#تابستانه

موهای طلایی رنگت
گرمی بخش وجود
دامن سبزت
آرام جان
دستان پرسخاوتت
تجلی بخشش
حضورت شادی بخش
.....
عجوزه هزار رنگ پاییز
تو را به مسلخ مرگ می برد
تا با تازیانه های رعد فرمانروایی کند
سرسبزی ات را زیر پا افکند
و دست آخر هدیه اش سرما و عریانی است

#فاطمه_هاشمی


@chekamehsabz🍀

#عکسواره


من و
این روح خسته و
تارهای پیوسته
که می تنم
گرداگرد خودم
من باشم و خودم
و حجم حسرت های فروخورده
آه
ای امید واپسین
یا تو پیروز میشوی و پروانه می پرد
یا
حسرت عمیق و آه های سینه سوز
شعله میکِشد
میکُشد کرم پیله را


#فاطمه_هاشمی


@chekamehsabz🍀

#عکسواره


تو که باشی
خاطره ی پاییز را دفن میکنم
زمستان در آغوشت گم می شوم
و به بهار آرزوهایم می اندیشم


#فاطمه_هاشمی


@chekamehsabz🍀

خیال می کردم
پایان زمستان
بهار می رسد
و باران اسفند
نوید آن است
اما
ناگهان من باریدم
و صدای باران مرثیه ی تنهایی ام شد


#فاطمه_هاشمی


@chekamehsabz🍀

وقتی شب همدم تنهایی ام می شود
خورشید گریزان است
همهمه آدم ها
اعتماد من به تو را نشانه گرفته
وامید خاطره ای فراموش شده است
من هنوز غریبانه
به دستهای تو
ایمان دارم


#فاطمه_هاشمی


@chekamehsabz🍀

بهار را باور کنم ؟!
من هنوز دستان یخ کرده ام را ها میکنم
این سبز دروغین نیست ؟!
پس سوز سرما از کجاست؟؟؟
می دانم سراب است
خورشید و صحرا باز دست به یکی کرده اند
باور نمیکنم....


#فاطمه_هاشمی


@chekamehsabz🍀

"قرنطینویسی "

قرن قرنطینه یا قرنطینه قرن ، هیچکدام فرقی ندارد
گرفتار چشم تو باشم
بی انکه

واژه ی محبت تو را بشنوم
بدون ماسک

گرمی دست تو را بچشم
بدون دستکش

،،،فرقی ندارد
قرنطینه قرن یا قرن قرنطینه

#فاطمه_هاشمی



@chekamehsabz🍀

#شعر_مشترک

وقتی قرارت،
زیر زمین است
مترو چه عاشقانه است...

#فرزاد_سنایی

*

و چشم هایی که آدمها را
ورق می زند
تا ابهام دور سایه ات....

#مرجانه_جعفریان

*

و انتظاری خوش
برای درآغوش کشیدن
بانوی آب و آیینه

#فاطمه_هاشمی

*

آغوشی از جنس صداقت
به قدمت ابدیت
همچون چشمانش

#فیروزه

*

بوسه های بوی تند سیگارت
آسم مرا تشدید نمیکند!!
عاشقی با تو چقدر فرق دارد...

#مهتاب_خاکپور

*

من با چه کسی کاش به آتش بکشم ؟
بامن چه کسی راست ترین منظومه دنیا بود ؟
فریاد چه کسی خواب مرا آشوب کرد ؟
نه
من با خودِ ، خود هم بی ثمر درگیرم
هیچ کسی باب وجودم نمی شد !


#بلال_اصغری

*

لحظه های
از نفس ایستادن
برای دیدن
برای با تو خندیدن


#مهناز_رضازاده


@chekamehsabz🍀

#شعر_مشترک

وقتی قرارت،
زیر زمین است
مترو چه عاشقانه است...

#فرزاد_سنایی

*

و چشم هایی که آدمها را
ورق می زند
تا ابهام دور سایه ات....

#مرجانه_جعفریان

*

و انتظاری خوش
برای درآغوش کشیدن
بانوی آب و آیینه

#فاطمه_هاشمی

*

آغوشی از جنس صداقت
به قدمت ابدیت
همچون چشمانش

#فیروزه

*

بوسه های بوی تند سیگارت
آسم مرا تشدید نمیکند!!
عاشقی با تو چقدر فرق دارد...

#مهتاب_خاکپور

*

من با چه کسی کاش به آتش بکشم ؟
بامن چه کسی راست ترین منظومه دنیا بود ؟
فریاد چه کسی خواب مرا آشوب کرد ؟
نه
من با خودِ ، خود هم بی ثمر درگیرم
هیچ کسی باب وجودم نمی شد !


#بلال_اصغری

*

لحظه های
از نفس ایستادن
برای دیدن
برای با تو خندیدن


#مهناز_رضازاده


@chekamehsabz🍀

#یکهزاروچهارصد

در انتهای قرن
انتهای تاریکی
و انتهای حسرت
امید را
از روزنه دو صفر ۱۴۰۰ جستجو میکنیم
تا دست کم آغوش و بوسه به دنیایمان باز گردد

#فاطمه_هاشمی

@chekamehsabz🍀

شکست
گلدان محبوبمان
همان که یادگار عشق بود
همانند قلبم
جنازه رویاهایم را خاک میکنم
و نگاه عاشقانه ات را به باد می سپارم
دستانم را به دور بازوانم حلقه میکنم
و آرام میگریم
تمام شد
به صلیبت کشیدند
یا همین حوالی مخفی شدی
نمی دانم
اما من به مثابه تابلو شام آخر
رازآلود
پنهان
گم میشوم
در هزارتوی تاریخ

#فاطمه_هاشمی

@chekamehsabz🍀

اینجا آسمان بغض کرده
نای باریدنی هم نیست

اینجا چراغ های قرمز
به سختی سبز می شوند
و تایمر های طولانی توقف
زمین گیرت میکنند

اینجا نمی دانی نگران فردای موهوم خودت باشی
یا دستفروش مترو
یا کودکی افغان که چند کیلومتر آن طرف تر در گرسنگی و فقر به مسلخ مرگ می رود

اینجا دخترکی هر شب
بغض های فروخورده اش را
بایگانی میکند

آنجا چطور؟؟؟

#فاطمه_هاشمی

@chekamehsabz🍀

سرم را روی بالشت گذاشتم ، پلکهایم را روی هم فشردم و آماده نبرد با بی خوابی شبانه ام شدم
طبق معمول همیشه شکست خوردم
به تراس خانه رفتم تا به تماشای ماه بنشینم
محو تماشای ماه شب ۱۴ بودم و در خیالم قرارهای عاشقانه ماه و خورشید را مرور می کردم
ناگهان دستی گرم شانه هایم را لمس کرد و شنلی به روی دوشم انداخت
برگشتم چهره آرام و چشمان میشی پدرم را دیدم
چی کار کنیم از دست بی خیالی تو
چرا تو این سرما چیزی نپوشیدی ؟!
لبخندی زدم و شنل را به دور خودم پیچیدم
دخترم مراقب سربالایی ها و سرازیری های زندگیت باش
تو سرازیری انقدر تند نرو که بیفتی تو سربالایی هم کم نیار

ناگهان با صدای مادرم از خواب پریدم
نمیخوای بیدار شی پاشو دیر شد باید لوبیاهای آش نذری سالگرد بابات رو پاک کنی
از کی تا حالا با شنل میخوابی ؟!
نگاهم به قاب عکس پدرم در کتابخانه قفل شد
شنل را دوباره به دور خودم پیچیدم

#فاطمه_هاشمی

@chekamehsabz🍀

#عکسواره

می بینی
در نبودنت
پاییز هم سیگاری شده
و پک های عمیقش
شهر را خاکستری کرده
بغض پاییز که بترکد
باران که بیاید
ته مانده خاطره اش را
زیر پا له میکند
و به بهار
می اندیشد

#فاطمه_هاشمی

@chekamehsabz🍀

از عشق فرار میکنم
و از هرچه زاییده ی عشق است
همچون شعر
غم مارگونه ی چنبره زده در دلم
با عشق بیدار می شود
نیش می زند
وجودم مالامال درد میشود

#فاطمه_هاشمی

@chekamehsabz🍀

دست می کشم بر چراغ جادو
آه آرزویی نیست
غول عزیز
"برو آنجا که تو را منتظرند" *
آرزوهای من جامانده اند در پیچ و خم تصمیم
و نگاهم
خالی تر از نگاه اعدامی ای
در لحظه مرگ
دقیقه ها را سپری می کند

#فاطمه_هاشمی

*برگرفته از شعر قاصدک اخوان ثالث

@chekamehsabz🍀

#عکسواره

روزگاری امید بود
حتی در مخروبه ترین پستوهای تاریک
کورسوی نور بود
اکنون اما
بغض ها فروخورده
نفس ها حبس
آدمیان بی رمق
و امید
خاطره ای بعید

#فاطمه_هاشمی

@chekamehsabz🍀

نور روشنایی و آفتاب
را دوست دارم
سپیدی برف و نم باران شاعرانه و زیباست
اما برای من خورشید زندگی است
نور زندگی می بخشد و روشنایی امید را هجی می کند
بهار و تابستان برای من سرشار از نشاط و شور زندگی است
هر صبح با لبخند خورشید بیدار میشوم و با نوازش اشعه های طلایی رنگش خودم را به جریان سیال زندگی می سپارم
گرم و پر شور می رقصم و می خندم
سلام بر خورشید
سلام بر زندگی

#فاطمه_هاشمی

@chekamehsabz🍀

#عکسواره

عکس از : #فاطمه_هاشمی

@chekamehsabz🍀

بالا
پایین
بالا
پایین
حکایت زندگی ست
بالایش را
به تماشا نشستم
و پایینش را
صبورانه
گذر کردم
و لذت
تنها انتقام من بود

#فاطمه_هاشمی

@chekamehsabz🍀