دریچه کتاب
#تاریخ_تمدن #ویل_دورانت جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۳) هووخشتره، سال بعد از این حادثه، از دنیا رفت؛ این پس از آن بود که در زمان پادشاهی خود کشور ماد را، از صورت ایالت تحت تصرف کشور دیگري، به صورت امپراطوري بزرگی…
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۴)
انقراض دولت ماد بسیار سریعتر از تشکیل آن صورت گرفت. اژدهاك یا ایشتوویگو، که به جاي پدر خود هووخشتره به تخت سلطنت نشست، یک بار دیگر این حقیقت را اثبات کرد که حکومت سلطنتی همچون بازي قماري است، و در وراثت سلطنت، هوشمندي مفرط و جنون، متحد نزدیک به یکدیگر به شمار میروند. این شاه براحتی بر تخت سلطنتی که به میراث برده بود نشست، و به عیش و نوش و لذت بردن از آنچه نصیب وي شده بود پرداخت. مردم نیز، به تقلید از او، از پیروي دستورهاي اخلاقی خشک و روش زندگی ساده و خشنی که داشتند دست برداشتند و رفته رفته آنها را فراموش کردند؛ ثروت به اندازهاي ناگهانی به چنگ ایشان افتاده بود که فرصت بهره برداري عاقلانه از آن را نداشتند. مردم طبقات بالاي اجتماع بندة مد و زندگی تجملی شده بودند؛ مردانشان شلوارهاي قلابدوزي شده میپوشیدند، و زنان خود را با غازه و جواهر میآراستند؛ حتی زین و برگ اسبان را نیز با طلا زینت میدادند. قوم ساده اي که پیش از آن از راه چوپانی زندگی میکردند، و از سوار شدن بر ارابه هاي خشکی که چرخهاشان جز گردههاي ناهموار بریده شده از تنۀ درختان نبود لذت میبردند، اکنون کارشان آن بود که بر ارابه هاي گرانبها سوار شوند، و از مجلس جشنی به مجلس دیگر بروند. نخستین شاهان ایشان به دادگستري بر خود میبالیدند، ولی ایشتوویگو، که روزي نسبت به هارپاگ خشمناك شده بود، دستور داد از تن بیسر و دست فرزند او خوراکی فراهم آوردند و پدر را مجبور کردند که گوشت تن فرزندش را بخورد. هارپاگ فرمان را اجرا کرد و گفت هر چه شاه امر فرماید مایۀ شادي او میشود؛ ولی کینه را دردل خود نگاه داشت و بعدها به کمک کوروش برخاست تا ایشتوویگو را خلع کند. کوروش جوان، فرماندار ولایت انشان (شامل خوزستان و بختیاري)، که در فرمان مادیان بود، علیه شاه زن صفت و ستمگر اکباتان قیام کرد؛ خود مادها از پیروزي وي بر این مردم خودکامه شاد شدند و به شاهی او خشنودي نمودند: و تقریباً هیچ کس با او از در مخالفت در نیامد. تنها یک جنگ کافی بود تا دولت فرمانرواي ماد و حاکم بر پارس (ایران) به صورت فرمانبردار یک فرد پارسی درآید؛ پس از آن، دولت پارس رفته رفته کارش به جایی رسید که تمام خاور نزدیک را به زیر فرمان خود درآورد .
✅دریچه کتاب
@daricheketab
#ویل_دورانت
جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۴)
انقراض دولت ماد بسیار سریعتر از تشکیل آن صورت گرفت. اژدهاك یا ایشتوویگو، که به جاي پدر خود هووخشتره به تخت سلطنت نشست، یک بار دیگر این حقیقت را اثبات کرد که حکومت سلطنتی همچون بازي قماري است، و در وراثت سلطنت، هوشمندي مفرط و جنون، متحد نزدیک به یکدیگر به شمار میروند. این شاه براحتی بر تخت سلطنتی که به میراث برده بود نشست، و به عیش و نوش و لذت بردن از آنچه نصیب وي شده بود پرداخت. مردم نیز، به تقلید از او، از پیروي دستورهاي اخلاقی خشک و روش زندگی ساده و خشنی که داشتند دست برداشتند و رفته رفته آنها را فراموش کردند؛ ثروت به اندازهاي ناگهانی به چنگ ایشان افتاده بود که فرصت بهره برداري عاقلانه از آن را نداشتند. مردم طبقات بالاي اجتماع بندة مد و زندگی تجملی شده بودند؛ مردانشان شلوارهاي قلابدوزي شده میپوشیدند، و زنان خود را با غازه و جواهر میآراستند؛ حتی زین و برگ اسبان را نیز با طلا زینت میدادند. قوم ساده اي که پیش از آن از راه چوپانی زندگی میکردند، و از سوار شدن بر ارابه هاي خشکی که چرخهاشان جز گردههاي ناهموار بریده شده از تنۀ درختان نبود لذت میبردند، اکنون کارشان آن بود که بر ارابه هاي گرانبها سوار شوند، و از مجلس جشنی به مجلس دیگر بروند. نخستین شاهان ایشان به دادگستري بر خود میبالیدند، ولی ایشتوویگو، که روزي نسبت به هارپاگ خشمناك شده بود، دستور داد از تن بیسر و دست فرزند او خوراکی فراهم آوردند و پدر را مجبور کردند که گوشت تن فرزندش را بخورد. هارپاگ فرمان را اجرا کرد و گفت هر چه شاه امر فرماید مایۀ شادي او میشود؛ ولی کینه را دردل خود نگاه داشت و بعدها به کمک کوروش برخاست تا ایشتوویگو را خلع کند. کوروش جوان، فرماندار ولایت انشان (شامل خوزستان و بختیاري)، که در فرمان مادیان بود، علیه شاه زن صفت و ستمگر اکباتان قیام کرد؛ خود مادها از پیروزي وي بر این مردم خودکامه شاد شدند و به شاهی او خشنودي نمودند: و تقریباً هیچ کس با او از در مخالفت در نیامد. تنها یک جنگ کافی بود تا دولت فرمانرواي ماد و حاکم بر پارس (ایران) به صورت فرمانبردار یک فرد پارسی درآید؛ پس از آن، دولت پارس رفته رفته کارش به جایی رسید که تمام خاور نزدیک را به زیر فرمان خود درآورد .
✅دریچه کتاب
@daricheketab
دریچه کتاب
#تاریخ_تمدن #ویل_دورانت جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۴) انقراض دولت ماد بسیار سریعتر از تشکیل آن صورت گرفت. اژدهاك یا ایشتوویگو، که به جاي پدر خود هووخشتره به تخت سلطنت نشست، یک بار دیگر این حقیقت را اثبات کرد…
شاهان بزرگ
کوروش یکی از کسانی بود که گویا براي فرمانروایی آفریده شده اند و، به گفتۀ امرسن، همۀ مردم از تاجگذاري ایشان شاد میشوند. روح شاهانه داشت و شاهانه به کار برمی خاست؛ در ادارة امور به همان گونه شایستگی داشت که در کشور گشایی هاي حیرت انگیز خود؛ با شکست خوردگان به بزرگواري رفتار میکرد و نسبت به دشمنان سابق خود مهربانی میکرد. پس، مایۀ شگفتی نیست که یونانیان دربارة وي داستانهاي بیشمار نوشته و او را بزرگترین پهلوان جهان، پیش از اسکندر، دانسته باشند.
کوروش زیبا و خوش اندام بوده، چه پارسیان تا آخرین روزهاي دورة هنر باستانی خویش به وي همچون نمونۀ زیبایی اندام می نگریسته اند؛ دیگر اینکه وي مؤسس سلسلۀ هخامنشی یا سلسلۀ «شاهان بزرگ» است، که در نامدارترین دورة تاریخ ایران بر آن سرزمین سلطنت میکرده اند؛ دیگر آنکه کوروش سربازان مادي و پارسی را چنان منظم ساخت که به صورت قشون شکست ناپذیري درآمد؛ بر ساردیس و بابل مسلط شد؛ و فرمانروایی اقوام سامی را بر باختر آسیا چنان پایان داد که، تا هزار سال پس از آن، دیگر نتوانستند دولت و حکومتی بسازند؛ تمام کشورهایی را که قبل از وي در تحت تسلط آشور و بابل و لیدیا و آسیاي صغیر بود ضمیمۀ پارس ساخت، و از مجموع آنها یک دولت شاهنشانی و امپراطوري ایجاد کرد که بزرگترین سازمان سیاسی قبل از دولت روم قدیم، و یکی از خوش اداره ترین دولتهاي همۀ دوره هاي تاریخی به شمار میرود.
آن اندازه که از افسانه ها برمیآید، کوروش از کشورگشایانی بوده است که بیش از هر کشورگشاي دیگر او را دوست می داشته اند، و پایه هاي سلطنت خود را بر بخشندگی و خوي نیکو قرار داده بود. دشمنان وي از نرمی و گذشت او آگاه بودند، و به همین جهت در جنگ با کوروش مانند کسی نبودند که با نیروي نومیدي میجنگد و میداند چاره اي نیست جز اینکه بکشد یا خود کشته شود. پیش از این - بنا به روایت هرودوت - دانستیم که چگونه کرزوس را از سوختن درمیان هیزمهاي افروخته رهانید و بزرگش داشت و او را از رایزنان خود ساخت؛ نیز از بخشندگی و نیکی رفتار او با یهودیان سخن گفتیم. یکی از ارکان سیاست و حکومت وي آن بود که، براي ملل و اقوام مختلفی که اجزاي امپراطوري او را تشکیل میدادند، به آزادي عقیدة دینی و عبادت معتقد بود؛ این خود میرساند که بر اصل اول حکومت کردن بر مردم آگاهی داشت و می دانست که دین از دولت نیرومندتر است. به همین جهت است که وي هرگز شهرها را غارت نمیکرد و معابد را ویران نمیساخت، بلکه نسبت به خدایان ملل مغلوب به چشم احترام مینگریست و براي نگاهداري پرستشگاهها و آرامگاههاي خدایان، از خود، کمک مالی نیز میکرد. حتی مردم بابل، که در برابر او سخت ایستادگی کرده بودند، در آن هنگام که احترام وي را نسبت به معابد و خدایان خویش دیدند، بگرمی برگرد او جمع شدند و مقدم او را پذیرفتند. هر وقت سرزمینی را میگشود که جهانگشاي دیگري پیش از وي به آنجا نرفته بود، با کمال تقوا و ورع، قربانیهایی به خدایان محل تقدیم میکرد؛ مانند ناپلئون، همۀ ادیان را قبول داشت و میان آنها فرقی نمی گذاشت؛ و با مرحمتی بیش از ناپلئون به تکریم همۀ خدایان میپرداخت. وي از لحاظ دیگري نیز به ناپلئون شبیه بود، چه مانند وي، قربانی بلندپروازي فراوان خویش شد. هنگامی که از گشودن همۀ سرزمینهاي خاور نزدیک آسوده شد، درصدد بر آمد که ماد و پارس را از هجوم بدویانی که در آسیاي میانه منزل داشتند خلاص کند؛ و چنان به نظر میرسد که در این حمله هاي خود، تاکنار نهر سیحون در شمال، و تا هندوستان درخاور پیش رفته باشد؛ در همین گیرودارها، و در آن زمان که به منتهاي بزرگی خود رسیده بود، در جنگ با قبایل ماساگت، که از قبایل گمنام ساکن در سواحل جنوبی دریاي خزر بودند، کشته شد.
کوروش نیز، مانند اسکندر، امپراطوري بزرگی را به چنگ آورد، ولی پیش از اینکه فرصت سازمان دادن به آن پیدا کند، اجل آن امپراطوري را از چنگش بیرون آورد .
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۵)
✅دریچه کتاب
@daricheketab
کوروش یکی از کسانی بود که گویا براي فرمانروایی آفریده شده اند و، به گفتۀ امرسن، همۀ مردم از تاجگذاري ایشان شاد میشوند. روح شاهانه داشت و شاهانه به کار برمی خاست؛ در ادارة امور به همان گونه شایستگی داشت که در کشور گشایی هاي حیرت انگیز خود؛ با شکست خوردگان به بزرگواري رفتار میکرد و نسبت به دشمنان سابق خود مهربانی میکرد. پس، مایۀ شگفتی نیست که یونانیان دربارة وي داستانهاي بیشمار نوشته و او را بزرگترین پهلوان جهان، پیش از اسکندر، دانسته باشند.
کوروش زیبا و خوش اندام بوده، چه پارسیان تا آخرین روزهاي دورة هنر باستانی خویش به وي همچون نمونۀ زیبایی اندام می نگریسته اند؛ دیگر اینکه وي مؤسس سلسلۀ هخامنشی یا سلسلۀ «شاهان بزرگ» است، که در نامدارترین دورة تاریخ ایران بر آن سرزمین سلطنت میکرده اند؛ دیگر آنکه کوروش سربازان مادي و پارسی را چنان منظم ساخت که به صورت قشون شکست ناپذیري درآمد؛ بر ساردیس و بابل مسلط شد؛ و فرمانروایی اقوام سامی را بر باختر آسیا چنان پایان داد که، تا هزار سال پس از آن، دیگر نتوانستند دولت و حکومتی بسازند؛ تمام کشورهایی را که قبل از وي در تحت تسلط آشور و بابل و لیدیا و آسیاي صغیر بود ضمیمۀ پارس ساخت، و از مجموع آنها یک دولت شاهنشانی و امپراطوري ایجاد کرد که بزرگترین سازمان سیاسی قبل از دولت روم قدیم، و یکی از خوش اداره ترین دولتهاي همۀ دوره هاي تاریخی به شمار میرود.
آن اندازه که از افسانه ها برمیآید، کوروش از کشورگشایانی بوده است که بیش از هر کشورگشاي دیگر او را دوست می داشته اند، و پایه هاي سلطنت خود را بر بخشندگی و خوي نیکو قرار داده بود. دشمنان وي از نرمی و گذشت او آگاه بودند، و به همین جهت در جنگ با کوروش مانند کسی نبودند که با نیروي نومیدي میجنگد و میداند چاره اي نیست جز اینکه بکشد یا خود کشته شود. پیش از این - بنا به روایت هرودوت - دانستیم که چگونه کرزوس را از سوختن درمیان هیزمهاي افروخته رهانید و بزرگش داشت و او را از رایزنان خود ساخت؛ نیز از بخشندگی و نیکی رفتار او با یهودیان سخن گفتیم. یکی از ارکان سیاست و حکومت وي آن بود که، براي ملل و اقوام مختلفی که اجزاي امپراطوري او را تشکیل میدادند، به آزادي عقیدة دینی و عبادت معتقد بود؛ این خود میرساند که بر اصل اول حکومت کردن بر مردم آگاهی داشت و می دانست که دین از دولت نیرومندتر است. به همین جهت است که وي هرگز شهرها را غارت نمیکرد و معابد را ویران نمیساخت، بلکه نسبت به خدایان ملل مغلوب به چشم احترام مینگریست و براي نگاهداري پرستشگاهها و آرامگاههاي خدایان، از خود، کمک مالی نیز میکرد. حتی مردم بابل، که در برابر او سخت ایستادگی کرده بودند، در آن هنگام که احترام وي را نسبت به معابد و خدایان خویش دیدند، بگرمی برگرد او جمع شدند و مقدم او را پذیرفتند. هر وقت سرزمینی را میگشود که جهانگشاي دیگري پیش از وي به آنجا نرفته بود، با کمال تقوا و ورع، قربانیهایی به خدایان محل تقدیم میکرد؛ مانند ناپلئون، همۀ ادیان را قبول داشت و میان آنها فرقی نمی گذاشت؛ و با مرحمتی بیش از ناپلئون به تکریم همۀ خدایان میپرداخت. وي از لحاظ دیگري نیز به ناپلئون شبیه بود، چه مانند وي، قربانی بلندپروازي فراوان خویش شد. هنگامی که از گشودن همۀ سرزمینهاي خاور نزدیک آسوده شد، درصدد بر آمد که ماد و پارس را از هجوم بدویانی که در آسیاي میانه منزل داشتند خلاص کند؛ و چنان به نظر میرسد که در این حمله هاي خود، تاکنار نهر سیحون در شمال، و تا هندوستان درخاور پیش رفته باشد؛ در همین گیرودارها، و در آن زمان که به منتهاي بزرگی خود رسیده بود، در جنگ با قبایل ماساگت، که از قبایل گمنام ساکن در سواحل جنوبی دریاي خزر بودند، کشته شد.
کوروش نیز، مانند اسکندر، امپراطوري بزرگی را به چنگ آورد، ولی پیش از اینکه فرصت سازمان دادن به آن پیدا کند، اجل آن امپراطوري را از چنگش بیرون آورد .
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۵)
✅دریچه کتاب
@daricheketab
دریچه کتاب
شاهان بزرگ کوروش یکی از کسانی بود که گویا براي فرمانروایی آفریده شده اند و، به گفتۀ امرسن، همۀ مردم از تاجگذاري ایشان شاد میشوند. روح شاهانه داشت و شاهانه به کار برمی خاست؛ در ادارة امور به همان گونه شایستگی داشت که در کشور گشایی هاي حیرت انگیز خود؛ با…
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۶)
نقص بزرگی که بر خلق و خوي کوروش لکه اي باقی گذاشته آن بود که گاهی بیحساب قساوت و بیرحمی داشته است. این بیرحمی به پسر نیمه دیوانۀ وي کمبوجیه به ارث رسید، بیآنکه نکه از کرم و بزرگواري پدر چیزي به او رسیده باشد. وي پادشاهی خویش را با کشتن برادر و رقیب خویش، به نام بردیا (به یونانی،: سمردیس)، آغاز کرد؛ پس از آن، به طمع رسیدن به ثروت فراوان مصر، به آن سرزمین هجوم برد و حدود امپراطوري پارس را تا رود نیل پیش برد. در این کار کامیاب شد، ولی چنانکه ظاهر است سلامت عقل خویش را بر سر این کار گذاشت. در راه رسیدن به شهر ممفیس با دشواري فراوان روبرو نشد، ولی قشونی که براي تسخیر واحۀ عمون فرستاده بود، همه، در بیابان تلف شدند؛ نیز قشونی که براي گرفتن (کارتاژ) قرطاجه فرستاده بود دچار شکست شد؛ این از آن جهت بود که ناویان ناوگان پارس، که همه از مردم فنیقیه بودند، از حمله کردن به مستعمرة فنیقی سرباز زدند. کبوجیه که چنین دید از جا در رفت و فرزانگی و گذشت پدر را فراموش کرد. دین همه مصریان را ریشخند کرد، و با خنجر خویش گاو مقدسی را که مصریان می پرستیدند (آپیس ا) ز پاي درآورد. به این کار نیز بس نکرد، بلکه نعشهاي مومیایی شدة شاهان را از گورها بیرون کشید و به لعنتهاي قدیمیی که براي نبش کنندگان قبور شده بود هم توجهی نکرد؛ معابد را با پلیدي آلود و فرمان داد تا بتهایی را که در آنها بود بسوزانند. گمان وي آن بود که با چنین کارها مردم مصر از بند خرافات و اوهام رهایی خواهند یافت. چون دچار حملۀ بیماري شد - که شاید آن بیماري نوبه هاي صرعی بوده است - براي مصریان شکی نماند که این بیماري کیفري است که خدایان به او داده اند؛ از آن پس دیگر هیچ مصریی در راستی و درستی دینی خویش شک نداشت. کبوجیه، براي آنکه زشتیهاي حکومت مطلقه را هر چه بیشتر آشکار سازد، همان کاري را کرد که ناپلئون بر اثر حمله هاي دلدرد سخت خویش انجام میداد؛ به این معنی که خواهر و همسر خود رکسانه را کشت و پسر خود پرکساسپس را به تیر زد، و دوازده نفر از بزرگان پارسی را زنده به گور کرد، و به کشتن کرزوس فرمان داد و پس از آن پشیمان شد، و چون دانست که حکم او را اجرا نکردهاند اند خوشحال شد، ولی کسانی را که از اجراي آن تن زده بودند کیفر داد. در آن هنگام که به پارس باز می گشت خبر یافت که غاصبی بر تاج و تخت دست یافته و در همه جا مردم، با افروختن آتش انقلاب، از این مدعی تخت و تاج حمایت میکنند. از این لحظه نام کمبوجیه در تاریخ پنهان میشود؛ بنا به بعضی از روایات، چون این خبر به وي رسید، خودکشی کرد. آن غاصب مدعی بود که همان بردیا برادر شاه است که با معجزه اي از خشم برادرش کمبوجیه و کشته شدن رهایی یافته است. ولی حقیقت امر این است که وي یکی از روحانیان متعصب و از پیروان دین مجوسی قدیم بود که میخواستند آیین زردشتی را، که دین رسمی دربار پارس بود، از میان بردارند. پس از آن، شورش دیگري در سرزمین پارس برپا شد که در نتیجه آن مرد غاصب از تخت سلطنت فرو کشیده شد؛ کسانی که در این شورش دست داشتند هفت نفر از بزرگان کشور بودند؛ پس از آن از میان خود یکی را، به نام داریوش پسر هیشتاسپ، به سلطنت برگزیدند؛ پادشاهی بزرگترین شاهنشاهان پارس با همین خونریزي آغاز شد.
✅دریچه کتاب
@daricheketab
#ویل_دورانت
جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۶)
نقص بزرگی که بر خلق و خوي کوروش لکه اي باقی گذاشته آن بود که گاهی بیحساب قساوت و بیرحمی داشته است. این بیرحمی به پسر نیمه دیوانۀ وي کمبوجیه به ارث رسید، بیآنکه نکه از کرم و بزرگواري پدر چیزي به او رسیده باشد. وي پادشاهی خویش را با کشتن برادر و رقیب خویش، به نام بردیا (به یونانی،: سمردیس)، آغاز کرد؛ پس از آن، به طمع رسیدن به ثروت فراوان مصر، به آن سرزمین هجوم برد و حدود امپراطوري پارس را تا رود نیل پیش برد. در این کار کامیاب شد، ولی چنانکه ظاهر است سلامت عقل خویش را بر سر این کار گذاشت. در راه رسیدن به شهر ممفیس با دشواري فراوان روبرو نشد، ولی قشونی که براي تسخیر واحۀ عمون فرستاده بود، همه، در بیابان تلف شدند؛ نیز قشونی که براي گرفتن (کارتاژ) قرطاجه فرستاده بود دچار شکست شد؛ این از آن جهت بود که ناویان ناوگان پارس، که همه از مردم فنیقیه بودند، از حمله کردن به مستعمرة فنیقی سرباز زدند. کبوجیه که چنین دید از جا در رفت و فرزانگی و گذشت پدر را فراموش کرد. دین همه مصریان را ریشخند کرد، و با خنجر خویش گاو مقدسی را که مصریان می پرستیدند (آپیس ا) ز پاي درآورد. به این کار نیز بس نکرد، بلکه نعشهاي مومیایی شدة شاهان را از گورها بیرون کشید و به لعنتهاي قدیمیی که براي نبش کنندگان قبور شده بود هم توجهی نکرد؛ معابد را با پلیدي آلود و فرمان داد تا بتهایی را که در آنها بود بسوزانند. گمان وي آن بود که با چنین کارها مردم مصر از بند خرافات و اوهام رهایی خواهند یافت. چون دچار حملۀ بیماري شد - که شاید آن بیماري نوبه هاي صرعی بوده است - براي مصریان شکی نماند که این بیماري کیفري است که خدایان به او داده اند؛ از آن پس دیگر هیچ مصریی در راستی و درستی دینی خویش شک نداشت. کبوجیه، براي آنکه زشتیهاي حکومت مطلقه را هر چه بیشتر آشکار سازد، همان کاري را کرد که ناپلئون بر اثر حمله هاي دلدرد سخت خویش انجام میداد؛ به این معنی که خواهر و همسر خود رکسانه را کشت و پسر خود پرکساسپس را به تیر زد، و دوازده نفر از بزرگان پارسی را زنده به گور کرد، و به کشتن کرزوس فرمان داد و پس از آن پشیمان شد، و چون دانست که حکم او را اجرا نکردهاند اند خوشحال شد، ولی کسانی را که از اجراي آن تن زده بودند کیفر داد. در آن هنگام که به پارس باز می گشت خبر یافت که غاصبی بر تاج و تخت دست یافته و در همه جا مردم، با افروختن آتش انقلاب، از این مدعی تخت و تاج حمایت میکنند. از این لحظه نام کمبوجیه در تاریخ پنهان میشود؛ بنا به بعضی از روایات، چون این خبر به وي رسید، خودکشی کرد. آن غاصب مدعی بود که همان بردیا برادر شاه است که با معجزه اي از خشم برادرش کمبوجیه و کشته شدن رهایی یافته است. ولی حقیقت امر این است که وي یکی از روحانیان متعصب و از پیروان دین مجوسی قدیم بود که میخواستند آیین زردشتی را، که دین رسمی دربار پارس بود، از میان بردارند. پس از آن، شورش دیگري در سرزمین پارس برپا شد که در نتیجه آن مرد غاصب از تخت سلطنت فرو کشیده شد؛ کسانی که در این شورش دست داشتند هفت نفر از بزرگان کشور بودند؛ پس از آن از میان خود یکی را، به نام داریوش پسر هیشتاسپ، به سلطنت برگزیدند؛ پادشاهی بزرگترین شاهنشاهان پارس با همین خونریزي آغاز شد.
✅دریچه کتاب
@daricheketab
از هیئتهای محترمی که کار مهم گزینش معلمان برای مدارس را بر عهده دارند، میخواستم تا آنها را نه صرفاً بر اساس مهارت فنیشان در فلان تخصص مبهم، که بر اساس تأثیری که بر شخصیت، اخلاق و رفتارشان بر کودکان خواهد داشت انتخاب کنند و تا جایی که ممکن است آنان را آموزش دهند. اخلاق و رفتار را به آسانی نمیتوان آموزش داد، اما میتوان به آنها شکل داد.
#برگریزان
#ویل_دورانت
✅دریچه کتاب
@daricheketab
#برگریزان
#ویل_دورانت
✅دریچه کتاب
@daricheketab
بزرگترین اشتباه در تاریخ بشر، کشف حقیقت بود. کشف حقیقت، ما را آزاد نکرد مگر از پندارهایى که تسلىمان مى دادند و از قیدهایى که ما را حفظ مىکردند. کشف حقیقت ما را خوشبخت نکرد، چون حقیقت زیبا نیست و شایستگى آن را ندارد که با این همه شور و اشتیاق دنبال شود. حالا که به آن نگاه مىکنیم حیرت مىکنیم که چرا اینقدر براى یافتنش بىتاب بودهایم چون هر دلیلى براى وجود داشتن را از ما گرفته است به جز لذتهاى لحظهاى و امید ناچیز فردا را...
#درباره_معنی_زندگی
#ویل_دورانت
✅دریچه کتاب
@daricheketab
#درباره_معنی_زندگی
#ویل_دورانت
✅دریچه کتاب
@daricheketab
اینجا و همه جا محل نبرد برای هستی است؛ زندگی با جنگ گره خورده است؛ گرهای کور. همهی زندگیها به بهای زندگیهای دیگر جریان دارند، و اندامها اندامهای دیگر را تا ابد میخورند. این تاریخ است، دور باطلی از تکرار بیانتها: جوانها با چشمانی پراشتیاق همان اشتباهات ما را تکرار خواهند کرد، با همان رویاها راه را گم خواهند کرد، رنج خواهند برد، مبهوت خواهند شد، و سرانجام تسلیم شده و پیر خواهند شد.
#برگریزان
#ویل_دورانت
صفحه ۵۲
✅دریچه کتاب
@daricheketab
#برگریزان
#ویل_دورانت
صفحه ۵۲
✅دریچه کتاب
@daricheketab
زمامدار نیک ، باید نه بر ضد کشورهای دیگر بلکه بر ضد دشمن مشترک مردم ، یعنی فقر بجنگد.
فقر بسیار بدتر از جنگ است .
جنگها را میشود با یک حرف به پایان برد اما فقر با هیچ حرفی از بین نمیرود !
#ویل_دورانت
✅دریچه کتاب
@daricheketab
فقر بسیار بدتر از جنگ است .
جنگها را میشود با یک حرف به پایان برد اما فقر با هیچ حرفی از بین نمیرود !
#ویل_دورانت
✅دریچه کتاب
@daricheketab
تمام زندگی «هیاهو» است، پس کمی دیگران را بخندان و بهترین کاری را که میتوانی انجام بده و چیزی را جدی نگیر، چون هیچ چیزی نیست که مطمئناً وابستگی به این نسل داشته باشد. هر نسلی به رغم نسل قبلی زندگی میکند نه به علت آن و به «جستجوی معرفت» نرو چون هر چه بیشتر جستجو کنی به «تیمارستان» نزدیکتر میشوی. دنبال ایدهآل و این جور چیزها نباش. این مثل تاختن به طرف یک سراب است. وقتی به آن میرسی، نیست. به چیزی برای جهان دیگر اعتقاد داشته باش، ولی خودت را نکش که از آن سر در بیاوری و دچار یأس و سرخوردگی شوی. جوری زندگی کن که هر وقت از دستش دادی پیش باشی.
#درباره_معنی_زندگی
#ویل_دورانت
✅دریچه کتاب
@daricheketab
#درباره_معنی_زندگی
#ویل_دورانت
✅دریچه کتاب
@daricheketab
دین زردشت به وسیله سلسله ساسانیان اقتدار و استیلای سابق خود را باز یافت؛ زمین ها و عشر[یک دهم] محصولات کشاورزی به موبدان اختصاص داشت؛ دولت بر دین استوار بود، همچنان که در اروپای آن زمان نیز چنان بود.
موبد موبدان، که قدرتش فقط از خود شاه کمتر بود، بر یک طبقه مقتدر و حاضر در صحنه، که افراد آن مُغان نامیده می شدند و مقامشان ارثی بود، حکومت می کرد.
مُغان بر حیات روحی تمام ایرانیان فرمانروایی داشتند، گنهکاران و طاغیان را از دوزخ می ترساندند، و به مدت چهار قرن افکار ایرانیان را در بند نگاه داشتند. اینان گهگاه شارمندان را از اجحاف مأموران مالیات، و بینوایان را از جور زورمندان حفظ می کردند. تشکیلات مغان چندان ثروتمند بود که شاهان گاه مبالغ هنگفتی از خزانه های معابد قرض می کردند.
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
ترجمه ابوالقاسم طاهری، جلد چهارم،ص۱۷۲
✅دریچه کتاب
@daricheketab
موبد موبدان، که قدرتش فقط از خود شاه کمتر بود، بر یک طبقه مقتدر و حاضر در صحنه، که افراد آن مُغان نامیده می شدند و مقامشان ارثی بود، حکومت می کرد.
مُغان بر حیات روحی تمام ایرانیان فرمانروایی داشتند، گنهکاران و طاغیان را از دوزخ می ترساندند، و به مدت چهار قرن افکار ایرانیان را در بند نگاه داشتند. اینان گهگاه شارمندان را از اجحاف مأموران مالیات، و بینوایان را از جور زورمندان حفظ می کردند. تشکیلات مغان چندان ثروتمند بود که شاهان گاه مبالغ هنگفتی از خزانه های معابد قرض می کردند.
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
ترجمه ابوالقاسم طاهری، جلد چهارم،ص۱۷۲
✅دریچه کتاب
@daricheketab
مردم انگلستان، که اکنون پیرو و طرفدار قانونند، در طی تاریخ هیچ گاه چون آن زمان[قرن 15میلادی] دور از قانون و طاغی نبوده اند.
صد سال جنگ، مردم را حیوان صفت و درنده خو کرده بود؛ نجبا و اشرافی که از نبرد فرانسه بازگشته بودند در انگلستان به جان یکدیگر افتادند و سربازان آزادشده را در تیول خود به کار گماشتند. حرص و آز اشراف و سوداگران به پول تمام قوانین اخلاقی را لگدمال می کرد.
سرقت های کوچک بی شمار رخ می داد. سوداگران کالای تقلبی می فروختند و وزنه های نادرست به کار می بردند. یک بار تقلب در جنس و مقدار کالای صادراتی به تجارت خارجی انگلستان لطمه شدیدی زد.
ارتشا عمومیت داشت. قضات تقریبا بدون دریافت «پیشکشی» به قضا نمی نشستند؛ به دادرسان رشوه داده می شد تا در محاکمه از متظلم، ظالم، و یا هر دو جانبداری کنند. ماموران مالیاتی را تطمیع می کردند تا حکم معافیت صادر کنند، و افسرانی را که برای سربازگیری می رفتند، چنان می فریفتند که شهری را به کلی از قلم بیندازند.
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
ترجمه فریدون بدره ای و سهیل آذری و پرویز مرزبان، جلد ششم، ص ۱۳۸ و ۱۳۷
✅دریچه کتاب
@daricheketab
صد سال جنگ، مردم را حیوان صفت و درنده خو کرده بود؛ نجبا و اشرافی که از نبرد فرانسه بازگشته بودند در انگلستان به جان یکدیگر افتادند و سربازان آزادشده را در تیول خود به کار گماشتند. حرص و آز اشراف و سوداگران به پول تمام قوانین اخلاقی را لگدمال می کرد.
سرقت های کوچک بی شمار رخ می داد. سوداگران کالای تقلبی می فروختند و وزنه های نادرست به کار می بردند. یک بار تقلب در جنس و مقدار کالای صادراتی به تجارت خارجی انگلستان لطمه شدیدی زد.
ارتشا عمومیت داشت. قضات تقریبا بدون دریافت «پیشکشی» به قضا نمی نشستند؛ به دادرسان رشوه داده می شد تا در محاکمه از متظلم، ظالم، و یا هر دو جانبداری کنند. ماموران مالیاتی را تطمیع می کردند تا حکم معافیت صادر کنند، و افسرانی را که برای سربازگیری می رفتند، چنان می فریفتند که شهری را به کلی از قلم بیندازند.
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
ترجمه فریدون بدره ای و سهیل آذری و پرویز مرزبان، جلد ششم، ص ۱۳۸ و ۱۳۷
✅دریچه کتاب
@daricheketab
کالیگولا [امپراتور روم باستان]سناتورها را میگذاشت که به منظور احترام، پای او را ببوسند. برای اسب مسابقهاش، به نام اینکیتاتوس غرفهای از مرمر و آخوری از عاج ساخت، اسب را به صرف شام دعوت کرد و خیال داشت آن را کنسول کند.
به جلادان دستور داده بود قربانیان را با زخم های متعدد خفیف بکشند. وقتی گوشت برای غذا دادن به حیوانات سبع[درنده] که جهت مبارزه گلادیاتورها نگاهداری میشدند، کم آمد، کالیوگولا دستور داد تمامی زندانیان سر طاس را به نفع عامه به حیوانات بخورانند. آخرین تفریح کالیگولا آن بود که خود را خدا و برابر خود یوپیتر (ژوپیتر) اعلام کند.
عاقبت یکی از تریبونهای گارد، به نام کاسیوس خایرئا، که از الفاظ زشت و ناپسندی که هر روز کالیگولا به جای کلمه عبور تحویل او می داد، به جان آمده بود، کالیگولا را در یکی از دالانهای نهان کاخ کشت. کالیگولا لقب این امپراتور بود، به معنای چکمه کوتاه
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
ترجمه حمید عنایت و پرویز داریوش و علی اصغر سروش، جلد سوم، ص ۳۱۷
✅دریچه کتاب
@daricheketab
به جلادان دستور داده بود قربانیان را با زخم های متعدد خفیف بکشند. وقتی گوشت برای غذا دادن به حیوانات سبع[درنده] که جهت مبارزه گلادیاتورها نگاهداری میشدند، کم آمد، کالیوگولا دستور داد تمامی زندانیان سر طاس را به نفع عامه به حیوانات بخورانند. آخرین تفریح کالیگولا آن بود که خود را خدا و برابر خود یوپیتر (ژوپیتر) اعلام کند.
عاقبت یکی از تریبونهای گارد، به نام کاسیوس خایرئا، که از الفاظ زشت و ناپسندی که هر روز کالیگولا به جای کلمه عبور تحویل او می داد، به جان آمده بود، کالیگولا را در یکی از دالانهای نهان کاخ کشت. کالیگولا لقب این امپراتور بود، به معنای چکمه کوتاه
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
ترجمه حمید عنایت و پرویز داریوش و علی اصغر سروش، جلد سوم، ص ۳۱۷
✅دریچه کتاب
@daricheketab