▫️ درنگی بر ضرورت واژگونی
▫️ ازدواج و خانواده
نوشتهی: آرش سیفی
3 ژوئن 2020
🔸 از متن: «اجازه دهید در زمینهی این مقدمات، این پرسش بنیادین اما قدیمی را تکرار کنم: چگونه میتوانیم تمام امکانات خود را در دست گیریم و آنچه «ممکن» است را محقق کنیم؟ شاید وقت آن رسیده که پیش از هر مفهومپردازی رادیکالی، گوشهایمان را از نصایح ملالآور محافظهکارها خلاص کنیم، و سنت درازمدت دفاع از قداست نهادها و مفاهیم اجتماعیِ برساخته همچون #خانواده ، #دولت و #مذهب را به چالش بکشانیم؛ این مهم، نه راه حلی جامع و نهایی، که راهگشای آینده و مجرای پاسخهای احتمالی به اهم مسائل پیشرویمان خواهد بود. دیگر اینکه، هرچند قداستِ برخی از ساختارها و نهادها – بیشوکم و گهگاه – مورد اصابت ترکشهای نقد مصلحان و نواندیشان قرار گرفتهاند، اما به قداست «خانواده» کمتر لطمهای وارد آمده. این واقعیت که شوربختانه در مورد خانواده، کمتر تلاش جدی و پیگیرانهای برای نقد و واژگونی آن وجود داشته، علامت مرضیست که محافظهکاری کوشش میکند آن را «طبیعی» جلوه بدهد.
🔸 خانواده شالودهی ستم بر آنهاست که جنسیت یا گرایش جنسیشان با هنجار دگرجنسخواهیِ موجود در خانواده انطباق ندارد. بنیانِ خانواده، یا آنگونه که محافظهکارها به ما میگویند، پایههای این دژ مستحکم «تمدن و ثبات اجتماعی»، از ستم بر بدنهای نامشروع، غیرواقعی و نامفهوم ساخته شده است. بدنهایی که نتوانستهاند رابطهای ذاتی و پیوسته میان #جنس (sex)، #جنسیت (gender) و #تمایلجنسی (sexuality) برقرار کنند. ماتریکس فرهنگیای که «خانواده» را در مرکز خود قرار میدهد، نیازمند آن است که انواعی از «هویتها» نتوانند موجودیت یابند چرا که هویت جنسیشان قابل فهم نمیگردد؛ همان هویتهایی که در آن جنسیت از جنس پیروی نمیکند و کنشهای میل از جنس و جنسیت، هر دو. این پیروی، امری سیاسیست که به نهادینهشدن توسط قوانین فرهنگی و تنظیم تمایل جنسی در ساحت اجتماعی نیازمند است. همنوا با باتلر، بر این باورم که وظیفهی ما، افشای محدودیتهای «ماتریکس فهمپذیری» و ایجاد ماتریکسهایی واژگونکننده متشکل از بینظمی و آشفتگی جنسیتی است.
🔸 گرفتاریهای ما فقط به کشورهای پیرامونی، همچون ایران، و بهطور کلی به «جنوبِ جهانی» خلاصه نمیشود. حتی در پیشرفتهترین جوامع، احساس مسئولیت نسبت به خانه و فرزندان همچنان بهشدت متوجهِ #زنان است. تبعات این امر در عرصهی عمومی وقتی قابل فهمتر میشود که بدانیم بیشتر شغلها و مسئولیتهای مراقبتی در بیشتر کشورها بهطور قابل مشاهدهای به زنان سپرده میشود. ما با یک رابطهی علت و معلولی دوطرفه روبرو هستیم: از یک سو، شیوهی فهمِ ارتباطگیری جامعهپسند و ازدواج، و خودِ وجود عرصهی خانواده و تعریف آن، حاصل تصمیمات عرصهی عمومی است که به شکلی رسمی یا غیررسمی در مجالس قانونگذاری، دستگاه بوروکراسی دولتی، با همدستیِ دادگاهها، ادارهها و رسانهها گرفته شده است. از سوی دیگر، کنشها و نگرشهای خانوادگی، بر روابط قدرت در عرصهی عمومی کارگر هستند. فراموش نکنیم که شخصیت آنها که عرصهی سیاست مستقر را تشکیل میدهند، از رأی دهندگان تا قانونگذاران، در محیط خانه و روابط خویشاوندی، شکل میگیرد.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1tm
🖋@naghd_com
@bidarzani
▫️ ازدواج و خانواده
نوشتهی: آرش سیفی
3 ژوئن 2020
🔸 از متن: «اجازه دهید در زمینهی این مقدمات، این پرسش بنیادین اما قدیمی را تکرار کنم: چگونه میتوانیم تمام امکانات خود را در دست گیریم و آنچه «ممکن» است را محقق کنیم؟ شاید وقت آن رسیده که پیش از هر مفهومپردازی رادیکالی، گوشهایمان را از نصایح ملالآور محافظهکارها خلاص کنیم، و سنت درازمدت دفاع از قداست نهادها و مفاهیم اجتماعیِ برساخته همچون #خانواده ، #دولت و #مذهب را به چالش بکشانیم؛ این مهم، نه راه حلی جامع و نهایی، که راهگشای آینده و مجرای پاسخهای احتمالی به اهم مسائل پیشرویمان خواهد بود. دیگر اینکه، هرچند قداستِ برخی از ساختارها و نهادها – بیشوکم و گهگاه – مورد اصابت ترکشهای نقد مصلحان و نواندیشان قرار گرفتهاند، اما به قداست «خانواده» کمتر لطمهای وارد آمده. این واقعیت که شوربختانه در مورد خانواده، کمتر تلاش جدی و پیگیرانهای برای نقد و واژگونی آن وجود داشته، علامت مرضیست که محافظهکاری کوشش میکند آن را «طبیعی» جلوه بدهد.
🔸 خانواده شالودهی ستم بر آنهاست که جنسیت یا گرایش جنسیشان با هنجار دگرجنسخواهیِ موجود در خانواده انطباق ندارد. بنیانِ خانواده، یا آنگونه که محافظهکارها به ما میگویند، پایههای این دژ مستحکم «تمدن و ثبات اجتماعی»، از ستم بر بدنهای نامشروع، غیرواقعی و نامفهوم ساخته شده است. بدنهایی که نتوانستهاند رابطهای ذاتی و پیوسته میان #جنس (sex)، #جنسیت (gender) و #تمایلجنسی (sexuality) برقرار کنند. ماتریکس فرهنگیای که «خانواده» را در مرکز خود قرار میدهد، نیازمند آن است که انواعی از «هویتها» نتوانند موجودیت یابند چرا که هویت جنسیشان قابل فهم نمیگردد؛ همان هویتهایی که در آن جنسیت از جنس پیروی نمیکند و کنشهای میل از جنس و جنسیت، هر دو. این پیروی، امری سیاسیست که به نهادینهشدن توسط قوانین فرهنگی و تنظیم تمایل جنسی در ساحت اجتماعی نیازمند است. همنوا با باتلر، بر این باورم که وظیفهی ما، افشای محدودیتهای «ماتریکس فهمپذیری» و ایجاد ماتریکسهایی واژگونکننده متشکل از بینظمی و آشفتگی جنسیتی است.
🔸 گرفتاریهای ما فقط به کشورهای پیرامونی، همچون ایران، و بهطور کلی به «جنوبِ جهانی» خلاصه نمیشود. حتی در پیشرفتهترین جوامع، احساس مسئولیت نسبت به خانه و فرزندان همچنان بهشدت متوجهِ #زنان است. تبعات این امر در عرصهی عمومی وقتی قابل فهمتر میشود که بدانیم بیشتر شغلها و مسئولیتهای مراقبتی در بیشتر کشورها بهطور قابل مشاهدهای به زنان سپرده میشود. ما با یک رابطهی علت و معلولی دوطرفه روبرو هستیم: از یک سو، شیوهی فهمِ ارتباطگیری جامعهپسند و ازدواج، و خودِ وجود عرصهی خانواده و تعریف آن، حاصل تصمیمات عرصهی عمومی است که به شکلی رسمی یا غیررسمی در مجالس قانونگذاری، دستگاه بوروکراسی دولتی، با همدستیِ دادگاهها، ادارهها و رسانهها گرفته شده است. از سوی دیگر، کنشها و نگرشهای خانوادگی، بر روابط قدرت در عرصهی عمومی کارگر هستند. فراموش نکنیم که شخصیت آنها که عرصهی سیاست مستقر را تشکیل میدهند، از رأی دهندگان تا قانونگذاران، در محیط خانه و روابط خویشاوندی، شکل میگیرد.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1tm
🖋@naghd_com
@bidarzani
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
درنگی بر ضرورت واژگونی
ازدواج و خانواده نوشتهی: آرش سیفی اجازه دهید در زمینهی این مقدمات، این پرسش بنیادین اما قدیمی را تکرار کنم: چگونه میتوانیم تمام امکانات خود را در دست گیریم و آنچه «ممکن» است را محقق کنیم؟ شاید …