📕سندرم #آخی_پسرم
به راستی ما #مادران چقدر در پروژه #تبعیض_علیه_جنسیت خودمان مشارکت داریم؟
علیرغم تمام سعیهایمان جهت بار آوردن #دخترانی_مستقل، #محکم و #قوی گاهی در رابطه با فرزندِ #پسر به همان راهی میرویم که سالهای سال مرسوم بوده و آن چیزی نیست الا پرورش #پسرانی_پدرسالار...
#لاتینا_فتل نام این وضعیت را #سندرم_آخی_پسرم میگذارد.
او در این نوشتار چنین تعریف میکند که یک روز به همراه نامزدم، بعد از اینکه نهار را بیرون صرف کرده بودیم به منزل آنها رفتیم سر میز نهارخوری نشسته و مشغول گفتوگو بودیم که، #مادر نامزدم، رو به #پسرش گفت:
-آخی طفلی #پسرم غذا میخواد...
-گفتم: «ما تازه غذا خوردیم. او گرسنه نیست و به هیچی احتیاج نداره.»
جواب #مادرش مثل خیلی از #مادرهای_دلسوز و به شدت #مهربان این بود که: «آخی #پسرم، مگه میشه؟ اون غذا میخواد، معلوم است که بچهام یک بشقاب غذا میخواد.»
-گفتم: «اگه گرسنه باشه، خودش بلند میشه و برای خودش غذا میکشه»
و #مادرش خیلی صریح جواب داد که: «آخی طفلی #پسرم!!! تو مراقبش نیستی، آخرش اون از گشنگی میمیره و این اصلا برای تو مهم نیست!!!»
-گفتم: « #پسر کوچولوت همین الان غذا خورده و از گرسنگی نمیمیره این نازنین #پسر شما حالا ۴۰ سالشه و اگه چیزی برای خوردن بخواد، خودش از جاش بلند میشه، بر میداره» .
او ادامه میدهد که ۲۰ دقیقه دیگر هم آنجا نشستم و به گله و شکایتهای #مادر_مهربان راجعبه اینکه «بالاخره کی با #پسرش ازدواج میکنم؟
کجا #زندگی خواهیم کرد؟
کی #بچهدار خواهیم شد و #بچه را چطوری باید تربیت کنیم و چه کارهایی باید برای #بچه انجام بدهم» گوش دادم.
او میگويد مشکل من این نبود که نامزدم غذا میخواست و #مادرش این را فهمیده بود.
مساله این بود که یک #مادر با #پسر ۴۰ سالهاش مثل یک #بچه_لوس رفتار میکرد و معتقد بود که من و او وظیفه داریم که هر کاری انجام دهیم تا او(پسرش) راحت زندگی کند.
#لاتینا_فتل سپس دوران کودکی خود را مثال میزند که چگونه #مادرش در مقابل اعتراض او به اینکه چرا برادرش هیچکاری انجام نمیدهد خیلی تلخ میگفته: «تو باید یاد بگیری که بتوانی کارهای خودت را انجام بدهی و مراقب خودت باشی، #مردها هیچکاری برایت انجام نمیدهند، #مردها همیشه #بچه میمانند و یادت باشد که #مردها آخر #زنی را پیدا میکنند که کارهایشان را انجام بدهد...»
و اضافه میکند که آنگاه من هشت سالم بود و میدانستم که این #عادلانه_نیست، این طرز فکر آزارم میداد و در دل میگفتم: «خب چرا به #پسرت یاد نمیدهی که مثل بقیه نباشد؟»
#مادران زیادی هستند که با #مردهای جوان و میانسالشان طوری رفتار میکنند که گویا یک #بچه کوچک یا آدم کمتوان و نیازمند حمایت روبرویشان ایستاده.
#مراقب_باشید.
چیزی که شما به عنوان: #مراقبت، #دلسوزی، #محبت و #دلبستگی به #فرزند_پسرتان میدهید، ابزاریست جهت #توانمندسازی آنها در یادگیری #الگوهای_پدرسالاری...
آیا هدف شما از #تربیت_فرزند_پسر همین است؟
آیا شما هم در برابر #فرزند_پسرتان دچار #سندرم_آخی_پسرم هستید؟
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
به راستی ما #مادران چقدر در پروژه #تبعیض_علیه_جنسیت خودمان مشارکت داریم؟
علیرغم تمام سعیهایمان جهت بار آوردن #دخترانی_مستقل، #محکم و #قوی گاهی در رابطه با فرزندِ #پسر به همان راهی میرویم که سالهای سال مرسوم بوده و آن چیزی نیست الا پرورش #پسرانی_پدرسالار...
#لاتینا_فتل نام این وضعیت را #سندرم_آخی_پسرم میگذارد.
او در این نوشتار چنین تعریف میکند که یک روز به همراه نامزدم، بعد از اینکه نهار را بیرون صرف کرده بودیم به منزل آنها رفتیم سر میز نهارخوری نشسته و مشغول گفتوگو بودیم که، #مادر نامزدم، رو به #پسرش گفت:
-آخی طفلی #پسرم غذا میخواد...
-گفتم: «ما تازه غذا خوردیم. او گرسنه نیست و به هیچی احتیاج نداره.»
جواب #مادرش مثل خیلی از #مادرهای_دلسوز و به شدت #مهربان این بود که: «آخی #پسرم، مگه میشه؟ اون غذا میخواد، معلوم است که بچهام یک بشقاب غذا میخواد.»
-گفتم: «اگه گرسنه باشه، خودش بلند میشه و برای خودش غذا میکشه»
و #مادرش خیلی صریح جواب داد که: «آخی طفلی #پسرم!!! تو مراقبش نیستی، آخرش اون از گشنگی میمیره و این اصلا برای تو مهم نیست!!!»
-گفتم: « #پسر کوچولوت همین الان غذا خورده و از گرسنگی نمیمیره این نازنین #پسر شما حالا ۴۰ سالشه و اگه چیزی برای خوردن بخواد، خودش از جاش بلند میشه، بر میداره» .
او ادامه میدهد که ۲۰ دقیقه دیگر هم آنجا نشستم و به گله و شکایتهای #مادر_مهربان راجعبه اینکه «بالاخره کی با #پسرش ازدواج میکنم؟
کجا #زندگی خواهیم کرد؟
کی #بچهدار خواهیم شد و #بچه را چطوری باید تربیت کنیم و چه کارهایی باید برای #بچه انجام بدهم» گوش دادم.
او میگويد مشکل من این نبود که نامزدم غذا میخواست و #مادرش این را فهمیده بود.
مساله این بود که یک #مادر با #پسر ۴۰ سالهاش مثل یک #بچه_لوس رفتار میکرد و معتقد بود که من و او وظیفه داریم که هر کاری انجام دهیم تا او(پسرش) راحت زندگی کند.
#لاتینا_فتل سپس دوران کودکی خود را مثال میزند که چگونه #مادرش در مقابل اعتراض او به اینکه چرا برادرش هیچکاری انجام نمیدهد خیلی تلخ میگفته: «تو باید یاد بگیری که بتوانی کارهای خودت را انجام بدهی و مراقب خودت باشی، #مردها هیچکاری برایت انجام نمیدهند، #مردها همیشه #بچه میمانند و یادت باشد که #مردها آخر #زنی را پیدا میکنند که کارهایشان را انجام بدهد...»
و اضافه میکند که آنگاه من هشت سالم بود و میدانستم که این #عادلانه_نیست، این طرز فکر آزارم میداد و در دل میگفتم: «خب چرا به #پسرت یاد نمیدهی که مثل بقیه نباشد؟»
#مادران زیادی هستند که با #مردهای جوان و میانسالشان طوری رفتار میکنند که گویا یک #بچه کوچک یا آدم کمتوان و نیازمند حمایت روبرویشان ایستاده.
#مراقب_باشید.
چیزی که شما به عنوان: #مراقبت، #دلسوزی، #محبت و #دلبستگی به #فرزند_پسرتان میدهید، ابزاریست جهت #توانمندسازی آنها در یادگیری #الگوهای_پدرسالاری...
آیا هدف شما از #تربیت_فرزند_پسر همین است؟
آیا شما هم در برابر #فرزند_پسرتان دچار #سندرم_آخی_پسرم هستید؟
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
#من همان #دخترک پر سر و صدا،
با #شیطنتهای #کودک_درونش.
من #مادر و #خانم امروزی که #زمین در زیر #قدمهایش میلرزد،
تا به اینجا رسیدهام،
صدبار #زمینخورده و #هزاربار_بلنده شدهام،
از بلندترین #قلههای_زندگی افتادهام،
دوام آورده و ادامه دادهام،
چه دیوارها که فرو نریخته و چه پلها که خراب نکردهام.
برای #من حالت بدتری وجود ندارد.
#میبوسم دست آدمهایی را که وارد زندگیام شدند تا به لطفِ ضربههاییکه به پیکرهی #اعتمادم زدند مرا پخته و آبدیده کنند.
که ماندند تا به من ثابت کنند جای #احساس، یک گوشهی دنج و دست نیافتنی است نه در معرضِ دیدِ آدمها.
و جواب هر #سلامی را نباید داد!
و حرمتِ هیچ #وداعی را نباید شکست!
و به هر #نگاه و #کلامشیرینی نباید #دل بست!
جاییکه #من ایستادهام،
حالتِ بدتری وجود ندارد!
که #من از اینجا نیز پلی خواهم ساخت به سوی #آرزوهایم.
برایم فرقی نمیکند!
صبح #جوان بیدار میشومُ بیرون میروم
و شب #پیرُ فرسوده باز میگردم
و باز همان چرخه ادامه دارد.
دارم در کمالِ #بیخیالی و #آرامش،
زندگیام را میکنم.
و همچنان با #قدرت #قدم برمیدارم.
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
با #شیطنتهای #کودک_درونش.
من #مادر و #خانم امروزی که #زمین در زیر #قدمهایش میلرزد،
تا به اینجا رسیدهام،
صدبار #زمینخورده و #هزاربار_بلنده شدهام،
از بلندترین #قلههای_زندگی افتادهام،
دوام آورده و ادامه دادهام،
چه دیوارها که فرو نریخته و چه پلها که خراب نکردهام.
برای #من حالت بدتری وجود ندارد.
#میبوسم دست آدمهایی را که وارد زندگیام شدند تا به لطفِ ضربههاییکه به پیکرهی #اعتمادم زدند مرا پخته و آبدیده کنند.
که ماندند تا به من ثابت کنند جای #احساس، یک گوشهی دنج و دست نیافتنی است نه در معرضِ دیدِ آدمها.
و جواب هر #سلامی را نباید داد!
و حرمتِ هیچ #وداعی را نباید شکست!
و به هر #نگاه و #کلامشیرینی نباید #دل بست!
جاییکه #من ایستادهام،
حالتِ بدتری وجود ندارد!
که #من از اینجا نیز پلی خواهم ساخت به سوی #آرزوهایم.
برایم فرقی نمیکند!
صبح #جوان بیدار میشومُ بیرون میروم
و شب #پیرُ فرسوده باز میگردم
و باز همان چرخه ادامه دارد.
دارم در کمالِ #بیخیالی و #آرامش،
زندگیام را میکنم.
و همچنان با #قدرت #قدم برمیدارم.
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
خوب به خاطر دارم؛
#مادرم کتاب میخواند،
#مادرم خاطره مینوشت،
#پدرم قربان صدقهی #مادرم میرفت،
زیاد هم میرفت...!
من از بچگی میانِ محبتهایِ نقلیِ #پدر و #مادرم بزرگ شدهام.
خوب میدانم وقتی پنج نفر باشیم و نانها چهار تا، آن کسیکه اشتها ندارد، #مادر است.
من با تمام وجودم #ایثار و #عشق را لمس کردهام.
هنوز نُتِ ابداعیِ آوازهایِ #مادرم توی گوشم است.
هنوز بوی عطرِ #آغوش_مادرم که عطر و سادگیِ درخت توت را داشت توی مشامم میپیچد.
و صدایِ خواب آلودهاش که برایم قصه میگفت توی گوشم.
انگار همین دیروز بود...!
انگار هنوز همان بچهام.
و هنوز نبضِ دلم کودکانه میتپد.
خوب است که به خاطر دارم.
خوب است که این بهانههایِ کوچکِ خوشبختی از یادم نمیرود.
شاید به خاطر همینهاست که من بدونِ #مطالعه و #موسیقی و #عشق، یک پایِ شادی و آرامشم همیشه میلنگد.
ما همان میشویم که خانوادههایمان روزگاری به آن فکر میکردهاند.
ما همان چیزی میشویم،
که برایش تربیت شدهایم...!
#نرگس_صرافیان_طوفان
#انجمن_چهره_سان_مشیانه
@chehrehsanmashianehart
#مادرم کتاب میخواند،
#مادرم خاطره مینوشت،
#پدرم قربان صدقهی #مادرم میرفت،
زیاد هم میرفت...!
من از بچگی میانِ محبتهایِ نقلیِ #پدر و #مادرم بزرگ شدهام.
خوب میدانم وقتی پنج نفر باشیم و نانها چهار تا، آن کسیکه اشتها ندارد، #مادر است.
من با تمام وجودم #ایثار و #عشق را لمس کردهام.
هنوز نُتِ ابداعیِ آوازهایِ #مادرم توی گوشم است.
هنوز بوی عطرِ #آغوش_مادرم که عطر و سادگیِ درخت توت را داشت توی مشامم میپیچد.
و صدایِ خواب آلودهاش که برایم قصه میگفت توی گوشم.
انگار همین دیروز بود...!
انگار هنوز همان بچهام.
و هنوز نبضِ دلم کودکانه میتپد.
خوب است که به خاطر دارم.
خوب است که این بهانههایِ کوچکِ خوشبختی از یادم نمیرود.
شاید به خاطر همینهاست که من بدونِ #مطالعه و #موسیقی و #عشق، یک پایِ شادی و آرامشم همیشه میلنگد.
ما همان میشویم که خانوادههایمان روزگاری به آن فکر میکردهاند.
ما همان چیزی میشویم،
که برایش تربیت شدهایم...!
#نرگس_صرافیان_طوفان
#انجمن_چهره_سان_مشیانه
@chehrehsanmashianehart
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ایران دومین دارنده #ثروت_گاز
و سومین دارنده #ثروت_نفت در جهان
یک #مادر خوزستانی :
خودم باید زبالهگردی کنم و از زبالهها غذا بخورم، تا غذایی داشته باشم به دخترانم بدهم.
#انجمن_چهره_سان_مشیانه
@chehrehsanmashianehart
و سومین دارنده #ثروت_نفت در جهان
یک #مادر خوزستانی :
خودم باید زبالهگردی کنم و از زبالهها غذا بخورم، تا غذایی داشته باشم به دخترانم بدهم.
#انجمن_چهره_سان_مشیانه
@chehrehsanmashianehart
#ادیسون به خانه بازگشت یادداشتی را به #مادرش داد و گفت: این را آموزگارم داد و گفت: فقط #مادرت بخواند، #مادر در حالیکه اشک در چشمان داشت یادداشت را برای کودکش خواند:
"فرزند شما یک #نابغه است و این مدرسه برای او کوچک است آموزش او را خود بر عهده بگیرید"
سالها گذشت #مادرش درگذشت.
روزی #ادیسون که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود در گنجهی خانه خاطراتش را مرور میکرد برگهای در میان شکاف دیوار او را کنجکاو کرد آن را در آورده و خواند، نوشته بود: "کودک شما کودن است از فردا او را به مدرسه راه نمیدهیم."
#ادیسون ساعتها گریست و در خاطراتش نوشت:
" #توماس_ادیسون کودک کودنی بود که توسط یک #مادر قهرمان #نابغه شد"
#زن_زنان_زنانگی
#مادر_مادرانه
#آزاده_آزادگی
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
"فرزند شما یک #نابغه است و این مدرسه برای او کوچک است آموزش او را خود بر عهده بگیرید"
سالها گذشت #مادرش درگذشت.
روزی #ادیسون که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود در گنجهی خانه خاطراتش را مرور میکرد برگهای در میان شکاف دیوار او را کنجکاو کرد آن را در آورده و خواند، نوشته بود: "کودک شما کودن است از فردا او را به مدرسه راه نمیدهیم."
#ادیسون ساعتها گریست و در خاطراتش نوشت:
" #توماس_ادیسون کودک کودنی بود که توسط یک #مادر قهرمان #نابغه شد"
#زن_زنان_زنانگی
#مادر_مادرانه
#آزاده_آزادگی
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
نمیخواهم فرزندم من را مظلومی از خود گذشته بداند...
تصویر آرمانی #مادر بهعنوان ابرانسانی خستگیناپذیر و از خود گذشته، برای هیچکس مفید نیست، بهویژه برای بچههایمان. نمیخواهم فرزندانم من را مظلومی از خود گذشته بدانند؛
میخواهم بدانند با تمام وجود دوستشان داشتهام و آنها بخشی از یک خانواده و همچنین جامعهای بزرگتر هستند و این یعنی همواره نیازهای آنها در اولویت قرار نمیگیرد.
میخواهم بدانند تصمیمگیریهایم بسته به این بوده که چهچیز برای خانواده بهترین است، و این اغلب مستلزم فداکاریها و چالشهایی باورناپذیر بوده است.
اما میخواهم این را هم بدانند که
#من، بهعنوان یک #زن، #نظرات، #افکار و #نیازهای_خودم را دارم؛
میخواهم بدانند که نقشها و روابط دیگری جز #مادری هم دارم؛
و من هم مانند هرکس دیگری گاهی اشتباه میکنم.
و میخواهم بدانند که اگر تنها یک تکه پایسیب باقی مانده، بهتر است تا تمامش نکردهام، آن را بقاپند.
شوخی کردم.
آن را تقسیم میکنیم.
#کریستیناورگان
منتشر شده در: #واشنگتنپست
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
تصویر آرمانی #مادر بهعنوان ابرانسانی خستگیناپذیر و از خود گذشته، برای هیچکس مفید نیست، بهویژه برای بچههایمان. نمیخواهم فرزندانم من را مظلومی از خود گذشته بدانند؛
میخواهم بدانند با تمام وجود دوستشان داشتهام و آنها بخشی از یک خانواده و همچنین جامعهای بزرگتر هستند و این یعنی همواره نیازهای آنها در اولویت قرار نمیگیرد.
میخواهم بدانند تصمیمگیریهایم بسته به این بوده که چهچیز برای خانواده بهترین است، و این اغلب مستلزم فداکاریها و چالشهایی باورناپذیر بوده است.
اما میخواهم این را هم بدانند که
#من، بهعنوان یک #زن، #نظرات، #افکار و #نیازهای_خودم را دارم؛
میخواهم بدانند که نقشها و روابط دیگری جز #مادری هم دارم؛
و من هم مانند هرکس دیگری گاهی اشتباه میکنم.
و میخواهم بدانند که اگر تنها یک تکه پایسیب باقی مانده، بهتر است تا تمامش نکردهام، آن را بقاپند.
شوخی کردم.
آن را تقسیم میکنیم.
#کریستیناورگان
منتشر شده در: #واشنگتنپست
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
یک #مادر به مثابه مربی، چه چیزهایی به فرزندش میآموزد؟
- آراستگی و رسیدگی به ظاهر
- یاد گرفتن کار با وسیلهها، ابزارها و تکنولوژی
- آداب معاشرت
- صحبت کردن
- آموزش معنوی
- مهارتهای خانهداری
- تناسب اندام
اما بسیار نکات دیگر و مهمتری هم هست که اغلب نادیده گرفته میشود در آموزش دادن،
مثل:
- تنها بودن
- درک کردن احساسات خود و دیگری
- مسئولیتپذیری
- تفکر انتقادی
- مستقل بودن
- مهار ناامیدی و سرخوردگی
#مادریکه_کم_داشتم
#جاسمینلیکوری
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
- آراستگی و رسیدگی به ظاهر
- یاد گرفتن کار با وسیلهها، ابزارها و تکنولوژی
- آداب معاشرت
- صحبت کردن
- آموزش معنوی
- مهارتهای خانهداری
- تناسب اندام
اما بسیار نکات دیگر و مهمتری هم هست که اغلب نادیده گرفته میشود در آموزش دادن،
مثل:
- تنها بودن
- درک کردن احساسات خود و دیگری
- مسئولیتپذیری
- تفکر انتقادی
- مستقل بودن
- مهار ناامیدی و سرخوردگی
#مادریکه_کم_داشتم
#جاسمینلیکوری
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
#دورهی_زنانه:
تضمین بقاء و آفرینندگی و زایش زن
در جمعی، کسی با دورهی هفتروزهی #زنان شوخی کرد. بنا را گذاشته بود بر تکرار این مسئله که وقتی #زنها در یک ماه، اینهمه نوسان احساسی را تجربه میکنند و توان جسمی آنها کاهش پیدا میکند، چطور میشود به آنها اعتماد کرد و کارهای بزرگی به آنها سپرد؟ ادامهی بحثش هم، شوخی و خنده با موضوع بود.
اینروزها که حرفزدن از دورهی #زنانهات بهطور خاص یا حرفزدن از تجربهی مشترک ماهانهی #زنان بیشتر از اینکه شبیه حرفزدن از یک امر معمول مثل آبوهوا، حالِ احساسی و... باشد، شبیه به یکجور خودنمایی روشنفکرانه شده، وقتهای زیادی ترجیحم این است که حرفی نزنم و تمرینِ صبوری کنم.
با اینحال، چطور میشود با چنین چیزی شوخی کرد و نگاه تحقیرآمیزی به آن داشت؟ کافیست هر #زنی دقیق و جزئی، جدا از همهی دردهای جسمی، از اندوههای تماماً #زنانهاش و فراز و فرودهای احساسیاش که فقط مختص خود اوست، حرف بزند. آنوقت است که تمام آدمها درمییابند که این نسخهی همگانی اگرچه در کلیت، در همهی #زنان مشابه است، اما هر #زن به طور متفاوتی آن را تجربه میکند.
در نهایت، مگر جز این است که ما با وجود این دوهفتهی پرفراز و نشیب (سندروم قاعدگی + خود قاعدگی) که عملا ماهِ معمول ۳۰ روزهی مردان را برای ما ۱۵ روزه میکند، #درس_خواندهایم، #کار_کردهایم، در #اجتماع_حضور_پیدا_کردهایم، #روابطمان را از #روابطکاری گرفته تا #روابطعاطفی، #مدیریت_کردهایم، #همسر_شدهایم، #مادر_شدهایم و کارهای بزرگی را بهسرانجام رساندهایم؟
#دورهیزنانهی ما برخلاف تصور غالب، نقطهضعف ما نیست.
#دورهیزنانهی ما همان موهبت مطلوبی است که اجازه میدهد به تمام ساحتهای تنانه و روانی خود نزدیکتر شویم، بعد از گذراندن آن نوعی سرشوخی، شوق و انگیزهی مطلوب برای فهم زندگی و معنای آن را تجربه کنیم و در زمان گذراندن همان دوره هم، #قلبمان بیشتر از روزهای دیگر برای کسی که #دوستشداریم بتپد و حضور او را بیشتر از روزهای قبل برای خودمان بخواهیم.
در آخر، مگر غیر از این است که داشتن چنین موهبتی به ما این امکان را میدهد که وقتی یکی از شما را #دوستمیداریم، فرزندتان را در بطن خودمان تا روز موعود تولد، بهامانت نگهداری کنیم؟
#فاطمه_بهروزفخر
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart
تضمین بقاء و آفرینندگی و زایش زن
در جمعی، کسی با دورهی هفتروزهی #زنان شوخی کرد. بنا را گذاشته بود بر تکرار این مسئله که وقتی #زنها در یک ماه، اینهمه نوسان احساسی را تجربه میکنند و توان جسمی آنها کاهش پیدا میکند، چطور میشود به آنها اعتماد کرد و کارهای بزرگی به آنها سپرد؟ ادامهی بحثش هم، شوخی و خنده با موضوع بود.
اینروزها که حرفزدن از دورهی #زنانهات بهطور خاص یا حرفزدن از تجربهی مشترک ماهانهی #زنان بیشتر از اینکه شبیه حرفزدن از یک امر معمول مثل آبوهوا، حالِ احساسی و... باشد، شبیه به یکجور خودنمایی روشنفکرانه شده، وقتهای زیادی ترجیحم این است که حرفی نزنم و تمرینِ صبوری کنم.
با اینحال، چطور میشود با چنین چیزی شوخی کرد و نگاه تحقیرآمیزی به آن داشت؟ کافیست هر #زنی دقیق و جزئی، جدا از همهی دردهای جسمی، از اندوههای تماماً #زنانهاش و فراز و فرودهای احساسیاش که فقط مختص خود اوست، حرف بزند. آنوقت است که تمام آدمها درمییابند که این نسخهی همگانی اگرچه در کلیت، در همهی #زنان مشابه است، اما هر #زن به طور متفاوتی آن را تجربه میکند.
در نهایت، مگر جز این است که ما با وجود این دوهفتهی پرفراز و نشیب (سندروم قاعدگی + خود قاعدگی) که عملا ماهِ معمول ۳۰ روزهی مردان را برای ما ۱۵ روزه میکند، #درس_خواندهایم، #کار_کردهایم، در #اجتماع_حضور_پیدا_کردهایم، #روابطمان را از #روابطکاری گرفته تا #روابطعاطفی، #مدیریت_کردهایم، #همسر_شدهایم، #مادر_شدهایم و کارهای بزرگی را بهسرانجام رساندهایم؟
#دورهیزنانهی ما برخلاف تصور غالب، نقطهضعف ما نیست.
#دورهیزنانهی ما همان موهبت مطلوبی است که اجازه میدهد به تمام ساحتهای تنانه و روانی خود نزدیکتر شویم، بعد از گذراندن آن نوعی سرشوخی، شوق و انگیزهی مطلوب برای فهم زندگی و معنای آن را تجربه کنیم و در زمان گذراندن همان دوره هم، #قلبمان بیشتر از روزهای دیگر برای کسی که #دوستشداریم بتپد و حضور او را بیشتر از روزهای قبل برای خودمان بخواهیم.
در آخر، مگر غیر از این است که داشتن چنین موهبتی به ما این امکان را میدهد که وقتی یکی از شما را #دوستمیداریم، فرزندتان را در بطن خودمان تا روز موعود تولد، بهامانت نگهداری کنیم؟
#فاطمه_بهروزفخر
#انجمنچهرهسانمشیانه
@chehrehsanmashianehart