▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟
#قسمت_نهم
در #صحیح_مسلم روایت جالبى در مورد حج آمده که از این قرار است:
43- بَابُ بَيَانِ أَنَّ السَّعْيَ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ رُكْنٌ لَا يَصِحُّ الْحَجُّ إِلَّا بِهِ
باب: اینکه سعی در صفا و مروه رکن حج است و بدون آن حج باطل است.
259 - (1277) حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَحْيَى، حَدَّثَنَا
أَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ
عَائِشَةَ، قَالَ: قُلْتُ لَهَا: إِنِّي لَأَظُنُّ رَجُلًا، لَوْ لَمْ
يَطُفْ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، مَا ضَرَّهُ، قَالَتْ: «لِمَ؟» قُلْتُ: لِأَنَّ اللهَ تَعَالَى يَقُولُ: {إِنَّ الصَّفَا
وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ} [البقرة: 158] إِلَى آخِرِ
الْآيَةِ، فَقَالَتْ: " مَا أَتَمَّ اللهُ حَجَّ امْرِئٍ وَلَا عُمْرَتَهُ
لَمْ يَطُفْ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، وَلَوْ كَانَ كَمَا تَقُولُ
لَكَانَ: فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ لَا يَطَّوَّفَ بِهِمَا، وَهَلْ
تَدْرِي فِيمَا كَانَ ذَاكَ؟ إِنَّمَا كَانَ ذَاكَ أَنَّ الْأَنْصَارَ
كَانُوا يُهِلُّونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ لِصَنَمَيْنِ عَلَى شَطِّ
الْبَحْرِ، يُقَالُ لَهُمَا إِسَافٌ وَنَائِلَةُ، ثُمَّ يَجِيئُونَ
فَيَطُوفُونَ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، ثُمَّ يَحْلِقُونَ، فَلَمَّا
جَاءَ الْإِسْلَامُ كَرِهُوا أَنْ يَطُوفُوا بَيْنَهُمَا لِلَّذِي كَانُوا
يَصْنَعُونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ، قَالَتْ: فَأَنْزَلَ اللهُ عَزَّ
وَجَلَّ {إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ} [البقرة:
158] إِلَى آخِرِهَا، قَالَتْ: فَطَافُوا "
#منبع: صحيح مسلم جلد: ٢ صفحه: ٩٢٨
#ترجمه:
از عروه روایت است که گفت: پدرم گفت: به عایشه گفتم: من بر این گمانم که اگر فردی سعی بین صفا و مروه نکند، او را زیانی نیست. عایشه گفت: چرا؟ گفتم: زیرا خداوند می فرماید: (إن الصفا والمروة من شعائر الله» «صفا و مروه [که دو کوه در مکه هستند، از نشانه های مناسک الله محسوب می شوند. پس کسی که قصد حج کند یا عمره به جای آرد، می تواند میان آن دو طواف کند، یعنی هفت بار بین آن دو سعی کند]» (بقره، ۱۵۸) عایشه ها گفت: خداوند حج و عمره ی کسی را که سعی بین صفا و مروه نکند، کامل نگردانیده است. اگر منظور تو «كانت فلا جناح عليه أن يطوف بهما» است، این آیه در شأن انصار نازل شد؛ زیرا انصار [اهل مدینه در زمان جاهلیت برای دو بت در ساحل دریا به نام های «ساف» و «نائله» احرام می بستند. سپس هنگامی که به مکه می رسیدند، سعی بین صفا و مروه می کردند و بعد از آن سرشان را می تراشیدند. اما بعد از این که به اسلام مشرف شدند، به خاطر عملشان در زمان جاهلیت، ناپسند دانستند که بین صفا و مروه را سعی کنند. عایشه گفت: پس خداوند این آیه را نازل فرمود: وإن الصفا والمروة من شعائر الله تا آخر آيه. عایشه گفت: پس طواف کنید.
در این #حدیث مشخص می شود که انصار عوض احرام و طواف برای اساف و نائله بعد اسلام رو به صفا و مروه آورده اند که بخوبی ارتباط صفا و مروه را با اساف و نائله معلوم می گرداند.
همین روایت در تفسیر ابن کثیر آمده و حج المشلل را که گفتیم تداعی می کند و می گوید:
وَلَكِنَّهَا إِنَّمَا أُنْزِلَتْ أَنَّ الْأَنْصَارَ كَانُوا قَبْلَ أَنْ
يُسْلِمُوا كَانُوا يُهِلُّونَ لِمَنَاةَ الطَّاغِيَةِ التِي كَانُوا
يَعْبُدُونَهَا عِنْدَ الْمُشَلَّل
ن#منبع: تفسير ابن كثير جلد: ١ ص: ٣٤٠
#ترجمه:
ولی این آیه در حق انصار (اوس و خزرج) نازل شده که قبل از اسلام برای بت منات طاغوت تهلیل (لبیک اللهم لبیک) می گفتند و آن را در المشلل عبادت می کردند.
یعقوبی در تاریخ خود جلد ١ ص ٢٥٤ می گوید:
ثم وضعوا به إساف و نائلة كل واحد منهما على ركن من أركان البيت، فكان الطائف ، إذا طاف، بدأ بإساف، فقبله، و ختم به،
#ترجمه:
سپس در کعبه اساف و نائله را در رکنی از ارکان بیت قرار دادند،هنگامی که طواف می نمودند این کار را با اساف آغاز می کردند و آن را می بوسیدند و طواف را با آن ختم می کردند.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_نهم
در #صحیح_مسلم روایت جالبى در مورد حج آمده که از این قرار است:
43- بَابُ بَيَانِ أَنَّ السَّعْيَ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ رُكْنٌ لَا يَصِحُّ الْحَجُّ إِلَّا بِهِ
باب: اینکه سعی در صفا و مروه رکن حج است و بدون آن حج باطل است.
259 - (1277) حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَحْيَى، حَدَّثَنَا
أَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ
عَائِشَةَ، قَالَ: قُلْتُ لَهَا: إِنِّي لَأَظُنُّ رَجُلًا، لَوْ لَمْ
يَطُفْ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، مَا ضَرَّهُ، قَالَتْ: «لِمَ؟» قُلْتُ: لِأَنَّ اللهَ تَعَالَى يَقُولُ: {إِنَّ الصَّفَا
وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ} [البقرة: 158] إِلَى آخِرِ
الْآيَةِ، فَقَالَتْ: " مَا أَتَمَّ اللهُ حَجَّ امْرِئٍ وَلَا عُمْرَتَهُ
لَمْ يَطُفْ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، وَلَوْ كَانَ كَمَا تَقُولُ
لَكَانَ: فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ لَا يَطَّوَّفَ بِهِمَا، وَهَلْ
تَدْرِي فِيمَا كَانَ ذَاكَ؟ إِنَّمَا كَانَ ذَاكَ أَنَّ الْأَنْصَارَ
كَانُوا يُهِلُّونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ لِصَنَمَيْنِ عَلَى شَطِّ
الْبَحْرِ، يُقَالُ لَهُمَا إِسَافٌ وَنَائِلَةُ، ثُمَّ يَجِيئُونَ
فَيَطُوفُونَ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، ثُمَّ يَحْلِقُونَ، فَلَمَّا
جَاءَ الْإِسْلَامُ كَرِهُوا أَنْ يَطُوفُوا بَيْنَهُمَا لِلَّذِي كَانُوا
يَصْنَعُونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ، قَالَتْ: فَأَنْزَلَ اللهُ عَزَّ
وَجَلَّ {إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ} [البقرة:
158] إِلَى آخِرِهَا، قَالَتْ: فَطَافُوا "
#منبع: صحيح مسلم جلد: ٢ صفحه: ٩٢٨
#ترجمه:
از عروه روایت است که گفت: پدرم گفت: به عایشه گفتم: من بر این گمانم که اگر فردی سعی بین صفا و مروه نکند، او را زیانی نیست. عایشه گفت: چرا؟ گفتم: زیرا خداوند می فرماید: (إن الصفا والمروة من شعائر الله» «صفا و مروه [که دو کوه در مکه هستند، از نشانه های مناسک الله محسوب می شوند. پس کسی که قصد حج کند یا عمره به جای آرد، می تواند میان آن دو طواف کند، یعنی هفت بار بین آن دو سعی کند]» (بقره، ۱۵۸) عایشه ها گفت: خداوند حج و عمره ی کسی را که سعی بین صفا و مروه نکند، کامل نگردانیده است. اگر منظور تو «كانت فلا جناح عليه أن يطوف بهما» است، این آیه در شأن انصار نازل شد؛ زیرا انصار [اهل مدینه در زمان جاهلیت برای دو بت در ساحل دریا به نام های «ساف» و «نائله» احرام می بستند. سپس هنگامی که به مکه می رسیدند، سعی بین صفا و مروه می کردند و بعد از آن سرشان را می تراشیدند. اما بعد از این که به اسلام مشرف شدند، به خاطر عملشان در زمان جاهلیت، ناپسند دانستند که بین صفا و مروه را سعی کنند. عایشه گفت: پس خداوند این آیه را نازل فرمود: وإن الصفا والمروة من شعائر الله تا آخر آيه. عایشه گفت: پس طواف کنید.
در این #حدیث مشخص می شود که انصار عوض احرام و طواف برای اساف و نائله بعد اسلام رو به صفا و مروه آورده اند که بخوبی ارتباط صفا و مروه را با اساف و نائله معلوم می گرداند.
همین روایت در تفسیر ابن کثیر آمده و حج المشلل را که گفتیم تداعی می کند و می گوید:
وَلَكِنَّهَا إِنَّمَا أُنْزِلَتْ أَنَّ الْأَنْصَارَ كَانُوا قَبْلَ أَنْ
يُسْلِمُوا كَانُوا يُهِلُّونَ لِمَنَاةَ الطَّاغِيَةِ التِي كَانُوا
يَعْبُدُونَهَا عِنْدَ الْمُشَلَّل
ن#منبع: تفسير ابن كثير جلد: ١ ص: ٣٤٠
#ترجمه:
ولی این آیه در حق انصار (اوس و خزرج) نازل شده که قبل از اسلام برای بت منات طاغوت تهلیل (لبیک اللهم لبیک) می گفتند و آن را در المشلل عبادت می کردند.
یعقوبی در تاریخ خود جلد ١ ص ٢٥٤ می گوید:
ثم وضعوا به إساف و نائلة كل واحد منهما على ركن من أركان البيت، فكان الطائف ، إذا طاف، بدأ بإساف، فقبله، و ختم به،
#ترجمه:
سپس در کعبه اساف و نائله را در رکنی از ارکان بیت قرار دادند،هنگامی که طواف می نمودند این کار را با اساف آغاز می کردند و آن را می بوسیدند و طواف را با آن ختم می کردند.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟
#قسمت_دهم(آخر)
#دکتر_جواد_علی به وجود این دو بت در صفا و مروة اشاره دارد و می گوید:
ومن مناسك الحج الطواف بالصفا والمروة، وعليها صنمان: إساف ونائلة: وكان الجاهليون يمسحونهما. وكان طوافهم بهما قدر طوافهم بالبيت، أي سبعة أشواط.
وكان إساف بالصفا، وأما نائلة فكان بالمروة
#منبع: المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام نویسنده: دكتر جواد على ج: ١١ ص: ٣٨٠
#ترجمه:
و از مناسک حج طواف به صفا و مروه بوده که در آنجا دو بت قرار داشته به نام های اساف و نائله و اعراب جاهل آن دو را (موقع سعی در صفا و مروه)مسح می کردند و تعداد طوافشان به اندازه طواف به بیت (کعبه) بوده است یعنی هفت دور طواف.
اساف در کوه صفا بوده و نائله در کوه مروه.
اما جالب است خود محمد زمانی که برای او گوشت ذبحی که برای غیر الله ذبح شده را می آورند از آن نمی خورد ولی بر همین اساف و نائله طواف می کند ولی آن را لمس نمی کند.این مطلب را سنن کبری نسائی جلد ٧ ص ٣٢٥ در حدیثی طولانی می آورد:
وَكَانَ صَنَمَانِ مِنْ نُحَاسٍ يُقَالُ لَهُمَا إِسَافُ
وَنَائِلَةُ، فَطَافَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ
وَطُفْتُ مَعَهُ
#ترجمه: و دو بت ازجنس مس بودند که به آن ها اساف و نائله می گفتند.پس رسول الله (ص) بر آن دو طواف کرد و من نیز با او طواف کردم
#سوال:
اگر خوردن گوشت ذبح بر غیر الله نزد محمد نجس است چرا طواف بر بت که در اسلام رجس و نجس هست را انجام داده است؟
آنچه برای ما مشخص شده انصار بعد از اسلام از سعی صفا و مروه کراهیت داشتند بخاطر سابقه تاریخی این دو بت در آنجا ولی محمد این عمل را از شعائر الله دانست و بدان رسمیت داد. ما رد و پای این دو بت را از ساحل دریای سرخ پیدا کردیم تا داخل کعبه بعنوان رکن بیت و تا صفا و مروه.
▪️نتیجه گیری:
همه این حقایق می رساند که اصل حج که شامل احرام و طواف و تهلیل و ذبح و رمی جمرات(پرتاب سنگ) و فدیه و جنگ نکردن در حج و باقى مناسك آن همه از شعائر عرب قبل از اسلام بوده است و تنها مختص شهر مکه نيز نبوده است.
ردپای طلب باران در حج در نزد عرب قبل از اسلام را می توان نشان بر این دانست که بنا به اقلیم شناسی سرزمينى كه اعراب در آن ميزيسته اند خصوصا شبه جزيره عربستان، این مناسك و مراسم حج تنها عملی برای طلب باران بوده است و محمد يا جانشينان محمد با اندکی تغییرات حج اهل مکه را عملی ابراهیمی، الهى و از شعائر الله جا زده و به خورد پيروان اسلام داده اند. این کارناوال امروزه بعنوان يكى از پر درآمدترين مكانهاى مذهبى دنياست و ميلياردها دلار را سالانه در حلق حاكمان سعودى فروميريزد.
از سوى ديگر متوليان مذهب شيعه با طلا اندود كردن قبرهايى مجهول و اكثرا قلابى بتهايى طلايى ساخته و در مقابل مراسم حج تلاش براى رقابت با حج كرده اند.
در حقيقت تمام اين مراسمها جنگ قدرت و يارگيرى حكام و البته پر كردن جيب عده اى از حاصل دسترنج مردم خردباخته مسلمان است.
پايان
@bozoonhigz
#قسمت_دهم(آخر)
#دکتر_جواد_علی به وجود این دو بت در صفا و مروة اشاره دارد و می گوید:
ومن مناسك الحج الطواف بالصفا والمروة، وعليها صنمان: إساف ونائلة: وكان الجاهليون يمسحونهما. وكان طوافهم بهما قدر طوافهم بالبيت، أي سبعة أشواط.
وكان إساف بالصفا، وأما نائلة فكان بالمروة
#منبع: المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام نویسنده: دكتر جواد على ج: ١١ ص: ٣٨٠
#ترجمه:
و از مناسک حج طواف به صفا و مروه بوده که در آنجا دو بت قرار داشته به نام های اساف و نائله و اعراب جاهل آن دو را (موقع سعی در صفا و مروه)مسح می کردند و تعداد طوافشان به اندازه طواف به بیت (کعبه) بوده است یعنی هفت دور طواف.
اساف در کوه صفا بوده و نائله در کوه مروه.
اما جالب است خود محمد زمانی که برای او گوشت ذبحی که برای غیر الله ذبح شده را می آورند از آن نمی خورد ولی بر همین اساف و نائله طواف می کند ولی آن را لمس نمی کند.این مطلب را سنن کبری نسائی جلد ٧ ص ٣٢٥ در حدیثی طولانی می آورد:
وَكَانَ صَنَمَانِ مِنْ نُحَاسٍ يُقَالُ لَهُمَا إِسَافُ
وَنَائِلَةُ، فَطَافَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ
وَطُفْتُ مَعَهُ
#ترجمه: و دو بت ازجنس مس بودند که به آن ها اساف و نائله می گفتند.پس رسول الله (ص) بر آن دو طواف کرد و من نیز با او طواف کردم
#سوال:
اگر خوردن گوشت ذبح بر غیر الله نزد محمد نجس است چرا طواف بر بت که در اسلام رجس و نجس هست را انجام داده است؟
آنچه برای ما مشخص شده انصار بعد از اسلام از سعی صفا و مروه کراهیت داشتند بخاطر سابقه تاریخی این دو بت در آنجا ولی محمد این عمل را از شعائر الله دانست و بدان رسمیت داد. ما رد و پای این دو بت را از ساحل دریای سرخ پیدا کردیم تا داخل کعبه بعنوان رکن بیت و تا صفا و مروه.
▪️نتیجه گیری:
همه این حقایق می رساند که اصل حج که شامل احرام و طواف و تهلیل و ذبح و رمی جمرات(پرتاب سنگ) و فدیه و جنگ نکردن در حج و باقى مناسك آن همه از شعائر عرب قبل از اسلام بوده است و تنها مختص شهر مکه نيز نبوده است.
ردپای طلب باران در حج در نزد عرب قبل از اسلام را می توان نشان بر این دانست که بنا به اقلیم شناسی سرزمينى كه اعراب در آن ميزيسته اند خصوصا شبه جزيره عربستان، این مناسك و مراسم حج تنها عملی برای طلب باران بوده است و محمد يا جانشينان محمد با اندکی تغییرات حج اهل مکه را عملی ابراهیمی، الهى و از شعائر الله جا زده و به خورد پيروان اسلام داده اند. این کارناوال امروزه بعنوان يكى از پر درآمدترين مكانهاى مذهبى دنياست و ميلياردها دلار را سالانه در حلق حاكمان سعودى فروميريزد.
از سوى ديگر متوليان مذهب شيعه با طلا اندود كردن قبرهايى مجهول و اكثرا قلابى بتهايى طلايى ساخته و در مقابل مراسم حج تلاش براى رقابت با حج كرده اند.
در حقيقت تمام اين مراسمها جنگ قدرت و يارگيرى حكام و البته پر كردن جيب عده اى از حاصل دسترنج مردم خردباخته مسلمان است.
پايان
@bozoonhigz
▪️عزادارى شيعيان، مخالف رفتار ائمه و دكانى براى آخوندها و مداحان!
#قسمت_دوم
روايات مربوط به نهى عزادارى در كتب #علماى_شيعه بسيار زيادند كه ما سعى كرده ايم براى طولانى نشدن مطلب، به روايات مهمتر و معتبرتر كه در كتابهاى بسيار معتبر علماى شيعه آمده اند اشاره كنيم.
دوستان توجه خاص داشته باشيد اين روايات را علماى شيعه و به نقل از ائمه نقل كرده اند، نه اهل سنت يا غير مسلمانان، اين موضوع را براى بستن دهان بهانه جويان به صورت تاكيدى نوشتم كه بهانه اى نداشته باشند.
حال ميپردازيم به روايات.
١) روايت اول از #كتاب_كافى:
#متن_عربى: سهل، عن علي بن حسان، عن موسى بن بكر، عن أبي الحسن الأول (عليه السلام) قال: قال: ضرب الرجل يده على فخذه عند المصيبة إحباط لاجره.
#ترجمه : موسى بن بكر به نقل از امام كاظم ميگويد : فردى كه به هنگام مصيبت و عزا دست خود را بر رانش بزند(عزادارى كند) اجرش از ميان ميرود.
#منبع : فروع كافى، شيخ كلينى-جلد : ٣ ،صفحه : ٢٢٥
لينك صفحه كتاب
٢) روايت دوم از #كتاب_نهج_البلاغه:
#متن_عربى:
١٤٤ ـ وقَالَ عليهالسلام يَنْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْمُصِيبَةِ ـ ومَنْ ضَرَبَ يَدَه عَلَى فَخِذِه عِنْدَ مُصِيبَتِه حَبِطَ عَمَلُه.
#ترجمه: در نهج البلاغه از امام اول شيعيان نقل است كسى كه به هنگام مصيبت وعزا دستش را بر ران خويش بكوبد(عزادارى كند) اجرش از ميان ميرود.
#منبع : نهج البلاغة ، سيد شريف رضى- چاپ دار الكتاب اللبناني ،صفحه ٤٩٥
٣) روايت سوم از #كتاب_معاني_الأخبار:
متن #عربى: حدثنا أحمد بن إدريس، عن سلمة بن الخطاب عن الحسين بن راشد بن يحيى ، عن علي بن إسماعيل، عن عمرو بن أبي المقدام، قالت: سمعت أبا الحسن أو أبا جعفر يقول في هذه الآية : « ولا يعصينك في معروف » قال : إن رسول الله قال لفاطمة: إذا أنا مت فلا تخمشي علي وجها، ولا ترخى علي شعرا، ولا تنادي بالويل، ولا تقيمي علي نائحة.
#ترجمه: از امام باقر شنیدم که می گفت: آيا می دانید معنای این گفتار خدا چیست که(لا یعصینک فی معروف یعنی در هیچ کار معروفی از تو نافرمانی نکنند)؟ پاسخ دادم : نه ؛ گفت : رسول خدا به فاطمه فرمود : هنگامی که من فوت كردم، گونه بر من نخراش و موی خود را پریشان نکن و فریاد واویلا نده و نوحه خوانی برایم بپا نکن(عزادارى نكن)
#منبع : معاني الأخبار، شيخ صدوق ، صفحه ٣٩٠
ادامه دارد ...
@bozoonhigz
#قسمت_دوم
روايات مربوط به نهى عزادارى در كتب #علماى_شيعه بسيار زيادند كه ما سعى كرده ايم براى طولانى نشدن مطلب، به روايات مهمتر و معتبرتر كه در كتابهاى بسيار معتبر علماى شيعه آمده اند اشاره كنيم.
دوستان توجه خاص داشته باشيد اين روايات را علماى شيعه و به نقل از ائمه نقل كرده اند، نه اهل سنت يا غير مسلمانان، اين موضوع را براى بستن دهان بهانه جويان به صورت تاكيدى نوشتم كه بهانه اى نداشته باشند.
حال ميپردازيم به روايات.
١) روايت اول از #كتاب_كافى:
#متن_عربى: سهل، عن علي بن حسان، عن موسى بن بكر، عن أبي الحسن الأول (عليه السلام) قال: قال: ضرب الرجل يده على فخذه عند المصيبة إحباط لاجره.
#ترجمه : موسى بن بكر به نقل از امام كاظم ميگويد : فردى كه به هنگام مصيبت و عزا دست خود را بر رانش بزند(عزادارى كند) اجرش از ميان ميرود.
#منبع : فروع كافى، شيخ كلينى-جلد : ٣ ،صفحه : ٢٢٥
لينك صفحه كتاب
٢) روايت دوم از #كتاب_نهج_البلاغه:
#متن_عربى:
١٤٤ ـ وقَالَ عليهالسلام يَنْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْمُصِيبَةِ ـ ومَنْ ضَرَبَ يَدَه عَلَى فَخِذِه عِنْدَ مُصِيبَتِه حَبِطَ عَمَلُه.
#ترجمه: در نهج البلاغه از امام اول شيعيان نقل است كسى كه به هنگام مصيبت وعزا دستش را بر ران خويش بكوبد(عزادارى كند) اجرش از ميان ميرود.
#منبع : نهج البلاغة ، سيد شريف رضى- چاپ دار الكتاب اللبناني ،صفحه ٤٩٥
٣) روايت سوم از #كتاب_معاني_الأخبار:
متن #عربى: حدثنا أحمد بن إدريس، عن سلمة بن الخطاب عن الحسين بن راشد بن يحيى ، عن علي بن إسماعيل، عن عمرو بن أبي المقدام، قالت: سمعت أبا الحسن أو أبا جعفر يقول في هذه الآية : « ولا يعصينك في معروف » قال : إن رسول الله قال لفاطمة: إذا أنا مت فلا تخمشي علي وجها، ولا ترخى علي شعرا، ولا تنادي بالويل، ولا تقيمي علي نائحة.
#ترجمه: از امام باقر شنیدم که می گفت: آيا می دانید معنای این گفتار خدا چیست که(لا یعصینک فی معروف یعنی در هیچ کار معروفی از تو نافرمانی نکنند)؟ پاسخ دادم : نه ؛ گفت : رسول خدا به فاطمه فرمود : هنگامی که من فوت كردم، گونه بر من نخراش و موی خود را پریشان نکن و فریاد واویلا نده و نوحه خوانی برایم بپا نکن(عزادارى نكن)
#منبع : معاني الأخبار، شيخ صدوق ، صفحه ٣٩٠
ادامه دارد ...
@bozoonhigz
🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
▪️عزادارى شيعيان، مخالف رفتار ائمه و دكانى براى آخوندها و مداحان! #قسمت_دوم روايات مربوط به نهى عزادارى در كتب #علماى_شيعه بسيار زيادند كه ما سعى كرده ايم براى طولانى نشدن مطلب، به روايات مهمتر و معتبرتر كه در كتابهاى بسيار معتبر علماى شيعه آمده اند اشاره…
▪️عزادارى شيعيان، مخالف رفتار ائمه و دكانى براى آخوندها و مداحان است!
#قسمت_سوم
٤) روايت چهارم از كتاب #من_لايحضر_الفقيه:
#متن_عربى: وقال أمير المؤمنين عليهالسلام فيما علم أصحابه : « لا تلبسوا السواد فإنه لباس فرعون ».
#ترجمه: و از جمله مطالبى كه اميرالمؤمنين به اصحاب خويش مى آموختند يكى اين بود كه لباس سياه بر تن نكنيد كه آن جامه فرعون است.
#منبع :
من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق - جلد ١ ، صفحه ٢٥١
ساير #منابع اين روايت:
١). المقنع، شيخ صدوق ، صفحه ٥٤٢
٢). علل الشرائع، شيخ صدوق - جلد ٢ ، صفحه ٢٤٧
٣). خصال، شيخ صدوق، صفحه ٦١٥
٥) روايت پنجم از كتاب #وسائل_الشيعه:
#متن_عربى: ـ عن شعيب بن واقد ، عن الحسين بن زيد ، عن جعفر بن محمّد ، عن آبائه ، عن النبي ـ في حديث المناهي ـ نهى عن الرنة عند المصيبة، ونهى عن النياحة والاستماع إليها، ونهى عن تصفيق الوجه.
#ترجمه: از امام صادق از پدرانش و آنها نيز از پيامبر اسلام در حديث نهى كننده، كه ايشان از سر و صدا كردن در مصيبت و نوحه خوانى و ناله و شيون و گوش دادن به آن را نهى كرده است و همچنين ايشان نهى كرده اند از زدن به صورت خود در هنگام عزا
#منبع: وسائل الشيعة ، حر عاملى- چاپ مؤسسه آل البیت - جلد ١٧ ، صفحه ١٢٨
٦) روايت ششم از #كتاب_كافى:
#متن_عربى: عن سهل بن زياد، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، والحسن ابن علي جميعا، عن أبي جميلة، عن جابر، عن أبي جعفر قال: قلت له: ما الجزع؟
قال: أشد الجزع الصراخ بالويل والعويل ولطم الوجه والصدر وجز الشعر من النواصي ومن أقام النواحة فقد ترك الصبر وأخذ في غير طريقه ومن صبر واسترجع وحمد الله عز وجل فقد رضي بما صنع الله ووقع أجره على الله ومن لم يفعل ذلك جرى عليه القضاء وهو ذميم وأحبط الله تعالى أجره.
#ترجمه: جابر ميگويد : به امام باقر گفتم : بى تابى و جزع چيست ؟
فرمود شديدترين جزع و بى تابى، فرياد زدن به واويلا(واويلا گفتن)، سينه زدن و به صورت خود زدن، و كندن موى سر در مصيبت است. هركس به نوحه گرى بپردازد صبر را ترك نموده و راه بى صبرى و ناشكيبائى را پيموده است. و هركس شكيبائى كند و خداى متعال را حمد و سپاس گويد به آنچه كه خداوند انجام داده راضى شده و اجر او بر خداوند لازم است، و هركس چنين نكند قضاى الهى بر او جارى شده و او مذموم و مورد نكوهش است و خداى تعالى اجر او را باطل خواهد فرمود.
#منبع : فروع كافى، شيخ كلينى- جلد ٣ ، صفحه ٢٢٢
ادامه دارد ...
@bozoonhigz
#قسمت_سوم
٤) روايت چهارم از كتاب #من_لايحضر_الفقيه:
#متن_عربى: وقال أمير المؤمنين عليهالسلام فيما علم أصحابه : « لا تلبسوا السواد فإنه لباس فرعون ».
#ترجمه: و از جمله مطالبى كه اميرالمؤمنين به اصحاب خويش مى آموختند يكى اين بود كه لباس سياه بر تن نكنيد كه آن جامه فرعون است.
#منبع :
من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق - جلد ١ ، صفحه ٢٥١
ساير #منابع اين روايت:
١). المقنع، شيخ صدوق ، صفحه ٥٤٢
٢). علل الشرائع، شيخ صدوق - جلد ٢ ، صفحه ٢٤٧
٣). خصال، شيخ صدوق، صفحه ٦١٥
٥) روايت پنجم از كتاب #وسائل_الشيعه:
#متن_عربى: ـ عن شعيب بن واقد ، عن الحسين بن زيد ، عن جعفر بن محمّد ، عن آبائه ، عن النبي ـ في حديث المناهي ـ نهى عن الرنة عند المصيبة، ونهى عن النياحة والاستماع إليها، ونهى عن تصفيق الوجه.
#ترجمه: از امام صادق از پدرانش و آنها نيز از پيامبر اسلام در حديث نهى كننده، كه ايشان از سر و صدا كردن در مصيبت و نوحه خوانى و ناله و شيون و گوش دادن به آن را نهى كرده است و همچنين ايشان نهى كرده اند از زدن به صورت خود در هنگام عزا
#منبع: وسائل الشيعة ، حر عاملى- چاپ مؤسسه آل البیت - جلد ١٧ ، صفحه ١٢٨
٦) روايت ششم از #كتاب_كافى:
#متن_عربى: عن سهل بن زياد، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، والحسن ابن علي جميعا، عن أبي جميلة، عن جابر، عن أبي جعفر قال: قلت له: ما الجزع؟
قال: أشد الجزع الصراخ بالويل والعويل ولطم الوجه والصدر وجز الشعر من النواصي ومن أقام النواحة فقد ترك الصبر وأخذ في غير طريقه ومن صبر واسترجع وحمد الله عز وجل فقد رضي بما صنع الله ووقع أجره على الله ومن لم يفعل ذلك جرى عليه القضاء وهو ذميم وأحبط الله تعالى أجره.
#ترجمه: جابر ميگويد : به امام باقر گفتم : بى تابى و جزع چيست ؟
فرمود شديدترين جزع و بى تابى، فرياد زدن به واويلا(واويلا گفتن)، سينه زدن و به صورت خود زدن، و كندن موى سر در مصيبت است. هركس به نوحه گرى بپردازد صبر را ترك نموده و راه بى صبرى و ناشكيبائى را پيموده است. و هركس شكيبائى كند و خداى متعال را حمد و سپاس گويد به آنچه كه خداوند انجام داده راضى شده و اجر او بر خداوند لازم است، و هركس چنين نكند قضاى الهى بر او جارى شده و او مذموم و مورد نكوهش است و خداى تعالى اجر او را باطل خواهد فرمود.
#منبع : فروع كافى، شيخ كلينى- جلد ٣ ، صفحه ٢٢٢
ادامه دارد ...
@bozoonhigz
▪️عزادارى شيعيان، مخالف رفتار ائمه و دكانى براى آخوندها و مداحان!
#قسمت_چهارم(آخر)
در ادامه روايات علماى شيعه در نهى عزادارى توسط پيامبر اسلام و ائمه شيعه،
دو روايت ديگر را از معتبرترين كتب اين علما خدمتتان مينويسم.
٧) روايت هفتم از كتاب #جلاء_العيون_مجلسى:
#ترجمه_روايت: ابن بابويه(شيخ صدوق) به سند معتبر از حبيب بن عمر روايت كرده است كه او گفت : به خدمت #اميرالمؤمنين رفتم در مرضى كه آن حضرت از آن مرض از دنيا مفارقت نمود، پس جراحت سر خود را گشود، من گفتم: يا اميرالمؤمنين جراحت تو چيزى نيست و بر تو اين جراحت باكى نيست، حبيب گفت: من به گريه افتادم و ام كلثوم دختر حضرت گريان شد نزديك حضرت نشسته بود، #على فرمود: چرا گريه ميكنى اى دختر ؟ ام كلثوم گفت : چون گريه نكنم ؟ تو ما را خبر ميدهى در اين ساعت از ما مفارقت مينمائى، ايشان فرمود : اى دختر گرامى گريه مكن، بخدا سوگند كه اگر بينى آنچه پدر تو مى بيند هر آينه گريه نخواهى كرد.
#منبع: جلاء العيون (تاريخ چهارده معصوم) ، تاليف محمدباقر مجلسى - تحقيق سيد على اماميان ، صفحه ٣٣٥
#متن_عربى همين روايت كه در كتاب #امالى از شيخ صدوق(ابن بابويه) آمده است:
٤ - حدثنا علي بن الحسين السعد آبادي، قال: حدثنا أحمد بن أبي عبد الله البرقي، عن أبيه، عن أحمد بن النضر الخزاز، عن عمرو بن شمر، عن جابر بن يزيد الجعفي، عن أبي حمزة الثمالي، عن حبيب بن عمرو، قال: دخلت على أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (عليه السلام) في مرضه الذي قبض فيه، فحل عن جراحته، فقلت: يا أمير المؤمنين، ما جرحك هذا بشئ، وما بك من بأس. فقال لي: يا حبيب، أنا والله مفارقكم الساعة. قال: فبكيت عند ذلك، وبكت أم كلثوم، وكانت قاعدة عنده، فقال لها: ما يبكيك يا بنية؟ فقالت: ذكرت يا أبه أنك تفارقنا الساعة فبكيت. فقال لها: يا بنية لا تبكين، فوالله لو ترين ما يرى أبوك ما بكيت.
#منبع: امالى، شيخ صدوق(ابن بابويه) ، صفحه ٣٩٦
٨) روايت هشتم از كتاب #امالى از شيخ صدوق:
خلاصه #متن_عربى: لا تبک یا أصبغ، فإنّها واللَّه الجنة
#ترجمه: علی بن ابيطالب در هنگام ضربت خوردن به اصبغ از اصحاب خود دستور میدهد گریه نکند:
در قسمتی از روایتی طولانى از قول امام على چنین امده است: ای اصبغ، گریه نکن، به خدا قسم راه بهشت را میپیمایم.
اين روايت در منابع زير نيز آمده است:
١). الامالی؛ شیخ طائفه؛ صفحه ۱۲۳
٢). الامالی؛ شیخ مفید؛ صفحه ۳۵۲
٣). أعيان الشيعة؛ الأمين، السيد محسن؛ ج٣ ص ٤٦٥
٤). مسند الإمام علي (ع) ؛ القبانجي، حسن؛ ج ٧ ص ٤٥٢
٥). بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء؛ العلامة المجلسي ؛ ج ٤٢ ص ٢٠٤
٦). حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار(ع) ؛ البحراني، السيد هاشم؛ ج۲ ص ٣٩١
سند این روایت نیز از نظر علامه مجلسی صحیح می باشد [رجوع كنيد به : جلال العیون صفحه ۳۲۶]
اين هشت روايت، مُشتى از خروار و نمونه اندكى بود از آنچه كه در #نهى_عزادارى از ائمه شيعه نقل شده است
آيا با وجود اين روايات هنوز بايد چرنديات #آخوندهاى_دروغگو و شياد را درباره عزادارى باور كرد و كاسه داغتر از آش شد؟
عزادارى هايى كه #شيعيان به هر مناسبتى برپا ميدارند تنها و تنها ضامن بقاى آخوندها در فرهنگ روزمره مردم است و القاء حس ندامت و گناهكار بودن به عامه جامعه و درآوردن اشك آنها با داستانهائى كه هيچكدام واقعيت خارجى و استناد تاريخى ندارند و در زمان سلاطين خون آشام صفويه ساخته شده اند.
قضاوت با عاقلان
@bozoonhigz
#قسمت_چهارم(آخر)
در ادامه روايات علماى شيعه در نهى عزادارى توسط پيامبر اسلام و ائمه شيعه،
دو روايت ديگر را از معتبرترين كتب اين علما خدمتتان مينويسم.
٧) روايت هفتم از كتاب #جلاء_العيون_مجلسى:
#ترجمه_روايت: ابن بابويه(شيخ صدوق) به سند معتبر از حبيب بن عمر روايت كرده است كه او گفت : به خدمت #اميرالمؤمنين رفتم در مرضى كه آن حضرت از آن مرض از دنيا مفارقت نمود، پس جراحت سر خود را گشود، من گفتم: يا اميرالمؤمنين جراحت تو چيزى نيست و بر تو اين جراحت باكى نيست، حبيب گفت: من به گريه افتادم و ام كلثوم دختر حضرت گريان شد نزديك حضرت نشسته بود، #على فرمود: چرا گريه ميكنى اى دختر ؟ ام كلثوم گفت : چون گريه نكنم ؟ تو ما را خبر ميدهى در اين ساعت از ما مفارقت مينمائى، ايشان فرمود : اى دختر گرامى گريه مكن، بخدا سوگند كه اگر بينى آنچه پدر تو مى بيند هر آينه گريه نخواهى كرد.
#منبع: جلاء العيون (تاريخ چهارده معصوم) ، تاليف محمدباقر مجلسى - تحقيق سيد على اماميان ، صفحه ٣٣٥
#متن_عربى همين روايت كه در كتاب #امالى از شيخ صدوق(ابن بابويه) آمده است:
٤ - حدثنا علي بن الحسين السعد آبادي، قال: حدثنا أحمد بن أبي عبد الله البرقي، عن أبيه، عن أحمد بن النضر الخزاز، عن عمرو بن شمر، عن جابر بن يزيد الجعفي، عن أبي حمزة الثمالي، عن حبيب بن عمرو، قال: دخلت على أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (عليه السلام) في مرضه الذي قبض فيه، فحل عن جراحته، فقلت: يا أمير المؤمنين، ما جرحك هذا بشئ، وما بك من بأس. فقال لي: يا حبيب، أنا والله مفارقكم الساعة. قال: فبكيت عند ذلك، وبكت أم كلثوم، وكانت قاعدة عنده، فقال لها: ما يبكيك يا بنية؟ فقالت: ذكرت يا أبه أنك تفارقنا الساعة فبكيت. فقال لها: يا بنية لا تبكين، فوالله لو ترين ما يرى أبوك ما بكيت.
#منبع: امالى، شيخ صدوق(ابن بابويه) ، صفحه ٣٩٦
٨) روايت هشتم از كتاب #امالى از شيخ صدوق:
خلاصه #متن_عربى: لا تبک یا أصبغ، فإنّها واللَّه الجنة
#ترجمه: علی بن ابيطالب در هنگام ضربت خوردن به اصبغ از اصحاب خود دستور میدهد گریه نکند:
در قسمتی از روایتی طولانى از قول امام على چنین امده است: ای اصبغ، گریه نکن، به خدا قسم راه بهشت را میپیمایم.
اين روايت در منابع زير نيز آمده است:
١). الامالی؛ شیخ طائفه؛ صفحه ۱۲۳
٢). الامالی؛ شیخ مفید؛ صفحه ۳۵۲
٣). أعيان الشيعة؛ الأمين، السيد محسن؛ ج٣ ص ٤٦٥
٤). مسند الإمام علي (ع) ؛ القبانجي، حسن؛ ج ٧ ص ٤٥٢
٥). بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء؛ العلامة المجلسي ؛ ج ٤٢ ص ٢٠٤
٦). حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار(ع) ؛ البحراني، السيد هاشم؛ ج۲ ص ٣٩١
سند این روایت نیز از نظر علامه مجلسی صحیح می باشد [رجوع كنيد به : جلال العیون صفحه ۳۲۶]
اين هشت روايت، مُشتى از خروار و نمونه اندكى بود از آنچه كه در #نهى_عزادارى از ائمه شيعه نقل شده است
آيا با وجود اين روايات هنوز بايد چرنديات #آخوندهاى_دروغگو و شياد را درباره عزادارى باور كرد و كاسه داغتر از آش شد؟
عزادارى هايى كه #شيعيان به هر مناسبتى برپا ميدارند تنها و تنها ضامن بقاى آخوندها در فرهنگ روزمره مردم است و القاء حس ندامت و گناهكار بودن به عامه جامعه و درآوردن اشك آنها با داستانهائى كه هيچكدام واقعيت خارجى و استناد تاريخى ندارند و در زمان سلاطين خون آشام صفويه ساخته شده اند.
قضاوت با عاقلان
@bozoonhigz
💥 بستن آب بر دشمن جنايت يا سنت پيامبر اسلام؟
#قسمت_دوم
#ابن_هشام در مورد #جنگ_بدر دوم يا همان بدر كبرا، نوشته است:
- وقتی #پيامبر_اسلام و همراهانش به چاه های بدر رسیدند هنوز قریشیان در راه بوده و به هیچ یک از چاه ها دسترسی نداشتند،
كه در اینجا شخصى به نام «حباب ابن منذر» یکی از مسلمانانی که به وضع آن بیابان آشنا بود پیش آمده و گفت: «ای #محمد آیا به دستور خدا در اینجا فرود آمده ای و وحیی در این باره بر تو نازل شده است و قابل تغییر نیست یا روح مصالح جنگی چنین کرده ای؟»
#محمد گفت: «نه! وحیی در این باره نازل نشده و روی مصلحت است!»
حباب گفت: «پس دستور دهید مردم همچنان تا آخرن چاه پیش بروند و در آنجا منزل کنیم ورودی چاههای آب را ببندیم و حوضی درست کرده و آن را پر از آب کنیم تا در نتیجه چاههای آب در اختیار ما باشد و بدین ترتیب بر دشمن برتری داشته باشیم»
#محمد این نظر را پسندید و دستور داد و بر طبق گفته ی او تمام چاه ها را بستند كه به قريشيان آب نرسد.
#منابع:
١- الصحیح من سیرهالنبی الاعظم ج ٥ علامه جعفر مرتضی عاملی
٢- زندگانی حضرت محمد نوشته سيد هاشم رسولى محلاتى
👈 پس خود #پيامبر_اسلام اولين بار براى شكست دشمن آب را بر آنها بسته بود.
باز هم در متون تاريخى به جستجو ميپردازيم كه ببينيم مورخين ديگر چيزى در اينباره نوشته اند يا خير.
#ابن_سعد_واقدى كه يكى از اولين و معتبرترين مورخين مسلمان و داراى اعتبار زيادى در ميان تمام مذاهب اسلام است،
ايشان از ابراهیم بن اسماعیل بن ابى حبیبة، از داود بن حصین، از عکرمة، از ابن عباس نقل میکند:
#پيامبر_اسلام در #جنگ_بدر در محلى فرود آمدند، حباب بن منذر گفت:
اینجا مناسب نیست. ما را به نزدیکترین آب به دشمن ببرید و کنار آن حوضى ایجاد میکنیم و ظرفها را در آن قرار میدهیم، آب میآشامیم و جنگ میکنیم و سر دیگر چاهها را میبندیم.
در این هنگام، جبرئیل به حضور محمد آمد و گفت: رأى درست همان است که حباب بن منذر به آن اشاره کرد، و پیامبر نيز به حباب فرمود: «رأى صحیح را اظهار داشتى» و برخاستند و همان کار را انجام دادند و تمام چاه ها را پر از سنگ كرده و بستند.
#منبع:
ابن سعد واقدى، محمد، نام كتاب الطبقات الکبرى، ترجمه، مهدوى دامغانى، محمود، ج ٤، ص ٤٧٨، تهران- انتشارات فرهنگ و انديشه ، ١٣٧٤ ه ش
ادامه دارد .......
@bozoonhigz
#قسمت_دوم
#ابن_هشام در مورد #جنگ_بدر دوم يا همان بدر كبرا، نوشته است:
- وقتی #پيامبر_اسلام و همراهانش به چاه های بدر رسیدند هنوز قریشیان در راه بوده و به هیچ یک از چاه ها دسترسی نداشتند،
كه در اینجا شخصى به نام «حباب ابن منذر» یکی از مسلمانانی که به وضع آن بیابان آشنا بود پیش آمده و گفت: «ای #محمد آیا به دستور خدا در اینجا فرود آمده ای و وحیی در این باره بر تو نازل شده است و قابل تغییر نیست یا روح مصالح جنگی چنین کرده ای؟»
#محمد گفت: «نه! وحیی در این باره نازل نشده و روی مصلحت است!»
حباب گفت: «پس دستور دهید مردم همچنان تا آخرن چاه پیش بروند و در آنجا منزل کنیم ورودی چاههای آب را ببندیم و حوضی درست کرده و آن را پر از آب کنیم تا در نتیجه چاههای آب در اختیار ما باشد و بدین ترتیب بر دشمن برتری داشته باشیم»
#محمد این نظر را پسندید و دستور داد و بر طبق گفته ی او تمام چاه ها را بستند كه به قريشيان آب نرسد.
#منابع:
١- الصحیح من سیرهالنبی الاعظم ج ٥ علامه جعفر مرتضی عاملی
٢- زندگانی حضرت محمد نوشته سيد هاشم رسولى محلاتى
👈 پس خود #پيامبر_اسلام اولين بار براى شكست دشمن آب را بر آنها بسته بود.
باز هم در متون تاريخى به جستجو ميپردازيم كه ببينيم مورخين ديگر چيزى در اينباره نوشته اند يا خير.
#ابن_سعد_واقدى كه يكى از اولين و معتبرترين مورخين مسلمان و داراى اعتبار زيادى در ميان تمام مذاهب اسلام است،
ايشان از ابراهیم بن اسماعیل بن ابى حبیبة، از داود بن حصین، از عکرمة، از ابن عباس نقل میکند:
#پيامبر_اسلام در #جنگ_بدر در محلى فرود آمدند، حباب بن منذر گفت:
اینجا مناسب نیست. ما را به نزدیکترین آب به دشمن ببرید و کنار آن حوضى ایجاد میکنیم و ظرفها را در آن قرار میدهیم، آب میآشامیم و جنگ میکنیم و سر دیگر چاهها را میبندیم.
در این هنگام، جبرئیل به حضور محمد آمد و گفت: رأى درست همان است که حباب بن منذر به آن اشاره کرد، و پیامبر نيز به حباب فرمود: «رأى صحیح را اظهار داشتى» و برخاستند و همان کار را انجام دادند و تمام چاه ها را پر از سنگ كرده و بستند.
#منبع:
ابن سعد واقدى، محمد، نام كتاب الطبقات الکبرى، ترجمه، مهدوى دامغانى، محمود، ج ٤، ص ٤٧٨، تهران- انتشارات فرهنگ و انديشه ، ١٣٧٤ ه ش
ادامه دارد .......
@bozoonhigz
🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
💥 بستن آب بر دشمن جنايت يا سنت پيامبر اسلام؟ #قسمت_دوم #ابن_هشام در مورد #جنگ_بدر دوم يا همان بدر كبرا، نوشته است: - وقتی #پيامبر_اسلام و همراهانش به چاه های بدر رسیدند هنوز قریشیان در راه بوده و به هیچ یک از چاه ها دسترسی نداشتند، كه در اینجا شخصى به نام…
💥 بستن آب بر روى دشمن جنايت يا سنت پيامبر اسلام؟
#قسمت_سوم
اين مورخ بزرگ در روايتى ديگر ازين واقعه از سلیمان بن حرب از حماد بن زید، از یحیى بن سعید نقل میکند:
پیامبر روز #جنگ_بدر با مردم مشورت فرمود. حباب بن منذر برخاست و گفت: ما اهل جنگیم و چنان مصلحت میبینم که سر همه چاههاى آب، جز یک چاه را ببندیم و با آنان کنار همان چاه رویاروى شویم.
#منبع:
ابن سعد کاتب واقدى، محمد، الطبقات الکبرى، ترجمه، مهدوى دامغانى، محمود، ج ٤، ص ٤٧٩، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ١٣٧٤ ه ش.
براى اثبات بيشتر اين موضوع به متن عربى برخى از كتب تاريخى نيز سر ميزنيم كه ببينيم آنها در اينباره چه نوشته اند.
- يكى از اصحاب پيامبر به نام «حباب بن منذر» به وى پيشنهاد كرد كه لشكر اسلام را در كنار يكي از چاههاي بدر فرود آورد و بقيه چاهها را پر كند تا لشكر كفار قريش آبي براي مصرف نداشته باشند. پيامبر رأي او را پذيرفت و عملى كرد.
#منابع:
١- المغازي، بيروت، مؤسسة للاعلمي للمطبوعات، چاپ سوم، ١٤٠٩، ج ١، ص ٥٣ ـ ٥٤
٢- سيرة ابن هشام، دارالكتاب العربي، ١٤١٨، ج ٢، ص ٢٦٣)
براى اطمينان كامل ازين اتفاق سرى به يكى از مورخين ديگر به نام #ابن_اثير ميزنيم كه در اينباره نوشته است:
«پیامبر در جنگ بدر در محلى فرود آمدند، حباب بن منذر گفت: اینجا مناسب نیست.
ما را به نزدیکترین آب به دشمن ببرید و کنار آن حوضى ایجاد میکنیم و ظرفها را در آن قرار میدهیم، آب میآشامیم و جنگ میکنیم و سر دیگر چاهها را میبندیم. در این هنگام، جبرئیل به حضور رسول خدا آمد و گفت:
رأى درست همان است که حباب بن منذر به آن اشاره کرد، و #پیامبر به حباب فرمود: رأى صحیح را اظهار داشتى و برخاستند و همان کار را انجام دادند.»
#منابع:
الکامل ابن اثیر ج ٢ ص ١٢٢
البدایه و النهایه ج ٣ ص ٢٦٧
ادامه دارد...
@bozoonhigz
#قسمت_سوم
اين مورخ بزرگ در روايتى ديگر ازين واقعه از سلیمان بن حرب از حماد بن زید، از یحیى بن سعید نقل میکند:
پیامبر روز #جنگ_بدر با مردم مشورت فرمود. حباب بن منذر برخاست و گفت: ما اهل جنگیم و چنان مصلحت میبینم که سر همه چاههاى آب، جز یک چاه را ببندیم و با آنان کنار همان چاه رویاروى شویم.
#منبع:
ابن سعد کاتب واقدى، محمد، الطبقات الکبرى، ترجمه، مهدوى دامغانى، محمود، ج ٤، ص ٤٧٩، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ١٣٧٤ ه ش.
براى اثبات بيشتر اين موضوع به متن عربى برخى از كتب تاريخى نيز سر ميزنيم كه ببينيم آنها در اينباره چه نوشته اند.
- يكى از اصحاب پيامبر به نام «حباب بن منذر» به وى پيشنهاد كرد كه لشكر اسلام را در كنار يكي از چاههاي بدر فرود آورد و بقيه چاهها را پر كند تا لشكر كفار قريش آبي براي مصرف نداشته باشند. پيامبر رأي او را پذيرفت و عملى كرد.
#منابع:
١- المغازي، بيروت، مؤسسة للاعلمي للمطبوعات، چاپ سوم، ١٤٠٩، ج ١، ص ٥٣ ـ ٥٤
٢- سيرة ابن هشام، دارالكتاب العربي، ١٤١٨، ج ٢، ص ٢٦٣)
براى اطمينان كامل ازين اتفاق سرى به يكى از مورخين ديگر به نام #ابن_اثير ميزنيم كه در اينباره نوشته است:
«پیامبر در جنگ بدر در محلى فرود آمدند، حباب بن منذر گفت: اینجا مناسب نیست.
ما را به نزدیکترین آب به دشمن ببرید و کنار آن حوضى ایجاد میکنیم و ظرفها را در آن قرار میدهیم، آب میآشامیم و جنگ میکنیم و سر دیگر چاهها را میبندیم. در این هنگام، جبرئیل به حضور رسول خدا آمد و گفت:
رأى درست همان است که حباب بن منذر به آن اشاره کرد، و #پیامبر به حباب فرمود: رأى صحیح را اظهار داشتى و برخاستند و همان کار را انجام دادند.»
#منابع:
الکامل ابن اثیر ج ٢ ص ١٢٢
البدایه و النهایه ج ٣ ص ٢٦٧
ادامه دارد...
@bozoonhigz
▪️امام حسین و قبول بيعت با يزيد در آخرين ساعات حياتش
براى طولانى نشد مطلب خلاصه گزارش شیخ مفید از بزرگترین علماى تاريخ شیعه و كتاب معروف "ارشاد" كه معروفترین کتاب در تاریخ امامان ميباشد را خدمتتان ارائه ميكنيم.
شيخ مفید مينويسد:
امام حسین در آخرالامر با دیدن گروهگروه لشکرِ مسلح در برابر خانواده و همراهانش، درخواست بيعت و گذاشتن دستش در دستان يزيد را به عمر سعد داد.
شيخ مفيد در ادامه گزارشش مينويسد:
چون امام حسن رحلت کرد شیعیان عراق به جنب و جوش آمده و موقع را مغتنم شمرده به امام حسین نامه نوشتند که ما پس از وفات حسن مجتبی حاضریم معاویه را از خلافت خلع كرده و با شما بیعت نمائیم.
حسین به ایشان نوشت من برای این کار حاضر نیستم زیرا با معاویه پیش از این پیمانی بستهام(بيعت كرده ام) که تا مدتِ آن سر نیاید نمیتوانم دست به کاری بزنم.
در نیمۀ رجب سال شصتِ هجرت که معاویه مُرد، یزید به ولید بن عتبه که از طرف معاویه کارگزار مدینه بود نوشت بزودی از حسین بیعت بگیر و به او هیچگونه مهلتی مده. ولید شبانگاه امام حسین را به پیش خود خواند ... امام حسین فرمود خیال نمیکنم به بیعت نهانی من برای یزید قناعت کنی بلکه من باید علناً با او بیعت کنم تا همۀ مردم از بیعت من باخبر شوند ولید گفت آری چنان است که میفرمائید.
امام حسین فرمود بنابراین، موضوع بیعت را تا فردا صبح به تأخیر بینداز و فردا در این باره اندیشه کن و تصمیم بگیر ...
حسین [نهایتاً پس از کسب دو روز مهلت، ناگاه] همراه با فرزندان و فرزندان برادر و خواهران و بیشتر از اهلِبیت خود به استثنای محمد بن حنفیه به طرف مکه رهسپار شد(ادمين: در واقع فرار كرد)...
مردم کوفه وقتى از مرگ معاویه باخبر گردیدند ... و نیز اطلاع پیدا کردند حسین از بیعت با یزید خودداری کرده ... در منزل سلیمان بن صرد گرد آمدند ... گفتند ... حاضریم در راه او جانفشانی کنیم و از خون خود بگذریم و پرچم شاهانۀ او را باهتزاز درآوریم سلیمان که آنان را راسخ قدم ديد گفت اینک نامه به آن حضرت مرقوم بدارید آنان نامه به این مضمون نگاشتند: «...».
[همانطورکه میدانيد وعدۀ شيعيان كوفه عملی نشد و سرانجام امام حسین و خانواده و همراهانش در كربلا در محاصرۀ لشگر نظامی گیر افتادند. اینک ادامۀ ماجرا از زبان شیخمفید]:
حسین هنگامی که متوجه شد پیدرپی کمک برای پسرِ سعد میآید و آمادۀ کارزارند کسی را پیش پسرِسعد فرستاد و اظهار داشت میخواهم با تو ملاقات کنم شب را برای ملاقات مقرر داشتند و بالاخره در میان دو لشکر مدتی طولانی با یکدیگر مذاکره کردند پس از آن پسر سعد به طرف لشکریان خود رفته و نامه به این مضمون به پسر زیاد نوشت:
«اما بعد خدای متعال آتش جنگ را خاموش کرد و سخن را یکی کرد و کار اُمت را به سازش کشانید اینک حسین متعهد میشود به همان جایی که بوده مراجعت نماید و یا به یکی از سرحدات پناهنده شود و مانند یکی از مسلمانان زیست نماید و موظف به انجام قوانین معموله باشد و یا "پیش یزید رفته دست در دست او بگذارد تا او خود تصمیم بگیرد" [فیضع یده فی یده فیری فیما بینه و بینه] و من خیال میکنم تعهد حسین مورد خرسندی تو و به صلاح امت تمام میشود».
هنگامی که پسر زیاد این نامه را خواند تصدیق کرده گفت آری این نامه مشفقانه و اندرز برای ماست و شایسته است مطابق با مضمون آن رفتار کرد.
[اما این تفاهمِ اولیه، با سخنان شمر(از ياران شجاعى على و عموى عباس) به هم خورد و شکل نگرفت؛ و امام حسین را میانِ "تسلیمِ!! ابنزیاد" شدن (و نه بیعت!! با یزید در شام) و کشتهشدن قرار دادند]:
#منبع متن خلاصه شده بالا:
الارشاد شیخ مفید ترجمه محمدباقر ساعدی خراسانی ص ۳۷۳، ۳۷۴، ۳۷۵، ۳۷۸، ۴۳۷، ۴۳۸ و ۴۵۰
همانطور كه خوانديد؛ شيخ مفيد نيز در گزارش خود از واقعه كربلا، در مورد تمايل حسين به بيعت با يزيد زمانى كه راه چاره اى نداشت اشاره ميكند.
اما آخوندهاى شياد امروزى با جعل گفته علماى خودشان ميگويند حسين قيام كرده بود و تا آخرين لحظه تسليم نشد درصورتى كه او براى نجات جانش حتى حاضر به بيعت با يزيد شده بود.
@bozoonhigz
براى طولانى نشد مطلب خلاصه گزارش شیخ مفید از بزرگترین علماى تاريخ شیعه و كتاب معروف "ارشاد" كه معروفترین کتاب در تاریخ امامان ميباشد را خدمتتان ارائه ميكنيم.
شيخ مفید مينويسد:
امام حسین در آخرالامر با دیدن گروهگروه لشکرِ مسلح در برابر خانواده و همراهانش، درخواست بيعت و گذاشتن دستش در دستان يزيد را به عمر سعد داد.
شيخ مفيد در ادامه گزارشش مينويسد:
چون امام حسن رحلت کرد شیعیان عراق به جنب و جوش آمده و موقع را مغتنم شمرده به امام حسین نامه نوشتند که ما پس از وفات حسن مجتبی حاضریم معاویه را از خلافت خلع كرده و با شما بیعت نمائیم.
حسین به ایشان نوشت من برای این کار حاضر نیستم زیرا با معاویه پیش از این پیمانی بستهام(بيعت كرده ام) که تا مدتِ آن سر نیاید نمیتوانم دست به کاری بزنم.
در نیمۀ رجب سال شصتِ هجرت که معاویه مُرد، یزید به ولید بن عتبه که از طرف معاویه کارگزار مدینه بود نوشت بزودی از حسین بیعت بگیر و به او هیچگونه مهلتی مده. ولید شبانگاه امام حسین را به پیش خود خواند ... امام حسین فرمود خیال نمیکنم به بیعت نهانی من برای یزید قناعت کنی بلکه من باید علناً با او بیعت کنم تا همۀ مردم از بیعت من باخبر شوند ولید گفت آری چنان است که میفرمائید.
امام حسین فرمود بنابراین، موضوع بیعت را تا فردا صبح به تأخیر بینداز و فردا در این باره اندیشه کن و تصمیم بگیر ...
حسین [نهایتاً پس از کسب دو روز مهلت، ناگاه] همراه با فرزندان و فرزندان برادر و خواهران و بیشتر از اهلِبیت خود به استثنای محمد بن حنفیه به طرف مکه رهسپار شد(ادمين: در واقع فرار كرد)...
مردم کوفه وقتى از مرگ معاویه باخبر گردیدند ... و نیز اطلاع پیدا کردند حسین از بیعت با یزید خودداری کرده ... در منزل سلیمان بن صرد گرد آمدند ... گفتند ... حاضریم در راه او جانفشانی کنیم و از خون خود بگذریم و پرچم شاهانۀ او را باهتزاز درآوریم سلیمان که آنان را راسخ قدم ديد گفت اینک نامه به آن حضرت مرقوم بدارید آنان نامه به این مضمون نگاشتند: «...».
[همانطورکه میدانيد وعدۀ شيعيان كوفه عملی نشد و سرانجام امام حسین و خانواده و همراهانش در كربلا در محاصرۀ لشگر نظامی گیر افتادند. اینک ادامۀ ماجرا از زبان شیخمفید]:
حسین هنگامی که متوجه شد پیدرپی کمک برای پسرِ سعد میآید و آمادۀ کارزارند کسی را پیش پسرِسعد فرستاد و اظهار داشت میخواهم با تو ملاقات کنم شب را برای ملاقات مقرر داشتند و بالاخره در میان دو لشکر مدتی طولانی با یکدیگر مذاکره کردند پس از آن پسر سعد به طرف لشکریان خود رفته و نامه به این مضمون به پسر زیاد نوشت:
«اما بعد خدای متعال آتش جنگ را خاموش کرد و سخن را یکی کرد و کار اُمت را به سازش کشانید اینک حسین متعهد میشود به همان جایی که بوده مراجعت نماید و یا به یکی از سرحدات پناهنده شود و مانند یکی از مسلمانان زیست نماید و موظف به انجام قوانین معموله باشد و یا "پیش یزید رفته دست در دست او بگذارد تا او خود تصمیم بگیرد" [فیضع یده فی یده فیری فیما بینه و بینه] و من خیال میکنم تعهد حسین مورد خرسندی تو و به صلاح امت تمام میشود».
هنگامی که پسر زیاد این نامه را خواند تصدیق کرده گفت آری این نامه مشفقانه و اندرز برای ماست و شایسته است مطابق با مضمون آن رفتار کرد.
[اما این تفاهمِ اولیه، با سخنان شمر(از ياران شجاعى على و عموى عباس) به هم خورد و شکل نگرفت؛ و امام حسین را میانِ "تسلیمِ!! ابنزیاد" شدن (و نه بیعت!! با یزید در شام) و کشتهشدن قرار دادند]:
#منبع متن خلاصه شده بالا:
الارشاد شیخ مفید ترجمه محمدباقر ساعدی خراسانی ص ۳۷۳، ۳۷۴، ۳۷۵، ۳۷۸، ۴۳۷، ۴۳۸ و ۴۵۰
همانطور كه خوانديد؛ شيخ مفيد نيز در گزارش خود از واقعه كربلا، در مورد تمايل حسين به بيعت با يزيد زمانى كه راه چاره اى نداشت اشاره ميكند.
اما آخوندهاى شياد امروزى با جعل گفته علماى خودشان ميگويند حسين قيام كرده بود و تا آخرين لحظه تسليم نشد درصورتى كه او براى نجات جانش حتى حاضر به بيعت با يزيد شده بود.
@bozoonhigz
🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
▪️امام حسین و قبول بيعت با يزيد در آخرين ساعات حياتش براى طولانى نشد مطلب خلاصه گزارش شیخ مفید از بزرگترین علماى تاريخ شیعه و كتاب معروف "ارشاد" كه معروفترین کتاب در تاریخ امامان ميباشد را خدمتتان ارائه ميكنيم. شيخ مفید مينويسد: امام حسین در آخرالامر با…
▪️امام حسين هم عضو سپاه معاويه و هم سرباز عثمان
#قسمت_دوم
در قسمت اول دروغ آخوندهای شياد را در مورد عدم شركت حسن و حسين در لشكر اسلام كه به كشورهاى ايران و روم تجاوز كردند، افشا كرديم.
در اين قسمت به دو منبع تاريخى ديگر اشاره ميكنيم كه در آنها اشاره شده است به حضور حسين در #لشكر_معاويه.
در كتاب تاريخ مدينة دمشق كه يك كتاب بسيار معتبر تاريخى است
در مورد شركت حسين بعنوان سرباز معاويه در لشكر خليفه چنين نوشته است؛
#متن_عربى:
الحسين بن علي بن أبي طالب ابن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف أبو عبد الله سبط رسول الله .... و وفد على معاوية و
توجه غازيا إلى القسطنطينية في الجيش الذي كان أميره يزيد بن معاوية
#ترجمه:
حسين على بن ابيطالب بن عبدالمطلب بن هاشم ... به فرمان معاويه براى فتح قسطنطنيه همراه با سپاهى كه فرمانده آن يزيد بن معاويه بود، رفت
#منبع: تاريخ مدينة دمشق، لابن عساکر، ج ١٤ ص ١١١
چنانچه خوانديد، حسين به عنوان سرباز معاويه در سپاهى كه قصد فتح قسطنطنيه را داشت شركت كرده بود و جالبتر از همه اينكه، يزيد بن معاويه دوشادوش اين امام(داراى علم غيب) و در كنار او فرمانده سپاه بود.
بگذاريد به يك كتاب تاريخ نامدار و بسيار معتبر ديگر سر بزنيم.
▪️كتاب البداية والنهاية، نوشته ابن کثیر، در جلد ٨ صفحه ١٦١
نوشته است؛
#متن_عربى: ولما توفي الحسن کان الحسين يفد إلى معاوية في كل عام فيعطيه ويكرمه ، وقد كان في الجيش الذين غزوا القسطنطينية مع ابن معاوية يزيد ، في سنة إحدى وخمسين
#ترجمه:
هنگامی که حسن وفات کرد حسین نزد معاویه ميرفت و در تمام سال او را اطعام و اکرام می کرد. حسين بن على در سال ٥١ هجرى همراه يزيد بن معاويه در سپاهى بود كه در فتح قسطنطنيه شركت داشت.
خوب همانطور كه ديديد اين مورخ بزرگ و نامدار به صراحت ميگويد حسين به نزد معاويه رفته و با عزت و احترام از وى پذيرائى شد و همچنين حسين بعنوان سربازان معاويه در فتح قسطنطنيه شركت داشت و بعنوان سرباز يزيد در اين سپاه حضور داشت.
اينجاست كه بايد به ريش پدر آخوندهاى شيعه خنديد بدليل دروغ بافى و جعل تاريخ
@bozoonhigz
#قسمت_دوم
در قسمت اول دروغ آخوندهای شياد را در مورد عدم شركت حسن و حسين در لشكر اسلام كه به كشورهاى ايران و روم تجاوز كردند، افشا كرديم.
در اين قسمت به دو منبع تاريخى ديگر اشاره ميكنيم كه در آنها اشاره شده است به حضور حسين در #لشكر_معاويه.
در كتاب تاريخ مدينة دمشق كه يك كتاب بسيار معتبر تاريخى است
در مورد شركت حسين بعنوان سرباز معاويه در لشكر خليفه چنين نوشته است؛
#متن_عربى:
الحسين بن علي بن أبي طالب ابن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف أبو عبد الله سبط رسول الله .... و وفد على معاوية و
توجه غازيا إلى القسطنطينية في الجيش الذي كان أميره يزيد بن معاوية
#ترجمه:
حسين على بن ابيطالب بن عبدالمطلب بن هاشم ... به فرمان معاويه براى فتح قسطنطنيه همراه با سپاهى كه فرمانده آن يزيد بن معاويه بود، رفت
#منبع: تاريخ مدينة دمشق، لابن عساکر، ج ١٤ ص ١١١
چنانچه خوانديد، حسين به عنوان سرباز معاويه در سپاهى كه قصد فتح قسطنطنيه را داشت شركت كرده بود و جالبتر از همه اينكه، يزيد بن معاويه دوشادوش اين امام(داراى علم غيب) و در كنار او فرمانده سپاه بود.
بگذاريد به يك كتاب تاريخ نامدار و بسيار معتبر ديگر سر بزنيم.
▪️كتاب البداية والنهاية، نوشته ابن کثیر، در جلد ٨ صفحه ١٦١
نوشته است؛
#متن_عربى: ولما توفي الحسن کان الحسين يفد إلى معاوية في كل عام فيعطيه ويكرمه ، وقد كان في الجيش الذين غزوا القسطنطينية مع ابن معاوية يزيد ، في سنة إحدى وخمسين
#ترجمه:
هنگامی که حسن وفات کرد حسین نزد معاویه ميرفت و در تمام سال او را اطعام و اکرام می کرد. حسين بن على در سال ٥١ هجرى همراه يزيد بن معاويه در سپاهى بود كه در فتح قسطنطنيه شركت داشت.
خوب همانطور كه ديديد اين مورخ بزرگ و نامدار به صراحت ميگويد حسين به نزد معاويه رفته و با عزت و احترام از وى پذيرائى شد و همچنين حسين بعنوان سربازان معاويه در فتح قسطنطنيه شركت داشت و بعنوان سرباز يزيد در اين سپاه حضور داشت.
اينجاست كه بايد به ريش پدر آخوندهاى شيعه خنديد بدليل دروغ بافى و جعل تاريخ
@bozoonhigz
▪️امام حسين هم عضو سپاه معاويه و هم سرباز عثمان
#قسمت_سوم(آخر)
در دو قسمت قبل دروغ آخوندهای شياد را در مورد عدم شركت حسن و حسين در لشكر اسلام كه به كشورهاى ايران و روم تجاوز كردند، افشا كرديم.
بار ديگر در اين قسمت نيز به دو منبع تاريخى ديگر اشاره ميكنيم كه در آنها به حضور امام حسين در سپاه معاويه بعنوان سرباز خليفه اشاره شده است.
اولين سند تاريخى در اين قسمت نامش هست الوافي بالوافيات كه در اينمورد چنين آورده است:
ابن علي بن أبي طالب، الحسين بن علي بن أبي طالب و ابن ابنته فاطمة الزهراء وفد على معاوية و توجه غازيا إلى القسطنطينية في الجيش الذي كان أميره يزيد بن معاوية
#ترجمه:
ابن علی بن ابی طالب ، حسین بن علی بن ابی طالب و پسر دخترش فاطمه الزهرا به سوى معاویه آمد و در ارتشى که امیرش یزید بن معاویه بود به قسطنطنیه رفتند.
#منبع:
الوافي بالوفیات، للصفدي، ج ١٢ ص ٢٦٢
در اين سند تاريخى اشاره شده است كه حسين در سپاه خليفه كه فرمانده آن يزيد بن معاويه بود در فتح قسطنطنيه شركت داشت.
سند تاريخى ديگر از كتابى است به نام شرح احقاق الحق كه چنين نوشته است:
الحسين بن علي بن أبي طالب بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف، أبو عبد الله سبط رسول الله، وريحانته من الدنيا، حدث عن النبي وعن أبيه، روى عنه ابنه علي بن الحسين وابنته فاطمة، وابن أخيه زید بن الحسن، وشعيب بن خالد، وطلحة بن عبيد الله العقيلي ويوسف الصباغ وعبيد بن حسن وهمام بن غالب الفرزدق وأبو هشام . ووفد على معاوية . وتوجه غازيا إلى القسطنطينية
#خلاصه_ترجمه:
پس از آوردن نام راويان اين روايت تاريخى ميگويد:
حسين بن على بن ابيطالب و نوه پيامبر به سوى معاويه رفته و به فرمان او براى فتح قسطنطنيه روان شد
#منبع:
شرح إحقاق الحق، للمرعشي، جلد ٢٧ ص ١
خوب همانطور كه ديديد اين مورخين بزرگ و نامدار به صراحت ميگويند حسين به نزد معاويه رفته و بعنوان سربازان معاويه در فتح قسطنطنيه و بعنوان سرباز يزيد در اين سپاه حضور داشت.
اينجاست كه بايد به ريش پدر آخوندهاى شيعه خنديد بدليل دروغ بافى و جعل تاريخ
روايات من درآوردى و افسانه اى خود را به خورد مردم ميدهند.
اين مورخين نه دشمنى با حسين داشته اند و نه خواسته اند وى را تخريب كنند بلكه حضور وى در فتح قسطنطنيه را افتخارى براى او عنوان كرده اند.
پايان
@bozoonhigz
#قسمت_سوم(آخر)
در دو قسمت قبل دروغ آخوندهای شياد را در مورد عدم شركت حسن و حسين در لشكر اسلام كه به كشورهاى ايران و روم تجاوز كردند، افشا كرديم.
بار ديگر در اين قسمت نيز به دو منبع تاريخى ديگر اشاره ميكنيم كه در آنها به حضور امام حسين در سپاه معاويه بعنوان سرباز خليفه اشاره شده است.
اولين سند تاريخى در اين قسمت نامش هست الوافي بالوافيات كه در اينمورد چنين آورده است:
ابن علي بن أبي طالب، الحسين بن علي بن أبي طالب و ابن ابنته فاطمة الزهراء وفد على معاوية و توجه غازيا إلى القسطنطينية في الجيش الذي كان أميره يزيد بن معاوية
#ترجمه:
ابن علی بن ابی طالب ، حسین بن علی بن ابی طالب و پسر دخترش فاطمه الزهرا به سوى معاویه آمد و در ارتشى که امیرش یزید بن معاویه بود به قسطنطنیه رفتند.
#منبع:
الوافي بالوفیات، للصفدي، ج ١٢ ص ٢٦٢
در اين سند تاريخى اشاره شده است كه حسين در سپاه خليفه كه فرمانده آن يزيد بن معاويه بود در فتح قسطنطنيه شركت داشت.
سند تاريخى ديگر از كتابى است به نام شرح احقاق الحق كه چنين نوشته است:
الحسين بن علي بن أبي طالب بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف، أبو عبد الله سبط رسول الله، وريحانته من الدنيا، حدث عن النبي وعن أبيه، روى عنه ابنه علي بن الحسين وابنته فاطمة، وابن أخيه زید بن الحسن، وشعيب بن خالد، وطلحة بن عبيد الله العقيلي ويوسف الصباغ وعبيد بن حسن وهمام بن غالب الفرزدق وأبو هشام . ووفد على معاوية . وتوجه غازيا إلى القسطنطينية
#خلاصه_ترجمه:
پس از آوردن نام راويان اين روايت تاريخى ميگويد:
حسين بن على بن ابيطالب و نوه پيامبر به سوى معاويه رفته و به فرمان او براى فتح قسطنطنيه روان شد
#منبع:
شرح إحقاق الحق، للمرعشي، جلد ٢٧ ص ١
خوب همانطور كه ديديد اين مورخين بزرگ و نامدار به صراحت ميگويند حسين به نزد معاويه رفته و بعنوان سربازان معاويه در فتح قسطنطنيه و بعنوان سرباز يزيد در اين سپاه حضور داشت.
اينجاست كه بايد به ريش پدر آخوندهاى شيعه خنديد بدليل دروغ بافى و جعل تاريخ
روايات من درآوردى و افسانه اى خود را به خورد مردم ميدهند.
اين مورخين نه دشمنى با حسين داشته اند و نه خواسته اند وى را تخريب كنند بلكه حضور وى در فتح قسطنطنيه را افتخارى براى او عنوان كرده اند.
پايان
@bozoonhigz
Forwarded from 🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
▪️عزادارى شيعيان، مخالف رفتار ائمه و دكانى براى آخوندها و مداحان!
#قسمت_دوم
روايات مربوط به نهى عزادارى در كتب #علماى_شيعه بسيار زيادند كه ما سعى كرده ايم براى طولانى نشدن مطلب، به روايات مهمتر و معتبرتر كه در كتابهاى بسيار معتبر علماى شيعه آمده اند اشاره كنيم.
دوستان توجه خاص داشته باشيد اين روايات را علماى شيعه و به نقل از ائمه نقل كرده اند، نه اهل سنت يا غير مسلمانان، اين موضوع را براى بستن دهان بهانه جويان به صورت تاكيدى نوشتم كه بهانه اى نداشته باشند.
حال ميپردازيم به روايات.
١) روايت اول از #كتاب_كافى:
#متن_عربى: سهل، عن علي بن حسان، عن موسى بن بكر، عن أبي الحسن الأول (عليه السلام) قال: قال: ضرب الرجل يده على فخذه عند المصيبة إحباط لاجره.
#ترجمه : موسى بن بكر به نقل از امام كاظم ميگويد : فردى كه به هنگام مصيبت و عزا دست خود را بر رانش بزند(عزادارى كند) اجرش از ميان ميرود.
#منبع : فروع كافى، شيخ كلينى-جلد : ٣ ،صفحه : ٢٢٥
لينك صفحه كتاب
٢) روايت دوم از #كتاب_نهج_البلاغه:
#متن_عربى:
١٤٤ ـ وقَالَ عليهالسلام يَنْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْمُصِيبَةِ ـ ومَنْ ضَرَبَ يَدَه عَلَى فَخِذِه عِنْدَ مُصِيبَتِه حَبِطَ عَمَلُه.
#ترجمه: در نهج البلاغه از امام اول شيعيان نقل است كسى كه به هنگام مصيبت وعزا دستش را بر ران خويش بكوبد(عزادارى كند) اجرش از ميان ميرود.
#منبع : نهج البلاغة ، سيد شريف رضى- چاپ دار الكتاب اللبناني ،صفحه ٤٩٥
٣) روايت سوم از #كتاب_معاني_الأخبار:
متن #عربى: حدثنا أحمد بن إدريس، عن سلمة بن الخطاب عن الحسين بن راشد بن يحيى ، عن علي بن إسماعيل، عن عمرو بن أبي المقدام، قالت: سمعت أبا الحسن أو أبا جعفر يقول في هذه الآية : « ولا يعصينك في معروف » قال : إن رسول الله قال لفاطمة: إذا أنا مت فلا تخمشي علي وجها، ولا ترخى علي شعرا، ولا تنادي بالويل، ولا تقيمي علي نائحة.
#ترجمه: از امام باقر شنیدم که می گفت: آيا می دانید معنای این گفتار خدا چیست که(لا یعصینک فی معروف یعنی در هیچ کار معروفی از تو نافرمانی نکنند)؟ پاسخ دادم : نه ؛ گفت : رسول خدا به فاطمه فرمود : هنگامی که من فوت كردم، گونه بر من نخراش و موی خود را پریشان نکن و فریاد واویلا نده و نوحه خوانی برایم بپا نکن(عزادارى نكن)
#منبع : معاني الأخبار، شيخ صدوق ، صفحه ٣٩٠
ادامه دارد ...
@bozoonhigz
#قسمت_دوم
روايات مربوط به نهى عزادارى در كتب #علماى_شيعه بسيار زيادند كه ما سعى كرده ايم براى طولانى نشدن مطلب، به روايات مهمتر و معتبرتر كه در كتابهاى بسيار معتبر علماى شيعه آمده اند اشاره كنيم.
دوستان توجه خاص داشته باشيد اين روايات را علماى شيعه و به نقل از ائمه نقل كرده اند، نه اهل سنت يا غير مسلمانان، اين موضوع را براى بستن دهان بهانه جويان به صورت تاكيدى نوشتم كه بهانه اى نداشته باشند.
حال ميپردازيم به روايات.
١) روايت اول از #كتاب_كافى:
#متن_عربى: سهل، عن علي بن حسان، عن موسى بن بكر، عن أبي الحسن الأول (عليه السلام) قال: قال: ضرب الرجل يده على فخذه عند المصيبة إحباط لاجره.
#ترجمه : موسى بن بكر به نقل از امام كاظم ميگويد : فردى كه به هنگام مصيبت و عزا دست خود را بر رانش بزند(عزادارى كند) اجرش از ميان ميرود.
#منبع : فروع كافى، شيخ كلينى-جلد : ٣ ،صفحه : ٢٢٥
لينك صفحه كتاب
٢) روايت دوم از #كتاب_نهج_البلاغه:
#متن_عربى:
١٤٤ ـ وقَالَ عليهالسلام يَنْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْمُصِيبَةِ ـ ومَنْ ضَرَبَ يَدَه عَلَى فَخِذِه عِنْدَ مُصِيبَتِه حَبِطَ عَمَلُه.
#ترجمه: در نهج البلاغه از امام اول شيعيان نقل است كسى كه به هنگام مصيبت وعزا دستش را بر ران خويش بكوبد(عزادارى كند) اجرش از ميان ميرود.
#منبع : نهج البلاغة ، سيد شريف رضى- چاپ دار الكتاب اللبناني ،صفحه ٤٩٥
٣) روايت سوم از #كتاب_معاني_الأخبار:
متن #عربى: حدثنا أحمد بن إدريس، عن سلمة بن الخطاب عن الحسين بن راشد بن يحيى ، عن علي بن إسماعيل، عن عمرو بن أبي المقدام، قالت: سمعت أبا الحسن أو أبا جعفر يقول في هذه الآية : « ولا يعصينك في معروف » قال : إن رسول الله قال لفاطمة: إذا أنا مت فلا تخمشي علي وجها، ولا ترخى علي شعرا، ولا تنادي بالويل، ولا تقيمي علي نائحة.
#ترجمه: از امام باقر شنیدم که می گفت: آيا می دانید معنای این گفتار خدا چیست که(لا یعصینک فی معروف یعنی در هیچ کار معروفی از تو نافرمانی نکنند)؟ پاسخ دادم : نه ؛ گفت : رسول خدا به فاطمه فرمود : هنگامی که من فوت كردم، گونه بر من نخراش و موی خود را پریشان نکن و فریاد واویلا نده و نوحه خوانی برایم بپا نکن(عزادارى نكن)
#منبع : معاني الأخبار، شيخ صدوق ، صفحه ٣٩٠
ادامه دارد ...
@bozoonhigz
Forwarded from 🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
▪️عزادارى شيعيان، مخالف رفتار ائمه و دكانى براى آخوندها و مداحان! #قسمت_دوم روايات مربوط به نهى عزادارى در كتب #علماى_شيعه بسيار زيادند كه ما سعى كرده ايم براى طولانى نشدن مطلب، به روايات مهمتر و معتبرتر كه در كتابهاى بسيار معتبر علماى شيعه آمده اند اشاره…
▪️عزادارى شيعيان، مخالف رفتار ائمه و دكانى براى آخوندها و مداحان است!
#قسمت_سوم
٤) روايت چهارم از كتاب #من_لايحضر_الفقيه:
#متن_عربى: وقال أمير المؤمنين عليهالسلام فيما علم أصحابه : « لا تلبسوا السواد فإنه لباس فرعون ».
#ترجمه: و از جمله مطالبى كه اميرالمؤمنين به اصحاب خويش مى آموختند يكى اين بود كه لباس سياه بر تن نكنيد كه آن جامه فرعون است.
#منبع :
من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق - جلد ١ ، صفحه ٢٥١
ساير #منابع اين روايت:
١). المقنع، شيخ صدوق ، صفحه ٥٤٢
٢). علل الشرائع، شيخ صدوق - جلد ٢ ، صفحه ٢٤٧
٣). خصال، شيخ صدوق، صفحه ٦١٥
٥) روايت پنجم از كتاب #وسائل_الشيعه:
#متن_عربى: ـ عن شعيب بن واقد ، عن الحسين بن زيد ، عن جعفر بن محمّد ، عن آبائه ، عن النبي ـ في حديث المناهي ـ نهى عن الرنة عند المصيبة، ونهى عن النياحة والاستماع إليها، ونهى عن تصفيق الوجه.
#ترجمه: از امام صادق از پدرانش و آنها نيز از پيامبر اسلام در حديث نهى كننده، كه ايشان از سر و صدا كردن در مصيبت و نوحه خوانى و ناله و شيون و گوش دادن به آن را نهى كرده است و همچنين ايشان نهى كرده اند از زدن به صورت خود در هنگام عزا
#منبع: وسائل الشيعة ، حر عاملى- چاپ مؤسسه آل البیت - جلد ١٧ ، صفحه ١٢٨
٦) روايت ششم از #كتاب_كافى:
#متن_عربى: عن سهل بن زياد، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، والحسن ابن علي جميعا، عن أبي جميلة، عن جابر، عن أبي جعفر قال: قلت له: ما الجزع؟
قال: أشد الجزع الصراخ بالويل والعويل ولطم الوجه والصدر وجز الشعر من النواصي ومن أقام النواحة فقد ترك الصبر وأخذ في غير طريقه ومن صبر واسترجع وحمد الله عز وجل فقد رضي بما صنع الله ووقع أجره على الله ومن لم يفعل ذلك جرى عليه القضاء وهو ذميم وأحبط الله تعالى أجره.
#ترجمه: جابر ميگويد : به امام باقر گفتم : بى تابى و جزع چيست ؟
فرمود شديدترين جزع و بى تابى، فرياد زدن به واويلا(واويلا گفتن)، سينه زدن و به صورت خود زدن، و كندن موى سر در مصيبت است. هركس به نوحه گرى بپردازد صبر را ترك نموده و راه بى صبرى و ناشكيبائى را پيموده است. و هركس شكيبائى كند و خداى متعال را حمد و سپاس گويد به آنچه كه خداوند انجام داده راضى شده و اجر او بر خداوند لازم است، و هركس چنين نكند قضاى الهى بر او جارى شده و او مذموم و مورد نكوهش است و خداى تعالى اجر او را باطل خواهد فرمود.
#منبع : فروع كافى، شيخ كلينى- جلد ٣ ، صفحه ٢٢٢
ادامه دارد ...
@bozoonhigz
#قسمت_سوم
٤) روايت چهارم از كتاب #من_لايحضر_الفقيه:
#متن_عربى: وقال أمير المؤمنين عليهالسلام فيما علم أصحابه : « لا تلبسوا السواد فإنه لباس فرعون ».
#ترجمه: و از جمله مطالبى كه اميرالمؤمنين به اصحاب خويش مى آموختند يكى اين بود كه لباس سياه بر تن نكنيد كه آن جامه فرعون است.
#منبع :
من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق - جلد ١ ، صفحه ٢٥١
ساير #منابع اين روايت:
١). المقنع، شيخ صدوق ، صفحه ٥٤٢
٢). علل الشرائع، شيخ صدوق - جلد ٢ ، صفحه ٢٤٧
٣). خصال، شيخ صدوق، صفحه ٦١٥
٥) روايت پنجم از كتاب #وسائل_الشيعه:
#متن_عربى: ـ عن شعيب بن واقد ، عن الحسين بن زيد ، عن جعفر بن محمّد ، عن آبائه ، عن النبي ـ في حديث المناهي ـ نهى عن الرنة عند المصيبة، ونهى عن النياحة والاستماع إليها، ونهى عن تصفيق الوجه.
#ترجمه: از امام صادق از پدرانش و آنها نيز از پيامبر اسلام در حديث نهى كننده، كه ايشان از سر و صدا كردن در مصيبت و نوحه خوانى و ناله و شيون و گوش دادن به آن را نهى كرده است و همچنين ايشان نهى كرده اند از زدن به صورت خود در هنگام عزا
#منبع: وسائل الشيعة ، حر عاملى- چاپ مؤسسه آل البیت - جلد ١٧ ، صفحه ١٢٨
٦) روايت ششم از #كتاب_كافى:
#متن_عربى: عن سهل بن زياد، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، والحسن ابن علي جميعا، عن أبي جميلة، عن جابر، عن أبي جعفر قال: قلت له: ما الجزع؟
قال: أشد الجزع الصراخ بالويل والعويل ولطم الوجه والصدر وجز الشعر من النواصي ومن أقام النواحة فقد ترك الصبر وأخذ في غير طريقه ومن صبر واسترجع وحمد الله عز وجل فقد رضي بما صنع الله ووقع أجره على الله ومن لم يفعل ذلك جرى عليه القضاء وهو ذميم وأحبط الله تعالى أجره.
#ترجمه: جابر ميگويد : به امام باقر گفتم : بى تابى و جزع چيست ؟
فرمود شديدترين جزع و بى تابى، فرياد زدن به واويلا(واويلا گفتن)، سينه زدن و به صورت خود زدن، و كندن موى سر در مصيبت است. هركس به نوحه گرى بپردازد صبر را ترك نموده و راه بى صبرى و ناشكيبائى را پيموده است. و هركس شكيبائى كند و خداى متعال را حمد و سپاس گويد به آنچه كه خداوند انجام داده راضى شده و اجر او بر خداوند لازم است، و هركس چنين نكند قضاى الهى بر او جارى شده و او مذموم و مورد نكوهش است و خداى تعالى اجر او را باطل خواهد فرمود.
#منبع : فروع كافى، شيخ كلينى- جلد ٣ ، صفحه ٢٢٢
ادامه دارد ...
@bozoonhigz
Forwarded from 🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
▪️عزادارى شيعيان، مخالف رفتار ائمه و دكانى براى آخوندها و مداحان!
#قسمت_چهارم(آخر)
در ادامه روايات علماى شيعه در نهى عزادارى توسط پيامبر اسلام و ائمه شيعه،
دو روايت ديگر را از معتبرترين كتب اين علما خدمتتان مينويسم.
٧) روايت هفتم از كتاب #جلاء_العيون_مجلسى:
#ترجمه_روايت: ابن بابويه(شيخ صدوق) به سند معتبر از حبيب بن عمر روايت كرده است كه او گفت : به خدمت #اميرالمؤمنين رفتم در مرضى كه آن حضرت از آن مرض از دنيا مفارقت نمود، پس جراحت سر خود را گشود، من گفتم: يا اميرالمؤمنين جراحت تو چيزى نيست و بر تو اين جراحت باكى نيست، حبيب گفت: من به گريه افتادم و ام كلثوم دختر حضرت گريان شد نزديك حضرت نشسته بود، #على فرمود: چرا گريه ميكنى اى دختر ؟ ام كلثوم گفت : چون گريه نكنم ؟ تو ما را خبر ميدهى در اين ساعت از ما مفارقت مينمائى، ايشان فرمود : اى دختر گرامى گريه مكن، بخدا سوگند كه اگر بينى آنچه پدر تو مى بيند هر آينه گريه نخواهى كرد.
#منبع: جلاء العيون (تاريخ چهارده معصوم) ، تاليف محمدباقر مجلسى - تحقيق سيد على اماميان ، صفحه ٣٣٥
#متن_عربى همين روايت كه در كتاب #امالى از شيخ صدوق(ابن بابويه) آمده است:
٤ - حدثنا علي بن الحسين السعد آبادي، قال: حدثنا أحمد بن أبي عبد الله البرقي، عن أبيه، عن أحمد بن النضر الخزاز، عن عمرو بن شمر، عن جابر بن يزيد الجعفي، عن أبي حمزة الثمالي، عن حبيب بن عمرو، قال: دخلت على أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (عليه السلام) في مرضه الذي قبض فيه، فحل عن جراحته، فقلت: يا أمير المؤمنين، ما جرحك هذا بشئ، وما بك من بأس. فقال لي: يا حبيب، أنا والله مفارقكم الساعة. قال: فبكيت عند ذلك، وبكت أم كلثوم، وكانت قاعدة عنده، فقال لها: ما يبكيك يا بنية؟ فقالت: ذكرت يا أبه أنك تفارقنا الساعة فبكيت. فقال لها: يا بنية لا تبكين، فوالله لو ترين ما يرى أبوك ما بكيت.
#منبع: امالى، شيخ صدوق(ابن بابويه) ، صفحه ٣٩٦
٨) روايت هشتم از كتاب #امالى از شيخ صدوق:
خلاصه #متن_عربى: لا تبک یا أصبغ، فإنّها واللَّه الجنة
#ترجمه: علی بن ابيطالب در هنگام ضربت خوردن به اصبغ از اصحاب خود دستور میدهد گریه نکند:
در قسمتی از روایتی طولانى از قول امام على چنین امده است: ای اصبغ، گریه نکن، به خدا قسم راه بهشت را میپیمایم.
اين روايت در منابع زير نيز آمده است:
١). الامالی؛ شیخ طائفه؛ صفحه ۱۲۳
٢). الامالی؛ شیخ مفید؛ صفحه ۳۵۲
٣). أعيان الشيعة؛ الأمين، السيد محسن؛ ج٣ ص ٤٦٥
٤). مسند الإمام علي (ع) ؛ القبانجي، حسن؛ ج ٧ ص ٤٥٢
٥). بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء؛ العلامة المجلسي ؛ ج ٤٢ ص ٢٠٤
٦). حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار(ع) ؛ البحراني، السيد هاشم؛ ج۲ ص ٣٩١
سند این روایت نیز از نظر علامه مجلسی صحیح می باشد [رجوع كنيد به : جلال العیون صفحه ۳۲۶]
اين هشت روايت، مُشتى از خروار و نمونه اندكى بود از آنچه كه در #نهى_عزادارى از ائمه شيعه نقل شده است
آيا با وجود اين روايات هنوز بايد چرنديات #آخوندهاى_دروغگو و شياد را درباره عزادارى باور كرد و كاسه داغتر از آش شد؟
عزادارى هايى كه #شيعيان به هر مناسبتى برپا ميدارند تنها و تنها ضامن بقاى آخوندها در فرهنگ روزمره مردم است و القاء حس ندامت و گناهكار بودن به عامه جامعه و درآوردن اشك آنها با داستانهائى كه هيچكدام واقعيت خارجى و استناد تاريخى ندارند و در زمان سلاطين خون آشام صفويه ساخته شده اند.
قضاوت با عاقلان
@bozoonhigz
#قسمت_چهارم(آخر)
در ادامه روايات علماى شيعه در نهى عزادارى توسط پيامبر اسلام و ائمه شيعه،
دو روايت ديگر را از معتبرترين كتب اين علما خدمتتان مينويسم.
٧) روايت هفتم از كتاب #جلاء_العيون_مجلسى:
#ترجمه_روايت: ابن بابويه(شيخ صدوق) به سند معتبر از حبيب بن عمر روايت كرده است كه او گفت : به خدمت #اميرالمؤمنين رفتم در مرضى كه آن حضرت از آن مرض از دنيا مفارقت نمود، پس جراحت سر خود را گشود، من گفتم: يا اميرالمؤمنين جراحت تو چيزى نيست و بر تو اين جراحت باكى نيست، حبيب گفت: من به گريه افتادم و ام كلثوم دختر حضرت گريان شد نزديك حضرت نشسته بود، #على فرمود: چرا گريه ميكنى اى دختر ؟ ام كلثوم گفت : چون گريه نكنم ؟ تو ما را خبر ميدهى در اين ساعت از ما مفارقت مينمائى، ايشان فرمود : اى دختر گرامى گريه مكن، بخدا سوگند كه اگر بينى آنچه پدر تو مى بيند هر آينه گريه نخواهى كرد.
#منبع: جلاء العيون (تاريخ چهارده معصوم) ، تاليف محمدباقر مجلسى - تحقيق سيد على اماميان ، صفحه ٣٣٥
#متن_عربى همين روايت كه در كتاب #امالى از شيخ صدوق(ابن بابويه) آمده است:
٤ - حدثنا علي بن الحسين السعد آبادي، قال: حدثنا أحمد بن أبي عبد الله البرقي، عن أبيه، عن أحمد بن النضر الخزاز، عن عمرو بن شمر، عن جابر بن يزيد الجعفي، عن أبي حمزة الثمالي، عن حبيب بن عمرو، قال: دخلت على أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (عليه السلام) في مرضه الذي قبض فيه، فحل عن جراحته، فقلت: يا أمير المؤمنين، ما جرحك هذا بشئ، وما بك من بأس. فقال لي: يا حبيب، أنا والله مفارقكم الساعة. قال: فبكيت عند ذلك، وبكت أم كلثوم، وكانت قاعدة عنده، فقال لها: ما يبكيك يا بنية؟ فقالت: ذكرت يا أبه أنك تفارقنا الساعة فبكيت. فقال لها: يا بنية لا تبكين، فوالله لو ترين ما يرى أبوك ما بكيت.
#منبع: امالى، شيخ صدوق(ابن بابويه) ، صفحه ٣٩٦
٨) روايت هشتم از كتاب #امالى از شيخ صدوق:
خلاصه #متن_عربى: لا تبک یا أصبغ، فإنّها واللَّه الجنة
#ترجمه: علی بن ابيطالب در هنگام ضربت خوردن به اصبغ از اصحاب خود دستور میدهد گریه نکند:
در قسمتی از روایتی طولانى از قول امام على چنین امده است: ای اصبغ، گریه نکن، به خدا قسم راه بهشت را میپیمایم.
اين روايت در منابع زير نيز آمده است:
١). الامالی؛ شیخ طائفه؛ صفحه ۱۲۳
٢). الامالی؛ شیخ مفید؛ صفحه ۳۵۲
٣). أعيان الشيعة؛ الأمين، السيد محسن؛ ج٣ ص ٤٦٥
٤). مسند الإمام علي (ع) ؛ القبانجي، حسن؛ ج ٧ ص ٤٥٢
٥). بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء؛ العلامة المجلسي ؛ ج ٤٢ ص ٢٠٤
٦). حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار(ع) ؛ البحراني، السيد هاشم؛ ج۲ ص ٣٩١
سند این روایت نیز از نظر علامه مجلسی صحیح می باشد [رجوع كنيد به : جلال العیون صفحه ۳۲۶]
اين هشت روايت، مُشتى از خروار و نمونه اندكى بود از آنچه كه در #نهى_عزادارى از ائمه شيعه نقل شده است
آيا با وجود اين روايات هنوز بايد چرنديات #آخوندهاى_دروغگو و شياد را درباره عزادارى باور كرد و كاسه داغتر از آش شد؟
عزادارى هايى كه #شيعيان به هر مناسبتى برپا ميدارند تنها و تنها ضامن بقاى آخوندها در فرهنگ روزمره مردم است و القاء حس ندامت و گناهكار بودن به عامه جامعه و درآوردن اشك آنها با داستانهائى كه هيچكدام واقعيت خارجى و استناد تاريخى ندارند و در زمان سلاطين خون آشام صفويه ساخته شده اند.
قضاوت با عاقلان
@bozoonhigz
Forwarded from Deleted Account
💥 «لعن» و توهين به مخالفین، سنّت #علی، امام اول شيعيان
شايد تاكنون به اين موضوع برخورده باشيد كه آخوندها يا اسلامگرايان شيعه با يك #پز_احمقانه ميگويند:
ائمه اطهار ما را از فحاشى و بى ادبى كردن پرهيز داده و شيوه آنها ادب و احترام به مخالفينشان بوده است،
و اما اينكه در چند روز اَخیر، فایل تصویریِ مربوط به يكى از مداحان حكومتى كه از قضا داماد خواهر محمود احمدى نژاد نيز هست، از تلویزیون رسمی #حكومت_اشغالگر_آخوندها پخش شد که در آن به خلفای راشدین (بزرگان اسلام)، که مورد احترام اهل اكثريت مسلمانان هستند لعن و توهین مےشود.
طبق معمول برخی از شیادان مذهبی فرار کرده از حکومتِ شیعی، كه به خود لقب «نواندیش دینی» داده اند همانند همیشه آب تطهیر به این نوع رفتارها كشيده و ميگويند" این رفتارهای زشت و قبیح هیچ جایگاه اسلامی نداشته و #امامان_شیعه مبرا از این نوع رفتارهای مشمئز کننده اند"
اما همانطور كه ديده و شنيده ايد در طول تاريخ پر فراز و نشيب همين #فرقه_شیعیان، حکومت اُمویان را مورد نکوهش قرار مےدهند، که این اُمویان از شجره ملعونه و خبیثه بوده اند که بر «علی بن ابےطالب» بر روی منابر لعن و نفرین کرده اند و يا با اهانت به #عايشه، عزيز دردانه محمد بدليل جنگ جمل او را تا سطح يك فاحشه خيابانى پايين آورده و به او دشنام ميدهند
🔘 آیا این همه ی واقعیت است؟ آيا طبق ادعاى شيعيان، اشخاصى مانند امام على يا فرزندانش مردم را از لعن و فحاشى, نهى ميكرده اند؟!
اجازه دهید سرى به تاريخ اسلام زده با ذکر اسناد تاریخی نشان دهیم پایه گذار این سنت زشت لعن و توهين اُمویان چه کسی بوده است.
١) «#طبری» مورخ بزرگ جهان اسلام، ذیل وقایع بعد از جریان «حکمیت» مےآورد؛
و چنان شد که علی وقتی نماز صبح مےکرد در قنوت مےگفت: خدایا، معاویه و عمرو و ابوالأعور سُلمی و حبیب و عبدالرحمان بن خالد و ضحاک بن قیس و ولید را لعنت کند؛ و چون این خبر به معاویه رسید، او نیز در قنوتِ نماز، علی و ابن عباس و اشتر و حسن و حسین را لعن مےکرد. (#منبع: تاریخ طبری، جلد۶، ص۲۷۲)
٢) «ابن ابی الحدید»، شارح اعظم نهج البلاغه، از قول «نصر بن مزاحم» در کتاب «صفین» مےآورد؛
نصر گفت: پس علی علیه السلام بعد از پایان حکمیت هرگاه نماز صبح و مغرب را به جای مےآورد و از نماز فارغ مےشد و سلام نماز را به جای مےآورد، مےگفت: خداوندا، معاویه و عمرو و ابوموسی و حبیب بن مسلمه و عبدالرحمان بن خالد و ضحاک بن قیس و ولید بن عقبه را لعنت کن؛ و هنگامی که این خبر به معاویه رسید، او نیز هر گاه نماز مےخواند، علی و حسن و حسین و ابن عباس و قیس بن سعد بن عباده و اشتر را لعنت مےکرد.(#منبع: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، جلد۲، ص۲۴۷)
٣) ابوموسی از مکه در نامه ای به علی علیه السلام نوشت؛
اما بعد، به من خبر رسیده است که مرا در نماز لعنت مےکنی و نادانان نیز آمین مےگویند، و من نیز همان را مےگویم که موسی علیه السلام گفت: پروردگارا، بدانچه مرا ارزانی داشته ای، هرگز پشتیبان گناهکاران نمےباشم.(منبع: قصص،۱۷)، (همان، ص۲۴۸)
در گذشته نيز مطالب متعددی از فحاشی ها و بد دهنی های #علی و فرزندش #حسین و ديگر ائمه شيعيان نوشته ايم و در همين كانال موجود است.
نتيجه اى كه ميتوان گرفت اين است كه، این سنت زشت و ناپسندِ لعن و توهين، توسط امام علی اجرا شده و وقتی خبرش به گوش اُمویان رسید، آنرا ادامه دادند.
حال با در دست داشتن چنين اسناد تاريخى بايد از مدافعين كذاب #فرقه_تشيع پرسيد: كدام ادب را شما از ائمه تان آموخته ايد؟
فاحشه خطاب كردن همسر پيامبرتان،
زنازاده خطاب كردن مخالفينتان،
حرامزاده خطاب كردن منكرين امامت دروغينتان و يا دروغ آشكار و كتمان حقيقت را ؟؟؟
@bozoonhigz
شايد تاكنون به اين موضوع برخورده باشيد كه آخوندها يا اسلامگرايان شيعه با يك #پز_احمقانه ميگويند:
ائمه اطهار ما را از فحاشى و بى ادبى كردن پرهيز داده و شيوه آنها ادب و احترام به مخالفينشان بوده است،
و اما اينكه در چند روز اَخیر، فایل تصویریِ مربوط به يكى از مداحان حكومتى كه از قضا داماد خواهر محمود احمدى نژاد نيز هست، از تلویزیون رسمی #حكومت_اشغالگر_آخوندها پخش شد که در آن به خلفای راشدین (بزرگان اسلام)، که مورد احترام اهل اكثريت مسلمانان هستند لعن و توهین مےشود.
طبق معمول برخی از شیادان مذهبی فرار کرده از حکومتِ شیعی، كه به خود لقب «نواندیش دینی» داده اند همانند همیشه آب تطهیر به این نوع رفتارها كشيده و ميگويند" این رفتارهای زشت و قبیح هیچ جایگاه اسلامی نداشته و #امامان_شیعه مبرا از این نوع رفتارهای مشمئز کننده اند"
اما همانطور كه ديده و شنيده ايد در طول تاريخ پر فراز و نشيب همين #فرقه_شیعیان، حکومت اُمویان را مورد نکوهش قرار مےدهند، که این اُمویان از شجره ملعونه و خبیثه بوده اند که بر «علی بن ابےطالب» بر روی منابر لعن و نفرین کرده اند و يا با اهانت به #عايشه، عزيز دردانه محمد بدليل جنگ جمل او را تا سطح يك فاحشه خيابانى پايين آورده و به او دشنام ميدهند
🔘 آیا این همه ی واقعیت است؟ آيا طبق ادعاى شيعيان، اشخاصى مانند امام على يا فرزندانش مردم را از لعن و فحاشى, نهى ميكرده اند؟!
اجازه دهید سرى به تاريخ اسلام زده با ذکر اسناد تاریخی نشان دهیم پایه گذار این سنت زشت لعن و توهين اُمویان چه کسی بوده است.
١) «#طبری» مورخ بزرگ جهان اسلام، ذیل وقایع بعد از جریان «حکمیت» مےآورد؛
و چنان شد که علی وقتی نماز صبح مےکرد در قنوت مےگفت: خدایا، معاویه و عمرو و ابوالأعور سُلمی و حبیب و عبدالرحمان بن خالد و ضحاک بن قیس و ولید را لعنت کند؛ و چون این خبر به معاویه رسید، او نیز در قنوتِ نماز، علی و ابن عباس و اشتر و حسن و حسین را لعن مےکرد. (#منبع: تاریخ طبری، جلد۶، ص۲۷۲)
٢) «ابن ابی الحدید»، شارح اعظم نهج البلاغه، از قول «نصر بن مزاحم» در کتاب «صفین» مےآورد؛
نصر گفت: پس علی علیه السلام بعد از پایان حکمیت هرگاه نماز صبح و مغرب را به جای مےآورد و از نماز فارغ مےشد و سلام نماز را به جای مےآورد، مےگفت: خداوندا، معاویه و عمرو و ابوموسی و حبیب بن مسلمه و عبدالرحمان بن خالد و ضحاک بن قیس و ولید بن عقبه را لعنت کن؛ و هنگامی که این خبر به معاویه رسید، او نیز هر گاه نماز مےخواند، علی و حسن و حسین و ابن عباس و قیس بن سعد بن عباده و اشتر را لعنت مےکرد.(#منبع: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، جلد۲، ص۲۴۷)
٣) ابوموسی از مکه در نامه ای به علی علیه السلام نوشت؛
اما بعد، به من خبر رسیده است که مرا در نماز لعنت مےکنی و نادانان نیز آمین مےگویند، و من نیز همان را مےگویم که موسی علیه السلام گفت: پروردگارا، بدانچه مرا ارزانی داشته ای، هرگز پشتیبان گناهکاران نمےباشم.(منبع: قصص،۱۷)، (همان، ص۲۴۸)
در گذشته نيز مطالب متعددی از فحاشی ها و بد دهنی های #علی و فرزندش #حسین و ديگر ائمه شيعيان نوشته ايم و در همين كانال موجود است.
نتيجه اى كه ميتوان گرفت اين است كه، این سنت زشت و ناپسندِ لعن و توهين، توسط امام علی اجرا شده و وقتی خبرش به گوش اُمویان رسید، آنرا ادامه دادند.
حال با در دست داشتن چنين اسناد تاريخى بايد از مدافعين كذاب #فرقه_تشيع پرسيد: كدام ادب را شما از ائمه تان آموخته ايد؟
فاحشه خطاب كردن همسر پيامبرتان،
زنازاده خطاب كردن مخالفينتان،
حرامزاده خطاب كردن منكرين امامت دروغينتان و يا دروغ آشكار و كتمان حقيقت را ؟؟؟
@bozoonhigz
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
#شيخ_صدوق يكى از بزرگترين علماى تاريخ شيعه قتل عقبه بن ابي معيط را اينگونه در كتاب خود امالي بازتاب داده است:
جمعى از دانشمندان گفتگوئى ميان حسن بن على و وليد بن عقبه نقل كردهاند كه امام حسن باو گفت تو را ملامت نكنم كه على را سب ميكنى زيرا هشتاد تازيانه براى ميخوارى بتو زده و پدرت را بدستور رسول خدا دست بسته در روز بدر كشته است
#متن_عربى: فِي كَلاَمٍ كَانَ بَيْنَ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ بَيْنَ اَلْوَلِيدِ بْنِ عُقْبَةَ فَقَالَ لَهُ اَلْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لاَ أَلُومُكَ أَنْ تَسُبَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَدْ جَلَدَكَ فِي اَلْخَمْرِ ثَمَانِينَ سَوْطاً وَ قَتَلَ أَبَاكَ صَبْراً بِأَمْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي يَوْمِ بَدْرٍ
#منبع: امالي شيخ صدوق جلد ١ صفحه ٤٩٠
لينك صفحه در سايت جامع الأحاديث همراه با ترجمه و متن:
https://hadith.inoor.ir/hadith/440139?SourceID=0&PageType=ViewTranslate&HadithID=440139&FilterGroupID=0
#على شاهرگ گلوی مردانی را برید و آنها را به همان حال در بیابان رها کرد تا با شکنجه هرچه بیشتر بمیرند
#منبع: دفتر الامام على نوشته عبد الفتاح برگردان زیر نگر طالقانی پوشينه پنجم برگ ۲۷ ).
#مغیره پیرمردی که از بیم جان از دست محمد گریخته بود . على وى را دستگیر نمود و چون گوسفندی سرش را برید
#منبع: دفتر زنان پیغمبر نوشته عماد زاده برگهای ۲۱۹-۲۱۷ ).
#على , مالک و پسرش را کشت. دوهزار شتر و پنجهزار گوسفندانش را بنام غنيمت ربود
#منبع: دفتر منتهی الامال قمی پوشینه یکم برگ ۱۸)
در دستبرد بر تیره هوازن چهل تن را کشت و دارایی همه را به غنيمت گرفت که آمده است در این تازش با هر شمشیر مردان را از میان سر تا پا به دو نیم کرده بود
#منبع: دفتر منتهی الامال قمی برگهای ۸۷ تا ۸۹ پوشينه يكم)
#شيخ_عباس_قمى در كتاب منتهي الامال در صفحه ٢٦٤ مينويسد: در نبردى به نام ليلة الهرير [به معناى شبی که باد زوزه می کشید] زياده از پانصد كس و به قولى نهصد كس را با شمشير كشت و به هر ضربتى تكبير گفت (#منبع: منتهي الآمال باب معجزات حضرت على صفحه ٢٦٤)
مردی بنام نوفل بن که در خندق آبی غوته ور بود پس از بیرون کشیدن از آب موهایش را بدست گرفت و گوسفند وار سرش را برید
در #تاريخ_طبري اين داستان به اين شكل آمده است:
وَمِنْ بَنِي مَخْزُومٍ نَوْفَلُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ، وَكَانَ اقْتَحَمَ الْخَنْدَقَ فَتَوَرَّطَ فِيهِ، فَرَمَوْهُ بِالْحِجَارَةِ، فَقَالَ:
يَا مَعْشَرَ الْعَرَبِ، قِتْلَةً أَحْسَنَ مِنْ هَذِهِ! فَنَزَلَ إِلَيْهِ عَلِيٌّ فَقَتَلَهُ
#منبع: تاريخ الطبري ج ٢ ص ٥٧٤
@bozoonhigz
#شيخ_صدوق يكى از بزرگترين علماى تاريخ شيعه قتل عقبه بن ابي معيط را اينگونه در كتاب خود امالي بازتاب داده است:
جمعى از دانشمندان گفتگوئى ميان حسن بن على و وليد بن عقبه نقل كردهاند كه امام حسن باو گفت تو را ملامت نكنم كه على را سب ميكنى زيرا هشتاد تازيانه براى ميخوارى بتو زده و پدرت را بدستور رسول خدا دست بسته در روز بدر كشته است
#متن_عربى: فِي كَلاَمٍ كَانَ بَيْنَ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ بَيْنَ اَلْوَلِيدِ بْنِ عُقْبَةَ فَقَالَ لَهُ اَلْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لاَ أَلُومُكَ أَنْ تَسُبَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَدْ جَلَدَكَ فِي اَلْخَمْرِ ثَمَانِينَ سَوْطاً وَ قَتَلَ أَبَاكَ صَبْراً بِأَمْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي يَوْمِ بَدْرٍ
#منبع: امالي شيخ صدوق جلد ١ صفحه ٤٩٠
لينك صفحه در سايت جامع الأحاديث همراه با ترجمه و متن:
https://hadith.inoor.ir/hadith/440139?SourceID=0&PageType=ViewTranslate&HadithID=440139&FilterGroupID=0
#على شاهرگ گلوی مردانی را برید و آنها را به همان حال در بیابان رها کرد تا با شکنجه هرچه بیشتر بمیرند
#منبع: دفتر الامام على نوشته عبد الفتاح برگردان زیر نگر طالقانی پوشينه پنجم برگ ۲۷ ).
#مغیره پیرمردی که از بیم جان از دست محمد گریخته بود . على وى را دستگیر نمود و چون گوسفندی سرش را برید
#منبع: دفتر زنان پیغمبر نوشته عماد زاده برگهای ۲۱۹-۲۱۷ ).
#على , مالک و پسرش را کشت. دوهزار شتر و پنجهزار گوسفندانش را بنام غنيمت ربود
#منبع: دفتر منتهی الامال قمی پوشینه یکم برگ ۱۸)
در دستبرد بر تیره هوازن چهل تن را کشت و دارایی همه را به غنيمت گرفت که آمده است در این تازش با هر شمشیر مردان را از میان سر تا پا به دو نیم کرده بود
#منبع: دفتر منتهی الامال قمی برگهای ۸۷ تا ۸۹ پوشينه يكم)
#شيخ_عباس_قمى در كتاب منتهي الامال در صفحه ٢٦٤ مينويسد: در نبردى به نام ليلة الهرير [به معناى شبی که باد زوزه می کشید] زياده از پانصد كس و به قولى نهصد كس را با شمشير كشت و به هر ضربتى تكبير گفت (#منبع: منتهي الآمال باب معجزات حضرت على صفحه ٢٦٤)
مردی بنام نوفل بن که در خندق آبی غوته ور بود پس از بیرون کشیدن از آب موهایش را بدست گرفت و گوسفند وار سرش را برید
در #تاريخ_طبري اين داستان به اين شكل آمده است:
وَمِنْ بَنِي مَخْزُومٍ نَوْفَلُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ، وَكَانَ اقْتَحَمَ الْخَنْدَقَ فَتَوَرَّطَ فِيهِ، فَرَمَوْهُ بِالْحِجَارَةِ، فَقَالَ:
يَا مَعْشَرَ الْعَرَبِ، قِتْلَةً أَحْسَنَ مِنْ هَذِهِ! فَنَزَلَ إِلَيْهِ عَلِيٌّ فَقَتَلَهُ
#منبع: تاريخ الطبري ج ٢ ص ٥٧٤
@bozoonhigz
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_هيجدهم
در ادامه اين مقاله مواردى ديگر از #جنايات_على را براى شما بيان ميكنيم:
#على در یکی دیگر از گردنه بندیها که برای پیدا کردن چشمه آبی رفته بود در نیمه راه برده سیاهی را دید که با دو خیک آب میرود با اینکه او جای چشمه آب را به على نشان داد وى نپذیرفت و آن برده را با زور به نزد محمد برد نخست آبهایش را نوشیدند و سپس خیکهای آیش را سوراخ کردند و او را با مشت و لگد زدند و زخمی و گریان در بیابان رهایش کردند
#منبع: تحفته المجالس نوشته تاج الدین حسن سلطان محمد برک ۱۸).
همه مردميکه پس از مرگ #محمد شادمانی کرده و بر دست و پای خود حنا بسته بودند بدستور ابوبکر و عمر با دست على سر بریده شدند و این علی بود که تن های آنان را در آتش سوزانده و خاکستر نمود
#منابع:
١) قصص الأنبياء نيشابورى برگهاى ٤٥٥-٤٥٦
٢) تاریخ طبری پوشینه چهارم برگهای ۱۳۵۴-۱۳۷۹-۱٣۸۰-۱۳۹۴-۱۴۰٨- ۱۴۱۰-۱۴٦۴ و پوشينه ششم برگهای ۲۴۲۰ - ۲٦٦۵ )
#ابن_حجر_عسقلاني از علماى بزرگ اهل سنت در #كتاب_فتح_الباري اين عمل على را جواز سوختن مرتدين ميداند و فتوا ميدهد:
درباره سوختن مرتدين با آتش در ميان سلف(صحابه) اختلاف است عمر بن خطاب و عبدالله بن عباس و غير از آن دو از آن كراهت داشته اند و علي و خالد بن وليد و غير از آن دو اين كار را مجاز شمرده و انجام داده اند و بعد از آن نيز مثالى از نحوه كشتن مرتدين با آتش ميزند
و سخن ملهب را ميآورد كه اين نهى عده اى از صحابه درباره #سوختن_مخالفين با آتش به معناى تحريم اين عمل نيست بلكه در جهت و بر سبيل تواضع بر انجام اين كار است و دليل بر جواز سوختن مرتدين با آتش افعال صحابه است همانگونه كه پيامبر اسلام چشمان عده اى را با #آهن_گداخته به سرمه كشيد و ابوبكر عده اى را در حضور صحابه سوزاند و خالد بن وليد نيز با اهل رده اين كار را انجام داده است و آنها را با آتش سوزاند
#متن_عربى فتواى ابن حجر عسقلانى:
وَاخْتَلَفَ السَّلَفُ فِي التَّحْرِيقِ فَكَرِهَ ذَلِكَ عُمَرُ وبن عَبَّاسٍ وَغَيْرُهُمَا مُطْلَقًا سَوَاءٌ كَانَ ذَلِكَ بِسَبَبِ كُفْرٍ أَوْ فِي حَالِ مُقَاتَلَةٍ أَوْ كَانَ قِصَاصًا وَأَجَازَهُ عَلِيٌّ وَخَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ وَغَيْرُهُمَا وَسَيَأْتِي مَا يَتَعَلَّقُ بِالْقِصَاصِ قَرِيبًا وَقَالَ الْمُهَلَّبُ لَيْسَ هَذَا النَّهْيُ عَلَى التَّحْرِيمِ بَلْ عَلَى سَبِيلِ التَّوَاضُعِ وَيَدُلُّ عَلَى جَوَازِ التَّحْرِيقِ فِعْلُ الصَّحَابَةِ وَقَدْ سَمَلَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَعْيُنَ الْعُرَنِيِّينَ بِالْحَدِيدِ الْمَحْمِيِّ وَقَدْ حَرَقَ أَبُو بَكْرٍ الْبُغَاةَ بِالنَّارِ بِحَضْرَةِ الصَّحَابَةِ وَحَرَقَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ بِالنَّارِ نَاسًا مِنْ أَهْلِ الرِّدَّةِ
#منبع: فتح الباري نویسنده : العسقلاني، ابن حجر جلد : ٦ صفحه : ١٥٠
http://lib.efatwa.ir/43242/6/150
ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_هيجدهم
در ادامه اين مقاله مواردى ديگر از #جنايات_على را براى شما بيان ميكنيم:
#على در یکی دیگر از گردنه بندیها که برای پیدا کردن چشمه آبی رفته بود در نیمه راه برده سیاهی را دید که با دو خیک آب میرود با اینکه او جای چشمه آب را به على نشان داد وى نپذیرفت و آن برده را با زور به نزد محمد برد نخست آبهایش را نوشیدند و سپس خیکهای آیش را سوراخ کردند و او را با مشت و لگد زدند و زخمی و گریان در بیابان رهایش کردند
#منبع: تحفته المجالس نوشته تاج الدین حسن سلطان محمد برک ۱۸).
همه مردميکه پس از مرگ #محمد شادمانی کرده و بر دست و پای خود حنا بسته بودند بدستور ابوبکر و عمر با دست على سر بریده شدند و این علی بود که تن های آنان را در آتش سوزانده و خاکستر نمود
#منابع:
١) قصص الأنبياء نيشابورى برگهاى ٤٥٥-٤٥٦
٢) تاریخ طبری پوشینه چهارم برگهای ۱۳۵۴-۱۳۷۹-۱٣۸۰-۱۳۹۴-۱۴۰٨- ۱۴۱۰-۱۴٦۴ و پوشينه ششم برگهای ۲۴۲۰ - ۲٦٦۵ )
#ابن_حجر_عسقلاني از علماى بزرگ اهل سنت در #كتاب_فتح_الباري اين عمل على را جواز سوختن مرتدين ميداند و فتوا ميدهد:
درباره سوختن مرتدين با آتش در ميان سلف(صحابه) اختلاف است عمر بن خطاب و عبدالله بن عباس و غير از آن دو از آن كراهت داشته اند و علي و خالد بن وليد و غير از آن دو اين كار را مجاز شمرده و انجام داده اند و بعد از آن نيز مثالى از نحوه كشتن مرتدين با آتش ميزند
و سخن ملهب را ميآورد كه اين نهى عده اى از صحابه درباره #سوختن_مخالفين با آتش به معناى تحريم اين عمل نيست بلكه در جهت و بر سبيل تواضع بر انجام اين كار است و دليل بر جواز سوختن مرتدين با آتش افعال صحابه است همانگونه كه پيامبر اسلام چشمان عده اى را با #آهن_گداخته به سرمه كشيد و ابوبكر عده اى را در حضور صحابه سوزاند و خالد بن وليد نيز با اهل رده اين كار را انجام داده است و آنها را با آتش سوزاند
#متن_عربى فتواى ابن حجر عسقلانى:
وَاخْتَلَفَ السَّلَفُ فِي التَّحْرِيقِ فَكَرِهَ ذَلِكَ عُمَرُ وبن عَبَّاسٍ وَغَيْرُهُمَا مُطْلَقًا سَوَاءٌ كَانَ ذَلِكَ بِسَبَبِ كُفْرٍ أَوْ فِي حَالِ مُقَاتَلَةٍ أَوْ كَانَ قِصَاصًا وَأَجَازَهُ عَلِيٌّ وَخَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ وَغَيْرُهُمَا وَسَيَأْتِي مَا يَتَعَلَّقُ بِالْقِصَاصِ قَرِيبًا وَقَالَ الْمُهَلَّبُ لَيْسَ هَذَا النَّهْيُ عَلَى التَّحْرِيمِ بَلْ عَلَى سَبِيلِ التَّوَاضُعِ وَيَدُلُّ عَلَى جَوَازِ التَّحْرِيقِ فِعْلُ الصَّحَابَةِ وَقَدْ سَمَلَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَعْيُنَ الْعُرَنِيِّينَ بِالْحَدِيدِ الْمَحْمِيِّ وَقَدْ حَرَقَ أَبُو بَكْرٍ الْبُغَاةَ بِالنَّارِ بِحَضْرَةِ الصَّحَابَةِ وَحَرَقَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ بِالنَّارِ نَاسًا مِنْ أَهْلِ الرِّدَّةِ
#منبع: فتح الباري نویسنده : العسقلاني، ابن حجر جلد : ٦ صفحه : ١٥٠
http://lib.efatwa.ir/43242/6/150
ادامه دارد .....
Telegram
نقدى بر اسلام
گذرى بر زندگى #على_بن_ابيطالب شخصيت افسانه اى شيعيان
على در مذهب شيعه نقش خدا را بازى ميكند و در باور آنها از تمامى پيامبران مقام بالاترى دارد
در اين مقاله نگاهى گذرا داريم بر زندگى و رفتار كسى كه شيعيان به جاى خدا مى پرستند.
ما در اين مقاله و با استناد به…
على در مذهب شيعه نقش خدا را بازى ميكند و در باور آنها از تمامى پيامبران مقام بالاترى دارد
در اين مقاله نگاهى گذرا داريم بر زندگى و رفتار كسى كه شيعيان به جاى خدا مى پرستند.
ما در اين مقاله و با استناد به…
🟠 حمله به اسماعیل #هنیه از ساختمان #مشرف به #اقامتگاه او انجام شد.
📌یک منبع موثق به #ایندیپندنت_فارسی خبر داد که حمله #مرگبار به اسماعیل هنیه در تهران از ساختمان مجاور اقامتگاه او انجام شده است.
همین #منبع گفت او یک ساعت پیش با #فرزندش از طریق پیامرسان #واتساپ صحبت کرده بود.😏😁
سر مار در تهران است.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#ضریب_جمهور_ایران
#انتقام_خامنه_ای_از_مردم_بخاطر_شکست_درانتخابات
#ماملت_کبیریم_ایرانو_پس_میگیریم
#نه_به_حکومت_دینی
#پاینده_ایران_یکپارچه
🆔@bozoonhigz
📌یک منبع موثق به #ایندیپندنت_فارسی خبر داد که حمله #مرگبار به اسماعیل هنیه در تهران از ساختمان مجاور اقامتگاه او انجام شده است.
همین #منبع گفت او یک ساعت پیش با #فرزندش از طریق پیامرسان #واتساپ صحبت کرده بود.😏😁
سر مار در تهران است.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#ضریب_جمهور_ایران
#انتقام_خامنه_ای_از_مردم_بخاطر_شکست_درانتخابات
#ماملت_کبیریم_ایرانو_پس_میگیریم
#نه_به_حکومت_دینی
#پاینده_ایران_یکپارچه
🆔@bozoonhigz