چیستا_دو
2.96K subscribers
347 photos
167 videos
3 files
448 links
داستانهای چیستایثربی_او یکزن _ خواب گل سرخ و..تنها کانال موثق قصه ها ی من که ؛شخصا زیر نظرخودم، چیستا، اداره میشود. ادرس کانال #رسمی من این است
@chista_yasrebi
Download Telegram
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
🤣🤣🤣

خب میرقصن
کار بدی که نمیکنن!

شب شده پر ستاره....
چشمک بزن دوباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌....

این بود ؟!

😂😂😂😂

ای خدا فدات

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا

#نویسنده
#فیلمنامه#نمایشنامه_نویس
#کارگردان_تئاتر
#فیلم_مستند

#تاتریها

#دختر_آتیش_پاره
#اندی
#کورس
#موزیک
#رقص
#کلیپ

چرا نه ؟!
چرا شاد نباشیم؟!
تو دو روز دنیا
چرا همه ش غصه بخوریم؟

این #کلیپ ، خیلی در یوتیوب پر بازدید بود.
پشت صحنه شم دارم..
.

واقعا خیلی بااین آهنگ ، تمرین کردن....

.

پرچم #ایران و #ایرانی بالاست.
اگه یه دونه از این #ویدئو ها به زودی نساختم؟
🤣🤣🤣
چرا نه....

وقتی مردم ؛ حس خوبی پیدا میکنن،
و پشتشم ؛ کلی تمرینه و تلاش ....

بسازم؟!
😁😁😂میسازم.....

#داوطلبان بیان #دایرکت....😎
#موزیک
#chistayasrebi

#chista_yasrebi
@chistayasrebiofficialpage
#dance
https://www.instagram.com/tv/CMIWGnuFp_4/?igshid=tqkn4dp4ndv7
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
با تشکر از #تاتر_ملی_آرخه و برگزاری نظر سنجی ،

دوستان میدانند که عمر نوشتن و تاتر کار کردنِ من
همسن دوران نوجوانی ام، تاکنون است.

و در سالهای سخت کرونا
اتفاقا بیشترین تعداد #نمایشنامه از من چاپ شد...

#نشر_قطره
#سایت_طاقچه

و بیشترین تعداد اجراها در شهرستانها از آثارم...
در این پنج سال ،

که به کارگردانان جوانشان افتخار میکنم

#تاتر بخش اساسی از زندگی من بوده، هست و خواهد بود
حتی وقتی روی صحنه نباشم !....

مثل یک تاتری زندگی کردن؛ هنر میخواهد
و #سلحشوری

و در عین حال
#فروتنی

با احترام به شما که رای دادید 💎🙏

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

#تاتریها
#نمایشنامه_نویس
#منتقد
#کارگردان

با تشکر از پیج محترم
@arkheh_news

و همه ی #شما که رای دادید

#چیستا 💙

#ChistaYasrebi
#chista_yasrebi
#theatre#drama
#playwrights
https://www.instagram.com/p/CUSHV2ysilU/?utm_medium=share_sheet
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
من سال۹۸، چند نفر را باهم از دست دادم.
درفواصل نزدیک.

همان موقع برای ورکشاپ نمایشنامه نویسی به کیش دعوت شدم وفقط یادم است بد حال بودم.
همین یادم است،
و اینکه دخترم با من بود و قایق؛سوار شدیم
ومن از آب میترسم!
میدانیدکه،
رمان #شیدا_و_صوفی راخوانده اید.‌

نیمه شبِ صبحی که پروازِ برگشت داشتیم ، درهتل حالم بد شد.
به خانم مهربانی به نام طوبی؛ پیام دادم:
تهوع دارم وقرص اعصاب میخواهم.
درشهر کیش بدون نسخه دکتر، قرص آرام بخش نمیدهند و من قرصی نداشتم.او نمیتوانست کاری کند‌!

دخترم سرخوش بود.عاشق آب است.سرِشب،کنار آب بودیم،برای خداحافظی با کیش که دخترم دوستش داشت.
گفت:مرا باز ببر کنار آب!
و بلندشد.
سه نصفه شب؟!با آن حال من؟!
بوی جسد سوخته در بینی ام،دهانم، قلبم...سرم کلاه رفته بود.
دروغ گفته بودند وحقیقت را شنیده بودم و در سکوت،درد میکشیدم.
نفهمیدم چه شد که به جان دخترم افتادم.
آنقدر ناگهانی بود که نتوانست از خودش دفاع کند‌،وگرنه دفاع راخوب بلد است‌.
بهتر از حمله ی من.
از مدیریت هتل در زدند.
قطعا سه نصفه شب فکر کردند اتفاقی افتاده‌!
جواب ندادیم.
در را باز نکردیم.خود را به خواب زدیم !
اتفاق افتاده بود.تمام شده بود.همه چیز!

"دیگر چگونه میتوان به سوره های رسولان سر شکسته پناه آورد؟ "‌ فروغ فرخزاد عزیز؟

در تمام طول پرواز؛ دخترم روی شانه ام خواب بود؛آنقدر گریه کردم که لباسش خیس شد.
تمام عمرم را با یک‌ دروغ هدر دادم.
حالا فهمیده بودم!

دلم میخواست همانجا،میان ابرهابمانم و تمام شوم.
ابر شوم.
سوگند خوردم وقتی برگشتم، رمانی به نام #نداشتن را شروع کنم و کردم.

طول کشید. آنقدر سخت بود که‌‌ نمیشد پشت هم نوشت.لگن مادر شکست و...

حالا هر قسمت این رمان؛ در کانال خصوصی؛ اعترافی است سخت.
به دروغی که عمر ما را گرفت!
دست کم عمر مرا.‌‌‌‌‌‌

من جان گذاشتم...
اماببینید دروغها با ما چه میکنند!
بی اعتمادمان میکنند ؛
و این یعنی نداشتن هیچ چیز!
حتی امید.

آدم به جایی میرسد که دیگر هیچ چیز نمیخواهد.

عزیزی در این پیج هست که برای کار باید ببینمش؛ولی هر بار او را میبینم یاد آب و دریا میافتم ؛

مدام روز قرار را عقب میاندازم.
ببخشیدآقا!
اما من؛ هر بار ‌که شما را میبینم، انگار به اعماق آب؛
میافتم.
و نمیتوانم نفس بکشم!

و بد مدتها دوباره بدحالم.
نمیدانم چرا...
یا میدانم و سکوت میکنم.
و این دردناکتر است.‌‌

#آگاهی درد دارد...

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

#دلنوشته
#ویدئو#تاتریها

#عکس
#تاار شعر باعاطفه تهرانی عزیز و دخترم

#کتاب#داستان#قصه
https://www.instagram.com/p/CZVzZg8KCkQ/?utm_medium=share_sheet
دلم میخواست صحنه را از ما نمیگرفتید
اما شمایید دیگر....
چاپلوس؛ منفعت طلب ؛ رفیق باز و....
و ضد_هنر

شرم نمیکنید؟!

از سیزده سالگی این صحنه؛ خانه ی من بود.همین نام رادادم به افسانه ماهیان ؛ برای #کتاب " استاد سمندریان "

" این صحنه ؛ خانه ی من است"

همیشه...

شما میروید
خیلی هم مفتضحانه و بد شکل میروید!
و آهِ دل سوخته ؛ پشتتان خواهد بود.

#این_صحنه_خانه_ی_من_است.


نامی که برای کتاب استاد #سمندریان انتخاب کردم ....به تقاضای خانم ماهیان؛ که به من زنگ زد و نامی خاص برای کتاب استاد خواست.....هنوز صدایش را دارم....
یادش بخیر!

چه روزهایی بود.آن موقع افسانه برای من در نمایشی بازی میکرد؛ به نام:
آیا تو تابحال عاشق شده ای روژانو؟

رحیم نوروزی ؛ نیایش میمندی و آذر رجبی هم در آن نمایش ؛ نقش آفرینی میکردند و کار در تهران و #سنندج درخشید.اولین تاتر #فارسی_کوردی ؛ با کمک ترجمه آقای مختار‌ شکری‌ پور.

ما روی صحنه زیبا بودیم
و کار زیبا بود...

به قول #نیکول_کیدمن در انتهای #فیلم "دیگران" :

" اینجا تا ابد ؛ خانه ی ماست."

هیچکس نمیتواند آن را از مابگیرد ."

در قلهک تهران ؛ به کمک دوستان قدیم وجدید علی ؛ مشغول ایجاد یک سالن خصوصی هستیم.

شمابمانید و حوضتان...

اینجا خانه ی ماست
آیندگان قضاوت خواهند کرد.
بی هنرهای ظالمِ پشت میز نشین
لابی‌ بازی سرنوشت شومی دارد
و #رانت_خواری

به فکر سرنوشت فرزندانتان باشید

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

یک‌عدد
#نمایشنامه_نویس
#کارگردان
گاهی
صداپیشه و بازیگر
و تاابد
عاشق
نوشتن

#تاتر
#تاتریها
#صحنه
#اجرا
#موزیک
ارمغان تاریکی
#محمد_اصفهانی
عکس
علی غیاثی

#theatre
#drama#stage
#chistayasrebi
#chista_yasrebi
#playwright
#dramatist
#director
https://www.instagram.com/p/CftnFejjcLI/?igshid=MDJmNzVkMjY=