فیلمی تأملبرانگیز از درد دل یک مادر افغانستانی که اجازهٔ خروج برای سفر زیارتی هم به آنها داده نمیشود.
بماند که از بیمه و امثالش هم محروم اند.
به نظر من این رفتار سنخیتی با حکومت اسلامی ندارد
https://www.instagram.com/p/BamC0RchOcm/
بماند که از بیمه و امثالش هم محروم اند.
به نظر من این رفتار سنخیتی با حکومت اسلامی ندارد
https://www.instagram.com/p/BamC0RchOcm/
Instagram
علی ایران نژاد
ء مردم شریف و مظلوم افغانستان...آنهایی که هر روز درد و بدبختی هایشان را بقچه می کنند و روی دوششان از این ور به آن ور می کشند....ا #افغانستان #اربعین #کربلا #نجف #پیاده_روی_اربعین #نذر #افغانی #حقوق_بشر #افغانستان_مظلوم #انسانیت
خاک دو عالم بر سر من که به این خبر واکنشی نشان ندادم.😢
حملهٔ داعش نجس به بیمارستان کودکان در افغانستان.
لعنت تمامی آسمانیان بر این زادهٔ شوم باد
لعنت اولیای خدا بر حامیان داعش باد
لعنت خدایان و نیمهخدایان آسمانی و زمینی بر این نحلهٔ پلید ضدانسانی باد.
#افغانستان_مظلوم
#افغانستان_تسلیت
#داعش_نجس (کمی خوشحال شدم که دیدم هشتگ #داعش_نجس در اینستاگرام چند صد بار تکرار شده، من این ترکیب را از جایی نگرفته بودم و به صرافت طبع آن را به کار بردم)
حملهٔ داعش نجس به بیمارستان کودکان در افغانستان.
لعنت تمامی آسمانیان بر این زادهٔ شوم باد
لعنت اولیای خدا بر حامیان داعش باد
لعنت خدایان و نیمهخدایان آسمانی و زمینی بر این نحلهٔ پلید ضدانسانی باد.
#افغانستان_مظلوم
#افغانستان_تسلیت
#داعش_نجس (کمی خوشحال شدم که دیدم هشتگ #داعش_نجس در اینستاگرام چند صد بار تکرار شده، من این ترکیب را از جایی نگرفته بودم و به صرافت طبع آن را به کار بردم)
Forwarded from کانال زینب بیات
.
◼️استاد اعظم رهنورد زریاب، نویسندهی برجستهی افغانستان امروز پركشید.
استاد رهنورد زریاب از بزرگترین نویسندگان معاصر افغانستان در عرصه رمان، داستان کوتاه و نقد ادبی است. به جرات میتوان گفت که یکی از شناختهشده ترین چهرههای ادبیات معاصر افغانستان، رهنورد زریاب است. تاثیرگذاری او بر بخشهای مختلف ادبیات افغانستان برکسی پوشیده نیست.
استاد زریاب در سال ۱۳۲۴ خورشیدی، در شهر کابل چشم به جهان گشود. پدرش از غزنی و مادرش از شمال کشور بود. او مکتب حبیبیه را به پایان رسانید. وارد دانشگاه کابل شد. و رشتهً خبرنگاری را انتخاب کرد. مدتی بعد از پایان تحصیل به بریتانیا رفت و از دانشگاه ویلز جنوبی گواهینامهٔ فوق لیسانس گرفت.
استاد زریاب در نهادهای متعدد فرهنگی کشور از جمله ریاست اتحادیهٔ نویسندگان افغانستان، مدیرعمومی خبرنگاران روزنامه انیس، مسئول بخش هنر در وزارت اطلاعات و فرهنگ و ... نقش ایفا کرد. و کتابهای متعددی شامل داستانهای کوتاه و رمان و مقالات پژوهشی از خود به یادگار گذاشته است.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
#زریاب
#افغانستان
@zaynabbayat
◼️استاد اعظم رهنورد زریاب، نویسندهی برجستهی افغانستان امروز پركشید.
استاد رهنورد زریاب از بزرگترین نویسندگان معاصر افغانستان در عرصه رمان، داستان کوتاه و نقد ادبی است. به جرات میتوان گفت که یکی از شناختهشده ترین چهرههای ادبیات معاصر افغانستان، رهنورد زریاب است. تاثیرگذاری او بر بخشهای مختلف ادبیات افغانستان برکسی پوشیده نیست.
استاد زریاب در سال ۱۳۲۴ خورشیدی، در شهر کابل چشم به جهان گشود. پدرش از غزنی و مادرش از شمال کشور بود. او مکتب حبیبیه را به پایان رسانید. وارد دانشگاه کابل شد. و رشتهً خبرنگاری را انتخاب کرد. مدتی بعد از پایان تحصیل به بریتانیا رفت و از دانشگاه ویلز جنوبی گواهینامهٔ فوق لیسانس گرفت.
استاد زریاب در نهادهای متعدد فرهنگی کشور از جمله ریاست اتحادیهٔ نویسندگان افغانستان، مدیرعمومی خبرنگاران روزنامه انیس، مسئول بخش هنر در وزارت اطلاعات و فرهنگ و ... نقش ایفا کرد. و کتابهای متعددی شامل داستانهای کوتاه و رمان و مقالات پژوهشی از خود به یادگار گذاشته است.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
#زریاب
#افغانستان
@zaynabbayat
به نام خداوند جان و خرد
اولین چیزی که از شنیدن نام #افغانستان به ذهن مبارکتان خطور میکند چیست؟
مواد مخدر؟
طالبان؟
جنگهای داخلی؟
مهاجرت؟
فعلگی؟
میدانم که پاسخ مخاطبان صفحهٔ من که اغلب دوستان من اند هیچکدام از اینها نیست.
ما اغلب، مواجههمان با افغانستان عمدتاً از دو منظر بوده، یکی ادبیات و دیگر همرزمی در سوریه و همراهی در جبههٔ مقاومت.
ما افغانستان را به شعر و حماسه میشناسیم که نابترین هنرهای ایرانیان از دورگاه تاریخ، از حضرت زرتشت زادهٔ راغ در بدخشان و شهید بلخ (مزارشریف) و رستم نیمروزی دلبسته در سمنگان تا زمانهٔ خودمان، فاطمیون و همانندان شهید ابوحامد بوده اند.
«چه اهمیت دارد گاه اگر میرویند قارچهای غربت؟»
(سهرابسپهری)
ارجمندی افغانستان نزد ما ارج پارهای از تن نیست که من درمقام یک پژوهندهٔ دانشگاهی این تعبیر را خطا میدانم. افغانستان اگر #مادر_فرهنگی ما نباشد دست کم #برادر_بزرگتر است.
کافی است جایگاه دستگاه سامانیان و غزنویان را در تشکیل فرهنگی خودمان و یعقوب زرنگی (یعقوب سیستانی) و امثالش را در تاریخ آزادیخواهی سیاسی و استقلال فرهنگی به یاد بیاوریم.
اولین چیزی که از شنیدن نام #افغانستان به ذهن مبارکتان خطور میکند چیست؟
مواد مخدر؟
طالبان؟
جنگهای داخلی؟
مهاجرت؟
فعلگی؟
میدانم که پاسخ مخاطبان صفحهٔ من که اغلب دوستان من اند هیچکدام از اینها نیست.
ما اغلب، مواجههمان با افغانستان عمدتاً از دو منظر بوده، یکی ادبیات و دیگر همرزمی در سوریه و همراهی در جبههٔ مقاومت.
ما افغانستان را به شعر و حماسه میشناسیم که نابترین هنرهای ایرانیان از دورگاه تاریخ، از حضرت زرتشت زادهٔ راغ در بدخشان و شهید بلخ (مزارشریف) و رستم نیمروزی دلبسته در سمنگان تا زمانهٔ خودمان، فاطمیون و همانندان شهید ابوحامد بوده اند.
«چه اهمیت دارد گاه اگر میرویند قارچهای غربت؟»
(سهرابسپهری)
ارجمندی افغانستان نزد ما ارج پارهای از تن نیست که من درمقام یک پژوهندهٔ دانشگاهی این تعبیر را خطا میدانم. افغانستان اگر #مادر_فرهنگی ما نباشد دست کم #برادر_بزرگتر است.
کافی است جایگاه دستگاه سامانیان و غزنویان را در تشکیل فرهنگی خودمان و یعقوب زرنگی (یعقوب سیستانی) و امثالش را در تاریخ آزادیخواهی سیاسی و استقلال فرهنگی به یاد بیاوریم.
Forwarded from کانال سرباز روحالله
گونهشناسی نگاهها به طالبان
گونه یکم، تحلیل طالبان با خاستگاه مذهبی است. طالبان جریان اهلسنت افراطی با تاریخی پرتنش میان ایشان و شیعیان افغانستان است که باعث میشود جای هیچ مسامحهای نسبت به آن باقی نماند. این نگاه که سریان یافته میان عموم جامعه شیعیان ایران و نیز بخش قابل توجهی از علما و فرهیختگان حوزی است، طالبان را شر مطلقی میداند که هدفی جز شیعهکشی و کلهمنارسازی ندارد. ایدهآل این نگاه حذف طالبان از صحنه اجتماعی ـ سیاسی افغانستان است و بر محوریت حفظ جان تشیع افغانستان میگردد و عملا در ادبیات خویش بدنه غیرطالب و غیرشیعه افغانستان را نیز کان لم یکن تلقی میکنند. انگار که صحنه کشور افغانستان صحنه درگیری طالبان و شیعیان است. این نگرش با اینهمانالقایی طالبان و داعش و وهابیت، تلاش دارد بر هویت شیعی در برابر طالبان تمرکز کند. لکن مشکل آنجاست که ادبیات اساسا مذهبگرایانهی این نگاه که ریشه در عدم تجربه زیستی مشترک شیعه و سنی در عموم مناطق ایران دارد، نه تنها کمکی به حل بحران افغانستان متنوع و متکثر نمیکند که خود دامن زننده تنشهای موجود و پیشرو در افغانستان است.
گونه دوم، تحلیل طالبان با خاستگاه سیاسی است. این نگرش در تقابل با نگرش نخست که همه چیز افغانستان را از پنجره مذهب میدید تلاش دارد مولفههای سیاسی طالبان را پررنگ ببیند و با تقلیل تنشهای مذهبی میان طالبان و شیعیان به درگیریهای فراگیر دو دهه و اندی قبل افغانستان که همه همدیگر را میکشتند، جنبه مبارزه با اشغالگر آمریکایی را برجسته سازد. در این نگاه حتی حادثه کشتار مزارشریف به آمریت بیرونی نسبت داده میشود و طالبان همسنگ دیگر گروههای جهادی افغانی دیده میشود که در اثنای درگیری، اشتباهاتی هم مرتکب شدند. این نگاه تمایلی ندارد تا بر جنبههای حقوق بشری پایمال شده در اثنای حاکمیت طالبان در دهه هفتاد شمسی نگاهی بیندازد و برایش کافی است که طالبان را با دستار و قمیصشلوارهای اتوکشیده در دوحه و موسکو و تهران ببیند تا همه سابقه آنها را از یاد ببرد. این نگاه به تحول در طالبان خوشبین است بی آنکه کمتر قرائن و شواهدی از تغییر نوع نگاه دینی مذهبی طالبان به دیگران را ارائه کند. چنین نگاهی پیشرویهای طالبان را به همان سبک و سیاق پیشین، جزیی از واقعیت موجود و البته طبیعی افغانستان قلمداد میکند و تصریحا یا تلویحا به شیعیان افغانستان پیام میدهد که دست از مقاومت بردارید و به فکر پذیریش طالبان باشید. تسلیم شوید تا خونریزی اتفاق نیفتد.
گونه سوم تحلیل طالبان از منظر منافع مادی جمهوری اسلامی ایران است. در این نگرش اساسا اینکه کشوری همجوار با ایران با بیشترین اشتراکات فرهنگی و زبانی و تاریخی و دینی وجود دارد جز از منظر تامین منافع مادی ایران اهمیتی ندارد. این نگرش تنها مسالهاش در تناسب با افغانستان یا مساله آب هیرمند است یا مهاجرین افغان؛ نه برایش مهم است که چه بر سر مردم افغانستان میآید نه اینکه چه حکومتی در آن قائم میگردد. در این نگرش همه چیز بر دارومدار منافع مادی ایران میگردد و باور دارد که ایران به قدر کافی هزینه برای افغانستان پرداخت کرده و ترجیح میدهد افغانستان را با همه گروهها و اقوام و احزابش در ذهن خود حذف کند و به فکر مذاکرات وین باشد.
گونه چهارمی که باور دارم در تقابل این سه نگاه مغفول مانده اتفاقا رجوع به مبانی و خاستگاههای انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی ایران اساسا با تغییر پارادایم شیعی ـ سنی در جهان اسلام و تبدیل آن به پارادیم مستضعف ـ مستکبر رقم خورد و از این رو نگرش طائفی و مذهبگرا جایی در تفکر انقلابی ندارد. انقلاب اسلامی ایران با تفسیری که امام خمینی(ره) از اندیشه دینی ارائه کرد در برابر تفکرات تکفیری و ارتجاعی و واپسگرایی قد علم کرد که چنان خون دلی به امام دادند که مثال نداشت. انقلاب اسلامی ایران اساسا آمده بود تا فریاد تازیانه خوردههای تاریخ را بشنود نه آنکه در حصار جغرافیا محصور بماند. از این روست که در برابر افغانستان و مساله طالبان نه میتواند به تحلیلهای طائفی بسنده کرد و نه میتوان چشم بر ارتجاع طالبان فرو بست و نه میتوان بیخیال افغانستان شد. من در این روزها هرچه پیرامون افغانستان میخوانم و میشنوم کمتر بویی از تفکر انقلاب اسلامی ایران به مشامم میرسد. چرا پس از چهار دهه، تفکر انقلاب اسلامی ایران در پهنه تعامل با افغانستان چنین مهجور مانده است؟
#طالبان
#افغانستان
#سیاست_خارجه
#انقلاب_اسلامی
گونه یکم، تحلیل طالبان با خاستگاه مذهبی است. طالبان جریان اهلسنت افراطی با تاریخی پرتنش میان ایشان و شیعیان افغانستان است که باعث میشود جای هیچ مسامحهای نسبت به آن باقی نماند. این نگاه که سریان یافته میان عموم جامعه شیعیان ایران و نیز بخش قابل توجهی از علما و فرهیختگان حوزی است، طالبان را شر مطلقی میداند که هدفی جز شیعهکشی و کلهمنارسازی ندارد. ایدهآل این نگاه حذف طالبان از صحنه اجتماعی ـ سیاسی افغانستان است و بر محوریت حفظ جان تشیع افغانستان میگردد و عملا در ادبیات خویش بدنه غیرطالب و غیرشیعه افغانستان را نیز کان لم یکن تلقی میکنند. انگار که صحنه کشور افغانستان صحنه درگیری طالبان و شیعیان است. این نگرش با اینهمانالقایی طالبان و داعش و وهابیت، تلاش دارد بر هویت شیعی در برابر طالبان تمرکز کند. لکن مشکل آنجاست که ادبیات اساسا مذهبگرایانهی این نگاه که ریشه در عدم تجربه زیستی مشترک شیعه و سنی در عموم مناطق ایران دارد، نه تنها کمکی به حل بحران افغانستان متنوع و متکثر نمیکند که خود دامن زننده تنشهای موجود و پیشرو در افغانستان است.
گونه دوم، تحلیل طالبان با خاستگاه سیاسی است. این نگرش در تقابل با نگرش نخست که همه چیز افغانستان را از پنجره مذهب میدید تلاش دارد مولفههای سیاسی طالبان را پررنگ ببیند و با تقلیل تنشهای مذهبی میان طالبان و شیعیان به درگیریهای فراگیر دو دهه و اندی قبل افغانستان که همه همدیگر را میکشتند، جنبه مبارزه با اشغالگر آمریکایی را برجسته سازد. در این نگاه حتی حادثه کشتار مزارشریف به آمریت بیرونی نسبت داده میشود و طالبان همسنگ دیگر گروههای جهادی افغانی دیده میشود که در اثنای درگیری، اشتباهاتی هم مرتکب شدند. این نگاه تمایلی ندارد تا بر جنبههای حقوق بشری پایمال شده در اثنای حاکمیت طالبان در دهه هفتاد شمسی نگاهی بیندازد و برایش کافی است که طالبان را با دستار و قمیصشلوارهای اتوکشیده در دوحه و موسکو و تهران ببیند تا همه سابقه آنها را از یاد ببرد. این نگاه به تحول در طالبان خوشبین است بی آنکه کمتر قرائن و شواهدی از تغییر نوع نگاه دینی مذهبی طالبان به دیگران را ارائه کند. چنین نگاهی پیشرویهای طالبان را به همان سبک و سیاق پیشین، جزیی از واقعیت موجود و البته طبیعی افغانستان قلمداد میکند و تصریحا یا تلویحا به شیعیان افغانستان پیام میدهد که دست از مقاومت بردارید و به فکر پذیریش طالبان باشید. تسلیم شوید تا خونریزی اتفاق نیفتد.
گونه سوم تحلیل طالبان از منظر منافع مادی جمهوری اسلامی ایران است. در این نگرش اساسا اینکه کشوری همجوار با ایران با بیشترین اشتراکات فرهنگی و زبانی و تاریخی و دینی وجود دارد جز از منظر تامین منافع مادی ایران اهمیتی ندارد. این نگرش تنها مسالهاش در تناسب با افغانستان یا مساله آب هیرمند است یا مهاجرین افغان؛ نه برایش مهم است که چه بر سر مردم افغانستان میآید نه اینکه چه حکومتی در آن قائم میگردد. در این نگرش همه چیز بر دارومدار منافع مادی ایران میگردد و باور دارد که ایران به قدر کافی هزینه برای افغانستان پرداخت کرده و ترجیح میدهد افغانستان را با همه گروهها و اقوام و احزابش در ذهن خود حذف کند و به فکر مذاکرات وین باشد.
گونه چهارمی که باور دارم در تقابل این سه نگاه مغفول مانده اتفاقا رجوع به مبانی و خاستگاههای انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی ایران اساسا با تغییر پارادایم شیعی ـ سنی در جهان اسلام و تبدیل آن به پارادیم مستضعف ـ مستکبر رقم خورد و از این رو نگرش طائفی و مذهبگرا جایی در تفکر انقلابی ندارد. انقلاب اسلامی ایران با تفسیری که امام خمینی(ره) از اندیشه دینی ارائه کرد در برابر تفکرات تکفیری و ارتجاعی و واپسگرایی قد علم کرد که چنان خون دلی به امام دادند که مثال نداشت. انقلاب اسلامی ایران اساسا آمده بود تا فریاد تازیانه خوردههای تاریخ را بشنود نه آنکه در حصار جغرافیا محصور بماند. از این روست که در برابر افغانستان و مساله طالبان نه میتواند به تحلیلهای طائفی بسنده کرد و نه میتوان چشم بر ارتجاع طالبان فرو بست و نه میتوان بیخیال افغانستان شد. من در این روزها هرچه پیرامون افغانستان میخوانم و میشنوم کمتر بویی از تفکر انقلاب اسلامی ایران به مشامم میرسد. چرا پس از چهار دهه، تفکر انقلاب اسلامی ایران در پهنه تعامل با افغانستان چنین مهجور مانده است؟
#طالبان
#افغانستان
#سیاست_خارجه
#انقلاب_اسلامی
Forwarded from 🎬 بیسیمچی مدیا
شهدای امروز حادثه تروریستی در کابل
همه دختر جوان با میانگین سنی حدود ۱۸ سال
هیچ کسی برای شما در جهان هیچ کاری نمیکند حتی برایتان یک استوری نمیگذارند . چون خون شما صرفه سیاسی ندارد
#افغانستان_تسلیت
@BisimchiMedia
همه دختر جوان با میانگین سنی حدود ۱۸ سال
هیچ کسی برای شما در جهان هیچ کاری نمیکند حتی برایتان یک استوری نمیگذارند . چون خون شما صرفه سیاسی ندارد
#افغانستان_تسلیت
@BisimchiMedia