#تاریخ_بخوانیم
#تاریخ_تمدن
ویلیام جمیز دورانت مشهور به ویل دورانت نویسنده و تاریخ نگار مشهور در پنجم نوامبر سال ۱۸۸۵ میلادي
به دنیا آمد."تاریخ تمدن"عنوان مهم ترین اثر ویل دورانت است که در یازده جلد انتشار یافته است، متفکر تاریخ تمدن در این مجموعه با نگاهی تحلیلی تاریخ تمدن بشري را مورد بررسی قرار داده است،
ویل دورانت خود می گوید «: تمدن رودي است با دو ساحل اما بیشتر تاریخ نگاران تنها به خود ردد توجه دارند ».
دورانت از جوانی به سوسیالیسم به عنوان روشی که خواهد توانست به برابري انسان ها در طول زندگانی و رفاه و سعادت آنان بی انجامد دلبست وبه تحصیل تاریخ، فلسفه و ادبیات پرداخت و مدرس شد و سپس به پژوهش و کار تالیف پرداخت او. اعتراف کرده است که بدون زن دلبندش، آریل، موفق به نوشتن تاریخ تمدن چندین جلدي خود نمی شد که کار تحریر آن نیم قرن طول کشید. دورانت مطالب
کتاب را به آریل دیکته می کرد. علاقه این زن وشوهر به هم به قدري بود که در سال ۱۹۸۱ پس از انتقال دورانت به بیمارستان، آریل از لحظه اي که از دکتر شنید که شانس زنده ماندن شوهرش اندك است دیگر لب به غذا نزد تا درگذشت. قلب دورانت نیز پس از این که شنید آریل فوت شده از حرکت باز ماند و به او پیوست و زن و شوهر در یک روز در کنار هم دفن شدند. آریل ۱۳ سال جوان تر از دورانت و قبلا
شاگرد او بود.
رشته سخنرانی هاي دورانت دربارة ادبیات ایران در دهه ۱۹۵۰ در دانشگاه کلمبیا، ادبیات ایران را به جهانیان شناساند. دورانت دربارة فردوسی گفته است که در میهن دوستی، همتاي فردوسی به دنیا نخواهد آمد و از این بابت،ایران در جهان سرزمینی منحصر به فرد است
دورانت ۹۶ سال عمر کرد و در هفتم نوامبر سال ۱۹۸۱ بدرود
حیات گفت.
عناوین یازده جلد کتاب تاریخ تمدن:
۱- مشرق زمین،گاهوارةتمدن
۲- یونان باستان
۳- قیصرومسیح
۴- عصرایمان
۵- رنسانس
۶- اصلاح دینی
۷- آغازعصرخرد
۸- عصرلویی چهاردهم
۹- عصرولتر
۱۰- روسووانقلاب
۱۱- عصرناپلئون
و اما
در جلد اول کتاب #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم ان مربوط به #پارس است که از فردا در دریچه کتاب به اشتراک گذاشته خواهد شد
✅دریچه کتاب
@daricheketab
#تاریخ_تمدن
ویلیام جمیز دورانت مشهور به ویل دورانت نویسنده و تاریخ نگار مشهور در پنجم نوامبر سال ۱۸۸۵ میلادي
به دنیا آمد."تاریخ تمدن"عنوان مهم ترین اثر ویل دورانت است که در یازده جلد انتشار یافته است، متفکر تاریخ تمدن در این مجموعه با نگاهی تحلیلی تاریخ تمدن بشري را مورد بررسی قرار داده است،
ویل دورانت خود می گوید «: تمدن رودي است با دو ساحل اما بیشتر تاریخ نگاران تنها به خود ردد توجه دارند ».
دورانت از جوانی به سوسیالیسم به عنوان روشی که خواهد توانست به برابري انسان ها در طول زندگانی و رفاه و سعادت آنان بی انجامد دلبست وبه تحصیل تاریخ، فلسفه و ادبیات پرداخت و مدرس شد و سپس به پژوهش و کار تالیف پرداخت او. اعتراف کرده است که بدون زن دلبندش، آریل، موفق به نوشتن تاریخ تمدن چندین جلدي خود نمی شد که کار تحریر آن نیم قرن طول کشید. دورانت مطالب
کتاب را به آریل دیکته می کرد. علاقه این زن وشوهر به هم به قدري بود که در سال ۱۹۸۱ پس از انتقال دورانت به بیمارستان، آریل از لحظه اي که از دکتر شنید که شانس زنده ماندن شوهرش اندك است دیگر لب به غذا نزد تا درگذشت. قلب دورانت نیز پس از این که شنید آریل فوت شده از حرکت باز ماند و به او پیوست و زن و شوهر در یک روز در کنار هم دفن شدند. آریل ۱۳ سال جوان تر از دورانت و قبلا
شاگرد او بود.
رشته سخنرانی هاي دورانت دربارة ادبیات ایران در دهه ۱۹۵۰ در دانشگاه کلمبیا، ادبیات ایران را به جهانیان شناساند. دورانت دربارة فردوسی گفته است که در میهن دوستی، همتاي فردوسی به دنیا نخواهد آمد و از این بابت،ایران در جهان سرزمینی منحصر به فرد است
دورانت ۹۶ سال عمر کرد و در هفتم نوامبر سال ۱۹۸۱ بدرود
حیات گفت.
عناوین یازده جلد کتاب تاریخ تمدن:
۱- مشرق زمین،گاهوارةتمدن
۲- یونان باستان
۳- قیصرومسیح
۴- عصرایمان
۵- رنسانس
۶- اصلاح دینی
۷- آغازعصرخرد
۸- عصرلویی چهاردهم
۹- عصرولتر
۱۰- روسووانقلاب
۱۱- عصرناپلئون
و اما
در جلد اول کتاب #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم ان مربوط به #پارس است که از فردا در دریچه کتاب به اشتراک گذاشته خواهد شد
✅دریچه کتاب
@daricheketab
دریچه کتاب
#تاریخ_بخوانیم #تاریخ_تمدن ویلیام جمیز دورانت مشهور به ویل دورانت نویسنده و تاریخ نگار مشهور در پنجم نوامبر سال ۱۸۸۵ میلادي به دنیا آمد."تاریخ تمدن"عنوان مهم ترین اثر ویل دورانت است که در یازده جلد انتشار یافته است، متفکر تاریخ تمدن در این مجموعه با نگاهی…
تاریخ کتابی است که همیشه آدمی بایستی از وسط آغاز کند.
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم
پارس (۱)
دورة عظمت مادها و انقراض ایشان
منشأ این قوم – شاهان ایشان – پیمان خون ساردیس – انقراض دولت ماد
آیا مادها، که نقش مهمی در برانداختن دولت آشور داشته اند، چگونه قومی بوده اند؟ پی بردن به اصل این قوم، بدون شک، امري است که رسیدن به آن دشوار است؛ تاریخ کتابی است که همیشه آدمی بایستی از وسط آغاز کند.
نخستین اشارة به این قوم در کتیبه اي است که گزارش حملۀ شلمنصر سوم به سرزمین موسوم به پارسوا، در کوههاي کردستان، (سال 837 ق م) بر آن ثبت شده؛ از اخبار چنان بر میآید که در این ناحیه بیست و هفت امیر و شاه، بر بیست و هفت ولایت کم جمعیت، حکومت می کرده اند؛ مردم این ولایتها را آمادها یا مادها می نامیده اند.
مادها از نژاد هند و اروپایی به شمار میروند و محتمل است که در تاریخ هزار سال قبل از میلاد از کناره هاي دریاي خزر به آسیاي باختري آمده باشند. در زند اوستا، کتاب مقدس پارسیان، یادي از این زادگاه قدیمی میشود، و مانند بهشتی توصیف میشود:
سرزمینی که آدمی جوانی خود را در آن گذرانده، مانند خود ایام جوانی، زیباست، به شرط اینکه شخص ناچار نباشد دوباره در آن سرزمین یا در آن ایام زندگی کند.
چنان به نظر میرسد که مادها، در ضمن کوچ کردن هاي خود، از بخارا و سمرقند گذشته، و از این نواحی، رفته رفته، رو به جنوب سرازیر شده و پس از رسیدن به پارس، در آن سکونت اختیار کرده بودند. این قوم، در کوههایی که به عنوان جایگاه خود در ایران انتخاب کرده بودند، مس، آهن، سرب، سیم و زر، سنگ مرمر، و سنگهاي گرانبها بدست آوردند. و چون قومی نیرومند بودند و زندگی ساده داشتند، به کشاورزي بر دشتها و دامنۀ تپه هاي منزلگاه خودپرداختند و زندگی آسوده اي براي خویش فراهم ساختند .
✅دریچه کتاب
@daricheketab
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم
پارس (۱)
دورة عظمت مادها و انقراض ایشان
منشأ این قوم – شاهان ایشان – پیمان خون ساردیس – انقراض دولت ماد
آیا مادها، که نقش مهمی در برانداختن دولت آشور داشته اند، چگونه قومی بوده اند؟ پی بردن به اصل این قوم، بدون شک، امري است که رسیدن به آن دشوار است؛ تاریخ کتابی است که همیشه آدمی بایستی از وسط آغاز کند.
نخستین اشارة به این قوم در کتیبه اي است که گزارش حملۀ شلمنصر سوم به سرزمین موسوم به پارسوا، در کوههاي کردستان، (سال 837 ق م) بر آن ثبت شده؛ از اخبار چنان بر میآید که در این ناحیه بیست و هفت امیر و شاه، بر بیست و هفت ولایت کم جمعیت، حکومت می کرده اند؛ مردم این ولایتها را آمادها یا مادها می نامیده اند.
مادها از نژاد هند و اروپایی به شمار میروند و محتمل است که در تاریخ هزار سال قبل از میلاد از کناره هاي دریاي خزر به آسیاي باختري آمده باشند. در زند اوستا، کتاب مقدس پارسیان، یادي از این زادگاه قدیمی میشود، و مانند بهشتی توصیف میشود:
سرزمینی که آدمی جوانی خود را در آن گذرانده، مانند خود ایام جوانی، زیباست، به شرط اینکه شخص ناچار نباشد دوباره در آن سرزمین یا در آن ایام زندگی کند.
چنان به نظر میرسد که مادها، در ضمن کوچ کردن هاي خود، از بخارا و سمرقند گذشته، و از این نواحی، رفته رفته، رو به جنوب سرازیر شده و پس از رسیدن به پارس، در آن سکونت اختیار کرده بودند. این قوم، در کوههایی که به عنوان جایگاه خود در ایران انتخاب کرده بودند، مس، آهن، سرب، سیم و زر، سنگ مرمر، و سنگهاي گرانبها بدست آوردند. و چون قومی نیرومند بودند و زندگی ساده داشتند، به کشاورزي بر دشتها و دامنۀ تپه هاي منزلگاه خودپرداختند و زندگی آسوده اي براي خویش فراهم ساختند .
✅دریچه کتاب
@daricheketab
دریچه کتاب
تاریخ کتابی است که همیشه آدمی بایستی از وسط آغاز کند. #تاریخ_تمدن #ویل_دورانت جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۱) دورة عظمت مادها و انقراض ایشان منشأ این قوم – شاهان ایشان – پیمان خون ساردیس – انقراض دولت ماد …
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم
پارس (۲)
در اکباتان ( یعنی محل تلاقی چند راه)، که در درة زیبایی قرار گرفته و آبی که از ذوب شدن برف کوهها به دست می آمد سبب حاصلخیزي آن بود، نخستین شاه ایشان دیااکو پایتخت اول خود را بنا نهاد و آن را با کاخی شاهانه، که بر شهر مسلط بود و نزدیک دو کیلومتر مربع وسعت داشت، آراست. بنا بر روایتی که در کتاب هرودوت آمده – ولی روایت دیگري آن را تأیید نمیکند – دیااکو از آنجا به قدرت رسید که به عدالت اشتهار یافته بود؛ و چون به قدرتی که میخواست رسید، به استبداد و خودکامگی پرداخت. یکی از فرمانهاي وي آن بود که «هیچ کس به حضور شاه بار داده نشود، و مردم تنها به وسیلۀ پیام آورانی مطالب خود را به عرض او برسانند؛ دیگر آنکه کسی حق خندیدن یا آب
دهان بر زمین انداختن در برابر شاه را ندارد. هدف وي از مقرر داشتن این تشریفات براي شخص خود... آن بود که مردم، که از دیدن وي محروم بودند، طبیعت او را از طبیعت خود جدا بدانند . »
مردم قانع ماد، که زندگی طبیعی داشتند، با پیشوایی این شاه نیرومند شدند؛ و بنا بر تأثیر عادت و محیط زندگی خویش، جنگ آزمودگی و تحمل بر سختیهاي جنگ پیدا کردند، و به صورت خطري درآمدند که پیوسته دولت آشور را تهدید میکرد. دولت آشور بارها بر سرزمین ماد حمله کرده، هر بار چنان پنداشته بود که ماد چنان شکست خورده که دیگر یاراي برابري با آن را ندارد، ولی بعدها معلوم شده بود که مردم این سرزمین از مبارزه براي بدست آوردن آزادي خسته نمیشوند.
بزرگترین پادشاه ماد، هووخشتره، توانست، با ویران کردن شهر نینوا، به این کشمکشها پایان بخشد. این پیروزي، خود، محرك وي شد که لشکریانش را در آسیاي باختري پیش براند و به دروازههاي ساردیس برسد؛ و اگر کسوفی واقع نمیشد، هرگز از آنجا باز نمیگشت. دو پیشوا، که با یکدیگر در حال جنگ بودند، هر دو این پیشامد آسمانی را نذیر آسمانی پنداشتند و با یکدیگر پیمان صلحی بستند، و براي استواري آن جرعه اي از خون یکدیگر نوشیدند.
✅دریچه کتاب
@daricheketab
#ویل_دورانت
جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم
پارس (۲)
در اکباتان ( یعنی محل تلاقی چند راه)، که در درة زیبایی قرار گرفته و آبی که از ذوب شدن برف کوهها به دست می آمد سبب حاصلخیزي آن بود، نخستین شاه ایشان دیااکو پایتخت اول خود را بنا نهاد و آن را با کاخی شاهانه، که بر شهر مسلط بود و نزدیک دو کیلومتر مربع وسعت داشت، آراست. بنا بر روایتی که در کتاب هرودوت آمده – ولی روایت دیگري آن را تأیید نمیکند – دیااکو از آنجا به قدرت رسید که به عدالت اشتهار یافته بود؛ و چون به قدرتی که میخواست رسید، به استبداد و خودکامگی پرداخت. یکی از فرمانهاي وي آن بود که «هیچ کس به حضور شاه بار داده نشود، و مردم تنها به وسیلۀ پیام آورانی مطالب خود را به عرض او برسانند؛ دیگر آنکه کسی حق خندیدن یا آب
دهان بر زمین انداختن در برابر شاه را ندارد. هدف وي از مقرر داشتن این تشریفات براي شخص خود... آن بود که مردم، که از دیدن وي محروم بودند، طبیعت او را از طبیعت خود جدا بدانند . »
مردم قانع ماد، که زندگی طبیعی داشتند، با پیشوایی این شاه نیرومند شدند؛ و بنا بر تأثیر عادت و محیط زندگی خویش، جنگ آزمودگی و تحمل بر سختیهاي جنگ پیدا کردند، و به صورت خطري درآمدند که پیوسته دولت آشور را تهدید میکرد. دولت آشور بارها بر سرزمین ماد حمله کرده، هر بار چنان پنداشته بود که ماد چنان شکست خورده که دیگر یاراي برابري با آن را ندارد، ولی بعدها معلوم شده بود که مردم این سرزمین از مبارزه براي بدست آوردن آزادي خسته نمیشوند.
بزرگترین پادشاه ماد، هووخشتره، توانست، با ویران کردن شهر نینوا، به این کشمکشها پایان بخشد. این پیروزي، خود، محرك وي شد که لشکریانش را در آسیاي باختري پیش براند و به دروازههاي ساردیس برسد؛ و اگر کسوفی واقع نمیشد، هرگز از آنجا باز نمیگشت. دو پیشوا، که با یکدیگر در حال جنگ بودند، هر دو این پیشامد آسمانی را نذیر آسمانی پنداشتند و با یکدیگر پیمان صلحی بستند، و براي استواري آن جرعه اي از خون یکدیگر نوشیدند.
✅دریچه کتاب
@daricheketab
دریچه کتاب
#تاریخ_تمدن #ویل_دورانت جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۲) در اکباتان ( یعنی محل تلاقی چند راه)، که در درة زیبایی قرار گرفته و آبی که از ذوب شدن برف کوهها به دست می آمد سبب حاصلخیزي آن بود، نخستین شاه ایشان دیااکو…
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۳)
هووخشتره، سال بعد از این حادثه، از دنیا رفت؛ این پس از آن بود که در زمان پادشاهی خود کشور ماد را، از صورت ایالت تحت تصرف کشور دیگري، به صورت امپراطوري بزرگی درآورد که آشور و ماد و پارس را شامل بود. یک نسل پس از وي امپراطوري برچیده شد.
این دولت مستعجل فرصتی پیدا نکرد که بتواند در بناي مدنیت سهم بزرگی داشته باشد؛ تنها کاري که کرد آن بود که راه را براي فرهنگ و تمدن پارس باز و هموار ساخت. پارسیها زبان آریایی، و الفباي سی و شش حرفی خود را از مردم ماد گرفتند، و همین مادها سبب آن بودند که پارسیها، به جاي لوح گلی، کاغذ پوستی و قلم براي نوشتن به کار بردندو به استعمال ستونهاي فراوان در ساختمان توجه کردند. قانون اخلاقی پارسیها – که در زمان صلح صمیمانه به کشاورزي بپردازند، و در جنگ متهور و بیباك باشند - ، و نیز مذهب زردشتی ایشان و اعتقاد به اهورمزدا و اهریمن و سازمان پدرشاهی، یا تسلط پدر در خانواده، و تعدد زوجات و مقداري قوانین دیگر پارس – که از شدت شباهت با قوانین ماد سبب آن شده است که در این آیۀ کتاب دانیال «: تا موافق شریعت مادیان و پارسیانی که منسوخ نمیشود» ذکر آنها با هم بیاید – همه ریشۀ مادي دارد. از ادبیات و هنر این قوم یک پاره سنگ یا یک نامه هم بر جاي نمانده است.
✅دریچه کتاب
@daricheketab
#ویل_دورانت
جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۳)
هووخشتره، سال بعد از این حادثه، از دنیا رفت؛ این پس از آن بود که در زمان پادشاهی خود کشور ماد را، از صورت ایالت تحت تصرف کشور دیگري، به صورت امپراطوري بزرگی درآورد که آشور و ماد و پارس را شامل بود. یک نسل پس از وي امپراطوري برچیده شد.
این دولت مستعجل فرصتی پیدا نکرد که بتواند در بناي مدنیت سهم بزرگی داشته باشد؛ تنها کاري که کرد آن بود که راه را براي فرهنگ و تمدن پارس باز و هموار ساخت. پارسیها زبان آریایی، و الفباي سی و شش حرفی خود را از مردم ماد گرفتند، و همین مادها سبب آن بودند که پارسیها، به جاي لوح گلی، کاغذ پوستی و قلم براي نوشتن به کار بردندو به استعمال ستونهاي فراوان در ساختمان توجه کردند. قانون اخلاقی پارسیها – که در زمان صلح صمیمانه به کشاورزي بپردازند، و در جنگ متهور و بیباك باشند - ، و نیز مذهب زردشتی ایشان و اعتقاد به اهورمزدا و اهریمن و سازمان پدرشاهی، یا تسلط پدر در خانواده، و تعدد زوجات و مقداري قوانین دیگر پارس – که از شدت شباهت با قوانین ماد سبب آن شده است که در این آیۀ کتاب دانیال «: تا موافق شریعت مادیان و پارسیانی که منسوخ نمیشود» ذکر آنها با هم بیاید – همه ریشۀ مادي دارد. از ادبیات و هنر این قوم یک پاره سنگ یا یک نامه هم بر جاي نمانده است.
✅دریچه کتاب
@daricheketab
دریچه کتاب
#تاریخ_تمدن #ویل_دورانت جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۳) هووخشتره، سال بعد از این حادثه، از دنیا رفت؛ این پس از آن بود که در زمان پادشاهی خود کشور ماد را، از صورت ایالت تحت تصرف کشور دیگري، به صورت امپراطوري بزرگی…
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۴)
انقراض دولت ماد بسیار سریعتر از تشکیل آن صورت گرفت. اژدهاك یا ایشتوویگو، که به جاي پدر خود هووخشتره به تخت سلطنت نشست، یک بار دیگر این حقیقت را اثبات کرد که حکومت سلطنتی همچون بازي قماري است، و در وراثت سلطنت، هوشمندي مفرط و جنون، متحد نزدیک به یکدیگر به شمار میروند. این شاه براحتی بر تخت سلطنتی که به میراث برده بود نشست، و به عیش و نوش و لذت بردن از آنچه نصیب وي شده بود پرداخت. مردم نیز، به تقلید از او، از پیروي دستورهاي اخلاقی خشک و روش زندگی ساده و خشنی که داشتند دست برداشتند و رفته رفته آنها را فراموش کردند؛ ثروت به اندازهاي ناگهانی به چنگ ایشان افتاده بود که فرصت بهره برداري عاقلانه از آن را نداشتند. مردم طبقات بالاي اجتماع بندة مد و زندگی تجملی شده بودند؛ مردانشان شلوارهاي قلابدوزي شده میپوشیدند، و زنان خود را با غازه و جواهر میآراستند؛ حتی زین و برگ اسبان را نیز با طلا زینت میدادند. قوم ساده اي که پیش از آن از راه چوپانی زندگی میکردند، و از سوار شدن بر ارابه هاي خشکی که چرخهاشان جز گردههاي ناهموار بریده شده از تنۀ درختان نبود لذت میبردند، اکنون کارشان آن بود که بر ارابه هاي گرانبها سوار شوند، و از مجلس جشنی به مجلس دیگر بروند. نخستین شاهان ایشان به دادگستري بر خود میبالیدند، ولی ایشتوویگو، که روزي نسبت به هارپاگ خشمناك شده بود، دستور داد از تن بیسر و دست فرزند او خوراکی فراهم آوردند و پدر را مجبور کردند که گوشت تن فرزندش را بخورد. هارپاگ فرمان را اجرا کرد و گفت هر چه شاه امر فرماید مایۀ شادي او میشود؛ ولی کینه را دردل خود نگاه داشت و بعدها به کمک کوروش برخاست تا ایشتوویگو را خلع کند. کوروش جوان، فرماندار ولایت انشان (شامل خوزستان و بختیاري)، که در فرمان مادیان بود، علیه شاه زن صفت و ستمگر اکباتان قیام کرد؛ خود مادها از پیروزي وي بر این مردم خودکامه شاد شدند و به شاهی او خشنودي نمودند: و تقریباً هیچ کس با او از در مخالفت در نیامد. تنها یک جنگ کافی بود تا دولت فرمانرواي ماد و حاکم بر پارس (ایران) به صورت فرمانبردار یک فرد پارسی درآید؛ پس از آن، دولت پارس رفته رفته کارش به جایی رسید که تمام خاور نزدیک را به زیر فرمان خود درآورد .
✅دریچه کتاب
@daricheketab
#ویل_دورانت
جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۴)
انقراض دولت ماد بسیار سریعتر از تشکیل آن صورت گرفت. اژدهاك یا ایشتوویگو، که به جاي پدر خود هووخشتره به تخت سلطنت نشست، یک بار دیگر این حقیقت را اثبات کرد که حکومت سلطنتی همچون بازي قماري است، و در وراثت سلطنت، هوشمندي مفرط و جنون، متحد نزدیک به یکدیگر به شمار میروند. این شاه براحتی بر تخت سلطنتی که به میراث برده بود نشست، و به عیش و نوش و لذت بردن از آنچه نصیب وي شده بود پرداخت. مردم نیز، به تقلید از او، از پیروي دستورهاي اخلاقی خشک و روش زندگی ساده و خشنی که داشتند دست برداشتند و رفته رفته آنها را فراموش کردند؛ ثروت به اندازهاي ناگهانی به چنگ ایشان افتاده بود که فرصت بهره برداري عاقلانه از آن را نداشتند. مردم طبقات بالاي اجتماع بندة مد و زندگی تجملی شده بودند؛ مردانشان شلوارهاي قلابدوزي شده میپوشیدند، و زنان خود را با غازه و جواهر میآراستند؛ حتی زین و برگ اسبان را نیز با طلا زینت میدادند. قوم ساده اي که پیش از آن از راه چوپانی زندگی میکردند، و از سوار شدن بر ارابه هاي خشکی که چرخهاشان جز گردههاي ناهموار بریده شده از تنۀ درختان نبود لذت میبردند، اکنون کارشان آن بود که بر ارابه هاي گرانبها سوار شوند، و از مجلس جشنی به مجلس دیگر بروند. نخستین شاهان ایشان به دادگستري بر خود میبالیدند، ولی ایشتوویگو، که روزي نسبت به هارپاگ خشمناك شده بود، دستور داد از تن بیسر و دست فرزند او خوراکی فراهم آوردند و پدر را مجبور کردند که گوشت تن فرزندش را بخورد. هارپاگ فرمان را اجرا کرد و گفت هر چه شاه امر فرماید مایۀ شادي او میشود؛ ولی کینه را دردل خود نگاه داشت و بعدها به کمک کوروش برخاست تا ایشتوویگو را خلع کند. کوروش جوان، فرماندار ولایت انشان (شامل خوزستان و بختیاري)، که در فرمان مادیان بود، علیه شاه زن صفت و ستمگر اکباتان قیام کرد؛ خود مادها از پیروزي وي بر این مردم خودکامه شاد شدند و به شاهی او خشنودي نمودند: و تقریباً هیچ کس با او از در مخالفت در نیامد. تنها یک جنگ کافی بود تا دولت فرمانرواي ماد و حاکم بر پارس (ایران) به صورت فرمانبردار یک فرد پارسی درآید؛ پس از آن، دولت پارس رفته رفته کارش به جایی رسید که تمام خاور نزدیک را به زیر فرمان خود درآورد .
✅دریچه کتاب
@daricheketab
دریچه کتاب
#تاریخ_تمدن #ویل_دورانت جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۴) انقراض دولت ماد بسیار سریعتر از تشکیل آن صورت گرفت. اژدهاك یا ایشتوویگو، که به جاي پدر خود هووخشتره به تخت سلطنت نشست، یک بار دیگر این حقیقت را اثبات کرد…
شاهان بزرگ
کوروش یکی از کسانی بود که گویا براي فرمانروایی آفریده شده اند و، به گفتۀ امرسن، همۀ مردم از تاجگذاري ایشان شاد میشوند. روح شاهانه داشت و شاهانه به کار برمی خاست؛ در ادارة امور به همان گونه شایستگی داشت که در کشور گشایی هاي حیرت انگیز خود؛ با شکست خوردگان به بزرگواري رفتار میکرد و نسبت به دشمنان سابق خود مهربانی میکرد. پس، مایۀ شگفتی نیست که یونانیان دربارة وي داستانهاي بیشمار نوشته و او را بزرگترین پهلوان جهان، پیش از اسکندر، دانسته باشند.
کوروش زیبا و خوش اندام بوده، چه پارسیان تا آخرین روزهاي دورة هنر باستانی خویش به وي همچون نمونۀ زیبایی اندام می نگریسته اند؛ دیگر اینکه وي مؤسس سلسلۀ هخامنشی یا سلسلۀ «شاهان بزرگ» است، که در نامدارترین دورة تاریخ ایران بر آن سرزمین سلطنت میکرده اند؛ دیگر آنکه کوروش سربازان مادي و پارسی را چنان منظم ساخت که به صورت قشون شکست ناپذیري درآمد؛ بر ساردیس و بابل مسلط شد؛ و فرمانروایی اقوام سامی را بر باختر آسیا چنان پایان داد که، تا هزار سال پس از آن، دیگر نتوانستند دولت و حکومتی بسازند؛ تمام کشورهایی را که قبل از وي در تحت تسلط آشور و بابل و لیدیا و آسیاي صغیر بود ضمیمۀ پارس ساخت، و از مجموع آنها یک دولت شاهنشانی و امپراطوري ایجاد کرد که بزرگترین سازمان سیاسی قبل از دولت روم قدیم، و یکی از خوش اداره ترین دولتهاي همۀ دوره هاي تاریخی به شمار میرود.
آن اندازه که از افسانه ها برمیآید، کوروش از کشورگشایانی بوده است که بیش از هر کشورگشاي دیگر او را دوست می داشته اند، و پایه هاي سلطنت خود را بر بخشندگی و خوي نیکو قرار داده بود. دشمنان وي از نرمی و گذشت او آگاه بودند، و به همین جهت در جنگ با کوروش مانند کسی نبودند که با نیروي نومیدي میجنگد و میداند چاره اي نیست جز اینکه بکشد یا خود کشته شود. پیش از این - بنا به روایت هرودوت - دانستیم که چگونه کرزوس را از سوختن درمیان هیزمهاي افروخته رهانید و بزرگش داشت و او را از رایزنان خود ساخت؛ نیز از بخشندگی و نیکی رفتار او با یهودیان سخن گفتیم. یکی از ارکان سیاست و حکومت وي آن بود که، براي ملل و اقوام مختلفی که اجزاي امپراطوري او را تشکیل میدادند، به آزادي عقیدة دینی و عبادت معتقد بود؛ این خود میرساند که بر اصل اول حکومت کردن بر مردم آگاهی داشت و می دانست که دین از دولت نیرومندتر است. به همین جهت است که وي هرگز شهرها را غارت نمیکرد و معابد را ویران نمیساخت، بلکه نسبت به خدایان ملل مغلوب به چشم احترام مینگریست و براي نگاهداري پرستشگاهها و آرامگاههاي خدایان، از خود، کمک مالی نیز میکرد. حتی مردم بابل، که در برابر او سخت ایستادگی کرده بودند، در آن هنگام که احترام وي را نسبت به معابد و خدایان خویش دیدند، بگرمی برگرد او جمع شدند و مقدم او را پذیرفتند. هر وقت سرزمینی را میگشود که جهانگشاي دیگري پیش از وي به آنجا نرفته بود، با کمال تقوا و ورع، قربانیهایی به خدایان محل تقدیم میکرد؛ مانند ناپلئون، همۀ ادیان را قبول داشت و میان آنها فرقی نمی گذاشت؛ و با مرحمتی بیش از ناپلئون به تکریم همۀ خدایان میپرداخت. وي از لحاظ دیگري نیز به ناپلئون شبیه بود، چه مانند وي، قربانی بلندپروازي فراوان خویش شد. هنگامی که از گشودن همۀ سرزمینهاي خاور نزدیک آسوده شد، درصدد بر آمد که ماد و پارس را از هجوم بدویانی که در آسیاي میانه منزل داشتند خلاص کند؛ و چنان به نظر میرسد که در این حمله هاي خود، تاکنار نهر سیحون در شمال، و تا هندوستان درخاور پیش رفته باشد؛ در همین گیرودارها، و در آن زمان که به منتهاي بزرگی خود رسیده بود، در جنگ با قبایل ماساگت، که از قبایل گمنام ساکن در سواحل جنوبی دریاي خزر بودند، کشته شد.
کوروش نیز، مانند اسکندر، امپراطوري بزرگی را به چنگ آورد، ولی پیش از اینکه فرصت سازمان دادن به آن پیدا کند، اجل آن امپراطوري را از چنگش بیرون آورد .
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۵)
✅دریچه کتاب
@daricheketab
کوروش یکی از کسانی بود که گویا براي فرمانروایی آفریده شده اند و، به گفتۀ امرسن، همۀ مردم از تاجگذاري ایشان شاد میشوند. روح شاهانه داشت و شاهانه به کار برمی خاست؛ در ادارة امور به همان گونه شایستگی داشت که در کشور گشایی هاي حیرت انگیز خود؛ با شکست خوردگان به بزرگواري رفتار میکرد و نسبت به دشمنان سابق خود مهربانی میکرد. پس، مایۀ شگفتی نیست که یونانیان دربارة وي داستانهاي بیشمار نوشته و او را بزرگترین پهلوان جهان، پیش از اسکندر، دانسته باشند.
کوروش زیبا و خوش اندام بوده، چه پارسیان تا آخرین روزهاي دورة هنر باستانی خویش به وي همچون نمونۀ زیبایی اندام می نگریسته اند؛ دیگر اینکه وي مؤسس سلسلۀ هخامنشی یا سلسلۀ «شاهان بزرگ» است، که در نامدارترین دورة تاریخ ایران بر آن سرزمین سلطنت میکرده اند؛ دیگر آنکه کوروش سربازان مادي و پارسی را چنان منظم ساخت که به صورت قشون شکست ناپذیري درآمد؛ بر ساردیس و بابل مسلط شد؛ و فرمانروایی اقوام سامی را بر باختر آسیا چنان پایان داد که، تا هزار سال پس از آن، دیگر نتوانستند دولت و حکومتی بسازند؛ تمام کشورهایی را که قبل از وي در تحت تسلط آشور و بابل و لیدیا و آسیاي صغیر بود ضمیمۀ پارس ساخت، و از مجموع آنها یک دولت شاهنشانی و امپراطوري ایجاد کرد که بزرگترین سازمان سیاسی قبل از دولت روم قدیم، و یکی از خوش اداره ترین دولتهاي همۀ دوره هاي تاریخی به شمار میرود.
آن اندازه که از افسانه ها برمیآید، کوروش از کشورگشایانی بوده است که بیش از هر کشورگشاي دیگر او را دوست می داشته اند، و پایه هاي سلطنت خود را بر بخشندگی و خوي نیکو قرار داده بود. دشمنان وي از نرمی و گذشت او آگاه بودند، و به همین جهت در جنگ با کوروش مانند کسی نبودند که با نیروي نومیدي میجنگد و میداند چاره اي نیست جز اینکه بکشد یا خود کشته شود. پیش از این - بنا به روایت هرودوت - دانستیم که چگونه کرزوس را از سوختن درمیان هیزمهاي افروخته رهانید و بزرگش داشت و او را از رایزنان خود ساخت؛ نیز از بخشندگی و نیکی رفتار او با یهودیان سخن گفتیم. یکی از ارکان سیاست و حکومت وي آن بود که، براي ملل و اقوام مختلفی که اجزاي امپراطوري او را تشکیل میدادند، به آزادي عقیدة دینی و عبادت معتقد بود؛ این خود میرساند که بر اصل اول حکومت کردن بر مردم آگاهی داشت و می دانست که دین از دولت نیرومندتر است. به همین جهت است که وي هرگز شهرها را غارت نمیکرد و معابد را ویران نمیساخت، بلکه نسبت به خدایان ملل مغلوب به چشم احترام مینگریست و براي نگاهداري پرستشگاهها و آرامگاههاي خدایان، از خود، کمک مالی نیز میکرد. حتی مردم بابل، که در برابر او سخت ایستادگی کرده بودند، در آن هنگام که احترام وي را نسبت به معابد و خدایان خویش دیدند، بگرمی برگرد او جمع شدند و مقدم او را پذیرفتند. هر وقت سرزمینی را میگشود که جهانگشاي دیگري پیش از وي به آنجا نرفته بود، با کمال تقوا و ورع، قربانیهایی به خدایان محل تقدیم میکرد؛ مانند ناپلئون، همۀ ادیان را قبول داشت و میان آنها فرقی نمی گذاشت؛ و با مرحمتی بیش از ناپلئون به تکریم همۀ خدایان میپرداخت. وي از لحاظ دیگري نیز به ناپلئون شبیه بود، چه مانند وي، قربانی بلندپروازي فراوان خویش شد. هنگامی که از گشودن همۀ سرزمینهاي خاور نزدیک آسوده شد، درصدد بر آمد که ماد و پارس را از هجوم بدویانی که در آسیاي میانه منزل داشتند خلاص کند؛ و چنان به نظر میرسد که در این حمله هاي خود، تاکنار نهر سیحون در شمال، و تا هندوستان درخاور پیش رفته باشد؛ در همین گیرودارها، و در آن زمان که به منتهاي بزرگی خود رسیده بود، در جنگ با قبایل ماساگت، که از قبایل گمنام ساکن در سواحل جنوبی دریاي خزر بودند، کشته شد.
کوروش نیز، مانند اسکندر، امپراطوري بزرگی را به چنگ آورد، ولی پیش از اینکه فرصت سازمان دادن به آن پیدا کند، اجل آن امپراطوري را از چنگش بیرون آورد .
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۵)
✅دریچه کتاب
@daricheketab
دریچه کتاب
شاهان بزرگ کوروش یکی از کسانی بود که گویا براي فرمانروایی آفریده شده اند و، به گفتۀ امرسن، همۀ مردم از تاجگذاري ایشان شاد میشوند. روح شاهانه داشت و شاهانه به کار برمی خاست؛ در ادارة امور به همان گونه شایستگی داشت که در کشور گشایی هاي حیرت انگیز خود؛ با…
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۶)
نقص بزرگی که بر خلق و خوي کوروش لکه اي باقی گذاشته آن بود که گاهی بیحساب قساوت و بیرحمی داشته است. این بیرحمی به پسر نیمه دیوانۀ وي کمبوجیه به ارث رسید، بیآنکه نکه از کرم و بزرگواري پدر چیزي به او رسیده باشد. وي پادشاهی خویش را با کشتن برادر و رقیب خویش، به نام بردیا (به یونانی،: سمردیس)، آغاز کرد؛ پس از آن، به طمع رسیدن به ثروت فراوان مصر، به آن سرزمین هجوم برد و حدود امپراطوري پارس را تا رود نیل پیش برد. در این کار کامیاب شد، ولی چنانکه ظاهر است سلامت عقل خویش را بر سر این کار گذاشت. در راه رسیدن به شهر ممفیس با دشواري فراوان روبرو نشد، ولی قشونی که براي تسخیر واحۀ عمون فرستاده بود، همه، در بیابان تلف شدند؛ نیز قشونی که براي گرفتن (کارتاژ) قرطاجه فرستاده بود دچار شکست شد؛ این از آن جهت بود که ناویان ناوگان پارس، که همه از مردم فنیقیه بودند، از حمله کردن به مستعمرة فنیقی سرباز زدند. کبوجیه که چنین دید از جا در رفت و فرزانگی و گذشت پدر را فراموش کرد. دین همه مصریان را ریشخند کرد، و با خنجر خویش گاو مقدسی را که مصریان می پرستیدند (آپیس ا) ز پاي درآورد. به این کار نیز بس نکرد، بلکه نعشهاي مومیایی شدة شاهان را از گورها بیرون کشید و به لعنتهاي قدیمیی که براي نبش کنندگان قبور شده بود هم توجهی نکرد؛ معابد را با پلیدي آلود و فرمان داد تا بتهایی را که در آنها بود بسوزانند. گمان وي آن بود که با چنین کارها مردم مصر از بند خرافات و اوهام رهایی خواهند یافت. چون دچار حملۀ بیماري شد - که شاید آن بیماري نوبه هاي صرعی بوده است - براي مصریان شکی نماند که این بیماري کیفري است که خدایان به او داده اند؛ از آن پس دیگر هیچ مصریی در راستی و درستی دینی خویش شک نداشت. کبوجیه، براي آنکه زشتیهاي حکومت مطلقه را هر چه بیشتر آشکار سازد، همان کاري را کرد که ناپلئون بر اثر حمله هاي دلدرد سخت خویش انجام میداد؛ به این معنی که خواهر و همسر خود رکسانه را کشت و پسر خود پرکساسپس را به تیر زد، و دوازده نفر از بزرگان پارسی را زنده به گور کرد، و به کشتن کرزوس فرمان داد و پس از آن پشیمان شد، و چون دانست که حکم او را اجرا نکردهاند اند خوشحال شد، ولی کسانی را که از اجراي آن تن زده بودند کیفر داد. در آن هنگام که به پارس باز می گشت خبر یافت که غاصبی بر تاج و تخت دست یافته و در همه جا مردم، با افروختن آتش انقلاب، از این مدعی تخت و تاج حمایت میکنند. از این لحظه نام کمبوجیه در تاریخ پنهان میشود؛ بنا به بعضی از روایات، چون این خبر به وي رسید، خودکشی کرد. آن غاصب مدعی بود که همان بردیا برادر شاه است که با معجزه اي از خشم برادرش کمبوجیه و کشته شدن رهایی یافته است. ولی حقیقت امر این است که وي یکی از روحانیان متعصب و از پیروان دین مجوسی قدیم بود که میخواستند آیین زردشتی را، که دین رسمی دربار پارس بود، از میان بردارند. پس از آن، شورش دیگري در سرزمین پارس برپا شد که در نتیجه آن مرد غاصب از تخت سلطنت فرو کشیده شد؛ کسانی که در این شورش دست داشتند هفت نفر از بزرگان کشور بودند؛ پس از آن از میان خود یکی را، به نام داریوش پسر هیشتاسپ، به سلطنت برگزیدند؛ پادشاهی بزرگترین شاهنشاهان پارس با همین خونریزي آغاز شد.
✅دریچه کتاب
@daricheketab
#ویل_دورانت
جلد اول #مشرق_زمین، #گاهوارة_تمدن
کتاب اول : خاور نزدیک- فصل سیزدهم پارس (۶)
نقص بزرگی که بر خلق و خوي کوروش لکه اي باقی گذاشته آن بود که گاهی بیحساب قساوت و بیرحمی داشته است. این بیرحمی به پسر نیمه دیوانۀ وي کمبوجیه به ارث رسید، بیآنکه نکه از کرم و بزرگواري پدر چیزي به او رسیده باشد. وي پادشاهی خویش را با کشتن برادر و رقیب خویش، به نام بردیا (به یونانی،: سمردیس)، آغاز کرد؛ پس از آن، به طمع رسیدن به ثروت فراوان مصر، به آن سرزمین هجوم برد و حدود امپراطوري پارس را تا رود نیل پیش برد. در این کار کامیاب شد، ولی چنانکه ظاهر است سلامت عقل خویش را بر سر این کار گذاشت. در راه رسیدن به شهر ممفیس با دشواري فراوان روبرو نشد، ولی قشونی که براي تسخیر واحۀ عمون فرستاده بود، همه، در بیابان تلف شدند؛ نیز قشونی که براي گرفتن (کارتاژ) قرطاجه فرستاده بود دچار شکست شد؛ این از آن جهت بود که ناویان ناوگان پارس، که همه از مردم فنیقیه بودند، از حمله کردن به مستعمرة فنیقی سرباز زدند. کبوجیه که چنین دید از جا در رفت و فرزانگی و گذشت پدر را فراموش کرد. دین همه مصریان را ریشخند کرد، و با خنجر خویش گاو مقدسی را که مصریان می پرستیدند (آپیس ا) ز پاي درآورد. به این کار نیز بس نکرد، بلکه نعشهاي مومیایی شدة شاهان را از گورها بیرون کشید و به لعنتهاي قدیمیی که براي نبش کنندگان قبور شده بود هم توجهی نکرد؛ معابد را با پلیدي آلود و فرمان داد تا بتهایی را که در آنها بود بسوزانند. گمان وي آن بود که با چنین کارها مردم مصر از بند خرافات و اوهام رهایی خواهند یافت. چون دچار حملۀ بیماري شد - که شاید آن بیماري نوبه هاي صرعی بوده است - براي مصریان شکی نماند که این بیماري کیفري است که خدایان به او داده اند؛ از آن پس دیگر هیچ مصریی در راستی و درستی دینی خویش شک نداشت. کبوجیه، براي آنکه زشتیهاي حکومت مطلقه را هر چه بیشتر آشکار سازد، همان کاري را کرد که ناپلئون بر اثر حمله هاي دلدرد سخت خویش انجام میداد؛ به این معنی که خواهر و همسر خود رکسانه را کشت و پسر خود پرکساسپس را به تیر زد، و دوازده نفر از بزرگان پارسی را زنده به گور کرد، و به کشتن کرزوس فرمان داد و پس از آن پشیمان شد، و چون دانست که حکم او را اجرا نکردهاند اند خوشحال شد، ولی کسانی را که از اجراي آن تن زده بودند کیفر داد. در آن هنگام که به پارس باز می گشت خبر یافت که غاصبی بر تاج و تخت دست یافته و در همه جا مردم، با افروختن آتش انقلاب، از این مدعی تخت و تاج حمایت میکنند. از این لحظه نام کمبوجیه در تاریخ پنهان میشود؛ بنا به بعضی از روایات، چون این خبر به وي رسید، خودکشی کرد. آن غاصب مدعی بود که همان بردیا برادر شاه است که با معجزه اي از خشم برادرش کمبوجیه و کشته شدن رهایی یافته است. ولی حقیقت امر این است که وي یکی از روحانیان متعصب و از پیروان دین مجوسی قدیم بود که میخواستند آیین زردشتی را، که دین رسمی دربار پارس بود، از میان بردارند. پس از آن، شورش دیگري در سرزمین پارس برپا شد که در نتیجه آن مرد غاصب از تخت سلطنت فرو کشیده شد؛ کسانی که در این شورش دست داشتند هفت نفر از بزرگان کشور بودند؛ پس از آن از میان خود یکی را، به نام داریوش پسر هیشتاسپ، به سلطنت برگزیدند؛ پادشاهی بزرگترین شاهنشاهان پارس با همین خونریزي آغاز شد.
✅دریچه کتاب
@daricheketab
دین زردشت به وسیله سلسله ساسانیان اقتدار و استیلای سابق خود را باز یافت؛ زمین ها و عشر[یک دهم] محصولات کشاورزی به موبدان اختصاص داشت؛ دولت بر دین استوار بود، همچنان که در اروپای آن زمان نیز چنان بود.
موبد موبدان، که قدرتش فقط از خود شاه کمتر بود، بر یک طبقه مقتدر و حاضر در صحنه، که افراد آن مُغان نامیده می شدند و مقامشان ارثی بود، حکومت می کرد.
مُغان بر حیات روحی تمام ایرانیان فرمانروایی داشتند، گنهکاران و طاغیان را از دوزخ می ترساندند، و به مدت چهار قرن افکار ایرانیان را در بند نگاه داشتند. اینان گهگاه شارمندان را از اجحاف مأموران مالیات، و بینوایان را از جور زورمندان حفظ می کردند. تشکیلات مغان چندان ثروتمند بود که شاهان گاه مبالغ هنگفتی از خزانه های معابد قرض می کردند.
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
ترجمه ابوالقاسم طاهری، جلد چهارم،ص۱۷۲
✅دریچه کتاب
@daricheketab
موبد موبدان، که قدرتش فقط از خود شاه کمتر بود، بر یک طبقه مقتدر و حاضر در صحنه، که افراد آن مُغان نامیده می شدند و مقامشان ارثی بود، حکومت می کرد.
مُغان بر حیات روحی تمام ایرانیان فرمانروایی داشتند، گنهکاران و طاغیان را از دوزخ می ترساندند، و به مدت چهار قرن افکار ایرانیان را در بند نگاه داشتند. اینان گهگاه شارمندان را از اجحاف مأموران مالیات، و بینوایان را از جور زورمندان حفظ می کردند. تشکیلات مغان چندان ثروتمند بود که شاهان گاه مبالغ هنگفتی از خزانه های معابد قرض می کردند.
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
ترجمه ابوالقاسم طاهری، جلد چهارم،ص۱۷۲
✅دریچه کتاب
@daricheketab
مردم انگلستان، که اکنون پیرو و طرفدار قانونند، در طی تاریخ هیچ گاه چون آن زمان[قرن 15میلادی] دور از قانون و طاغی نبوده اند.
صد سال جنگ، مردم را حیوان صفت و درنده خو کرده بود؛ نجبا و اشرافی که از نبرد فرانسه بازگشته بودند در انگلستان به جان یکدیگر افتادند و سربازان آزادشده را در تیول خود به کار گماشتند. حرص و آز اشراف و سوداگران به پول تمام قوانین اخلاقی را لگدمال می کرد.
سرقت های کوچک بی شمار رخ می داد. سوداگران کالای تقلبی می فروختند و وزنه های نادرست به کار می بردند. یک بار تقلب در جنس و مقدار کالای صادراتی به تجارت خارجی انگلستان لطمه شدیدی زد.
ارتشا عمومیت داشت. قضات تقریبا بدون دریافت «پیشکشی» به قضا نمی نشستند؛ به دادرسان رشوه داده می شد تا در محاکمه از متظلم، ظالم، و یا هر دو جانبداری کنند. ماموران مالیاتی را تطمیع می کردند تا حکم معافیت صادر کنند، و افسرانی را که برای سربازگیری می رفتند، چنان می فریفتند که شهری را به کلی از قلم بیندازند.
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
ترجمه فریدون بدره ای و سهیل آذری و پرویز مرزبان، جلد ششم، ص ۱۳۸ و ۱۳۷
✅دریچه کتاب
@daricheketab
صد سال جنگ، مردم را حیوان صفت و درنده خو کرده بود؛ نجبا و اشرافی که از نبرد فرانسه بازگشته بودند در انگلستان به جان یکدیگر افتادند و سربازان آزادشده را در تیول خود به کار گماشتند. حرص و آز اشراف و سوداگران به پول تمام قوانین اخلاقی را لگدمال می کرد.
سرقت های کوچک بی شمار رخ می داد. سوداگران کالای تقلبی می فروختند و وزنه های نادرست به کار می بردند. یک بار تقلب در جنس و مقدار کالای صادراتی به تجارت خارجی انگلستان لطمه شدیدی زد.
ارتشا عمومیت داشت. قضات تقریبا بدون دریافت «پیشکشی» به قضا نمی نشستند؛ به دادرسان رشوه داده می شد تا در محاکمه از متظلم، ظالم، و یا هر دو جانبداری کنند. ماموران مالیاتی را تطمیع می کردند تا حکم معافیت صادر کنند، و افسرانی را که برای سربازگیری می رفتند، چنان می فریفتند که شهری را به کلی از قلم بیندازند.
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
ترجمه فریدون بدره ای و سهیل آذری و پرویز مرزبان، جلد ششم، ص ۱۳۸ و ۱۳۷
✅دریچه کتاب
@daricheketab
کالیگولا [امپراتور روم باستان]سناتورها را میگذاشت که به منظور احترام، پای او را ببوسند. برای اسب مسابقهاش، به نام اینکیتاتوس غرفهای از مرمر و آخوری از عاج ساخت، اسب را به صرف شام دعوت کرد و خیال داشت آن را کنسول کند.
به جلادان دستور داده بود قربانیان را با زخم های متعدد خفیف بکشند. وقتی گوشت برای غذا دادن به حیوانات سبع[درنده] که جهت مبارزه گلادیاتورها نگاهداری میشدند، کم آمد، کالیوگولا دستور داد تمامی زندانیان سر طاس را به نفع عامه به حیوانات بخورانند. آخرین تفریح کالیگولا آن بود که خود را خدا و برابر خود یوپیتر (ژوپیتر) اعلام کند.
عاقبت یکی از تریبونهای گارد، به نام کاسیوس خایرئا، که از الفاظ زشت و ناپسندی که هر روز کالیگولا به جای کلمه عبور تحویل او می داد، به جان آمده بود، کالیگولا را در یکی از دالانهای نهان کاخ کشت. کالیگولا لقب این امپراتور بود، به معنای چکمه کوتاه
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
ترجمه حمید عنایت و پرویز داریوش و علی اصغر سروش، جلد سوم، ص ۳۱۷
✅دریچه کتاب
@daricheketab
به جلادان دستور داده بود قربانیان را با زخم های متعدد خفیف بکشند. وقتی گوشت برای غذا دادن به حیوانات سبع[درنده] که جهت مبارزه گلادیاتورها نگاهداری میشدند، کم آمد، کالیوگولا دستور داد تمامی زندانیان سر طاس را به نفع عامه به حیوانات بخورانند. آخرین تفریح کالیگولا آن بود که خود را خدا و برابر خود یوپیتر (ژوپیتر) اعلام کند.
عاقبت یکی از تریبونهای گارد، به نام کاسیوس خایرئا، که از الفاظ زشت و ناپسندی که هر روز کالیگولا به جای کلمه عبور تحویل او می داد، به جان آمده بود، کالیگولا را در یکی از دالانهای نهان کاخ کشت. کالیگولا لقب این امپراتور بود، به معنای چکمه کوتاه
#تاریخ_تمدن
#ویل_دورانت
ترجمه حمید عنایت و پرویز داریوش و علی اصغر سروش، جلد سوم، ص ۳۱۷
✅دریچه کتاب
@daricheketab