسالارانه: خواه پدرسالاریی کلان اجتماعی از مجرای عملکرد نظام سیاسی و خواه پدرسالاریی خُرد در سطح خانواده از سوی مردان فامیل.
«زن، زندهگی، آزادی» یعنی احترام به انتخاب زن بهمنزلهی مظهری از انسان ایرانی و بهرسمیت شناختن فردیت او، و این مقدمهی شکوفاییی انسان ایرانی و حیات اجتماعیی او است و شکوفاییی زندهگیی اینجهانی و اجتماعیی انسان ایرانی، مقدمه و پیشنیاز تحقق آزادیی انسان ایرانی است.
زنان ایرانی در این تاریخ طولانیی جامعهی ایرانی در ساختاری از روابط سلطان-رعیت، مادونترین نوع رعیت بوده است. زن ایرانی در این تاریخ سلطهگرانهی ارباب-رعیتی (سلطان-رعیتی)، رعیت مضاعف بوده است؛ زیرا مرد ایرانی که در سطح کلان اجتماعی رعیتی بیش نبوده است، در خانه نقش یک ارباب و خدای خانه را برای زن ایرانی ایفا میکرده هست. این است که زن ایرانی از گذشتههای دور تاریخ ایران تا عصر مشروطه یک رعیت مضاعف بوده است و از مشروطه به این سو همچون مردان ایرانی در تمنای شهروندی بهسر برده و بهمنزلهی یک رعیت مدرن؛ اما باز هم رعیت مدرن مضاعف.
حالا وقتی در عرصهی عمومی، انسان ایرانی فریاد میزند که ”زن، زندهگی، آزادی”، یعنی رعیتترین رعیت ایرانی قرار است حق انتخاب و خودتعیینگری داشته باشد. وقتی حق انتخاب رعیتترین رعیت ایرانی یا رعیت مضاعف، بهرسمیت شناخته شود و قرار است از رهگذر یک جنبش بزرگ اجتماعی او (زن ایرانی) تا مقام یک شهروند حقیقی (نه فقط شهروند حقوقی) ارتقا یابد، یعنی غنا و شکوفاییی زیست اجتماعیی یکایک انسانهای ایرانی فراهم شده است و از این رهگذر آزادیی انسان ایرانی نیز به یمن کنشگریی اجتماعی-سیاسیی زنان ایرانی محقق خواهد شد. وقتی رعیت مضاعف نیز به سوژهای تحولخواه در عرصهی عمومی بدل شود، یعنی آزادیی انسان ایرانی بیشترین ضمانت اجتماعی را برای تحققاش دارد.
لاجرم، ”زن، زندهگی، آزادی” با فرهنگ مردسالاری و نتایج و پیآمدهای اجتماعیی آن قابل جمع نیست. نمیشود هم زن، زندهگی، آزادی بگوییم و هم ستم و سلطهی مردانه بر زنان داشته باشیم.
انقلاب اجتماعی یعنی انقلاب در نگرش ما به انسان و زن و مرد و روابطشان و در نگرش به خانواده و اجتماع. انقلاب اجتماعی مقدم بر انقلاب سیاسی و تغییر رژیم سیاسی است. تغییر رژیم سیاسی بدون انقلاب اجتماعی ما را به آرمان تحولخواهیی بنیادی نمیرساند. اگر فرهنگ مردسالار را در درون خانواده و بافتهای اجتماعیمان تضعیف نکنیم، این فرهنگ مردسالار بار دیگر در قالب شکلی از پدرسالاریی سیاسی بازتولید خواهد شد.
مردان و زنان و دختران و پسران محترم ایرانی در کردستان، خوزستان، بلوچستان، سیستان، لرستان، آذربایجان، خراسان، گیلان و در جایجای کشور، شعار «زن، زندهگی، آزادی» با فرهنگ و روابط مردسالارانه مغایرت دارد. لطفا همراه با بافتهای مدرنتر جامعهی ایرانی گامی به جلو بگذاریم!
در لمحهی جنبش اجتماعی، نگاهمان فقط به تحول سیاسی نباشد بلکه همزمان تحول در روابطمان و تحول در بینش و دنیای درونیمان را نیز دنبال کنیم.
#زن
#زنکشی
#مردسالاری
#رعیت_مضاعف
#جنبش_اجتماعی
#زن_زندهگی_آزادی
#پدرسالاری_سیاسی
#مستورسازی_آمرانه
#نامستورسازی_آمرانه
@NewHasanMohaddesi
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
شعار «زن، زندهگی، آزادی» دربردارندهی ایدههایی از اندیشه و زیست مدرن است. در «زن، زندهگی، آزادی» فردیت زن ایرانی و انتخابهایش محترم است و بهرسمیت شناخته شده است. در این شعار نه تنها حجاب تحمیلی به زنان ایرانی نفی شده است، بلکه هر شکلی از تحمیل به زن ایرانی نفی شده است. ما در این شعار با زن مدرنی مواجه ایم که حق انتخاب دارد و حق انتخاب او با صدایی بلند در عرصهی عمومی فریاد زده میشود: زن و انتخابهایش هر چه باشد (حجاب دینی یا شکل دیگری از پوشش، چادر و روسری یا عدم آن) محترم است و پاس داشته میشود. هم نامستورسازیی آمرانهی زن (در عصر پهلوی) و هم مستورسازیی آمرانهی زن (در عصر پس از انقلاب) نفی میشود.
اما اشتباه نکنیم! اینچنین نفیی فقط نفی یک مصداق از تحمیل (تحمیل حجاب) نیست. این چنین نفیی، نفی همهی مصادیق تحمیل به زنان ایرانی است. «زن، زندهگی، آزادی» یعنی نفی همهی تحمیلها از سوی تمامیی قدرتهای پدرسالارانه: خواه پدرسالاریی کلان اجتماعی از مجرای عملکرد نظام سیاسی و خواه پدرسالاریی خُرد در سطح خانواده از سوی مردان فامیل.
«زن، زندهگی، آزادی» یعنی احترام به انتخاب زن بهمنزلهی مظهری از انسان ایرانی و بهرسمیت شناختن فردیت او، و این مقدمهی شکوفاییی انسان ایرانی و حیات اجتماعیی او است و شکوفاییی زندهگیی اینجهانی و اجتماعیی انسان ایرانی، مقدمه و پیشنیاز تحقق آزادیی انسان ایرانی است.
زنان ایرانی در این تاریخ طولانیی جامعهی ایرانی در ساختاری از روابط سلطان-رعیت، مادونترین نوع رعیت بوده است. زن ایرانی در این تاریخ سلطهگرانهی ارباب-رعیتی (سلطان-رعیتی)، رعیت مضاعف بوده است؛ زیرا مرد ایرانی که در سطح کلان اجتماعی رعیتی بیش نبوده است، در خانه نقش یک ارباب و خدای خانه را برای زن ایرانی ایفا میکرده هست. این است که زن ایرانی از گذشتههای دور تاریخ ایران تا عصر مشروطه یک رعیت مضاعف بوده است و از مشروطه به این سو همچون مردان ایرانی در تمنای شهروندی بهسر برده و بهمنزلهی یک رعیت مدرن؛ اما باز هم رعیت مدرن مضاعف.
حالا وقتی در عرصهی عمومی، انسان ایرانی فریاد میزند که ”زن، زندهگی، آزادی”، یعنی رعیتترین رعیت ایرانی قرار است حق انتخاب و خودتعیینگری داشته باشد. وقتی حق انتخاب رعیتترین رعیت ایرانی یا رعیت مضاعف، بهرسمیت شناخته شود و قرار است از رهگذر یک جنبش بزرگ اجتماعی او (زن ایرانی) تا مقام یک شهروند حقیقی (نه فقط شهروند حقوقی) ارتقا یابد، یعنی غنا و شکوفاییی زیست اجتماعیی یکایک انسانهای ایرانی فراهم شده است و از این رهگذر آزادیی انسان ایرانی نیز به یمن کنشگریی اجتماعی-سیاسیی زنان ایرانی محقق خواهد شد. وقتی رعیت مضاعف نیز به سوژهای تحولخواه در عرصهی عمومی بدل شود، یعنی آزادیی انسان ایرانی بیشترین ضمانت اجتماعی را برای تحققاش دارد.
لاجرم، ”زن، زندهگی، آزادی” با فرهنگ مردسالاری و نتایج و پیآمدهای اجتماعیی آن قابل جمع نیست. نمیشود هم زن، زندهگی، آزادی بگوییم و هم ستم و سلطهی مردانه بر زنان داشته باشیم.
انقلاب اجتماعی یعنی انقلاب در نگرش ما به انسان و زن و مرد و روابطشان و در نگرش به خانواده و اجتماع. انقلاب اجتماعی مقدم بر انقلاب سیاسی و تغییر رژیم سیاسی است. تغییر رژیم سیاسی بدون انقلاب اجتماعی ما را به آرمان تحولخواهیی بنیادی نمیرساند. اگر فرهنگ مردسالار را در درون خانواده و بافتهای اجتماعیمان تضعیف نکنیم، این فرهنگ مردسالار بار دیگر در قالب شکلی از پدرسالاریی سیاسی بازتولید خواهد شد.
مردان و زنان و دختران و پسران محترم ایرانی در کردستان، خوزستان، بلوچستان، سیستان، لرستان، آذربایجان، خراسان، گیلان و در جایجای کشور، شعار «زن، زندهگی، آزادی» با فرهنگ و روابط مردسالارانه مغایرت دارد. لطفا همراه با بافتهای مدرنتر جامعهی ایرانی گامی به جلو بگذاریم!
در لمحهی جنبش اجتماعی، نگاهمان فقط به تحول سیاسی نباشد بلکه همزمان تحول در روابطمان و تحول در بینش و دنیای درونیمان را نیز دنبال کنیم.
#زن
#زنکشی
#مردسالاری
#رعیت_مضاعف
#جنبش_اجتماعی
#زن_زندهگی_آزادی
#پدرسالاری_سیاسی
#مستورسازی_آمرانه
#نامستورسازی_آمرانه
@NewHasanMohaddesi