سفر به #نجف _اشرف
دیدار از پروژه یاعلی ۲
بخش نخست 🔹
قسمت دوم 🔸
در این جا بود که با برخورد تندی که با این افراد نمودم ، کمی شرایط روحی مرا در آغاز این سفر پر کار ،به هم ریخت لیکن همچون دیگر مشکلاتی که در جای جای این #کشور اسلامی به چشم می خورد ، بناچار دیده بر هم نهاده وساعتی را درنگ نمودم تا به #آسمان زیبای #نجف اشرف رسیده واز درون این #هواپیما ، که بویی از ایرانی بودن و#انسانیت نبرده بودند، خود وهمسفرانم ،گام به برون وبر زمین #مقدس فرودگاه نجف اشرف نهادم.
وبا خود عهد نمودم که پس از بازگشت به کشور ودنبال کردن از راه مسوولین #هواپیمایی کشوری ومسوولین #امنیت پرواز ، تکلیف شرکت یاد شده را که ضربات محکمی به نظام جمهوری اسلامی ایران زده ،ودر برابر، از میهمانان ومسافران به ویژه میهمانان #شیعیان مظلوم و#عاشق امامان ع وچهره نظام دفاع نمایم.
به هر تقدیر شبانه پس از انجام #تشریفات قانونی ورودی ، مستقیما به #زیارت آستان مبارک #امیر المومنین ع شتافته وهمچون سفرهای پیشین ، از #روحانیت وانرژی موجود در این آستانه مبارک بهره گرفته وشبانه به دیدار پروژه #ترمیم خشت های #ایوان مطلای امیر المومنین ع رفته وعزیزان را که از پیش هماهنگ شده بودند ، ابتدا از درب #مناره جنوبی #ایوان _طلا بالا رفته واز پله های #حلزونی این مکان که بارها در طول این چندین سال ، وبنا به انگیزه های گوناگون بالا رفته بودم ، دوباره در آن گام نهادم وبه ایوانچه بالای فضای #کفشداری سابق که از ساخته ها وهنرهای مرحوم شیخ #بهایی ره بوده وشعر زیبایی نیز در این راستا خود سروده است ، قدم گزاردم واز این مکان به فضای کنار مناره ومحلی که عزیزان مشغول به کار هستند ، وارد شدم.
گفتنی است که #سازه این صحن وسرای #مقدس به سال ۱۰۳۸ هجری وبه دوران #شاه _عباس #صفوی ومرحوم #شیخ بهایی باز می گردد. مرحوم شیخ بهایی که از #نوابغ روزگار خود بشمار می آمده است وعالم به تمام #فنون وعلوم دوران بوده ، از این رو تعداد پله های این دومناره از زمین تا #اتاقک مناره یا اتاقک مشهور به اذان ، ۶۳ پله بوده که نشانگر سنً و#عمر مبارک حضرت #امیر ع می باشد.
…………………………
@drhadiansarii
دیدار از پروژه یاعلی ۲
بخش نخست 🔹
قسمت دوم 🔸
در این جا بود که با برخورد تندی که با این افراد نمودم ، کمی شرایط روحی مرا در آغاز این سفر پر کار ،به هم ریخت لیکن همچون دیگر مشکلاتی که در جای جای این #کشور اسلامی به چشم می خورد ، بناچار دیده بر هم نهاده وساعتی را درنگ نمودم تا به #آسمان زیبای #نجف اشرف رسیده واز درون این #هواپیما ، که بویی از ایرانی بودن و#انسانیت نبرده بودند، خود وهمسفرانم ،گام به برون وبر زمین #مقدس فرودگاه نجف اشرف نهادم.
وبا خود عهد نمودم که پس از بازگشت به کشور ودنبال کردن از راه مسوولین #هواپیمایی کشوری ومسوولین #امنیت پرواز ، تکلیف شرکت یاد شده را که ضربات محکمی به نظام جمهوری اسلامی ایران زده ،ودر برابر، از میهمانان ومسافران به ویژه میهمانان #شیعیان مظلوم و#عاشق امامان ع وچهره نظام دفاع نمایم.
به هر تقدیر شبانه پس از انجام #تشریفات قانونی ورودی ، مستقیما به #زیارت آستان مبارک #امیر المومنین ع شتافته وهمچون سفرهای پیشین ، از #روحانیت وانرژی موجود در این آستانه مبارک بهره گرفته وشبانه به دیدار پروژه #ترمیم خشت های #ایوان مطلای امیر المومنین ع رفته وعزیزان را که از پیش هماهنگ شده بودند ، ابتدا از درب #مناره جنوبی #ایوان _طلا بالا رفته واز پله های #حلزونی این مکان که بارها در طول این چندین سال ، وبنا به انگیزه های گوناگون بالا رفته بودم ، دوباره در آن گام نهادم وبه ایوانچه بالای فضای #کفشداری سابق که از ساخته ها وهنرهای مرحوم شیخ #بهایی ره بوده وشعر زیبایی نیز در این راستا خود سروده است ، قدم گزاردم واز این مکان به فضای کنار مناره ومحلی که عزیزان مشغول به کار هستند ، وارد شدم.
گفتنی است که #سازه این صحن وسرای #مقدس به سال ۱۰۳۸ هجری وبه دوران #شاه _عباس #صفوی ومرحوم #شیخ بهایی باز می گردد. مرحوم شیخ بهایی که از #نوابغ روزگار خود بشمار می آمده است وعالم به تمام #فنون وعلوم دوران بوده ، از این رو تعداد پله های این دومناره از زمین تا #اتاقک مناره یا اتاقک مشهور به اذان ، ۶۳ پله بوده که نشانگر سنً و#عمر مبارک حضرت #امیر ع می باشد.
…………………………
@drhadiansarii
در سفرم به سومین #پایتخت حرم اهل بیت ع ، #شیراز 🔸
بر #مزار ستاره ای از #خاندان والای محلاتی 🔹
بخش چهارم 🔴
نزدیک به نیم قرن است که همواره نام #شیراز ، پس از بارگاه حضرت #شاه چراغ وحضرت سید محمد #عابد وحضرت سید علاء الدین حسین ابن موسی الکاظم علیهم السلام ، برای من با نام مرحوم آیة الله حاج شیخ #بهاء الدین محلاتی وفرزند والامقام ودانشمندش ، مرحوم آیة الله آقا#مجدالدین محلاتی ، قرین بوده است.
بیاد دارم در سال ۱۳۵۲ شمسی ،آنگاه که به همراه مرحوم پدرم ،#شهید آیة الله حاج شیخ احمد #انصاری به ایران آمدیم ، واز آنجا که علمای #بلاد به علًت جایگاه اجتماعی وویژه ای که پدرم در حوزه علمیه نجف وارتباط نزدیکشان با #مراجع آن هنگام #نجف اشرف ، اغلب با پدرم روابط دوستانه خاصًی داشته وبیاد دارم که در سه ماهی که مرحوم پدر شهیدم در ایران بودند ، اغلب سعی داشتند که با علما وبزرگان بلاد ایران ، دیدار کرده وتجدید عهدی بنمایند.
در این راستا وهنگام بود که نام آیة الله حاج شیخ بهاء الدین محلاتی را برای نخستین بار از زبان #پدر شنیده واظهار داشتند که ایشان دعوت کرده اند که به شیراز برویم.
ما نیز خوشحال از این سفر بودیم که نخست با #هواپیما سفر کرده ! ودیگر اینکه به دیدار #تخت جمشید وآثار باستانی بیش از دوهزار ساله این دیار می شتابیم .
لیکن متاسفانه بیاد ندارم که به چه علت این سفر به بعد موکول شده ومن از هرسه محروم شدم ! یعنی هم مسافرت با هواپیما ،ودوم دیدار تخت جمشید وسوم #درک وملاقات با #آیة الله #محلاتی !
سالها سپری شد ،تا اینکه مرحوم آیة الله حاج شیخ بهاء الدین محلاتی بیمار شده ودر بخش انقلاب #بیمارستان شهید رجایی بستری شدند .
از این پس بود که تقریبا هفته ای دو یا سه بار فرزندشان ، مرحوم آیة الله آقا مجد الدین محلاتی ، شبها به دیدار مرحوم آیة الله العظمی حاج سید محمد #روحانی که در آن هنگام مورد لطف !! برخی از فعالان انقلابی قرار گرفته ( که تاوان دنیایی عمل خویش را پس داده واز آن جهان بی خبرم!!) وایشان اجبارا ،#قم وحوزه ودرس را رها کرده بودند و بیش از یک سال را در #تهران سپری کردند ، آمده وگعده زیبایی را این دو بزرگوار با یکدیگر داشتند .ومن نیز که اغلب #خواجه حرمسرا بودم ، وپیش از افتخار وصلت من با صبیه مرحوم آیة الله روحانی بود ، در این جلسات حضور داشته واز این پس بود که با شخصیت مرحوم محلاتی وویژگیهای او آشنا شده وخاطرات فراوانی را از آن هنگام در ذهن خویش دارم.
این دوران ،آغاز پیوند من واین شخصیت بود بطوریکه بعدها در سالهای ۱۳۶۵ به بعد ، بارها ایشان هنگام آمدن به تهران ، توفیق میزبانی ایشان در منزل را داشتم وچه خاطرات فراوان وزیبایی را از این بزرگ مرد ، هنوز در ذهن به خاطر سپرده ام.
روز بیست ودوم خرداد ۱۳۷۹ ، یکی از روزهای تلخ دوران #زندگی من بشمار می آید ، زیرا که با خبر #ارتحال نابهنگام این بزرگ مردی که مجسمه #اخلاق و#عمل و#زیبایی و#خوشرویی و#تواضع و#فروتنی و...بود روبرو گردیدم.
او مصداق واقعی یکی از احادیث پرمایه در فرهنگ اسلامی بود:
کونوا دعاةًللناس بغیر ألسنتکم: با عمل راهنمای مردم باشید نه با سخن!
امروز #جمعه ، هفتم دی ماه سال ۱۳۹۷ شمسی که توفیق یار گردید به شیراز آمده وبوی آن بزرگ را در فضای آن استشمام کنم ، به همراه برادر ارجمند وفرهیخته
گرامی ، جناب حجة الاسلام والمسلمین #برکت به سوی #مدرسه علمیه حضرت #ولی عصر ع واقع در بلوار #دستغیب ، حرکت نمودیم. در میانه صحن این مدرسه با روح ، مزار این بزرگ قرار دارد که پیرامون قبر او را درختان #نارنج حلقه زده ودر حلقه بعدی حجرات #دانش پژوهان وطلاب علوم دینی وستارگان آینده حوزه ها وسربازان امام زمان ع ، گرد مزارش را در بر گرفته اند.
پیکر پاکش را در میانه حیاط مدرسه ای که با عشق بنا کرده بود ،در خانه ابدی نهادند، ریشه های چند درخت نارنج ، پیرامون #پیکرش را در آغوش گرفته وشاخه ها وبرگهاى هميشه #سبز وپربار اين درختان ، مزارش را از برون ، دربرگرفته اند كه چه زيبا !!!وچه زیبا بود که هنگامی که گام به درون این مکان نهادم ، انبوهی از #میوه های درخت های نارنج ، همچون #شاگردان مدرسه اش که با آنان عشق ورزی می نمود ، بر روی #سنگ مزارش قرار گرفته بودند.
لحظاتی در کنار مزار او زانو زده وفاتحه ای خواندم وخاطرات فراوان وزیبا را در ثانیه هایی از ذهن عبور داده در حالیکه لبخند ملیح او را که همواره در گوشه لب داشت ، بیاد آوردم.
وسلام بر بندگان #صالح خدا !
یادش گرامی وراهش پر رهرو باد
______________
@drhadiansarii
بر #مزار ستاره ای از #خاندان والای محلاتی 🔹
بخش چهارم 🔴
نزدیک به نیم قرن است که همواره نام #شیراز ، پس از بارگاه حضرت #شاه چراغ وحضرت سید محمد #عابد وحضرت سید علاء الدین حسین ابن موسی الکاظم علیهم السلام ، برای من با نام مرحوم آیة الله حاج شیخ #بهاء الدین محلاتی وفرزند والامقام ودانشمندش ، مرحوم آیة الله آقا#مجدالدین محلاتی ، قرین بوده است.
بیاد دارم در سال ۱۳۵۲ شمسی ،آنگاه که به همراه مرحوم پدرم ،#شهید آیة الله حاج شیخ احمد #انصاری به ایران آمدیم ، واز آنجا که علمای #بلاد به علًت جایگاه اجتماعی وویژه ای که پدرم در حوزه علمیه نجف وارتباط نزدیکشان با #مراجع آن هنگام #نجف اشرف ، اغلب با پدرم روابط دوستانه خاصًی داشته وبیاد دارم که در سه ماهی که مرحوم پدر شهیدم در ایران بودند ، اغلب سعی داشتند که با علما وبزرگان بلاد ایران ، دیدار کرده وتجدید عهدی بنمایند.
در این راستا وهنگام بود که نام آیة الله حاج شیخ بهاء الدین محلاتی را برای نخستین بار از زبان #پدر شنیده واظهار داشتند که ایشان دعوت کرده اند که به شیراز برویم.
ما نیز خوشحال از این سفر بودیم که نخست با #هواپیما سفر کرده ! ودیگر اینکه به دیدار #تخت جمشید وآثار باستانی بیش از دوهزار ساله این دیار می شتابیم .
لیکن متاسفانه بیاد ندارم که به چه علت این سفر به بعد موکول شده ومن از هرسه محروم شدم ! یعنی هم مسافرت با هواپیما ،ودوم دیدار تخت جمشید وسوم #درک وملاقات با #آیة الله #محلاتی !
سالها سپری شد ،تا اینکه مرحوم آیة الله حاج شیخ بهاء الدین محلاتی بیمار شده ودر بخش انقلاب #بیمارستان شهید رجایی بستری شدند .
از این پس بود که تقریبا هفته ای دو یا سه بار فرزندشان ، مرحوم آیة الله آقا مجد الدین محلاتی ، شبها به دیدار مرحوم آیة الله العظمی حاج سید محمد #روحانی که در آن هنگام مورد لطف !! برخی از فعالان انقلابی قرار گرفته ( که تاوان دنیایی عمل خویش را پس داده واز آن جهان بی خبرم!!) وایشان اجبارا ،#قم وحوزه ودرس را رها کرده بودند و بیش از یک سال را در #تهران سپری کردند ، آمده وگعده زیبایی را این دو بزرگوار با یکدیگر داشتند .ومن نیز که اغلب #خواجه حرمسرا بودم ، وپیش از افتخار وصلت من با صبیه مرحوم آیة الله روحانی بود ، در این جلسات حضور داشته واز این پس بود که با شخصیت مرحوم محلاتی وویژگیهای او آشنا شده وخاطرات فراوانی را از آن هنگام در ذهن خویش دارم.
این دوران ،آغاز پیوند من واین شخصیت بود بطوریکه بعدها در سالهای ۱۳۶۵ به بعد ، بارها ایشان هنگام آمدن به تهران ، توفیق میزبانی ایشان در منزل را داشتم وچه خاطرات فراوان وزیبایی را از این بزرگ مرد ، هنوز در ذهن به خاطر سپرده ام.
روز بیست ودوم خرداد ۱۳۷۹ ، یکی از روزهای تلخ دوران #زندگی من بشمار می آید ، زیرا که با خبر #ارتحال نابهنگام این بزرگ مردی که مجسمه #اخلاق و#عمل و#زیبایی و#خوشرویی و#تواضع و#فروتنی و...بود روبرو گردیدم.
او مصداق واقعی یکی از احادیث پرمایه در فرهنگ اسلامی بود:
کونوا دعاةًللناس بغیر ألسنتکم: با عمل راهنمای مردم باشید نه با سخن!
امروز #جمعه ، هفتم دی ماه سال ۱۳۹۷ شمسی که توفیق یار گردید به شیراز آمده وبوی آن بزرگ را در فضای آن استشمام کنم ، به همراه برادر ارجمند وفرهیخته
گرامی ، جناب حجة الاسلام والمسلمین #برکت به سوی #مدرسه علمیه حضرت #ولی عصر ع واقع در بلوار #دستغیب ، حرکت نمودیم. در میانه صحن این مدرسه با روح ، مزار این بزرگ قرار دارد که پیرامون قبر او را درختان #نارنج حلقه زده ودر حلقه بعدی حجرات #دانش پژوهان وطلاب علوم دینی وستارگان آینده حوزه ها وسربازان امام زمان ع ، گرد مزارش را در بر گرفته اند.
پیکر پاکش را در میانه حیاط مدرسه ای که با عشق بنا کرده بود ،در خانه ابدی نهادند، ریشه های چند درخت نارنج ، پیرامون #پیکرش را در آغوش گرفته وشاخه ها وبرگهاى هميشه #سبز وپربار اين درختان ، مزارش را از برون ، دربرگرفته اند كه چه زيبا !!!وچه زیبا بود که هنگامی که گام به درون این مکان نهادم ، انبوهی از #میوه های درخت های نارنج ، همچون #شاگردان مدرسه اش که با آنان عشق ورزی می نمود ، بر روی #سنگ مزارش قرار گرفته بودند.
لحظاتی در کنار مزار او زانو زده وفاتحه ای خواندم وخاطرات فراوان وزیبا را در ثانیه هایی از ذهن عبور داده در حالیکه لبخند ملیح او را که همواره در گوشه لب داشت ، بیاد آوردم.
وسلام بر بندگان #صالح خدا !
یادش گرامی وراهش پر رهرو باد
______________
@drhadiansarii
دیشب با اصرار فرزندان عزیزم مهندس #امیر ودکتر #علاء ، وهمسرم به رستوران دهکده در #فشم که در کنار رودخانه قرار دارد ومحیطی آرام وخانوادگی را بوجود آورده است ، رفتیم که ناگهان با حضور عزیزان جناب مهندس #معماری وجناب دکتر #غریب دوست وشیخ محمد #شمسه که از #نجف آمده بود ونیز علی آقای #جواهری روبرو شدم!!
باصطلاح مرا سورپرایز کرده بودند !
زیرا که شب تولدم بود !
در بامداد #هفتم _بهمن ماه سال ۱۳۳۵ شمسی ، در #نجف اشرف ودر خانه ای که با مرقد مطهر امیر المومنین ع بیش از یکصد متر فاصله نداشت ، دیده به جهان گشودم. چه عمر زود گذر است ودیده برهم می زنی ، همچون ابر سریع آمده وتو او را از دور می بینی ، ولحظانی بعد که از دقیقه ویا چند دقیقه افزون نمی گردد ، ناگاه آن تکه ابر را می بینی که چه مسافتی را از روی سر تو عبور کرده ودر انتهای آسمان ، آن را نظاره می کنی !
عمر نیز چنین است ! شصت ودوسال چه زود گذشت!
امیدوارم توشه راه را اندوخته باشم !
نمی دانم ، بدون تردید به #شفاعت پدر شهیدم نیاز دارم !
به شفاعت مولایم امیر المومنین ع وهمسرش وسبطین ع وفرزندان همام آنان وجد بزرگوارشان ، رسول خدا ص در روزی که لا ینفع مال ولا بنون الا من أتی الله بقلب سلیم نیازمندم.
لحظات زیبایی را با این عزیزان سپری کردم واز گذران عمر ورخدادها وفراز ونشیب های آن سخن گفتیم !
از کوچه های پر پیچ وخم شهر محبوبم ، شهری که زادگاهم در آن بوده وتمام ذرات خاک آن ، با بال #فرشتگان همسایی داشته است ، شهر #نجف ، شهر علم وباب آن ، سرزمین محبوب مولا ، وسرزمینی که ملیونها انسان در آن آرمیده اند ودر پایان نیز آرزوی آرمیدن أبدی در آن دارند ، یعنی شهر نجف سخن گفته وخاطرات زیبای آن را بازگو نمودم. هنوز که هنوز است هرهنگامکه بدان گام می نهم با هزاران عشق وخاطره ، از قدمگاههای امامان #معصوم وبزرگان و#انبیاء تا علما در طول چند هزار سال ونیز قدمگاه پدر شهیدم آیة الله #انصاری در ذهنم عبور کرده وهنگام خارج شدن از آن با دنیایی از بار غم واندوه جدا می شوم!!
در کنار پنجره #هواپیما ، خانه های نجف و#مسجد _کوفه ورود #فرات ودرختان نخل پیرامون آن را همچنان نظاره کرده وبه احظه ای می رسم که جز آسمان چیزی دیگر دیده نمی شود ودر این هنگام است ، که دانه های اشک جاری از دیدگانم را که به علت فراق از این سرزمین جاری گردیده است پاک کرده وبه امید بازگشتی دگر به شهر محبوبم ، دیده از آسمان نجف برمی دارم.
آرزویم آن است که در زادگاهم ، هنگام مرگ بیارامم، وپیکر مرا در این تربت پاک بخاک سپارند که خانه أبدی خویش را در کنار ومجاورت حضرت #هود و#صالح علیهما السلام ، در نظر گرفته ام ! جایی که در روایت است حضرت #علی ع از کوفه به این بخش از سرزمین آمده وساعاتی را به راز ونیاز با #ارواح مدفون در آن به سخن می پرداختند وحاضر به نشستن بر خاک آن نمی گردیدند. اللهم ارزقنا زیارته في الدنیا ومجاورته عند الممات وشفاعته فی یوم الجزاء
آمین
……………………………
@drhadiansarii
باصطلاح مرا سورپرایز کرده بودند !
زیرا که شب تولدم بود !
در بامداد #هفتم _بهمن ماه سال ۱۳۳۵ شمسی ، در #نجف اشرف ودر خانه ای که با مرقد مطهر امیر المومنین ع بیش از یکصد متر فاصله نداشت ، دیده به جهان گشودم. چه عمر زود گذر است ودیده برهم می زنی ، همچون ابر سریع آمده وتو او را از دور می بینی ، ولحظانی بعد که از دقیقه ویا چند دقیقه افزون نمی گردد ، ناگاه آن تکه ابر را می بینی که چه مسافتی را از روی سر تو عبور کرده ودر انتهای آسمان ، آن را نظاره می کنی !
عمر نیز چنین است ! شصت ودوسال چه زود گذشت!
امیدوارم توشه راه را اندوخته باشم !
نمی دانم ، بدون تردید به #شفاعت پدر شهیدم نیاز دارم !
به شفاعت مولایم امیر المومنین ع وهمسرش وسبطین ع وفرزندان همام آنان وجد بزرگوارشان ، رسول خدا ص در روزی که لا ینفع مال ولا بنون الا من أتی الله بقلب سلیم نیازمندم.
لحظات زیبایی را با این عزیزان سپری کردم واز گذران عمر ورخدادها وفراز ونشیب های آن سخن گفتیم !
از کوچه های پر پیچ وخم شهر محبوبم ، شهری که زادگاهم در آن بوده وتمام ذرات خاک آن ، با بال #فرشتگان همسایی داشته است ، شهر #نجف ، شهر علم وباب آن ، سرزمین محبوب مولا ، وسرزمینی که ملیونها انسان در آن آرمیده اند ودر پایان نیز آرزوی آرمیدن أبدی در آن دارند ، یعنی شهر نجف سخن گفته وخاطرات زیبای آن را بازگو نمودم. هنوز که هنوز است هرهنگامکه بدان گام می نهم با هزاران عشق وخاطره ، از قدمگاههای امامان #معصوم وبزرگان و#انبیاء تا علما در طول چند هزار سال ونیز قدمگاه پدر شهیدم آیة الله #انصاری در ذهنم عبور کرده وهنگام خارج شدن از آن با دنیایی از بار غم واندوه جدا می شوم!!
در کنار پنجره #هواپیما ، خانه های نجف و#مسجد _کوفه ورود #فرات ودرختان نخل پیرامون آن را همچنان نظاره کرده وبه احظه ای می رسم که جز آسمان چیزی دیگر دیده نمی شود ودر این هنگام است ، که دانه های اشک جاری از دیدگانم را که به علت فراق از این سرزمین جاری گردیده است پاک کرده وبه امید بازگشتی دگر به شهر محبوبم ، دیده از آسمان نجف برمی دارم.
آرزویم آن است که در زادگاهم ، هنگام مرگ بیارامم، وپیکر مرا در این تربت پاک بخاک سپارند که خانه أبدی خویش را در کنار ومجاورت حضرت #هود و#صالح علیهما السلام ، در نظر گرفته ام ! جایی که در روایت است حضرت #علی ع از کوفه به این بخش از سرزمین آمده وساعاتی را به راز ونیاز با #ارواح مدفون در آن به سخن می پرداختند وحاضر به نشستن بر خاک آن نمی گردیدند. اللهم ارزقنا زیارته في الدنیا ومجاورته عند الممات وشفاعته فی یوم الجزاء
آمین
……………………………
@drhadiansarii
بسم الله الرحمن الرحیم
مرحوم حبیبالله #چایچیان(#حسان) دربارهی ماجرای سرودن شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» میگوید: مادرم در آخرین لحظاتی که خدمتشان رسیدم، همیشه آن حال و هوای ارادت به چهارده معصوم را داشت و در همان حال که #سکته کرده بود، دکتر را خبر کردیم.
دکتر مشغول گرفتن نوار شد و وقتی خواست برود، متأسفانه مادرم سکته دیگری کرد. من به #دکتر آن را اعلام کردم. دکتر خطاب به من گفت: «فردی که این گونه سکته کند، کمتر زنده خواهد ماند!» به هر حال دکتر راهی شد و من خدمت مادر برگشتم و به ایشان عرض کردم، شما آرزویتان چیست؟
ایشان گفت: آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت #رضا(ع) را زیارت کنم (و این نکته را هم بگویم که راه رفتن ایشان خیلی سخت بود و حال خوبی نداشت و من دو بازوی مادر را میگرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند.)
با #هواپیما به سمت #مشهد رفتیم. نمیدانم در ایام #تولد حضرت رضا(ع) بود یا #شهادت، حرم خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم هم یقیناً مشکل و حتی برای مادرم غیرممکن بود،
گفتم مادرجان! از همین جا سلام بدهی، زیارتت قبول است. گفت: «ما قدیمیها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمیچسبد» گفتم: دل چسبیاش به این است که حضرت جواب بدهد.
هر چه کردم دیدم مادر قبول نمیکند. خلاصه بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت #ضریح حرکت میکردیم؛ در همین حال دیدم که حال شعر برایم فراهم شد، من تمام توجهام را به #شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم، دیدم زبان حال #مادرم است نه زبان حال من! و شعر تا «تخلص» رسید.
وقتی شعر به «#تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمیتوانست برود، خودش را به ضریح رسانده بود و داشت ضریح را میبوسید و من هم ضریح را بوسیدم؛ و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است...
🌼 شعر کامل به شرح زیر است:
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجأ درماندگان
دور مران از در و راهم بده
ای گل بیخار گلستان عشق
قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حریمت مَثل کهرباست
شوق و سبکخیزی کاهم بده
تا که ز عشق تو گدازم چو شمع
گرمی جانسوز به آهم بده
لشکر شیطان به کمین منند
بیکسم ای شاه پناهم بده
از صف مژگان نگهی کن به من
با نظری یار و سپاهم بده
در شب اول که به قبرم نهند
نور بدان شام سیاهم بده
ای که عطابخش همه عالمی
جمله حاجات مرا هم بده
آن چه صلاح است برای «حسان»
از تو اگر هم که نخواهم بده
🌹 "السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا"🌹
میلاد عالم آل محمد، آن امام رئوف بر شیعیان و محبانش مبارک باد*
🌹🌹🌹🌸
…………………………………
@drhadiansarii
مرحوم حبیبالله #چایچیان(#حسان) دربارهی ماجرای سرودن شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» میگوید: مادرم در آخرین لحظاتی که خدمتشان رسیدم، همیشه آن حال و هوای ارادت به چهارده معصوم را داشت و در همان حال که #سکته کرده بود، دکتر را خبر کردیم.
دکتر مشغول گرفتن نوار شد و وقتی خواست برود، متأسفانه مادرم سکته دیگری کرد. من به #دکتر آن را اعلام کردم. دکتر خطاب به من گفت: «فردی که این گونه سکته کند، کمتر زنده خواهد ماند!» به هر حال دکتر راهی شد و من خدمت مادر برگشتم و به ایشان عرض کردم، شما آرزویتان چیست؟
ایشان گفت: آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت #رضا(ع) را زیارت کنم (و این نکته را هم بگویم که راه رفتن ایشان خیلی سخت بود و حال خوبی نداشت و من دو بازوی مادر را میگرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند.)
با #هواپیما به سمت #مشهد رفتیم. نمیدانم در ایام #تولد حضرت رضا(ع) بود یا #شهادت، حرم خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم هم یقیناً مشکل و حتی برای مادرم غیرممکن بود،
گفتم مادرجان! از همین جا سلام بدهی، زیارتت قبول است. گفت: «ما قدیمیها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمیچسبد» گفتم: دل چسبیاش به این است که حضرت جواب بدهد.
هر چه کردم دیدم مادر قبول نمیکند. خلاصه بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت #ضریح حرکت میکردیم؛ در همین حال دیدم که حال شعر برایم فراهم شد، من تمام توجهام را به #شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم، دیدم زبان حال #مادرم است نه زبان حال من! و شعر تا «تخلص» رسید.
وقتی شعر به «#تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمیتوانست برود، خودش را به ضریح رسانده بود و داشت ضریح را میبوسید و من هم ضریح را بوسیدم؛ و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است...
🌼 شعر کامل به شرح زیر است:
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجأ درماندگان
دور مران از در و راهم بده
ای گل بیخار گلستان عشق
قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حریمت مَثل کهرباست
شوق و سبکخیزی کاهم بده
تا که ز عشق تو گدازم چو شمع
گرمی جانسوز به آهم بده
لشکر شیطان به کمین منند
بیکسم ای شاه پناهم بده
از صف مژگان نگهی کن به من
با نظری یار و سپاهم بده
در شب اول که به قبرم نهند
نور بدان شام سیاهم بده
ای که عطابخش همه عالمی
جمله حاجات مرا هم بده
آن چه صلاح است برای «حسان»
از تو اگر هم که نخواهم بده
🌹 "السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا"🌹
میلاد عالم آل محمد، آن امام رئوف بر شیعیان و محبانش مبارک باد*
🌹🌹🌹🌸
…………………………………
@drhadiansarii