پُل #کَشکان (به زبان لری کَشکُو Kashkoo) پلی است باستانی که #تاریخ ساخت آن به دوره حکومت #آل حسنویه بازمیگردد. زمان ساخت این پل به #قرن چهارم هجری قمری بر میگردد.
پل #کشکان در شهرستان #دوره ، و بر روی رودخانهای با همین نام یعنی #رود کشکان ساخته شدهاست. کاربرد این پل اتصال راه باستانی شهر #شاپورخواست به مناطق غرب استان #لرستان و سپس #کرمانشاه بودهاست در متون تاریخی به این پل اشاره شده و از آن با نام #کژکی یاد شدهاست. طول پل حدود ۱۹۸۴ متر و عرض هر یک از دو چشمه شرقی پل ۸۴۰/۲۳ متر است.
ارتفاع پل در بالاترین نقطه به ۲۶ متر و در کوتاهترین قسمت آن ۱۰ متر است در خصوص پایههای این پل باید به این نکته اشاره کرد که پایههای پل با سنگهای بزرگ و تراشخورده ساخته شدهاست. مواد و مصالح بنای پل از #سنگ، #گچ و #آجر تشکیل شدهاست.
___________
@drhadianarii
پل #کشکان در شهرستان #دوره ، و بر روی رودخانهای با همین نام یعنی #رود کشکان ساخته شدهاست. کاربرد این پل اتصال راه باستانی شهر #شاپورخواست به مناطق غرب استان #لرستان و سپس #کرمانشاه بودهاست در متون تاریخی به این پل اشاره شده و از آن با نام #کژکی یاد شدهاست. طول پل حدود ۱۹۸۴ متر و عرض هر یک از دو چشمه شرقی پل ۸۴۰/۲۳ متر است.
ارتفاع پل در بالاترین نقطه به ۲۶ متر و در کوتاهترین قسمت آن ۱۰ متر است در خصوص پایههای این پل باید به این نکته اشاره کرد که پایههای پل با سنگهای بزرگ و تراشخورده ساخته شدهاست. مواد و مصالح بنای پل از #سنگ، #گچ و #آجر تشکیل شدهاست.
___________
@drhadianarii
داستان #ساخت قبر مرحوم آية الله #شريعتمدارى ره🔷
بخش اول🔴
مرحوم عمويم آية الله حاج شيخ محمود #انصارى قمى نقل كردند كه من بسيار از وضع مكان #دفن مرحوم آية الله شريعتمدارى متأثر بودم!
مكرر خدمت آية الله #گلپايگانى رفتم ليكن سفارشات ايشان موثر واقع نيفتاد!
تصميم گرفتم كه خود اقدام كنم. از آنجا كه ايشان قمى بوده واز شخصيت هاى روحانى سرشناس در #حوزه قم ودر ميان مردم >قم وتهران ونجف أشرف بشمار مى آمدند، فرمودند كه با مسوول قبرستان #أبو حسين صحبت كردم كه من امشب بعد از نماز مغرب وعشاء به قبرستان مى آيم وبا شما كار دارم.
معمولا در آن هنگام بعد از اذان ، دستور داده بودند كه قبرستان ابو حسين تعطيل ودربها بسته شود!
مرحوم عمويم آية الله انصارى مى فرمودند كه من از قبل هماهنگ كرده و #بنًا وكارگر كه از بستگان ايشان بوده ودر منطقه آذر سكنى داشتند ، #آجر وماسه وگچ وتمام نيازها را تهيه ديده وشبانه به قبرستان ابو حسين منتقل كرديم. مسوول قبرستان كه مضطرب شده بود به او گفتم شما برو به خانه ! و مسووليت كار با من ! شما اصلا در قبرستان نباش وما قفل درب قبرستان را شكسته ووارد شده ايم!
بنده خدا پذيرفت البته نرفت ودر دفترش تا نزديكى صبح ماند!
كارگران باسرعت تمام سرويس هاى بهداشتى را تخريب كرده ومقبره اى مرتب در شأن مرحوم آية شريعتمدارى را تا صبح ساختند بطورى كه با طلوع آفتاب ، كار ما به پايان رسيد.
من يك روز در قم مانده وسپس به #تهران بازگشتم.
وبه منزل كه در نوبنياد بود وآن هنگام هنوز تقريبا خالى از سكنه بود رفتم. خانواده گفتند كه از ديروز مكرر شخصى تماس گرفته واصرار داشت كه شما را ببينند! هرقدر هم اصرار كرديم خودشان را معرفى نكردند! فقط يك بار سوال كردند كه حاج آقا را كجا قايم كرده ايد؟؟
كه پاسخ داده بودند ايشان قم هستند وهنوز نيامده اند! مرحوم آية الله انصارى مى فرمودند كه من متوجه شدم بچه هاى اطلاعات هستند!
ساعتى نگذشته بود كه زنگ تلفن به صدا در آمد وشخصى تقريبا با لحن آمرانه از من خواست كه به آدرسى در خيابان پاسداران كه مركز #اطلاعات بود ، بروم. گفتم حال جسمى من اجازه نمى دهد خودم حركت كنم! ومن هم درست آدرس ها وخيابانها را نمى شناسم!
شما وسيله اى بفرستيد ، من بيايم! به شرطى كه مرا دوباره به درب منزل برسانيد!
ساعتى بعد اتومبيلى آمد ودونفر مرا تا مركز اطلاعات ياد شده بردند!
هنگامى كه به فضاى گسترده مر كز اطلاعات رسيديم ، گفتند حاج آقا ! آقاى حسينى در طبقه دوم منتظر شما هستند !
من در همان اتاق طبقه همكف نشستم وكمى هم تمارض كرده وگفتم كه به ايشان بگوييد بيايد مرا اينجا ببيند!فرزند به ديدن پدر مى رود!
سنً مرحوم آية الله در اين هنگام حدود هشتاد سال بود! به تعبير ايشان جوانكى آمد وبا لحن تند وغير مودبانه خطاب به من گفت: آشيخ ، شما چكاره هستيد كه #قبر شريعتمدار را بسازى؟
مملكت سر وصاحب دارد ومسوول! شما با اجازه كدام مسوول قم ، دست به چنين كارى زديد؟
____________
@drhadiansarii
بخش اول🔴
مرحوم عمويم آية الله حاج شيخ محمود #انصارى قمى نقل كردند كه من بسيار از وضع مكان #دفن مرحوم آية الله شريعتمدارى متأثر بودم!
مكرر خدمت آية الله #گلپايگانى رفتم ليكن سفارشات ايشان موثر واقع نيفتاد!
تصميم گرفتم كه خود اقدام كنم. از آنجا كه ايشان قمى بوده واز شخصيت هاى روحانى سرشناس در #حوزه قم ودر ميان مردم >قم وتهران ونجف أشرف بشمار مى آمدند، فرمودند كه با مسوول قبرستان #أبو حسين صحبت كردم كه من امشب بعد از نماز مغرب وعشاء به قبرستان مى آيم وبا شما كار دارم.
معمولا در آن هنگام بعد از اذان ، دستور داده بودند كه قبرستان ابو حسين تعطيل ودربها بسته شود!
مرحوم عمويم آية الله انصارى مى فرمودند كه من از قبل هماهنگ كرده و #بنًا وكارگر كه از بستگان ايشان بوده ودر منطقه آذر سكنى داشتند ، #آجر وماسه وگچ وتمام نيازها را تهيه ديده وشبانه به قبرستان ابو حسين منتقل كرديم. مسوول قبرستان كه مضطرب شده بود به او گفتم شما برو به خانه ! و مسووليت كار با من ! شما اصلا در قبرستان نباش وما قفل درب قبرستان را شكسته ووارد شده ايم!
بنده خدا پذيرفت البته نرفت ودر دفترش تا نزديكى صبح ماند!
كارگران باسرعت تمام سرويس هاى بهداشتى را تخريب كرده ومقبره اى مرتب در شأن مرحوم آية شريعتمدارى را تا صبح ساختند بطورى كه با طلوع آفتاب ، كار ما به پايان رسيد.
من يك روز در قم مانده وسپس به #تهران بازگشتم.
وبه منزل كه در نوبنياد بود وآن هنگام هنوز تقريبا خالى از سكنه بود رفتم. خانواده گفتند كه از ديروز مكرر شخصى تماس گرفته واصرار داشت كه شما را ببينند! هرقدر هم اصرار كرديم خودشان را معرفى نكردند! فقط يك بار سوال كردند كه حاج آقا را كجا قايم كرده ايد؟؟
كه پاسخ داده بودند ايشان قم هستند وهنوز نيامده اند! مرحوم آية الله انصارى مى فرمودند كه من متوجه شدم بچه هاى اطلاعات هستند!
ساعتى نگذشته بود كه زنگ تلفن به صدا در آمد وشخصى تقريبا با لحن آمرانه از من خواست كه به آدرسى در خيابان پاسداران كه مركز #اطلاعات بود ، بروم. گفتم حال جسمى من اجازه نمى دهد خودم حركت كنم! ومن هم درست آدرس ها وخيابانها را نمى شناسم!
شما وسيله اى بفرستيد ، من بيايم! به شرطى كه مرا دوباره به درب منزل برسانيد!
ساعتى بعد اتومبيلى آمد ودونفر مرا تا مركز اطلاعات ياد شده بردند!
هنگامى كه به فضاى گسترده مر كز اطلاعات رسيديم ، گفتند حاج آقا ! آقاى حسينى در طبقه دوم منتظر شما هستند !
من در همان اتاق طبقه همكف نشستم وكمى هم تمارض كرده وگفتم كه به ايشان بگوييد بيايد مرا اينجا ببيند!فرزند به ديدن پدر مى رود!
سنً مرحوم آية الله در اين هنگام حدود هشتاد سال بود! به تعبير ايشان جوانكى آمد وبا لحن تند وغير مودبانه خطاب به من گفت: آشيخ ، شما چكاره هستيد كه #قبر شريعتمدار را بسازى؟
مملكت سر وصاحب دارد ومسوول! شما با اجازه كدام مسوول قم ، دست به چنين كارى زديد؟
____________
@drhadiansarii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مسجد روستاى كاج #اصفهان
شهر اصفهان و پيرامون آن سراسر پر از آثار تاریخی گوناگون از دوره هاى متفاوت تاريخ وجود دارد که در زمانهای مختلف ساخته شدهاند. در ميان این بناهای تاریخی به دلیل پر رنگ بودن #دین در زندگی مردم ، مسجدهای زیادی دیده میشود. مسجد کاج اصفهان در ٢٤ کیلومتری شمال شرق زایندهرود و در روستای کاج قرار دارد. قدمت این مسجد مربوط به دوره #ایلخانی در #قرن هشتم هجری است و در سال ١٣١٨ ثبت ملی شده است.
مسجد کاج به صورت چهارطاقی کوچکی است که در قسمت جنوبی آن، محرابی فرورفته و در سه طرف دیگر درب قرار دارد. مصالح اصلی آن به سبک معماری ایلخانیان یعنی #آجر است. در سقف داخلی بنا مقرنسکاریهای زیبایی دیده میشود. دیوارهای مسجد کاج با طرحهای آجری تزئین شدهاند.
کتیبه سرتاسری از چند آیه سوره یاسین بر روی کاشی معرق لاجوردی و خط ثلث به رنگ سفید، در مسجد وجود دارد. در بلندترین قسمت گنبد، طرح یک ستاره هشت پر وجود دارد که در چهار لوزی چسبیده به آن اسامی مقدس نوشته شده است. مسجد کاج در قدیم دارای منار و گلدسته بوده است که در حال حاضر از بین رفتهاند.
______________
@drhadiansarii
شهر اصفهان و پيرامون آن سراسر پر از آثار تاریخی گوناگون از دوره هاى متفاوت تاريخ وجود دارد که در زمانهای مختلف ساخته شدهاند. در ميان این بناهای تاریخی به دلیل پر رنگ بودن #دین در زندگی مردم ، مسجدهای زیادی دیده میشود. مسجد کاج اصفهان در ٢٤ کیلومتری شمال شرق زایندهرود و در روستای کاج قرار دارد. قدمت این مسجد مربوط به دوره #ایلخانی در #قرن هشتم هجری است و در سال ١٣١٨ ثبت ملی شده است.
مسجد کاج به صورت چهارطاقی کوچکی است که در قسمت جنوبی آن، محرابی فرورفته و در سه طرف دیگر درب قرار دارد. مصالح اصلی آن به سبک معماری ایلخانیان یعنی #آجر است. در سقف داخلی بنا مقرنسکاریهای زیبایی دیده میشود. دیوارهای مسجد کاج با طرحهای آجری تزئین شدهاند.
کتیبه سرتاسری از چند آیه سوره یاسین بر روی کاشی معرق لاجوردی و خط ثلث به رنگ سفید، در مسجد وجود دارد. در بلندترین قسمت گنبد، طرح یک ستاره هشت پر وجود دارد که در چهار لوزی چسبیده به آن اسامی مقدس نوشته شده است. مسجد کاج در قدیم دارای منار و گلدسته بوده است که در حال حاضر از بین رفتهاند.
______________
@drhadiansarii
Forwarded from دكتر هادى انصارى
داستان #ساخت قبر مرحوم آية الله #شريعتمدارى ره🔷
بخش اول🔴
مرحوم عمويم آية الله حاج شيخ محمود #انصارى قمى نقل كردند كه من بسيار از وضع مكان #دفن مرحوم آية الله شريعتمدارى متأثر بودم!
مكرر خدمت آية الله #گلپايگانى رفتم ليكن سفارشات ايشان موثر واقع نيفتاد!
تصميم گرفتم كه خود اقدام كنم. از آنجا كه ايشان قمى بوده واز شخصيت هاى روحانى سرشناس در #حوزه قم ودر ميان مردم >قم وتهران ونجف أشرف بشمار مى آمدند، فرمودند كه با مسوول قبرستان #أبو حسين صحبت كردم كه من امشب بعد از نماز مغرب وعشاء به قبرستان مى آيم وبا شما كار دارم.
معمولا در آن هنگام بعد از اذان ، دستور داده بودند كه قبرستان ابو حسين تعطيل ودربها بسته شود!
مرحوم عمويم آية الله انصارى مى فرمودند كه من از قبل هماهنگ كرده و #بنًا وكارگر كه از بستگان ايشان بوده ودر منطقه آذر سكنى داشتند ، #آجر وماسه وگچ وتمام نيازها را تهيه ديده وشبانه به قبرستان ابو حسين منتقل كرديم. مسوول قبرستان كه مضطرب شده بود به او گفتم شما برو به خانه ! و مسووليت كار با من ! شما اصلا در قبرستان نباش وما قفل درب قبرستان را شكسته ووارد شده ايم!
بنده خدا پذيرفت البته نرفت ودر دفترش تا نزديكى صبح ماند!
كارگران باسرعت تمام سرويس هاى بهداشتى را تخريب كرده ومقبره اى مرتب در شأن مرحوم آية شريعتمدارى را تا صبح ساختند بطورى كه با طلوع آفتاب ، كار ما به پايان رسيد.
من يك روز در قم مانده وسپس به #تهران بازگشتم.
وبه منزل كه در نوبنياد بود وآن هنگام هنوز تقريبا خالى از سكنه بود رفتم. خانواده گفتند كه از ديروز مكرر شخصى تماس گرفته واصرار داشت كه شما را ببينند! هرقدر هم اصرار كرديم خودشان را معرفى نكردند! فقط يك بار سوال كردند كه حاج آقا را كجا قايم كرده ايد؟؟
كه پاسخ داده بودند ايشان قم هستند وهنوز نيامده اند! مرحوم آية الله انصارى مى فرمودند كه من متوجه شدم بچه هاى اطلاعات هستند!
ساعتى نگذشته بود كه زنگ تلفن به صدا در آمد وشخصى تقريبا با لحن آمرانه از من خواست كه به آدرسى در خيابان پاسداران كه مركز #اطلاعات بود ، بروم. گفتم حال جسمى من اجازه نمى دهد خودم حركت كنم! ومن هم درست آدرس ها وخيابانها را نمى شناسم!
شما وسيله اى بفرستيد ، من بيايم! به شرطى كه مرا دوباره به درب منزل برسانيد!
ساعتى بعد اتومبيلى آمد ودونفر مرا تا مركز اطلاعات ياد شده بردند!
هنگامى كه به فضاى گسترده مر كز اطلاعات رسيديم ، گفتند حاج آقا ! آقاى حسينى در طبقه دوم منتظر شما هستند !
من در همان اتاق طبقه همكف نشستم وكمى هم تمارض كرده وگفتم كه به ايشان بگوييد بيايد مرا اينجا ببيند!فرزند به ديدن پدر مى رود!
سنً مرحوم آية الله در اين هنگام حدود هشتاد سال بود! به تعبير ايشان جوانكى آمد وبا لحن تند وغير مودبانه خطاب به من گفت: آشيخ ، شما چكاره هستيد كه #قبر شريعتمدار را بسازى؟
مملكت سر وصاحب دارد ومسوول! شما با اجازه كدام مسوول قم ، دست به چنين كارى زديد؟
____________
@drhadiansarii
بخش اول🔴
مرحوم عمويم آية الله حاج شيخ محمود #انصارى قمى نقل كردند كه من بسيار از وضع مكان #دفن مرحوم آية الله شريعتمدارى متأثر بودم!
مكرر خدمت آية الله #گلپايگانى رفتم ليكن سفارشات ايشان موثر واقع نيفتاد!
تصميم گرفتم كه خود اقدام كنم. از آنجا كه ايشان قمى بوده واز شخصيت هاى روحانى سرشناس در #حوزه قم ودر ميان مردم >قم وتهران ونجف أشرف بشمار مى آمدند، فرمودند كه با مسوول قبرستان #أبو حسين صحبت كردم كه من امشب بعد از نماز مغرب وعشاء به قبرستان مى آيم وبا شما كار دارم.
معمولا در آن هنگام بعد از اذان ، دستور داده بودند كه قبرستان ابو حسين تعطيل ودربها بسته شود!
مرحوم عمويم آية الله انصارى مى فرمودند كه من از قبل هماهنگ كرده و #بنًا وكارگر كه از بستگان ايشان بوده ودر منطقه آذر سكنى داشتند ، #آجر وماسه وگچ وتمام نيازها را تهيه ديده وشبانه به قبرستان ابو حسين منتقل كرديم. مسوول قبرستان كه مضطرب شده بود به او گفتم شما برو به خانه ! و مسووليت كار با من ! شما اصلا در قبرستان نباش وما قفل درب قبرستان را شكسته ووارد شده ايم!
بنده خدا پذيرفت البته نرفت ودر دفترش تا نزديكى صبح ماند!
كارگران باسرعت تمام سرويس هاى بهداشتى را تخريب كرده ومقبره اى مرتب در شأن مرحوم آية شريعتمدارى را تا صبح ساختند بطورى كه با طلوع آفتاب ، كار ما به پايان رسيد.
من يك روز در قم مانده وسپس به #تهران بازگشتم.
وبه منزل كه در نوبنياد بود وآن هنگام هنوز تقريبا خالى از سكنه بود رفتم. خانواده گفتند كه از ديروز مكرر شخصى تماس گرفته واصرار داشت كه شما را ببينند! هرقدر هم اصرار كرديم خودشان را معرفى نكردند! فقط يك بار سوال كردند كه حاج آقا را كجا قايم كرده ايد؟؟
كه پاسخ داده بودند ايشان قم هستند وهنوز نيامده اند! مرحوم آية الله انصارى مى فرمودند كه من متوجه شدم بچه هاى اطلاعات هستند!
ساعتى نگذشته بود كه زنگ تلفن به صدا در آمد وشخصى تقريبا با لحن آمرانه از من خواست كه به آدرسى در خيابان پاسداران كه مركز #اطلاعات بود ، بروم. گفتم حال جسمى من اجازه نمى دهد خودم حركت كنم! ومن هم درست آدرس ها وخيابانها را نمى شناسم!
شما وسيله اى بفرستيد ، من بيايم! به شرطى كه مرا دوباره به درب منزل برسانيد!
ساعتى بعد اتومبيلى آمد ودونفر مرا تا مركز اطلاعات ياد شده بردند!
هنگامى كه به فضاى گسترده مر كز اطلاعات رسيديم ، گفتند حاج آقا ! آقاى حسينى در طبقه دوم منتظر شما هستند !
من در همان اتاق طبقه همكف نشستم وكمى هم تمارض كرده وگفتم كه به ايشان بگوييد بيايد مرا اينجا ببيند!فرزند به ديدن پدر مى رود!
سنً مرحوم آية الله در اين هنگام حدود هشتاد سال بود! به تعبير ايشان جوانكى آمد وبا لحن تند وغير مودبانه خطاب به من گفت: آشيخ ، شما چكاره هستيد كه #قبر شريعتمدار را بسازى؟
مملكت سر وصاحب دارد ومسوول! شما با اجازه كدام مسوول قم ، دست به چنين كارى زديد؟
____________
@drhadiansarii