شما خودتان این وضع را به وجود آورده اید!
▪️حضرت آیت الله #سیستانی پیشتر در فروردین ۱۳۹۰ در دیدار مدیر مسئول روزنامه #جمهوری اسلامی از ترویج #خرافات و نشر و بازگویی به اصطلاح #کرامات برخی افراد در کشور و کتب منتشره ابراز نگرانی کرده بودند.
در فصلی از کتاب #آیت الله سیستانی و عراق جدید با عنوان "آیت الله #ضد _خرافه" آمده است:
▫️به آیت الله عرض کردم: ایران، گرفتار خرافات است و انحراف عقیده و سستی اعتقادات به دلیل میدان دار شدن افراد کم سواد و سودجو بیداد میکند… آیت الله سیستانی، مهلت ندادند من همه مطالبم را در این زمینه بگویم و با روحیه ای آماده و البته مشتاق و مسلط نسبت به این مقوله، شروع کردند به اظهار نظر کردن و گفتند: «شما خودتان این وضع را به وجود آورده اید. هی گفتید آقای #بهاء الدینی اینطور است و آنطور است. هی #کرامات گفتید. من خودم در قم بودم و این چیزها را میدانم و اینجا هم که هستم کتابهای زیادی میخوانم و این حرفهای کرامات را که می زنند و می نویسند می خوانم و معتقدم شما خودتان، کشور را به روزی انداخته اید که این گرفتاریها پیش آمده و #جمکران را آنطور بزرگ کرده اید و #منبریها آن حرفها را میزنند. من منبرها را هم گوش میکنم.»
▫️گفتم: و #مداحها. گفتند: «آنها را هم همین کارهای شما اینطور کرده است.» گفتم: ما خودمان در مقابل آن دسته از منبریها و مداحهایی که مطالب سست و نادرست و خرافاتی را به خورد مردم میدهند قرار داریم و علیه آنها مقالات و مطالب زیادی نوشته ایم و انتظار ما از شما اینست که شما هم موضعگیری کنید و به ما در این زمینه کمک کنید، چون موضعگیری شما خیلی اثر دارد. گفتند: «اینها را میدانم و از قول من هم چیزهایی علیه اینها گفتهاید و منتشر شده است، ولی من بنای دخالت در #ایران را ندارم. ایران #مهندسی شده است و #سر _مهندس هم دارد و من نباید دخالت کنم.»
▫️گفتم: منظورم این نیست که در مسائل حکومتی دخالت کنید، ولی در امور اعتقادی اظهار نظر شما مؤثر است. اعتقادات مردم در خطر است و برای حفظ #دین و #اعتقادات، ورود شما به این مسائل لازم است. گفتند: «شما که گفتید #سیاست ما #عین _دیانت ما و #دیانت ما #عین سیاست ماست، چطور میتوانید اینها را از همدیگر جدا کنید؟ همان آقای #بهشتی که شما با ایشان رفیق بودید، قانون اساسی را تدوین کرده و آن را طوری ترتیب داده که برای مرجع فقط مسائل #غسل و #طهارت باقی مانده و بقیه چیزها مربوط به حکومت است. بنابراین، ما چه بگوییم؟»
▫️این قسمت، به نظرم رسید برای آیت الله #سیستانی بسیار مهم بود، زیرا دوباره به آن برگشتند و گفتند: «وقتی در #قانون اساسی برای #مراجع فقط مسائل غسل و طهارت باقی گذاشته اند و بقیه چیزها مربوط به #حکومت است، ما چه بگوییم؟»
---------------
@drhadiansarii
▪️حضرت آیت الله #سیستانی پیشتر در فروردین ۱۳۹۰ در دیدار مدیر مسئول روزنامه #جمهوری اسلامی از ترویج #خرافات و نشر و بازگویی به اصطلاح #کرامات برخی افراد در کشور و کتب منتشره ابراز نگرانی کرده بودند.
در فصلی از کتاب #آیت الله سیستانی و عراق جدید با عنوان "آیت الله #ضد _خرافه" آمده است:
▫️به آیت الله عرض کردم: ایران، گرفتار خرافات است و انحراف عقیده و سستی اعتقادات به دلیل میدان دار شدن افراد کم سواد و سودجو بیداد میکند… آیت الله سیستانی، مهلت ندادند من همه مطالبم را در این زمینه بگویم و با روحیه ای آماده و البته مشتاق و مسلط نسبت به این مقوله، شروع کردند به اظهار نظر کردن و گفتند: «شما خودتان این وضع را به وجود آورده اید. هی گفتید آقای #بهاء الدینی اینطور است و آنطور است. هی #کرامات گفتید. من خودم در قم بودم و این چیزها را میدانم و اینجا هم که هستم کتابهای زیادی میخوانم و این حرفهای کرامات را که می زنند و می نویسند می خوانم و معتقدم شما خودتان، کشور را به روزی انداخته اید که این گرفتاریها پیش آمده و #جمکران را آنطور بزرگ کرده اید و #منبریها آن حرفها را میزنند. من منبرها را هم گوش میکنم.»
▫️گفتم: و #مداحها. گفتند: «آنها را هم همین کارهای شما اینطور کرده است.» گفتم: ما خودمان در مقابل آن دسته از منبریها و مداحهایی که مطالب سست و نادرست و خرافاتی را به خورد مردم میدهند قرار داریم و علیه آنها مقالات و مطالب زیادی نوشته ایم و انتظار ما از شما اینست که شما هم موضعگیری کنید و به ما در این زمینه کمک کنید، چون موضعگیری شما خیلی اثر دارد. گفتند: «اینها را میدانم و از قول من هم چیزهایی علیه اینها گفتهاید و منتشر شده است، ولی من بنای دخالت در #ایران را ندارم. ایران #مهندسی شده است و #سر _مهندس هم دارد و من نباید دخالت کنم.»
▫️گفتم: منظورم این نیست که در مسائل حکومتی دخالت کنید، ولی در امور اعتقادی اظهار نظر شما مؤثر است. اعتقادات مردم در خطر است و برای حفظ #دین و #اعتقادات، ورود شما به این مسائل لازم است. گفتند: «شما که گفتید #سیاست ما #عین _دیانت ما و #دیانت ما #عین سیاست ماست، چطور میتوانید اینها را از همدیگر جدا کنید؟ همان آقای #بهشتی که شما با ایشان رفیق بودید، قانون اساسی را تدوین کرده و آن را طوری ترتیب داده که برای مرجع فقط مسائل #غسل و #طهارت باقی مانده و بقیه چیزها مربوط به حکومت است. بنابراین، ما چه بگوییم؟»
▫️این قسمت، به نظرم رسید برای آیت الله #سیستانی بسیار مهم بود، زیرا دوباره به آن برگشتند و گفتند: «وقتی در #قانون اساسی برای #مراجع فقط مسائل غسل و طهارت باقی گذاشته اند و بقیه چیزها مربوط به #حکومت است، ما چه بگوییم؟»
---------------
@drhadiansarii
بسم الله الرحمن الرحیم
#کرامات حضرت احمدبن الامام موسی کاظم علیهم السلام
#هویداشدن پیکرمطهر بعداز چندقرن
#علت نامیده شدن به شاهچراغ..؟ا
زن صالحه ای نزد عضدالدوله دیلمی سلطان فارس آمد و عرض کرد در حوالی منزل من تپه ای است که در روی آن نیمه شبهای چراغی روشن میشود که مانند مشعل پرنوری می درخشد و همینکه بمحل روشنائی میروم چیزی دیده نمی شود شاه از رجال و درباریان خود و بعضی از علماء و شیوخ شیراز دراین باب تحقیقاتی بعمل آورد و چیزی دستگیرش نشد و گفتند که چون گوینده پیر زن فقیری است شاید در نظر گرفته که بدین وسیله سو استفاده بنماید.شاه متقاعد نشد و فرمود که من از بیانات این زن بوی حقیقت میشنوم و تصمیم اتخاذ کرد که خود شخصا به این قضیه رسیدگی کند تا صحت و سقم مطلب را کشف نماید لذا شبانگاه به منزل آن پیرزن رفته و در آنجا استراحت می کند.عضدوالدوله مقارن نیمه شب بخواب رفت و آن زن صالحه متوجه روشن شدن چراغ گردید همینکه بطریق شبهای گذشته نور چراغ ظاهر شد ببالین شاه دوید و سه مرتبه عرض کرد: شاه ـ چراغ ـ شاه چراغ ـ شاه چراغ(یعنی ای شاه نورچراغ هویداشده) عضدوالدوله از خواب برخاست بمحل چراغ دوید و با کمال تعجب دید که روشنائی بکلی محو گردید و با ترک آن نقطه باز چراغ روشن گردید، هفت مرتبه روشن شدن چراغ و رفتن شاه بدان نقطه تکرار شد، تا اینکه مقارن طلوع صبح دیگر چراغی دیده نشد.پادشاه محل را علامت گذارده و روز بعد دستور داد که تپه را بشکافند تا از آن سر مکتوم پرده برداشته شود و در نتیجه سرداب عظیمی گردید که جسدی درروی تختی درداخل آن گذارده شده بود و هیچکس جرئت وارد شدن سرداب و بررسی امر را نداشت.شاه تحقیق امر را از شیخ عفیف الدین که مردی زاهد و عابد و ان عصر فارس بود درمیان گذاشت اتفاقا نامبرده آن شب را در عالم رؤیا دیده بودکه بزیارت حضرت امامزاده احمد بن الامام موسی کاظم علیهم السلام موفق شده است و لذا حتم کرد که سرداب کشف شده مرقد مطهر آن امامزاده است لذا وضوء گرفت و لباسهای پاکیزه پوشیدو وارد سرداب شد و از لوحی که در نزد جسد بود و انگشتر آن حضرت که بر روی آن حک شده بود:"العزه لله، احمد بن موسی” معلوم گردید که مشاهدات او در خواب از رؤیاهای صادقه بوده است .عضدوالدوله از این اتفاق فوق العاده، مسرور گردید و امرنمود که آن روز را تعطیل عمومی نموده،و برای این خاطر جشن عظیمی برپا نمود و تا سه روز نقاره خانه سلطنتی را نواختند و به اطلاع همگان برسانند که مزار و پیکرمطهر فرزند گرامی امام موسی کاظم علیهم السلام بعد قریب ۴۵۰ سال بلطف الهی سالم هویدا گشت و اولین بارگاه حضرت احمد بن الامام موسی کاظم علیهم السلام بدست این سلطان به رهنمائی شیخ عفیفت الدین برپا گردید و حرم این امامزاده به(شاه چراغ) مشهور گشت
شیرازنامه ص۱۹۷
قیام سادات علوی صفحه۱۹۲
دانشنامه امام کاظم عليه السلام ص۶۴
#کرامات حضرت احمدبن الامام موسی کاظم علیهم السلام
#هویداشدن پیکرمطهر بعداز چندقرن
#علت نامیده شدن به شاهچراغ..؟ا
زن صالحه ای نزد عضدالدوله دیلمی سلطان فارس آمد و عرض کرد در حوالی منزل من تپه ای است که در روی آن نیمه شبهای چراغی روشن میشود که مانند مشعل پرنوری می درخشد و همینکه بمحل روشنائی میروم چیزی دیده نمی شود شاه از رجال و درباریان خود و بعضی از علماء و شیوخ شیراز دراین باب تحقیقاتی بعمل آورد و چیزی دستگیرش نشد و گفتند که چون گوینده پیر زن فقیری است شاید در نظر گرفته که بدین وسیله سو استفاده بنماید.شاه متقاعد نشد و فرمود که من از بیانات این زن بوی حقیقت میشنوم و تصمیم اتخاذ کرد که خود شخصا به این قضیه رسیدگی کند تا صحت و سقم مطلب را کشف نماید لذا شبانگاه به منزل آن پیرزن رفته و در آنجا استراحت می کند.عضدوالدوله مقارن نیمه شب بخواب رفت و آن زن صالحه متوجه روشن شدن چراغ گردید همینکه بطریق شبهای گذشته نور چراغ ظاهر شد ببالین شاه دوید و سه مرتبه عرض کرد: شاه ـ چراغ ـ شاه چراغ ـ شاه چراغ(یعنی ای شاه نورچراغ هویداشده) عضدوالدوله از خواب برخاست بمحل چراغ دوید و با کمال تعجب دید که روشنائی بکلی محو گردید و با ترک آن نقطه باز چراغ روشن گردید، هفت مرتبه روشن شدن چراغ و رفتن شاه بدان نقطه تکرار شد، تا اینکه مقارن طلوع صبح دیگر چراغی دیده نشد.پادشاه محل را علامت گذارده و روز بعد دستور داد که تپه را بشکافند تا از آن سر مکتوم پرده برداشته شود و در نتیجه سرداب عظیمی گردید که جسدی درروی تختی درداخل آن گذارده شده بود و هیچکس جرئت وارد شدن سرداب و بررسی امر را نداشت.شاه تحقیق امر را از شیخ عفیف الدین که مردی زاهد و عابد و ان عصر فارس بود درمیان گذاشت اتفاقا نامبرده آن شب را در عالم رؤیا دیده بودکه بزیارت حضرت امامزاده احمد بن الامام موسی کاظم علیهم السلام موفق شده است و لذا حتم کرد که سرداب کشف شده مرقد مطهر آن امامزاده است لذا وضوء گرفت و لباسهای پاکیزه پوشیدو وارد سرداب شد و از لوحی که در نزد جسد بود و انگشتر آن حضرت که بر روی آن حک شده بود:"العزه لله، احمد بن موسی” معلوم گردید که مشاهدات او در خواب از رؤیاهای صادقه بوده است .عضدوالدوله از این اتفاق فوق العاده، مسرور گردید و امرنمود که آن روز را تعطیل عمومی نموده،و برای این خاطر جشن عظیمی برپا نمود و تا سه روز نقاره خانه سلطنتی را نواختند و به اطلاع همگان برسانند که مزار و پیکرمطهر فرزند گرامی امام موسی کاظم علیهم السلام بعد قریب ۴۵۰ سال بلطف الهی سالم هویدا گشت و اولین بارگاه حضرت احمد بن الامام موسی کاظم علیهم السلام بدست این سلطان به رهنمائی شیخ عفیفت الدین برپا گردید و حرم این امامزاده به(شاه چراغ) مشهور گشت
شیرازنامه ص۱۹۷
قیام سادات علوی صفحه۱۹۲
دانشنامه امام کاظم عليه السلام ص۶۴