اسب از قصیده افتاد:
اسب از قصیده افتاد
زنان الجلیل با پروانه ها و شبنم
خیس شده بودند،
غایبین: من و توایم
این من و تو هستیم که غایبیم
دو جفت کبوتر سفید
روی شاخه های بلوط، به گپ زدن مشغولند
عشقی نیست، من اما شعرهای عاشقانه ی قدیمی
را دوست دارم، ماه بیمار را
از دودها دور نگه می دارند
هجومی و عقب گردی،چون کمانچه در رباعیات
از روزگار دور می شوم آنگاه که
به پستی و بلندی مکان نزدیک می شوم...
در زبان جدید، حاشیه ای برای
برپایی جشن برای آنچه دوست داریم، نماده است
که هر آنچه خواهد بود....بوده است
اسب،غرق در قصیده ام
نقش بر زمین شد
و من غرق در خون
نقش بر زمین شدم....
#محمود_درویش
مولفه ای: #ازآنچه_کردی_عذرخواهی_نکن
سروده ی: #اسب_از_قصیده_افتاد
ترجمه: #محمد_حمادی
اسب از قصیده افتاد
زنان الجلیل با پروانه ها و شبنم
خیس شده بودند،
غایبین: من و توایم
این من و تو هستیم که غایبیم
دو جفت کبوتر سفید
روی شاخه های بلوط، به گپ زدن مشغولند
عشقی نیست، من اما شعرهای عاشقانه ی قدیمی
را دوست دارم، ماه بیمار را
از دودها دور نگه می دارند
هجومی و عقب گردی،چون کمانچه در رباعیات
از روزگار دور می شوم آنگاه که
به پستی و بلندی مکان نزدیک می شوم...
در زبان جدید، حاشیه ای برای
برپایی جشن برای آنچه دوست داریم، نماده است
که هر آنچه خواهد بود....بوده است
اسب،غرق در قصیده ام
نقش بر زمین شد
و من غرق در خون
نقش بر زمین شدم....
#محمود_درویش
مولفه ای: #ازآنچه_کردی_عذرخواهی_نکن
سروده ی: #اسب_از_قصیده_افتاد
ترجمه: #محمد_حمادی