بویِ پیرُهَن
437 subscribers
91 photos
7 videos
6 files
121 links
ارسال یا استفاده از مطالب این کانال، به هرنحو ممکن، برای زیدهایتان حرامِ شرعی‌ست!
.
.

اگه صوبتی بود بیاید اینجا :)

https://t.me/HarfinoBot?start=dcbbe3188856672
Download Telegram
بویِ پیرُهَن
Rastaak – Yek Baar Masraf
حال بدِ تنهاییا‌مو
از چاییِ لیپتون بپرسین
حال منو دریا به دریا
از قوطیای تّن بپرسین

از کوهِ ظرفای نَشُسته
از لحظه‌های بغض و تردید
از بچه‌هایی که ندارم
حال منو از اون بپرسین..

#مهدی_ایوبی
Channel photo updated
مقدمه‌ی #مثنوی مولوی یه‌طوریه که من اگه در قرن هفتم زنده بودم، آتش به اختیار می‌رفتم #جلال‌الدین_بلخی رو حذف فیزیکی می‌کردم. چته خب مرد؟ چی داری میگی تو؟
شاد باش ای عشق خوش‌سودای ما
ای طبیب جمله علت‌های ما

ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما

#جلال‌الدین_بلخی
#مثنوی
تیمارم کن
با بندبندِ انگشتانِ گره‌دارت
تیمارم کن

تنها
دست‌های تو
که پیراهنِ دریده‌ی یوسف‌ را
در آبروی زلیخا
             کُر
                    داده‌اند،
سمت خواب نوازش را
                        می‌دانند.

#حسین_منزوی
نامت رازی‌ست
که سنگ را به نسیم و
نسیم را به طوفان
بدل می‌کند
و آتش
        در گلستان ابراهیم
                      می‌افکند

مرا
زَهره‌ی آن نیست
که نامت را
به زبان آرم
در تو می‌نگرم و
می‌میرم.

#حسین_منزوی
دریغا عشق!
بی‌آبرویا!
که چار سکه‌ی مِسین در کف
چهره به آستینِ قبای ژنده می‌پوشد و
در هیاهوی بازار
با زخم خون‌چکانش در دل
از دیده‌ها
گم می‌شود!

#حسین_منزوی
من با این ابله چیکار باید بکنم؟
چون ذره پیِ کسبِ فروغ از خورشید
رفتم به پناهِ شاه، با بارِ گناه..

#دعاگو :))
تمام کشور من، کاظمین کوچک مردی‌ست
که در هر گوشه‌ای از خاک ایران بارگاهی داشت

#سیدحمیدرضا_برقعی
#یا_موسی‌بن‌جعفر
می‌رود صبح و اشارت می‌کند
کاین گلستان، خنده‌واری بیش نیست

#بی‌دل
Forwarded from بویِ پیرُهَن
لطف خدای، جمله کمالات خلق را
یک‌جای کرد و داد بدو نام #مصطفی

#ادیب_صابر_ترمذی
سارَ الحُسَينُ عليه‌السلام إلى‌ مَكَّةَ و هُوَ يَقرَأُ «فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِ‌ّ نَجِّنِى مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»

الارشاد، ج۲، ص۳۵
Ashegham Man
Delkash
برای اندوهِ امشب‌.
بویِ پیرُهَن
Delkash – Ashegham Man

من به لبخندی از تو خرسندم..
آه ای شبِ بزرگ!
تو در من رسوب کن.

#نادر_نادرپور
بر شیشه، عنکبوتِ درشتِ شکستگی
تاری تنیده بود
الماسِ چشم‌های تو بر شیشه خط کشید

#نادر_نادرپور
عده‌ای بهتر از سایرِ بهترهای این دنیا بودند،
عده‌ای را کشتند و یا گذاشتند که کشته شوند،
به هر حال، در کنار این حرکت‌ها،
مردی هست که شعرهای خودش را می‌سازد.

#یدالله_رویایی
چنین است رسم سرای درشت....
1. یکی از دوستان نازنین چندی پیش از من پرسید: بیت «زن و اژدها...» اصلی است یا الحاقی؟ گفتم الحاقی. پرسید: بیتِ « ز شیر شتر خوردن و سوسمار...» چطور؟ گفتم آن هم الحاقی است. پرسید: «زنان را ستایی ...» چطور؟ گفتم: آن هم الحاقی است. گفت: دوستداران شاهنامه باید یک جایی جلوی شما را بگیرند، اینجوری که شما پیش می‌روید، لابد می‌گویید: بیتِ «توانا بود هرکه دانا بود...» هم الحاقی است!!!!!
2. یکی دیگر از دوستان نکته‌سنج پرسید: چرا برخی بیت‌های الحاقی شاهنامه مشهورتر از بیتهای اصلی است؟ شگفت‌پرسشِ کمرشکنی است و پاسخ بدان چقدر سخت. برخی از همین بیت‌های الحاقی به‌راستی به لحاظ شعری استوارند، ازجمله همین دو بیت نخست و حتی برخی از آنها امروزه ضرب‌المثل شده‌اند و در شمار همین بیت‌هاست، بیتی زیبا و استوار که در اینجا می‌خواهم دربارۀ آن بحث کنم.
حتماً این بیتِ منسوب به فردوسی را که ضرب‌المثل است و در امثال و حکم دهخدا و دیگر کتاب‌های امثال آمده است، شنیده‌اید:
چنین است رسم سرای درشت / گهی پشتِ زین و گهی زین به پشت
این بیت مربوط به داستان رستم و سهراب است: هنگامی که رستم برای شکار به مرز توران می‌رسد و گوری بریان را نوش جان می‌فرماید، به خواب می‌رود. سمنگانیان رخش را می‌دزدند و به سمنگان می‌برند و رستم چون از خواب برمی‌خیزد و رخش را نمی‌یابد، اندوهگین می شود و با خود می‌گوید:
کنون بست باید سلیح و کمر / به جایی نشانش بیابم مگر
پس از این بیت، در چاپ ترنر ماکان و از آن طریق در برخی از چاپ‌های قدیمی ایران مانند امیربهادر و پانوشت بروخیم سه بیت زیر آمده است:
به پشت اندرآورد زین و لجام / همی‌گفت با خود یل نیکنام
چنین است رسم سرای درشت/ گهی پشت زین و گهی زین به پشت
پی رخش برداشت ره برگرفت / بس اندیشه‌ها در دل اندر گرفت
این سه بیت در هیچ یک از نسخه‌های 15 گانۀ استاد نازنین ما دکتر خالقی مطلق در داستان رستم و سهراب نیست. در نسخه‌های سن‌ژوزف، سعدلو، حاشیۀ ظفرنامه و چندین نسخۀ دیگر هم - که به چشم خود دیدم - نبود. فقط بیت مورد بحث (بیت دوم) در نسخۀ قاهرۀ 796، آن هم نه در داستان رستم و سهراب که در داستان اکوان دیو دیده می‌شود و در پانوشت چاپ مسکو آمده است. پس بی‌گمان این بیت الحاقی است و از فردوسی نتواند بود. عجالتاً بیت مذکور را – در داستان رستم و سهراب - فقط در حاشیۀ یکی از نسخه‌های محفوظ در کتابخانۀ ملی پاریس مورخ 1027 هجری قمری به قلم کاتبی به نام جمال‌الدین کرمانی زنگی عجمی ابن شاه‌محمود دیده‌ام همراه با یک بیت دیگر پیش از آن:
لگام و فسار و نمدزین و زین/ به پشت اندرآورد و گفتا که هین!
چنین است رسم سرای درشت / گهی پشت بر زین گهی زین به پشت
تصوّر بفرمایید رستم با آن هیبت و جبروت، زین و یراق رخش را به پشتش افکنده است، و به خودش نهیب می زند که هین! برو! برو!

1396/12/22
برداشت از صفحه فیس بوک دکتر خطیبی
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=10209196684114276&set=a.2989649680367.99841.1835864820&type=3&theater


@dr_khatibi_abolfazl
زندگانی بلوغِ بی‌یاری‌ست
رفته‌رفته غریب خواهی شد..

#معنی