سرد و لرزان
لبهای تو
چنان در خود فرو رفته ام
شاهد بخار شدن بوسه های حسرت
برهنگی ، حقیقت را
زمان را
حتی سقوط آلبرکامو را
آری ...
من حالا انگشتانم را بیشتر دوست دارم

#ساراشرفی




@chekamehsabz🍀

بر آویزه گوشم هنوز
فریادآواز "براعت استهلال" است.
سالهاست...
مستنطقم
انکار این فریاد را.
قهقهه سیاسانست
پیچیده بر پهنه نسیانم
و "هست" با آن "هه" دو چشم کورش
آواز "رفت" می خواند
و من هنوز در بند "هنوزم"

#فرزادسنایی
#دی_ماه_97




@chekamehsabz🍀

نقش روزگار را
پنهان کن
زیر زیبایی‌های دروغین این دوران...
شاید او
هنوز
در جستجوی زیبایی‌ست
تا آرایشی دیگر
برای روزگار...

#روژان_ب



@chekamehsabz🍀

#مادرانه
ودر قانون تمام جهان عشق شاید
رد انگشتان زنی باشد
به دنبال تکان های ظریفی
در زهدانش
و در حساب های بی حساب هستی
عشق شاید
لحظه ی مکیدن شیر باشد
از تنی که تمام زندگی ست
در گلوی کوچک فرشته ای
ولی این بی شک همه ی عشق نیست
من می دانم
عشق
لبخند توست
که رد حرکتت را در تنم دنبال نکرده ام
که از تنم قطره ای شیر ننوشیده ای
اما تن کوچکت
در آغوشم آرام گرفته است
که دور از هر پیوندی
که نشان خون دارد
صدایم کرده ای مادر
چه نیاز
که به جهان ثابت کنم
تو پاره ی تن منی و از تنم نیستی
وقتی به لبخند
صدایم می کنی
مادر
بگو همه ی قوانین جهان را از نو بنویسند
بگذار همه ی قواعد هستی را
بر هم بزنند
به اعتبار لبخندت
و سرت بر شانه ام
آن هنگام که صدایم می کنی
مادر
تا آرزوی زنی را برآورده کنی
که نه در پی شبی هم آغوشی
به اعتبار لبخند معصوم تو
مادر شد

شعر و خوانش از :

#مریم_ک




@chekamehsabz🍀

‍ در دروازه ی  تاریخ!
انقراضم را به تحیر نشسته ام...
گونه ای از "من" ها
چون سنگواره های معصوم
بیصدا
در انزوای مصلحت می پوسند!
و فریاد را
در کاستهای رنگ و رو رفته
به بند کشیده اند!
و چمدان بسته
در انتظار هیچ....
...
حتما" اسم شب " را
از یاد برده ایم
که اینگونه آواره ایم و
اینسان بی قرار...
در دروازه ی تاریخ!
انقراضمان را
ساکت,
به تماشا نشسته ایم!
...
شعر از :
#مرجانه_جعفریان
خوانش از :
#محمدرضا_م




@chekamehsabz🍀

آسمان
از شانه های مهربانت
آویزان است
و تو
کفش پینه میزنی و
خدا برایت
دست تکان می دهد....
آه که هر چین پیشانیت
آیه ایست
که باید به صوت
تلاوت شود....


#مرجانه_جعفریان




@chekamehsabz🍀

....و جهان مرا اینگونه میخواست
با تنی زخمی و چشمانی مرطوب از اشک


حنجره ی زخمی من فریاد میکشد
میان مردمانی که گرسنگی کودکم را ندیدند
تا دور دستِ نگاهم فقر اندیشه است
آی نامردمان روزگار
که دلهایتان یخ زده است با دستانی آلوده به بوی مرگ
مرا جغد شومی میخوانید لایق ناسزا
هر شامگاه ستاره به ستاره آسمان را قدم میزنم
در پی عدالتی که مرا در خود بگیرد
از دشنام پلید شما بیرحمان تاریخ
که شرافت من از سفره های رنگین اما خون آلود شما بیشتر است
هر شب میکاوم تابوت خود را
که هر روز روی دستهای شما شهر را نظاره میکنم
بیرحمی را ، بی عدالتی را
........



نگاه کن کودک من ، این است جهانی که نانوایانش بی طمع نان نمیفروشند
و مردمانش در حقارتی عجیب شلاق بر تن فقیران میزنند
نگاه کن کودکم این است نمای انسان امروزی
فریاد میزنم در دل این شهر تزویر و ریا
من اگر تن میفروشم ، نامردمانی شرف را چوب حراج زده اند
نگاه کن کودک معصوم من
این است قانون خدایان زمینی
شلاق ، شکنجه و مرگ برای آنانی که نان ندارند..........


#ترنم




@chekamehsabz🍀

در نوبت گریه
قهقهه می زنند!
گاه لبخند
آژنگ بر چهره !
و
به هنگام فریاد
لب فرو می بندند...!
کاش
به جای این صورتک های موهوم و ناساز
که خاک را مشئوم و هوا را مسموم کرده اند
تنها
تو بودی
و
زمین جای خوبی می بود
برای عاشقی...


#مرجانه_جعفریان



@chekamehsabz🍀

جهان
پنجره ای بخار گرفته است
و تصویر تو
هر روز از آن سُر می خورد پایین...

#یوسف_یزدانی



@chekamehsabz🍀

غنچه میدهد
وسط دی ماه
اگرم تو بنوشی شهد لبانم


#سارا_شرفی



@chekamehsabz🍀

از کوچه‌ها و
خیابانهای شلوغ
از آدمکهایی که
نقابِ خوشبختی
بر چهره‌هاشان دارند
و عطر تندشان
مشامم را پر میکند
از اسکناسها
از سکه‌هایی
که برقشان
چشمهایم را می‌زند
از همه‌ی اینها
می‌ترسم!
آری؛
من همان
رخت‌خواب کاغذی‌ام را
میخواهم و دیگر
هیچ...

#روژان_ب



@chekamehsabz🍀

گورهای پر حسرت

مردنِ خاطره ای کوچک

جنازه های که هنوز بوی شهوت می دهند

استخوان های در هم تنیده

گلویم را سخت می فشارد

بغضی نیمه جان

فاصله و

دیگر هیچ...


#ساراشرفی




@chekamehsabz🍀

روزگارم که بی تو می گذرد

زمستانش درد دارد

سرمایش آغوشی میخواهد از جنس تو

و بوسه ای با طعم لبهای ترک خورده ات

مبادا هجرانت به دام نالایقان ببرد خیالِ

یخ زده ی دی را

#سارا_شرفی



@chekamehsabz🍀

بگو در جنگ من با من،
روسپیدم خواهی کرد
ومرادرزمستانی که به قلبم دهن کجی میکند
آفتاب خواهی بخشید
من فسیل بجا مانده اززنانگی محضم
معجزه کن...جانم ببخش
حماسه ای کن به مهر،
تا باور کنم نسل عشاق
هنوز منقرض نشده است!

#شکوه_پورصفری




@chekamehsabz🍀

‎‌‌‌🍃
صبح
که شعرم بیدار می‌شود
می‌بینم بسترم سرشار از گلِ عشقِ توست
🍃
و عشق تو آفتاب است
آنگاه که درونم طلوع می‌کنی
و می‌بینمت
🍃
#شیرکو_بیکس



@chekamehsabz🍀

میدانی؟
بیضه احساسات را کشیده اند
هرسایه با خوش قامتی سایه دیگر
خواهد امیخت
بی انکه شعری نطفه بندد
درد من ازروسپی گری دختران تازه بالغ نیست
از زنان خوبیست که برای شام دلمه بار میکنند وبرای قرار مخفیانه عصر کیک میپزند...
درد من از همجنس گرایی پسرهایی نیست که ماتیک میزنند
یا از دختران شرم که در خلوت خودارضایی میکنند...
درد من ازما بیجنس گرایان است
که عشق را چون چک سپید امضایی که هرلحظه ترس برگشت خوردنش را داریم جویدیم وقورتش دادیم؛
ما شفا نخواهیم یافت.....

#شکوه_پورصفری




@chekamehsabz🍀

تو را در قایقی
دور از ساحل میابم
که باهر موج دور و دورتر میشوی
با پیراهن خیس
بر موجهای سرد و خروشان
به دنبالت
میدوم
و تو را در دنیای محصوری میابم
با افکاری پوچ..
ناگهان
با چشمانی خیس
بیدار میشوم

#روژان_ب



@chekamehsabz🍀

به سوی من بیا
با من تا اوج
پرواز کن

دلتنگی بد دردیست
آخر می‌دانی؛
دل بی‌تاب من
خواستنت
را دل دل می‌کند.

در نبودنت
زندگیم را
در کاغذ می‌پیچم
دود می‌کنم...

#روژان_ب



@chekamehsabz🍀

چقدر تو را دوست می دارم!
چقدر می خواهمت!
چقدر تشنه ی تو هستم!
چون گیاهی
سر از خاک برداشته به عشق خورشید....
تو!
قسمت شیرین زندگی منی!
قسمت منی...
هر کجا باشم
هر کجا باشی
باز دستهامان
به سوی هم
راهی پیدا می کند
تو!
همزاد منی
پریزاد منی
...
تمام منی
آه!
ای بینهایت عشق
تو آفتاب زندگی منی
هر غروب که می روی
می دانم
می دانم
فردایی هست
که طلوع خواهی کرد
و
خوشه خوشه
نور
بر من می پاشی
تا که سبز شوم و
جوانه زنم
و موسیقی بودن
باز
هم آوایی نفس های
ما باشد....


#مرجانه_جعفریان


@chekamehsabz🍀

.
چقدر تو را دوست می دارم...

شعر : #مرجانه_جعفریان
خوانش : #محمدرضا_م



@chekamehsabz🍀