Forwarded from میراث
هوالشّهید
.
خدایا!
مرا مرهم داغ دل پدرم و رهبر بزرگوارم #امام_خامنهای قرار ده.
امّا بعد
از دوستان جانم می خواهم اگر می توانند، این خواهش مرا به آقاجانم برسانند:
۱- تمام حقوقی که از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مدّت خدمت سربازی می گیرم و تمام وجوهی که به هر عنوان از بیت المال به حسابم واریز می شود، از این پس قطع گردد و در راه نابودی #آمریکا ی خونخوار و #اسراییل جنایتکار هزینه شود.
۲- اینجانب #حسن_خسروی_وقار آماده ی عملیّات استشهادی با هزینه ی شخصی در جهت گرفتن انتقام خون #شهید_قاسم_سلیمانی به فرمان مقام معظم رهبری در هر زمان و مکانی که ایشان امر بفرمایند، هستم.
.
.
.
این هم غزل #قاصم به امید آنکه شهید #قاسم_سلیمانی در دو سرا دستگیری ام کند:
.
.
قلم گرفتم به دستم، امّا هنوز هم عاشق تفنگم
اگر سرم، کلمه کلمه شورم! اگر دلم، واژه واژه جنگم
بگو که من هرچه شد، می آیم! مرا رها کن به خود می ٱیم
برای فتح اُحد می آیم، کسی به جنگی ندیده لنگم
بگو که پر باشد از جنازه، بجوشد از قدس خون تازه
به دست مردان انتفاضه هنوز تیغم، هنوز سنگم
مرا ندیده مگیر، امّا برادرم را ندید دادم
شهید بودم، شهید دادم! نه اهل نامم، نه اهل ننگم
سرم شکسته ست گرچه از کین، گمان مبر سرشکسته باشم
حماسه ی شرق باشکوهم، غریو ویرانی فرنگم
اگرچه عمری سکوت بودم، نخواستم بی خروش باشد
خدا کند باده نوش باشد رفیق اگر می دهد شرنگم
اگرچه از دوست شکوه دارم، رسیده وقت نبرد امّا
غبار را هم زدوده حتّی برادرم _قاسم_ از تفنگم
.
#حسن_خسروی_وقار
.
۱۵ دی ۱۳۹۸
.
telegram.me/hasankhosravivaghar
.
خدایا!
مرا مرهم داغ دل پدرم و رهبر بزرگوارم #امام_خامنهای قرار ده.
امّا بعد
از دوستان جانم می خواهم اگر می توانند، این خواهش مرا به آقاجانم برسانند:
۱- تمام حقوقی که از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مدّت خدمت سربازی می گیرم و تمام وجوهی که به هر عنوان از بیت المال به حسابم واریز می شود، از این پس قطع گردد و در راه نابودی #آمریکا ی خونخوار و #اسراییل جنایتکار هزینه شود.
۲- اینجانب #حسن_خسروی_وقار آماده ی عملیّات استشهادی با هزینه ی شخصی در جهت گرفتن انتقام خون #شهید_قاسم_سلیمانی به فرمان مقام معظم رهبری در هر زمان و مکانی که ایشان امر بفرمایند، هستم.
.
.
.
این هم غزل #قاصم به امید آنکه شهید #قاسم_سلیمانی در دو سرا دستگیری ام کند:
.
.
قلم گرفتم به دستم، امّا هنوز هم عاشق تفنگم
اگر سرم، کلمه کلمه شورم! اگر دلم، واژه واژه جنگم
بگو که من هرچه شد، می آیم! مرا رها کن به خود می ٱیم
برای فتح اُحد می آیم، کسی به جنگی ندیده لنگم
بگو که پر باشد از جنازه، بجوشد از قدس خون تازه
به دست مردان انتفاضه هنوز تیغم، هنوز سنگم
مرا ندیده مگیر، امّا برادرم را ندید دادم
شهید بودم، شهید دادم! نه اهل نامم، نه اهل ننگم
سرم شکسته ست گرچه از کین، گمان مبر سرشکسته باشم
حماسه ی شرق باشکوهم، غریو ویرانی فرنگم
اگرچه عمری سکوت بودم، نخواستم بی خروش باشد
خدا کند باده نوش باشد رفیق اگر می دهد شرنگم
اگرچه از دوست شکوه دارم، رسیده وقت نبرد امّا
غبار را هم زدوده حتّی برادرم _قاسم_ از تفنگم
.
#حسن_خسروی_وقار
.
۱۵ دی ۱۳۹۸
.
telegram.me/hasankhosravivaghar
Telegram
میراث
ادبیّات، به روایت حسن خسروی وقار