#نقد_حلاج
‼️حلاج مدعی دروغین نیابت امام زمان عجل الله فرجه
〰〰⛔️〰〰〰〰
شیخ طوسی رضوان الله علیه در کتاب الغیبة چنین می نویسد:
ذكر المذمومين الذين ادعوا البابية - لعنهم الله - ... و منهم الحسين بن منصور الحلاج.
ذکر مذمومینی كه به دروغ ادعاى بابيت و سفارت كردند که خدا ایشان را لعنت کند ... و از آن هاست حسين بن منصور حلاج.
الغیبة، الشیخ الطوسي، صفحه ۲۴۹
اسکن کتاب:
http://l1l.ir/1ixn
پوستر:
http://l1l.ir/1ixo
〰〰〰〰〰〰〰
©کانال برهان و نقد بزرگان تصوف
@borrhan
‼️حلاج مدعی دروغین نیابت امام زمان عجل الله فرجه
〰〰⛔️〰〰〰〰
شیخ طوسی رضوان الله علیه در کتاب الغیبة چنین می نویسد:
ذكر المذمومين الذين ادعوا البابية - لعنهم الله - ... و منهم الحسين بن منصور الحلاج.
ذکر مذمومینی كه به دروغ ادعاى بابيت و سفارت كردند که خدا ایشان را لعنت کند ... و از آن هاست حسين بن منصور حلاج.
الغیبة، الشیخ الطوسي، صفحه ۲۴۹
اسکن کتاب:
http://l1l.ir/1ixn
پوستر:
http://l1l.ir/1ixo
〰〰〰〰〰〰〰
©کانال برهان و نقد بزرگان تصوف
@borrhan
#نقد_تصوف
#نقد_بایزید_بسطامی
#نقد_حلاج
#نقد_مولوی
#شبهات_محرم
🔻تا حالا این جمله رو شنیدین؟
حاجی خودتی!
🔻این شعر رو چند بار شنیدین؟؟
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید (مولوی)
🔻دیدید بعضیا می گن :
چرا این همه پول رو می ریزید تو شکم وهابیا؟؟
به جای مکه رفتن این پولا رو بدید به فقرا خدا هم راضیه!!
می دونید منشا این کلمات باطل کجاست؟
👌درست حدس زدید، #تصوف
==========🕋▫️▫️
یکی از بزرگترین آسیب های دینی و از جمله مهم ترین ضربههایی که صوفیان بر پیکره مقدس دین اسلام وارد ساختند، تهی کردن الفاظ و مفاهیم دینی از معانی بلند خود و به ابتذال کشاندن آن عناوین زیبنده بود.
واژگان ارزشمندی که در دایرة المعارف دینی،
از شان نزولی متعالی برخوردار بوده اما در سنت عرفانی به ضد خود تبدیل شده است.
مثال های زیادی در ذهن داریم اما فقط یکی از انها را بیان میکنیم،
که مفهوم #حاجی و ادای فریضه #حج و زیارت خانه خداست،
که در قرآن کریم با اختصاص یک سوره به نام #حج،
این فریضه را مصداق بارز "شعایر الله" معرفی می کند:
📖 ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب.
(۳۲/حج)
#حاجی در قاموس ادبیات دینی،
کسی است که با زیارت خانه خدا، ابلیس را از قوه خیال بیرون رانده و
با ساییدن پیشانی ادب بر خاک آستان الهی خود را حضیض حقارت به عرش عبودیت الهی رسانده و زین پس به مثابه انسانِ تازه متولد شده،
از پیشینه توام با گناه و فساد خود توبه کرده و زندگی اخلاقی و دینی جدیدی برای خود می سازد.
❌❌ اما صوفیان مفهوم حاجی را به یک مفهوم ضد ارزش و ضد اخلاق تبدیل کردند و
#حاجی را نماد انسانی متصلّب و خشک مذهب دانسته که به جای کمک به خلق درمانده خدا،
خودخواهانه و مغرورانه فقط به عاقبت خویش می نگرد و از یاری رساندن به مظلومین روی بر میگرداند!
تصوف در طول سال ها نفوذ در فرهنگ ما، با زبان دینی و مناسک وحیانی چه کرده است که امروزه مردمان ما از تسمیه به عنوان #حاجی سخت گریزانند و اگر شخصی را حاجی بنامند،
بی درنگ می گوید:
حاجی خودتی !
و یا در ایام فریضه #حج ، فضای مجازی و حقیقی مملو است از این دست سخنان که:
❌❌ این هزینه حج را به فقرا میدادی و دل یک مسکین را شاد میکردی .
به راستی اگر بایزید ها و حلاج ها در مغلطه ای آشکار و تمردی نمایان از دستور الهی،
به مریدان خود توصیه نمیکردند که به جای ادای فریضه حج، هفت مرتبه دور من بگردید و هزینه سفر را به مساکین بدهید؛ در جامعه خود شاهد چنین گریزی از تعالیم دینی بودیم؟!
⚫️ به این داستان از بِشر حافی نیز که از بزرگترین اقطاب صوفیه است توجه کنید :
يكى با بشر حافى مشاورت كرد كه «دو هزار درم دارم از حلال، به حج خواهم شد»، وى گفت: «به تماشا میشوى يا براى رضاى حق تعالى؟» گفت: «براى رضاى حق- تعالى-»، گفت:
«برو به وامداران و يتيمان و صاحب عيالان ده، كه آن راحت كه بدان مسلمانان رسانى، از صد حج فاضلتر است.
📔غزالی در كيمياى سعادت، ج2، ص: 312
⚫️ این هم نمونه ای دیگر از بایزید بسطامی که حکم پیغمبر را برای صوفیه دارد:
عین القضات میگوید:
مردی گوید نزد «بایزید» آمدم، پرسيد كه كجا میروى؟ گفتم: به حج.
گفت: چه دارى؟ گفتم: دويست درم. گفت: به من ده و هفت بار گرد من بگرد، كه حجّ تو اين است. چنان كردم و بازگشتم».
📔 تذكره الأولياء، القسمالاول، ص: 139
📔 تمهیدات، متن ص94
مولوی نیز این واقعه را چنین منظوم کرده است:
گفت دارم از درم نقره دويست
نك ببسته سخت در گوشهى ردى است
گفت طوفى كن به گردم هفت بار
وين نكوتر از طواف حج شمار
و آن درمها پيش من نهاى جواد
دان كه حج كردى و حاصل شد مراد
📔 مثنوى معنوى، متن، ص: 242
✍... آری ! صوفیان بعد از گذر از شریعت و طریقت و رسیدن به حقیقت!! با تمام وجود به نقد و مذمت شریعت و احکام شرعی می پردازند
و این رسمی دیرینه در میان آنها بوده و هست.
به قول مولوی:
لو ظهرت الحقایق بطلت الشرایع!!!
⚫️ چنانچه نقل است حلاج برای مریدانش مکانی درست کرده بود؛ که به جای رفتن به مکه، در آن خانه احرام ببندند و به جای #حج، در آن جا طواف نمایند. و حتی دستور به انهدام کعبه را به یکی از مریدانش میدهد :
اهدم الکعبه !!
📔 تراژدی حلاج در متون کهن.
📔 تاریخ صوفی و صوفی گری ج1ص274
➖➖➖➖➖➖
#نشر_دهید
@borrhan
#نقد_بایزید_بسطامی
#نقد_حلاج
#نقد_مولوی
#شبهات_محرم
🔻تا حالا این جمله رو شنیدین؟
حاجی خودتی!
🔻این شعر رو چند بار شنیدین؟؟
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید (مولوی)
🔻دیدید بعضیا می گن :
چرا این همه پول رو می ریزید تو شکم وهابیا؟؟
به جای مکه رفتن این پولا رو بدید به فقرا خدا هم راضیه!!
می دونید منشا این کلمات باطل کجاست؟
👌درست حدس زدید، #تصوف
==========🕋▫️▫️
یکی از بزرگترین آسیب های دینی و از جمله مهم ترین ضربههایی که صوفیان بر پیکره مقدس دین اسلام وارد ساختند، تهی کردن الفاظ و مفاهیم دینی از معانی بلند خود و به ابتذال کشاندن آن عناوین زیبنده بود.
واژگان ارزشمندی که در دایرة المعارف دینی،
از شان نزولی متعالی برخوردار بوده اما در سنت عرفانی به ضد خود تبدیل شده است.
مثال های زیادی در ذهن داریم اما فقط یکی از انها را بیان میکنیم،
که مفهوم #حاجی و ادای فریضه #حج و زیارت خانه خداست،
که در قرآن کریم با اختصاص یک سوره به نام #حج،
این فریضه را مصداق بارز "شعایر الله" معرفی می کند:
📖 ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب.
(۳۲/حج)
#حاجی در قاموس ادبیات دینی،
کسی است که با زیارت خانه خدا، ابلیس را از قوه خیال بیرون رانده و
با ساییدن پیشانی ادب بر خاک آستان الهی خود را حضیض حقارت به عرش عبودیت الهی رسانده و زین پس به مثابه انسانِ تازه متولد شده،
از پیشینه توام با گناه و فساد خود توبه کرده و زندگی اخلاقی و دینی جدیدی برای خود می سازد.
❌❌ اما صوفیان مفهوم حاجی را به یک مفهوم ضد ارزش و ضد اخلاق تبدیل کردند و
#حاجی را نماد انسانی متصلّب و خشک مذهب دانسته که به جای کمک به خلق درمانده خدا،
خودخواهانه و مغرورانه فقط به عاقبت خویش می نگرد و از یاری رساندن به مظلومین روی بر میگرداند!
تصوف در طول سال ها نفوذ در فرهنگ ما، با زبان دینی و مناسک وحیانی چه کرده است که امروزه مردمان ما از تسمیه به عنوان #حاجی سخت گریزانند و اگر شخصی را حاجی بنامند،
بی درنگ می گوید:
حاجی خودتی !
و یا در ایام فریضه #حج ، فضای مجازی و حقیقی مملو است از این دست سخنان که:
❌❌ این هزینه حج را به فقرا میدادی و دل یک مسکین را شاد میکردی .
به راستی اگر بایزید ها و حلاج ها در مغلطه ای آشکار و تمردی نمایان از دستور الهی،
به مریدان خود توصیه نمیکردند که به جای ادای فریضه حج، هفت مرتبه دور من بگردید و هزینه سفر را به مساکین بدهید؛ در جامعه خود شاهد چنین گریزی از تعالیم دینی بودیم؟!
⚫️ به این داستان از بِشر حافی نیز که از بزرگترین اقطاب صوفیه است توجه کنید :
يكى با بشر حافى مشاورت كرد كه «دو هزار درم دارم از حلال، به حج خواهم شد»، وى گفت: «به تماشا میشوى يا براى رضاى حق تعالى؟» گفت: «براى رضاى حق- تعالى-»، گفت:
«برو به وامداران و يتيمان و صاحب عيالان ده، كه آن راحت كه بدان مسلمانان رسانى، از صد حج فاضلتر است.
📔غزالی در كيمياى سعادت، ج2، ص: 312
⚫️ این هم نمونه ای دیگر از بایزید بسطامی که حکم پیغمبر را برای صوفیه دارد:
عین القضات میگوید:
مردی گوید نزد «بایزید» آمدم، پرسيد كه كجا میروى؟ گفتم: به حج.
گفت: چه دارى؟ گفتم: دويست درم. گفت: به من ده و هفت بار گرد من بگرد، كه حجّ تو اين است. چنان كردم و بازگشتم».
📔 تذكره الأولياء، القسمالاول، ص: 139
📔 تمهیدات، متن ص94
مولوی نیز این واقعه را چنین منظوم کرده است:
گفت دارم از درم نقره دويست
نك ببسته سخت در گوشهى ردى است
گفت طوفى كن به گردم هفت بار
وين نكوتر از طواف حج شمار
و آن درمها پيش من نهاى جواد
دان كه حج كردى و حاصل شد مراد
📔 مثنوى معنوى، متن، ص: 242
✍... آری ! صوفیان بعد از گذر از شریعت و طریقت و رسیدن به حقیقت!! با تمام وجود به نقد و مذمت شریعت و احکام شرعی می پردازند
و این رسمی دیرینه در میان آنها بوده و هست.
به قول مولوی:
لو ظهرت الحقایق بطلت الشرایع!!!
⚫️ چنانچه نقل است حلاج برای مریدانش مکانی درست کرده بود؛ که به جای رفتن به مکه، در آن خانه احرام ببندند و به جای #حج، در آن جا طواف نمایند. و حتی دستور به انهدام کعبه را به یکی از مریدانش میدهد :
اهدم الکعبه !!
📔 تراژدی حلاج در متون کهن.
📔 تاریخ صوفی و صوفی گری ج1ص274
➖➖➖➖➖➖
#نشر_دهید
@borrhan
#نقد_حلاج
❗️❕نظافت حلاج 🦟
#عطار_نیشابوری در مورد حلاج مینویسد:
✍ نقلست که در ابتدا که ریاضت میکشیدی دلقی (لباس کهنه پشمینه) داشت که بیست سال بیرون نکرده بود. روزی به ستم از وی بیرون کردند، [حشرات] گزنده بسیار در وی افتاده بود، یکی از آن وزن کردند نیم دانگ بود !!!
@borrhan
❗️❕نظافت حلاج 🦟
#عطار_نیشابوری در مورد حلاج مینویسد:
✍ نقلست که در ابتدا که ریاضت میکشیدی دلقی (لباس کهنه پشمینه) داشت که بیست سال بیرون نکرده بود. روزی به ستم از وی بیرون کردند، [حشرات] گزنده بسیار در وی افتاده بود، یکی از آن وزن کردند نیم دانگ بود !!!
@borrhan
#نقد_تصوف
#نقد_ابن_عربی
#نقد_حلاج
#نقد_بایزید_بسطامی
#نقد_مولوی
#نقد_شمس_تبریزی
✅ مختصری پیرامون تاریخ تصوف در جهان و در میان مسلمانان
➖▫️❌▫️➖➖➖
✍ در این که آیا مبدأ عرفان در تعالیم یهودیان بوده است یا بودائیان و یا هندوان اختلاف است.
قدر مسلم اینست که در همۀ این نحله ها، عده ای به دنبال روش های شهودی برای کسب معرفت بوده اند.
حتی در آئین های باستانی ایران از قبیل میترائی و زردشتی و نیز مانوی، جنبههائی از عرفان مصطلح مشاهده میشود.
----------------------------
✍ از آنجا که تمامی انبیاء عظام الهی علیهم السلام در کمال سادگی و با اخلاق خوش در میان توده های مردم زندگی می کردند؛ و تعالیم آسمانی زهد در دنیا و بی علاقه بودن به زخارف آن را ترویج می نمایند، گرایش مردم به ساده زیستی و پرهیز از تن پروری همواره مورد ستایش و حسرت مؤمنین بوده است.
در زمان حیات رسول الله صلی الله علیه و آله، عده ای از مسلمانان که در نهایت فقر و عسرت زندگی می کردند؛
و حتی به قدر کافی پارچه برای پوشش بدن خود نداشتند؛ و غالباً در گرسنگی به سر می بردند،
در قطعه زمین کم ارتفاعی در کنار مسجد رسول اکرم شب را به صبح می رساندند؛ و مردم مدینه که درخت و مزرعه و احیاناً دام و حشمی داشتند، بدانان صدقه می دادند؛ و ایشان را اطعام می کردند. به این گروه
« #اصحاب_صفه » گفته می شد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز با آنان مانند سایرین رفتار می کردند. به نحوی که جزء اصحاب ایشان به حساب می آمدند.
بعد از شهادت رسول اکرم صلی الله علیه و آله که کم کم مسلمین به مال و منال رسیدند، فقر شدید اولیه از میان رفت؛ اما عده ای از مردم دوست داشتند که اگر فضیلت آشکاری نداشتند، با ظاهر درویشانه برای خود احترام و توجهی جلب نمایند. این روش البته نوعی «نفاق» است.
سر آغاز «تصوف» در میان مسلمین ظهور این افراد است که سعی می کردند همچنان در کسوت «اصحاب صفه» در جامعه حضور داشته باشند.
سر سلسلۀ این عده شخصی بود به نام «حسن بن یسار بصری» که اصالتاً ایرانی بود. وی در اواخر خلافت خلیفۀ دوم به دنیا آمد. در کودکی حافظ قرآن شد. هوش و قدرت بیان خوبی داشت. مخالفان امیر مؤمنان علیه السلام که بضاعتی نداشتند، به این نوجوان جویای نام بال و پر دادند.
در زمان خلافت چهار سالۀ امیر مؤمنان علیه السلام این موجود که نوجوانی بیش نبود، در کنار منافقانی چون
« #عبدالله_بن_عمر »، « #ابوموسی_اشعری »، « عبدالله بن عمرو بن العاص » و « زید بن ارقم » قرار گرفت. هیچ یک از این منافقان مخالفت صریح با امام علیه السلام از خود نشان نمی داد. اما تقریباً هیچ کدام با امام علیه السلام #بیعت نکرد؛ و در جنگ های ایشان با مخالفان، شرکت ننمود.
👈 کسی که با ادعای دینداری از امام مفترض الطاعة پیروی نکند #بدون_تردید، #منافق است.
پس شروع تصوف در اسلام به عده ای منافق بر می گردد.
نقل است که پس از جنگ بصره ( #جمل )، حضرت امیر علیه السلام مشاهده فرمودند که جوانکی قلم به دست گرفته و به دنبال ایشان و اصحاب راه افتاده است؛ و مطالبی را مینویسد. فرمودند: «تو چه کار میکنی؟» گفت دارم فرمایش های شما را مینویسم. امام رو به اطرافیان کرده فرمودند: «سامری این امت این است. سامری بنی اسرائیل می گفت: «لا مساس» و این سامری می گوید: «لا قتال».
#حسن_بصری #پرچمدار_تصوف در میان مسلمین بوده است.
پس از او «سفیان ثوری» است که معاصر امام صادق بوده است. نفرات بعدی از این قرارند:
❌ جنید بغدادی متولد شده در سال ۲۲۰ در جنید در اواخر حکومت امین عباسی؛
❌ بایزید بسطامی معاصر مامون؛
و دیگران از قبیل ذوالنون مصری، حسین حلاج، ابو سعید ابی الخیر، ابوالحسن خرقانی، احمد جام، شهاب الدین سهره وردی و . . .
همۀ اینان سنی های دو آتشه و مقدم بر ابن عربی بودند.
اما ابن عربی نقطۀ عطفی در تصوف و عرفان به حساب میآید.
هم به خاطر
۱) حجم بسیار زیاد تالیفات و تصنیفات،
و هم به خاطر
۲) تاکید زیاد بر نظریۀ « وحدت وجود ».
جلال الدین مولوی اندکی پس از ابن عربی می زیسته و آراء او با ابن عربی مشابه است.
ابن عربی دو شاگرد مهم داشت که آراء او را توسعه دادند. یکی «صدر الدین قونوی» است؛ و دیگری «عزالدین نسفی».
👈👈 «محیی الدین» لقبی است که خود او و شاگردانش بر وی نهاده اند. پس از او رسم شد که صوفیه به مرشدان خود لقب می دادند؛ مانند «صدر الدین قونوی»، «عزالدین نسفی»، «فریدالدین عطار» و دیگران.
#عمروعاص #وحدت_وجود
《1》
#نقد_ابن_عربی
#نقد_حلاج
#نقد_بایزید_بسطامی
#نقد_مولوی
#نقد_شمس_تبریزی
✅ مختصری پیرامون تاریخ تصوف در جهان و در میان مسلمانان
➖▫️❌▫️➖➖➖
✍ در این که آیا مبدأ عرفان در تعالیم یهودیان بوده است یا بودائیان و یا هندوان اختلاف است.
قدر مسلم اینست که در همۀ این نحله ها، عده ای به دنبال روش های شهودی برای کسب معرفت بوده اند.
حتی در آئین های باستانی ایران از قبیل میترائی و زردشتی و نیز مانوی، جنبههائی از عرفان مصطلح مشاهده میشود.
----------------------------
✍ از آنجا که تمامی انبیاء عظام الهی علیهم السلام در کمال سادگی و با اخلاق خوش در میان توده های مردم زندگی می کردند؛ و تعالیم آسمانی زهد در دنیا و بی علاقه بودن به زخارف آن را ترویج می نمایند، گرایش مردم به ساده زیستی و پرهیز از تن پروری همواره مورد ستایش و حسرت مؤمنین بوده است.
در زمان حیات رسول الله صلی الله علیه و آله، عده ای از مسلمانان که در نهایت فقر و عسرت زندگی می کردند؛
و حتی به قدر کافی پارچه برای پوشش بدن خود نداشتند؛ و غالباً در گرسنگی به سر می بردند،
در قطعه زمین کم ارتفاعی در کنار مسجد رسول اکرم شب را به صبح می رساندند؛ و مردم مدینه که درخت و مزرعه و احیاناً دام و حشمی داشتند، بدانان صدقه می دادند؛ و ایشان را اطعام می کردند. به این گروه
« #اصحاب_صفه » گفته می شد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز با آنان مانند سایرین رفتار می کردند. به نحوی که جزء اصحاب ایشان به حساب می آمدند.
بعد از شهادت رسول اکرم صلی الله علیه و آله که کم کم مسلمین به مال و منال رسیدند، فقر شدید اولیه از میان رفت؛ اما عده ای از مردم دوست داشتند که اگر فضیلت آشکاری نداشتند، با ظاهر درویشانه برای خود احترام و توجهی جلب نمایند. این روش البته نوعی «نفاق» است.
سر آغاز «تصوف» در میان مسلمین ظهور این افراد است که سعی می کردند همچنان در کسوت «اصحاب صفه» در جامعه حضور داشته باشند.
سر سلسلۀ این عده شخصی بود به نام «حسن بن یسار بصری» که اصالتاً ایرانی بود. وی در اواخر خلافت خلیفۀ دوم به دنیا آمد. در کودکی حافظ قرآن شد. هوش و قدرت بیان خوبی داشت. مخالفان امیر مؤمنان علیه السلام که بضاعتی نداشتند، به این نوجوان جویای نام بال و پر دادند.
در زمان خلافت چهار سالۀ امیر مؤمنان علیه السلام این موجود که نوجوانی بیش نبود، در کنار منافقانی چون
« #عبدالله_بن_عمر »، « #ابوموسی_اشعری »، « عبدالله بن عمرو بن العاص » و « زید بن ارقم » قرار گرفت. هیچ یک از این منافقان مخالفت صریح با امام علیه السلام از خود نشان نمی داد. اما تقریباً هیچ کدام با امام علیه السلام #بیعت نکرد؛ و در جنگ های ایشان با مخالفان، شرکت ننمود.
👈 کسی که با ادعای دینداری از امام مفترض الطاعة پیروی نکند #بدون_تردید، #منافق است.
پس شروع تصوف در اسلام به عده ای منافق بر می گردد.
نقل است که پس از جنگ بصره ( #جمل )، حضرت امیر علیه السلام مشاهده فرمودند که جوانکی قلم به دست گرفته و به دنبال ایشان و اصحاب راه افتاده است؛ و مطالبی را مینویسد. فرمودند: «تو چه کار میکنی؟» گفت دارم فرمایش های شما را مینویسم. امام رو به اطرافیان کرده فرمودند: «سامری این امت این است. سامری بنی اسرائیل می گفت: «لا مساس» و این سامری می گوید: «لا قتال».
#حسن_بصری #پرچمدار_تصوف در میان مسلمین بوده است.
پس از او «سفیان ثوری» است که معاصر امام صادق بوده است. نفرات بعدی از این قرارند:
❌ جنید بغدادی متولد شده در سال ۲۲۰ در جنید در اواخر حکومت امین عباسی؛
❌ بایزید بسطامی معاصر مامون؛
و دیگران از قبیل ذوالنون مصری، حسین حلاج، ابو سعید ابی الخیر، ابوالحسن خرقانی، احمد جام، شهاب الدین سهره وردی و . . .
همۀ اینان سنی های دو آتشه و مقدم بر ابن عربی بودند.
اما ابن عربی نقطۀ عطفی در تصوف و عرفان به حساب میآید.
هم به خاطر
۱) حجم بسیار زیاد تالیفات و تصنیفات،
و هم به خاطر
۲) تاکید زیاد بر نظریۀ « وحدت وجود ».
جلال الدین مولوی اندکی پس از ابن عربی می زیسته و آراء او با ابن عربی مشابه است.
ابن عربی دو شاگرد مهم داشت که آراء او را توسعه دادند. یکی «صدر الدین قونوی» است؛ و دیگری «عزالدین نسفی».
👈👈 «محیی الدین» لقبی است که خود او و شاگردانش بر وی نهاده اند. پس از او رسم شد که صوفیه به مرشدان خود لقب می دادند؛ مانند «صدر الدین قونوی»، «عزالدین نسفی»، «فریدالدین عطار» و دیگران.
#عمروعاص #وحدت_وجود
《1》
#نقد_حلاج
#نقد_عطار
#نقد_ابن_عربی
#نقد_فرقه_گنابادی
‼️ #وحدت_وجود
‼️ غایت تصوف ، خدا شدن است!!!
➖▪️❌▫️〰〰
جانمایه و جوهرۀ مدعای متصوفه نظریۀ «وحدت وجود» است.
بر طبق این مدعا، #تنها خداوند تعالی است که #وجود دارد؛ و مخلوقات وجود خارجی ندارند؛ بلکه #جلوه هائی از وجود واحد الهی هستند.
خواهشمند است عزیزان دقت فرمایند؛ آنها نمیگویند که وجود ما از خداست؛ بلکه مدعی هستند که ما جلوههائی از یک وجود واحدیم.
آن وجود واحد همان خدای تبارک و تعالی است.
❌ مدلول این جملۀ منسوب به «حسین بن منصور حلاج» نیز گویای همین مدعاست:
❗️«انا الحق. ❗️
❌ به این فراز از «تذکرة الاولیاء» عطار توجه فرمائید:
« و مرا عجب آيد از كسى كه: روا دارد كه از درختى آواز انّى انا اللّه برآيد، و درخت در ميان نه، چرا روا نبود كه از حسين، انا الحقّ برآيد؟»
و عطار در دیوان غزلیاتش عقیده خود را نسبت به وحدت وجود اینچنین میگوید:
در عشق تو من توام تو من باش!
یک پیرهن است گو دو تن باش
چون یک تن را هزار جان هست
گو یک جان را هزار تن باش
📚 عطار، دیوان اشعار، غزل شمارهٔ ۴۲۱، چاپ سازمان چاپ و انتشارات جاویدان
http://bit.ly/2IxdLUi
که علامه ملا محمد طاهر قمی رضوان الله علیه در این باره مینویسد:
✍️ شک نیست درینکه معنی این شعر کفر است زیرا که مبنی بر وحدت وجودست.
📚 تحفة الاخیار فی شرح مونس الابرار، تالیف ملا طاهر قمی، صفحه ۲۱۵، چاپ کتابفروشی طباطبایی
http://bit.ly/2XqvC7B
❌ به این شعر از دیوان خود حلاج هم توجه کنید::
إن موسى الشوق فى طول الهنا
واقفا و الحق منه قد دنا
يتمنى نظرة من نالها
صار بعد الفقر من أهل الغنى
يتمنى خمرة قدسية
شرب الحلاج منها واقتنا
و غدا يشطح من أقواله
يا أصيحابى👈 أنا الحق أنا👉
اقتلونى يا صحابى عجلوا
إن فى قتلى حياتى و المنى
يا سكارى من شرابى عربدوا
فكؤوس الوصل قد خفت بنا
📚اخبار الحلاج او مناجيات الحلاج، صص: 160- 161
-----------------------------
⏪⏪ لذا یکی از اذکار و اوراد رایج شیطانی در سلوک عرفانی،
لا اله الا انا(هیچ خدایی غیر از من نیست)
میباشد.
(العیاذ بالله)
سالک صوفی در حین سلوک باید به تناسب حال خود این ذکر را بر زبان جاری کند.
این درحالیست که حتی فرعون (نماد طاغوت در قرآن) نگفت تنها خدای شما من هستم
بلکه گفت: من بزرگ ترین خدای شما هستم فَقالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى.
اما صوفیان گوی سبقت را از فرعون هم ربوده اند.
لا اله الا انا، وردی شایع در میان #صوفیان_حوزوی هم محسوب مییگردد. ❕❗️
👈چنانچه آقای حجت هاشمی خراسانی (شیخ طریقت صفیعلیشاهی و صوفی شهیر حوزوی) در کتاب خود
مینویسد:
"تا نزدیک طلوع ... صد مرتبه ذکر لا اله الا انا را بگوید."
📚 کتاب دوازده امام حکیم، ص 57 .
(متن کتاب در پست بعدی)
⛔️ چرا که صوفیه قائلند در عالم، هیچ مخلوقی وجود ندارد بلکه فقط خدا میباشد که وجود او در سرتاسر هستی پهن شده است.
لذا می گویند لا موجودا الا الله یعنی هیچ #موجودی غیر از خدا #وجود ندارد
طبق این قول، دیگر موجودات به دو دسته ی خالق و مخلوق، و رازق و مرزوق و عابد و معبودی تقسیم نمیشوند،
بلکه هرچه هست خدا و تجلیات و رشحات و فیوض او که عین ذاتش است، می باشد!!!!
لذا اگر حسین بن منصور حلاج می گوید انا الحق(من خدا هستم) حرف درستی زده
و به قول شبستری:
انا الحق کشف اسرار است مطلق
بجز حق کیست تا گوید انا الحق
یعنی حلاج از اسرار پرده برداشت و گفت من خدا هستم و اساسا غیر از خدا چیزی نیست که بگوید انا الحق!!!
🔺طبق قول به وحدت وجود، هرکسی هرچیزی را بپرستد مشرک نشده، زیرا حصه، قسمت و جزئی از خدا را پرستیده.
به همین علت است که ابن عربی میگوید مسیحیان ✝ به جهت اینکه فقط سه شخص را خدا دانستند اشتباه کردند زیرا همه چیز خداست و نباید خدا را در سه شیء محدود می کردند!!!
و یا می گوید حضرت موسی وقتی برادرش هارون را مورد عتاب قرار داد به جهت این بود که چرا تو مانع گوساله پرستی اینها شدی چرا انقدر معرفت نداشتی که بدانی آنها دارند خدا را میپرستند!!!
و یا سلطان محمد گنابادی در تفسیر خودش می گوید تمام بت پرستان، خدا را می پرستند.
لیس فی دار الوجود غیره دیار.
⚠️ اما اینکه مدعیان عرفان می گویند نظریه وحدت وجود به این راحتی قابل فهم نیست و باید 30 سال یا 40 سال کتب عرفا را بخوانیم تا بتوانیم آن را درک کنیم #کذب محض است.
زیرا نظریه #وحدت_وجود با چهار جمله قابل فهم است.
بله ! پذیرش آن منوط به 30 سال تلقین و القاء به سالک بیچاره است.
یعنی 30 سال باید با خودت تکرار کنی که همه چیز خداست.
30 سال باید با این اعتقاد نماز بخوانی و دعا کنی و ریاضت بکشی
تا بالاخره تلقیناتت جواب بده و یک شهود شیطانی برایت حاصل شود و همه چیز را خدا ببینی.
✅ نعوذ بالله من اراجیف المتصوفه
➖➖➖➖➖➖
➕هشتک پیشنهادی برای مطالعه
#درس_های_توحید
@borrhan
#نقد_عطار
#نقد_ابن_عربی
#نقد_فرقه_گنابادی
‼️ #وحدت_وجود
‼️ غایت تصوف ، خدا شدن است!!!
➖▪️❌▫️〰〰
جانمایه و جوهرۀ مدعای متصوفه نظریۀ «وحدت وجود» است.
بر طبق این مدعا، #تنها خداوند تعالی است که #وجود دارد؛ و مخلوقات وجود خارجی ندارند؛ بلکه #جلوه هائی از وجود واحد الهی هستند.
خواهشمند است عزیزان دقت فرمایند؛ آنها نمیگویند که وجود ما از خداست؛ بلکه مدعی هستند که ما جلوههائی از یک وجود واحدیم.
آن وجود واحد همان خدای تبارک و تعالی است.
❌ مدلول این جملۀ منسوب به «حسین بن منصور حلاج» نیز گویای همین مدعاست:
❗️«انا الحق. ❗️
❌ به این فراز از «تذکرة الاولیاء» عطار توجه فرمائید:
« و مرا عجب آيد از كسى كه: روا دارد كه از درختى آواز انّى انا اللّه برآيد، و درخت در ميان نه، چرا روا نبود كه از حسين، انا الحقّ برآيد؟»
و عطار در دیوان غزلیاتش عقیده خود را نسبت به وحدت وجود اینچنین میگوید:
در عشق تو من توام تو من باش!
یک پیرهن است گو دو تن باش
چون یک تن را هزار جان هست
گو یک جان را هزار تن باش
📚 عطار، دیوان اشعار، غزل شمارهٔ ۴۲۱، چاپ سازمان چاپ و انتشارات جاویدان
http://bit.ly/2IxdLUi
که علامه ملا محمد طاهر قمی رضوان الله علیه در این باره مینویسد:
✍️ شک نیست درینکه معنی این شعر کفر است زیرا که مبنی بر وحدت وجودست.
📚 تحفة الاخیار فی شرح مونس الابرار، تالیف ملا طاهر قمی، صفحه ۲۱۵، چاپ کتابفروشی طباطبایی
http://bit.ly/2XqvC7B
❌ به این شعر از دیوان خود حلاج هم توجه کنید::
إن موسى الشوق فى طول الهنا
واقفا و الحق منه قد دنا
يتمنى نظرة من نالها
صار بعد الفقر من أهل الغنى
يتمنى خمرة قدسية
شرب الحلاج منها واقتنا
و غدا يشطح من أقواله
يا أصيحابى👈 أنا الحق أنا👉
اقتلونى يا صحابى عجلوا
إن فى قتلى حياتى و المنى
يا سكارى من شرابى عربدوا
فكؤوس الوصل قد خفت بنا
📚اخبار الحلاج او مناجيات الحلاج، صص: 160- 161
-----------------------------
⏪⏪ لذا یکی از اذکار و اوراد رایج شیطانی در سلوک عرفانی،
لا اله الا انا(هیچ خدایی غیر از من نیست)
میباشد.
(العیاذ بالله)
سالک صوفی در حین سلوک باید به تناسب حال خود این ذکر را بر زبان جاری کند.
این درحالیست که حتی فرعون (نماد طاغوت در قرآن) نگفت تنها خدای شما من هستم
بلکه گفت: من بزرگ ترین خدای شما هستم فَقالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى.
اما صوفیان گوی سبقت را از فرعون هم ربوده اند.
لا اله الا انا، وردی شایع در میان #صوفیان_حوزوی هم محسوب مییگردد. ❕❗️
👈چنانچه آقای حجت هاشمی خراسانی (شیخ طریقت صفیعلیشاهی و صوفی شهیر حوزوی) در کتاب خود
مینویسد:
"تا نزدیک طلوع ... صد مرتبه ذکر لا اله الا انا را بگوید."
📚 کتاب دوازده امام حکیم، ص 57 .
(متن کتاب در پست بعدی)
⛔️ چرا که صوفیه قائلند در عالم، هیچ مخلوقی وجود ندارد بلکه فقط خدا میباشد که وجود او در سرتاسر هستی پهن شده است.
لذا می گویند لا موجودا الا الله یعنی هیچ #موجودی غیر از خدا #وجود ندارد
طبق این قول، دیگر موجودات به دو دسته ی خالق و مخلوق، و رازق و مرزوق و عابد و معبودی تقسیم نمیشوند،
بلکه هرچه هست خدا و تجلیات و رشحات و فیوض او که عین ذاتش است، می باشد!!!!
لذا اگر حسین بن منصور حلاج می گوید انا الحق(من خدا هستم) حرف درستی زده
و به قول شبستری:
انا الحق کشف اسرار است مطلق
بجز حق کیست تا گوید انا الحق
یعنی حلاج از اسرار پرده برداشت و گفت من خدا هستم و اساسا غیر از خدا چیزی نیست که بگوید انا الحق!!!
🔺طبق قول به وحدت وجود، هرکسی هرچیزی را بپرستد مشرک نشده، زیرا حصه، قسمت و جزئی از خدا را پرستیده.
به همین علت است که ابن عربی میگوید مسیحیان ✝ به جهت اینکه فقط سه شخص را خدا دانستند اشتباه کردند زیرا همه چیز خداست و نباید خدا را در سه شیء محدود می کردند!!!
و یا می گوید حضرت موسی وقتی برادرش هارون را مورد عتاب قرار داد به جهت این بود که چرا تو مانع گوساله پرستی اینها شدی چرا انقدر معرفت نداشتی که بدانی آنها دارند خدا را میپرستند!!!
و یا سلطان محمد گنابادی در تفسیر خودش می گوید تمام بت پرستان، خدا را می پرستند.
لیس فی دار الوجود غیره دیار.
⚠️ اما اینکه مدعیان عرفان می گویند نظریه وحدت وجود به این راحتی قابل فهم نیست و باید 30 سال یا 40 سال کتب عرفا را بخوانیم تا بتوانیم آن را درک کنیم #کذب محض است.
زیرا نظریه #وحدت_وجود با چهار جمله قابل فهم است.
بله ! پذیرش آن منوط به 30 سال تلقین و القاء به سالک بیچاره است.
یعنی 30 سال باید با خودت تکرار کنی که همه چیز خداست.
30 سال باید با این اعتقاد نماز بخوانی و دعا کنی و ریاضت بکشی
تا بالاخره تلقیناتت جواب بده و یک شهود شیطانی برایت حاصل شود و همه چیز را خدا ببینی.
✅ نعوذ بالله من اراجیف المتصوفه
➖➖➖➖➖➖
➕هشتک پیشنهادی برای مطالعه
#درس_های_توحید
@borrhan
[ کانال برهان ]
#نقد_تصوف #علمای_صالح #وحدت_وجود ✅📍تطهیر علمای شیعه از تصوف ( تطهیر #علامه_مجلسی #اول و #دوم و #شیخ_بهائی از تصوف ) 〰〰〰⚜💠🌀💠⚜ یکی از مهمترین حیله های صوفیان برای کسب مشروعیت، انتساب علمای بزرگ شیعه به مسلک و فرقه خود می باشد در حالیکه شأن و منزلت این…
↩️ پیرو مطلب قبل:
✅ تطهیر علمای بزرگ شیعه از تصوف در دیدگاه مرحوم سید حسن صدر
مرحوم سید حسن صدر مینویسد:
✍️ أين هم من علمائنا ؟ وهل فينا من يقول بوحدة الوجود ولا صوفي الا يقول بها، فانظر منازل السائرين والرسالة القشيرية ورسائل ابن عربي والحلاج والجنيد والعطار وخواجة عبد الله وأمثالهم. أولئك الصوفية لا الشهيد وابن فهد والبهائي وأبيه من حكماء الدين وشيوخ المتشرعين.
🔸 کجاست مکان آنان از علمای ما ؟ و آیا در میان ما کسی وجود دارد که به #وحدت_وجود معتقد باشد مگر اینکه قائل آن صوفی میباشد. پس کتب "منازل السائرین" و "رسائل قشیریه" و "رسائل ابن عربی" و حلاج و جنید و عطار و خواجه عبدالله و امثال آنان را مطالعه کن. آنان از صوفیهاند و نه کسانی مانند شهید و ابن فهد و بهایی و پدرش که از حکمای دین و متشرعین بودهاند.
📓 تكملة أمل الآمل، ص۱۸۳و۱۸۴
💥 ایشان به صراحت مکان علمای بزرگ شیعه را از افرادی همچون ابن عربی و حلاج و عطار و... جدا میداند و اینان را از مدعیان وحدت وجود و صوفیه معرفی میکند. و همچنین ایشان مدعیان وحدت وجود را نیز شیعه نمیدانند بلکه از صوفیه میدانند!
#نقد_ابن_عربی
#نقد_حلاج
@borrhan
✅ تطهیر علمای بزرگ شیعه از تصوف در دیدگاه مرحوم سید حسن صدر
مرحوم سید حسن صدر مینویسد:
✍️ أين هم من علمائنا ؟ وهل فينا من يقول بوحدة الوجود ولا صوفي الا يقول بها، فانظر منازل السائرين والرسالة القشيرية ورسائل ابن عربي والحلاج والجنيد والعطار وخواجة عبد الله وأمثالهم. أولئك الصوفية لا الشهيد وابن فهد والبهائي وأبيه من حكماء الدين وشيوخ المتشرعين.
🔸 کجاست مکان آنان از علمای ما ؟ و آیا در میان ما کسی وجود دارد که به #وحدت_وجود معتقد باشد مگر اینکه قائل آن صوفی میباشد. پس کتب "منازل السائرین" و "رسائل قشیریه" و "رسائل ابن عربی" و حلاج و جنید و عطار و خواجه عبدالله و امثال آنان را مطالعه کن. آنان از صوفیهاند و نه کسانی مانند شهید و ابن فهد و بهایی و پدرش که از حکمای دین و متشرعین بودهاند.
📓 تكملة أمل الآمل، ص۱۸۳و۱۸۴
💥 ایشان به صراحت مکان علمای بزرگ شیعه را از افرادی همچون ابن عربی و حلاج و عطار و... جدا میداند و اینان را از مدعیان وحدت وجود و صوفیه معرفی میکند. و همچنین ایشان مدعیان وحدت وجود را نیز شیعه نمیدانند بلکه از صوفیه میدانند!
#نقد_ابن_عربی
#نقد_حلاج
@borrhan
❗️کفرگویی بزرگان صوفیه
منصور حلاج آن نهنگ دریا
کز پنبهٔ تن دانهٔ جان کرد جدا
روزیکه انا الحق به زبان میآورد
منصور کجا بود؟ خدا بود خدا
📕 ابوسعید ابوالخیر » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴
#نقد_حلاج [17]
#وحدت_وجود
@borrhan
منصور حلاج آن نهنگ دریا
کز پنبهٔ تن دانهٔ جان کرد جدا
روزیکه انا الحق به زبان میآورد
منصور کجا بود؟ خدا بود خدا
📕 ابوسعید ابوالخیر » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴
#نقد_حلاج [17]
#وحدت_وجود
@borrhan
[ کانال برهان ]
❗️کفرگویی بزرگان صوفیه منصور حلاج آن نهنگ دریا کز پنبهٔ تن دانهٔ جان کرد جدا روزیکه انا الحق به زبان میآورد منصور کجا بود؟ خدا بود خدا 📕 ابوسعید ابوالخیر » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴ #نقد_حلاج [17] #وحدت_وجود @borrhan
🔴 ابن ندیم در ترجمه حلاج مینویسد:
در نزد پیروانش دعوی خدائی میکرد و قائل به حلول بود. در مقابل پادشاهان خود شیعه، و در پیش عامه مردم، خود را صوفیمنش جلوه میداد، و در لابلای تمام اینها ادعا داشت که خدا در او حلول کرده، و او همان خداوند است. و حال آنکه خداوند تبارک و تعالی بالاتر از این سخنان است.
📓 الفهرست ابن النديم؛ ص۳۵۵و۳۵۶، ترجمه محمدرضا تجدد
💠 #علامه_مجلسی رحمةالله مینویسد:
مبحث هفتم آنکه حقتعالی با چیزی متحد نمیشود زیرا که اتحاد اثنین محال است ... و در چیزی حلول نمیکند چنانکه نصاری میگویند که حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) فرزند خدا است یا خدا در او حلول کرده است یا با او متحد شده است و اینها همه مستلزم عجز و نقص حقتعالی است و عین کفر است.
و آنچه بعضى از صوفيه ميگويند كه ... خدا در عارف حلول مىكند- و با او متحد ميشود همه اين اقوال عين كفر و زندقه است.
📗حق اليقين علامه مجلسى؛ ص۲۹، انتشارات سُرور
#نقد_حلاج [18]
#نقد_مسیحیت
#وحدت_وجود [75]
#حلول_واتحاد
#درس_های_توحید
@borrhan
در نزد پیروانش دعوی خدائی میکرد و قائل به حلول بود. در مقابل پادشاهان خود شیعه، و در پیش عامه مردم، خود را صوفیمنش جلوه میداد، و در لابلای تمام اینها ادعا داشت که خدا در او حلول کرده، و او همان خداوند است. و حال آنکه خداوند تبارک و تعالی بالاتر از این سخنان است.
📓 الفهرست ابن النديم؛ ص۳۵۵و۳۵۶، ترجمه محمدرضا تجدد
💠 #علامه_مجلسی رحمةالله مینویسد:
مبحث هفتم آنکه حقتعالی با چیزی متحد نمیشود زیرا که اتحاد اثنین محال است ... و در چیزی حلول نمیکند چنانکه نصاری میگویند که حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) فرزند خدا است یا خدا در او حلول کرده است یا با او متحد شده است و اینها همه مستلزم عجز و نقص حقتعالی است و عین کفر است.
و آنچه بعضى از صوفيه ميگويند كه ... خدا در عارف حلول مىكند- و با او متحد ميشود همه اين اقوال عين كفر و زندقه است.
📗حق اليقين علامه مجلسى؛ ص۲۹، انتشارات سُرور
#نقد_حلاج [18]
#نقد_مسیحیت
#وحدت_وجود [75]
#حلول_واتحاد
#درس_های_توحید
@borrhan
Forwarded from اتچ بات
#نقد_تصوف
#نقد_حلاج
❗️❕تقدیس #ابلیس در تصوف
👈 آیا میدانستید امام هادی علیه السلام صوفیان را حلفاء شیطان(:همپیمانان شیطان) معرفی فرمودهاند؟
➖➖➖▪️➖➖➖➖➖
حسین بن منصور حلاج (متوفی 309) که بیشتر مردم او را با شطح "انا الحق" می شناسند،
اثر گذار ترین صوفی است که بی پرده در باب تقدیس و تمجید از ابلیس سخن گفته است و از این مبنای مهم در تصوف پرده برداشته است.
دیگر مشایخ تصوف، در ابلیس شناسی همگی راه حلاج را پیموده اند.
تاریخ تقدیس ابلیس به طور رسمی، صریح و بی پروا از حسین بن منصور حلاج آغاز می شود. حلاج که به عنوان قهرمان دفاع از ابلیس شناخته می شود فصلی از کتاب📕طواسین خود را به موضوع ابلیس و تمجید از او اختصاص داده است.
او که با اطمینان می توان گفت شیطان پرستی بزرگ در میان جماعت صوفیه بود، کار را به جایی رساند که ابلیس یگانه مظهر شرارت در عالم هستی را هم ردیف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یگانه مظهر بندگی و رحمت قلمداد کرد و اینگونه رسالت #حسن_بصری را در پیش گرفت.
( مصائب حلاج ص291-292)
و شاید سخن نورانی امام هادی علیه السلام در وصف صوفیه که آنها را هم پیمان شیطان(حلفاء الشياطين) معرفی می فرماید ، اشاره به همین مبنای آنها در تقدیس ابلیس داشته باشد.
(📸 اسکن آن پیوست خواهد شد.)
حلاج می گوید :
✖️صاحب من و استاد من ابليس و فرعون است. به آتشش بترسانيدند ابليس را، از دعوى بازنگشت. فرعون را به دريا غرق كردند، و از پى دعوى باز نگشت.
( شرح شطحيات، ص: 373)
✖️حلاج معتقد بود که تنها دو جوانمرد در عالم وجود دارد :
ابلیس و پیامبر اکرم ص ! (تمهيدات، متن، ص: 223 )
این سخنان از حلاج و حلاجیان غربی همچون لویی ماسینیون و هنری کربن که کمر بر انهدام اسلام و تشیع بسته اند تعجب ندارد، تعجب از کسانی است که امروزه او را شهید راه الهی دانسته و (نعوذبالله) با جناب سیدالشهدا علیه السلام مقایسه اش میکنند !
اما کار به اینجا خلاصه نمی شود .او در راستای تخریب چهره دیگر پیامبران میگوید :
✖️موسی با ابلیس در عقبه طور به هم رسیدند. موسی گفت: چه منع کرد تو را از سجود؟ ابلیس گفت: دعوی من معبود واحد را و اگر سجده کردمی آدم را مثل تو بودمی؛ زیرا که تو را ندا کردند و یکبار گفتند: أنظر الی الجبل بنگریدی (فوری برگشتی) و مرا ندا کردند هزار بار «اسجد لآدم» و سجده نکردم.❗️
(مجموعه آثار حلاج ص52)
همچنین می گوید :
✖️درباره احوال عزازیل (ابلیس) سخنانی است یکی از آن سخنان این است که او در آسمان داعی است و در زمین داعی است.در آسمان فرشتگان را دعوت میکرد و نیکی را به آنان نشان می داد . و در زمین انسانها را دعوت می کرد و زشتیها را به آنان نشان می داد . (مجموعه آثار حلاج ص55)
⬅️⬅️ بدین ترتیب حسین بن منصور حلاج با تابو شکنی و خرق اجماع در جامعه اسلامی، راه را برای مشایخ دیگر تصوف یعنی احمد غزالی و عین القضات همدانی هموار ساخت تا با ریخته شدن خون او، دیگران بتوانند به راهش ادامه دهند و رسالت ناتمامش را به سرانجام رسانند!
➕#باید_بدانیم::
فرقه یزیدیه (ایزدیان) تقدیس فوق العاده ای از ابلیس دارند و متاثر از اندیشه های حلاج، غزالی و عبدالقادر گیلانی هستند. چنانچه آنها معتقد به رجعت حلاج در #آخر_الزمان و پاک و هموار کردن دنیا می باشند.
عبدالقادر گیلانی موسس طریقت قادریه در کتاب فتوح الغیب می گوید : ابلیس را در خواب دیدم و خواستم تا او را بکشم. گفت مرا به چه روی میکشی؟ گناه من چه بود اگر قضای نیک رفته بود من آن را نمیتوانستم بد کنم و اگر بد رفته بود هم نمیتوانستم آن را بگردانم.
عدی بن مسافر صوفی سنی را که موسس فرقه یزیدیه دانسته می شود؛
نسبتش به #بنی_امیه می رسد و با محمد و احمد غزالی ارتباط داشته و بیتردید از اندیشه آنها در فرقه خود بهره برده است. رسم تقدیس ابلیس در بین آنها همراه با تعصب و اخلاصی که در باب #یزید و بنی امیه نشان می دادند طریقه آنها را به کلی از عقائد عامه منحرف نمود.
➖➖➖➖➖➖➖
🆔 @borrhan
#نقد_حلاج
❗️❕تقدیس #ابلیس در تصوف
👈 آیا میدانستید امام هادی علیه السلام صوفیان را حلفاء شیطان(:همپیمانان شیطان) معرفی فرمودهاند؟
➖➖➖▪️➖➖➖➖➖
حسین بن منصور حلاج (متوفی 309) که بیشتر مردم او را با شطح "انا الحق" می شناسند،
اثر گذار ترین صوفی است که بی پرده در باب تقدیس و تمجید از ابلیس سخن گفته است و از این مبنای مهم در تصوف پرده برداشته است.
دیگر مشایخ تصوف، در ابلیس شناسی همگی راه حلاج را پیموده اند.
تاریخ تقدیس ابلیس به طور رسمی، صریح و بی پروا از حسین بن منصور حلاج آغاز می شود. حلاج که به عنوان قهرمان دفاع از ابلیس شناخته می شود فصلی از کتاب📕طواسین خود را به موضوع ابلیس و تمجید از او اختصاص داده است.
او که با اطمینان می توان گفت شیطان پرستی بزرگ در میان جماعت صوفیه بود، کار را به جایی رساند که ابلیس یگانه مظهر شرارت در عالم هستی را هم ردیف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یگانه مظهر بندگی و رحمت قلمداد کرد و اینگونه رسالت #حسن_بصری را در پیش گرفت.
( مصائب حلاج ص291-292)
و شاید سخن نورانی امام هادی علیه السلام در وصف صوفیه که آنها را هم پیمان شیطان(حلفاء الشياطين) معرفی می فرماید ، اشاره به همین مبنای آنها در تقدیس ابلیس داشته باشد.
(📸 اسکن آن پیوست خواهد شد.)
حلاج می گوید :
✖️صاحب من و استاد من ابليس و فرعون است. به آتشش بترسانيدند ابليس را، از دعوى بازنگشت. فرعون را به دريا غرق كردند، و از پى دعوى باز نگشت.
( شرح شطحيات، ص: 373)
✖️حلاج معتقد بود که تنها دو جوانمرد در عالم وجود دارد :
ابلیس و پیامبر اکرم ص ! (تمهيدات، متن، ص: 223 )
این سخنان از حلاج و حلاجیان غربی همچون لویی ماسینیون و هنری کربن که کمر بر انهدام اسلام و تشیع بسته اند تعجب ندارد، تعجب از کسانی است که امروزه او را شهید راه الهی دانسته و (نعوذبالله) با جناب سیدالشهدا علیه السلام مقایسه اش میکنند !
اما کار به اینجا خلاصه نمی شود .او در راستای تخریب چهره دیگر پیامبران میگوید :
✖️موسی با ابلیس در عقبه طور به هم رسیدند. موسی گفت: چه منع کرد تو را از سجود؟ ابلیس گفت: دعوی من معبود واحد را و اگر سجده کردمی آدم را مثل تو بودمی؛ زیرا که تو را ندا کردند و یکبار گفتند: أنظر الی الجبل بنگریدی (فوری برگشتی) و مرا ندا کردند هزار بار «اسجد لآدم» و سجده نکردم.❗️
(مجموعه آثار حلاج ص52)
همچنین می گوید :
✖️درباره احوال عزازیل (ابلیس) سخنانی است یکی از آن سخنان این است که او در آسمان داعی است و در زمین داعی است.در آسمان فرشتگان را دعوت میکرد و نیکی را به آنان نشان می داد . و در زمین انسانها را دعوت می کرد و زشتیها را به آنان نشان می داد . (مجموعه آثار حلاج ص55)
⬅️⬅️ بدین ترتیب حسین بن منصور حلاج با تابو شکنی و خرق اجماع در جامعه اسلامی، راه را برای مشایخ دیگر تصوف یعنی احمد غزالی و عین القضات همدانی هموار ساخت تا با ریخته شدن خون او، دیگران بتوانند به راهش ادامه دهند و رسالت ناتمامش را به سرانجام رسانند!
➕#باید_بدانیم::
فرقه یزیدیه (ایزدیان) تقدیس فوق العاده ای از ابلیس دارند و متاثر از اندیشه های حلاج، غزالی و عبدالقادر گیلانی هستند. چنانچه آنها معتقد به رجعت حلاج در #آخر_الزمان و پاک و هموار کردن دنیا می باشند.
عبدالقادر گیلانی موسس طریقت قادریه در کتاب فتوح الغیب می گوید : ابلیس را در خواب دیدم و خواستم تا او را بکشم. گفت مرا به چه روی میکشی؟ گناه من چه بود اگر قضای نیک رفته بود من آن را نمیتوانستم بد کنم و اگر بد رفته بود هم نمیتوانستم آن را بگردانم.
عدی بن مسافر صوفی سنی را که موسس فرقه یزیدیه دانسته می شود؛
نسبتش به #بنی_امیه می رسد و با محمد و احمد غزالی ارتباط داشته و بیتردید از اندیشه آنها در فرقه خود بهره برده است. رسم تقدیس ابلیس در بین آنها همراه با تعصب و اخلاصی که در باب #یزید و بنی امیه نشان می دادند طریقه آنها را به کلی از عقائد عامه منحرف نمود.
➖➖➖➖➖➖➖
🆔 @borrhan
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#نقد_تصوف
پاسخ به سوال ایجاد شده برای کاربران پیرو مطلب بارگذاری شده در روز اول رمضان :
⁉️❔چگونه صوفیان قادر بر انجام اعمال خارق العاده (فرو کردن سیخ در بدن،خوردن مار و عقرب و توقف قطار با یک نگاه و طی الارض و ... ) میشوند؟؟
〰〰▪️〰〰〰〰〰〰
✅ پاسخ:
🔺انجام کارهای خارق العاده از مهمترین شیوه های جذب مردم به تصوف و فرق انحرافی است. مکاتب متصوفه عاری از هرگونه برهان و استدلال و دلیل عقلانی، برای اثبات حقانیت خود می باشند لذا به این کارها روی آورده اند.
✨روح انسان از قدرتی ما فوق تصور و خارق العاده برخورد است اما مادامی که در قفس جسم گرفتار و زندانی است، قدرت او محدود به توانایی های جسمانی او شده است. لذا دیدن روح با چشم محدود جسم، و جابه جایی روح، با اندام و پاهای کم توان جسمانی و الی آخر است...
♦️اما سوال مهم اینکه چرا خداوند چنین گوهر قدرتمندی را در حصار جسم گرفتار نموده و توانایی های آن را بسیار محدود و ناچیز ساخت؟!
این پرسش از دیرباز مطرح بوده است. فلوطین در کتاب تاسوعات و ابن سینا در قصیده عینیه در پاسخ از این سوال اظهار جهل کرده اند.
ابن سینا می گوید:
فلأيّ شيء اهبطت من شامخ /عال إلى قعر الحضيض الأوسع
إن كان أهبطها الإله لحكمة/طويت على الفطن اللبيب الأروع
(به چه علت خدا این روح را از مقام بلند، به این مقام پست نازل کرد، اگر خداوند برای این کارش حکمی داشته است از نظر شخص زیرک باسواد(ابن سینا) مخفی مانده است)
🔹اما عزیزان #فقط در مکتب اهل بیت علیهم السلام و روایات نورانی آن بزرگواران است که این سوال تاریخی بشر پاسخ داده شده است.
سائل از امام صادق علیه السلام میپرسد:
لِأَيِّ عِلَّةٍ جَعَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْأَرْوَاحَ فِي الْأَبْدَانِ بَعْدَ كَوْنِهَا فِي مَلَكُوتِهِ الْأَعْلَى فِي أَرْفَعِ مَحَلٍّ ؟
به چه علت خداوند ارواح را در ابدان قرار داد بعد از اینکه ارواح در ملکوت اعلی و بالاترین مقام ساکن بودند ؟
فَقَالَ علیه السلام :
🔹إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلِمَ أَنَّ الْأَرْوَاحَ فِي شَرَفِهَا وَ عُلُوِّهَا مَتَى تُرِكَتْ عَلَى حَالِهَا نَزَعَ أَكْثَرُهَا إِلَى دَعْوَى الرُّبُوبِيَّةِ دُونَهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَجَعَلَهَا بِقُدْرَتِهِ فِي الْأَبْدَانِ الَّتِي قَدَّرَهَا لَهَا حضرت می فرمایند :
زیرا خداوند می دانست که ارواح با شرافت و علو مقامی که دارند اگر بدون جسم و محدودیت آن باقی بمانند اکثر آنها ادعای خدایی و ربوبیت می کنند لذا خداوند با رحمت خویش آنها در ابدان مقدر شده قرار داد.
📚 التوحيد (للصدوق)، ص: 402
لذا بنا بر روایات نورانی مکتب اهل بیت علیهم السلام خداوند متعال، روح انسان را از #بدو_خلقت تا #روز_قیامت همواره در جسم قرار داده است :
🔺در عالم ذر، انسان بدن ذری دارد؛
🔺در این دنیا، جسم دارد؛
🔺هنگام خواب، روح او به جسم مثالی تعلق می گیرد.
🔺در عالم برزخ، روح او به جسم مثالی تعلق می گیرد.
🔺در روز قیامت ، جسم دنیایی او مجدداً احیا شده و معاد جسمانی را تجربه می کند.
📚 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج54، ص: 354.
🔚🔚 بنابراین اگر روح در آن مقام عالی و با قدرت زیادش باقی می ماند از بندگی خدا غافل می شد و به انکار خدا بلکه ادعای خدایی می رسید. از آنجا که هدف بندگی خدا است روح در زندان تن قرار گرفت تا به ضعف و احتیاج خود برسد و بداند کمالات او قائم به خداوند عزوجل بوده است.
📍عرفا و صوفیه (هزاران سال پیش) از عالم #خواب ، پی به عظمت روح بردند و با تجربه عزلت و ریاضت، راه خروج روح از زندان جسم و آزاد کردن قدرت نامحدود آن را کشف کردند.
آنها فهمیدند که اگر انسان در بیداری، بین روح و بدن فاصله بیندازد و جسم را با ناملایمات و ریاضت های شاقه رو به رو کند، به حالت انخلاع می رسند و میتوانند کارهایی که جسم بر انجام آن قادر نبود را به راحتی انجام دهند؛
⚠️ 1⃣ اما در اسلام، چنین کارهایی سفارش نشده است بلکه آزاد کردن قدرت روح، خلاف حکمت الهی است و بنابر روایت مذکور، سبب طغیان و گردنکشی انسان می شود چنانچه صوفیان این کار را کردند و ندای #انا_الحق و #سبحانی_ما_اعظم_شانی و #لا_تاخذنی_سنة ، سر دادند.
⚠️ 2⃣ آزاد کردن قدرت روح، میان تمام عرفا و حتی بودایی های بت پرست تبّت رایج است و ربطی به مذهب اشخاص ندارد؛ بلکه یکی از سنن الهی مانند دیگر سنت های اوست که هر انسانی حتی کافر، می تواند به آن دست یابد لذا چنین موضوعی هرگز ملاک حقانیت قرار نمیگیرد.
#باید_بدانیم :
ملاک حقانیت در اسلام، برهان و استدلال های عقلی است که مورد اتفاق نظر تمام عقلا باشد؛ چنانچه خداوند می فرماید: قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين.
(بقره-۱۱۱)
#فرقه_ناجیه #نقد_حلاج
#نقد_بایزید_بسطامی
➖➖➖➖➖➖
🆔 @borrhan
پاسخ به سوال ایجاد شده برای کاربران پیرو مطلب بارگذاری شده در روز اول رمضان :
⁉️❔چگونه صوفیان قادر بر انجام اعمال خارق العاده (فرو کردن سیخ در بدن،خوردن مار و عقرب و توقف قطار با یک نگاه و طی الارض و ... ) میشوند؟؟
〰〰▪️〰〰〰〰〰〰
✅ پاسخ:
🔺انجام کارهای خارق العاده از مهمترین شیوه های جذب مردم به تصوف و فرق انحرافی است. مکاتب متصوفه عاری از هرگونه برهان و استدلال و دلیل عقلانی، برای اثبات حقانیت خود می باشند لذا به این کارها روی آورده اند.
✨روح انسان از قدرتی ما فوق تصور و خارق العاده برخورد است اما مادامی که در قفس جسم گرفتار و زندانی است، قدرت او محدود به توانایی های جسمانی او شده است. لذا دیدن روح با چشم محدود جسم، و جابه جایی روح، با اندام و پاهای کم توان جسمانی و الی آخر است...
♦️اما سوال مهم اینکه چرا خداوند چنین گوهر قدرتمندی را در حصار جسم گرفتار نموده و توانایی های آن را بسیار محدود و ناچیز ساخت؟!
این پرسش از دیرباز مطرح بوده است. فلوطین در کتاب تاسوعات و ابن سینا در قصیده عینیه در پاسخ از این سوال اظهار جهل کرده اند.
ابن سینا می گوید:
فلأيّ شيء اهبطت من شامخ /عال إلى قعر الحضيض الأوسع
إن كان أهبطها الإله لحكمة/طويت على الفطن اللبيب الأروع
(به چه علت خدا این روح را از مقام بلند، به این مقام پست نازل کرد، اگر خداوند برای این کارش حکمی داشته است از نظر شخص زیرک باسواد(ابن سینا) مخفی مانده است)
🔹اما عزیزان #فقط در مکتب اهل بیت علیهم السلام و روایات نورانی آن بزرگواران است که این سوال تاریخی بشر پاسخ داده شده است.
سائل از امام صادق علیه السلام میپرسد:
لِأَيِّ عِلَّةٍ جَعَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْأَرْوَاحَ فِي الْأَبْدَانِ بَعْدَ كَوْنِهَا فِي مَلَكُوتِهِ الْأَعْلَى فِي أَرْفَعِ مَحَلٍّ ؟
به چه علت خداوند ارواح را در ابدان قرار داد بعد از اینکه ارواح در ملکوت اعلی و بالاترین مقام ساکن بودند ؟
فَقَالَ علیه السلام :
🔹إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلِمَ أَنَّ الْأَرْوَاحَ فِي شَرَفِهَا وَ عُلُوِّهَا مَتَى تُرِكَتْ عَلَى حَالِهَا نَزَعَ أَكْثَرُهَا إِلَى دَعْوَى الرُّبُوبِيَّةِ دُونَهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَجَعَلَهَا بِقُدْرَتِهِ فِي الْأَبْدَانِ الَّتِي قَدَّرَهَا لَهَا حضرت می فرمایند :
زیرا خداوند می دانست که ارواح با شرافت و علو مقامی که دارند اگر بدون جسم و محدودیت آن باقی بمانند اکثر آنها ادعای خدایی و ربوبیت می کنند لذا خداوند با رحمت خویش آنها در ابدان مقدر شده قرار داد.
📚 التوحيد (للصدوق)، ص: 402
لذا بنا بر روایات نورانی مکتب اهل بیت علیهم السلام خداوند متعال، روح انسان را از #بدو_خلقت تا #روز_قیامت همواره در جسم قرار داده است :
🔺در عالم ذر، انسان بدن ذری دارد؛
🔺در این دنیا، جسم دارد؛
🔺هنگام خواب، روح او به جسم مثالی تعلق می گیرد.
🔺در عالم برزخ، روح او به جسم مثالی تعلق می گیرد.
🔺در روز قیامت ، جسم دنیایی او مجدداً احیا شده و معاد جسمانی را تجربه می کند.
📚 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج54، ص: 354.
🔚🔚 بنابراین اگر روح در آن مقام عالی و با قدرت زیادش باقی می ماند از بندگی خدا غافل می شد و به انکار خدا بلکه ادعای خدایی می رسید. از آنجا که هدف بندگی خدا است روح در زندان تن قرار گرفت تا به ضعف و احتیاج خود برسد و بداند کمالات او قائم به خداوند عزوجل بوده است.
📍عرفا و صوفیه (هزاران سال پیش) از عالم #خواب ، پی به عظمت روح بردند و با تجربه عزلت و ریاضت، راه خروج روح از زندان جسم و آزاد کردن قدرت نامحدود آن را کشف کردند.
آنها فهمیدند که اگر انسان در بیداری، بین روح و بدن فاصله بیندازد و جسم را با ناملایمات و ریاضت های شاقه رو به رو کند، به حالت انخلاع می رسند و میتوانند کارهایی که جسم بر انجام آن قادر نبود را به راحتی انجام دهند؛
⚠️ 1⃣ اما در اسلام، چنین کارهایی سفارش نشده است بلکه آزاد کردن قدرت روح، خلاف حکمت الهی است و بنابر روایت مذکور، سبب طغیان و گردنکشی انسان می شود چنانچه صوفیان این کار را کردند و ندای #انا_الحق و #سبحانی_ما_اعظم_شانی و #لا_تاخذنی_سنة ، سر دادند.
⚠️ 2⃣ آزاد کردن قدرت روح، میان تمام عرفا و حتی بودایی های بت پرست تبّت رایج است و ربطی به مذهب اشخاص ندارد؛ بلکه یکی از سنن الهی مانند دیگر سنت های اوست که هر انسانی حتی کافر، می تواند به آن دست یابد لذا چنین موضوعی هرگز ملاک حقانیت قرار نمیگیرد.
#باید_بدانیم :
ملاک حقانیت در اسلام، برهان و استدلال های عقلی است که مورد اتفاق نظر تمام عقلا باشد؛ چنانچه خداوند می فرماید: قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين.
(بقره-۱۱۱)
#فرقه_ناجیه #نقد_حلاج
#نقد_بایزید_بسطامی
➖➖➖➖➖➖
🆔 @borrhan
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#نقد_غلات (۱۰)
#نقد_بخاری (۲۹)
#نقد_حلاج (۲۱)
#نقد_هاشم_حداد (۵)
#عاشورا_عید_صوفیه (۱۰)
❗️لعنت و نقمت=رحمت و نعمت
~~~~🔻~~~~~~~~~~~
▫️یکی از وجوه اشتراک غلات و صوفیه
ابن ابی عزاقر #شلمغانی از شهیرترین غلات عصر غیبت صغری و پیروان حلاج بود که توسط حسین بن روح یعنی نائب خاص سوم و همچنین در توقیعی از حضرت صاحب الزمان عج مورد #لعن و نفرین و طرد قرار گرفت.
🔺اما واکنش شلمغانی در مواجه با این لعن جالب بود.
وی در جمع مریدانش از قبیله بنی بسطام بود که نامه حسین بن روح در لعن وی به دستش رسید. او نامه را خواند و بسیار گریست و #سجده شکر به جا آورد و به اطرافیانش گفت:
✖️ «این لعن باطن عظیمی دارد و در واقع برای من طلب خیر و رحمت شده است زیرا به من گفته است لعنت الله یعنی مرا از عذاب و آتش و غضب الهی دور کرده است.»❗️
📚غیبت طوسی.ص403
اما نه تنها در تصوف مکتب #ابن_عربی بلکه در میان #صوفیان_حوزوی نیز لعن را امری خیر و مبارک برای شخص ملعون قلمداد میکنند و به این ترتیب برای تمام دشمنان دین و معصومین که در ادعیه مختلف از جمله #زیارت_عاشورا ، مورد لعن واقع شده اند #طلب_خیر و #طلب_رحمت می کنند!!
🔺 آقای #حداد_نعلبند که مقام قطبیت یکی از فرقه های معروف #حوزوی را بر عهده داشت بار دیگر تعالیم شلمغانی را برای شیعیان احیا کرده و #لعن را خیر و رحمت می داند با این تفاوت که در آن زمان نائب خاص امام زمان عج و در این زمان نواب عام آن حضرت (فقها) ما را از این قبیل اشخاص بر حذر دانسته اند.
حداد راجع به لعن های زیارت عاشورا به خلفای غاصب و بنی امیه و بنی مروان می گوید:
✖️«این دعا همه اش طلب خیر است و رحمت، گرچه بصورت عبارت و کلام، نفرین و لعنت مینماید و بطور کلّى تمام لعنتهائى که خداوند میکند یا در لسان پیامبر و ائمّه طاهرین صلواتُ الله و سلامهُ علیهم أجمعین وارد است، همگى خیر است، خیر محض. و از خدا و أولیاء وى غیر از خیر تراوش نمینماید.»❗️
📚روح مجرد ص115
(ر.ک : تصویر پایین)
👹جالب تر اینجاست که نواصبی مانند بخاری نیز برای توجیه لعن پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به #معاویه چنین اراجیفی را مطرح میکنند.
البته این اشتراکات امر عجیبی نیست چرا که :
📖 ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم
#تبری #سخنان_مهدوی (۶۲)
#نقد_تصوف
➖➖➖➖➖
@borrhan
#نقد_بخاری (۲۹)
#نقد_حلاج (۲۱)
#نقد_هاشم_حداد (۵)
#عاشورا_عید_صوفیه (۱۰)
❗️لعنت و نقمت=رحمت و نعمت
▫️یکی از وجوه اشتراک غلات و صوفیه
ابن ابی عزاقر #شلمغانی از شهیرترین غلات عصر غیبت صغری و پیروان حلاج بود که توسط حسین بن روح یعنی نائب خاص سوم و همچنین در توقیعی از حضرت صاحب الزمان عج مورد #لعن و نفرین و طرد قرار گرفت.
🔺اما واکنش شلمغانی در مواجه با این لعن جالب بود.
وی در جمع مریدانش از قبیله بنی بسطام بود که نامه حسین بن روح در لعن وی به دستش رسید. او نامه را خواند و بسیار گریست و #سجده شکر به جا آورد و به اطرافیانش گفت:
✖️ «این لعن باطن عظیمی دارد و در واقع برای من طلب خیر و رحمت شده است زیرا به من گفته است لعنت الله یعنی مرا از عذاب و آتش و غضب الهی دور کرده است.»❗️
📚غیبت طوسی.ص403
اما نه تنها در تصوف مکتب #ابن_عربی بلکه در میان #صوفیان_حوزوی نیز لعن را امری خیر و مبارک برای شخص ملعون قلمداد میکنند و به این ترتیب برای تمام دشمنان دین و معصومین که در ادعیه مختلف از جمله #زیارت_عاشورا ، مورد لعن واقع شده اند #طلب_خیر و #طلب_رحمت می کنند!!
🔺 آقای #حداد_نعلبند که مقام قطبیت یکی از فرقه های معروف #حوزوی را بر عهده داشت بار دیگر تعالیم شلمغانی را برای شیعیان احیا کرده و #لعن را خیر و رحمت می داند با این تفاوت که در آن زمان نائب خاص امام زمان عج و در این زمان نواب عام آن حضرت (فقها) ما را از این قبیل اشخاص بر حذر دانسته اند.
حداد راجع به لعن های زیارت عاشورا به خلفای غاصب و بنی امیه و بنی مروان می گوید:
✖️«این دعا همه اش طلب خیر است و رحمت، گرچه بصورت عبارت و کلام، نفرین و لعنت مینماید و بطور کلّى تمام لعنتهائى که خداوند میکند یا در لسان پیامبر و ائمّه طاهرین صلواتُ الله و سلامهُ علیهم أجمعین وارد است، همگى خیر است، خیر محض. و از خدا و أولیاء وى غیر از خیر تراوش نمینماید.»❗️
📚روح مجرد ص115
(ر.ک : تصویر پایین)
👹جالب تر اینجاست که نواصبی مانند بخاری نیز برای توجیه لعن پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به #معاویه چنین اراجیفی را مطرح میکنند.
البته این اشتراکات امر عجیبی نیست چرا که :
📖 ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم
#تبری #سخنان_مهدوی (۶۲)
#نقد_تصوف
➖➖➖➖➖
@borrhan
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#نقد_حلاج (۲۲)
#علمای_صالح (۵۶)
✅ حلاج و ادعای دروغین سفارت امام عصر ارواحنا فداه در شهر قم و خارج شدن او از شهر قم به خاطر شدت عمل پدر شیخ صدوق رحمة الله عليه
➖➖➖🔻➖➖➖➖➖
. . . حسين [2] بن منصور معروف به حلاج كه دعوى سفارت از ناحيه مقدسه مينمود و خود را در آستان خليفة الله عجل الله فرجه باب ميشمرد در آن روزگار به شهر قم درآمد ، ساز سفر از خود برگرفت و در محلى اقامت گزيد و چون از رنج سفر آسوده گشت از مسكن و مقام ابن بابويه جويا شده . خامه بر گرفت و نامه بنوشت ايما بر آنكه :
✖️«من از جانب خليفة الله في الارضين بشغل سفارت و نيابت سرافراز شده ام بايستى تصديق مدعاى مرا در عهده شناسند» و آن نامه را مصحوب رافع نزد ابن بابويه انفاذ داشت ، أبو عبد الله حسين بن على كه برادر صدوق است گويد چون رقعه حلاج بدست پدرم رضوان الله عليه دادند و مُهر از آن برگرفت از مضمونش مطلع شد في الفور در هم بردريد ، آثار خشم از جبينش ظاهر گشت و روى درهم كشيد و به جانب فرستاده وى متوجه شد . طريق خشونت پيش گرفت و درشتى آغاز كرد و اصلا جوابى ننوشت ، پس به پاى خاست [3] و جانب دكه كه محل تجارت و كسبش بود روانه گرديد و گروهى از غلامان و اصحابش نيز همراه بودند چون به سرايى كه در آنجا دكه داشت در آمد مردم شرايط تعظيم بجاى آوردند و به يك بار از جاى برخاستند [4] ، جز مردى بيگانه كه جانب ادب رعايت نكرده و از جاى نجنبيد . چون پدرم به مكان خود قرار گرفت و به رسم بازرگانان دفتر و روزنامه بيرون آورد ، نزد خويش بنهاد ، با يكى از حاضران گفت كه از نام و نژاد آن مرد مرا خبر ده . آن مرد خود بدان گفتار متفطن شده گفت : من خودم حاضرم ، هر چه خواهى جويا شو . پدرم گفت : آيا اى مرد شأن خود را از آن معروف تر دانى كه من از حال تو پرسش كنم ؟ گفت : آرى ، من آنم كه نامه ام دريدى و خود در آن حال تو را ميديدم . پدرم را از استماع آن دعوى باطل حالت دگرگون شد ، قوت صبر و تحمل نماند ، چهره اش از شدت خشم افروخته گشت و رگهاى گردنش درشت شد . سخنان نا ملايم به ميان آمد ، جمعى برايشان گرد آمدند و ما جرى پرسيدند . پدرم شرح مكتوب برايشان بخواند . بالجمله حلاج هواى قم از سر بنهاد ، طريق مسافرت پيش گرفت.
در اينكه حسين بن منصور حلاج در آغاز كار خود را فرستاده امام غايب و وكيل وباب وى ميخوانده است و در همان زمان سفرى به قم كرده و همين دعوى را در برابر شيعه قم داشته است گويا ترديدى نباشد و اين خبر بتواتر و در بسيارى از كتب شيعه آمده است [1] . از اين خبر معلوم ميشود كه أبو الحسن على بن حسين مردى توانگر و از مالداران زمان خود بوده و در قم به بازرگانى و سوداگرى ميگذرانده و شايد به همين جهت رياست مادى و معنوى شيعه قم را داشته است .....
📕نام کتاب : مصادقة الإخوان ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 15-16
📕 http://ito.lib.eshia.ir/84812/1/15
📕 http://ito.lib.eshia.ir/84812/1/16
🔗 همین ماجرا در کتاب الغيبة - شیخ طوسی↓↓↓↓↓↓
https://t.me/borrhan/32288
➖➖➖➖
@borrhan
#علمای_صالح (۵۶)
✅ حلاج و ادعای دروغین سفارت امام عصر ارواحنا فداه در شهر قم و خارج شدن او از شهر قم به خاطر شدت عمل پدر شیخ صدوق رحمة الله عليه
➖➖➖🔻➖➖➖➖➖
. . . حسين [2] بن منصور معروف به حلاج كه دعوى سفارت از ناحيه مقدسه مينمود و خود را در آستان خليفة الله عجل الله فرجه باب ميشمرد در آن روزگار به شهر قم درآمد ، ساز سفر از خود برگرفت و در محلى اقامت گزيد و چون از رنج سفر آسوده گشت از مسكن و مقام ابن بابويه جويا شده . خامه بر گرفت و نامه بنوشت ايما بر آنكه :
✖️«من از جانب خليفة الله في الارضين بشغل سفارت و نيابت سرافراز شده ام بايستى تصديق مدعاى مرا در عهده شناسند» و آن نامه را مصحوب رافع نزد ابن بابويه انفاذ داشت ، أبو عبد الله حسين بن على كه برادر صدوق است گويد چون رقعه حلاج بدست پدرم رضوان الله عليه دادند و مُهر از آن برگرفت از مضمونش مطلع شد في الفور در هم بردريد ، آثار خشم از جبينش ظاهر گشت و روى درهم كشيد و به جانب فرستاده وى متوجه شد . طريق خشونت پيش گرفت و درشتى آغاز كرد و اصلا جوابى ننوشت ، پس به پاى خاست [3] و جانب دكه كه محل تجارت و كسبش بود روانه گرديد و گروهى از غلامان و اصحابش نيز همراه بودند چون به سرايى كه در آنجا دكه داشت در آمد مردم شرايط تعظيم بجاى آوردند و به يك بار از جاى برخاستند [4] ، جز مردى بيگانه كه جانب ادب رعايت نكرده و از جاى نجنبيد . چون پدرم به مكان خود قرار گرفت و به رسم بازرگانان دفتر و روزنامه بيرون آورد ، نزد خويش بنهاد ، با يكى از حاضران گفت كه از نام و نژاد آن مرد مرا خبر ده . آن مرد خود بدان گفتار متفطن شده گفت : من خودم حاضرم ، هر چه خواهى جويا شو . پدرم گفت : آيا اى مرد شأن خود را از آن معروف تر دانى كه من از حال تو پرسش كنم ؟ گفت : آرى ، من آنم كه نامه ام دريدى و خود در آن حال تو را ميديدم . پدرم را از استماع آن دعوى باطل حالت دگرگون شد ، قوت صبر و تحمل نماند ، چهره اش از شدت خشم افروخته گشت و رگهاى گردنش درشت شد . سخنان نا ملايم به ميان آمد ، جمعى برايشان گرد آمدند و ما جرى پرسيدند . پدرم شرح مكتوب برايشان بخواند . بالجمله حلاج هواى قم از سر بنهاد ، طريق مسافرت پيش گرفت.
در اينكه حسين بن منصور حلاج در آغاز كار خود را فرستاده امام غايب و وكيل وباب وى ميخوانده است و در همان زمان سفرى به قم كرده و همين دعوى را در برابر شيعه قم داشته است گويا ترديدى نباشد و اين خبر بتواتر و در بسيارى از كتب شيعه آمده است [1] . از اين خبر معلوم ميشود كه أبو الحسن على بن حسين مردى توانگر و از مالداران زمان خود بوده و در قم به بازرگانى و سوداگرى ميگذرانده و شايد به همين جهت رياست مادى و معنوى شيعه قم را داشته است .....
📕نام کتاب : مصادقة الإخوان ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 15-16
📕 http://ito.lib.eshia.ir/84812/1/15
📕 http://ito.lib.eshia.ir/84812/1/16
🔗 همین ماجرا در کتاب الغيبة - شیخ طوسی↓↓↓↓↓↓
https://t.me/borrhan/32288
➖➖➖➖
@borrhan
Telegram
attach 📎