ای شکوه حماسه در سرا پرده حیرت
ای زخم خورده نینوا
ای بانوی خورشید های دربند
ای زینب قهرمان
شما که خود وسعتی به اندازه همه سوگ های آفرینش داشته ای...
شما که خود دریای بیکران اشک را ساحل بودی...
چگونه باید بر شما سوگواری نمود که ما سوگواری را از شما به یادگار داریم...
شما که آواز سرخ کربلا را از حنجره بردباريتان به گوش تاریخ رساندید و اگر این حنجره صبوری و آن نطق آتشین شما در کاخ یزیدیان نبود داستان جانسوز آن ظهر عطشناک در کوچه های تاریخ به دست فراموشی سپرده میشد...
به دنیا آمدید تا صبر را شرمنده کنید...
بانو جان شما لحظه لحظه ی کربلا را زندگی کردید،لحظه به لحظه آن جز زیبایی چیزی ندیدید...
چه حکایت عجیبی است بین شما و اربابمان حسین (ع) که در روز وفاتتان زیارت کربلا را توصیه کرده اند...
بانو جان به خدا قسم شما روی تل شهید شدی...
شما پیش از حسينت همان موقع که الشمر جالس علی صدره بود به شهادت رسیدی...
مزارت روی همان تل است نه خرابه شام...
بانو مرگ شما وفات نیست...
شما شهیده صحرای کربلایید...
وقتی پا به تل می گذاری زیر پایت تکه های دل زینب را حس میکنی که اینجا دفن شد و....
آه ای ام المصائب،
تمام داغ ها و سوگ ها،
در حضور مصیبت های تو رنگ می بازد و از یاد می روند...
صبر را معنا و مفهومی به نام زینب است
ما نیز هرچه که داریم در راه شما میدهیم
همچون شما صبر پیشه میکنیم و جز زیبایی چیزی در مقابل نمی بینیم ...
یاریمان کنید بانو همانگونه که همسرانمان علی اکبر وار به یاری امام زمانشان شتافتند ماهم چون شما رسالت زینبی خود را تکمیل کنیم و سربلند باشیم نزد خاندان آل الله
السلام على قلب صبور زينب الكبري
السلام على جبل صــــــــــبر
السلام على فخر المخدرات
السلام على بطلة كربـــــلاء
السلام على عقيلة بني هاشم
السلام على ام اخــــــــــيها
السلام على زينب الكبري
#شهیدجاویدالاثر_محمد_اینانلو
#دلنوشته_همسر
@Bisimchi1
ای زخم خورده نینوا
ای بانوی خورشید های دربند
ای زینب قهرمان
شما که خود وسعتی به اندازه همه سوگ های آفرینش داشته ای...
شما که خود دریای بیکران اشک را ساحل بودی...
چگونه باید بر شما سوگواری نمود که ما سوگواری را از شما به یادگار داریم...
شما که آواز سرخ کربلا را از حنجره بردباريتان به گوش تاریخ رساندید و اگر این حنجره صبوری و آن نطق آتشین شما در کاخ یزیدیان نبود داستان جانسوز آن ظهر عطشناک در کوچه های تاریخ به دست فراموشی سپرده میشد...
به دنیا آمدید تا صبر را شرمنده کنید...
بانو جان شما لحظه لحظه ی کربلا را زندگی کردید،لحظه به لحظه آن جز زیبایی چیزی ندیدید...
چه حکایت عجیبی است بین شما و اربابمان حسین (ع) که در روز وفاتتان زیارت کربلا را توصیه کرده اند...
بانو جان به خدا قسم شما روی تل شهید شدی...
شما پیش از حسينت همان موقع که الشمر جالس علی صدره بود به شهادت رسیدی...
مزارت روی همان تل است نه خرابه شام...
بانو مرگ شما وفات نیست...
شما شهیده صحرای کربلایید...
وقتی پا به تل می گذاری زیر پایت تکه های دل زینب را حس میکنی که اینجا دفن شد و....
آه ای ام المصائب،
تمام داغ ها و سوگ ها،
در حضور مصیبت های تو رنگ می بازد و از یاد می روند...
صبر را معنا و مفهومی به نام زینب است
ما نیز هرچه که داریم در راه شما میدهیم
همچون شما صبر پیشه میکنیم و جز زیبایی چیزی در مقابل نمی بینیم ...
یاریمان کنید بانو همانگونه که همسرانمان علی اکبر وار به یاری امام زمانشان شتافتند ماهم چون شما رسالت زینبی خود را تکمیل کنیم و سربلند باشیم نزد خاندان آل الله
السلام على قلب صبور زينب الكبري
السلام على جبل صــــــــــبر
السلام على فخر المخدرات
السلام على بطلة كربـــــلاء
السلام على عقيلة بني هاشم
السلام على ام اخــــــــــيها
السلام على زينب الكبري
#شهیدجاویدالاثر_محمد_اینانلو
#دلنوشته_همسر
@Bisimchi1
#دلنوشته همسر #شهیدمدافع_حرم_محمد_حمیدی به مناسبت اولین سالگرد عروج ایشان
سلام بر مرد آسماني خوبم
درود خدا بر شهداي كربلا ،درود خدا بر شهداي هشت سال دفاع مقدس و سلام بر شهداي مظلوم مدافع عمه سادات زينب كبري سلام الله علیها.
عزيز من امروز روز پر كشيدنت به سوي معبودت و اربابت امام حسين علیه السلام است
مرد قهرمان من، باباي خوب طه ،با امروز يكسال گذشت و چشمان من و طه براي هميشه منتظر...
اين روزها هر روزش براي من يكسال گذشت و هر لحظه آمیخته با دلتنگي...
راستي اين را خوب از تو ياد گرفته ام كه در راه معشوق بايد از هر چيز كه دوست داري بگذري. محمدم؛ اين روزها فقط خانم را صدا زده و از او خواسته ام دست بر قلب پر درد و دلتنگم بگذارد مثل روزهاي مجروحیتت که لحظه شروع درد زير لب یا زينب و بي بي جان گفتن ذکر دائمت شده بود
باباي خوب طه یادگارت و مرد این روزهای خانه ات يك سال بزرگتر شد درست است ازحضور جسمیت محرومم اما حضور معنويت را در اين يك سال احساس كرده و ممنونم از تو كه هنوز حواست به همه چيز است
از در که وارد میشدی میگفتی" سلام عشق بابا" حالا عشق بابا هر وقت كه غذا ميخورد دستهايش را به سوي قاب عكست دراز ميكند كه نشانت دهد بزرگ شده است زماني كه گريه هاي بي صدايم را ميبيند و بر روي گونه هايم اشك دلتنگي ميبيند با دستان كوچكش شروع به پاك كردن ميكند اما او هنوز كوچك است و نميداند جز دلتنگي تو من دلتنگ سفره عمه سادات نیز هستم
عشق آسماني من ؛راستي موقع رفتن خيلي خوشحال بودي كه ماه رمضان در جوار عمه ساداتي اما خانم چقدر دوستت داشت كه زود بر خوان رحمت خودشان مهمانت كرد
محمد عزيزم، ستونهاي استوار هميشه زندگيم، هميشه ميگفتي خانم دعا كن خداوند در زندگي به ما عزت و آبرو و معرفت عنايت كند...
مرد با معرفت زندگيم؛ خداوند نهايت آبرو و عزت را در حقت تمام كرد
محمدم راستي قرار بود بعد از برگشتنت نظاره گر راه رفتن طه باشي و قول داده بودي بعد از آمدنت به كربلا برويم و طه قدمهايش را در بين الحرمين بردارد دعا کن خداوند طول عمری دهد تا بتوانم به قولت عمل کنم و میدانم در سفر کربلا نیز همراهمان خواهی بود
اين روزها خيلي سخت ميگذرد بر دل من اما فداي دل زينب، فداي لب عطشان حسين علیه السلام،و فداي نخ چادر خانم جانم زینب سلام الله علیها
روزهاي آخر به من ميگفتي خانم بين شهادت و مردن كدام را انتخاب ميكني؟خيره ميشدم در چشمان مظلومت و اشك در چشمانم حلقه ميزد و تو ميگفتي:" آفرين خانمم ببين شهادت چه خوب است ولي قول ميدهم شفاعتت كنم تو هم دعا كن برایم" و مثل هميشه كه از خودت آموخته بودم میگفتم ان شاء الله هر چه خير است شود...عزيزترينم راستي امسال سالگرد تشييع پيكرت مصادف شده است با سالگرد عقدمان (به تاریخ قمری) و شب قدر چه روزی بود برایمان بعداز عقدمان به زيارت امامزاده معصوم رفتيم و فردايش به بهشت زهرا قطعه شهدا
محمد جانم، در اين دوازده سال زندگي مشترك هميشه شاكر بودم هميشه ميگفتي خدا را شكر ميكنم كه با كم يا زياد زندگي گذراندیم و با هم يك زندگي حلال بدون حق الناس ساختيم خدا را سپاس مرد قهرمانم ،كه در روزهای شروع جنگ دمشق هميشه ميگفتي:" خانم من صداي هل من ناصر ينصرني را ميشنوم"
خداوندا چه زيبا پذيرفتي باباي خوب طه را
من و طه نيز فداي بانوي دمشق...
دعا كن خدا به من نيز مثل تو عزت و آبرو عطا كند و عاقبت بخيري تنها فرزندمان طه را شاهد باشيم
دوستدار و وفادار هميشگيت
#اولین_سالگرد_شهادت
ارسالی مخاطبان
https://telegram.me/joinchat/CW2b9zzQtAYsAtZ6-0HRjg
سلام بر مرد آسماني خوبم
درود خدا بر شهداي كربلا ،درود خدا بر شهداي هشت سال دفاع مقدس و سلام بر شهداي مظلوم مدافع عمه سادات زينب كبري سلام الله علیها.
عزيز من امروز روز پر كشيدنت به سوي معبودت و اربابت امام حسين علیه السلام است
مرد قهرمان من، باباي خوب طه ،با امروز يكسال گذشت و چشمان من و طه براي هميشه منتظر...
اين روزها هر روزش براي من يكسال گذشت و هر لحظه آمیخته با دلتنگي...
راستي اين را خوب از تو ياد گرفته ام كه در راه معشوق بايد از هر چيز كه دوست داري بگذري. محمدم؛ اين روزها فقط خانم را صدا زده و از او خواسته ام دست بر قلب پر درد و دلتنگم بگذارد مثل روزهاي مجروحیتت که لحظه شروع درد زير لب یا زينب و بي بي جان گفتن ذکر دائمت شده بود
باباي خوب طه یادگارت و مرد این روزهای خانه ات يك سال بزرگتر شد درست است ازحضور جسمیت محرومم اما حضور معنويت را در اين يك سال احساس كرده و ممنونم از تو كه هنوز حواست به همه چيز است
از در که وارد میشدی میگفتی" سلام عشق بابا" حالا عشق بابا هر وقت كه غذا ميخورد دستهايش را به سوي قاب عكست دراز ميكند كه نشانت دهد بزرگ شده است زماني كه گريه هاي بي صدايم را ميبيند و بر روي گونه هايم اشك دلتنگي ميبيند با دستان كوچكش شروع به پاك كردن ميكند اما او هنوز كوچك است و نميداند جز دلتنگي تو من دلتنگ سفره عمه سادات نیز هستم
عشق آسماني من ؛راستي موقع رفتن خيلي خوشحال بودي كه ماه رمضان در جوار عمه ساداتي اما خانم چقدر دوستت داشت كه زود بر خوان رحمت خودشان مهمانت كرد
محمد عزيزم، ستونهاي استوار هميشه زندگيم، هميشه ميگفتي خانم دعا كن خداوند در زندگي به ما عزت و آبرو و معرفت عنايت كند...
مرد با معرفت زندگيم؛ خداوند نهايت آبرو و عزت را در حقت تمام كرد
محمدم راستي قرار بود بعد از برگشتنت نظاره گر راه رفتن طه باشي و قول داده بودي بعد از آمدنت به كربلا برويم و طه قدمهايش را در بين الحرمين بردارد دعا کن خداوند طول عمری دهد تا بتوانم به قولت عمل کنم و میدانم در سفر کربلا نیز همراهمان خواهی بود
اين روزها خيلي سخت ميگذرد بر دل من اما فداي دل زينب، فداي لب عطشان حسين علیه السلام،و فداي نخ چادر خانم جانم زینب سلام الله علیها
روزهاي آخر به من ميگفتي خانم بين شهادت و مردن كدام را انتخاب ميكني؟خيره ميشدم در چشمان مظلومت و اشك در چشمانم حلقه ميزد و تو ميگفتي:" آفرين خانمم ببين شهادت چه خوب است ولي قول ميدهم شفاعتت كنم تو هم دعا كن برایم" و مثل هميشه كه از خودت آموخته بودم میگفتم ان شاء الله هر چه خير است شود...عزيزترينم راستي امسال سالگرد تشييع پيكرت مصادف شده است با سالگرد عقدمان (به تاریخ قمری) و شب قدر چه روزی بود برایمان بعداز عقدمان به زيارت امامزاده معصوم رفتيم و فردايش به بهشت زهرا قطعه شهدا
محمد جانم، در اين دوازده سال زندگي مشترك هميشه شاكر بودم هميشه ميگفتي خدا را شكر ميكنم كه با كم يا زياد زندگي گذراندیم و با هم يك زندگي حلال بدون حق الناس ساختيم خدا را سپاس مرد قهرمانم ،كه در روزهای شروع جنگ دمشق هميشه ميگفتي:" خانم من صداي هل من ناصر ينصرني را ميشنوم"
خداوندا چه زيبا پذيرفتي باباي خوب طه را
من و طه نيز فداي بانوي دمشق...
دعا كن خدا به من نيز مثل تو عزت و آبرو عطا كند و عاقبت بخيري تنها فرزندمان طه را شاهد باشيم
دوستدار و وفادار هميشگيت
#اولین_سالگرد_شهادت
ارسالی مخاطبان
https://telegram.me/joinchat/CW2b9zzQtAYsAtZ6-0HRjg
چشم های به اشک نشسته ام را می بندم .
#شب_قدر سالِ پیش را مرور می کنم...
رفته بودیم ختم یکی از بستگان برای کمک و آماده کردن افطاری ... هم کار می کردی هم با گوشی ات دعای جوشن کبیر گوش می دادی.
موقع قرآن به سر گرفتن ، گفتی که باید به مسجد بروی ... بی تابی ات را درک نکردم ، گفتم خب بمان با هم قرآن به سر بگیریم.
عجیب نگاهم کردی و با حالت خاصی گفتی: «نه باید به مسجد بروم، شاید شب قدر سال بعد نباشم.»
راستی عجب شب قدر را قدر دانستی... با پروردگارمان چگونه نجوا کردی که خریدنی شدی؟؟؟ عجب خلوت عجیبی داشتی که بعد از آن معبودت دو بال بهشتی برای پرواز تا بی نهایت هدیه ات داد.
چشم هایم را باز می کنم ، شب قدر امسال همان طور که گفتی به آسمان سفر کرده ای و من در زمینم.
حال که انقدر به خدا نزدیک شده ای ظهور مهدی فاطمه (ع) را تو بخواه که تو مستجاب دعا هستی.
التماس دعا
#دلنوشته همسر #شهیدقدیرسرلک
ارسالی همسر شهید
@Bisimchi1
#شب_قدر سالِ پیش را مرور می کنم...
رفته بودیم ختم یکی از بستگان برای کمک و آماده کردن افطاری ... هم کار می کردی هم با گوشی ات دعای جوشن کبیر گوش می دادی.
موقع قرآن به سر گرفتن ، گفتی که باید به مسجد بروی ... بی تابی ات را درک نکردم ، گفتم خب بمان با هم قرآن به سر بگیریم.
عجیب نگاهم کردی و با حالت خاصی گفتی: «نه باید به مسجد بروم، شاید شب قدر سال بعد نباشم.»
راستی عجب شب قدر را قدر دانستی... با پروردگارمان چگونه نجوا کردی که خریدنی شدی؟؟؟ عجب خلوت عجیبی داشتی که بعد از آن معبودت دو بال بهشتی برای پرواز تا بی نهایت هدیه ات داد.
چشم هایم را باز می کنم ، شب قدر امسال همان طور که گفتی به آسمان سفر کرده ای و من در زمینم.
حال که انقدر به خدا نزدیک شده ای ظهور مهدی فاطمه (ع) را تو بخواه که تو مستجاب دعا هستی.
التماس دعا
#دلنوشته همسر #شهیدقدیرسرلک
ارسالی همسر شهید
@Bisimchi1
وقتی هوای غروب روبه زمین میکند، و پرندگان از هجوم تاریکی شب به لانه هایشان پناه میبرند.
یادت میکنم ، باخودم میگویم
من کجا پناه ببرم دراین تنهایی وتاریکی شب . . .
کجا تورا پیداکنم؟
کجا توراببویم؟
حتی حسرت ازدور دیدنت هم به دلم مانده ...
سلام بر بیابانهای #شام
نیامدی ... !
شده ای « #شهید_جاوید_الاثر »
ماه ها گذشت و تو هنوز نیامدی ...
اما اینجا در #هشتمین ماه #شهادتت به همراه ياکریم هایی که پیوسته برایت فاتحه
می خوانند سنگی به نام #شهید_جاوید_الاثر برایت گذاشتیم ...
ناله هایی که در فراقت سر میدهند، نگاه های غمگین #حلماي_بابا غروبِ نیآمدنت را غمگین تر کرده اند.
دراین میان من به این
فکر می کنم که خاک های بیابان حلب ، درخت های زیتون خان طومان، آسمان سرخ شام، چگونه دوری ات را، رفتن ات را تحمّل کنند اگر تو بیایی؟!
نیامدی ...
میدانم که تو جز
لشکــریان غایب عاشورا بودی ...
که خدا خواست کمی دیرتر به کربلا برسی ،
تا اتمامِ حجت کند با آنانی که در رکابِ پیامبــر شمشیر زدند ،
اما !
سر از تنِ امام ِ زمانِ خویش جدا کردند ...
تو
مصداق بارز #یا_لینتا_کنا_معک بودي ..
که در حسرت یاری اربابت می سوختی
اما خود را به دروازه شام رساندی ،
تا سپرِ بلای #زینب باشی ...
میدانم که اذن آمدن از مولايت نگرفته ای که نیامدی،
میدانم که هنوز سرباز بی بی جان هستی
می گویند #شهدایی که #پیکرهایشان نیامده خیلی تعصبی هستند ...
حتی پیکرت هم ماند تا از حریم عمه جان زینب دفاع کند ...
آری مرد تعصبی من می دانم که انقد مادری بودی که خواستی پیکرت بی نشان باشد ... و شک ندارم خدا هم حافظ من و دخترت هست.
وگرنه تو به قولی که داده بودی عمل میکردی...
می دانم می آیی یک روز ...
روی سنگت نوشته اند:
« #شهید_جبهه_مقاومت_اسلامی» همان چیزی که خودت وصیت کرده بودی...
سنگی که عطر بوی سیب دارد ... بوی حرم ارباب ...
امام رضا علیه السلام فرمودند هر چه گریه می کنید برای غم و غربت #اباعبدالله باشد ... من نیز هر وقت دلم شکست و دل تنگت شدم سرم را بر روی سنگ حرم یار و ارباب می گذارم ...
راستی مهربانم امروز هشتمین ماه از فراقت هست ... هشت برای ما شیعیان یادآور امام هشتم است ... یاد سفرهای مشهدمان افتادم ... چقد به امام رضا علیه السلام ارادت داشتی ... یادم آمد آقا امام الرئوف گفته اند اگر هر بار به زیارت من بیایید من نیز سه جا به شما وارد می شوم ...
آقا جان چه خوش وعده دادی و چه زیبا تحقق یافت ...
امروز خادمان حریمت به همراه پرچم متبرک آستان قدس رضوی آمدند به کنار مزار یاد بود محمدم تا قوت قلبی باشد برای من و حلمای بابا که بدانیم اگر عزیز دلمان رفت در راه اسلام ... عزیز های خدا یعنی ائمه ی اطهار هوادارمان هستند ... و چه زیباست پشتوانه ات اهل بیت علیه السلام باشد ...
چقدر زیباست انگار خدا دارد جبران میکند تنهایی زینب در کربلا را ...
شهید مدافع حرمم به تو افتخار می کنم و مدافع و پرچم دار راهت هستم ...
#هنيئا_لک_شهاده_یا_شهید_الله
#شهید_جبهه_مقاومت_اسلامی
#شهید_جاويدالاثر
#دلنوشته_همسر
#محمد_اینانلو
#حلمای_بابا
#سنگ_یادبود
#ابو_حامد
https://telegram.me/joinchat/CW2b9zzQtAYsAtZ6-0HRjg
یادت میکنم ، باخودم میگویم
من کجا پناه ببرم دراین تنهایی وتاریکی شب . . .
کجا تورا پیداکنم؟
کجا توراببویم؟
حتی حسرت ازدور دیدنت هم به دلم مانده ...
سلام بر بیابانهای #شام
نیامدی ... !
شده ای « #شهید_جاوید_الاثر »
ماه ها گذشت و تو هنوز نیامدی ...
اما اینجا در #هشتمین ماه #شهادتت به همراه ياکریم هایی که پیوسته برایت فاتحه
می خوانند سنگی به نام #شهید_جاوید_الاثر برایت گذاشتیم ...
ناله هایی که در فراقت سر میدهند، نگاه های غمگین #حلماي_بابا غروبِ نیآمدنت را غمگین تر کرده اند.
دراین میان من به این
فکر می کنم که خاک های بیابان حلب ، درخت های زیتون خان طومان، آسمان سرخ شام، چگونه دوری ات را، رفتن ات را تحمّل کنند اگر تو بیایی؟!
نیامدی ...
میدانم که تو جز
لشکــریان غایب عاشورا بودی ...
که خدا خواست کمی دیرتر به کربلا برسی ،
تا اتمامِ حجت کند با آنانی که در رکابِ پیامبــر شمشیر زدند ،
اما !
سر از تنِ امام ِ زمانِ خویش جدا کردند ...
تو
مصداق بارز #یا_لینتا_کنا_معک بودي ..
که در حسرت یاری اربابت می سوختی
اما خود را به دروازه شام رساندی ،
تا سپرِ بلای #زینب باشی ...
میدانم که اذن آمدن از مولايت نگرفته ای که نیامدی،
میدانم که هنوز سرباز بی بی جان هستی
می گویند #شهدایی که #پیکرهایشان نیامده خیلی تعصبی هستند ...
حتی پیکرت هم ماند تا از حریم عمه جان زینب دفاع کند ...
آری مرد تعصبی من می دانم که انقد مادری بودی که خواستی پیکرت بی نشان باشد ... و شک ندارم خدا هم حافظ من و دخترت هست.
وگرنه تو به قولی که داده بودی عمل میکردی...
می دانم می آیی یک روز ...
روی سنگت نوشته اند:
« #شهید_جبهه_مقاومت_اسلامی» همان چیزی که خودت وصیت کرده بودی...
سنگی که عطر بوی سیب دارد ... بوی حرم ارباب ...
امام رضا علیه السلام فرمودند هر چه گریه می کنید برای غم و غربت #اباعبدالله باشد ... من نیز هر وقت دلم شکست و دل تنگت شدم سرم را بر روی سنگ حرم یار و ارباب می گذارم ...
راستی مهربانم امروز هشتمین ماه از فراقت هست ... هشت برای ما شیعیان یادآور امام هشتم است ... یاد سفرهای مشهدمان افتادم ... چقد به امام رضا علیه السلام ارادت داشتی ... یادم آمد آقا امام الرئوف گفته اند اگر هر بار به زیارت من بیایید من نیز سه جا به شما وارد می شوم ...
آقا جان چه خوش وعده دادی و چه زیبا تحقق یافت ...
امروز خادمان حریمت به همراه پرچم متبرک آستان قدس رضوی آمدند به کنار مزار یاد بود محمدم تا قوت قلبی باشد برای من و حلمای بابا که بدانیم اگر عزیز دلمان رفت در راه اسلام ... عزیز های خدا یعنی ائمه ی اطهار هوادارمان هستند ... و چه زیباست پشتوانه ات اهل بیت علیه السلام باشد ...
چقدر زیباست انگار خدا دارد جبران میکند تنهایی زینب در کربلا را ...
شهید مدافع حرمم به تو افتخار می کنم و مدافع و پرچم دار راهت هستم ...
#هنيئا_لک_شهاده_یا_شهید_الله
#شهید_جبهه_مقاومت_اسلامی
#شهید_جاويدالاثر
#دلنوشته_همسر
#محمد_اینانلو
#حلمای_بابا
#سنگ_یادبود
#ابو_حامد
https://telegram.me/joinchat/CW2b9zzQtAYsAtZ6-0HRjg
🌷 بسم رَبِّ الزینب🌷
سلام و درود خدا بر شهیدان راهِ حق و سلام بر همسر شجاعم،همانی که برای من نمادی از مردانگی و ایستادگی شد تا بتوانم یک عمر زینب وار بایستم و راهش را ادامه دهم.
.....ساعت به وقت خداحافظی.....
شاید روز 19شهریور 94 ساعت 12 و 30 دقیقه ظهر که ساکت را میبستم هیچ گاه فکرش را هم نمیکردم که آخرین ساک و آخرین دیدار دنیایی منو توست.
علاقه زیاد به حضرت زینب(س) و دفاع از حریم اهل بیت(ع) و دلگرمی به امام رضا(ع)و هم چنین شوق و علاقه تو برای رفتن چیزهایی بود که هیچ گاه مرا ترغیب به سخن گفتن نمیکرد.
حتی لحظه ی آخر و بی خداحافظی رفتن تو هم نتوانست مرا در هم بشکند و مانع رفتنت شوم
انگار خدا همه چیز را در منو تو آماده کرده بود.
برقی که آن روز خداحافظی در چشمانت میدیدم غیرقابل بیان است و انگار از برنَگشتنت خبر داشت!
سوریه-حلب-تله عزان، حالا دیگر اسم این 3 مکان تا همیشه در خاطرم خواهد ماند . دست خودم هم نیست اسمشان که آورده شود ناخودآگاه دلهره ای عجیب مرا فرا میگیرد،یاد
آوری حتی اسم این مکان ها برایم تصویر پیکر تکه تکه ات را تداعی میکند!
این روزها که دارند به سالگرد آخرین رفتنت نزدیک میشوند هم نمیتواند این باور را در من بوجود آورد که رفته ای...هنوز هم وقتی عکست را ،نامت را در گوشه گوشه های این شهر میبینم بی اختیار اشکهایم سرازیر میشود هنوز هم نتوانسته ام باور کنم حقیقت آسمانی شدنت را.
قبول کن که هضم کردنش برایم سخت است و ببخش که نبودنت هیچ گاه برایم عادی نخواهد شد. چند روز دیگر سالگرد عروسیمان است و من دوباره تنها خواهم بود و تو از امسال دیگر تا به همیشه در خدمت خانم حضرت زینب(س) هستی.
اما دیگر یاد گرفته ام که چگونه خود را آرام کنم میخواهی بدانی چگونه؟!
به یاد علی اکبرِ حسین(ع) که می افتم تکه تکه بودن بدنت یادم میرود.
به یاد رقیه 3 ساله که می افتم غربت و تنهایی ام از نبود تو یادم میرود.
و به یاد زینب(س) که می افتم فقط همین یک جمله برایم آبی ست روی آتش :
✨ما رایت الا جمیلا✨
اما همسر شجاعم
با همه این دوری ها هیچ گاه هدفت را گم نخواهم کرد تو هم برایم دعا کن که اهدنا صراط المستقیم باشم.
من در این مدت بزرگتر شدم و چیزهایی که تو از قبل به من گوشزد کرده بودی به چشم دیدم و باورم شد که تو بزرگتر از آنی هستی که فکرش را میکردم.
قول و قرارهایمان یادم می ماند و یادت بماند...مشهد....پیاده روی اربعین...شفاعت...هر روز این ها را با خودم تکرار میکنم و به تو یادآوری میکنم.
آخرین دیدارمان را هم یادت بماند و بدان من تا به همیشه در آن روز در آن ساعت و در آن خیابان محو رفتنت خواهم ماند.
زندگی من فدای آن بانویی که در کوچه های اسارت مردانه ایستاد تا راه حسینش را تا ابد زنده نگه دارد.
مظلومیت و غربت حضرت زینب(س)را که به چشم دیدم به مقامت، به راهت و به سرنوشتی که خدا برای زندگیمان رقم زده بود راضی تر شدم و خدا را با دیدن گنبد خانم حضرت زینب(س)هزاران بار شکر کردم.
آری من هم می ایستم با تمام سختی ها اما نخواهم گذاشت که دوباره برادری نگران خواهرش شود(یا حسین مظلوم)
امتداد خون شهدای مدافع حرم تضمین کننده ی ظهور مهدی فاطمه(س) خواهد بود.
آری او خواهد آمد....
🌹اللهم عجل الولیک الفرج🌹
همسر شجاعم شهادتت مبارک ... برای دلتنگی هایم دعا کن...منتظرم بمان...یاعلی
#دلنوشته_همسر_شهید_روح_الله_قربانی
@bisimchi1
سلام و درود خدا بر شهیدان راهِ حق و سلام بر همسر شجاعم،همانی که برای من نمادی از مردانگی و ایستادگی شد تا بتوانم یک عمر زینب وار بایستم و راهش را ادامه دهم.
.....ساعت به وقت خداحافظی.....
شاید روز 19شهریور 94 ساعت 12 و 30 دقیقه ظهر که ساکت را میبستم هیچ گاه فکرش را هم نمیکردم که آخرین ساک و آخرین دیدار دنیایی منو توست.
علاقه زیاد به حضرت زینب(س) و دفاع از حریم اهل بیت(ع) و دلگرمی به امام رضا(ع)و هم چنین شوق و علاقه تو برای رفتن چیزهایی بود که هیچ گاه مرا ترغیب به سخن گفتن نمیکرد.
حتی لحظه ی آخر و بی خداحافظی رفتن تو هم نتوانست مرا در هم بشکند و مانع رفتنت شوم
انگار خدا همه چیز را در منو تو آماده کرده بود.
برقی که آن روز خداحافظی در چشمانت میدیدم غیرقابل بیان است و انگار از برنَگشتنت خبر داشت!
سوریه-حلب-تله عزان، حالا دیگر اسم این 3 مکان تا همیشه در خاطرم خواهد ماند . دست خودم هم نیست اسمشان که آورده شود ناخودآگاه دلهره ای عجیب مرا فرا میگیرد،یاد
آوری حتی اسم این مکان ها برایم تصویر پیکر تکه تکه ات را تداعی میکند!
این روزها که دارند به سالگرد آخرین رفتنت نزدیک میشوند هم نمیتواند این باور را در من بوجود آورد که رفته ای...هنوز هم وقتی عکست را ،نامت را در گوشه گوشه های این شهر میبینم بی اختیار اشکهایم سرازیر میشود هنوز هم نتوانسته ام باور کنم حقیقت آسمانی شدنت را.
قبول کن که هضم کردنش برایم سخت است و ببخش که نبودنت هیچ گاه برایم عادی نخواهد شد. چند روز دیگر سالگرد عروسیمان است و من دوباره تنها خواهم بود و تو از امسال دیگر تا به همیشه در خدمت خانم حضرت زینب(س) هستی.
اما دیگر یاد گرفته ام که چگونه خود را آرام کنم میخواهی بدانی چگونه؟!
به یاد علی اکبرِ حسین(ع) که می افتم تکه تکه بودن بدنت یادم میرود.
به یاد رقیه 3 ساله که می افتم غربت و تنهایی ام از نبود تو یادم میرود.
و به یاد زینب(س) که می افتم فقط همین یک جمله برایم آبی ست روی آتش :
✨ما رایت الا جمیلا✨
اما همسر شجاعم
با همه این دوری ها هیچ گاه هدفت را گم نخواهم کرد تو هم برایم دعا کن که اهدنا صراط المستقیم باشم.
من در این مدت بزرگتر شدم و چیزهایی که تو از قبل به من گوشزد کرده بودی به چشم دیدم و باورم شد که تو بزرگتر از آنی هستی که فکرش را میکردم.
قول و قرارهایمان یادم می ماند و یادت بماند...مشهد....پیاده روی اربعین...شفاعت...هر روز این ها را با خودم تکرار میکنم و به تو یادآوری میکنم.
آخرین دیدارمان را هم یادت بماند و بدان من تا به همیشه در آن روز در آن ساعت و در آن خیابان محو رفتنت خواهم ماند.
زندگی من فدای آن بانویی که در کوچه های اسارت مردانه ایستاد تا راه حسینش را تا ابد زنده نگه دارد.
مظلومیت و غربت حضرت زینب(س)را که به چشم دیدم به مقامت، به راهت و به سرنوشتی که خدا برای زندگیمان رقم زده بود راضی تر شدم و خدا را با دیدن گنبد خانم حضرت زینب(س)هزاران بار شکر کردم.
آری من هم می ایستم با تمام سختی ها اما نخواهم گذاشت که دوباره برادری نگران خواهرش شود(یا حسین مظلوم)
امتداد خون شهدای مدافع حرم تضمین کننده ی ظهور مهدی فاطمه(س) خواهد بود.
آری او خواهد آمد....
🌹اللهم عجل الولیک الفرج🌹
همسر شجاعم شهادتت مبارک ... برای دلتنگی هایم دعا کن...منتظرم بمان...یاعلی
#دلنوشته_همسر_شهید_روح_الله_قربانی
@bisimchi1
﷽
#دلنوشته_همسر_شهید_سرلک
عرفه ی سال پیش #سوریه بود.
.
زنگ زد گفت: قسمت شد امسال عرفه کنار حرم حضرت زینب کبری(س) باشم. ان شاالله برگشتم باهم میریم پیاده روی اربعین...
.
امسال نشد باهم به #کربلا بریم. اما به واسطه تو من رو دعوت کردند کربلا.
.
ممنون همسر مهربانم که پیش امام حسین(ع) رو سفیدم کردی...
.
حسرت کربلای دوتایی به دلم موند اما از اینکه محضر امام حسین(ع) هستی خوشحالم.
.
برایم دعا کن ، امسال بدون حضور زمینی ات باید عرفه بخوانم.
@bisimchi1
#دلنوشته_همسر_شهید_سرلک
عرفه ی سال پیش #سوریه بود.
.
زنگ زد گفت: قسمت شد امسال عرفه کنار حرم حضرت زینب کبری(س) باشم. ان شاالله برگشتم باهم میریم پیاده روی اربعین...
.
امسال نشد باهم به #کربلا بریم. اما به واسطه تو من رو دعوت کردند کربلا.
.
ممنون همسر مهربانم که پیش امام حسین(ع) رو سفیدم کردی...
.
حسرت کربلای دوتایی به دلم موند اما از اینکه محضر امام حسین(ع) هستی خوشحالم.
.
برایم دعا کن ، امسال بدون حضور زمینی ات باید عرفه بخوانم.
@bisimchi1
#دلنوشته_همسر
السلام علیک یا شیب الخضيب
السلام علیک یا مرمل باالدماع
وای از عاشورا
وای از التهاب و بی قراری عصر عاشورا...
وای که هرگز از یاد نمیرود و عادی نمیشود عاشورای حسین (ع)...
وای از این غم که با رفتنت تمام وقت عاشوراست در دلم....
دلم هر لحظه برای روی چون ماهت تنگ می شود و تنها نام حسین است که آرامم میکند...
امسال محرم هم برای تو متفاوت بود هم برای من ...
برای تو که #امسال کنار اربابت و کنار علی اکبر حسین بودی و من که
امسال فهمیدم روضه #رقیه را، فهمیدم روضه #رباب را ، فهمیدم روضه #علی_اکبر را ، امان از دل #زینب ...
چه کشیدی خانوم،شاید امسال محرم توانستم گوشه کوچکی از #مصیبت های خانم زینب را درک کنم...
#خداروشکر که لایق بودم برای درک مصیبت اهل بیت ...
دلتنگی و نبودنت روز به روز بیشتر میشود
خاطراتمان در شب های #محرم ، در هیئت،در روضه ارباب ...
و تو هم چنان دور ، دور ، دورتری...
حداقل این محرم #بیا و نمان
من بی تو نمیتوانم غروب های تلخ را شیرین کنم
این محرم بیا...
بیا و مرهمي باش بر دل شکسته ام، روزهای سختی را گذرانده ام اما هیچ کدام به اندازه محرم ارباب قلبم را به درد نیاورد...
به دل
به دست ،
به جان !
مَحرَمم بودی.
و رفتنت ؛
به الم
به مرثیه
به زنجیر
مُحَرّمم شد…
امید آمدنی هست ؛
به نذر
به نذر
به نذر..
قرارمان به
برگشتنت بود...
به دوباره دیدنت...
اما
نمیدانم در این ده ماه کجا
آرام گرفته ای...
بی آن که بدانی من هنوز چشم به راهم برای آمدنت...
در تمام لحظه ها یادت کردم،کنار اربابت یادی از ما چشم انتظاران کن ای سرباز زينب...
#شهید_جبهه_مقاومت_اسلامی
#شهید_جاویدالاثر_محمد_اینانلو
#سرباز_زینب
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
#همسران_بهشتی
@bisimchi1
السلام علیک یا شیب الخضيب
السلام علیک یا مرمل باالدماع
وای از عاشورا
وای از التهاب و بی قراری عصر عاشورا...
وای که هرگز از یاد نمیرود و عادی نمیشود عاشورای حسین (ع)...
وای از این غم که با رفتنت تمام وقت عاشوراست در دلم....
دلم هر لحظه برای روی چون ماهت تنگ می شود و تنها نام حسین است که آرامم میکند...
امسال محرم هم برای تو متفاوت بود هم برای من ...
برای تو که #امسال کنار اربابت و کنار علی اکبر حسین بودی و من که
امسال فهمیدم روضه #رقیه را، فهمیدم روضه #رباب را ، فهمیدم روضه #علی_اکبر را ، امان از دل #زینب ...
چه کشیدی خانوم،شاید امسال محرم توانستم گوشه کوچکی از #مصیبت های خانم زینب را درک کنم...
#خداروشکر که لایق بودم برای درک مصیبت اهل بیت ...
دلتنگی و نبودنت روز به روز بیشتر میشود
خاطراتمان در شب های #محرم ، در هیئت،در روضه ارباب ...
و تو هم چنان دور ، دور ، دورتری...
حداقل این محرم #بیا و نمان
من بی تو نمیتوانم غروب های تلخ را شیرین کنم
این محرم بیا...
بیا و مرهمي باش بر دل شکسته ام، روزهای سختی را گذرانده ام اما هیچ کدام به اندازه محرم ارباب قلبم را به درد نیاورد...
به دل
به دست ،
به جان !
مَحرَمم بودی.
و رفتنت ؛
به الم
به مرثیه
به زنجیر
مُحَرّمم شد…
امید آمدنی هست ؛
به نذر
به نذر
به نذر..
قرارمان به
برگشتنت بود...
به دوباره دیدنت...
اما
نمیدانم در این ده ماه کجا
آرام گرفته ای...
بی آن که بدانی من هنوز چشم به راهم برای آمدنت...
در تمام لحظه ها یادت کردم،کنار اربابت یادی از ما چشم انتظاران کن ای سرباز زينب...
#شهید_جبهه_مقاومت_اسلامی
#شهید_جاویدالاثر_محمد_اینانلو
#سرباز_زینب
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
#همسران_بهشتی
@bisimchi1
Forwarded from اتچ بات
#دلنوشته_همسر_شهید_از_سوریه
بعد از شهادت هربار وارد فرودگاه دمشق میشوم قلبم پاره میشود.خیلی ها آمده اند دنبال همسرانشان برای دیدار.....اما من تنها با یک چمدان اشک میریزم؛ تمام مسیر تاریک فرودگاه تا اسکان را اشک میریزم. بویت را فقط در سوریه احساس می کنم.قلبم هیچ وقت دروغ نمیگوید.تو اینجایی مطمئنم.انگار روحت خیال بازگشت ندارد.کفتر جلد حرم بی بی شده ای من فقط در اینجا میتوانم نفس بکشم.هوای اینجا با همه جا فرق دارد.عطر شهدا همه جا هست.حق داشتی که دلت نمیخواست بیایی....من هم پاگیر اینجا شده ام. به سمت دربهای حرم نگاه میکنم منتظرم بیایی دنبالم. بیایی و بگویی ماموریت تمام شد برویم....ولی من که میدانم تا #قدس آزاد نشود حتی روحت به خانه نمی آیی.عجب ماموریتی است...بازگشت برای من سخت است نفسم به اینجا بند شده است.جز #بی_بی کسی ما را درک نمیکند. در سوریه همه دار و ندار و زندگی من جا مانده است.تو رفتی پیش ثارالله و من فقط پشت سرت آب ریختم و دعا کردم.این روزها که حرم هستم، شهیدی به شما ملحق شده است.شهیدی که شهادتش #قلبمان را پاره کرد.اسارتش و کبودی پهلویش و حلقوم بریده اش کشت... ما را این شهادت.سوریه آسمانش غم دارد خاک آلود و قرمز است. انگار که دل آسمان هم در حال انفجار است.سوریه خاکش هم سرخ است حکمتش چیست !!!
زمین هم مثل خون خاکش سرخ است.از طرف همه ما خاکیان زمین به آن عرش نشین آسمانی سلام برسان.خوشا بر حال شما.... شهادت بر همه شما گوارا......
سوریه خاک عجیبی دارد....جاذبه اش انسان را میکشدددد.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهید_محسن_حججی
@bisimchi1
بعد از شهادت هربار وارد فرودگاه دمشق میشوم قلبم پاره میشود.خیلی ها آمده اند دنبال همسرانشان برای دیدار.....اما من تنها با یک چمدان اشک میریزم؛ تمام مسیر تاریک فرودگاه تا اسکان را اشک میریزم. بویت را فقط در سوریه احساس می کنم.قلبم هیچ وقت دروغ نمیگوید.تو اینجایی مطمئنم.انگار روحت خیال بازگشت ندارد.کفتر جلد حرم بی بی شده ای من فقط در اینجا میتوانم نفس بکشم.هوای اینجا با همه جا فرق دارد.عطر شهدا همه جا هست.حق داشتی که دلت نمیخواست بیایی....من هم پاگیر اینجا شده ام. به سمت دربهای حرم نگاه میکنم منتظرم بیایی دنبالم. بیایی و بگویی ماموریت تمام شد برویم....ولی من که میدانم تا #قدس آزاد نشود حتی روحت به خانه نمی آیی.عجب ماموریتی است...بازگشت برای من سخت است نفسم به اینجا بند شده است.جز #بی_بی کسی ما را درک نمیکند. در سوریه همه دار و ندار و زندگی من جا مانده است.تو رفتی پیش ثارالله و من فقط پشت سرت آب ریختم و دعا کردم.این روزها که حرم هستم، شهیدی به شما ملحق شده است.شهیدی که شهادتش #قلبمان را پاره کرد.اسارتش و کبودی پهلویش و حلقوم بریده اش کشت... ما را این شهادت.سوریه آسمانش غم دارد خاک آلود و قرمز است. انگار که دل آسمان هم در حال انفجار است.سوریه خاکش هم سرخ است حکمتش چیست !!!
زمین هم مثل خون خاکش سرخ است.از طرف همه ما خاکیان زمین به آن عرش نشین آسمانی سلام برسان.خوشا بر حال شما.... شهادت بر همه شما گوارا......
سوریه خاک عجیبی دارد....جاذبه اش انسان را میکشدددد.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهید_محسن_حججی
@bisimchi1
Telegram
attach 📎
Forwarded from عکس نگار
#دلنوشته
همسر #شهیدمصطفی_کمیل_صفری_تبار
به مناسبت ششمین سالگرد شهادت شهیدش
#در_آن_لحظه_آخر_من_برایت_دست_تکان_ندادم_بلکه_دل_تکان_خورد
سلام همسرمهربانم ,کمیل جانم
شش سال از پرواز آسمانی تو و همرزمان شهیدت گذشته است و چقدر سخت گذشت...
یادم نمیرود شب آخری که از پیشم برای همیشه رفتی
یادم نمیرود لبخندت را و در عین حال چشم های پر از غمت را
چقدر جدایی برای هر دوی ما سخت بود...
زمزمه حرف هایت هنوز در گوشم میپیچد که میگفتی در نبود من صبور باش
در آن لحظه آخر من برایت دست تکان ندادم بلکه دل تکان خورد...!
تو با رفتنت قلب مرا هم با خود بردی
لحظه ای که از چشم های اشک آلودم دورتر و دورتر میشدی...
حالا میفهمم چرا در دل گفتم تا میتوانی نگاهش کن شاید دیگر فرصتی نباشد
و حال چقدر دلم برایت تنگ است...
تنگ شوخی هایت , خنده هایت , خاطراتت...
هیچوقت چهره ی بشاش و خستگی ناپذیرت را از یاد نمیبرم
بغض راه گلویم را بسته...
خودت که میدانی این بغض این اشک و این دل بهانه تو را دارد...!
نمیدانم الان کجایی...
پیش اباعبدالله هستی یا پیش مادرت زهرا...نمیدانم....
راستی دوستدارانت التماس دعا دارند
میدانم که بامعرفت هستی و سفارششان را میکنی...
همیشه و همیشه در قلب من جای داری
کمیل جانم خیلی دلتنگتم خودت چاره ای کن...
ارسالی همسر شهید
#سالروزشهادت
@bisimchi1
همسر #شهیدمصطفی_کمیل_صفری_تبار
به مناسبت ششمین سالگرد شهادت شهیدش
#در_آن_لحظه_آخر_من_برایت_دست_تکان_ندادم_بلکه_دل_تکان_خورد
سلام همسرمهربانم ,کمیل جانم
شش سال از پرواز آسمانی تو و همرزمان شهیدت گذشته است و چقدر سخت گذشت...
یادم نمیرود شب آخری که از پیشم برای همیشه رفتی
یادم نمیرود لبخندت را و در عین حال چشم های پر از غمت را
چقدر جدایی برای هر دوی ما سخت بود...
زمزمه حرف هایت هنوز در گوشم میپیچد که میگفتی در نبود من صبور باش
در آن لحظه آخر من برایت دست تکان ندادم بلکه دل تکان خورد...!
تو با رفتنت قلب مرا هم با خود بردی
لحظه ای که از چشم های اشک آلودم دورتر و دورتر میشدی...
حالا میفهمم چرا در دل گفتم تا میتوانی نگاهش کن شاید دیگر فرصتی نباشد
و حال چقدر دلم برایت تنگ است...
تنگ شوخی هایت , خنده هایت , خاطراتت...
هیچوقت چهره ی بشاش و خستگی ناپذیرت را از یاد نمیبرم
بغض راه گلویم را بسته...
خودت که میدانی این بغض این اشک و این دل بهانه تو را دارد...!
نمیدانم الان کجایی...
پیش اباعبدالله هستی یا پیش مادرت زهرا...نمیدانم....
راستی دوستدارانت التماس دعا دارند
میدانم که بامعرفت هستی و سفارششان را میکنی...
همیشه و همیشه در قلب من جای داری
کمیل جانم خیلی دلتنگتم خودت چاره ای کن...
ارسالی همسر شهید
#سالروزشهادت
@bisimchi1