طعم بد کص (۱)
1401/09/22
#تولد #لز
بچه که بودیم زیاد بازیای سکسی میکردیم ( همون آمپول بازی خودمون ) چون تازه متوجه این چیزا شده بودیم کنجکاو بودیم .
۴ سال اختلاف سنی داشتیم و ماهک ۴ سال بزرگتر از من بود و فرقمون این بود ک اون زود حشری میشد و من سخت حشری میشدم اما من وحشی میشدم.
این روند بازیا تا ۱۱ سالگی من ک ماهک ۱۵ سالش بود ادامه داشت که یادمه تو محلشون یه دختر ۱۵ ساله رو بهش تجاوز کرده بودن و داستانش تو محل پیچیده بود و ما هر سری سر اون وقتایی ک تنها میشدیم جق میزدیم اون میشد مرده که تجاوز کرده و منم اون دختره ک عاشق وحشی بازی بودم تو حشریت ،
گذشت و حدودا ۴ سال دیگه هیچ رابطه ایی نداشتیم باهم و کامل از بحث سکسی اومده بودیم بیرون و از هم خجالت میکشیدیم ولی جفتمون میخواستیم.
شب تولدش بعد اینکه مهمونا رفتن رفتم تو اتاقش و باهم رو تخت ی نفره دراز کشیدیم و شرو کردیم حرف زدن که گفتم ماهی یه رمان میخونم خیلی خفنه لزن دوتا دخترا و اینا اوردم بش نشون دادم ی چن تیکه صحنه دارشو خوندم ک گف بفرس برام منم فرسادم بعدش دیدم بحث کامل داره منحرف میشه و کصم داغ داغ بود گفتم بیخی از ماهی هیچی در نمیاد اون بلند شد بره دسشویی من سری ی فیلم لز آپلود کردم و رو شیکم خابیدم دستمو کردم تو شلوارم و شرو کردم مالیدن خودم ک ارضا شم تا ماهی نیومده نزدیک ارضا شدنم بود ک دیدم صدا پاهاش میاد قطع کردم و رفتم تو تلگرام مثلا داشتم چت میکردم خلاصه جاشو انداخت پایین تخت داشت با دوست پسرش حرف میزد و سرش گرم بود رفتم زیر پتو دستمو بردم تو شرتم و اونم نمیفهمید دیگه معلوم نبود یهو تبلیغ فیلتر شکن اومد شرو کرد اه اه کردن ک ماهی گوشیمو کشید ا دستم و با دیدن اون فیلمه گف نامرد تنها نگا میکنی و شوخی و خنده گرفت گفتم حوصلم سر رفته بود اومد پیشم گف بیا باهم ببینیم منم گزاشم شرو کردیم دیدن ک بعد چند دیقه قط کردم میخاسم مساله رو مطرح کنم گف مگه مرض داری گفتم اهوم چشم قره رفت و گفت بیا بخورش گفتم میخورم گف جدی میگما گفتم منم جدیم گف پس بیا بلند شدم پشماش ریخت انتظار نداشت گفت من جدیما گفتم منم جدیم گف باشه چجوری میخوری گفتم بکش پایین پاهات وا کن بده بالا ولی پتو بندا رومون کسی اومد حداقل تو اون وضعیت نبینه یهو گف باشه رفتم لای پاش کلم ک رف لای پاش گفتم پاهاتو ببند مشخص نباشه لنگاتو دادی هوا اونم حلقه کرد دور سرم شرو کردم زبون زدن کصش خیلی شور بود و خیییس خیییس حالت تهوع گرفتم از مزش ولی گفتم عوضش اونم میخوره سمت سوراخش ک میرفتی اصن قابل تحمل نبود باز سمت کلیتوریسش ک بیشتر تحریک میکردش بهتر بود تند تند زبونمو میچرخوندم و حالم بدتر و بدتر میشد و اون کف پاشو به کلم فشار میداد و بزور جلو خودشو گرفته بود ناله نکنه ولی باز ی صداهای محوی ازش میومد بیرون …
نوشته: مهی
cнαɴɴεℓ: ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
1401/09/22
#تولد #لز
بچه که بودیم زیاد بازیای سکسی میکردیم ( همون آمپول بازی خودمون ) چون تازه متوجه این چیزا شده بودیم کنجکاو بودیم .
۴ سال اختلاف سنی داشتیم و ماهک ۴ سال بزرگتر از من بود و فرقمون این بود ک اون زود حشری میشد و من سخت حشری میشدم اما من وحشی میشدم.
این روند بازیا تا ۱۱ سالگی من ک ماهک ۱۵ سالش بود ادامه داشت که یادمه تو محلشون یه دختر ۱۵ ساله رو بهش تجاوز کرده بودن و داستانش تو محل پیچیده بود و ما هر سری سر اون وقتایی ک تنها میشدیم جق میزدیم اون میشد مرده که تجاوز کرده و منم اون دختره ک عاشق وحشی بازی بودم تو حشریت ،
گذشت و حدودا ۴ سال دیگه هیچ رابطه ایی نداشتیم باهم و کامل از بحث سکسی اومده بودیم بیرون و از هم خجالت میکشیدیم ولی جفتمون میخواستیم.
شب تولدش بعد اینکه مهمونا رفتن رفتم تو اتاقش و باهم رو تخت ی نفره دراز کشیدیم و شرو کردیم حرف زدن که گفتم ماهی یه رمان میخونم خیلی خفنه لزن دوتا دخترا و اینا اوردم بش نشون دادم ی چن تیکه صحنه دارشو خوندم ک گف بفرس برام منم فرسادم بعدش دیدم بحث کامل داره منحرف میشه و کصم داغ داغ بود گفتم بیخی از ماهی هیچی در نمیاد اون بلند شد بره دسشویی من سری ی فیلم لز آپلود کردم و رو شیکم خابیدم دستمو کردم تو شلوارم و شرو کردم مالیدن خودم ک ارضا شم تا ماهی نیومده نزدیک ارضا شدنم بود ک دیدم صدا پاهاش میاد قطع کردم و رفتم تو تلگرام مثلا داشتم چت میکردم خلاصه جاشو انداخت پایین تخت داشت با دوست پسرش حرف میزد و سرش گرم بود رفتم زیر پتو دستمو بردم تو شرتم و اونم نمیفهمید دیگه معلوم نبود یهو تبلیغ فیلتر شکن اومد شرو کرد اه اه کردن ک ماهی گوشیمو کشید ا دستم و با دیدن اون فیلمه گف نامرد تنها نگا میکنی و شوخی و خنده گرفت گفتم حوصلم سر رفته بود اومد پیشم گف بیا باهم ببینیم منم گزاشم شرو کردیم دیدن ک بعد چند دیقه قط کردم میخاسم مساله رو مطرح کنم گف مگه مرض داری گفتم اهوم چشم قره رفت و گفت بیا بخورش گفتم میخورم گف جدی میگما گفتم منم جدیم گف پس بیا بلند شدم پشماش ریخت انتظار نداشت گفت من جدیما گفتم منم جدیم گف باشه چجوری میخوری گفتم بکش پایین پاهات وا کن بده بالا ولی پتو بندا رومون کسی اومد حداقل تو اون وضعیت نبینه یهو گف باشه رفتم لای پاش کلم ک رف لای پاش گفتم پاهاتو ببند مشخص نباشه لنگاتو دادی هوا اونم حلقه کرد دور سرم شرو کردم زبون زدن کصش خیلی شور بود و خیییس خیییس حالت تهوع گرفتم از مزش ولی گفتم عوضش اونم میخوره سمت سوراخش ک میرفتی اصن قابل تحمل نبود باز سمت کلیتوریسش ک بیشتر تحریک میکردش بهتر بود تند تند زبونمو میچرخوندم و حالم بدتر و بدتر میشد و اون کف پاشو به کلم فشار میداد و بزور جلو خودشو گرفته بود ناله نکنه ولی باز ی صداهای محوی ازش میومد بیرون …
نوشته: مهی
cнαɴɴεℓ: ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
شب تولد عشق
1401/12/08
#خواهرزن #تولد #زن_شوهردار
حدود ۶ ماه از عقد من و خانمم میگذشت .
من سرکار بودم که همسرم تماس گرفت :
-جونم زندگیم ؟
-سلام محمدم خوبی ؟
-قربونت بشم عسلم چی شده انقد زود بیدار شدی خوشگلم ؟
-بهت که گفتم امشب خونه نرگس دعوتیم تولدشه میخوام برم کادو بخرم
-بابا من هم به سعید گفتم هم خود نرگس اینا تازه ۲ ماهه رفتن سر خونه شون مهمونی دادن نمیخواس
با خواهرت و سعید چهارتایی میرفتیم یه کافه ای رستورانی چیزی جمع و جور جشن میگرفتیم حالشم بیشتر بود
-اینجوری دوس دارن خب محمدم به ما چه !
-باشه عشقم من به دایی میسپرم برو دم مغازه ش یه گردنبندی چیزی براش بگیر
پولشم بگو چقد شد خودم میزنم به کارتش
تو کارت نکش خانمم
-باشه عشقم خدافظ
تو حال و هوای کار بودم که نگین دوباره زنگ زد و گف یه انگستر پسند کرده برا خودش ولی خیلی گرون میشه گفتم فدا سرت
برا خواهرشم یه خلخال سنگین ایتالیایی برداشته
یادمه اون سال برا جفتش ۳/۵ پول دادم
که البته عمده ش پول خلخال نرگس بود چون طلاش واردانی بود و روش یه گل رز با برلیان ریز داشت .
گذشت رفتم خونه لباس عوض کردم و رفتم خونه پدرزنم دنبال خانمم که بریم خونه خواهرش
مادر پدرش از عصر رفته بودن اونجا کمک زنم تنها بود
زنگ زدم گف خوب شد اومدی گیر کردم سریع بیا بالا
رفتم تو بدوبدو اومد لباشو گذاشت رو لبم به مکیدن
گفتم دیوونه الان ریده میشه تو آرایشت
گف به کیرت عشقم
میشه بخورم ؟
گفتم نه نفسم شب که برگشتیم حسابی از خجالتت درمیام پول انگشترم حلال میکنم 😂
گف باشه پس سریع زیپ لباسمو بکش بالا که داره همه ناخنامو میشکنه
حاضر شد و رفتیم
خواهرزنمو از تو مجلس خواستگاری روش راست بودم
ولی هیچوقت اینجوری کلمو داغ نکرده بود
وقتی رفتیم تو خونه ش دیدم نرگس پدرسگ یه تونیک عروسکی شکلاتی روشن پوشیده
با ساپورت قهوه ای جذذب و کفشای پاشنه بلند کرم
موهای مش کرده قشنگشم درست کرده بود ترکیب لخت و فر
و یه آرایش غلیظ ولی باکلاس
اولین چیزی که خودنمایی میکرد تو ظاهرش سینه های بیش از حد بزرگ و گردش بود که با کمر باریک و کون گردش مست میکرد آدمو
و بعد تراش بی نظیر پاهاش
که نگم براتون
موقع روبوسی دم گوشش به شوخی گفتم پدرسگ به من رحم نمیکنی بخواهرت رحم کن اینجوری تا صبح میکشمش که
گف تو نگران اون نباش و زد زیرخنده
مهمونی برگذار شد
موقع دادن هدیه ها همه کادوشونو میدادن
خانمم گف خودت بده پابندشو گفتم ول کن نگین تو خریدی که گفت عشقم من دارم شامو آماده میکنم تو کادو رو بده
بهر حال زحمتشو تو کشیدی
رفتم کادو رو بدم که مادرزنم گف اینجوری قبول نیس باید خودت براش ببندی
تو دلم گفتم پس کاش لامبادا خریده بودم براش
که نرگس هم در کمال دلبری و عشوه پای راستشو گذاشت رو میز تا من برم خلخالشو ببندم
دست که به ساق سکسی و خوش تراشش خورد کیرم آلارم انفجار داد
از اون پایین هم سینه هاش جذاب تر بود و هم شرت قرمزش کامل زیر ساپورت مشخص بود
گذشت مهمونی تموم شد و کمک کردیم برای جمع و جور
ساعت نزدیکای ۳ صبح بود که باجناقم گف من کارمندم مرخصی هم ندارم میرم بخوابم
نگین هم روی کاناپه خوابش برد
من موندم یه کیر بی صاحب در حال ترکیدن و نرگس خانمی که به عمرش حتی شب عروسیش اینقد سکسی نبود و امشب از سرشب چاشنی لوندی و جندگی هم به زیباییش اضافه شده بود
یهو آهی گشید و گفت ریدم به دهنت سعید
بلافاصله آهی کشیدم و گفتم ریدم به دهنت نگین
گفت مرگ به خواهرم چیکار داری ؟
گفتم توله تو نگفتی برم هرکار دلم میخواد باهاش بکنم ؟
این بیشعور خوابید مث چییی !
گف دفعه آخرت باشه درباره عروسک من اینجوری حرف میزنی
پدرش دراومد همش تو آشپزخونه بود
وقتی داشتی با چشات منو میخوردی اون داشت غذا میپخت
گفتم چقدم تو بدت اومد آخه !
گفت فعلا بیا خلخالمو باز کن میخوام لباسامو عوض کنم
که پاهاشو رو میزی که جلوی مبل بود دراز کرد
رفتم جلو گفتم چشم
امشب ملکه تویی جنده خانم
هرچی تو بگی
گف از تعریفت خوشم اومد ولی جنده زیادی بود ها
گفتم مادر پسرخاله ت گاییده شد اینقد کونتو دید زد کیرشو مالید
میگی جنده زیاده ؟
زد زیر خنده گف تقصیر زن بی عرضه مادرجنده شه
زانو زدم
بی اختیار ساق پاشو بوسید و اول کفشاشو آروم از پاش درآوردم
زیرچشمی نگاهش کردم
ترکیبی از یه عالمه تعجب بود و یه دنیا لذت
به آینه دیواری روبه روم نگاه کردم
مثل عروس و دومادی که وارد خونه شون میشن شده بودیم
تو چشماش نگاه انداختم و دوتایی لبخند زدیم
یه بوسه ریز رو پنجه پاش زدم و آروم شروع کردم با دستام پنجه ها و سپس کف پاشو ماساژ دادن
آهش دراومد و شروع کرد به قربون صدقه رفتنم
1401/12/08
#خواهرزن #تولد #زن_شوهردار
حدود ۶ ماه از عقد من و خانمم میگذشت .
من سرکار بودم که همسرم تماس گرفت :
-جونم زندگیم ؟
-سلام محمدم خوبی ؟
-قربونت بشم عسلم چی شده انقد زود بیدار شدی خوشگلم ؟
-بهت که گفتم امشب خونه نرگس دعوتیم تولدشه میخوام برم کادو بخرم
-بابا من هم به سعید گفتم هم خود نرگس اینا تازه ۲ ماهه رفتن سر خونه شون مهمونی دادن نمیخواس
با خواهرت و سعید چهارتایی میرفتیم یه کافه ای رستورانی چیزی جمع و جور جشن میگرفتیم حالشم بیشتر بود
-اینجوری دوس دارن خب محمدم به ما چه !
-باشه عشقم من به دایی میسپرم برو دم مغازه ش یه گردنبندی چیزی براش بگیر
پولشم بگو چقد شد خودم میزنم به کارتش
تو کارت نکش خانمم
-باشه عشقم خدافظ
تو حال و هوای کار بودم که نگین دوباره زنگ زد و گف یه انگستر پسند کرده برا خودش ولی خیلی گرون میشه گفتم فدا سرت
برا خواهرشم یه خلخال سنگین ایتالیایی برداشته
یادمه اون سال برا جفتش ۳/۵ پول دادم
که البته عمده ش پول خلخال نرگس بود چون طلاش واردانی بود و روش یه گل رز با برلیان ریز داشت .
گذشت رفتم خونه لباس عوض کردم و رفتم خونه پدرزنم دنبال خانمم که بریم خونه خواهرش
مادر پدرش از عصر رفته بودن اونجا کمک زنم تنها بود
زنگ زدم گف خوب شد اومدی گیر کردم سریع بیا بالا
رفتم تو بدوبدو اومد لباشو گذاشت رو لبم به مکیدن
گفتم دیوونه الان ریده میشه تو آرایشت
گف به کیرت عشقم
میشه بخورم ؟
گفتم نه نفسم شب که برگشتیم حسابی از خجالتت درمیام پول انگشترم حلال میکنم 😂
گف باشه پس سریع زیپ لباسمو بکش بالا که داره همه ناخنامو میشکنه
حاضر شد و رفتیم
خواهرزنمو از تو مجلس خواستگاری روش راست بودم
ولی هیچوقت اینجوری کلمو داغ نکرده بود
وقتی رفتیم تو خونه ش دیدم نرگس پدرسگ یه تونیک عروسکی شکلاتی روشن پوشیده
با ساپورت قهوه ای جذذب و کفشای پاشنه بلند کرم
موهای مش کرده قشنگشم درست کرده بود ترکیب لخت و فر
و یه آرایش غلیظ ولی باکلاس
اولین چیزی که خودنمایی میکرد تو ظاهرش سینه های بیش از حد بزرگ و گردش بود که با کمر باریک و کون گردش مست میکرد آدمو
و بعد تراش بی نظیر پاهاش
که نگم براتون
موقع روبوسی دم گوشش به شوخی گفتم پدرسگ به من رحم نمیکنی بخواهرت رحم کن اینجوری تا صبح میکشمش که
گف تو نگران اون نباش و زد زیرخنده
مهمونی برگذار شد
موقع دادن هدیه ها همه کادوشونو میدادن
خانمم گف خودت بده پابندشو گفتم ول کن نگین تو خریدی که گفت عشقم من دارم شامو آماده میکنم تو کادو رو بده
بهر حال زحمتشو تو کشیدی
رفتم کادو رو بدم که مادرزنم گف اینجوری قبول نیس باید خودت براش ببندی
تو دلم گفتم پس کاش لامبادا خریده بودم براش
که نرگس هم در کمال دلبری و عشوه پای راستشو گذاشت رو میز تا من برم خلخالشو ببندم
دست که به ساق سکسی و خوش تراشش خورد کیرم آلارم انفجار داد
از اون پایین هم سینه هاش جذاب تر بود و هم شرت قرمزش کامل زیر ساپورت مشخص بود
گذشت مهمونی تموم شد و کمک کردیم برای جمع و جور
ساعت نزدیکای ۳ صبح بود که باجناقم گف من کارمندم مرخصی هم ندارم میرم بخوابم
نگین هم روی کاناپه خوابش برد
من موندم یه کیر بی صاحب در حال ترکیدن و نرگس خانمی که به عمرش حتی شب عروسیش اینقد سکسی نبود و امشب از سرشب چاشنی لوندی و جندگی هم به زیباییش اضافه شده بود
یهو آهی گشید و گفت ریدم به دهنت سعید
بلافاصله آهی کشیدم و گفتم ریدم به دهنت نگین
گفت مرگ به خواهرم چیکار داری ؟
گفتم توله تو نگفتی برم هرکار دلم میخواد باهاش بکنم ؟
این بیشعور خوابید مث چییی !
گف دفعه آخرت باشه درباره عروسک من اینجوری حرف میزنی
پدرش دراومد همش تو آشپزخونه بود
وقتی داشتی با چشات منو میخوردی اون داشت غذا میپخت
گفتم چقدم تو بدت اومد آخه !
گفت فعلا بیا خلخالمو باز کن میخوام لباسامو عوض کنم
که پاهاشو رو میزی که جلوی مبل بود دراز کرد
رفتم جلو گفتم چشم
امشب ملکه تویی جنده خانم
هرچی تو بگی
گف از تعریفت خوشم اومد ولی جنده زیادی بود ها
گفتم مادر پسرخاله ت گاییده شد اینقد کونتو دید زد کیرشو مالید
میگی جنده زیاده ؟
زد زیر خنده گف تقصیر زن بی عرضه مادرجنده شه
زانو زدم
بی اختیار ساق پاشو بوسید و اول کفشاشو آروم از پاش درآوردم
زیرچشمی نگاهش کردم
ترکیبی از یه عالمه تعجب بود و یه دنیا لذت
به آینه دیواری روبه روم نگاه کردم
مثل عروس و دومادی که وارد خونه شون میشن شده بودیم
تو چشماش نگاه انداختم و دوتایی لبخند زدیم
یه بوسه ریز رو پنجه پاش زدم و آروم شروع کردم با دستام پنجه ها و سپس کف پاشو ماساژ دادن
آهش دراومد و شروع کرد به قربون صدقه رفتنم
شب تولد عشق
1401/12/08
#خواهرزن #تولد #زن_شوهردار
حدود ۶ ماه از عقد من و خانمم میگذشت .
من سرکار بودم که همسرم تماس گرفت :
-جونم زندگیم ؟
-سلام محمدم خوبی ؟
-قربونت بشم عسلم چی شده انقد زود بیدار شدی خوشگلم ؟
-بهت که گفتم امشب خونه نرگس دعوتیم تولدشه میخوام برم کادو بخرم
-بابا من هم به سعید گفتم هم خود نرگس اینا تازه ۲ ماهه رفتن سر خونه شون مهمونی دادن نمیخواس
با خواهرت و سعید چهارتایی میرفتیم یه کافه ای رستورانی چیزی جمع و جور جشن میگرفتیم حالشم بیشتر بود
-اینجوری دوس دارن خب محمدم به ما چه !
-باشه عشقم من به دایی میسپرم برو دم مغازه ش یه گردنبندی چیزی براش بگیر
پولشم بگو چقد شد خودم میزنم به کارتش
تو کارت نکش خانمم
-باشه عشقم خدافظ
تو حال و هوای کار بودم که نگین دوباره زنگ زد و گف یه انگستر پسند کرده برا خودش ولی خیلی گرون میشه گفتم فدا سرت
برا خواهرشم یه خلخال سنگین ایتالیایی برداشته
یادمه اون سال برا جفتش ۳/۵ پول دادم
که البته عمده ش پول خلخال نرگس بود چون طلاش واردانی بود و روش یه گل رز با برلیان ریز داشت .
گذشت رفتم خونه لباس عوض کردم و رفتم خونه پدرزنم دنبال خانمم که بریم خونه خواهرش
مادر پدرش از عصر رفته بودن اونجا کمک زنم تنها بود
زنگ زدم گف خوب شد اومدی گیر کردم سریع بیا بالا
رفتم تو بدوبدو اومد لباشو گذاشت رو لبم به مکیدن
گفتم دیوونه الان ریده میشه تو آرایشت
گف به کیرت عشقم
میشه بخورم ؟
گفتم نه نفسم شب که برگشتیم حسابی از خجالتت درمیام پول انگشترم حلال میکنم 😂
گف باشه پس سریع زیپ لباسمو بکش بالا که داره همه ناخنامو میشکنه
حاضر شد و رفتیم
خواهرزنمو از تو مجلس خواستگاری روش راست بودم
ولی هیچوقت اینجوری کلمو داغ نکرده بود
وقتی رفتیم تو خونه ش دیدم نرگس پدرسگ یه تونیک عروسکی شکلاتی روشن پوشیده
با ساپورت قهوه ای جذذب و کفشای پاشنه بلند کرم
موهای مش کرده قشنگشم درست کرده بود ترکیب لخت و فر
و یه آرایش غلیظ ولی باکلاس
اولین چیزی که خودنمایی میکرد تو ظاهرش سینه های بیش از حد بزرگ و گردش بود که با کمر باریک و کون گردش مست میکرد آدمو
و بعد تراش بی نظیر پاهاش
که نگم براتون
موقع روبوسی دم گوشش به شوخی گفتم پدرسگ به من رحم نمیکنی بخواهرت رحم کن اینجوری تا صبح میکشمش که
گف تو نگران اون نباش و زد زیرخنده
مهمونی برگذار شد
موقع دادن هدیه ها همه کادوشونو میدادن
خانمم گف خودت بده پابندشو گفتم ول کن نگین تو خریدی که گفت عشقم من دارم شامو آماده میکنم تو کادو رو بده
بهر حال زحمتشو تو کشیدی
رفتم کادو رو بدم که مادرزنم گف اینجوری قبول نیس باید خودت براش ببندی
تو دلم گفتم پس کاش لامبادا خریده بودم براش
که نرگس هم در کمال دلبری و عشوه پای راستشو گذاشت رو میز تا من برم خلخالشو ببندم
دست که به ساق سکسی و خوش تراشش خورد کیرم آلارم انفجار داد
از اون پایین هم سینه هاش جذاب تر بود و هم شرت قرمزش کامل زیر ساپورت مشخص بود
گذشت مهمونی تموم شد و کمک کردیم برای جمع و جور
ساعت نزدیکای ۳ صبح بود که باجناقم گف من کارمندم مرخصی هم ندارم میرم بخوابم
نگین هم روی کاناپه خوابش برد
من موندم یه کیر بی صاحب در حال ترکیدن و نرگس خانمی که به عمرش حتی شب عروسیش اینقد سکسی نبود و امشب از سرشب چاشنی لوندی و جندگی هم به زیباییش اضافه شده بود
یهو آهی گشید و گفت ریدم به دهنت سعید
بلافاصله آهی کشیدم و گفتم ریدم به دهنت نگین
گفت مرگ به خواهرم چیکار داری ؟
گفتم توله تو نگفتی برم هرکار دلم میخواد باهاش بکنم ؟
این بیشعور خوابید مث چییی !
گف دفعه آخرت باشه درباره عروسک من اینجوری حرف میزنی
پدرش دراومد همش تو آشپزخونه بود
وقتی داشتی با چشات منو میخوردی اون داشت غذا میپخت
گفتم چقدم تو بدت اومد آخه !
گفت فعلا بیا خلخالمو باز کن میخوام لباسامو عوض کنم
که پاهاشو رو میزی که جلوی مبل بود دراز کرد
رفتم جلو گفتم چشم
امشب ملکه تویی جنده خانم
هرچی تو بگی
گف از تعریفت خوشم اومد ولی جنده زیادی بود ها
گفتم مادر پسرخاله ت گاییده شد اینقد کونتو دید زد کیرشو مالید
میگی جنده زیاده ؟
زد زیر خنده گف تقصیر زن بی عرضه مادرجنده شه
زانو زدم
بی اختیار ساق پاشو بوسید و اول کفشاشو آروم از پاش درآوردم
زیرچشمی نگاهش کردم
ترکیبی از یه عالمه تعجب بود و یه دنیا لذت
به آینه دیواری روبه روم نگاه کردم
مثل عروس و دومادی که وارد خونه شون میشن شده بودیم
تو چشماش نگاه انداختم و دوتایی لبخند زدیم
یه بوسه ریز رو پنجه پاش زدم و آروم شروع کردم با دستام پنجه ها و سپس کف پاشو ماساژ دادن
آهش دراومد و شروع کرد به قربون صدقه رفتنم
1401/12/08
#خواهرزن #تولد #زن_شوهردار
حدود ۶ ماه از عقد من و خانمم میگذشت .
من سرکار بودم که همسرم تماس گرفت :
-جونم زندگیم ؟
-سلام محمدم خوبی ؟
-قربونت بشم عسلم چی شده انقد زود بیدار شدی خوشگلم ؟
-بهت که گفتم امشب خونه نرگس دعوتیم تولدشه میخوام برم کادو بخرم
-بابا من هم به سعید گفتم هم خود نرگس اینا تازه ۲ ماهه رفتن سر خونه شون مهمونی دادن نمیخواس
با خواهرت و سعید چهارتایی میرفتیم یه کافه ای رستورانی چیزی جمع و جور جشن میگرفتیم حالشم بیشتر بود
-اینجوری دوس دارن خب محمدم به ما چه !
-باشه عشقم من به دایی میسپرم برو دم مغازه ش یه گردنبندی چیزی براش بگیر
پولشم بگو چقد شد خودم میزنم به کارتش
تو کارت نکش خانمم
-باشه عشقم خدافظ
تو حال و هوای کار بودم که نگین دوباره زنگ زد و گف یه انگستر پسند کرده برا خودش ولی خیلی گرون میشه گفتم فدا سرت
برا خواهرشم یه خلخال سنگین ایتالیایی برداشته
یادمه اون سال برا جفتش ۳/۵ پول دادم
که البته عمده ش پول خلخال نرگس بود چون طلاش واردانی بود و روش یه گل رز با برلیان ریز داشت .
گذشت رفتم خونه لباس عوض کردم و رفتم خونه پدرزنم دنبال خانمم که بریم خونه خواهرش
مادر پدرش از عصر رفته بودن اونجا کمک زنم تنها بود
زنگ زدم گف خوب شد اومدی گیر کردم سریع بیا بالا
رفتم تو بدوبدو اومد لباشو گذاشت رو لبم به مکیدن
گفتم دیوونه الان ریده میشه تو آرایشت
گف به کیرت عشقم
میشه بخورم ؟
گفتم نه نفسم شب که برگشتیم حسابی از خجالتت درمیام پول انگشترم حلال میکنم 😂
گف باشه پس سریع زیپ لباسمو بکش بالا که داره همه ناخنامو میشکنه
حاضر شد و رفتیم
خواهرزنمو از تو مجلس خواستگاری روش راست بودم
ولی هیچوقت اینجوری کلمو داغ نکرده بود
وقتی رفتیم تو خونه ش دیدم نرگس پدرسگ یه تونیک عروسکی شکلاتی روشن پوشیده
با ساپورت قهوه ای جذذب و کفشای پاشنه بلند کرم
موهای مش کرده قشنگشم درست کرده بود ترکیب لخت و فر
و یه آرایش غلیظ ولی باکلاس
اولین چیزی که خودنمایی میکرد تو ظاهرش سینه های بیش از حد بزرگ و گردش بود که با کمر باریک و کون گردش مست میکرد آدمو
و بعد تراش بی نظیر پاهاش
که نگم براتون
موقع روبوسی دم گوشش به شوخی گفتم پدرسگ به من رحم نمیکنی بخواهرت رحم کن اینجوری تا صبح میکشمش که
گف تو نگران اون نباش و زد زیرخنده
مهمونی برگذار شد
موقع دادن هدیه ها همه کادوشونو میدادن
خانمم گف خودت بده پابندشو گفتم ول کن نگین تو خریدی که گفت عشقم من دارم شامو آماده میکنم تو کادو رو بده
بهر حال زحمتشو تو کشیدی
رفتم کادو رو بدم که مادرزنم گف اینجوری قبول نیس باید خودت براش ببندی
تو دلم گفتم پس کاش لامبادا خریده بودم براش
که نرگس هم در کمال دلبری و عشوه پای راستشو گذاشت رو میز تا من برم خلخالشو ببندم
دست که به ساق سکسی و خوش تراشش خورد کیرم آلارم انفجار داد
از اون پایین هم سینه هاش جذاب تر بود و هم شرت قرمزش کامل زیر ساپورت مشخص بود
گذشت مهمونی تموم شد و کمک کردیم برای جمع و جور
ساعت نزدیکای ۳ صبح بود که باجناقم گف من کارمندم مرخصی هم ندارم میرم بخوابم
نگین هم روی کاناپه خوابش برد
من موندم یه کیر بی صاحب در حال ترکیدن و نرگس خانمی که به عمرش حتی شب عروسیش اینقد سکسی نبود و امشب از سرشب چاشنی لوندی و جندگی هم به زیباییش اضافه شده بود
یهو آهی گشید و گفت ریدم به دهنت سعید
بلافاصله آهی کشیدم و گفتم ریدم به دهنت نگین
گفت مرگ به خواهرم چیکار داری ؟
گفتم توله تو نگفتی برم هرکار دلم میخواد باهاش بکنم ؟
این بیشعور خوابید مث چییی !
گف دفعه آخرت باشه درباره عروسک من اینجوری حرف میزنی
پدرش دراومد همش تو آشپزخونه بود
وقتی داشتی با چشات منو میخوردی اون داشت غذا میپخت
گفتم چقدم تو بدت اومد آخه !
گفت فعلا بیا خلخالمو باز کن میخوام لباسامو عوض کنم
که پاهاشو رو میزی که جلوی مبل بود دراز کرد
رفتم جلو گفتم چشم
امشب ملکه تویی جنده خانم
هرچی تو بگی
گف از تعریفت خوشم اومد ولی جنده زیادی بود ها
گفتم مادر پسرخاله ت گاییده شد اینقد کونتو دید زد کیرشو مالید
میگی جنده زیاده ؟
زد زیر خنده گف تقصیر زن بی عرضه مادرجنده شه
زانو زدم
بی اختیار ساق پاشو بوسید و اول کفشاشو آروم از پاش درآوردم
زیرچشمی نگاهش کردم
ترکیبی از یه عالمه تعجب بود و یه دنیا لذت
به آینه دیواری روبه روم نگاه کردم
مثل عروس و دومادی که وارد خونه شون میشن شده بودیم
تو چشماش نگاه انداختم و دوتایی لبخند زدیم
یه بوسه ریز رو پنجه پاش زدم و آروم شروع کردم با دستام پنجه ها و سپس کف پاشو ماساژ دادن
آهش دراومد و شروع کرد به قربون صدقه رفتنم
مستی قشنگه ولی با آدمش
#دوست_دختر #مستی #تولد
با سلام اسم ها مستعار هست خاطره مال تقریبا یه ماه پیشه من اسمم کوروش هست ۱۸ سالمه قد ۱۸۲ یکم لاغرم
رفیقم شایان برای دوست دخترش تو مهریز یزد یه باغ اجاره کرده بود هو قرار بود یه تولد حالیت باشع ای بگیره ما از صب رفتیم شام سفارش رد کردیم و تزئینات و عرق و نمیدونم کیک و خلاصه داشتیم باغو برا شب آماده میکردیم گذشت تا شد ۴/۵ بعد از ظهر منم رفتم خلیج فارس و یه ساعت برا هدیه گرفتم کار ندارم تا رفتم خونه آماده شدم ۸ بود یه پیام اومد سلام خوبی من پری دوست سحرنازم امشب میتونی یه بار دنبال منم بیای راهم دوره هو این کصشرا گفتم باشه بپوش تا ۴۰ دیقه دیه بیا بیرون منم نشستم تو ماشین و حرکت کردم سمتش رسیدم تو لوکیشن دیدم نیست یه خورده وایسادم دیدم پری با یه لباس تقریبا لختی اومد سریع سوار ماشین شد و حرکت کردم سمت مهریز نصف راه رفته بودم خانم یادش اومد کادو همراهش نیست دوباره برگشتم داشت میرفت سمت خونه زیر چشمی دیدمش برق از سرم پرید خیلی خوب بود رفت و اومد نشست تو ماشین یه نگاه شیطنت امیزی بهش کردم اونم لبخند زد یهو گفت دیر شد برو منم راه افتادم سمت باغ چون دیر شده بود خیلی تند میرفتم درست جلو صدا و سیمای یزد یه ماشین اومد جلوم زدم رو ترمز با کله رفت تو داشبورد نگام کرد اومد بزنه رو پام راست زد تو تخمم نگاش کردم گفت حقته رفتیم پلیس راه رد کردم نزدیکای مهریز بودم
از پری بگم یه دختر ۱۷/۱۸ ساله موهای گندمی قدشم خیلی بود ۱۷۰ تا باسنش معمولی بود ولی جلوبندی عالی و پوستشم سبزه
خلاصه رسیدم دم باغ شایان ریموت زد ماشین و بردم تو مریم رفت لباس عوض کنه شد تا تقریبا ۱۰.۳۰ که مهمونا اومدن تقریبا ۲۲ /۲۳ نفر شدن اکثر همکلاسی های سحر بودن با رلاشون اینا شرو کردن رقصیدن و عرق خوردن همه مست منم به قدری مست بودم کع دنیا داشت دور سرم میچرخید اومدم برم تو ساختمون دم در پری و سحر و دوتا دیگه داشتن قلیون میکشیدن یکیشون اومد گفت کوروش یه پیک با نمیزنی نشستم با اونا هم خوردن یه دفه پری گفت بیا برقصیم منم مست قبول کردم وسط رقصیدم سرم گیج رفت خوردم زمین اونم همراه من افتاد رو من منم کیرم شق شده بود تا اومدم بلند شم دیدم داره به سید علی نگا میکنه(سید علی کیرمه) از دهنم در رفت گفتم دوست داری اینم خمار گفت ارع ولی روم نمیشه دستشو گرفتم بردم بالا یه اتاق داشت تو دوسه تا پتو و تشک درو زدم به هم دیدم دستگیره ندارع کار ندارم این مست افتاده بود رو زمین منم کم کم رفتم رو کار لباشو شروع کردم خوردن اونم کم و بیش همراهی میکرد تا دستمو بردم پشتش یه فشار دادم پنبه نرم تر بود این کون اونم کم کم از رو شلوار میمالید منم حشر زده بود بالا مث وحشیانه لباسش یه تیکه بود هی میکشیدم پایین یه بار سفت کشیدم و پاره کردم انداختم کنار نگاش کردم یه سوتین آبی نفتی و شرتش که باهاش ست بود اینارم در آوردم رفتم پاین ابن کصو خوردن زبونمو میکردم تو کصت با انگشتم بالای کصشو میمیمالیدم یه دفه لرزید یه آب لزج و شفاف ریخت تو دهنم بلند شدم لباسا رو در آوردم و عمودی کیرمو میمالیدم یه کصش خانم پرده نداشت با یه دست ممه رو میچلوندم با اون یکی هم میمالیدم بهش هی اه و ناله میکرد که بکن بکن منم رو لجش بیشتر میمالیدمو یه بار فرو کردم توش خیلی داغ و تنگ بود یکم نگه داشتم شروع کردم تلمبه زدن هنوز دو دقیقه نشده بود پوزیشن عوض کرد گفت داگی بکن امباری تلمبه هارو محکم تر میزدم صدا تالاپ تلوپ دو این اتاق کوچیک پیچیده بود منو حشری تر میکرد تا ۱۰ دیقه بعدش دیدم داره آبم میاد کشیدم بیرون اومدم از عقب بکنم گفت درد داره منم گوش حرفش نکردم گذاشتم عقبشو تف زدم شرو کردم فشار دادن مگه تو میرفت اینم دردش گرفته بود میگفت بده بخورم منم از خدا خواسته لش کردم رو تشک ینی حسی بهتره از ساک زدن برات نیست این داشت میخورد منم از حال رفتم بعدشم یادم نمیاد گذشت تا یه سیلی اومد تو گوشم بلند شدم دیدم پری با اعصاب خورد داره نگام میکنه منگ گفتم چیه لباسش نشونم داد گفت تو وحشی اینو پاره کردی زدم زیر خنده دیگه حالم داشت خوب میشد اومدم برم بیرون دیدم در دستگیره نداره این اتاقم نه پنجره داشت نه چیزی دیگه به هر ضربی بود در و از لولا در آوردم رفتیم پایین دیدم ساعت ۳ صبه پشما جفتمون ریخته بود همه رفته بودن شایانم گوشیو وسایلمون گذاشته بود تو ماشینم خلاصه رفتیم تو ماشین پریم لباس اول شبش پوشید و در باغ باز کردم ماشینو بردم بیرون و حرکت کردم سمت یزد حالا گوشی دوتاییمون پر میس کال اون ریده بود من که بیشتر گذاشتمش در خونه شمارشو گرفتم و رفتم فرداش شروع کردم پیام بازی و حرف زدن که دیشب چیزی بهت نگفتن گفت نه و همه چی اکیه امید وارم خوشتون اومده باشه
نوشته: کوروش
#دوست_دختر #مستی #تولد
با سلام اسم ها مستعار هست خاطره مال تقریبا یه ماه پیشه من اسمم کوروش هست ۱۸ سالمه قد ۱۸۲ یکم لاغرم
رفیقم شایان برای دوست دخترش تو مهریز یزد یه باغ اجاره کرده بود هو قرار بود یه تولد حالیت باشع ای بگیره ما از صب رفتیم شام سفارش رد کردیم و تزئینات و عرق و نمیدونم کیک و خلاصه داشتیم باغو برا شب آماده میکردیم گذشت تا شد ۴/۵ بعد از ظهر منم رفتم خلیج فارس و یه ساعت برا هدیه گرفتم کار ندارم تا رفتم خونه آماده شدم ۸ بود یه پیام اومد سلام خوبی من پری دوست سحرنازم امشب میتونی یه بار دنبال منم بیای راهم دوره هو این کصشرا گفتم باشه بپوش تا ۴۰ دیقه دیه بیا بیرون منم نشستم تو ماشین و حرکت کردم سمتش رسیدم تو لوکیشن دیدم نیست یه خورده وایسادم دیدم پری با یه لباس تقریبا لختی اومد سریع سوار ماشین شد و حرکت کردم سمت مهریز نصف راه رفته بودم خانم یادش اومد کادو همراهش نیست دوباره برگشتم داشت میرفت سمت خونه زیر چشمی دیدمش برق از سرم پرید خیلی خوب بود رفت و اومد نشست تو ماشین یه نگاه شیطنت امیزی بهش کردم اونم لبخند زد یهو گفت دیر شد برو منم راه افتادم سمت باغ چون دیر شده بود خیلی تند میرفتم درست جلو صدا و سیمای یزد یه ماشین اومد جلوم زدم رو ترمز با کله رفت تو داشبورد نگام کرد اومد بزنه رو پام راست زد تو تخمم نگاش کردم گفت حقته رفتیم پلیس راه رد کردم نزدیکای مهریز بودم
از پری بگم یه دختر ۱۷/۱۸ ساله موهای گندمی قدشم خیلی بود ۱۷۰ تا باسنش معمولی بود ولی جلوبندی عالی و پوستشم سبزه
خلاصه رسیدم دم باغ شایان ریموت زد ماشین و بردم تو مریم رفت لباس عوض کنه شد تا تقریبا ۱۰.۳۰ که مهمونا اومدن تقریبا ۲۲ /۲۳ نفر شدن اکثر همکلاسی های سحر بودن با رلاشون اینا شرو کردن رقصیدن و عرق خوردن همه مست منم به قدری مست بودم کع دنیا داشت دور سرم میچرخید اومدم برم تو ساختمون دم در پری و سحر و دوتا دیگه داشتن قلیون میکشیدن یکیشون اومد گفت کوروش یه پیک با نمیزنی نشستم با اونا هم خوردن یه دفه پری گفت بیا برقصیم منم مست قبول کردم وسط رقصیدم سرم گیج رفت خوردم زمین اونم همراه من افتاد رو من منم کیرم شق شده بود تا اومدم بلند شم دیدم داره به سید علی نگا میکنه(سید علی کیرمه) از دهنم در رفت گفتم دوست داری اینم خمار گفت ارع ولی روم نمیشه دستشو گرفتم بردم بالا یه اتاق داشت تو دوسه تا پتو و تشک درو زدم به هم دیدم دستگیره ندارع کار ندارم این مست افتاده بود رو زمین منم کم کم رفتم رو کار لباشو شروع کردم خوردن اونم کم و بیش همراهی میکرد تا دستمو بردم پشتش یه فشار دادم پنبه نرم تر بود این کون اونم کم کم از رو شلوار میمالید منم حشر زده بود بالا مث وحشیانه لباسش یه تیکه بود هی میکشیدم پایین یه بار سفت کشیدم و پاره کردم انداختم کنار نگاش کردم یه سوتین آبی نفتی و شرتش که باهاش ست بود اینارم در آوردم رفتم پاین ابن کصو خوردن زبونمو میکردم تو کصت با انگشتم بالای کصشو میمیمالیدم یه دفه لرزید یه آب لزج و شفاف ریخت تو دهنم بلند شدم لباسا رو در آوردم و عمودی کیرمو میمالیدم یه کصش خانم پرده نداشت با یه دست ممه رو میچلوندم با اون یکی هم میمالیدم بهش هی اه و ناله میکرد که بکن بکن منم رو لجش بیشتر میمالیدمو یه بار فرو کردم توش خیلی داغ و تنگ بود یکم نگه داشتم شروع کردم تلمبه زدن هنوز دو دقیقه نشده بود پوزیشن عوض کرد گفت داگی بکن امباری تلمبه هارو محکم تر میزدم صدا تالاپ تلوپ دو این اتاق کوچیک پیچیده بود منو حشری تر میکرد تا ۱۰ دیقه بعدش دیدم داره آبم میاد کشیدم بیرون اومدم از عقب بکنم گفت درد داره منم گوش حرفش نکردم گذاشتم عقبشو تف زدم شرو کردم فشار دادن مگه تو میرفت اینم دردش گرفته بود میگفت بده بخورم منم از خدا خواسته لش کردم رو تشک ینی حسی بهتره از ساک زدن برات نیست این داشت میخورد منم از حال رفتم بعدشم یادم نمیاد گذشت تا یه سیلی اومد تو گوشم بلند شدم دیدم پری با اعصاب خورد داره نگام میکنه منگ گفتم چیه لباسش نشونم داد گفت تو وحشی اینو پاره کردی زدم زیر خنده دیگه حالم داشت خوب میشد اومدم برم بیرون دیدم در دستگیره نداره این اتاقم نه پنجره داشت نه چیزی دیگه به هر ضربی بود در و از لولا در آوردم رفتیم پایین دیدم ساعت ۳ صبه پشما جفتمون ریخته بود همه رفته بودن شایانم گوشیو وسایلمون گذاشته بود تو ماشینم خلاصه رفتیم تو ماشین پریم لباس اول شبش پوشید و در باغ باز کردم ماشینو بردم بیرون و حرکت کردم سمت یزد حالا گوشی دوتاییمون پر میس کال اون ریده بود من که بیشتر گذاشتمش در خونه شمارشو گرفتم و رفتم فرداش شروع کردم پیام بازی و حرف زدن که دیشب چیزی بهت نگفتن گفت نه و همه چی اکیه امید وارم خوشتون اومده باشه
نوشته: کوروش
تولد رامتین
#اولین_سکس #سکس_خشن #تولد
سلام من ملینام ۱۸ سالمه قد ۱۶۸ شکم پهلو تخت ولی سینه های ۷۵ سفید هلویی با پاهام خیلی گوشتیه باسنمم همینطور بدنم سفیده سفیده موهام بلنده تا دم باسنم از بچگی به قول معروف قرو فرم زیاد بود خیلی ناز داشتم عین پرنسسا همیشه باهام رفتار میشد و هر کسیو محل نمیدادم از ۱۶ سالگی که وارد این داستانا شدم خودمو شناختم هرکی پیدا میشد جلو خوشگلیم عین برده بود فرمان و همیشه حس سر تری و قدرت داشتم هیچ کس نمیتونست بر عکسشو رقم بزنه که اون به من برتری داشته باشه یه داداش دارم به اسم مهدی که ۲۰ سالشه همیشه هوامو داشته و خیلی دوسش دارم مهدی یه رفیق قدیمی داره به اسم رامتین که هم سن داداشمه از بچگی میدیدمش ولی خب اونا همیشه باهم بودن زیاد با من کاری نداشت گذشت تا تولد رامتین که مهدی به من گف جمع قاطیه رامتین گفته به ملینا بگو حاضر شه از رامتین بگم قد بلند ۱۹۰ و خورده ای یه ادمی که هر وقت من دیدم دخترا بهش نخ میدادن خیلی خوشگل و خوش استایل ۲ سال بود اونجوری ندیده بودمش باشگاهم شروع کرده بود واقعا جذاب بود و به شدت مهربون که به تنها کسی که حسرت خوردم یه مدت دوست دخترش بود که به رامتین خیانت کرد پنج شنبه شد تولد رامتین ک دیدم داره زنگ میزنه گفتم جونم رامتین گفت حاضر شو خودم میام دنبالت حالا که افتخار دادی بیای گفتم چشم پشت بندش مهدی زنگ زد من کار دارم تو با رامتین برو ی سر همی مشکی پوشیدم تا دم رونم از رون به پایین لخت بالا تنه هم سینه هام تو چش موهامم باز کرده بودم ی صندل بندی پوشیدم بنداش دور پاهام تا ساقم بود ک لاکام توش میدرخشید ی ارایش خوشگل تا ساعت ۸ ک رامتین زنگ زد بیا پایین تو ماشینش نشسته بود از تو شیشه که منو دید هنگ کرد گف اوهووو چه خبره مگه جنگه گفتم یه رامتین ک بیشتر نداریم نشستم جلو کلی صحبت کرديم خندیدیم میز چیدیم رامتین اصلا هول نبود هر کاری میکردی نگاه کنه باز نمیکرد تا بقیه رفیقاش اومدن کلی گفتیم زدیم خندیدیم رقصیدیم خوردیم از بچگی رامتین ساقی جمع بود همیشه اون میریخت ساعت ۱ونیم همه خمار خسته پاشدن که برن رامتین گفت افتری داریم صبر کنید کجا با این عجله مهدی گفت من دارم بیهوش میشم رامتین و یه ۵ نفر دیگه پشت مهدی رفتن مهدی به من گفت ملی میای؟ گفتم نه میمونم که رامتین گف برو من میرسونمش فقط یه رفیقمون سهیل با دوست دخترش موند خیلی خورده بودم چشام جایی رو نمیدید کز کرده بودم پیش رامتین ساعت ۳ بود که سهیل گفت ما دیگه داریم پاره میشیم بازم تولدت مبارکو رفتن سرم رو سینه رامتین بود موهامو ناز میکرد یه آن دستشو گذاشت رو رونم لا رونام چفت کردم دستشو با اون دست یه پیک دیگه خورد موهامو بو کشید سرمو بوس کرد گف پاشو من ترو برسونم پاشدم دم در نزدیک بود بیوفتم که دیدم گرفت منو رامتین گف خوبی چشاش قرمز بود دستاش دور کمرم بود هیچی نگفتم فقط لبامو گذاشتم رو لباش اروم دستشو آورد رو باسنم چشاشو بست لبامو میخورد وای ک چقدر خوب بود داشتم موفق میشدم با دستاش گلومو گرفت چسبوندم به دیوار وحشیانه لبامو میخورد تو دستاش بودم دوباره منو کشید تو بغلش با دستاش لباسمو داد بالا همینجوری که لب میگرفتیم کونمو چنگ میزد نفهمیدم کی به تخت رسیدیم دکمه های پیرهنشو باز میکردم ناخونامو رو تنش میکشیدم افتاد روم دستامو بالا سرم قفل کرد لبامو ول نمیکرد زورم بهش نمیرسید چون عاشقش بودم لخت بودم فقط یه شرت مشکی پام بود با دستای بزرگش انقدر سینه هامو مالوند که درد میگرفت محکم میخورد کمرشو چنگ میزدم سینه هامو با گردنمو پشت سر هم میخورد کبود میکرد دم گوشش نفس نفس میزدم داشت دیوونم میکرد پاهامو از هم باز کرد دستشو گذاشت رو کصم از روی شرت خیس خیس بود اروم میمالید ی اووف گف پاهامو داد بالا شرتمو از تو پام دراورد کص سفید صورتیم داشت دیوونش میکرد ی حالت اسپنک طور رو کصم زد ک صدام رفت بالا سرشو به کصم نزدیک کرد نفساش میخورد که اولین زبونو کشید تموم تنم ضعف کرد فوق العاده میخورد زبونش داعم میچرخید اب کصم عین رود میریخت تو دهنش رونامو چنگ میزد فقط ناله میکردم رونای تپلمو چفت کردم دور سرش با سرعت ارضا شدم اون هنوز داشت میخورد داشتم میمردم قربون صدقش میرفت اومد بالا لبامو میخورد چونمو با دستاش گرفت اورد سمت خودش گفت توله بلدی؟ هوممم؟ زدم تخت سینش خوابید رو تخت کمر بندشو باز کردم شلوارشو با کمک خودش دادم پایین یه شرت ابی پاش بود ک انگار ۲ کیلو سنگ تو شرتش بود داشتم کیرشو از رو شرت میمالیدم سفت سفت شده بود زیر شورت واقعا گنده بود ترس افتاده بود به تنم شرتشو که از پاش دراوردم فهمیدم امشب جر میخورم قد ساعد دستم بود ۲۰ سانت کیر کلفت رگ دار جلوم بود یه رگ خوشگل گنده دور کیرش حلقه زده بود ی لیس از پایین تا بالای کیرش زدم بوسش کردم کیرشو من وسواسی تر تمیز که همیشه همه چیم تمیز بودو مال خودم بود الان یه ک
#اولین_سکس #سکس_خشن #تولد
سلام من ملینام ۱۸ سالمه قد ۱۶۸ شکم پهلو تخت ولی سینه های ۷۵ سفید هلویی با پاهام خیلی گوشتیه باسنمم همینطور بدنم سفیده سفیده موهام بلنده تا دم باسنم از بچگی به قول معروف قرو فرم زیاد بود خیلی ناز داشتم عین پرنسسا همیشه باهام رفتار میشد و هر کسیو محل نمیدادم از ۱۶ سالگی که وارد این داستانا شدم خودمو شناختم هرکی پیدا میشد جلو خوشگلیم عین برده بود فرمان و همیشه حس سر تری و قدرت داشتم هیچ کس نمیتونست بر عکسشو رقم بزنه که اون به من برتری داشته باشه یه داداش دارم به اسم مهدی که ۲۰ سالشه همیشه هوامو داشته و خیلی دوسش دارم مهدی یه رفیق قدیمی داره به اسم رامتین که هم سن داداشمه از بچگی میدیدمش ولی خب اونا همیشه باهم بودن زیاد با من کاری نداشت گذشت تا تولد رامتین که مهدی به من گف جمع قاطیه رامتین گفته به ملینا بگو حاضر شه از رامتین بگم قد بلند ۱۹۰ و خورده ای یه ادمی که هر وقت من دیدم دخترا بهش نخ میدادن خیلی خوشگل و خوش استایل ۲ سال بود اونجوری ندیده بودمش باشگاهم شروع کرده بود واقعا جذاب بود و به شدت مهربون که به تنها کسی که حسرت خوردم یه مدت دوست دخترش بود که به رامتین خیانت کرد پنج شنبه شد تولد رامتین ک دیدم داره زنگ میزنه گفتم جونم رامتین گفت حاضر شو خودم میام دنبالت حالا که افتخار دادی بیای گفتم چشم پشت بندش مهدی زنگ زد من کار دارم تو با رامتین برو ی سر همی مشکی پوشیدم تا دم رونم از رون به پایین لخت بالا تنه هم سینه هام تو چش موهامم باز کرده بودم ی صندل بندی پوشیدم بنداش دور پاهام تا ساقم بود ک لاکام توش میدرخشید ی ارایش خوشگل تا ساعت ۸ ک رامتین زنگ زد بیا پایین تو ماشینش نشسته بود از تو شیشه که منو دید هنگ کرد گف اوهووو چه خبره مگه جنگه گفتم یه رامتین ک بیشتر نداریم نشستم جلو کلی صحبت کرديم خندیدیم میز چیدیم رامتین اصلا هول نبود هر کاری میکردی نگاه کنه باز نمیکرد تا بقیه رفیقاش اومدن کلی گفتیم زدیم خندیدیم رقصیدیم خوردیم از بچگی رامتین ساقی جمع بود همیشه اون میریخت ساعت ۱ونیم همه خمار خسته پاشدن که برن رامتین گفت افتری داریم صبر کنید کجا با این عجله مهدی گفت من دارم بیهوش میشم رامتین و یه ۵ نفر دیگه پشت مهدی رفتن مهدی به من گفت ملی میای؟ گفتم نه میمونم که رامتین گف برو من میرسونمش فقط یه رفیقمون سهیل با دوست دخترش موند خیلی خورده بودم چشام جایی رو نمیدید کز کرده بودم پیش رامتین ساعت ۳ بود که سهیل گفت ما دیگه داریم پاره میشیم بازم تولدت مبارکو رفتن سرم رو سینه رامتین بود موهامو ناز میکرد یه آن دستشو گذاشت رو رونم لا رونام چفت کردم دستشو با اون دست یه پیک دیگه خورد موهامو بو کشید سرمو بوس کرد گف پاشو من ترو برسونم پاشدم دم در نزدیک بود بیوفتم که دیدم گرفت منو رامتین گف خوبی چشاش قرمز بود دستاش دور کمرم بود هیچی نگفتم فقط لبامو گذاشتم رو لباش اروم دستشو آورد رو باسنم چشاشو بست لبامو میخورد وای ک چقدر خوب بود داشتم موفق میشدم با دستاش گلومو گرفت چسبوندم به دیوار وحشیانه لبامو میخورد تو دستاش بودم دوباره منو کشید تو بغلش با دستاش لباسمو داد بالا همینجوری که لب میگرفتیم کونمو چنگ میزد نفهمیدم کی به تخت رسیدیم دکمه های پیرهنشو باز میکردم ناخونامو رو تنش میکشیدم افتاد روم دستامو بالا سرم قفل کرد لبامو ول نمیکرد زورم بهش نمیرسید چون عاشقش بودم لخت بودم فقط یه شرت مشکی پام بود با دستای بزرگش انقدر سینه هامو مالوند که درد میگرفت محکم میخورد کمرشو چنگ میزدم سینه هامو با گردنمو پشت سر هم میخورد کبود میکرد دم گوشش نفس نفس میزدم داشت دیوونم میکرد پاهامو از هم باز کرد دستشو گذاشت رو کصم از روی شرت خیس خیس بود اروم میمالید ی اووف گف پاهامو داد بالا شرتمو از تو پام دراورد کص سفید صورتیم داشت دیوونش میکرد ی حالت اسپنک طور رو کصم زد ک صدام رفت بالا سرشو به کصم نزدیک کرد نفساش میخورد که اولین زبونو کشید تموم تنم ضعف کرد فوق العاده میخورد زبونش داعم میچرخید اب کصم عین رود میریخت تو دهنش رونامو چنگ میزد فقط ناله میکردم رونای تپلمو چفت کردم دور سرش با سرعت ارضا شدم اون هنوز داشت میخورد داشتم میمردم قربون صدقش میرفت اومد بالا لبامو میخورد چونمو با دستاش گرفت اورد سمت خودش گفت توله بلدی؟ هوممم؟ زدم تخت سینش خوابید رو تخت کمر بندشو باز کردم شلوارشو با کمک خودش دادم پایین یه شرت ابی پاش بود ک انگار ۲ کیلو سنگ تو شرتش بود داشتم کیرشو از رو شرت میمالیدم سفت سفت شده بود زیر شورت واقعا گنده بود ترس افتاده بود به تنم شرتشو که از پاش دراوردم فهمیدم امشب جر میخورم قد ساعد دستم بود ۲۰ سانت کیر کلفت رگ دار جلوم بود یه رگ خوشگل گنده دور کیرش حلقه زده بود ی لیس از پایین تا بالای کیرش زدم بوسش کردم کیرشو من وسواسی تر تمیز که همیشه همه چیم تمیز بودو مال خودم بود الان یه ک