📞بیسیم چی👣
1.01K subscribers
14.5K photos
2.21K videos
273 files
2.75K links
اسیرزمان شده ایم!
مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد
اماواماندگان وادی حیرانی
هنوزبین عقل وعشق جامانده اند
اگراسیرزمان نشوی
زمان شهادتت فراخواهدرسید.
نظرات:
@bisimchi1


مدیر
@A_Sanjari


دریافت محتوا
@Bisimchi_photo_text
Download Telegram
یاد آن #بوسه
که
در گاه
#وداع
بر لب ام
آتش
#حسرت افروخت
تو مپندار که #لب!
بلکه
سراپای
وجودم را #سوخت....
#فروغ
#واله



لحظه ی وداع همسر سردار #شهید_کمیل_ایمانی با پیکر همسرش

@bisimchi1
خبر #شهادتت
تثبیت کرد این باورم را که ،
میشود همچون #شهید زیست ...
دیروزهایم را که ورق میزنم ،
#زود می یابـَمـَت ،
میان ِ خاطرات ِ #راهیانِ_نور ... سال 1395 ،
#هفت_تپه ، مقر لشکر ویژه 25 کربلا ...
بر بلندایی که ایستاده و از دوستان ِشهیدت ، با حسرت یاد میکردی...
اما !
#هفت_تپه کجا و #خان_طومان کجــــــآ ؟َ!!!
ومن در اعجاز این سخن ِ شهید آوینی که :
هر #شهید ، کربلایی دارد ، که خاک ِ آن کربلا ،
تشنه ی خون ِ اوست ... و زمان انتظار میکشد ،
تا پای آن شهید ، بدان کربلا رسد و آنگاه ،
خون ِ شهید ، جاذبه ی خاک را خواهد شکست ...
و اینبار منم که بر بلندای #حسرت ایستاده ام ،
و با چشمانی #اشکبار ،
مینویسم که ؛
ای #شقایق_های_آتش_گرفته !
دل ِخونین ما ،
شقایقی ست که داغ ِشما را برسینه دارد !
آیا آنروز نیز فرا خواهد رسید تا بلبلی دیگر ،
در وصفِ #ما ، سرود ِ #شهادت بسُرایــــد ؟! 🍃🌹 #شهادتت_مبارک 🌹🍃

#شهید_رحیم_کابلی
#کربلای_خان_طومان
#شهدای_مازندران
#حلب_میسوزد
#راه_شهدا_ادامه_دارد
@kheybariam
https://telegram.me/joinchat/CW2b9zzQtAYsAtZ6-0HRjg
📞بیسیم چی👣
پرِ پرواز ندارم امّا
دلی دارم و #حسرتِ دُرناها
و به هنگامی که مرغانِ #مهاجر
در دریاچه‌ی ماهتاب
پارو می‌کشند،‌
خوشا #رها کردن و رفتن!

#شهدای_مدافع_حرم
#شهید_علی_یزدانی
#شهید_محمودرضا_بیضایی
@bisimchi1
یاد آن #بوسه كه هنگام #وداع
بر لبم شعله #حسرت افروخت

ياد آن خنده بيرنگ و #خموش
كه سراپاي وجودم را #سوخت

رفتي و در #دل من ماند به جاي
عشقي آلوده به نوميدي و #درد

نگهي گمشده در پرده #اشك
#حسرتي يخ زده در خنده سرد

آه اگر باز بسويم آيي
ديگر از كف ندهم آسانت

ترسم اين شعله #سوزنده عشق
آخر آتش فكند بر #جانت

@bisimchi1
همیشه عکس #شهدا رو می دید با #حسرت بهم می گفت فرید نگاه کن چه #آرامشی دارند که موقع رفتن می خندند
اتفاقا خودشم همون طوری رفت:
#بالبخند

نقل از پسر جانباز شهید کریم نورمحمدی

@bisimchi1
چون #مه یک شبه داغ تو دوتا کرد مرا
عاقبت #عشق تو انگشت نما کرد مرا

عاقبت #حسرت آن گیسوی مشک افشانت
در به در یکسره چون #بادصبا کرد مرا...

#شب_بخیـر_جانــا

@bisimchi1
آنان که #شهره نزد سماواتیان شدند

برخاک پاک #مشهد تو سر نهاده اند

کانون #حسرت همه ی اهل محشرند

آن عده که "باب الرضـــــا" ایستاده اند

@bisimchi1
هر کس سخن از #سازش با #دشمن راند
بر زنده ی او #فاتحه ای بايد خواند

حتی #پشه را اگر رها کرد کسی
در #حسرت خواب راحتی خواهد ماند...

#امید_حقیقی


@bisimchi1
Audio
در #حسرت دیدار امام و شهدایم ...

با نوای حاج #مهدی_رسولی


@bisimchi1
Forwarded from اتچ بات
#سلام_رفیق

یادته بچه بودیم و #کلاغ_پر بازی می کردیم
بچه بودیم و در عالم بچگی #اسمها رو تند تند می گفتیم هر کی به #اشتباه می پرید اون باخته بود
یادته وقتی می باختیم #بغض می کردیم و بازی رو بهم می زدیم

#گذشت و گذشت
یه روزی باز اون #پریدن ها شروع شد
بازی شروع شد و #رفقا یکی یکی:
#محمد_حسین پر
#روح_الله پر
#غدیر پر
#مصطفی پر
#آژند پر
#سجاد پر
اما #اسماعیل تو موندی و همون بغض #نپریدن
تو موندی و یه کوه پر از #غم پر از #درد پر از #حسرت

اما قرارمون این نبود رفقا قرارمون نبود #بیاید بیاید یه بار دیگه #بازی رو شروع کنید

اما یادتون باشه این بار اسماعیل دیگه #پر نداره پرهاش #سوخته
بیاید و بال و پرش بشید برای #پرواز

#غم_نوشت:

دستم به دست #دوست ماند و پایم به پای #راه رفت

من #چشم خورده ام من
#تکه تکه از دست رفته ام در روز روز زندگانیم

#دلتنگی
#بیقراری
#مدافعان_حرم
#جانباز_قطع_نخاع #امیرحسین_حاجی_نصیری


@bisimchi1
Forwarded from اتچ بات
#شهیدان سخت دلتنگ و غریبم...
#خمار جرعه ای امن یجیبم...

شهیدانِ خدایی #بیقرارم...
#خدایا طاقت ماندن ندارم...

چه تنها مانده ام #افسرده بر خاک...
شما رفتید تا #افلاک چالاک...

مرا #تنها رها کردید و رفتید...
به #حسرت مبتلا کردید و رفتید...

شما رفتید و من اینجا #غریبم...
زفیض #سرخ مردن بی نصیبم....

#شهادت!!! ای شهادت ناز شصتت!!!
تأسی کن مرا #قربان دستت....

اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک

@bisimchi1
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍

#زندگی بار گرانی ست
که بر پشتِ #پریشانی توست

#پدرم
کمرم از غم سنگین #نگاهت
خَم باد... 

کوچه پس کوچه های شهر را که #قدم می زدم رسیدم به #دستانی که سالهاست بی عصا مانده به #چشمانی که بی اشک #انتظار کشیده به زبانی که بی واژه #امید پرورانده...
رسیدم به سطرهایی که نانوشته ماند و #غریبانه ای که توصیف نشد
#پدر است دیگر آرام #بغض فرو می دهد؛ محکم #حسرت پنهان می کند و سخت نفس می کشد؛
پدر است و هزار نگفته ای که مانده در گلویش
پدر است و نبودن #پسر

پدر است دیگر آنقدر راه و رسم #بابا بودن را خوب می داند که حتی حالا ؛ بعد چندسال ؛ #دلتنگی اش را پشت نقاب پدرانه اش می پوشاند و در کنار صدای لرزان #مادر که می گوید فدای یک تار موی #امام, پر صلابت نجوا می کند کاری نکرده است که #وظیفه اش بوده و هیچکس نمیداند چقدر #مرد باید بود تا اینچنین روایت کرد از رفتن پسر و هیچکس نفهمید که بابا #غریب ترین عضو این خانواده بود و هیچ سطری نوشته نشد؛ برای #مردانگی یک پدر

هیچی بدتر از دوری از پدر تو حال وخیمش نیست چی میتونه یه آدم رو از بین ببره؟؟ یه غصه بزرگ از درون یا یه ناراحتی کوچیک در بیرون

به امید سلامتی همه پدران #تاریخ_ساز

#شب_خوش


@bisimchi1
در #حسرت فتح آسمانها ماندیم
#پابند زمین شدیم و اینجا ماندیم

از آخر مجلس #شهدا رفتند و
مائیم که دسته جمع، تنها ماندیم...

#شب_خوش👇👇

@bisimchi1
#دلتنگ_نامه‌ای از بازمانده خانطومان

دلـــــــم را حوالی #خانطومان جاگذاشته ام در یک سحرگاه ِ سردِ زمستانی همانجا که تسبیحات ِ نماز صبحِ مان، ذکر ِ یا زینب شد همانجا که ستون به سمت ِ خط، پیش رفت و از نقطه ی رهایی گـــذشتیم تا باغ زیتون
دلــــــــم را حوالی ِ خان طومان جاگذاشته ام همانجا که #محمد_آژند بر زمین افتاد نه، نه بر آسمان افتاد
دلم را حوالی ِ خان طومان، در کنار پیکر ِ #مرتضی جاگــذاشته ام کنار خنده های #محمد
کنار پیکر #مجید و #میثم
کنار ِ اخلاص ِ #امیرعلی
سادگی ِ #مصطفی
شجاعت ِ #عباس و رضا
مظلومیت ِ مهدی
نگـــاهِ حسین؛ آسمیه؛ علیرضــا
چه غریبانه رفتند و من دلم را حوالی خان طومان جـــــاگذاشتم، همانجایی که قفس ِ نـَفس را شکستند و همه جان شدند و خدا برای من اینگونه رقم زد بمانم و #حسرت ِ پرواز را به نظاره بنشینم کـــــــاش و ای کاش که فرصتی هم، برای پریدن ِ من بود
#جامانده از کبوتران حرم
#شهیدمرتضی_کریمی
#شهیدمحمدآژند
#شهیدمحمداینانلو
#شهیدمجیدقربانخانی
#شهیدمیثم_نظری
#شهیدامیرعلی_محمدیان
#شهیدمصطفی_چگینی
#شهید_عباس_آبیاری
#شهیدرضاعباسی
#شهیدمهدی_حیدری
#شهیدحسین_امیدواری
#شهیدعباس_آسمیه
#شهیدعلیرضامرادي

#یگان_فاتحین_مدافعان_حرم #خانطومان_سوریه_حلب

یا زینب! برسانم به شهادت که ‌نمانده است دگر تاب صبوری
توخودت ‌خوب ‌خبر داری ازاین دلتنگی و دوری


@bisimchi1
#متوسل_شو_به_عمه_سادات_خودش_راهیت_میکنه

سلام علیکم بماصبرتم
#کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

یه ماهی بود که آمده بود جوانها بهش میگفتن: عمو حالا دیگه نوبت ماهاست که بیآئیم، شما دین خود را ادا کرده اید، هشت سال با چنگ و دندان از اسلام و مملکت دفاع کردین...
محمد جوان بسیار عاطفی بود رو کرد به #سید و گفت: "آقا سید به والله دلم کباب میشه وقتی سه نوبت بعد از غذا میبینم مشت مشت دارو میخوری، بابا به پیر به پیغمبر ما #جوانها نمرده ایم که شما #جانباز عزیز بیائی برای دفاع از حرم اهل بیت .

سید که حدودا پنجاه و شش ساله بود تا اون لحظه ساکت نشسته بود و به صحبتهای جوانها گوش میداد
بغض اش ترکید و فرمود: "بچه های عزیز من!!! در طول هشت سال دفاع مقدس، چندین بار #مجروح شدم، ولی جا ماندم آنهم چه جا ماندنی، آدم جا مانده باشه آنهم از کاروان نور و عشق، واویلاست.
بعد از اتمام جنگ سالها خون دل خوردم و #حسرت اینکه چرا...
سرش را پائین انداخت و کمی گریه کرد و جوانها را هم به گریه انداخت

ادامه داد: "حدود چند ماه پیش، شبی یکی از دوستان #شهیدم بخوابم آمد و فرمود: سید نبینم پکر باشی، سید تو که دائم کپسول روحیه ما بودی، چرا اینهمه دلگیری؟
عرض کردم: دلم براتون تنگ شده، دیگه طاقت ندارم
فرمود: سید متوسل شو به عمه سادات، حضرت زینب کبری سلام الله علیها تو را راهی میکند...
از خواب بیدار شدم و به دلم برات شد که باید بیآم محضر حضرت ام المصائب،
فرزندان من! برام دعا کنید حضرت راهیم کند، به امید راهی شدن آمده ام و به فرمایش #شهید ایمان دارم."

تعدادی از پیشکسوتان دوران دفاع مقدس هم بودند، همه نوعی منقلب شدند
همون شب تکفیری ها تحرکاتی داشتند که یگان به #منطقه اعزام شد و سید هم با جوانان دریادل همراه شد
ساعت چهار بامداد، خبر رسید که #سید_راهی_شد بدن مطهرش چند تکه شده بود و سر از تن اش جدا...

غوغائی شد بین جوانهای مدافع حرم، همه میگفتند: "ما هم به دوستان سید متوسل خواهیم شد تا به عمه سادات سفارش ما را هم بکند تا ما را هم راهی دیار نور فرماید."

پ.ن: با این عزیز بسیار بزرگوار یک شبانه روز در منطقه #ریف_حلب هم رزم شدم که یگان ما با یگان این سید والا مقام در مقابله با تحرک محمول داعش در یک تل بودیم و بخاطر صفای دلش چند ساعتی هم سنگر بودیم از بازنشستگان پیشکسوت #سپاه بود؛ سید صداش میکردند...

روح والای حضرت زینب کبری سلام الله علیها، سلامتی حضرت آقا، ارواح مقدس شهدا و ارواح امواتمان را به صلوات زینبی میهمان کنیم.

#بازمانده

@bisimchi1