دكتر هادى انصارى
1.33K subscribers
10.1K photos
2.49K videos
64 files
2.19K links
از نقطه نظرات و انتقادات شما با كمال خوشرويى استقبال مى گردد.
@drhadiansari
Download Telegram
#فيلم هوايي از منطقه #خيبر

منطقه خیبر امروزه در ۱۶۵ کیلومتری شمال #مدینه در جاده منتهی به #شام (جاده #تبوک) واقع و مرکز آن شهر الشُرَیف است. این منطقه مشتمل بر مجموعه روستاها و مزارع سرسبزی است که در واحه‌ای به همین نام (خیبر) در سنگستانی به ارتفاع حدود ۸۵۴ متر از سطح #دریا قرار دارند. خیبر دره‌ها و وادی‌های بزرگ و آب، زراعت و جمعیت فراوان دارد و محصول عمده آن خرماست که از دیرباز به آن مشهور بوده است. ساکنان خیبر بیشتر از #قبیله _عنزههستند، که در روستای #سُریر و سراسر وادی غَرَس [خاندان] بَنی‌رَشید زندگی می‌کنند.
غزوه خَیْبَر از غزوات #پیامبر اکرم(ص) برابر #یهودیان منطقه خیبر که در ماه محرم سال ۷ هجری #قمری آغاز شد و در ماه #صفر با پیروزی مسلمانان پایان یافت.

شکل‌گیری این جنگ به این سبب بود که یهودیان خیبر به یهودیان اخراج‌شده از مدینه پناه دادند و برخی از قبایل #عرب را برای جنگ با مسلمانان تحریک کردند. مسلمانان در این جنگ پیروز شدند و بنابر صلح نامه‌ای قرار شد جنگجویان یهودی با زن و فرزند منطقه خیبر را ترک کنند. اما به درخواست دوباره یهودیان، پیامبر به آنان اجازه داد در منطقه خیبر بمانند و زراعت کنند و نیمی از محصول را بردارند.

رشادت‌های حضرت #علی (ع) در فتح برخی قلعه‌های خیبر، از نکات مهم این غزوه است.

___________
@drhadiansarii
#فتح _مكه بزرگترين پيروزى #مسلمانان 🔷


رخداد #فتح شهر مکه در سال هشتم هجری به دست مسلمانان و به فرماندهی پیامبر اکرم(ص) در واکنش به نقض پیمان #حدیبیه توسط #قریشیان بود و نتایجی همچون روی‌آوردن مشرکان شبه‌جزیره #عربستان به اسلام در سال‌های بعد را در پی داشت. سران مشرکان قریش از جمله #ابوسفیان قبل از ورود مسلمانان به شهر مکه، اسلام آوردند. پیامبر با ندای الیوم #یوم المرحمه (امروز، روز #رحمت و گذشت است) فرمان #عفو عمومی صادر کرد.

علت وقوع این جنگ آن بود که قریشیان، صلح حدیبیه را نقض کردند. در سال ششم هجری و پس از وقوع سه جنگ بزرگ #بدر، #احد و #خندق، سرانجام مسلمانان و مشرکان در منطقه حدیبیه با یکدیگر قرارداد صلحی امضا کردند که طبق آن تعیین شد که ده سال میان طرفین صلح برقرار گردد.

اما دو سال بعد، #قریش این صلح‌نامه را نقض کرد. قبیله بنی‌خزاعه با مسلمانان و قبیله بنی‌بکر با قریش هم‌پیمان بودند. در نبردی که در سال هشتم میان این دو #قبیله رخ‌داد، مردانی از قریش به نفع بنی‌بکر، افرادی از بنی‌خزاعه را کشتند. این به معنای نقض صلح حدیبیه بود و با اینکه ابوسفیان شخصاً برای عذرخواهی به مدینه رفت، عذرش پذیرفته نشد و در اندک مدتی، پیامبر با سپاهی انبوه، که در زمان صلح و گسترش اسلام گردآمده بود، عازم فتح مکه شد.

#پیامبر(ص) در ۱۰ رمضان، در رأس یک سپاه بزرگ ده‌هزار نفری از مسلمانان اعم از #مهاجرین، #انصار و #قبایل و #طوایف اطراف #مدینه به سوی مکه حرکت کرد.
برخی از مورخان و سیره‌نگاران، تاریخ فتح مکه را در روز سیزدهم رمضان ذکر کرده‌اند، ولی اکثر علمای شیعه و #اهل سنت، ۲۰ #رمضان را روز #فتح _مکه می‌دانند.

__________
@drhadiansarii
دسته بنى أسد 🔴

بَنی اَسَد تیره‌ای از #عرب عَدنانی، موسوم به بنی اسد بن خزیمه و یکی از تیره‌های مهم مُضَری، از اعراب شمال عربستان، به شمار می‌رود. بنی اسد در فتوحات عراق و به ویژه قادسیه، از خود رشادت نشان دادند و در ناحیۀ عراق و به ویژه اطراف کوفه و بصره ساکن شدند و گروه‌هایی از ایشان نیز به سوی #شام هجرت کردند.

شهرت بنی اسد در روزگار معاصر بیشتر به تشیع آنان است. دو تن از مشهورترین اصحاب امام حسین(ع) در واقعه عاشورا، از بنی اسد بودند: #مسلم بن عوسجه اسدی و #حبیب بن مظاهر اسدی. گروهی از ایشان که احتمالاً اهل شهر کوفه بودند و در آبادی‌های اطراف شهرسكنى داشتند، پیکر شهدای اهل بیت امام حسین(ع) را دفن کردند. این موضوع چندان شهرت یافته است که در نمایش سنتی تعزیه، نمایش ویژه‌ای به تدفین شهدا به دست افراد بنی اسد اختصاص دارد.

پس از شهادت امام حسين ع ، زنان بنى أسد بر میدان جنگ گذر کرده و اجساد را دیدند و تحت تأثیر قرار گرفتند و به سرزمین خود رفته، مردان را جهت دفن اجساد، خبر کردند. ابتدا زنان #بیل و کلنگ به دست گرفته به طرف کربلا روان شدند. پس ازمدتی وجدان مردان #بنی اسد بیدار گشت و به خود آمدند و به دنبال #زنان راه افتاده به #دفن اجساد #شهدا پرداختند .در این هنگام حضرت #علی بن حسین عبه صورت #ناشناس در جمع آنان حاضر و یکی یکی بدن‌ها را به بنی اسد معرفی کرده و آن‌ها بدن‌ها را #دفن می‌کردند. پس از دفن آن‌ها وی خود را به آنان معرفی کرد. این اقدام سبب شهرت این #قبیله شد و از آن پس #شیعیان به نظر احترام و محبت به قبیله بنی اسد می‌نگرند. همه ساله اين دسته با شور و هيجانى در #كربلا به سوى حرمين راه مى افتد. گفتنى است كه بيش از يك قرن است كه اين دسته در تربت حيدريه و جز اينها از مكانها به راه افتاده و به عزادارى مى پردازند.


________
@drhafiansarii
لیلی دختری زیبا از #قبیله عامریان بود و #مجنون پسری زیبا از دیار عرب . نام اصلی او قیس بود و بعد از آشنایی با لیلی او را مجنون یعنی دیوانه خواندند چرا که او دیوانه بار دور کوه #نجد که قبیله لیلی در آنجا بود طواف می کرد. قیس با لیلی در راه مکتب آشنا شد و این دو شیفته یکدیگر شدند. ابتدا عشقشان مخفی بود اما از آنجا که قصه دل را نمی توان مخفی نگاه داشت ،رسوای عالم شدند قصه دلدادگی ان دو به همه جا رسید .
پدر لیلی مردی بود مشهور و ثروتمند و چون بعضی از(( رجال امروزی!)) حاضر نبود دخترک زیبای خود را به فرد بی سر و پایی چون #قیس دهد که تنها سرمایه اش یک دل عاشق بود و بس .پدر مجنون به خواستگاری لیلی رفت اما نه تنها پدر لیلی بلکه همه قبیله عامریان با این وصلت مخالفت کردند.
مجنون چون جواب رد شنید زاری ها و گریه ها کرد ولی دست بردار نبود قبیله لیلی قصد آزار او را کردند و او گریخت .مجنون حتی شخصی به نام نوفل را به خواستگاری لیلی فرستاد اما سودی نداشت . بعدها لیلی را به مردی از قبیله #بنی اسد دادند البته بر خلاف میل لیلی، نام این مرد ابن سلام بود عروسی مفصلی بر گزار شد پدر لیلی از خوشحالی #سکه های زیادی بین حاضران تقسیم کرد در اولین شب زفاف ابن سلام سیلی محکمی از لیلی نوش جان کرد .
مردی خبر این #ازدواج را به مجنون رسانید و خود بهتر میدانید در ان موقع چه حالی به مجنون عاشق و بی دل دست داد ، غم #مرگ پدر نیز پس از چندی به آن اضافه شد . لیلی نیز دل خوشی از ابن سلام نداشت و به زور با او سر می کرد تا اینکه ابن سلام بیمار شد وپس از مدتی جان سپرد و لیلی در مرگ جان سوز او به سوگ نشست!! . این خبر را به مجنون رساندند ، مجنون دو تا پا داشت دو تای دیگر هم غرض گرفت و به دیدار لیلی شتافت شاید می خواست شریک غم لیلی پدرش باشد !
سرتان را درد نیاورم این دو مدتی در کنار هم بودند واز عشق هم بهره ها بردند ولی افسوس که دیری نپایید که چراغ عمر لیلی زیبا روی خاموش شد و مجنون تنهای تنها شد . قبر لیلی را از مجنون مخفی ساختند ولی مجنون از خدا خواست او را به لیلی برساند و گفت اینقدر می گردم واینقدر خاکها را می بویم تا بوی لیلی را حس کنم و چنین کرد تا قبر دلداده خود را یافت . مجنون بر سر قبر لیلی انچنان گریه و زاری کرد تا به او پیوست و او را در کنار لیلی دفن کردند و این دو دلداده عاشق بار دیگر در کنار هم آرمیدند .
حال من نمى دانم كه مرحوم آية الله #صدر چگونه اين داستان ليلى و مجنون را به پادرميانى حضرت نسبت داده اند!!؟؟
البته جايگاه مرحوم والا بوده ليك حقير منبعى در اين راستا بدست نياوردم.
لیلی دختری زیبا از #قبیله عامریان بود و #مجنون پسری زیبا از دیار عرب . نام اصلی او قیس بود و بعد از آشنایی با لیلی او را مجنون یعنی دیوانه خواندند چرا که او دیوانه بار دور کوه #نجد که قبیله لیلی در آنجا بود طواف می کرد. قیس با لیلی در راه مکتب آشنا شد و این دو شیفته یکدیگر شدند. ابتدا عشقشان مخفی بود اما از آنجا که قصه دل را نمی توان مخفی نگاه داشت ،رسوای عالم شدند قصه دلدادگی ان دو به همه جا رسید .
پدر لیلی مردی بود مشهور و ثروتمند و چون بعضی از(( رجال امروزی!)) حاضر نبود دخترک زیبای خود را به فرد بی سر و پایی چون #قیس دهد که تنها سرمایه اش یک دل عاشق بود و بس .پدر مجنون به خواستگاری لیلی رفت اما نه تنها پدر لیلی بلکه همه قبیله عامریان با این وصلت مخالفت کردند.
مجنون چون جواب رد شنید زاری ها و گریه ها کرد ولی دست بردار نبود قبیله لیلی قصد آزار او را کردند و او گریخت .مجنون حتی شخصی به نام نوفل را به خواستگاری لیلی فرستاد اما سودی نداشت . بعدها لیلی را به مردی از قبیله #بنی اسد دادند البته بر خلاف میل لیلی، نام این مرد ابن سلام بود عروسی مفصلی بر گزار شد پدر لیلی از خوشحالی #سکه های زیادی بین حاضران تقسیم کرد در اولین شب زفاف ابن سلام سیلی محکمی از لیلی نوش جان کرد .
مردی خبر این #ازدواج را به مجنون رسانید و خود بهتر میدانید در ان موقع چه حالی به مجنون عاشق و بی دل دست داد ، غم #مرگ پدر نیز پس از چندی به آن اضافه شد . لیلی نیز دل خوشی از ابن سلام نداشت و به زور با او سر می کرد تا اینکه ابن سلام بیمار شد وپس از مدتی جان سپرد و لیلی در مرگ جان سوز او به سوگ نشست!! . این خبر را به مجنون رساندند ، مجنون دو تا پا داشت دو تای دیگر هم غرض گرفت و به دیدار لیلی شتافت شاید می خواست شریک غم لیلی پدرش باشد !
سرتان را درد نیاورم این دو مدتی در کنار هم بودند واز عشق هم بهره ها بردند ولی افسوس که دیری نپایید که چراغ عمر لیلی زیبا روی خاموش شد و مجنون تنهای تنها شد . قبر لیلی را از مجنون مخفی ساختند ولی مجنون از خدا خواست او را به لیلی برساند و گفت اینقدر می گردم واینقدر خاکها را می بویم تا بوی لیلی را حس کنم و چنین کرد تا قبر دلداده خود را یافت . مجنون بر سر قبر لیلی انچنان گریه و زاری کرد تا به او پیوست و او را در کنار لیلی دفن کردند و این دو دلداده عاشق بار دیگر در کنار هم آرمیدند .
حال من نمى دانم كه مرحوم آية الله #صدر چگونه اين داستان ليلى و مجنون را به پادرميانى حضرت نسبت داده اند!!؟؟
البته جايگاه مرحوم والا بوده ليك حقير منبعى در اين راستا بدست نياوردم.