#من_یک_زنم!
یک #زن_ایرانی.
ساعت هفت شب است.
#اینجا_ایران است،
بیرون میروم،
برای خرید نان،
نه #آرایش دارم،
نه #لباسم_جذب است،
#حلقهام برق میزند.
#اینجا_سرکوچه،
این هفتمین ماشینیست که جلوی پایم نگه میدارد.
آخری میگوید: شوهر داری که داری،
منم سیر کن، هرچی میخوای به پات میریزم.
#اینجا_نانوایی،
ساعت هفت و نیم،
نانوا خمیر میزند اما نمیدانم چرا به من #زلزده و #چشمک میزند،
موقع پرتاب نان دستش را به دستم میساید.
#اینجا_ایران،
از خیابان که رد میشوم
موتورسواری به سمتم میآید،
کیفم را سفت میچسبم
و نانها، موتورسوار میپرسد:
#شبی_چند؟
و من نمیدانستم #قیمت_شبها چند است؟
#اینجا_ایران،
هنوز خیسی #عرقهایسرد،
خشک نشده بود به خانه رسیدم،
مهندس را دیدم، آقای شرافتمندی که در طبقهی بالا با #زن و #دخترش زندگی میکند.
سلام آقای مهندس، #خانوم خوبن؟
#دختر گلتون خوبن؟
_بهههه سلام تو خوبی؟ خوشی؟ کم پیدایی؟ راستی امشب کسی خونهمون نیست اگه ممکنه بیا کامپیوتر نیلوفرو درست کن خیلی لنگ میزنه، اینم موبایلم راحتتر خواستی حرف بزنی، #منتظرم.
و #من هاج و واج میگم:
#چشم، وقت کردم حتما.
#اینجا_بیماران_جنسی_تخمریزی کردهاند
و نه #دین، نه #مذهب، نه #قانون و نه #عرف، از #تو_محافظت_نمیکند.
#من_یک_زنم
#مردها حق دارند نگاهم کنند اما اگر اتفاقی نگاهم به #مردی بیفتد #هرزه و #کثیف خوانده میشوم؟
#من_یک_زنم
با همهی محدودیتها و ناملایمات
و باز هم #یک_زنم.
اشتباه در آفرینش #من است یا مکانی که در آن بزرگ شدم نمیدانم.
کتابم را عوض کنم یا فکر #مردان_سرزمینم را یا در کنج اتاقم حبس شوم نمیدانم.
نمیدانم #من بد جایی به دنیا آمدهام یا بد موقعی به دنیا آمدهام.
#بهمنماه_هزار_و_سیصد_و_نود_و_هشت.
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
یک #زن_ایرانی.
ساعت هفت شب است.
#اینجا_ایران است،
بیرون میروم،
برای خرید نان،
نه #آرایش دارم،
نه #لباسم_جذب است،
#حلقهام برق میزند.
#اینجا_سرکوچه،
این هفتمین ماشینیست که جلوی پایم نگه میدارد.
آخری میگوید: شوهر داری که داری،
منم سیر کن، هرچی میخوای به پات میریزم.
#اینجا_نانوایی،
ساعت هفت و نیم،
نانوا خمیر میزند اما نمیدانم چرا به من #زلزده و #چشمک میزند،
موقع پرتاب نان دستش را به دستم میساید.
#اینجا_ایران،
از خیابان که رد میشوم
موتورسواری به سمتم میآید،
کیفم را سفت میچسبم
و نانها، موتورسوار میپرسد:
#شبی_چند؟
و من نمیدانستم #قیمت_شبها چند است؟
#اینجا_ایران،
هنوز خیسی #عرقهایسرد،
خشک نشده بود به خانه رسیدم،
مهندس را دیدم، آقای شرافتمندی که در طبقهی بالا با #زن و #دخترش زندگی میکند.
سلام آقای مهندس، #خانوم خوبن؟
#دختر گلتون خوبن؟
_بهههه سلام تو خوبی؟ خوشی؟ کم پیدایی؟ راستی امشب کسی خونهمون نیست اگه ممکنه بیا کامپیوتر نیلوفرو درست کن خیلی لنگ میزنه، اینم موبایلم راحتتر خواستی حرف بزنی، #منتظرم.
و #من هاج و واج میگم:
#چشم، وقت کردم حتما.
#اینجا_بیماران_جنسی_تخمریزی کردهاند
و نه #دین، نه #مذهب، نه #قانون و نه #عرف، از #تو_محافظت_نمیکند.
#من_یک_زنم
#مردها حق دارند نگاهم کنند اما اگر اتفاقی نگاهم به #مردی بیفتد #هرزه و #کثیف خوانده میشوم؟
#من_یک_زنم
با همهی محدودیتها و ناملایمات
و باز هم #یک_زنم.
اشتباه در آفرینش #من است یا مکانی که در آن بزرگ شدم نمیدانم.
کتابم را عوض کنم یا فکر #مردان_سرزمینم را یا در کنج اتاقم حبس شوم نمیدانم.
نمیدانم #من بد جایی به دنیا آمدهام یا بد موقعی به دنیا آمدهام.
#بهمنماه_هزار_و_سیصد_و_نود_و_هشت.
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart