"گفته ای میمانی اما لهجه ات برگشتنی ست "
قولهایت چون دل من ساده و بشکستنی ست

عهد و پیمان ها شکستی بارها و بارها
یاد آن ضرب المثل که وعده ات سر خرمنی ست

ظالمی از نوع پنبه سر بُران سنگدل
تیغ بُرّان نگاهت مثل دستت آهنی ست

ظاهرا زیبایی و در باطنت بد طینتی
ذات بد نیکو نگردد خصلتت اهریمنی ست

کاش دنیا چرخه ی تکرار بی انکار داشت
تا بفهمانم به دنیا کار و بارت دشمنی ست


#حسین_ابراهیم_نژاد


@chekamehsabz🍀

#عکسواره


@chekamehsabz🍀

#عکسواره


تو که باشی
خاطره ی پاییز را دفن میکنم
زمستان در آغوشت گم می شوم
و به بهار آرزوهایم می اندیشم


#فاطمه_هاشمی


@chekamehsabz🍀

#عکسواره


و خدا در حدفاصل بین تار ابریشمی موهایت خانه دارد
ومعجزه در ساده ترین اتفاقست
وآن لبخند توست!
چه فرقی میکند پاییز کمین کرده باشد؟
درگلدان آغوش تو سبز خواهم شد
مثل گلهای آپارتمانی که همیشه سبزند
مرا به سادگی اتاقت هدیه کن!
پرنده پشت پنجره رازهایی از بهار دارد که بر دلش سنگینی آواز میکند
شانه ات را بمن بده
گوشت را به پرنده....


#شکوفه_پورصفری


@chekamehsabz🍀

#عکسواره


در تلاطم های طوفان زندگی
فهمیدم ...
پارو زدن بی فایده ست
موجهای غم سنگین اند
باید رها کرد و غرق شد
ساحل!. پذیرای
جسم های بی جان است تا زنده

#حسین_ابراهیم_نژاد


@chekamehsabz🍀

#عکسواره


بی سر
به تماشای تو

همچون مرده ای بی تحرک
در فصلی از انتظار
جان میدهم

#مهناز_رضازاده

@chekamehsabz🍀

#عکسواره


از هم اکنون
لباس میهمانی‌ام را به تن کردم
چشم هایم را با پیرهن عزای پاییزی‌ات
می‌پوشانم
تا نبینم تن عریانت را،
جرثومه پاییز که رفت
لباس سبزت را بپوش
برای جشن بهار و بوسه ها....

#افشین_د

@chekamehsabz🍀

#عکسواره

عبور باید کرد
از مزار
خاطرات غبار گرفته
از ریزگردهای رقص‌کنان
در بارش
عاطفه‌های سقط شده
عبور باید کرد
از فریادهای خامش حبس شده
از دردهای فراموش ناشده
عبور باید کرد
از فراز هفت آسمان دلتنگی
از ابرهای
پراز بغض بی‌بارش

از آفتاب
بی‌طلوع و بی‌درخشش‌
عبور باید کرد
از شب بدون مهتاب
از فصل شادی و لبخند
تا گور تنگ
بر تن خسته‌ی بی‌بهار
عبور باید کرد...

#روژان_ب

@chekamehsabz🍀

#عکسواره

صدایت
از میان برگها
در گوشم میپیچد...

ومن
تمام فاصله ها را،
بی چشم و دهان
در دلتنگی
زیسته ام......

#فیروزه


@chekamehsabz🍀

#عکسواره

تکرار تراژدی تلخ زیستن
به خواب رفتن شبیه خواب درختان در فصلی سرد
با پوششی از جنس برگهای زرد شده
در حرکت دوار گونه ی زمین
به خواب رفته ایم
آنچنان که جاده ها ما را با خود میبرند
نمیدانم کجای فلسفه ی حیات بود
که خدایان ما را در خویش رها کردند
و ما
به خواب رفتگانِ قرن شهوت و شرابیم
ذوب شده در آتشفشان هراس و مرگ
در مدار تکرار هذیان و تب
به اتصال پوچی میرسیم
در بطن تصویری معکوس از نگاه آسمان
در برهوتی
با نام زندگی


#ترنم


@chekamehsabz🍀

#عکسواره


دوستت دارم !
پرتوان
و
بی آینده !
و من !
ابر بغض آلود بهمن ماهم
که بر تن مرده ات
می بارم با حسرت....
شاید که عشق
در کالبد سردت
جانی بدمد !
خورشید سرزند و
تو
در فروردین ماه
زاده شوی
دوباره....


#مرجانه_جعفریان



@chekamehsabz🍀

#عکسواره

میخواهم داستان عاشقانه ای بنویسم
میخواهم کمی منصفانه بنویسم
ذوق تولد برگ یادم آمد
ناگهان پاییز را ظالمانه می نویسم
خش خش برگ شکستن استخوانم بود


#بلال_اصغری


@chekamehsabz🍀

" چراغ "

صدای سرریز شدن آبجوش از کتری داخل قوری دلش را کشاند تا آنسوی زندگی ،به زمستان پر برفی که عشق را در کوچه ی بن بست نوجوانی یافته بود.به سپیدی برفی که با صدای فریدون فروغی عجین شده بود صدای موسیقی در اتاق طنین انداخت" تن تو ظهر تابستونو به یادم میاره..."
نگاه از آن سالها برداشت و با لبخندی گرم تمام مهربانیش را ریخت روی صورت پیر زنی که برایش چای میریخت و عشق سالهای دورش بود .


#ترنم


@chekamehsabz🍀

قدمهایم را به ثانیه ها دوخته ام
در هر گام تویی
باد عطر تو را با خود می آورد
و کوچه پشت پلکهای انتظار
نامت را روی سنگفرش خیس زمستانی مینویسد
باید آرام باشم
آنقدر که گنجشکها روی دستهایم لانه بسازند
و کبوتران به ناز عاشقی کنند روی سقف شعرهایم
باید آرام باشم
در تلائلو هر سپیده دم
هر شامگاه
من صدای آمدنت را شنیده ام
از آنسوی افسانه ها
در انعکاسی آبی رنگ از دریایی
که موج موج آواز میخواند
....
باید آرام باشم
شبیه قاصدک رقصان در دشتی سبز


#ترنم

@chekamehsabz🍀

حالا دیگر,
تو مبدأ تاریخ من شده ای!
می گویم:
حادثه های
پیش از تو....
واقعه های
پس از تو......

#مرجانه_جعفریان


@chekamehsabz🍀

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را!

سمرقند و بخارا !؟!هه!من اورا سخت می کوبم
و می گریانمش هر دم،همان چشمان شهلا را

دلش را سخت می تازم به طعن و اخم و بی‌مهری
همان هندوی خالش را کنم صد بار استهزا!

برایش خانه ای سازم پر از سقف و پر از دیوار
که از خاطر برد پرواز ، بی امید فرداها!

به او بخشم بخارایی که برجا مانده از چنگیز
که ویران و پر از درد است و خامو ش است و وانفسا
...
بیا ای ترک شیرازی،دل سنگم به دست آور!
برایت ارمغان دارم، فریب و تیره بختی را!!!

#مرجانه_جعفریان (بیت اول:حافظ)



@chekamehsabz🍀

کدام جادو را
جا گذاشتی
در دست هایم؟!

که حضورت را
چون حصارِ عطر آگینی
دورادور وجودم
حس می کنم . .

اما هرگز
به دستت نمی توانم آورد!

در گیجاویج این
چرخش سرمستانه
که از هر طرف نگاهت
احاطه ام کرده

و لمس گونه های معصوم
و مالامال اشکت
که مدت هاست
در غبار درد گم شده

هیچ کجا نمی توانم،
نمی توانم پیدایت کنم.

عاشقت شدم

بی حتی یک بوسه
یک نگاه
یا سفری کوتاه . .

در اعماق اندوه صدایت
سخن گفتن را
آموختم . .

چگونه می توانم
اینهمه بی خود باشم از خود؟!
چگونه می توانم
تا این حد
دوستت داشته باشم؟!

از این جا
با اینهمه فاصله
چگونه
با صدای نفس های تو
دیوانه می شوم؟!

بگو . . چگونه؟!
بگو.

#امیربابک_یحیی_پور



@chekamehsabz🍀

پر از خاطره ام
از زمستانی که
دستهای عاشقمان
سرما را
شکست می داد
در حلقه ی تنیده ی انگشتان....
اینک
روزها
کش می آیند
و خاطره ها
باریک می شوند
و شبها
وقتی که هر دو خوابیم
دستهای دلتنگمان
از دور
به سوی هم
می تپند....

#مرجانه_جعفریان




@chekamehsabz🍀

آنگاه که پاورچین و آهسته

و هر گامم

به کوچکی بال یک پروانه

بی صدا

همچون ببری در تاریکی

سویت می‌خزم

بدان
که دوستت دارم...


#افشین_د


@chekamehsabz🍀

به جنازه‌ام نگاه می‌کنم
نه ..
روح نیستم
داستان ارواح و عوام نیست.
آن منم
که در تو مرده است ..

#افشین_د


@chekamehsabz🍀