تجربهٔ تفکر
389 subscribers
2.03K photos
740 videos
299 files
2.3K links
دغدغهٔ اصلی من شناخت بهتر دین اسلام است. به فلسفه، زبان‌شناسی و مسائل سیاسی-اجتماعی هم بی‌اعتنا نیستم. در این گدار (کانال) مطالبی مرتبط با این موضوعات طرح می‌شود. محمد نورالهی
denkenserfahrung.blogfa.com
nur-e-elaahi@hotmail.com
@Nurelahii
Download Telegram
https://books.ihcs.ac.ir/news_3.html
به مناسبت فرا رسیدن سال تحصیلی جدید، ٩٣ عنوان از کتاب‌های پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی که لیست آن‌ها به پیوست این لینک است، با 50 درصد تخفیف در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌گیرد.
به نام خدا
امروز در خواندن غزلی از حافظ با تعبیر جدیدی آشنا شدم.
با چشم داشتن به معنی انتظار و امید داشتن آشنا بودم:
«ما ز یاران چشم باری داشتیم»
امروز دیدم «گوش داشتن» هم در کنار بسی معنی دیگر به همین معنی کاربرد دارد:
دل ز ناوک چشمت گوش داشتم لیکن
ابروی کماندارت می‌برد به پیشانی

«پیشانی» هم طبق دهخدا این معنی را هم دارد (این نکته را در یادداشت‌های زیر این شعر در گنجور دیدم):
شوخی و گستاخی. (آنندراج) بیشرمی. وقاحت. بی‌حیایی. پررویی. سماجت. ستیزه. لجاج. شوخی و سخت‌رویی. (برهان):
رستم من از خوف و رجا، عشق از کجا شرم از کجا
ای خاک بر شرم و حیا هنگام پیشانی‌ست این.
مولوی.

طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست.
سعدی.

نتاند برد سعدی جان ازین کار
مسافر تشنه و جلاب مسموم
چو آهن تاب آتش می‌نیارد
چرا باید که پیشانی کند موم؟!.
سعدی.

نگارا چند ازین پیمان شکستن
به پیشانی دل سندان شکستن.
کمال اسماعیل.

عمارتی که لبت کرد در ممالک دل
خراب می‌کند ابروی تو به پیشانی.
سلطان ابوسعید (در مغازله با بغداد خاتون).
Forwarded from νοῦς (Hamed Roshani Rad)
هفتم آبان را روز کورش نامیدند. زیرا در این روز طبق الواح بابلی کورش بدون جنگ وارد شهر بابل بزرگترین و شکوفاترین شهر جهان باستان شد. به این مناسبت بد ندانستم مطلبی از زبان ابن سینا درباره کورش بگویم.


در کتاب خطابه ارسطو برای آوردن یک نمونه مثال از ابهام و دو پهلویی سخن این مثال را می‌آورد که: «کاهنان دلفی به کروزوس [پادشاه لیدی] گفتند: اگر کروزوس از رودخانه عبور کند پادشاهیِ بزرگی را نابود خواهد کرد»


و کروزوس گمان کرد منظور غیب‌گویان معبد از «پادشاهیِ بزرگ» دولتِ کورش است، لذا از رودخانه عبور کرد و از کورش شکست خورد. و هنگامی که نزد کاهنان گلایه برد، به او گفتند: ما نگفتیم پادشاهیِ کورش بلکه گفتیم «پادشاهیِ بزرگی» و مقصود ما پادشاهی لیدی بوده است. اما کروزوس خودش حرف کاهنان را تاویلِ من عندی کرده. لذا این ابهام در کلام یا "دوپهلوییِ لوگوس" باعث تغییر روند تاریخ و نابودی یک پادشاهی شده است.


نکته این است که ارسطو هنگام ذکر این رویداد هیچ نامی از کورش نمی‌برد. بلکه فقط نام کروزوس را آورده است. اما ابن سینا هنگام نقل همین مسئله در خطابه شفا، اولا نام کروزوس را حذف می‌کند و به جای آن می‌گوید «فلان پادشاه یونانی» ثانیا نام کورش را به عنوان تنها نام خاص در کتاب خطابه شفا که سیاسی‌ترین کتاب ابن سینا در شفا است، در همین موضع می‌آورد (ابن سینا و البته ارسطو و افلاطون نیز، در آوردن اسامی خاص بسیار حساسیت به خرج میدهند. در کل الهیات شفا فقط چهار اسم خاص آورده شده: جاحظ، محمد، علی، عمر. البته از میان امت اسلام و ایران، وگرنه در ذکر نام فلاسفه یونانی این حساسیت را ندارد. اما مثلاً بارها نظرات کندی و رازی و دیگران را نقل و نقد می‌کند بدون اینکه نام خاص ایشان را ذکر کند) و در کتاب خطابه تنها نام خاص همین عبارت است:

«فقال: فلان الملك اليونانى، إذا عبر النهر تأدى الأمر به إلى بطلان ملك عظيم. فلما عبره، تلقاه كورش الملك و هزمه و أفسد ملكه.»


این استراتژی جالب و شگفت ابن سینا در کتاب خطابه شفا، اولا نشان از این دارد که ابن سینا به کتاب تواریخ هرودوت دسترسی داشته، زیرا این حکایت تنها در آن کتاب ذکر شده و اینکه ابن سینا می‌دانسته دشمن کروزوس در این جنگ کورش ایرانی بوده است یکی از چندین دلیلی است که اثبات می‌کند ابن سینا تواریخ هرودوت را می‌شناخته. دوما حذف نام کروزوس و آوردن نام کورش به مثابه تنها نام خاص در کل خطابه شفا آن هم در داستانی که در آن یونان مغلوبِ ایران شده است، موضع هرمنوتیکی شگفتی است که بوعلی اتخاذ کرده است؛ درباره اهمیت این موضع می‌توان مفصلاً بحثِ منطقی و سیاسی و تاریخی و هرمنوتیک و رتوریک کرد. اما آنچه بیش از همه چشمگیر است این است که ابن سینا در بازنویسی و بازتقریر منطق و فلسفه ارسطویی و یونانی به زبان و بیان ملتِ خود، آگاه است که در حال نوعی "جنگ ملی" و "پیکار تمدنی" است. پیکار با یونان آن هم نه از موضع اسلام و شریعت اسلامی بلکه از موضع ایران و ایرانشهر. موضعی که از ابن سینا سخت بعید به نظر می‌رسد.




#کورش_الملک
#هفتم_آبان
.
تجربهٔ تفکر
هفتم آبان را روز کورش نامیدند. زیرا در این روز طبق الواح بابلی کورش بدون جنگ وارد شهر بابل بزرگترین و شکوفاترین شهر جهان باستان شد. به این مناسبت بد ندانستم مطلبی از زبان ابن سینا درباره کورش بگویم. در کتاب خطابه ارسطو برای آوردن یک نمونه مثال از ابهام…
سلام و درود
نکتهٔ بسیار جالب توجهی را گفتید که خوشم آمد.
اما این Κροῖσος (کرُیْسُس) شاه لودیا بوده‌ و از نظر فنی نمی‌توان او را یونانی دانست.
Hamed Roshani Rad:
سلام و سپاس.

لیدی یا به قول شما لودیا بخشی از سپهر فرهنگی هلنی بوده. حداقل از نظر ابن سینا. هم دین هم زبان اهالی لیدی اشتراک زیادی با دین و زبان ایونیها و ملطیها و آخاییها داشته. این کلمات که من مینویسم اینطور طبق تلفظ مرسوم کلاسیک است، کروزُس مثلا تلفظ لاتین و فرانسوی است. چون در کتب تاریخ جا افتاده اند این نامها. ملطی آخایی و... مثل فیثاغورس و سقراط و...

محمد نورالهی:
چاکر ام
خود کریسس و اجدادش با معبد دلفی ارتباط داشته اند ولی خداشناسی‌شان با یونانیان متفاوت بوده و دین خودشان را داشته اند اما خب به هر حال چنانکه گفتید مهم تلقی ابن‌سینا از قضیه است.
به نام خداوند پریروز و پس‌فردای تاریخ

بخشی از یک گفت‌وگو با برادرم
@AliKSchirazi
ع شیراز:
نامهٔ اول پولس به اهالی کُرینث، سطور ٧-١٠:
بلکه حکمت خدا را در سرّی بیان می‌کنیم، یعنی آن حکمت مخفی را که خدا پیش از دهرها برای جلال ما مقدّر فرمود،
که احدی از رؤسای این عالم آن را ندانست زیرا اگر می‌دانستند خداوند جلال را مصلوب نمی‌کردند.
بلکه چنانکه مکتوب است، چیزهایی را که چشمی ندید و گوشی نشنید و به‌خاطر انسانی خطور نکرد، یعنی آنچه خدا برای دوستداران خود مهیّا کرده است.
امّا خدا آنها را به روح خود بر ما کشف نموده است، زیرا که روح همه‌چیز حتّی عمق‌های خدا را نیز تفحّص می‌کند.

عنه صلى الله عليه و آله :يَقُولُ اللّهِ تَعالى : أَعدَدتُ لِعِبادِيَ الصّالِحِينَ : ما لاعَينٌ رَأَت ، وَلا أُذُنٌ سَمِعَت ، وَلا خَطَرَ عَلى قَلبِ بَشَرٍ ، ذُخرا ، بَلْهَ ما اُطِّلِعتُم عَلَيهِ .

.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداى بلندمرتبه مى فرمايد : «براى بندگان شايسته ام ، چيزهايى آماده كرده ام كه نه چشمى ديده ، و نه گوشى شنيده ، و نه بر دل بشرى گذشته است . اينها اندوخته اند و بجز آن چيزهايى هستند كه از آنها آگاه شده ايد»

محمد نورالهی:
شباهت جالبی است.

من طبق شواهدی به این نظر رسیده بودم که در برهه‌ای، اهل اسلام (عامه و خاصه) این استدلال را ترتیب دادند:
مذهب ما بر حق است و هر حقیقتی در مذهب ما هست پس اگر حقیقتی بیرون از آن هم بیان شده باز می‌شود از آن خود کنیم.

ع شیراز:
در برهه ای توفیق غیر تفکیکی بودن داشته اید 😇

محمد نورالهی:
آرمان ما در مکتب تفکیک دقیقا کشف و زدایش این اضافات از متون دینی است🥶

اما چه ملاکی تعیین می‌کند که چه چیزی حقيقت و حقیقی است؟
خوش‌آمد نفس بنده، باورهای ذهنی این‌جانب 🤓

یک نمونه
در داستان نوح تورات هست که خدا بعد طوفان گفت این رنگین کمان نشان عهد من با انسانها که بعد از این نسل‌کشی‌شان نکنم.
این قصه را آقای رسولی محلاتی در کتاب زندگانی امام حسن جزو کلمات آن حضرت آورده است.

[...]
بله جملهٔ هرآنچه نام دین ندارد باطل مطلق نیست ولی به هر حال به نام دین هم قالب نشوند بهتر است.

ع شیراز:
به هر گونه ای بودمت رهنمای
نجنبید یک ذره مهرت ز جای😩😩🤧

محمد نورالهی:
مرا مهر یکسر به میهن بود
پسر چون از آن سوست دشمن بود😌
حکمت مشرقی!
ابن‌سینا هیچ منظومه فکری دیگری غیر از آنچه در کتب فعلی او وجود دارد _که از بین رفته و بدست ما نرسیده باشد_ نداشته است.

بی‌توجهی به تحقیقات جدید، و تکرار سخنان همیشگی به اسمِ مطلب جدید!

دیمیتری گوتاس (استاد دانشگاه ییل آمریکا) بی‌شک از بزرگ‌ترین ابن‌سیناپژوهان معاصر است.
وی در مقالات و کتب خود مطالب جدید فراوانی درباره فارابی و مخصوصا ابن‌سینا ارائه داده، و اشتباهاتی درباره آثار فارابی و ابن سینا را متذکر شده است. ابتناء مطالعات و توجه گوتاس به نسخ خطی و بررسی آنها در روند مطالعاتش، نقطه عطف تحقیقات بدیعِ وی است.
یکی از نوشته‌های گوتاس که بیش از بیست سال پیش آن را تألیف کرده، مقاله‌ای در بررسی این مطلب است که آیا ابن‌سینا حقیقتا غیر از این فلسفه بجای مانده از وی، معتقد به سنخِ دیگری از فلسفه به نام "حکمت مشرقی" بوده است؟
گوتاس به سیر تاریخی این ادعا اشاره کرده و نشان می‌دهد چنین چیزی زاییده برداشت‌های اشتباه یک عده، و پیروی برخی دیگر از این عده بوده و هیچ پایه و اساسی ندارد و ابن‌سینا هیچ منظومه فکری دیگری غیر از آنچه در کتب فعلی او وجود دارد _که از بین رفته و بدست ما نرسیده باشد_ نداشته است.
این مقاله را سال ۱۳۹۳ آقای عطایی نظری ترجمه کرده‌اند:
حکمت مشرقی عرفانی ابن سینا، افسانه یا واقعیّت؟
سرشت، درون مایه و انتقال حکمت مشرقی ابن سینا
دیمیتری گوتاس | ترجمه: حمید عطایی نظری
https://ataeinazari.kateban.com/post/2252

حال با وجود این تحقیقات جدید، در کتاب ۸۰۰صفحه‌ای "واکاوی سرچشمه‌های حکمت مشرقی"، از یکی از اساتید فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی که اخیرا چاپ شده، حتی یک کلمه نامی از گوتاس به میان نیامده است!
اینجا مراد نه صرفا قبول کردن تحقیقات گوتاس، بلکه یادکردن از سخنان وی حداقل برای نقد است.
در ایران هر از گاهی کتبی درباره ابن‌سینا و فارابی با ادعای نگاه جدید نوشته می‌شود که فقط ادعای نگاه جدید داشته و تکرار همان مکررات است صرفا با این ادعا که بقیه تاکنون موفق به فهم دقیق فلسفه ابن‌سینا نشده‌اند؛ کتاب فوق نیز مدام تکرار همین ادعاست.
گذشته از نقدهای جزئی‌تر که می‌توان بر فصول مختلف کتاب داشت، اصلی‌ترین اشکال این است که اگر خواننده قبل از مطالعه این کتاب، مقاله ۳۰صفحه‌ای گوتاس را بخواند اساسا به عقیم بودن این کتاب پی‌خواهد برد.
این اشکال به سایر آثار نویسنده کتاب فوق نیز وارد است، کتابهایی که ایشان درباره فارابی نوشته‌اند، بدون توجه به آثار گوتاس _حداقل نقد کردن سخنان گوتاس_ عقیم و بی‌فایده خواهد بود. گوتاس اشتباه بودن انتساب برخی از آثار به فارابی را نشان داده است.
#الحکمة_المشرقیة
@kalam_shia
تجربهٔ تفکر
این پرسش همچنان برایم بسیار جدی است. یک واژه‌ای در عربی و قرآن هست به صورت «اشفاق» مرحوم فردید بحثی می‌کرد در مراحل ترس‌آگاهی، اين اشفاق هم در آن بود.* الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَهُم مِّنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ ﺗﻘﻮﺍﭘﻴﺸﮕﺎﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺍﻧﺪ…
به نام خدا
ذیل این متن
https://t.me/denkerfahr/8402
Ars Rhetorica, 1382b 27(?):
ὡς δ' ἁπλῶς εἰπεῖν, φοβερά ἐστιν ὅσα ἐφ' ἑτέρων γιγνόμενα ἢ μέλλοντα ἐλεεινά ἐστιν.

ارسطو، خطابه، دفتر ٢، فصل ۵ (ترس)، ترجمهٔ اسماعيل سعادت:
به طور کلی چیزی ترسناک است که هنگامی که برای دیگران اتفاق می‌افتد یا آنها را تهدید می‌کند ترحم ما را برمی‌انگیزد.
ترجمهٔ لفظی‌تر:
چنانکه درکل می‌توان گفت ترسناک امری است که چون برای دیگران حادث شود یا در شرف حادث‌شدن باشد ἐλεεινός [ترحم‌آور یا شفقت‌آور؟] است.

آیا اینجا می‌شود از ترحم سخن گفت؟

ترجمهٔ بخشی از عبارات قبل از این عبارت‌:
https://t.me/denkerfahr/9063
🔴♨️ افشای اسرار خیانت حکام عرب (کتابِ جنگ)

کتاب جدیدی از روزنامه‌نگار پژوهشگر آمریکایی "باب وودوارد"، افشاگر ماجرای "واترگیت" که منجر به استعفای رئیس‌جمهور پیشین آمریکا ریچارد نیکسون شد، چند روز پیش منتشر شد.
باب وودوارد عنوان این کتاب را "جنگ" نامید.
و در آن جزئیات جالبی را درباره رابطه رئیس‌جمهور آمریکا، جو بایدن، با نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، بنیامین نتانیاهو، به‌ویژه در جریان جنگ اخیر غزه، فاش کرده است.
اما آنچه که در این کتاب قابل توجه است، جزییاتی است که از دیدارهای وزیر امور خارجه امریکا، بلینکن، با برخی از رهبران عرب در سفرهای او به منطقه پس از "حمله 7 اکتبر" آمده است.

در ادامه بخشی از آن آورده شده است:
در 13 اکتبر 2023، بلینکن با ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن، در امان دیدار کرد. ملک عبدالله به او گفت: "به اسرائیل گفتیم که نباید این کار را انجام دهد. گفتیم که به حماس اعتماد نکند. حماس شاخه‌ای از اخوان‌المسلمین است. اسرائیل باید حماس را شکست دهد. ما این را علنی نخواهیم گفت، اما از شکست حماس حمایت می‌کنیم..."

در 14 اکتبر 2023، بلینکن از ابوظبی دیدن کرد و با محمد بن زاید ملاقات نمود. او به بلینکن گفت: "باید حماس از بین برود. ما بارها به اسرائیل هشدار دادیم که حماس اخوان‌المسلمین است. می‌توانیم به اسرائیل زمان لازم جهت نابودی حماس بدهیم، اما ابتدا باید به ما کمک کند تا از طریق ارسال کمک‌ها، ایجاد مناطق امن، و کنترل خشونت‌های شهرک‌نشینان در کرانه باختری، خشم مردم خود را نسبت به تصاویر خشونت و ویرانی در غزه کاهش دهیم.

به ما کمک کنند تا مردم‌مان را آرام کنیم و ما نیز به آن‌ها فضای لازم را برای از بین بردن حماس خواهیم داد."

در 14 اکتبر 2023، بلینکن به ریاض رفت و ابتدا با وزیر خارجه، شاهزاده فیصل بن فرحان آل سعود، دیدار کرد. او به بلینکن گفت: "اسرائیل نباید به حماس اعتماد می‌کرد. ما بارها به نتانیاهو هشدار دادیم که حماس اخوان‌المسلمین است." (نویسنده، باب وودوارد، اشاره می‌کند که این جمله را بلینکن از تمامی رهبران عربی که با آن‌ها دیدار داشت، شنیده است). وزیر خارجه سعودی ادامه داد: "گروه‌های تروریستی تنها قصد نابودی اسرائیل را ندارند بلکه می‌خواهند رهبران دیگر کشورهای عربی را نیز ساقط کنند. ما نگران هستیم که عملیات اسرائیل چه تأثیری بر امنیت همه ما داشته باشد و اینکه پس از حماس چه اتفاقی خواهد افتاد. داعش پس از القاعده به وجود آمد و بدتر از آن بود. ما حتی یک دلار هم برای بازسازی غزه پس از ویرانی‌های ایجاد شده توسط نتانیاهو پرداخت نخواهیم کرد."

در صبح 15 اکتبر 2023، بلینکن با ولیعهد عربستان، محمد بن سلمان، دیدار کرد. نویسنده، بن سلمان را به دلیل بیدار شدن دیرهنگام "کودک لوس" توصیف کرده است. محمد بن سلمان به او گفت: "می‌خواهم مشکلاتی که 7 اکتبر به وجود آورده است، ناپدید شوند. باید یک کشور فلسطینی پیش از عادی‌سازی روابط با اسرائیل تأسیس شود. من خودم خواستار این کار نیستم، اما برای توجیه عادی‌سازی به آن نیاز دارم. می‌خواهم به برنامه چشم‌انداز 2030 با عادی‌سازی روابط با اسرائیل بازگردم. اول باید غزه آرام شود تا بتوانیم با اسرائیل عادی‌سازی کنیم."

پیش از بازگشت بلینکن به اسرائیل، او به مصر رفت و با السیسی در قاهره ملاقات کرد. السیسی از هیئت آمریکایی خواست تا اتاق را ترک کنند تا تنها با بلینکن صحبت کند. گفتگوی او تنها حول یک موضوع بود: اینکه "او فقط می‌خواهد صلح با اسرائیل حفظ شود."
هیئت همراه بلینکن - پس از خروج او از دیدار به درخواست السیسی - با وزیر خارجه مصر، سامح شکری، و رئیس اطلاعات، عباس کامل، دیدار کرد. عباس کامل اطلاعات مهمی را درباره عمق و گستردگی تونل‌های زیر غزه به هیئت آمریکایی ارائه کرد و به آن‌ها توضیح داد که حماس در غزه مستقر است و شکست آن کار دشواری خواهد بود. اسرائیل نباید یکباره وارد غزه شود، بلکه باید این کار را مرحله به مرحله انجام دهد و اجازه دهد رهبران حماس از تونل‌ها خارج شوند پیش از آنکه سرهایشان را یکجا قطع کند."
این است مواضع حاکمان مسلمانان در قبال قتل برادرانشان در غزه، که در یک کتاب علنی ظاهر شده است. اکنون می‌توانند به آن پاسخ دهند.

( اینها حقایقی است که اسرار سکوت سران عرب را در برابر جنایات اسرائیل آشکار می کند و عمق خیانت آنان را فاش می گرداند . مترجم)

ترجمه : هیوا راشدی

🔻 در پست بعدی کانال، ترجمه عربی این کتاب، به پژوهشگران ارائه می‌گردد.
به نام خدا
جالب توجه اینکه در لغتنامهٔ مفصل لسان‌العرب تنها یک بار نام ارسطو آمده، آن هم ضمن ذکر عجیبی از کتاب سماع طبیعی او:
وسَمْعُ الْكِيَانِ: كتابٌ لِلْعَجَمِ؛ قَالَ ابْنُ بَرِّيٍّ: سَمْعُ الْكِيَانِ بِمَعْنَى سَماعِ الكِيان، وسَمْعُ بِمَعْنَى ذِكْرُ الْكِيَانِ، وَهُوَ كِتَابٌ أَلفه أَرَسْطو.

نکتهٔ بامزه‌ای در تبدیل نام آریستُتِلِس (یونانی: Ἀριστοτέλης) به «ارسطو» وجود دارد.
در برخی منابع دیده بودم که نام خانوادگی متکلم و عالم مسیحی بنام قرن نوزدهم شلایرماخر (با نام کامل فریدریش دانیل ارنست شلایرماخر) را به صورت شلاير ماخر تقطيع می‌کنند و لابد شلایر را اسم کوچک و ماخر را نام خانوادگی او می‌گیرند.🙂
نام ارسطو نیز در منابع اولیه ارسطوطالیس یا ارسطاطاليس ضبط می‌شده اما کم‌کم گویا طالیس را از ارسطو جدا و برای ذکر وی از تنها ارسطو استفاده کرده اند.
من الان نمی‌دانم این اتفاق نخستین بار در چه دوره و به دست چه کسی رخ داده است.
سنسار: از تاریخ ترجمه و اشارهٔ دیگر به مسألهٔ "قاطیغوریاس"

در زمان دانشجویی از شوخیهای دوستان اهل فلسفه این بود که در معنای قاطیغوریاس چند نظر است و یکی این است که چون ارسطو از در خلاف با استادش افلاطون درآمده، این کتاب را در جواب رسالهٔ "کتری کجاسِ؟" استاد نوشته است (کتری کُجاس؟ قاطی قوریاس.) از این جا من نقل کلمات بیگانه به زبانی دیگر با قدری تصرف در صامتها و مصوتهای آن کلمات و پرهیز یا فرار از ترجمهٔ معقول آنها را "مسألهٔ قاطیغوریاس" نام نهاده‌ام.
از این شیوهٔ ترجمه و مسائلی که ایجاد می‌کند نمونه‌های دیگر نیز می‌توان آورد. یکی که از کتری کجاس؟ مطایبه‌آمیزتر است این است که بنا بر نقل دوستان بعض علمای قم در سر درس می‌گفته که در سبب نامگذاری ایساغوجی چند نظر است و یکی این است که ارسطو (کتاب از ارسطو تصور شده) شاگردی برجسته داشته ایساغوجی‌نام که در ضمن درس مدام او را خطاب می‌کرده که "ایساغوجی، ..."

یکی از آن لغات که از سرزمینی دیگر وارد فارسی شده سَنسارَه است به معنای تناسخ که به چند شکل عجیب، از جمله سامسارا، در دورهٔ معاصر به فارسی راه یافته. در متون سغدی و پهلوی اشکانی در همان عصر ساسانیان این لفظ را با آنکه به شکل سَنسار یا سَمسار (و در سغدی همچنین یه یک شکل ایرانی‌شدهٔ سنگسار¹) به خط سغدی و مانوی نقل کرده‌اند، آن را به زادمُرد نیز ترجمه کرده‌اند. من این اخیر را البته ترجیح می‌دهم، ولی سنسار و سَمسار نیز لااقل این فایده را دارند که نقل درست اصوات آن کلمهٔ هندیند و از صورتهای عجیب و غریب برساختهٔ مترجمان معاصر دورند.

———

۱. سنگسار به معنای "رجم" البته لغتی دیگر است. من فعلاً با استاد هنینگ مخالفم که این لفظ را دخیل از سغدی دانسته. سنگسار به معنای "تناسخ" که در فرهنگها ضبط است لازم است تحقیق شود که چگونه و از کی و کجا به این فرهنگها راه یافته.
تجربهٔ تفکر
سنسار: از تاریخ ترجمه و اشارهٔ دیگر به مسألهٔ "قاطیغوریاس" در زمان دانشجویی از شوخیهای دوستان اهل فلسفه این بود که در معنای قاطیغوریاس چند نظر است و یکی این است که چون ارسطو از در خلاف با استادش افلاطون درآمده، این کتاب را در جواب رسالهٔ "کتری کجاسِ؟" استاد…
संसार
sɐ‌.sɑː.ɾɐ
اگر ریشه‌شناختی بخواهیم ترجمه‌اش کرد می‌شود هم‌سیری به معنی بودن با دیگران در سیر زندگی (دیگرانی که جهنم اند).
نیروانَه (نفس‌خاموشی) رهایی از چرخهٔ سنساره است.

کتابی ویرایش کردم که استناداتی به متون هندی باستان و پالی داشت و سعی کردم ترجمه‌ها و تلفظهایش درست باشد که البته مترجم بعضاً آنها نپسندید و کار خودش را کرد.
لابد چون خارجه رفته بود. 🤓
.
ان شاء الله این متن‌ها تلنگری شود برای ارزانتر شدن کالاهای فرهنگی و رسیدگی دولت به اهل فرهنگ ولی به گمان من برخی چیزها طبیعی است و چندان غر زدن ندارد. به کسی چه یکی شاعر خوبی است یا نقاش ماهری یا کسی زیاد کتاب خوانده؟ آیا جامعه باید به این دوستان پول بدهد چون رفته اند پی علاقه‌شان؟ در همهٔ دنیا عده‌ای از روشنفکران استاد دانشگاه و طرف قرارداد حکومت اند و بقیه ول‌معطل اند. چه ژیژک و چامسکی باشد و چه شریعتی و فردید. انتظار دیگری نباشد داشت.
Forwarded from Mohammad Raof
هر صناعت که تعلق بتفکر دارد صاحب صناعت باید که فارغ دل و مرفه باشد که اگر بخلاف این بود سهام فکر او متلاشی شود و بر هدف صواب بجمع نیاید زیرا که جز بجمعیت خاطر بچنان کلمات باز نتواند خورد.

آورده اند که یکی از دبیران خلفاء بنی عباس رضی الله عنهم به والی مصر نامه‌ای می نوشت و خاطر جمع کرده بود و در بحر فکرت غرق شده و سخن می پرداخت چون در ثمین و ماء معین.

ناگاه کنیزکش درآمد و گفت آرد نماند!

دبیر چنان شوریده طبع و پریشان خاطر گشت که آن سیاقت سخن از دست بداد و بدان صفت منفعل شد که در نامه بنوشت که آرد نماند!

چنانکه آن نامه را تمام کرد و پیش خلیفه فرستاد و ازین کلمه که نوشته بود هیچ خبر نداشت.

چون نامه بخلیفه رسید و مطالعه کرد چون بدان کلمه رسید حیران فرو ماند و خاطرش آنرا بر هیچ حمل نتوانست کرد که سخت بیگانه بود.

کس فرستاد و دبیر را بخواند و آن حال ازو باز پرسید.

دبیر خجل گشت و براستی آن واقعه را در میان نهاد.

خلیفه عظیم عجب داشت و گفت: اول این نامه را بر آخر چندان فضیلت و رجحان است که قل هو الله احد را بر تبت یدا ابی لهب. دریغ باشد خاطر چون شما بلغا را بدست غوغاء مایحتاج باز دادن

و اسباب ترفیه او چنان فرمود که امثال آن کلمه دیگر هرگز بغور گوش او فرو نشد. لا جرم آنچنان گشت که معانی دو کون در دو لفظ جمع کردی.

https://ganjoor.net/aroozi/4maghale/dabiri/sh4
به نام خداوند پریروز و پس‌فردای تاریخ
مصرعهای نخست منظومهٔ تبارنامهٔ خدایان (ثِئُگُنیا) هسیدس با ترجمهٔ فریدا فرنودفر

ΘΕΟΓΟΝΙΑ
Μουσάων Ἑλικωνιάδων ἀρχώμεθ᾽ ἀείδειν,
بیا از موساهای هلیکنی نغمه آغازیم
αἵ θ᾽ Ἑλικῶνος ἔχουσιν ὄρος μέγα τε ζάθεόν τε
همانان که بر بلندای کوه مقدس هلیکن به سر می‌برند
καί τε περὶ κρήνην ἰοειδέα πόσσ᾽ ἁπαλοῖσιν
و با ساقهایی ظریف، گردش‌کنان دور چمشهٔ کبود
ὀρχεῦνται καὶ βωμὸν ἐρισθενέος Κρονίωνος.
و دست‌افشان و پای‌کوبان گرد محراب فرزند پرمهابت کْرُنُس
καί τε λοεσσάμεναι τέρενα χρόα Περμησσοῖο5
پس‌از شستن تن‌های لطیفشان در چشمهٔ پِرْمِسُس
ἢ Ἵππου κρήνης ἢ Ὀλμειοῦ ζαθέοιο
یا در هیپو کرنه [چشمهٔ اسب] یا در رود اُلمِيُس مقدس
ἀκροτάτῳ Ἑλικῶνι χοροὺς ἐνεποιήσαντο
بر قلهٔ هلیکن رقص خود را آغاز می‌کنند
καλούς, ἱμερόεντας· ἐπερρώσαντο δὲ ποσσίν.
رقصی زیبا و دلنشین با گامهایی موزون و استوار.