▪️ اسماء الله الحسني، صفاتى براى الله يا نام بتهاى عرب؟
#قسمت_يازدهم
٩) نام #القدیر در اسماء الحسنی:
#دکتر_جواد_علی در در ادامه اين بحث و در صفحه ٧٣٣ کتاب نامبرده می گوید: صفت"ود" برای الهه "ال هن" يا "الهن" در برخی نوشته ها ذکر شده است. در یکی از نصوص، عبارت "ودم الهن" يا " ود الإلَه " بیان شده است و "كهلن"، به معنی الكاهل" معنای #القدیر و #المقتدر را می دهد.
این دو کلمه از صفات این الهه بودند که #قوم_معینیون آن را می شناختند.
دکتر جواد علی در جای دیگر در بیان الهه ی "كهل" یا "كاهل"، همان "كهان" است که در نوشته های قوم معینیه ذکر شده است. همچنین برای این مورد اسم مشابهی در نص ثمودی وجود دارد که لفظ "کهل" در زبان عربی "القدیر" معنی می دهد.
١٠) نام #مالک_الملک در اسماء الحسنی:
دکتر جواد علی همچنین می گوید اسامی #ثمودی زیادی به ما رسیده است مانند اوس و سد و عفیر و وائل و بارح و کربال و کرب إیل و عش و عائش و مالک و ملک و عذرال و عزرائیل و عوذ و أسعد و إیاس و قیس بن وائل و قس بن وال.
منظور دكتر جواد على اين است كه اسامى مالك الملوك نيز جزو متالوژى يا الهه هاى قوم ثمود بوده است كه محمد آنرا به الله مرتبط كرده است.
▪️نتیجه گیری از يافته هاى بالا:
در مجموع ٩٩ اسم موسوم به اسماء الحسنی بیان شده است که دیدیم خیلی از این اسامی و صفات، اسامی الهه های اعراب قدیمی بوده است و تاکید می کنم که در این میان کار محمد فقط متحد کردن این الهه ها به الله و نیز متحد کردن دینی و سیاسی اعراب با گرايشها و عقايد مختلف بوده است.
امّا در اينجا ميخواهم به مطلب مهمى در مورد "الله نور السموات والارض" اشاره كنم.
دکتر جواد علی در کتاب خود و در فصل ٦٩ می گوید: از میان بت ها بتی بوده به نام "الشارق" و افرادی بودند با اسم "عبدالشارق.
"الشریق" نیز اسم بتی بوده از بت ها، امّا آن طور که به نظر می رسد الشارق و الشریق ميبايست دو صفت برای الهه ها نيز باشد و نباید صرفا اسم بت بوده باشد. صفتی در نصوص عربی جنوبی زیاد وارد شده است من جمله"عثتر شرقن" به معنی "عثتر الشارق" پس "الشارق" باید صفتی برای الهه باشد که با لفظ نور برای الله مطابقت دارد چنانچه قرآن می گوید "الله نور السموات و الارض".
ادامه دارد.....
@bozoonhigz
#قسمت_يازدهم
٩) نام #القدیر در اسماء الحسنی:
#دکتر_جواد_علی در در ادامه اين بحث و در صفحه ٧٣٣ کتاب نامبرده می گوید: صفت"ود" برای الهه "ال هن" يا "الهن" در برخی نوشته ها ذکر شده است. در یکی از نصوص، عبارت "ودم الهن" يا " ود الإلَه " بیان شده است و "كهلن"، به معنی الكاهل" معنای #القدیر و #المقتدر را می دهد.
این دو کلمه از صفات این الهه بودند که #قوم_معینیون آن را می شناختند.
دکتر جواد علی در جای دیگر در بیان الهه ی "كهل" یا "كاهل"، همان "كهان" است که در نوشته های قوم معینیه ذکر شده است. همچنین برای این مورد اسم مشابهی در نص ثمودی وجود دارد که لفظ "کهل" در زبان عربی "القدیر" معنی می دهد.
١٠) نام #مالک_الملک در اسماء الحسنی:
دکتر جواد علی همچنین می گوید اسامی #ثمودی زیادی به ما رسیده است مانند اوس و سد و عفیر و وائل و بارح و کربال و کرب إیل و عش و عائش و مالک و ملک و عذرال و عزرائیل و عوذ و أسعد و إیاس و قیس بن وائل و قس بن وال.
منظور دكتر جواد على اين است كه اسامى مالك الملوك نيز جزو متالوژى يا الهه هاى قوم ثمود بوده است كه محمد آنرا به الله مرتبط كرده است.
▪️نتیجه گیری از يافته هاى بالا:
در مجموع ٩٩ اسم موسوم به اسماء الحسنی بیان شده است که دیدیم خیلی از این اسامی و صفات، اسامی الهه های اعراب قدیمی بوده است و تاکید می کنم که در این میان کار محمد فقط متحد کردن این الهه ها به الله و نیز متحد کردن دینی و سیاسی اعراب با گرايشها و عقايد مختلف بوده است.
امّا در اينجا ميخواهم به مطلب مهمى در مورد "الله نور السموات والارض" اشاره كنم.
دکتر جواد علی در کتاب خود و در فصل ٦٩ می گوید: از میان بت ها بتی بوده به نام "الشارق" و افرادی بودند با اسم "عبدالشارق.
"الشریق" نیز اسم بتی بوده از بت ها، امّا آن طور که به نظر می رسد الشارق و الشریق ميبايست دو صفت برای الهه ها نيز باشد و نباید صرفا اسم بت بوده باشد. صفتی در نصوص عربی جنوبی زیاد وارد شده است من جمله"عثتر شرقن" به معنی "عثتر الشارق" پس "الشارق" باید صفتی برای الهه باشد که با لفظ نور برای الله مطابقت دارد چنانچه قرآن می گوید "الله نور السموات و الارض".
ادامه دارد.....
@bozoonhigz
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟
#قسمت_سوم
#دکتر_جواد_علی در المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام در جلد ١١ ص ٣٨٤ مينويسد:
و"المزدلفة"، موضع يكاد يكون على منتصف الطريق بين عرفة و"منى". وفيه يمضي الحجاج ليلتهم، ليلة العاشر من "ذي الحجة". ومنه تكون الإفاضة عند الشروق إلى "منى". وقد نعت بـ"المشعر الحرام" في القرآن الكريم(سورة البقرة الآية ١٩٨، تفسير الطبري مجلد ٢/ ص ١٦٤، روح المعاني مجلد ٢ ص ٧٤ ، تفسير ابن كثير مجلد ١ ص ٢٤٢) ويذكر أهل الأخبار أن "قصي بن كلاب"، كان قد أوقد نارًا على "المزدلفة" حتى يراها من دفع من عرفة، وأن العرب سارت على سنته هذه، وبقيت توقدها حتى في الإسلام(نهاية الأرب مجلد ١ ص ١٠٩، "ذكر نيران العرب" صبح الأعشى مجلد ١ ص ٤٠٩، الأزرقي صفحات ٣٦، ١٣٠، ٤١١، ٤١٥، "وستنفلد" ابن هشام ص ٧٧، ابن سعد مجلد ١ ص ٧٢، "صادر" اللسان مجلد ٩ ص ١٣٨، البلدان مجلد ٤ ص ٥١٩، تاج العروس مجلد ٦ ص ١٣١) .. ولا بد وأن يكون من المواضع الجاهلية المقدسة كذلك، التي كان لها صلة بالأصنام. وقد ذكر علماء اللغة اسم جبل بالمزدلفة دعوه "قزحًا". قالوا إنه "هو القرن الذي يقف عنده الإمام(تاج العروس مجلد ٢ ص ٢٠٧) "قزح") ، وذكروا أن "قزح" اسم شيطان ونحن نعرف اسم صنم يقال له "قزاح"، قد تكون له صلة بهذا الموضع.
#ترجمه:
و"مزدلفة"، مکانی است که نزدیک در نیمه راه بین عرفه و منی است و در آن حاجیان شبشان را سپری می کنند یعنی شب دهم از ذی الحجه تا اینکه به سرزمین منی بروند. این در قرآن مشعر الحرام نامیده شده است و اهل تاریخ ذکر کرده اند که در مزدلفه آتشی برافروخت تا کسانی که از عرفات می آیند آن را ببینند و عرب بر این سنت ماند و حتی در زمان اسلام هم این رسم برقرار است و قطعا مزدلفه از مکان های مقدس عهد جاهلیت بوده است که در آنجا بت هایی بوده که قزح نام داشته و برخی گفته اند قزح رمز شیطان است و ما این را می دانیم که قزح نام یکی از بت ها بوده است.
و در همان کتاب جلد ٢ ص ٢٥٥ دكتر جواد على بیان می دارد که #بت_قزح، نامش شبیه یکی از بتها نزد ادومی ها بوده و بعدا در نزدیکی مکه(مزدلفه)مورد ستایش واقع می شده است.
"Koze"، ويذكرنا اسم هذا الصنم باسم الصنم "قزاح"، وهو صنم كان يعبد على مقربة من مكة.
البته برخي مدعی هستند که "قزح" Koze نماد شیطان بوده که در نوع خود در برخی آثار ذکر شده است و از قزح نه بعنوان فرشته بلکه شیطان یاد می کنند.
در هر حال چه فرشته چه شیطان وجود و اهمیت قزح در ایستگاه های حج دلیلی روشن است که حج ابتدا به ساکن به جهت طلب باران بوده است. همچنین قزح، بتی در مکه نیز بوده است که نشان از اهمیت این بت در میان اعراب پیش از اسلام داشته است.
از ابن عباس و علی روایتی است که می گوید:
" لَا تَقُولُوا: قَوْسُ قُزَحَ فَإِنَّ قُزَحَ شَيْطَانٌ وَلَكِنْ
قُولُوا: قَوْسُ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ فَهُوَ أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ
#ترجمه: هیچ وقت نگویید قوس قزح زیرا قزح شیطان است. باید که بگویید قوس الله زیرا قوس سبب امنیت اهل زمین است.
البته الفاظ مختلفی از این حدیث است مثلاً:
وَحَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَيَّاشٍ، عَنْ عُمَرَ مَوْلَى
غُفْرَةَ، وَحَمَّادِ بْنِ هِلَالٍ، أَنَّ ابْنَ الْكَوَّاءِ، قَالَ لِعَلِيِّ
بْنِ أَبِي طَالِبٍ: مَا قَوْسُ قُزَحَ؟ قَالَ: «لَا تَقُولُوا
قَوْسَ قُزَحَ، فَإِنَّ قُزَحَ الشَّيْطَانُ، وَلَكِنْ أَمَنَةٌ مِنَ
اللَّهِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ مِنَ الْغَرَقِ بَعْدَ قَوْمِ نُوحٍ»
در حدیث مذکور #علی_بن_ابيطالب داستان قوس و قزح را به #نوح ربط می دهد که بعد از طوفان نوح، رنگین کمان اهل زمین را نجات بخشید.
در مجموع، جدای از بحث سندی روایات می توان از این دست روایات اثبات كرد كه قزح، نزد اعراب اصالت داشته و وجود آن در ایستگاه های حج دلیلی بوده بر اینکه حج عملی جهت طلب باران بوده است و نه مراسم عبادى خاص.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_سوم
#دکتر_جواد_علی در المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام در جلد ١١ ص ٣٨٤ مينويسد:
و"المزدلفة"، موضع يكاد يكون على منتصف الطريق بين عرفة و"منى". وفيه يمضي الحجاج ليلتهم، ليلة العاشر من "ذي الحجة". ومنه تكون الإفاضة عند الشروق إلى "منى". وقد نعت بـ"المشعر الحرام" في القرآن الكريم(سورة البقرة الآية ١٩٨، تفسير الطبري مجلد ٢/ ص ١٦٤، روح المعاني مجلد ٢ ص ٧٤ ، تفسير ابن كثير مجلد ١ ص ٢٤٢) ويذكر أهل الأخبار أن "قصي بن كلاب"، كان قد أوقد نارًا على "المزدلفة" حتى يراها من دفع من عرفة، وأن العرب سارت على سنته هذه، وبقيت توقدها حتى في الإسلام(نهاية الأرب مجلد ١ ص ١٠٩، "ذكر نيران العرب" صبح الأعشى مجلد ١ ص ٤٠٩، الأزرقي صفحات ٣٦، ١٣٠، ٤١١، ٤١٥، "وستنفلد" ابن هشام ص ٧٧، ابن سعد مجلد ١ ص ٧٢، "صادر" اللسان مجلد ٩ ص ١٣٨، البلدان مجلد ٤ ص ٥١٩، تاج العروس مجلد ٦ ص ١٣١) .. ولا بد وأن يكون من المواضع الجاهلية المقدسة كذلك، التي كان لها صلة بالأصنام. وقد ذكر علماء اللغة اسم جبل بالمزدلفة دعوه "قزحًا". قالوا إنه "هو القرن الذي يقف عنده الإمام(تاج العروس مجلد ٢ ص ٢٠٧) "قزح") ، وذكروا أن "قزح" اسم شيطان ونحن نعرف اسم صنم يقال له "قزاح"، قد تكون له صلة بهذا الموضع.
#ترجمه:
و"مزدلفة"، مکانی است که نزدیک در نیمه راه بین عرفه و منی است و در آن حاجیان شبشان را سپری می کنند یعنی شب دهم از ذی الحجه تا اینکه به سرزمین منی بروند. این در قرآن مشعر الحرام نامیده شده است و اهل تاریخ ذکر کرده اند که در مزدلفه آتشی برافروخت تا کسانی که از عرفات می آیند آن را ببینند و عرب بر این سنت ماند و حتی در زمان اسلام هم این رسم برقرار است و قطعا مزدلفه از مکان های مقدس عهد جاهلیت بوده است که در آنجا بت هایی بوده که قزح نام داشته و برخی گفته اند قزح رمز شیطان است و ما این را می دانیم که قزح نام یکی از بت ها بوده است.
و در همان کتاب جلد ٢ ص ٢٥٥ دكتر جواد على بیان می دارد که #بت_قزح، نامش شبیه یکی از بتها نزد ادومی ها بوده و بعدا در نزدیکی مکه(مزدلفه)مورد ستایش واقع می شده است.
"Koze"، ويذكرنا اسم هذا الصنم باسم الصنم "قزاح"، وهو صنم كان يعبد على مقربة من مكة.
البته برخي مدعی هستند که "قزح" Koze نماد شیطان بوده که در نوع خود در برخی آثار ذکر شده است و از قزح نه بعنوان فرشته بلکه شیطان یاد می کنند.
در هر حال چه فرشته چه شیطان وجود و اهمیت قزح در ایستگاه های حج دلیلی روشن است که حج ابتدا به ساکن به جهت طلب باران بوده است. همچنین قزح، بتی در مکه نیز بوده است که نشان از اهمیت این بت در میان اعراب پیش از اسلام داشته است.
از ابن عباس و علی روایتی است که می گوید:
" لَا تَقُولُوا: قَوْسُ قُزَحَ فَإِنَّ قُزَحَ شَيْطَانٌ وَلَكِنْ
قُولُوا: قَوْسُ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ فَهُوَ أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ
#ترجمه: هیچ وقت نگویید قوس قزح زیرا قزح شیطان است. باید که بگویید قوس الله زیرا قوس سبب امنیت اهل زمین است.
البته الفاظ مختلفی از این حدیث است مثلاً:
وَحَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَيَّاشٍ، عَنْ عُمَرَ مَوْلَى
غُفْرَةَ، وَحَمَّادِ بْنِ هِلَالٍ، أَنَّ ابْنَ الْكَوَّاءِ، قَالَ لِعَلِيِّ
بْنِ أَبِي طَالِبٍ: مَا قَوْسُ قُزَحَ؟ قَالَ: «لَا تَقُولُوا
قَوْسَ قُزَحَ، فَإِنَّ قُزَحَ الشَّيْطَانُ، وَلَكِنْ أَمَنَةٌ مِنَ
اللَّهِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ مِنَ الْغَرَقِ بَعْدَ قَوْمِ نُوحٍ»
در حدیث مذکور #علی_بن_ابيطالب داستان قوس و قزح را به #نوح ربط می دهد که بعد از طوفان نوح، رنگین کمان اهل زمین را نجات بخشید.
در مجموع، جدای از بحث سندی روایات می توان از این دست روایات اثبات كرد كه قزح، نزد اعراب اصالت داشته و وجود آن در ایستگاه های حج دلیلی بوده بر اینکه حج عملی جهت طلب باران بوده است و نه مراسم عبادى خاص.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟
#قسمت_چهارم
با توجه به روايات قسمت قبل می توان اثبات كرد كه قزح، نزد اعراب اصالت داشته و وجود آن در ایستگاه های حج دلیلی بوده بر اینکه حج عملی جهت طلب باران بوده است و نه مراسم عبادى خاص.
اما #عرفه مرکز عبادت شمس یا #خورشید بوده است و داستان خرافى و دروغينى كه در اينمورد ساخته شده است بدين عنوان که:
آدم از بهشت رانده شد در هند سقوط کرد و حواء در منطقه جده عربستان و شیطان در دَسْتُمِيسان و ماری که با شیطان همکاری کرد در اصفهان سقوط کرد چنانچه ابن ابی حاتم گفته است و در کوه عرفات این دو نفر همدیگر را شناختند فلذا به این مکان عرفه یا محل شناخت مجدد آدم و حواء می گویند کاملا بی اساس و اسبابی برای اتصال این مکان ها به دیانت های ابراهيمى قبل از اسلام بوده است.
فی الواقع و از نظرگاه متولوژى تاریخی تک تک این ایستگاه های حج مسیرهای عبادت شمس و قمر و اصنام عرب بوده و بعدها این داستان ها با خرافات یهود آمیخته و ساخته و پرداخته شده است.
ممکن است اسلامیون و خصوصا اهل حدیث غرولند کنند که این حرف های شما سندی ندارد و تمام روایاتی که راجع مکان هبوط آدم و حواء بیان شده روایات ضعیف است اما در منابر خود حتی علما سلفی مدعی علم، این اراجیف و لاطائلات را تکرار می کنند تا پايه هاى بازار پردرآمد جشنواره حج براى دولت سعودی محکم تر شود و هرساله انسانهاى بيشترى را بدانجا كشيده و حاصل زحمات يك ساله شان را در حلق حاكمان سعودى بريزند.
اما مخالفان این قصه های کودکانه بى درنگ می گویند این ها از رواياتى است كه به #اسرائیلیات معروف هستند.
اما سئوال اينجاست كه چرا بايد یهود و بنی اسرائیل چنين قصه هائى برای #مکه بسازند؟ چه سودى ازينكار حاصلشان ميشود؟
حال برویم به اثبات این نکته که #عرفه مرتبط با عبادت شمس بوده است.
#دکتر_جواد_علی در المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام جلد يازدهم ص ٣٨٣ مينويسد:
ويقف الحجاج موقف عرفة من الظهر إلى وقت الغروب.
وقد يكون لموقف الجاهليين في عرفة وقت الغروب علاقة بعبادة الشمس. فإذا غربت الشمس اتجه الحجاج إلى "المزدلفة".
#ترجمه: بعد از غروب خورشید حجاج به مزدلفه می رفتند که مزدلفه باز محل عبادت قمر یا ماه بوده است. در روایات اسلامی هم اشاراتی شده که اسماء دختر ابوبکر در مراسم حج در هنگام مزدلفه به کرات و مرات از غلام خود می پرسد آیا قمر یا ماه ناپدید شده است؟ او می گفته نه و همچنان با وجود قمر در آسمان نماز می خواند و با غروب ماه به سمت جمره راهی شده است. متن حدیثى كه در اينمورد آمده است بدينصورت ميباشد:
٢٩٧ - [١٢٩١] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ
الْمُقَدَّمِيُّ، حَدَّثَنَا يَحْيَى وَهُوَ الْقَطَّانُ، عَنِ ابْنِ
جُرَيْجٍ، حَدَّثَنِي عَبْدُ اللهِ، مَوْلَى أَسْمَاءَ، قَالَ:
قَالَتْ لِي أَسْمَاءُ: وَهِيَ عِنْدَ دَارِ الْمُزْدَلِفَةِ هَلْ
غَابَ الْقَمَرُ؟ قُلْتُ: لَا، فَصَلَّتْ سَاعَةً، ثُمَّ قَالَتْ: يَا
بُنَيَّ هَلْ غَابَ الْقَمَرُ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَتْ: ارْحَلْ
بِي، فَارْتَحَلْنَا حَتَّى رَمَتِ الْجَمْرَةَ
#ترجمه:
ابن جریح گوید عبدالله برده ی اسماء گفته که اسماء به من در حالی که نزدش آتش مزدلفه بود گفت ای عبدالله آیا ماه ناپدید شده است؟ گفتم خیر. پس اسماء ساعتی نماز گزارد و دوباره پرسید آیا ماه ناپدید شده است؟ گفتم بله سپس گفت با من راهی شو و ما حرکت کردیم تا برای پرتاب سنگ در مراسم جمره برویم.
#منبع: صحيح مسلم جلد: ٢ صفحه ٩٤٠
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_چهارم
با توجه به روايات قسمت قبل می توان اثبات كرد كه قزح، نزد اعراب اصالت داشته و وجود آن در ایستگاه های حج دلیلی بوده بر اینکه حج عملی جهت طلب باران بوده است و نه مراسم عبادى خاص.
اما #عرفه مرکز عبادت شمس یا #خورشید بوده است و داستان خرافى و دروغينى كه در اينمورد ساخته شده است بدين عنوان که:
آدم از بهشت رانده شد در هند سقوط کرد و حواء در منطقه جده عربستان و شیطان در دَسْتُمِيسان و ماری که با شیطان همکاری کرد در اصفهان سقوط کرد چنانچه ابن ابی حاتم گفته است و در کوه عرفات این دو نفر همدیگر را شناختند فلذا به این مکان عرفه یا محل شناخت مجدد آدم و حواء می گویند کاملا بی اساس و اسبابی برای اتصال این مکان ها به دیانت های ابراهيمى قبل از اسلام بوده است.
فی الواقع و از نظرگاه متولوژى تاریخی تک تک این ایستگاه های حج مسیرهای عبادت شمس و قمر و اصنام عرب بوده و بعدها این داستان ها با خرافات یهود آمیخته و ساخته و پرداخته شده است.
ممکن است اسلامیون و خصوصا اهل حدیث غرولند کنند که این حرف های شما سندی ندارد و تمام روایاتی که راجع مکان هبوط آدم و حواء بیان شده روایات ضعیف است اما در منابر خود حتی علما سلفی مدعی علم، این اراجیف و لاطائلات را تکرار می کنند تا پايه هاى بازار پردرآمد جشنواره حج براى دولت سعودی محکم تر شود و هرساله انسانهاى بيشترى را بدانجا كشيده و حاصل زحمات يك ساله شان را در حلق حاكمان سعودى بريزند.
اما مخالفان این قصه های کودکانه بى درنگ می گویند این ها از رواياتى است كه به #اسرائیلیات معروف هستند.
اما سئوال اينجاست كه چرا بايد یهود و بنی اسرائیل چنين قصه هائى برای #مکه بسازند؟ چه سودى ازينكار حاصلشان ميشود؟
حال برویم به اثبات این نکته که #عرفه مرتبط با عبادت شمس بوده است.
#دکتر_جواد_علی در المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام جلد يازدهم ص ٣٨٣ مينويسد:
ويقف الحجاج موقف عرفة من الظهر إلى وقت الغروب.
وقد يكون لموقف الجاهليين في عرفة وقت الغروب علاقة بعبادة الشمس. فإذا غربت الشمس اتجه الحجاج إلى "المزدلفة".
#ترجمه: بعد از غروب خورشید حجاج به مزدلفه می رفتند که مزدلفه باز محل عبادت قمر یا ماه بوده است. در روایات اسلامی هم اشاراتی شده که اسماء دختر ابوبکر در مراسم حج در هنگام مزدلفه به کرات و مرات از غلام خود می پرسد آیا قمر یا ماه ناپدید شده است؟ او می گفته نه و همچنان با وجود قمر در آسمان نماز می خواند و با غروب ماه به سمت جمره راهی شده است. متن حدیثى كه در اينمورد آمده است بدينصورت ميباشد:
٢٩٧ - [١٢٩١] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ
الْمُقَدَّمِيُّ، حَدَّثَنَا يَحْيَى وَهُوَ الْقَطَّانُ، عَنِ ابْنِ
جُرَيْجٍ، حَدَّثَنِي عَبْدُ اللهِ، مَوْلَى أَسْمَاءَ، قَالَ:
قَالَتْ لِي أَسْمَاءُ: وَهِيَ عِنْدَ دَارِ الْمُزْدَلِفَةِ هَلْ
غَابَ الْقَمَرُ؟ قُلْتُ: لَا، فَصَلَّتْ سَاعَةً، ثُمَّ قَالَتْ: يَا
بُنَيَّ هَلْ غَابَ الْقَمَرُ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَتْ: ارْحَلْ
بِي، فَارْتَحَلْنَا حَتَّى رَمَتِ الْجَمْرَةَ
#ترجمه:
ابن جریح گوید عبدالله برده ی اسماء گفته که اسماء به من در حالی که نزدش آتش مزدلفه بود گفت ای عبدالله آیا ماه ناپدید شده است؟ گفتم خیر. پس اسماء ساعتی نماز گزارد و دوباره پرسید آیا ماه ناپدید شده است؟ گفتم بله سپس گفت با من راهی شو و ما حرکت کردیم تا برای پرتاب سنگ در مراسم جمره برویم.
#منبع: صحيح مسلم جلد: ٢ صفحه ٩٤٠
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟ #قسمت_چهارم با توجه به روايات قسمت قبل می توان اثبات كرد كه قزح، نزد اعراب اصالت داشته و وجود آن در ایستگاه های حج دلیلی بوده بر اینکه حج عملی جهت طلب باران بوده است و نه مراسم عبادى خاص. اما #عرفه مرکز عبادت…
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟
#قسمت_پنجم
▪️ماه ذی حجه و وجه تسمیه آن در بین اعراب قبل از اسلام:
همان طور که می دانید مسلمانان برای انجام حج در ماه #ذی_الحجه به سوى خانه خدايشان, الله ميروند. نام ذی الحجه رسما در تقویم ها ثبت شده اما براستی تاریخچه این ماه به کجا برمی گردد؟
این یک نامگذارى قدیمی است که در دوران پیش از اسلام هم بوده و در کتب قبل از آن هم شایع بوده که یک ماه از ماه های سال ذو الحجه نام داشته است و شناخته می شده به "ذ حجتن" یا "ذي الحجة".
#دکتر_جواد_علی در المفصل فی تاریخ العرب ج ١ صفحه ٣٤٨ در اينبار چنين مينويسد:
المسند اسم شهر يعرف بـ"ذ حجتن" أي "ذي الحجة"، ويدل ذلك على أنه الشهر الذي يحج فيه. وقد وردت كلمة "حج" في نصوص المسند كذلك.[٢]
٢] D. Nielsen, Mondreligion, S. 86, Glaser 1054, Wiener Mus. No. 7
و قد ذكر "أفيفانيوس" Epiphanius أن من أسماء الأشهر عند العرب شهرًا اسمه Aggathalbaeith، "حج البيت" [٣]،
٣] Shorter Ency. Of Islam, p. 124.
أراد به شهر "ذي الحجة" والعرب الذين قصده هذا الكاتب هم عرب "الكورة العربية"، ومعنى هذا أن العرب الشماليين كان لهم شهر يسمى بـ"ذي الحجة" كذلك [٤].
[٤] Reste, s. 85, Ency. Religi, 10, p. 10.
#ترجمه:
نام آن ماه که به "ذ حجتن" أي "ذي الحجة" شناخته می شود دلالت دارد بر اینکه در این ماه عملی به نام حج بوده است. همچنین کلمه "حج" در متون مستند نیز موجود است.
"أفيفانيوس" Epiphanius ذکر می کند که از اسامی ماه ها نزد قوم تازی یک ماه بوده که نامش Aggathalbaeith، "حج البيت بوده است که از آن :ذی الحجة" برداشت می کرده اند. .منظور نویسنده از عرب هایی که این اصطلاح را بکار می برده اند عرب های(نبطی) منطقه "الكورة العربية" هستند و این بدان معنی است که عرب های منطقه شمال یک ماه در سال داشتند که مسمّی بوده به "ذی الحجة"
بسیار جالب است اصلا عبادت اعراب برای بت ها با تسمیه حج بوده و حج مختص کعبه در مکه نبوده است و هر منطقه برای خود سنگ یا حجر مخصوص به خود و کعبه مخصوص به خود را داشته اند.
آنچه که ما می شناسیم کعبه و #حجرالاسود در مکه است در حالی که از شمال شبه جزیره عربستان تا جنوب آن همین کعبه ها و سنگ های متعدد وجود داشته و بعد اسلام همه ی آن ها تخریب شده اند.
این طور بگوییم حج عبادتی عربی به سمت کعبه های اعراب بوده و عملی خاص مخصوص یک مکان در مکه نبوده است.البته درک این امر برای خوانندگان مسلمان و غیر مسلمان در ابتدا امر کمی دشوار است زیرا چهارچوب ذهنی همگی از حج همان مکه و کعبه و حجر الاسود است اما بنا به گزارشات تاریخی و روش شناسی دینی حج جنبه ای کلی تر از مکه و حجر الاسود و کعبه داخل آن داشته و امری عبادی وسیع تر و رایج در سایر نقاط شبه جزیره عربستان بوده و اعراب به این عبادت بت ها حج می گفتند.
از این روی گفته شده که قبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به ۳ مجموعهٔ بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم میشدند که هرکدام دارای خدایان قبیلهای ویژه و کعبه قبیلهای خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعههای دیگر داشتند. در بخش بعد به این سه مجموعه خواهيم پرداخت.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_پنجم
▪️ماه ذی حجه و وجه تسمیه آن در بین اعراب قبل از اسلام:
همان طور که می دانید مسلمانان برای انجام حج در ماه #ذی_الحجه به سوى خانه خدايشان, الله ميروند. نام ذی الحجه رسما در تقویم ها ثبت شده اما براستی تاریخچه این ماه به کجا برمی گردد؟
این یک نامگذارى قدیمی است که در دوران پیش از اسلام هم بوده و در کتب قبل از آن هم شایع بوده که یک ماه از ماه های سال ذو الحجه نام داشته است و شناخته می شده به "ذ حجتن" یا "ذي الحجة".
#دکتر_جواد_علی در المفصل فی تاریخ العرب ج ١ صفحه ٣٤٨ در اينبار چنين مينويسد:
المسند اسم شهر يعرف بـ"ذ حجتن" أي "ذي الحجة"، ويدل ذلك على أنه الشهر الذي يحج فيه. وقد وردت كلمة "حج" في نصوص المسند كذلك.[٢]
٢] D. Nielsen, Mondreligion, S. 86, Glaser 1054, Wiener Mus. No. 7
و قد ذكر "أفيفانيوس" Epiphanius أن من أسماء الأشهر عند العرب شهرًا اسمه Aggathalbaeith، "حج البيت" [٣]،
٣] Shorter Ency. Of Islam, p. 124.
أراد به شهر "ذي الحجة" والعرب الذين قصده هذا الكاتب هم عرب "الكورة العربية"، ومعنى هذا أن العرب الشماليين كان لهم شهر يسمى بـ"ذي الحجة" كذلك [٤].
[٤] Reste, s. 85, Ency. Religi, 10, p. 10.
#ترجمه:
نام آن ماه که به "ذ حجتن" أي "ذي الحجة" شناخته می شود دلالت دارد بر اینکه در این ماه عملی به نام حج بوده است. همچنین کلمه "حج" در متون مستند نیز موجود است.
"أفيفانيوس" Epiphanius ذکر می کند که از اسامی ماه ها نزد قوم تازی یک ماه بوده که نامش Aggathalbaeith، "حج البيت بوده است که از آن :ذی الحجة" برداشت می کرده اند. .منظور نویسنده از عرب هایی که این اصطلاح را بکار می برده اند عرب های(نبطی) منطقه "الكورة العربية" هستند و این بدان معنی است که عرب های منطقه شمال یک ماه در سال داشتند که مسمّی بوده به "ذی الحجة"
بسیار جالب است اصلا عبادت اعراب برای بت ها با تسمیه حج بوده و حج مختص کعبه در مکه نبوده است و هر منطقه برای خود سنگ یا حجر مخصوص به خود و کعبه مخصوص به خود را داشته اند.
آنچه که ما می شناسیم کعبه و #حجرالاسود در مکه است در حالی که از شمال شبه جزیره عربستان تا جنوب آن همین کعبه ها و سنگ های متعدد وجود داشته و بعد اسلام همه ی آن ها تخریب شده اند.
این طور بگوییم حج عبادتی عربی به سمت کعبه های اعراب بوده و عملی خاص مخصوص یک مکان در مکه نبوده است.البته درک این امر برای خوانندگان مسلمان و غیر مسلمان در ابتدا امر کمی دشوار است زیرا چهارچوب ذهنی همگی از حج همان مکه و کعبه و حجر الاسود است اما بنا به گزارشات تاریخی و روش شناسی دینی حج جنبه ای کلی تر از مکه و حجر الاسود و کعبه داخل آن داشته و امری عبادی وسیع تر و رایج در سایر نقاط شبه جزیره عربستان بوده و اعراب به این عبادت بت ها حج می گفتند.
از این روی گفته شده که قبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به ۳ مجموعهٔ بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم میشدند که هرکدام دارای خدایان قبیلهای ویژه و کعبه قبیلهای خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعههای دیگر داشتند. در بخش بعد به این سه مجموعه خواهيم پرداخت.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟
#قسمت_ششم
قبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به ۳ مجموعهٔ بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم میشدند که هرکدام دارای خدایان قبیلهای ویژه و کعبه قبیلهای خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعههای دیگر داشتند. این سه مجموعه عبارت بودند از:
١) مجموعه قبایل یمنی در جنوب عربستان؛
٢) مجموعه قبایلِ ربیعه در شرق و شمال شرق عربستان؛
٣) مجموعه قبایل مُضَر (بر وزن هنر) در مرکز و غرب عربستان.
در دوران پیش از اسلام، در جای جای جزیرة العرب پرستشگاههاى ساده اى قرار داشت که قبایل عرب بتهای خود را در آن میگذاشتند و در آن جا برای عبادت جمع میشدند. در هر یک از این پرستشگاهها سنگی «مقدس» جاسازی شده بود که رابط بین زمین و آسمان بود. معروفترین این پرستشگاهها کعبه، در شهر مکه، بود و «#حجر_الأسود» یا سنگ سیاه، سنگ مقدّس آن بود.
به جز آن، پرستشگاهی در شهر «غَیمان» در یمن قرار داشت و «#حجر_الأحمر» یا سنگ سرخ، سنگ مقدّس آن بود؛ و نیز کعبهٔ شهر العَبلات در جنوب مکه، که «#حجر_الأبیض» یا سنگ سفید سنگ مقدّس آن بود.
پس از اسلام باقی این پرستشگاهها تخریب شدند و تنها کعبه باقی ماند و پرستشگاه همهٔ مسلمانان شد.
برای اطلاعات بیشتر ميتوانید سایت ویکی پدیا يا دانشنامه آزاد با سرچ عبارت حجر الاسود مراجعه کنید.
پس حج و کعبه و حجر و سنگ ماهيتشان برايمان روشن شد و دريافتيم كه اين نه يكى از آیین هاى اديان ابراهیمی بوده و نه آسمانی و نه مقدس.
بلكه و درواقع امری رایج درمیان عرب های بت پرست که نه تنها در مکه بلکه در طائف و نجران و اردن و یمن و جاهاى ديگر رايج بوده است.
#دکتر_جواد_علی حتی اشاره می کند که, زمان حج اعراب شمال با جنوب فرق داشته است یعنی زمان حج مکه با حج افراد شمال در یکماه و يك زمان نبوده است.
دکتر جواد علی می گوید:
إننا لا نستطيع في الوقت الحاضر أن نقول إن شهر "ذ حجتن" المذكور في المسند، أو Aggathalbaeith الذي ذكره "أفيفانيوس"، هو شهر "ذو الحجة" الشهر المعروف الذي كان من شهور أهل مكة. فمن الجائز أن يكون حج العرب الشماليين أو حج العرب الجنوبيين في وقت آخر يختلف عن وقت حج أهل مكة، فيكون شهرهم المذكور شهر آخر يقع في موسم آخر من السنة، ولا ينطبق مع شهر "ذي الحجة".
#منبع: المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام نویسنده: دكتر جواد علي جلد: ١١ صفحه: ٣٤٩
#ترجمه:
ما نمی توانیم در حال حاضر بگوییم که ماه "ذ حجتن" مذکور در سند یا Aggathalbaeith که افیفانیوس آن را ذکر کرده است همان ماه معروفی است که از ماه های اهل مکه بوده است. درست آن است بگوییم که زمان حج اعراب منطقه شمالی(نبطی ها) با حج مناطق جنوبی در دو زمان مختلف بوده است و با زمان حج مکه برابر نبوده است و ماه حج آنان در آخر سال بوده و با ماه ذوالحجة به لحاظ زمانی یکی نبوده است.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_ششم
قبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به ۳ مجموعهٔ بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم میشدند که هرکدام دارای خدایان قبیلهای ویژه و کعبه قبیلهای خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعههای دیگر داشتند. این سه مجموعه عبارت بودند از:
١) مجموعه قبایل یمنی در جنوب عربستان؛
٢) مجموعه قبایلِ ربیعه در شرق و شمال شرق عربستان؛
٣) مجموعه قبایل مُضَر (بر وزن هنر) در مرکز و غرب عربستان.
در دوران پیش از اسلام، در جای جای جزیرة العرب پرستشگاههاى ساده اى قرار داشت که قبایل عرب بتهای خود را در آن میگذاشتند و در آن جا برای عبادت جمع میشدند. در هر یک از این پرستشگاهها سنگی «مقدس» جاسازی شده بود که رابط بین زمین و آسمان بود. معروفترین این پرستشگاهها کعبه، در شهر مکه، بود و «#حجر_الأسود» یا سنگ سیاه، سنگ مقدّس آن بود.
به جز آن، پرستشگاهی در شهر «غَیمان» در یمن قرار داشت و «#حجر_الأحمر» یا سنگ سرخ، سنگ مقدّس آن بود؛ و نیز کعبهٔ شهر العَبلات در جنوب مکه، که «#حجر_الأبیض» یا سنگ سفید سنگ مقدّس آن بود.
پس از اسلام باقی این پرستشگاهها تخریب شدند و تنها کعبه باقی ماند و پرستشگاه همهٔ مسلمانان شد.
برای اطلاعات بیشتر ميتوانید سایت ویکی پدیا يا دانشنامه آزاد با سرچ عبارت حجر الاسود مراجعه کنید.
پس حج و کعبه و حجر و سنگ ماهيتشان برايمان روشن شد و دريافتيم كه اين نه يكى از آیین هاى اديان ابراهیمی بوده و نه آسمانی و نه مقدس.
بلكه و درواقع امری رایج درمیان عرب های بت پرست که نه تنها در مکه بلکه در طائف و نجران و اردن و یمن و جاهاى ديگر رايج بوده است.
#دکتر_جواد_علی حتی اشاره می کند که, زمان حج اعراب شمال با جنوب فرق داشته است یعنی زمان حج مکه با حج افراد شمال در یکماه و يك زمان نبوده است.
دکتر جواد علی می گوید:
إننا لا نستطيع في الوقت الحاضر أن نقول إن شهر "ذ حجتن" المذكور في المسند، أو Aggathalbaeith الذي ذكره "أفيفانيوس"، هو شهر "ذو الحجة" الشهر المعروف الذي كان من شهور أهل مكة. فمن الجائز أن يكون حج العرب الشماليين أو حج العرب الجنوبيين في وقت آخر يختلف عن وقت حج أهل مكة، فيكون شهرهم المذكور شهر آخر يقع في موسم آخر من السنة، ولا ينطبق مع شهر "ذي الحجة".
#منبع: المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام نویسنده: دكتر جواد علي جلد: ١١ صفحه: ٣٤٩
#ترجمه:
ما نمی توانیم در حال حاضر بگوییم که ماه "ذ حجتن" مذکور در سند یا Aggathalbaeith که افیفانیوس آن را ذکر کرده است همان ماه معروفی است که از ماه های اهل مکه بوده است. درست آن است بگوییم که زمان حج اعراب منطقه شمالی(نبطی ها) با حج مناطق جنوبی در دو زمان مختلف بوده است و با زمان حج مکه برابر نبوده است و ماه حج آنان در آخر سال بوده و با ماه ذوالحجة به لحاظ زمانی یکی نبوده است.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟ #قسمت_چهارم با توجه به روايات قسمت قبل می توان اثبات كرد كه قزح، نزد اعراب اصالت داشته و وجود آن در ایستگاه های حج دلیلی بوده بر اینکه حج عملی جهت طلب باران بوده است و نه مراسم عبادى خاص. اما #عرفه مرکز عبادت…
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟
#قسمت_پنجم
▪️ماه ذی حجه و وجه تسمیه آن در بین اعراب قبل از اسلام:
همان طور که می دانید مسلمانان برای انجام حج در ماه #ذی_الحجه به سوى خانه خدايشان, الله ميروند. نام ذی الحجه رسما در تقویم ها ثبت شده اما براستی تاریخچه این ماه به کجا برمی گردد؟
این یک نامگذارى قدیمی است که در دوران پیش از اسلام هم بوده و در کتب قبل از آن هم شایع بوده که یک ماه از ماه های سال ذو الحجه نام داشته است و شناخته می شده به "ذ حجتن" یا "ذي الحجة".
#دکتر_جواد_علی در المفصل فی تاریخ العرب ج ١ صفحه ٣٤٨ در اينبار چنين مينويسد:
المسند اسم شهر يعرف بـ"ذ حجتن" أي "ذي الحجة"، ويدل ذلك على أنه الشهر الذي يحج فيه. وقد وردت كلمة "حج" في نصوص المسند كذلك.[٢]
٢] D. Nielsen, Mondreligion, S. 86, Glaser 1054, Wiener Mus. No. 7
و قد ذكر "أفيفانيوس" Epiphanius أن من أسماء الأشهر عند العرب شهرًا اسمه Aggathalbaeith، "حج البيت" [٣]،
٣] Shorter Ency. Of Islam, p. 124.
أراد به شهر "ذي الحجة" والعرب الذين قصده هذا الكاتب هم عرب "الكورة العربية"، ومعنى هذا أن العرب الشماليين كان لهم شهر يسمى بـ"ذي الحجة" كذلك [٤].
[٤] Reste, s. 85, Ency. Religi, 10, p. 10.
#ترجمه:
نام آن ماه که به "ذ حجتن" أي "ذي الحجة" شناخته می شود دلالت دارد بر اینکه در این ماه عملی به نام حج بوده است. همچنین کلمه "حج" در متون مستند نیز موجود است.
"أفيفانيوس" Epiphanius ذکر می کند که از اسامی ماه ها نزد قوم تازی یک ماه بوده که نامش Aggathalbaeith، "حج البيت بوده است که از آن :ذی الحجة" برداشت می کرده اند. .منظور نویسنده از عرب هایی که این اصطلاح را بکار می برده اند عرب های(نبطی) منطقه "الكورة العربية" هستند و این بدان معنی است که عرب های منطقه شمال یک ماه در سال داشتند که مسمّی بوده به "ذی الحجة"
بسیار جالب است اصلا عبادت اعراب برای بت ها با تسمیه حج بوده و حج مختص کعبه در مکه نبوده است و هر منطقه برای خود سنگ یا حجر مخصوص به خود و کعبه مخصوص به خود را داشته اند.
آنچه که ما می شناسیم کعبه و #حجرالاسود در مکه است در حالی که از شمال شبه جزیره عربستان تا جنوب آن همین کعبه ها و سنگ های متعدد وجود داشته و بعد اسلام همه ی آن ها تخریب شده اند.
این طور بگوییم حج عبادتی عربی به سمت کعبه های اعراب بوده و عملی خاص مخصوص یک مکان در مکه نبوده است.البته درک این امر برای خوانندگان مسلمان و غیر مسلمان در ابتدا امر کمی دشوار است زیرا چهارچوب ذهنی همگی از حج همان مکه و کعبه و حجر الاسود است اما بنا به گزارشات تاریخی و روش شناسی دینی حج جنبه ای کلی تر از مکه و حجر الاسود و کعبه داخل آن داشته و امری عبادی وسیع تر و رایج در سایر نقاط شبه جزیره عربستان بوده و اعراب به این عبادت بت ها حج می گفتند.
از این روی گفته شده که قبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به ۳ مجموعهٔ بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم میشدند که هرکدام دارای خدایان قبیلهای ویژه و کعبه قبیلهای خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعههای دیگر داشتند. در بخش بعد به این سه مجموعه خواهيم پرداخت.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_پنجم
▪️ماه ذی حجه و وجه تسمیه آن در بین اعراب قبل از اسلام:
همان طور که می دانید مسلمانان برای انجام حج در ماه #ذی_الحجه به سوى خانه خدايشان, الله ميروند. نام ذی الحجه رسما در تقویم ها ثبت شده اما براستی تاریخچه این ماه به کجا برمی گردد؟
این یک نامگذارى قدیمی است که در دوران پیش از اسلام هم بوده و در کتب قبل از آن هم شایع بوده که یک ماه از ماه های سال ذو الحجه نام داشته است و شناخته می شده به "ذ حجتن" یا "ذي الحجة".
#دکتر_جواد_علی در المفصل فی تاریخ العرب ج ١ صفحه ٣٤٨ در اينبار چنين مينويسد:
المسند اسم شهر يعرف بـ"ذ حجتن" أي "ذي الحجة"، ويدل ذلك على أنه الشهر الذي يحج فيه. وقد وردت كلمة "حج" في نصوص المسند كذلك.[٢]
٢] D. Nielsen, Mondreligion, S. 86, Glaser 1054, Wiener Mus. No. 7
و قد ذكر "أفيفانيوس" Epiphanius أن من أسماء الأشهر عند العرب شهرًا اسمه Aggathalbaeith، "حج البيت" [٣]،
٣] Shorter Ency. Of Islam, p. 124.
أراد به شهر "ذي الحجة" والعرب الذين قصده هذا الكاتب هم عرب "الكورة العربية"، ومعنى هذا أن العرب الشماليين كان لهم شهر يسمى بـ"ذي الحجة" كذلك [٤].
[٤] Reste, s. 85, Ency. Religi, 10, p. 10.
#ترجمه:
نام آن ماه که به "ذ حجتن" أي "ذي الحجة" شناخته می شود دلالت دارد بر اینکه در این ماه عملی به نام حج بوده است. همچنین کلمه "حج" در متون مستند نیز موجود است.
"أفيفانيوس" Epiphanius ذکر می کند که از اسامی ماه ها نزد قوم تازی یک ماه بوده که نامش Aggathalbaeith، "حج البيت بوده است که از آن :ذی الحجة" برداشت می کرده اند. .منظور نویسنده از عرب هایی که این اصطلاح را بکار می برده اند عرب های(نبطی) منطقه "الكورة العربية" هستند و این بدان معنی است که عرب های منطقه شمال یک ماه در سال داشتند که مسمّی بوده به "ذی الحجة"
بسیار جالب است اصلا عبادت اعراب برای بت ها با تسمیه حج بوده و حج مختص کعبه در مکه نبوده است و هر منطقه برای خود سنگ یا حجر مخصوص به خود و کعبه مخصوص به خود را داشته اند.
آنچه که ما می شناسیم کعبه و #حجرالاسود در مکه است در حالی که از شمال شبه جزیره عربستان تا جنوب آن همین کعبه ها و سنگ های متعدد وجود داشته و بعد اسلام همه ی آن ها تخریب شده اند.
این طور بگوییم حج عبادتی عربی به سمت کعبه های اعراب بوده و عملی خاص مخصوص یک مکان در مکه نبوده است.البته درک این امر برای خوانندگان مسلمان و غیر مسلمان در ابتدا امر کمی دشوار است زیرا چهارچوب ذهنی همگی از حج همان مکه و کعبه و حجر الاسود است اما بنا به گزارشات تاریخی و روش شناسی دینی حج جنبه ای کلی تر از مکه و حجر الاسود و کعبه داخل آن داشته و امری عبادی وسیع تر و رایج در سایر نقاط شبه جزیره عربستان بوده و اعراب به این عبادت بت ها حج می گفتند.
از این روی گفته شده که قبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به ۳ مجموعهٔ بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم میشدند که هرکدام دارای خدایان قبیلهای ویژه و کعبه قبیلهای خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعههای دیگر داشتند. در بخش بعد به این سه مجموعه خواهيم پرداخت.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟
#قسمت_ششم
قبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به ۳ مجموعهٔ بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم میشدند که هرکدام دارای خدایان قبیلهای ویژه و کعبه قبیلهای خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعههای دیگر داشتند. این سه مجموعه عبارت بودند از:
١) مجموعه قبایل یمنی در جنوب عربستان؛
٢) مجموعه قبایلِ ربیعه در شرق و شمال شرق عربستان؛
٣) مجموعه قبایل مُضَر (بر وزن هنر) در مرکز و غرب عربستان.
در دوران پیش از اسلام، در جای جای جزیرة العرب پرستشگاههاى ساده اى قرار داشت که قبایل عرب بتهای خود را در آن میگذاشتند و در آن جا برای عبادت جمع میشدند. در هر یک از این پرستشگاهها سنگی «مقدس» جاسازی شده بود که رابط بین زمین و آسمان بود. معروفترین این پرستشگاهها کعبه، در شهر مکه، بود و «#حجر_الأسود» یا سنگ سیاه، سنگ مقدّس آن بود.
به جز آن، پرستشگاهی در شهر «غَیمان» در یمن قرار داشت و «#حجر_الأحمر» یا سنگ سرخ، سنگ مقدّس آن بود؛ و نیز کعبهٔ شهر العَبلات در جنوب مکه، که «#حجر_الأبیض» یا سنگ سفید سنگ مقدّس آن بود.
پس از اسلام باقی این پرستشگاهها تخریب شدند و تنها کعبه باقی ماند و پرستشگاه همهٔ مسلمانان شد.
برای اطلاعات بیشتر ميتوانید سایت ویکی پدیا يا دانشنامه آزاد با سرچ عبارت حجر الاسود مراجعه کنید.
پس حج و کعبه و حجر و سنگ ماهيتشان برايمان روشن شد و دريافتيم كه اين نه يكى از آیین هاى اديان ابراهیمی بوده و نه آسمانی و نه مقدس.
بلكه و درواقع امری رایج درمیان عرب های بت پرست که نه تنها در مکه بلکه در طائف و نجران و اردن و یمن و جاهاى ديگر رايج بوده است.
#دکتر_جواد_علی حتی اشاره می کند که, زمان حج اعراب شمال با جنوب فرق داشته است یعنی زمان حج مکه با حج افراد شمال در یکماه و يك زمان نبوده است.
دکتر جواد علی می گوید:
إننا لا نستطيع في الوقت الحاضر أن نقول إن شهر "ذ حجتن" المذكور في المسند، أو Aggathalbaeith الذي ذكره "أفيفانيوس"، هو شهر "ذو الحجة" الشهر المعروف الذي كان من شهور أهل مكة. فمن الجائز أن يكون حج العرب الشماليين أو حج العرب الجنوبيين في وقت آخر يختلف عن وقت حج أهل مكة، فيكون شهرهم المذكور شهر آخر يقع في موسم آخر من السنة، ولا ينطبق مع شهر "ذي الحجة".
#منبع: المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام نویسنده: دكتر جواد علي جلد: ١١ صفحه: ٣٤٩
#ترجمه:
ما نمی توانیم در حال حاضر بگوییم که ماه "ذ حجتن" مذکور در سند یا Aggathalbaeith که افیفانیوس آن را ذکر کرده است همان ماه معروفی است که از ماه های اهل مکه بوده است. درست آن است بگوییم که زمان حج اعراب منطقه شمالی(نبطی ها) با حج مناطق جنوبی در دو زمان مختلف بوده است و با زمان حج مکه برابر نبوده است و ماه حج آنان در آخر سال بوده و با ماه ذوالحجة به لحاظ زمانی یکی نبوده است.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_ششم
قبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به ۳ مجموعهٔ بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم میشدند که هرکدام دارای خدایان قبیلهای ویژه و کعبه قبیلهای خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعههای دیگر داشتند. این سه مجموعه عبارت بودند از:
١) مجموعه قبایل یمنی در جنوب عربستان؛
٢) مجموعه قبایلِ ربیعه در شرق و شمال شرق عربستان؛
٣) مجموعه قبایل مُضَر (بر وزن هنر) در مرکز و غرب عربستان.
در دوران پیش از اسلام، در جای جای جزیرة العرب پرستشگاههاى ساده اى قرار داشت که قبایل عرب بتهای خود را در آن میگذاشتند و در آن جا برای عبادت جمع میشدند. در هر یک از این پرستشگاهها سنگی «مقدس» جاسازی شده بود که رابط بین زمین و آسمان بود. معروفترین این پرستشگاهها کعبه، در شهر مکه، بود و «#حجر_الأسود» یا سنگ سیاه، سنگ مقدّس آن بود.
به جز آن، پرستشگاهی در شهر «غَیمان» در یمن قرار داشت و «#حجر_الأحمر» یا سنگ سرخ، سنگ مقدّس آن بود؛ و نیز کعبهٔ شهر العَبلات در جنوب مکه، که «#حجر_الأبیض» یا سنگ سفید سنگ مقدّس آن بود.
پس از اسلام باقی این پرستشگاهها تخریب شدند و تنها کعبه باقی ماند و پرستشگاه همهٔ مسلمانان شد.
برای اطلاعات بیشتر ميتوانید سایت ویکی پدیا يا دانشنامه آزاد با سرچ عبارت حجر الاسود مراجعه کنید.
پس حج و کعبه و حجر و سنگ ماهيتشان برايمان روشن شد و دريافتيم كه اين نه يكى از آیین هاى اديان ابراهیمی بوده و نه آسمانی و نه مقدس.
بلكه و درواقع امری رایج درمیان عرب های بت پرست که نه تنها در مکه بلکه در طائف و نجران و اردن و یمن و جاهاى ديگر رايج بوده است.
#دکتر_جواد_علی حتی اشاره می کند که, زمان حج اعراب شمال با جنوب فرق داشته است یعنی زمان حج مکه با حج افراد شمال در یکماه و يك زمان نبوده است.
دکتر جواد علی می گوید:
إننا لا نستطيع في الوقت الحاضر أن نقول إن شهر "ذ حجتن" المذكور في المسند، أو Aggathalbaeith الذي ذكره "أفيفانيوس"، هو شهر "ذو الحجة" الشهر المعروف الذي كان من شهور أهل مكة. فمن الجائز أن يكون حج العرب الشماليين أو حج العرب الجنوبيين في وقت آخر يختلف عن وقت حج أهل مكة، فيكون شهرهم المذكور شهر آخر يقع في موسم آخر من السنة، ولا ينطبق مع شهر "ذي الحجة".
#منبع: المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام نویسنده: دكتر جواد علي جلد: ١١ صفحه: ٣٤٩
#ترجمه:
ما نمی توانیم در حال حاضر بگوییم که ماه "ذ حجتن" مذکور در سند یا Aggathalbaeith که افیفانیوس آن را ذکر کرده است همان ماه معروفی است که از ماه های اهل مکه بوده است. درست آن است بگوییم که زمان حج اعراب منطقه شمالی(نبطی ها) با حج مناطق جنوبی در دو زمان مختلف بوده است و با زمان حج مکه برابر نبوده است و ماه حج آنان در آخر سال بوده و با ماه ذوالحجة به لحاظ زمانی یکی نبوده است.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟
#قسمت_دهم(آخر)
#دکتر_جواد_علی به وجود این دو بت در صفا و مروة اشاره دارد و می گوید:
ومن مناسك الحج الطواف بالصفا والمروة، وعليها صنمان: إساف ونائلة: وكان الجاهليون يمسحونهما. وكان طوافهم بهما قدر طوافهم بالبيت، أي سبعة أشواط.
وكان إساف بالصفا، وأما نائلة فكان بالمروة
#منبع: المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام نویسنده: دكتر جواد على ج: ١١ ص: ٣٨٠
#ترجمه:
و از مناسک حج طواف به صفا و مروه بوده که در آنجا دو بت قرار داشته به نام های اساف و نائله و اعراب جاهل آن دو را (موقع سعی در صفا و مروه)مسح می کردند و تعداد طوافشان به اندازه طواف به بیت (کعبه) بوده است یعنی هفت دور طواف.
اساف در کوه صفا بوده و نائله در کوه مروه.
اما جالب است خود محمد زمانی که برای او گوشت ذبحی که برای غیر الله ذبح شده را می آورند از آن نمی خورد ولی بر همین اساف و نائله طواف می کند ولی آن را لمس نمی کند.این مطلب را سنن کبری نسائی جلد ٧ ص ٣٢٥ در حدیثی طولانی می آورد:
وَكَانَ صَنَمَانِ مِنْ نُحَاسٍ يُقَالُ لَهُمَا إِسَافُ
وَنَائِلَةُ، فَطَافَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ
وَطُفْتُ مَعَهُ
#ترجمه: و دو بت ازجنس مس بودند که به آن ها اساف و نائله می گفتند.پس رسول الله (ص) بر آن دو طواف کرد و من نیز با او طواف کردم
#سوال:
اگر خوردن گوشت ذبح بر غیر الله نزد محمد نجس است چرا طواف بر بت که در اسلام رجس و نجس هست را انجام داده است؟
آنچه برای ما مشخص شده انصار بعد از اسلام از سعی صفا و مروه کراهیت داشتند بخاطر سابقه تاریخی این دو بت در آنجا ولی محمد این عمل را از شعائر الله دانست و بدان رسمیت داد. ما رد و پای این دو بت را از ساحل دریای سرخ پیدا کردیم تا داخل کعبه بعنوان رکن بیت و تا صفا و مروه.
▪️نتیجه گیری:
همه این حقایق می رساند که اصل حج که شامل احرام و طواف و تهلیل و ذبح و رمی جمرات(پرتاب سنگ) و فدیه و جنگ نکردن در حج و باقى مناسك آن همه از شعائر عرب قبل از اسلام بوده است و تنها مختص شهر مکه نيز نبوده است.
ردپای طلب باران در حج در نزد عرب قبل از اسلام را می توان نشان بر این دانست که بنا به اقلیم شناسی سرزمينى كه اعراب در آن ميزيسته اند خصوصا شبه جزيره عربستان، این مناسك و مراسم حج تنها عملی برای طلب باران بوده است و محمد يا جانشينان محمد با اندکی تغییرات حج اهل مکه را عملی ابراهیمی، الهى و از شعائر الله جا زده و به خورد پيروان اسلام داده اند. این کارناوال امروزه بعنوان يكى از پر درآمدترين مكانهاى مذهبى دنياست و ميلياردها دلار را سالانه در حلق حاكمان سعودى فروميريزد.
از سوى ديگر متوليان مذهب شيعه با طلا اندود كردن قبرهايى مجهول و اكثرا قلابى بتهايى طلايى ساخته و در مقابل مراسم حج تلاش براى رقابت با حج كرده اند.
در حقيقت تمام اين مراسمها جنگ قدرت و يارگيرى حكام و البته پر كردن جيب عده اى از حاصل دسترنج مردم خردباخته مسلمان است.
پايان
@bozoonhigz
#قسمت_دهم(آخر)
#دکتر_جواد_علی به وجود این دو بت در صفا و مروة اشاره دارد و می گوید:
ومن مناسك الحج الطواف بالصفا والمروة، وعليها صنمان: إساف ونائلة: وكان الجاهليون يمسحونهما. وكان طوافهم بهما قدر طوافهم بالبيت، أي سبعة أشواط.
وكان إساف بالصفا، وأما نائلة فكان بالمروة
#منبع: المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام نویسنده: دكتر جواد على ج: ١١ ص: ٣٨٠
#ترجمه:
و از مناسک حج طواف به صفا و مروه بوده که در آنجا دو بت قرار داشته به نام های اساف و نائله و اعراب جاهل آن دو را (موقع سعی در صفا و مروه)مسح می کردند و تعداد طوافشان به اندازه طواف به بیت (کعبه) بوده است یعنی هفت دور طواف.
اساف در کوه صفا بوده و نائله در کوه مروه.
اما جالب است خود محمد زمانی که برای او گوشت ذبحی که برای غیر الله ذبح شده را می آورند از آن نمی خورد ولی بر همین اساف و نائله طواف می کند ولی آن را لمس نمی کند.این مطلب را سنن کبری نسائی جلد ٧ ص ٣٢٥ در حدیثی طولانی می آورد:
وَكَانَ صَنَمَانِ مِنْ نُحَاسٍ يُقَالُ لَهُمَا إِسَافُ
وَنَائِلَةُ، فَطَافَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ
وَطُفْتُ مَعَهُ
#ترجمه: و دو بت ازجنس مس بودند که به آن ها اساف و نائله می گفتند.پس رسول الله (ص) بر آن دو طواف کرد و من نیز با او طواف کردم
#سوال:
اگر خوردن گوشت ذبح بر غیر الله نزد محمد نجس است چرا طواف بر بت که در اسلام رجس و نجس هست را انجام داده است؟
آنچه برای ما مشخص شده انصار بعد از اسلام از سعی صفا و مروه کراهیت داشتند بخاطر سابقه تاریخی این دو بت در آنجا ولی محمد این عمل را از شعائر الله دانست و بدان رسمیت داد. ما رد و پای این دو بت را از ساحل دریای سرخ پیدا کردیم تا داخل کعبه بعنوان رکن بیت و تا صفا و مروه.
▪️نتیجه گیری:
همه این حقایق می رساند که اصل حج که شامل احرام و طواف و تهلیل و ذبح و رمی جمرات(پرتاب سنگ) و فدیه و جنگ نکردن در حج و باقى مناسك آن همه از شعائر عرب قبل از اسلام بوده است و تنها مختص شهر مکه نيز نبوده است.
ردپای طلب باران در حج در نزد عرب قبل از اسلام را می توان نشان بر این دانست که بنا به اقلیم شناسی سرزمينى كه اعراب در آن ميزيسته اند خصوصا شبه جزيره عربستان، این مناسك و مراسم حج تنها عملی برای طلب باران بوده است و محمد يا جانشينان محمد با اندکی تغییرات حج اهل مکه را عملی ابراهیمی، الهى و از شعائر الله جا زده و به خورد پيروان اسلام داده اند. این کارناوال امروزه بعنوان يكى از پر درآمدترين مكانهاى مذهبى دنياست و ميلياردها دلار را سالانه در حلق حاكمان سعودى فروميريزد.
از سوى ديگر متوليان مذهب شيعه با طلا اندود كردن قبرهايى مجهول و اكثرا قلابى بتهايى طلايى ساخته و در مقابل مراسم حج تلاش براى رقابت با حج كرده اند.
در حقيقت تمام اين مراسمها جنگ قدرت و يارگيرى حكام و البته پر كردن جيب عده اى از حاصل دسترنج مردم خردباخته مسلمان است.
پايان
@bozoonhigz