محمود درویش 🦋
596 subscribers
164 photos
81 videos
5 files
15 links
ترجمه و گرد آوری آثار محمود درویش شاعر بزرگ فلسطینی
نشر تمامی سروده ها و برش ها از منابع موثق و مولفه های شاعر
به همراه گزیده ای از آثار و ادبیات؛ فارسی، عربی ، و جهان.

ارتباط با ادمین:
@radepayeparvane
Download Telegram
لولا محمدا هو خاتم الانبيا،لصار لكل
عصابه نبي،ولكل صحابي مليشيا!

اگر محمد خاتم انبیا نبود،
برای هر گروه پیامبری به وجود می آمد
و هر صحابی حزبی تشکیل می داد !

@darwashiyat

#محمود_درویش
#اثر_الفراشة #ردپای_پروانه
ترجمه: #محمدرضا_موسوی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محمود درویش :این کتاب که برای من سخت شد ؛
بر پایه تعریف
نمی دانم شعر است یا نثر
و یا متونی که بین رشته های مشترک
شعر و نثر وجود دارد.


دختر/فریاد:


در ساحل دریا دختریست.
و دخترک را خانواده ای و خانه ای
با دو پنجره و یک در
که ازآن این خانواده است
و در سویی از دریا کشتی جنگی مشغول
قربانی کردن پیادگان روی ساحل دریا:
چهار نفر،پنج...،هفت نفر،
بر روی شن می افتند،
و دخترک اندکی رهایی می یابد
زیرا دستی از مه
دستی خدا مانند به کمک او آمد،
سپس صدا زد:
پدر، پدرم !
برخیز تا باز گردیم که دریا برای همانند ما نیست.
پاسخی دریافت نکرد از پدرش که نهان گشته
در سایه ی خود درون کوران نهفتگی
خونی در کف دستان،خونی در روی ابرها
طنینی با او به پرواز می آید بلندتر و دورتر از
ساحل دریا.فریاد می کشد در شبی وحشی
نه پژواک یست برای پژواک.
اوست که تبدیل می شود به فریادی ابدی
در خبری فوری.
دیگر خبر فوری وجود نداشت.
آن زمان که هواپیما های جنگی بازگشت اند
برای بمباران خانه ای با دو پنجره و یک در !


@darwashiyat


#اثر_الفراشة
#ردپای_پروانه
سروده ای:#البنت_الصرخة
#دختر_فریاد
ترجمه: #محمدرضا_موسوی
لافتة كبيرة علي باب ناد ليلي : نرحب
بالفلسطينيين العائدين من المعركة.الدخول مجانأ
و خمرتنا لا تسكر.


پلاکاردی بزرگ روی در یک کلوپ  شبانه:
به فلسطینی های بازگشته از نبرد
خوش آمد می گویم: ورود رایگان....
شراب ما شما را مست نمی کند.


@darwashiyat


#محمود_درویش
#اثر_الفراشة
#ردپای_پروانه
ترجمه: #محمدرضا_موسوی
أعبر من شارع واسع إلي جدار سجني القديم،
و أقول : سلامأ يا معلمي الأول في فقه الحرية.
كنت علي حق : فلم يكن الشعر بريئأ !


از خیابانی وسیع گذر می کنم به سوی
دیوار زندان پیشین خویش،
و می گویم: درود ای اولین استاد در
فقه آزادی.
حق با تو بود : شعر بی گناه نبوده است.


@darwashiyat




#محمود_درویش
#اثر_الفراشة
#ردپای_پروانه
ترجمه: #محمدرضا_موسوی
الكرمل في مكانه السيد....ينظر من عل إلي
البحر.و البحر يتنهد، موجة موجة، كامرأة
عاشقة تغسل قدمي حبيبها المتكبر !


کرمل از جایگاه متعالی اش.... از بالا به
دریا نگاه می کند.
و دریا آه می کشد ، موج به موج،
همچو بانوی عاشق که پای معشوق
مغرور اش را می شوید !



@darwashiyat


#محمود_درویش
#اثر_الفراشة
#ردپای_پروانه
ترجمه :#محمدرضا_موسوی


پ.ن ،الکرمل ؛ نام رشته کوه های ساحلی
دریای مدیترانه در فلسطین اشغالی
واقع در استان حیفا
شهر حیفا سومین شهر بزرگ فلسطین اشغالی
می باشد که در شیب شمالی این
کوهستان قرار دارد.
أمشي خفيفأ لئلا أكسر هشاشتي.و أمشي
ثقيلا لئلا أصير. و في الحالين تحميني
الأرض من التلاشي في ما ليس من صفاتها !


به آرامی گام بر می دارم تا که ناپایداری ام
را درهم نشکنم.و به سنگینی راه می روم
مبادا که به پرواز در آیم.و در این دو حالت
زمین است که مرا از فرو ریختن باز می دارد
در آن چیزی که از ویژگی هایش نیست !



@darwashiyat

#محمود_درویش
مولفه ای: #اثر_الفراشة #ردپای_پروانه
سروده ای: #أنت_منذ_الآن_انت
#تو_ازاکنون_خودت_هستی
ترجمه: #محمدرضا_موسوی
لم أر الجنرالأ لأسأله: في أي عام قتلتني؟
لكني رأيت جنودا يكرعون البيرة علي الأرصفة.
و ينتظرون انتهاء الحرب القادمة،ليذهبوا إلي
الجامعة الدرس الشعر العربي الذي كتبه موتى
لم يموتوا. و أنا واحد منهم !


ژنرال را ندیدم که از او بپرسم در
کدامین سال مرا کشتی؟
اما سربازانی دیدم که بر روی پیاده رو ها
آبجو می نوشیدن.
و به انتظار پایان یافتن جنگ پیش رو بودند.
تا به دانشکده ی درس شعر عربی بروند
همان که مردگانی تأليف اش کردند که به فنا
نرفته اند و من یکی از آنها هستم.


@darwashiyat


#محمود_درویش
مولفه ای: #اثر_الفراشة #ردپای_پروانه
سروده ای: #أنت_منذ_الآن_أنت
#تو_ازاکنون_خودت_هستی
ترجمه: #محمدرضا_موسوی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وسوف يوجعني الشتاء و ذكرياتك

زمستان و خاطراتت مرا به درد خواهد آورد....


#محمود_درویش
#اثر_الفراشة
#ردپای_پروانه
أثر الفراشة:


أثر الفراشه لا يري
أثر الفراشة لا يزول

هو جاذبية غامض
يستدرج المعني ، و يرحل
حين يتضح السبيل

هو خفة الأبدي في اليومي
أشواق إلي أعلي
وإشراق جميل

هو شامة في الضوء توميء
حين يرشدنا إلي الكلمات
باطننا الدليل

هو مثل اغنية تحاول
أن تقول و تكتفي
بالاقتباس من الضلال

أثر الفراشة لا يري
أثر الفراشة لا يزول !


ردپای پروانه:

ردپای پروانه دیده نمی شود
ردپای پروانه از بین نمی رود

آن یک جاذبه ی مرموز است
مفهوم را فریب می دهد و می رود
هنگامی که را نمایان  شود

آن سبکی ابدی در روز مرگی ست.
میل و رغبت ها؛ به سوی بالاترین ها
و یک درخشش زیبا

خالی ست در تابندگی که اشاره می کند
هنگامی که ما را به واژها سوق می دهد
راهنمایی درونمان....

او به مانند نغمه ست که تلاش می کند
به گفتن و اکتفا می کند
به بازگویی از تاریکی

ردپای پروانه دیده نمی شود
ردپای پروانه از بین نمی رود


@darwashiyat



#محمود_درویش
دیوان: #اثر_الفراشة
مولفه ای: #ردپای_پروانه
سروده ای: #ردپای_پروانه
ترجمه: #محمدرضا_موسوی
قالت له؛


( الليل تاريخ الحنين،و أنت ليلي)_
قلت لي و تركتني
وتركت ليلي و ليلك باردين.....
وسوف يوجعني الشتاء و ذكرياتك
وسوف يوجعك الهواء معطر بزنابقي
لا باس!
سوف احب اول عابر
بيكي علي امراه رمته علي الهباء كما فعلت
سنعتني[انا و الغريب] بليلنا و نضيئه.
سنوثث الابد الصغير.... سننتقي
[أنا و الغريب] سريرنا و شعورنا بعناية.
و ربما نتلو معأ[أنا و الغريب]
قصيده الحب التي اهديتني:
(الليل تاريخ الحنين و انت ليلي)!


به او گفت:

(شب تاریخ دلتنگیس و تو شب من هستی)_
این را گفتی و مرا رها کردی
و شب من و شب خود را سرد بجا گذاشتی...
زمستان و خاطراتت مرا به درد خواهد آورد
و هوا معطر به زنبق هایم تورا بدرد خواهد آورد.
مشکلی نیست!
اولین رهگذر را دوست خواهم داشت
بر زنی می گرید که اورا بر خاک انداخت.
همانگونه که تو کردی.......
من و آن غریبه: از شب مان مراقبت خواهیم کرد
نورانی اش می کنیم
جاودانگی کوچک را مهیا کرده
من و آن غریبه بر می گزنیم
تخت خواب مان را و احساسات مان را.
وشاید هم با یکدیگر بخوانیم[من وآن غریبه]
شعر عشقانه ایی که به من هدیه دادی:
(شب تاریخ دلتگنیس و تو شب من هستی)!




#محمود_درویش
#اثر_الفراشة
#قالت_له
مولفه ای : #ردپای_پروانه
سروده ی : #به_او_گفت
ترجمه:#محمدرضا_موسوی



پ.ن : الابد الصغیر ، جاودانگی کوچک:
همان دنیایی قبل از مرگ و فانی است و در این قطعه مقصود مهیا کردن خانه ی برای زندگی کردن است.
ایمان بیاوریم
یا کفر بورزیم
او را اعتنایی به ما نیست
تک تک مان را شکار می کند
و با دستی سرد به زمین می کوباند

عشق
قاتلی ست
بی گناه.....

#محمود_درویش
ترجمه: #سعید_هلیچی
#تاریخ_اندوه
برگفته از مولفه ای: #اثر_الفراشة #ردپای_پروانه
تلك الكلمة:


أعجبته كلمة
فتح القاموس،
لم يعثر عليها،
وعلى معنى ضبابي لها ....
لكنها تسكُنه في الليل
موسيقية منسجمة
مع ذات مبهمة
قال: لا بد لها من شاعرٍ
و مجاز ما لتخضر وتحمرة
على سطح الليالي المعتمة
ما هي؟
وَجَدَ المعنى
وضاعت منه تلك الكلمة


آن واژه:

آن واژه او را شگفت زده کرد
فرهنگ لغت را باز کرد،
آن را پیدا نکرد
و نه معنایی مبهم آن را
اما به هنگام شب به او آرامش می بخشد
آهنگی متوازن
به همراه جوهری ناشناخته
گفت: باید شاعری داشته باشد
و استعاره به چیزی که سبز گردد و سرخ
بر بام شب های تاریک
آن چیست؟
معنا را پیدا کرد
و آن واژه را گم کرد.


#محمود_درویش
#اثر_الفراشة
#ردپای_پروانه
#تلك_الكلمة
#آن_واژه
ترجمه: #محمدرضا_موسوی