🌈🍀چکامه سبز🤍💚
226 subscribers
3.17K photos
365 videos
58 files
236 links
Download Telegram
همه عمر برندارم سر از اين خمار مستي
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستي

تو نه مثل آفتابي که حضور و غيبت افتد
دگران روند و آيند و تو همچنان که هستي

چه حکايت از فراقت که نداشتم وليکن
تو چو روي باز کردي در ماجرا ببستي

نظري به دوستان کن که هزار بار از آن به
که تحيتي نويسي و هديتي فرستي

دل دردمند ما را که اسير توست يارا
به وصال مرهمي نه چو به انتظار خستي

نه عجب که قلب دشمن شکني به روز هيجا
تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستي

برو اي فقيه دانا به خداي بخش ما را
تو و زهد و پارسايي من و عاشقي و مستي

دل هوشمند بايد که به دلبري سپاري
که چو قبله ايت باشد به از آن که خود پرستي

چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد
چه کنند اگر زبوني نکنند و زيردستي

گله از فراق ياران و جفاي روزگاران
نه طريق توست سعدي کم خويش گير و رستي

#پادشاه_سخن
#سعدی



@chekamehsabz🍀
هر که دلارام ديد از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هر که در اين دام رفت

ياد تو مي رفت و ما عاشق و بي دل بديم
پرده برانداختي کار به اتمام رفت

ماه نتابد به روز چيست که در خانه تافت
سرو نرويد به بام کيست که بر بام رفت

مشعله اي برفروخت پرتو خورشيد عشق
خرمن خاصان بسوخت خانگه عام رفت

عارف مجموع را در پس ديوار صبر
طاقت صبرش نبود ننگ شد و نام رفت

گر به همه عمر خويش با تو برآرم دمي
حاصل عمر آن دمست باقي ايام رفت

هر که هوايي نپخت يا به فراقي نسوخت
آخر عمر از جهان چون برود خام رفت

ما قدم از سر کنيم در طلب دوستان
راه به جايي نبرد هر که به اقدام رفت

همت سعدي به عشق ميل نکردي ولي
مي چو فروشد به کام عقل به ناکام رفت

#پادشاه_سخن
#سعدی


@chekamehsabz🍀
@makhfigah_channel
مخفیگاه
«بنی آدم»
خواننده: #حبیب
شعر: #سعدی
آهنگساز: #حبیب
تنظیم: #واروژان
آلبوم: کویر باور


@chekamehsabz🍀
 

غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
به طاقتی که ندارم کدام بار کشم

نه قوتی که توانم کناره جستن از او
نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم

نه دست صبر که در آستین عقل برم
نه پای عقل که در دامن قرار کشم

ز دوستان به جفا سیرگشت مردی نیست
جفای دوست زنم گر نه مردوار کشم

چو می‌توان به صبوری کشید جور عدو
چرا صبور نباشم که جور یار کشم

شراب خورده ساقی ز جام صافی وصل
ضرورت است که درد سر خمار کشم

گلی چو روی تو گر در چمن به دست آید
کمینه دیده سعدیش پیش خار کشم


 #ابو_محمد_مشرف_الدین_مصلح_بن_عبدالله_بن_مشرف، متخلص به : #سعدی


@chekamehsabz🍀
همه عمر برندارم سر از اين خمار مستي
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستي

تو نه مثل آفتابي که حضور و غيبت افتد
دگران روند و آيند و تو همچنان که هستي

چه حکايت از فراقت که نداشتم وليکن
تو چو روي باز کردي در ماجرا ببستي

نظري به دوستان کن که هزار بار از آن به
که تحيتي نويسي و هديتي فرستي

دل دردمند ما را که اسير توست يارا
به وصال مرهمي نه چو به انتظار خستي

نه عجب که قلب دشمن شکني به روز هيجا
تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستي

برو اي فقيه دانا به خداي بخش ما را
تو و زهد و پارسايي من و عاشقي و مستي

دل هوشمند بايد که به دلبري سپاري
که چو قبله ايت باشد به از آن که خود پرستي

چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد
چه کنند اگر زبوني نکنند و زيردستي

گله از فراق ياران و جفاي روزگاران
نه طريق توست سعدي کم خويش گير و رستي

#سعدی
#غزلیات


@chekamehsabz🍀
#یاد_دوست

ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست
هرچ آن به سر آیدم ز دست تو نکوست

ای مرغ سحر تو صبح برخاسته‌ای
ما خود همه شب نخفته‌ایم از غم دوست


#سعدی
#رباعیات

 @chekamehsabz🍀
#یاد_دوست

روزی گفتی شبی کنم دلشادت
وز بند غمان خود کنم آزادت

دیدی که از آن روز چه شبها بگذشت
وز گفتهٔ خود هیچ نیامد یادت؟

#سعدی

#رباعیات

@chekamehsabz🍀
چه خوش گفت زالی به فرزند خویش
چو دیدش پلنگ افکن و پیل تن

گر از عهد خردیت یاد آمدی
که بیچاره بودی در آغوش من

نکردی در این روز بر من جفا
که تو شیرمردی و من پیرزن

استاد سخن
#سعدی
#گلستان

@chekamehsabz🍀
یکی از ملوک بی انصاف پارسایی را پرسید از عبادت‌ها کدام فاضل تر است گفت تو را خواب نیم روز تا در آن یک نفس خلق را نیازاری.

ظالمی را خفته دیدم نیم روز
گفتم این فتنه است خوابش برده به

وآنکه خوابش بهتر از بیداری است
آن چنان بد زندگانی مرده به

#سعدی
#گلستان
#اول_اردیبهشت_روز_بزرگداشت_سعدی_گرامی_باد


@chekamehsabz🍀
به کسی
ندارم الفت
زِجهانیان،
مگر تو

اگرم تو
هم برانی،
سَرِ بی
کسی سلامت.

#سعدی


@chekamehsabz🍀
هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت

آخر عمر از جهان چون برود خام رفت

#سعدی

@chekamehsabz🍀
#یاد_دوست

روزی گفتی شبی کنم دلشادت
وز بند غمان خود کنم آزادت

دیدی که از آن روز چه شبها بگذشت
وز گفتهٔ خود هیچ نیامد یادت؟

#سعدی

#رباعیات

@chekamehsabz🍀
اول اردیبهشت ماه در تقویم ملی ایرانیان همزمان با سالروز تولد شیخ اجل سعدی كه فرهنگوران او را به‌عنوان استاد سخن می‌شناسند،یادروز سعدی نام گرفته است.
روز بزرگداشت #سعدی گرامی باد

@chekamehsabz🍀
این باد بهار بوستان است
یا بوی وصال دوستان است

دل می‌برد این خط نگارین
گویی خط روی دلستان است

ای مرغ به دام دل گرفتار
بازآی که وقت آشیان است

شب‌ها من و شمع می‌گدازیم
این است که سوز من نهان است

گوشم همه روز از انتظارت
بر راه و نظر بر آستان است

ور بانگ مؤذنی میاید
گویم که درای کاروان است

با آن همه دشمنی که کردی
بازآی که دوستی همان است

با قوت بازوان عشقت
سرپنجهٔ صبر ناتوان است

بیزاری دوستان دمساز
تفریق میان جسم و جان است

نالیدن دردناک سعدی
بر دعوی دوستی بیان است

آتش به نی قلم درانداخت
وین حبر که می‌رود دخان است

#سعدی

@chekamehsabz🍀
چنان قحط سالی شد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشق

چنان آسمان بر زمین شد بخیل
که لب تر نکردند زرع و نخیل

بخوشید سرچشمه‌های قدیم
نماند آب، جز آب چشم یتیم

نبودی به جز آه بیوه زنی
اگر برشدی دودی از روزنی

چو درویش بی رنگ دیدم درخت
قوی بازوان سست و درمانده سخت

نه در کوه سبزی نه در باغ شخ
ملخ بوستان خورده مردم ملخ

در آن حال پیش آمدم دوستی
از او مانده بر استخوان پوستی

وگر چه به مکنت قوی حال بود
خداوند جاه و زر و مال بود

بدو گفتم: ای یار پاکیزه خوی
چه درماندگی پیشت آمد؟ بگوی

بغرید بر من که عقلت کجاست؟
چو دانی و پرسی سؤالت خطاست

نبینی که سختی به غایت رسید
مشقت به حد نهایت رسید؟

نه باران همی آید از آسمان
نه بر می‌رود دود فریاد خوان

بدو گفتم: آخر تو را باک نیست
کشد زهر جایی که تریاک نیست

گر از نیستی دیگری شد هلاک
تو را هست، بط را ز طوفان چه باک؟

نگه کرد رنجیده در من فقیه
نگه کردن عالم اندر سفیه

که مرد ار چه بر ساحل است، ای رفیق
نیاساید و دوستانش غریق

من از بینوایی نیم روی زرد
غم بینوایان رخم زرد کرد

نخواهد که بیند خردمند، ریش
نه بر عضو مردم، نه بر عضو خویش

یکی اول از تندرستان منم
که ریشی ببینم بلرزد تنم

منغص بود عیش آن تندرست
که باشد به پهلوی بیمار سست

چو بینم که درویش مسکین نخورد
به کام اندرم لقمه زهر است و درد

یکی را به زندان درش دوستان
کجا ماندش عیش در بوستان؟


#سعدی
#بوستان


@chekamehsabz🍀
"بنیاد و بُنیان"

اغلب فرهنگها معنای این دو کلمه را یکسان نوشته‌اند، اما این دو کلمه مترادف نیستند.
بنیاد واژه‌ی فارسی به معنای پایه‌ی بنا و پیِ بنا است.
اما بنیان کلمه‌ی عربی و به معنای خود بنا و به معنای خانه است.
#######

سرای آخرت آباد کن به حسن عمل
که اعتمادِ بقا را نشاید این بنیان
#سعدی

#######

ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا
گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر
#حافظ

#باید_بدانیم
#غلط_ننویسیم

@chekamehsabz🍀
 
سگی پای صحرانشینی گزید
به خشمی که زهرش ز دندان چکید

شب از درد بیچاره خوابش نبرد
به خیل اندرش دختری بود خرد

پدر را جفا کرد و تندی نمود
که آخر تو را نیز دندان نبود؟

پس از گریه مرد پراکنده روز
بخندید کای بابک دلفروز

مرا گر چه هم سلطنت بود و بیش
دریغ آمدم کام و دندان خویش

محال است اگر تیغ بر سر خورم
که دندان به پای سگ اندر برم

توان کرد با ناکسان بد رگی
ولیکن نیاید ز مردم سگی

#سعدی

@chekamehsabz🍀
ظالمی را خفته دیدم نیم‌روز
گفتم این فتنه است خوابش برده بِه

وآنکه خوابش بهتر از بیداری است
آن‌چنان بد زندگانی مرده به

#سعدی

@chekamehsabz🍀