🌈🍀چکامه سبز🤍💚
218 subscribers
3.18K photos
370 videos
59 files
237 links
Download Telegram
به هیچ می‌چسبم
محکم تر از جنین به زهدان
زاده می‌شوم
همچون بچه گربه ای کور
که در زوزه خود گویی خفه می‌شود
و فقط پستانی را می‌جوید.

زیر پای عابران می‌لرزم
که باورهایم را
له می‌کنند

در شبی تلخ و سیاه
در پس کوچه‌های خالی
در کوره راه‌های خیال
گورهایی که دیوارهایش
آوار می‌شوند بر اندیشه‌هایم
مثل کودکی
میان زباله ها
امنیت نوزادی اش را
بو می‌کشد

و کلاغهایی که نفس‌هایش را می‌شمارند...

#روژان_سایه‌ها



@chekamehsabz🍀
دیگر نمی خواهی مرا
دلتنگ می پرسم، چرا؟
این پرسش خاموش را
هرگز نخواهی که شنید..،

در قلب پامالم هزاران
پرسش و پاسخ گمند!
اما به روی چهره ام،
جز خنده ای بی دغدغه
هرگز تو نتوانی که دید

#مرجانه_جعفریان

@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز🤍💚 (Marjaneh)
من دزدم..
و اما تو
پادشاه دست کج
دیگر انگشتت را سوی من نگیر

#افشین_داراب_بیگی



@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز🤍💚 (Marjaneh)
به کودکی می مانم
که بی خداحافظی ترکش کرده اند....
شبیه یک امید کوچک
پیچیده در اندوهی بزرگ...


#مرجانه_جعفریان




@chekamehsabz🍀
Audio
.
متن شعر زیبای خوانده شده در انتهای قسمت دوم از فصل هشتم سریال بازی تاج و تخت
#Game_of_Thrones

#Jenny_of_oldstones

High in the halls of the kings who are gone
Jenny would dance with her ghosts
The ones she had lost and the ones she had found
And the ones who had loved her the most
The ones who'd been gone for so very long
She couldn't remember their names
They spun her around on the damp old stones
Spun away all her sorrow and pain
And she never wanted to leave
Never wanted to leave
Never wanted to leave...

آن بالا در تالارهای پادشاهی
جنی میخواهد با ارواحش برقصد
با آنهایی که از دست داده و آنهایی که پیدا کرده بود
و آنهایی که بیشتر او را دوست داشتند
کسانی که زمان خیلی طولانی است رفته اند
و او نمیتوانست نام آنها را بخاطر آورد
آنها در اطراف سنگ های مرطوب قدیمی دورش چرخیدند
همه غم و اندوه او را از بین ببرید
و او هرگز نمی خواست برود
هرگز نمی خواست برود
هرگز نمی خواست برود...




@chekamehsabz🍀
تمام عشق را
پیمودم!
و درد,
یگانه رفیقی بود که
دست در گردنم
مرا وانگذاشت...
شب !
زیر چشم ماهتاب
چشمهایت را مرور کردم
تا سایه پوش مژگانت!
و درنگی بر طعم شور اشک...
و درد!
خانه اش را
آذین بست
در دلم!
و بر
شانه هایم
-بیدکان مجنونِ هزار ساله-,
مهر بندگی زد!
...
اینک!
هر چه هست اوست و
من!
طرحواره ای
از اویم...


#مرجانه_جعفریان




@chekamehsabz🍀
جمعه را
دار می‌زند
لبخند تو...

#افشین_د


@chekamehsabz🍀
Facades
Philip Glass
زندگی
بچه بازیِ بزرگیست
که ران‌های سپیدش را
مرگ
دستمالی می‌کند .

#افشین_د


@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز🤍💚 (Marjaneh)
چه حریصانه می خواهمت,
آنهنگام که می گویم:
خداحافظ...!

#مرجانه_جعفریان


@chekamehsabz🍀
شیشه‌ی عطرت اینجاست...
هرشب
قطره‌ای را
به هوا می‌سپارم
با تمام وجود می‌بویم
تو را در خود می‌بینم

قطره‌ی آخر بود

اما‌ فردا ...

برای با تو بودن
نشانی دیگر
خواهم یافت

این خیالها زیباست
عاشقی همینش خوب است
با هر بهانه
تو را در خودم می‌جویم...


#م_ق_ز



@chekamehsabz🍀
"نامه ای برای خاک"

بر تاریک ترین نقطه ی زمین
در قعر خاک
آنجا که خفته ای !
رودخانه ای جاری ست!
جاری ست.
"بودن" سبز می شود
و
سبز می ماند!
"بودن" 
یعنی خوبی، یاد خوب!
"ماندن"
یعنی رفتن و باز هم... یاد خوب!
و تو
با لبخندی
آنجا خفته ای...

#مرجانه_جعفریان



@chekamehsabz🍀
#عکسواره

و یک هیچ فاصله بود میان من و تو
یک دریچه به وسعت یک کران تا رسیدن بتو
تو
تو که در منی ، خود من
اینسوی خیالهای آبی رنگم
آنسوی دریای رهایی و مرگ
مرا از خود عبور دهید
ای دالانهای هراس و توهم
برسانیدم به ساحل امن سکوت
در دنیایی خالص تر از عشق
امانم دهید ای واژه های دورِ ترس
که از خود بیخودم ،مست یا که دیوانه
نشسته با دستهایی افراشته
روی ماسه های نرم رویا
میچرخم و میچرخم
گرد جهانی که ندانستم از چه سبب
با بوسه ای تلخ مرا وا رهانید و رفت
......
یک برهوت فاصله است
میان من و تو
که در من ساکنی
عبورم دهید از دالانهای هراس و مرگ
ای خدایان اعصار دور
شما که اسطوره های باور و ایمانید
خفته اید یا که بیدار؟؟؟؟!!!!!"

#ترنم

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

بیهوده بود
من جا نمی شدم
در آن چارچوب گنگ
تا تو به لحظه های غروبت
فنجان چای به دست
بنشینی و نگاهم کنی و آه...
دیگر برو
پناه ببر به خاطرات خاکستری
و لحظه های فسفری تازه ات
اکنون که جزر و مد دلم
قاب وجود خالی تو را شکسته است

#مریم_ک

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

باید گذر کنم
از دلم به عمق دریا
دل بستم به فرا سوی دیوار گلی
بدون چارچوب
بدون بند و بست

اینجا تهش
غرق شدن در تلاطم دریاست
بی غریق
بی قایق

#مهناز_رضازاده

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

همه چیز
همیشه
از دور زیباست
مانند تو
که زیباییت را به رخ میکشی
و عاشقانت
را دعوت به بوسه میکنی...

کدامین معشوق
جان عاشقش را
می‌گیرد؟

#روژان_ب

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

خویش را کجا بیابم؟
در آنچه پشت سر نهاده‌ام
یا آنچه پیش رو دارم؟
چه تفاوت دارد...
همه چیز به سادگی آب و خاک است

#افشین_د

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

من خود
اسیر خویش بودم
و ماندن,
مردن بود!
...
پس آنگاه
خیزابگونه ای
در جانم
بیدار شد
و
رفتم
...
اینک
آن موجم
که سر به صخره می کوبد
و بازمی گردد
در آغوش مادرش
دریا...

#مرجانه_جعفریان


@chekamehsabz🍀
#عکسواره.

در کنار دریا
با خشت و عشق
سایبانی ساختیم...

گفتم:
پنجره ای بگذار
به هوا اعتمادی نیست

گفتی:
هوایمان آفتابی ست

اما...
در شبی طوفانی
ردپای دریا را
در خانه مان دیدم

نمیدانستم ...
به تو هم اعتمادی نیست

#م_ق_ز

@chekamehsabz🍀
شده‌ام مثل خادم قصر
که از پیاله‌ی پادشاه
شراب نوشیده
و در انتظار چوبه‌ی دار است...

#روژان_ب

@chekamehsabz🍀