🍃🌺🍃
#داستانک
#سفرنامه_حج قسمت ۱۰
مسجدالحرام پُر است از نظافتکاران و خدمه بنگلادشی و پاکستانی اردو زبان. در هتلی که هستیم، به گمان این که خدمتکار جوانی که هر روز سطل زباله اتاق را خالی میکند بنگلادشی است، باب گفتگو را با او گشودم. معلوم شد که اهل میانمار است و از اقلیت مسلمان روهینگیا و اذیت و آزار اکثریت بودایی، او و خانوادهاش را فراری داده و برای درآوردن نان، جان در خدمت کارفرمای عرب فرسوده میسازد.
به جهت استقرار صدها نفر از این دست کارگران محوطه داخلی و خارجی حرم همیشه پاکیزه است و از زباله معمول خبری نیست. اما وضعیت در داخل شهر مکه و دورتر از حرم اینگونه نیست. ترمینال که اتوبوسهای آن مسافران را رایگان به حرم برده و میآورد مملو از زباله است؛ بیشتر ظروف پلاستیکی و کاغذی، لیوانها و بطریهای مصرف شده. در آنجا حتی یک کارگر که متصدی نظافت باشد ندیدم. حاکمان سعودی چون میزبانی ریاکار عمل میکنند که سالن پذیرایی خانه را مجلل ساخته و در چشم میهمان آراسته و در تنظیف آن کوتاهی نکرده ولی آشپزخانهاش پُر از ظروف نشسته و آلوده میباشد.
فکر نمیکردم که چهره زشت فقر و گدایی را در مکه عریان و آشکار ببینم ولی در اشتباه بودم. دستفروشی و حتی گدایی در اطراف حرم رایج است و بیشتر دستفروشان زنانی هستند که در زیر ردای سیاه عربی تنها دو چشم پیدا دارند و حسن یا قبح وجه آنان بر ما پوشیده است. گدایان علیل جسمی و کودکان سائل هم با حضور میلیونها زائر چشم بر دست مردم داشته و بینصیب به خانههای خود باز نمیگردند.
دولت سعودی با تمام ثروتی که دارد و در سالهای اخیر با هزینههای گزاف سعی در القای چهره جدیدی از خود به جهانیان داشته، نمیتواند از پوست ضخیم مذهب به شدت محافظهکار وهابیت و تاریخ بدوی خود خارج شده و پوستاندازی کند. صحبت از بدویت شد ناگفته نگذارم که من تا اينجا نیامده بودم و مقاله آقای رسول جعفریان در باب مراودات ایران و عثمانی در زمینه سفر حج را نخوانده بودم گمان نمیکردم که تا همین ۱۰۰ سال پیش در مکه بازار برده فروشی وجود داشته است.
واقعیت تلخ آن است که یکی از تفریحات حجاج ايرانی در اواخر عصر قاجاریه پس از به جای آوردن مناسک حج دیدن بردههایی بوده که در معرض فروش قرار گرفته بودند. بدین خاطر امینالدوله رجل معروف دوره ناصری که مدت کوتاهی هم صدراعظم مظفرالدین شاه بوده بر حال یک زن برده که به فارسی تکلم میکرده رقت آورده و از باب ترحم با دادن پانصد تومان او را خریده و اسباب استخلاص آن زن بیچاره را در مکه فراهم آورده است.
چهره روز عربستان را میشود در همین عدم توازن دید. در کنار هتلهای جدید و فنآوریهای نوین و زرق و برق روزگار نو مأموران وزارت امر به معروف و نهی از منکر با شدت و غلظت زائران را از بعضی کارها باز میدارند. وقتی در کنار کعبه به عنوان تیمُن مقام ابراهیم را لمس نمودم با اعتراض یکی از این مأموران روبرو شدم که: "هذا شی و لاتمسح" و دریافتم که در زیر این پوسته نازک مدرنیت پر شکوه، عقاید به شدت کهنه محمد بن عبدالوهاب حضوری زنده و تاثیرگذار دارد و شاید روزی همین باورهای دیرین وَبال گردن اقدامات جهشی و شتابزده حاکمان جوان سعودی شود.
ادامه دارد...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
#داستانک
#سفرنامه_حج قسمت ۱۰
مسجدالحرام پُر است از نظافتکاران و خدمه بنگلادشی و پاکستانی اردو زبان. در هتلی که هستیم، به گمان این که خدمتکار جوانی که هر روز سطل زباله اتاق را خالی میکند بنگلادشی است، باب گفتگو را با او گشودم. معلوم شد که اهل میانمار است و از اقلیت مسلمان روهینگیا و اذیت و آزار اکثریت بودایی، او و خانوادهاش را فراری داده و برای درآوردن نان، جان در خدمت کارفرمای عرب فرسوده میسازد.
به جهت استقرار صدها نفر از این دست کارگران محوطه داخلی و خارجی حرم همیشه پاکیزه است و از زباله معمول خبری نیست. اما وضعیت در داخل شهر مکه و دورتر از حرم اینگونه نیست. ترمینال که اتوبوسهای آن مسافران را رایگان به حرم برده و میآورد مملو از زباله است؛ بیشتر ظروف پلاستیکی و کاغذی، لیوانها و بطریهای مصرف شده. در آنجا حتی یک کارگر که متصدی نظافت باشد ندیدم. حاکمان سعودی چون میزبانی ریاکار عمل میکنند که سالن پذیرایی خانه را مجلل ساخته و در چشم میهمان آراسته و در تنظیف آن کوتاهی نکرده ولی آشپزخانهاش پُر از ظروف نشسته و آلوده میباشد.
فکر نمیکردم که چهره زشت فقر و گدایی را در مکه عریان و آشکار ببینم ولی در اشتباه بودم. دستفروشی و حتی گدایی در اطراف حرم رایج است و بیشتر دستفروشان زنانی هستند که در زیر ردای سیاه عربی تنها دو چشم پیدا دارند و حسن یا قبح وجه آنان بر ما پوشیده است. گدایان علیل جسمی و کودکان سائل هم با حضور میلیونها زائر چشم بر دست مردم داشته و بینصیب به خانههای خود باز نمیگردند.
دولت سعودی با تمام ثروتی که دارد و در سالهای اخیر با هزینههای گزاف سعی در القای چهره جدیدی از خود به جهانیان داشته، نمیتواند از پوست ضخیم مذهب به شدت محافظهکار وهابیت و تاریخ بدوی خود خارج شده و پوستاندازی کند. صحبت از بدویت شد ناگفته نگذارم که من تا اينجا نیامده بودم و مقاله آقای رسول جعفریان در باب مراودات ایران و عثمانی در زمینه سفر حج را نخوانده بودم گمان نمیکردم که تا همین ۱۰۰ سال پیش در مکه بازار برده فروشی وجود داشته است.
واقعیت تلخ آن است که یکی از تفریحات حجاج ايرانی در اواخر عصر قاجاریه پس از به جای آوردن مناسک حج دیدن بردههایی بوده که در معرض فروش قرار گرفته بودند. بدین خاطر امینالدوله رجل معروف دوره ناصری که مدت کوتاهی هم صدراعظم مظفرالدین شاه بوده بر حال یک زن برده که به فارسی تکلم میکرده رقت آورده و از باب ترحم با دادن پانصد تومان او را خریده و اسباب استخلاص آن زن بیچاره را در مکه فراهم آورده است.
چهره روز عربستان را میشود در همین عدم توازن دید. در کنار هتلهای جدید و فنآوریهای نوین و زرق و برق روزگار نو مأموران وزارت امر به معروف و نهی از منکر با شدت و غلظت زائران را از بعضی کارها باز میدارند. وقتی در کنار کعبه به عنوان تیمُن مقام ابراهیم را لمس نمودم با اعتراض یکی از این مأموران روبرو شدم که: "هذا شی و لاتمسح" و دریافتم که در زیر این پوسته نازک مدرنیت پر شکوه، عقاید به شدت کهنه محمد بن عبدالوهاب حضوری زنده و تاثیرگذار دارد و شاید روزی همین باورهای دیرین وَبال گردن اقدامات جهشی و شتابزده حاکمان جوان سعودی شود.
ادامه دارد...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
#داستانک
#سفرنامه_حج قسمت ۱۱
حاجیان به واقع به میهمانی خدا آمدهاند ولی به حسب ظاهر میزبان دولت عربستان است. میزبان باید در اکرام میهمان بکوشد و اسباب راحتی او را فراهم آورد. اگر از حق نگذریم و بخواهیم جانب انصاف را فرو نگذاریم میزبان در این رابطه بد عمل نکرده است. هتلها به اندازه است و حملونقل روان. خوراک حجاج کمبودی ندارد و خدمات دیگر در دسترس میباشد. نمیتوان از پر شماری حجاج آسان گذشت که خود مهمترین مشکل را ایجاد کرده است. گرچه عربستان سعی کرده با سهمیهبندی حضور زائران را محدود سازد ولی خیل مشتاقان این سفر هر ساله میلیونها تن را به این سرزمین میکشاند و کار برای دولت میزبان سخت مینماید.
میماند رفتار نیروهای امنیتی که کارنامه سعودیها در این قسمت قابل قبول نیست. یعنی جایی که پای نیروی انسانی به میان میآید کُمیت عربستان میلنگد. من این را میگذارم به پای رسوب فرهنگ بدوی این قوم. عادات و رسوم دیرینه اجتماعی چیزی نیست که به آسانی دست از سر مردم یک سرزمین بردارد. تا صد سال پیش، حاجیان از دست راهزنان بدوی خواب به چشمشان نمیآمد و حاکمان تضعیف شده عثمانی برای مقابله با دزدان سرگردنه گیر بیپروایی که مور و ملخوار بر سر زائران و اموال آنان مانند بختک فرود میآمدند درمانده بودند راه به جایی نمیبردند. اقبال ما حاجیان امسال بلند است؛ نه صد سال پیش، این راه را آمدیم و نه حتی جلوتر. کسانی که چند دهه قبل این راه را طی کردند و گزارش آن زمان را میدهند از رفتار خشن و تند پلیس سعودی داستانها دارند.
حالا ما با سر و صدای بلند، فریادهایی که بر سرمان میکشند و حداکثر هل دادن آنها مواجهایم ولی در گذشته نه چندان دور، ضرب و شتم زائران از سوی آنان که خود باید حافظ امنیت میبودند امری معمول بوده است. این طور که معلوم است هر چه عقربه زمان بیشتر به گذشته بر میگردد، غلظت خشونت با زائران هم بیشتر بوده است.
این موضوع در سفر نامههای برجامانده از سوی رجال حاکم در ایران که در اواسط و اواخر قاجاریه به حج آمده بودند به چشم میخورد اما شاید هیچیک به اندازه ماجرای گردن زدن ابوطالب یزدی زائر ایرانی از سوی حکومت سعودی در سال ۱۳۲۲ نمیتواند این خشونت را دردناکتر جلوه نماید. وی که در آن زمان، تنها ۲۲سال داشته و با همسر جوانش به حج آمده بود، در حین طواف دچار گرمازدگی و سپس تهوع میشود. آلودگی ناشی از استفراغ این حاجی ایرانی، از سوی دولت عربستان عمدی تلقی شده و تلاشهای مرحوم محسن صدر نماینده دولت ایران در حج که خود روزگاری وزیر عدلیه بوده به جایی نمیرسد و زائر جوان و غریب یزدی پس از یک محاکمه یک مرحلهای غیر قابل فرجام، محکوم به اعدام میشود. نه متهم زبان قاضی و شاهدان را میدانسته و نه از خدمات محامیون (وکلای دادگستری) برخوردار بوده است. زائر بیچاره فردای روز دستگیری در مروه و در جلوی چشمان حاجیان دیگر کشورها گردن زده میشود؛به همین راحتی!
روابط دو دولت برای پنج سال قطع میشود و آنچه از بیهوده بر زمین ریخته میشود، خون زائر بخت برگشته است. حالا چه مأموران سعودی بر سرمان بانگ بزنند و یا با تندی ما را به جلو و عقب رفتن بخوانند "رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم... تا به اقلیم وجود این همه راه آمدهایم"
ادامه دارد...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
#داستانک
#سفرنامه_حج قسمت ۱۱
حاجیان به واقع به میهمانی خدا آمدهاند ولی به حسب ظاهر میزبان دولت عربستان است. میزبان باید در اکرام میهمان بکوشد و اسباب راحتی او را فراهم آورد. اگر از حق نگذریم و بخواهیم جانب انصاف را فرو نگذاریم میزبان در این رابطه بد عمل نکرده است. هتلها به اندازه است و حملونقل روان. خوراک حجاج کمبودی ندارد و خدمات دیگر در دسترس میباشد. نمیتوان از پر شماری حجاج آسان گذشت که خود مهمترین مشکل را ایجاد کرده است. گرچه عربستان سعی کرده با سهمیهبندی حضور زائران را محدود سازد ولی خیل مشتاقان این سفر هر ساله میلیونها تن را به این سرزمین میکشاند و کار برای دولت میزبان سخت مینماید.
میماند رفتار نیروهای امنیتی که کارنامه سعودیها در این قسمت قابل قبول نیست. یعنی جایی که پای نیروی انسانی به میان میآید کُمیت عربستان میلنگد. من این را میگذارم به پای رسوب فرهنگ بدوی این قوم. عادات و رسوم دیرینه اجتماعی چیزی نیست که به آسانی دست از سر مردم یک سرزمین بردارد. تا صد سال پیش، حاجیان از دست راهزنان بدوی خواب به چشمشان نمیآمد و حاکمان تضعیف شده عثمانی برای مقابله با دزدان سرگردنه گیر بیپروایی که مور و ملخوار بر سر زائران و اموال آنان مانند بختک فرود میآمدند درمانده بودند راه به جایی نمیبردند. اقبال ما حاجیان امسال بلند است؛ نه صد سال پیش، این راه را آمدیم و نه حتی جلوتر. کسانی که چند دهه قبل این راه را طی کردند و گزارش آن زمان را میدهند از رفتار خشن و تند پلیس سعودی داستانها دارند.
حالا ما با سر و صدای بلند، فریادهایی که بر سرمان میکشند و حداکثر هل دادن آنها مواجهایم ولی در گذشته نه چندان دور، ضرب و شتم زائران از سوی آنان که خود باید حافظ امنیت میبودند امری معمول بوده است. این طور که معلوم است هر چه عقربه زمان بیشتر به گذشته بر میگردد، غلظت خشونت با زائران هم بیشتر بوده است.
این موضوع در سفر نامههای برجامانده از سوی رجال حاکم در ایران که در اواسط و اواخر قاجاریه به حج آمده بودند به چشم میخورد اما شاید هیچیک به اندازه ماجرای گردن زدن ابوطالب یزدی زائر ایرانی از سوی حکومت سعودی در سال ۱۳۲۲ نمیتواند این خشونت را دردناکتر جلوه نماید. وی که در آن زمان، تنها ۲۲سال داشته و با همسر جوانش به حج آمده بود، در حین طواف دچار گرمازدگی و سپس تهوع میشود. آلودگی ناشی از استفراغ این حاجی ایرانی، از سوی دولت عربستان عمدی تلقی شده و تلاشهای مرحوم محسن صدر نماینده دولت ایران در حج که خود روزگاری وزیر عدلیه بوده به جایی نمیرسد و زائر جوان و غریب یزدی پس از یک محاکمه یک مرحلهای غیر قابل فرجام، محکوم به اعدام میشود. نه متهم زبان قاضی و شاهدان را میدانسته و نه از خدمات محامیون (وکلای دادگستری) برخوردار بوده است. زائر بیچاره فردای روز دستگیری در مروه و در جلوی چشمان حاجیان دیگر کشورها گردن زده میشود؛به همین راحتی!
روابط دو دولت برای پنج سال قطع میشود و آنچه از بیهوده بر زمین ریخته میشود، خون زائر بخت برگشته است. حالا چه مأموران سعودی بر سرمان بانگ بزنند و یا با تندی ما را به جلو و عقب رفتن بخوانند "رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم... تا به اقلیم وجود این همه راه آمدهایم"
ادامه دارد...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
#داستانک
#سفرنامه_حج قسمت ۱۲
بیش از سیسال قبل حاجیان بازگشته از سفر حج به ما میگفتند که در عربستان، نوشابه غیرالکلی را به یک ریال میفروشند. حالا سر از خاک بردارند و ببینند که همچنان نرخ این مایع خوش طعم گازدار ثابت مانده است. احتمال میدهم که من نیز سر به تیره تراب فرو برم و صاحبان ترکهام سی سال بعد با استعجاب از این سخن بگویند که قیمت این نوشابه جلادهنده جگر عطشزدگان همچنان بر روی یک ریال جا خوش کرده و قصد صعود به بالا را ندارد.
امروز سر میز صبحانه یک حاجی با خودش یک قرص نان آورده بود؛ به اندازه تافتون و به حجم بربری و به نرمی لواش. گفت که از نانوایی کنار هتل که شاطرش افغانی بوده، به یک ریال سعودی خریده است. کیفیت نان خوب بود و اندازه آن به قاعده. دیدم که افاغنه در همه جای خاورمیانه منتشرند؛ دیار عجم، مملکت عرب. یک ریال سعودی هم اینک ۱۷ هزار تومان است و فکر کردم که قیمت این نان فوق طاقت پول ماست. از کارگری که در رستوران هتل کار میکرد پرسیدم که چقدر اجرت ماهیانه میگیرد؟ اول امتناع میکرد ولی با اصرار معلوم شد که ۳ هزار ریال سعودی درآمد دارد. کارگران از پرداخت مالیات معاف هستند و البته کارگران متخصص و یا مشغول در کارهای حساس چون تاسیسات نفتی درآمدهای بیشتری کسب مینمایند. اینها را نمینویسم که بحث اقتصاد خرد یا کلان را وسط بکشم چون از این رشته علمی نیانداختهام و خدا را شکر دوران علامگی نیز سپری شده است ولی اقتصاد خواندن و دانستن یکی نیست.
زنبیل به زن خانهدار و حقوق آخر ماه به کارگر و کارمند درس عملی اقتصاد میدهد؛ تجربهای که فوق علم است. امتحان این درس هم در محل خرید برگزار میشود. بگذریم؛ عربستان توانسته بر دهنه توسن لجوج نرخ تورم لگام بزند. اکنون این نرخ بین دو تا سه درصد است و این اقدام، احساس امنیتی به صاحبان مشاغل، حرف و بقیه مردم میدهد که زندگی خود را دارای ثبات ببینند. آمارها نشان میدهد که نرخ تورم پایین سرمایهگذاری مولد را در کشور بیابانی عربستان بالا برده است. بیجهت نیست که بخش کشاورزی با تولید بعضی محصولات راهبردی چون گندم، جو، برای صادرات بعضی محصولات خیز برداشته است.
چه کسی باور میکرد که عربستان با این اقلیم خشک و صحرایی هندوانه تولید کند؛ جلالخالق که پول نفت و همت بلند چهها که نمیکند. نمیخواهم ایران و عربستان را مقایسه کنم که بیانصافی است. ما درست یا غلط در چند دهه اخیر زیر شدیدترین تحریمها بودهایم؛ اقتصاد ما کشتی دکل شکستهای را میماند که ناخدا لاحولگویان سکان آن را در دست دارد تا مبادا به سنگی بخورد و یا در گردابی فرو برود. کاری هم ندارم که توریسم مذهبی سالیانه ۹ میلیارد دلار به جیب حاکمان این کشور میریزد، مفت چنگشان!خدا داده به روزشان؛ ولی از چیزی که مطمئن هستم این است که حق کشور ریشهدار و تاریخی ایران از بازار جهانی و رفاه اجتماعی نباید باشد.
شاید باید در این شهر مقدس که خدا به آن قسم خورده از دین و معنویت گفت ولی کی است که نداند آن که معاش ندارد، بیمعاد است.
ادامه دارد...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
#داستانک
#سفرنامه_حج قسمت ۱۲
بیش از سیسال قبل حاجیان بازگشته از سفر حج به ما میگفتند که در عربستان، نوشابه غیرالکلی را به یک ریال میفروشند. حالا سر از خاک بردارند و ببینند که همچنان نرخ این مایع خوش طعم گازدار ثابت مانده است. احتمال میدهم که من نیز سر به تیره تراب فرو برم و صاحبان ترکهام سی سال بعد با استعجاب از این سخن بگویند که قیمت این نوشابه جلادهنده جگر عطشزدگان همچنان بر روی یک ریال جا خوش کرده و قصد صعود به بالا را ندارد.
امروز سر میز صبحانه یک حاجی با خودش یک قرص نان آورده بود؛ به اندازه تافتون و به حجم بربری و به نرمی لواش. گفت که از نانوایی کنار هتل که شاطرش افغانی بوده، به یک ریال سعودی خریده است. کیفیت نان خوب بود و اندازه آن به قاعده. دیدم که افاغنه در همه جای خاورمیانه منتشرند؛ دیار عجم، مملکت عرب. یک ریال سعودی هم اینک ۱۷ هزار تومان است و فکر کردم که قیمت این نان فوق طاقت پول ماست. از کارگری که در رستوران هتل کار میکرد پرسیدم که چقدر اجرت ماهیانه میگیرد؟ اول امتناع میکرد ولی با اصرار معلوم شد که ۳ هزار ریال سعودی درآمد دارد. کارگران از پرداخت مالیات معاف هستند و البته کارگران متخصص و یا مشغول در کارهای حساس چون تاسیسات نفتی درآمدهای بیشتری کسب مینمایند. اینها را نمینویسم که بحث اقتصاد خرد یا کلان را وسط بکشم چون از این رشته علمی نیانداختهام و خدا را شکر دوران علامگی نیز سپری شده است ولی اقتصاد خواندن و دانستن یکی نیست.
زنبیل به زن خانهدار و حقوق آخر ماه به کارگر و کارمند درس عملی اقتصاد میدهد؛ تجربهای که فوق علم است. امتحان این درس هم در محل خرید برگزار میشود. بگذریم؛ عربستان توانسته بر دهنه توسن لجوج نرخ تورم لگام بزند. اکنون این نرخ بین دو تا سه درصد است و این اقدام، احساس امنیتی به صاحبان مشاغل، حرف و بقیه مردم میدهد که زندگی خود را دارای ثبات ببینند. آمارها نشان میدهد که نرخ تورم پایین سرمایهگذاری مولد را در کشور بیابانی عربستان بالا برده است. بیجهت نیست که بخش کشاورزی با تولید بعضی محصولات راهبردی چون گندم، جو، برای صادرات بعضی محصولات خیز برداشته است.
چه کسی باور میکرد که عربستان با این اقلیم خشک و صحرایی هندوانه تولید کند؛ جلالخالق که پول نفت و همت بلند چهها که نمیکند. نمیخواهم ایران و عربستان را مقایسه کنم که بیانصافی است. ما درست یا غلط در چند دهه اخیر زیر شدیدترین تحریمها بودهایم؛ اقتصاد ما کشتی دکل شکستهای را میماند که ناخدا لاحولگویان سکان آن را در دست دارد تا مبادا به سنگی بخورد و یا در گردابی فرو برود. کاری هم ندارم که توریسم مذهبی سالیانه ۹ میلیارد دلار به جیب حاکمان این کشور میریزد، مفت چنگشان!خدا داده به روزشان؛ ولی از چیزی که مطمئن هستم این است که حق کشور ریشهدار و تاریخی ایران از بازار جهانی و رفاه اجتماعی نباید باشد.
شاید باید در این شهر مقدس که خدا به آن قسم خورده از دین و معنویت گفت ولی کی است که نداند آن که معاش ندارد، بیمعاد است.
ادامه دارد...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
#داستانک
#سفرنامه_حج قسمت ۱۳
اینجا شرطه سعودی همه مردان و زنان زائر را به یک نام میشناسد و دربارهشان تبعیض روا نمیدارد؛ حجّی. آن هم با 'ح' که از حلق بیرون میآید و آهنگ تند و غلیظ عربی را رساتر میسازد. در شروع سفر که همسفران شروع کردند به هم حاجی حاجی گفتن خندهام میگرفت: "بابا هنوز نه به بار است و نه به دار. بگذارید پا از کشور عجم به بلاد عرب که گذاشتید و آفتاب تموز حجاز بر سر مو دار و بیمویتان خورد، آن وقت حاجی حاجی راه بیاندازید. شما هم که شدهاید عین دانشجویان سال اول طب که تا ثبتنام در ترم اول دانشکده را شروع میکنند به یکدیگر دکتر دکتر میگویند".
واقعیت این است که لفظ حاجی در گذشته تاریخی ما ارج داشته و زود خرج کسی نمیشد. حاجی رنج بسیار میبرد، مال بسیار صرف میکرد تا به مقام شامخ حاجی نائل میشد. برای همین هم این پیشوند آسان به دست نیامده، به سادگی به کلاه کسی نمیچسبید.
برای نمونه نگاه کنید به فرمان مشهور ناصرالدینشاه در باب قتل میرزا تقی خان امیرکبیر: "نوکر استان ملایک پاسبان پیشخدمت خاصه دولت ابدمدت حاجی علی خان مراغهای" پیش مرگ امير شد، یا حتی اگر شاه بر سر تغیّر با کسی بوده که حج گذاشته بود احترام این لفظ را حفظ میکرد: "حاجی محسن خان مشیرالدوله از سفارت کبری اسلامبول معزول است...".
پهلویهایی که آمدند خیلی رسوم قدیمه بر افتاد و از آن جمله بود استفاده از کلمه حاجی برای رجال مستفرنگ دولتی. دیگر این کلمه پیشوندی مناسب برای اعیان و رجال حکومتی ریشتراشیده کراواتبسته نبود. نخست وزیران پهلوی دوم، دیگر میرزا علی خان امینالدوله و میرزا علی اصغر خان امینالسلطان صدر اعظمهای قاجاری نبودند که راهی حج شوند، آنها که جای خود داشتند دیگر حج رفتن وزرا و و کلای مجلسین هم امّلی و فناتیکگرایی تلقی میشد. وقتی میشد چپ و راست به پاریس و لندن رفت و از مصاحبت با پَریرویان دلرُبای اروپایی لذت برد چرا راهی جهنم درهای به نام عربستان شوند، با آن لباسهای قرون وسطایی و مردم سیهچرده و کثیف.
حالا مرحوم سید حسن تقیزاده، چهره نام آشنای سیاست ایران در انقلاب مشروطه و پس از آنکه در سالهای آخر عمر عزم سفر حج کرد و چون پای توانایی برای رفتن نداشت، اعمال را بر روی صندلی چرخدار انجام داد نقض قاعده بود. حاجی منحصر بود به کاسب بازار با تیپی که صادق هدایت در داستان حاجی آقا توصیف کرده است. انقلاب که شد یکباره ایران پرتاب شد به آن طرف پشت بام. دیگر حج رفته و نرفته شدند حاجی. او که نه دیار عرب دیده بود و نه روی عرب، شد حاجی تمام عیار.
نباید بخیل بود، من هم نیستم، وقتی همه چیز به قول جوانان کیلویی شد چرا این مقوله نشود. زمانی که قضات دادگاهها از دادسرا و دادگاه همگی را حاجی و حاج آقا خطاب میکنند، نمیدانم قضات زن دادسرا را چه مینامند؟ حاجیه خانم، حاج خانم، معلوم است که هر که در ادارهای مسند کاری است و پشت میزی قرار گرفته، خواه تیغ تیز بر صورتش آشناست و یا لحیه او انباشته از موی سیاه یا سفید و یا هر دو است حاجی آقا خوانده شود.
آن کس که دلی نشکند و دستی بگیرد و خلقی نگدازد حاجی است، گرچه چند روزی میهمان کعبه نبوده است. حاجی از نظر سعدی شیرازی باید چون شتر باشد؛ خار خور و باربَر. بیراه نگفته آن حکیمِ سخن قدیم:
از من بگوی حاجی مردم گزای را...کاو پوستین خلق به آزار میدرد...حاجی تو نیستی شتر است از برای آنک... بیچاره خار میخورد و بار میبرد.
ادامه دارد..
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
#داستانک
#سفرنامه_حج قسمت ۱۳
اینجا شرطه سعودی همه مردان و زنان زائر را به یک نام میشناسد و دربارهشان تبعیض روا نمیدارد؛ حجّی. آن هم با 'ح' که از حلق بیرون میآید و آهنگ تند و غلیظ عربی را رساتر میسازد. در شروع سفر که همسفران شروع کردند به هم حاجی حاجی گفتن خندهام میگرفت: "بابا هنوز نه به بار است و نه به دار. بگذارید پا از کشور عجم به بلاد عرب که گذاشتید و آفتاب تموز حجاز بر سر مو دار و بیمویتان خورد، آن وقت حاجی حاجی راه بیاندازید. شما هم که شدهاید عین دانشجویان سال اول طب که تا ثبتنام در ترم اول دانشکده را شروع میکنند به یکدیگر دکتر دکتر میگویند".
واقعیت این است که لفظ حاجی در گذشته تاریخی ما ارج داشته و زود خرج کسی نمیشد. حاجی رنج بسیار میبرد، مال بسیار صرف میکرد تا به مقام شامخ حاجی نائل میشد. برای همین هم این پیشوند آسان به دست نیامده، به سادگی به کلاه کسی نمیچسبید.
برای نمونه نگاه کنید به فرمان مشهور ناصرالدینشاه در باب قتل میرزا تقی خان امیرکبیر: "نوکر استان ملایک پاسبان پیشخدمت خاصه دولت ابدمدت حاجی علی خان مراغهای" پیش مرگ امير شد، یا حتی اگر شاه بر سر تغیّر با کسی بوده که حج گذاشته بود احترام این لفظ را حفظ میکرد: "حاجی محسن خان مشیرالدوله از سفارت کبری اسلامبول معزول است...".
پهلویهایی که آمدند خیلی رسوم قدیمه بر افتاد و از آن جمله بود استفاده از کلمه حاجی برای رجال مستفرنگ دولتی. دیگر این کلمه پیشوندی مناسب برای اعیان و رجال حکومتی ریشتراشیده کراواتبسته نبود. نخست وزیران پهلوی دوم، دیگر میرزا علی خان امینالدوله و میرزا علی اصغر خان امینالسلطان صدر اعظمهای قاجاری نبودند که راهی حج شوند، آنها که جای خود داشتند دیگر حج رفتن وزرا و و کلای مجلسین هم امّلی و فناتیکگرایی تلقی میشد. وقتی میشد چپ و راست به پاریس و لندن رفت و از مصاحبت با پَریرویان دلرُبای اروپایی لذت برد چرا راهی جهنم درهای به نام عربستان شوند، با آن لباسهای قرون وسطایی و مردم سیهچرده و کثیف.
حالا مرحوم سید حسن تقیزاده، چهره نام آشنای سیاست ایران در انقلاب مشروطه و پس از آنکه در سالهای آخر عمر عزم سفر حج کرد و چون پای توانایی برای رفتن نداشت، اعمال را بر روی صندلی چرخدار انجام داد نقض قاعده بود. حاجی منحصر بود به کاسب بازار با تیپی که صادق هدایت در داستان حاجی آقا توصیف کرده است. انقلاب که شد یکباره ایران پرتاب شد به آن طرف پشت بام. دیگر حج رفته و نرفته شدند حاجی. او که نه دیار عرب دیده بود و نه روی عرب، شد حاجی تمام عیار.
نباید بخیل بود، من هم نیستم، وقتی همه چیز به قول جوانان کیلویی شد چرا این مقوله نشود. زمانی که قضات دادگاهها از دادسرا و دادگاه همگی را حاجی و حاج آقا خطاب میکنند، نمیدانم قضات زن دادسرا را چه مینامند؟ حاجیه خانم، حاج خانم، معلوم است که هر که در ادارهای مسند کاری است و پشت میزی قرار گرفته، خواه تیغ تیز بر صورتش آشناست و یا لحیه او انباشته از موی سیاه یا سفید و یا هر دو است حاجی آقا خوانده شود.
آن کس که دلی نشکند و دستی بگیرد و خلقی نگدازد حاجی است، گرچه چند روزی میهمان کعبه نبوده است. حاجی از نظر سعدی شیرازی باید چون شتر باشد؛ خار خور و باربَر. بیراه نگفته آن حکیمِ سخن قدیم:
از من بگوی حاجی مردم گزای را...کاو پوستین خلق به آزار میدرد...حاجی تو نیستی شتر است از برای آنک... بیچاره خار میخورد و بار میبرد.
ادامه دارد..
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞