خط نستعلیق، مبهوت کش و قوس تنت
قوطی عطاری است هر دکمه از پیراهنت
هفت شهر عشق را عطار میگردد چرا؟
وقتی از قونیه تا بلخ است چاک دامنت
آمدی جانم به قربانت کمی دیر آمدی
مولوی را منزوی کردی تو بعد رفتنت
دور کن از صحنه جرم آن لب قتاله را
تا خدا ناکرده قتل من نیفتد گردنت
در جواب دوستت دارم خدا لعنت کند
هر که یادت داده این ممنون و مرسی گفتنت...
#هادی_باباقصابها
قوطی عطاری است هر دکمه از پیراهنت
هفت شهر عشق را عطار میگردد چرا؟
وقتی از قونیه تا بلخ است چاک دامنت
آمدی جانم به قربانت کمی دیر آمدی
مولوی را منزوی کردی تو بعد رفتنت
دور کن از صحنه جرم آن لب قتاله را
تا خدا ناکرده قتل من نیفتد گردنت
در جواب دوستت دارم خدا لعنت کند
هر که یادت داده این ممنون و مرسی گفتنت...
#هادی_باباقصابها
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن!
گاه می لغزد زبانم، بشنو و باور مکن!
گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟
گفتم آری می توانم... بشنو و باور مکن!
سجاد سامانى
گاه می لغزد زبانم، بشنو و باور مکن!
گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟
گفتم آری می توانم... بشنو و باور مکن!
سجاد سامانى
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گاه میلغزد دلم، سمت همان یاری که نیست
آه حسرت بر لبانم، بر همان یاری که نیست
ناز و عشوه می برد، هر دم به پیش چشم ما
دلخوش از خوابی که دیدم، از همان یاری که نیست
هاشمی
آه حسرت بر لبانم، بر همان یاری که نیست
ناز و عشوه می برد، هر دم به پیش چشم ما
دلخوش از خوابی که دیدم، از همان یاری که نیست
هاشمی
برای آنچه که
دوستش داری،
از جان باید بگذری،
بعد میماند زندگی
و آنچه که
دوستش داشتی...!
شمس لنگرودی
دوستش داری،
از جان باید بگذری،
بعد میماند زندگی
و آنچه که
دوستش داشتی...!
شمس لنگرودی
به هر تارِ
جانم صد آواز هست
دریغا ؛ که دستی به مضراب نیست ...
#شاملو
#دوم_مرداد_سالروز_آسمانی_شدن
#شاملو_بزرگ_گرامیباد
جانم صد آواز هست
دریغا ؛ که دستی به مضراب نیست ...
#شاملو
#دوم_مرداد_سالروز_آسمانی_شدن
#شاملو_بزرگ_گرامیباد
حق را بطلب مسجد و میخانه کدام است؟
از باده بگو، شیشه و پیمانه کدام است؟
محراب دل آن جلوهی آغوش فریب است
نشناختهام کعبه و بتخانه کدام است؟
بند از مژه برداشت خیال رخ ساقی
ای ابر ببین، گریهی مستانه کدام است؟
از صحبت صوفیمنشان سوخت دماغم
ای بادهپرستان، ره میخانه کدام است؟
سرتاسر این دشت، پر از جلوهی لیلیست
امّا نتوان گفت که جانانه کدام است؟
با هر سر خاری کششی هست، ندانم
کآشوبفزای دل دیوانه کدام است؟
در بزم، حریفان همگی واقف رازند
از یار ندانیم که بیگانه کدام است؟
آن جلوه برد ره به سوای دل ما
با برق مگویید سیهخانه کدام است؟
چون شمع #حزین، از مژهات دود برآید
بنمایم اگر گرمی افسانه کدام است؟
#حزین_لاهیجی
از باده بگو، شیشه و پیمانه کدام است؟
محراب دل آن جلوهی آغوش فریب است
نشناختهام کعبه و بتخانه کدام است؟
بند از مژه برداشت خیال رخ ساقی
ای ابر ببین، گریهی مستانه کدام است؟
از صحبت صوفیمنشان سوخت دماغم
ای بادهپرستان، ره میخانه کدام است؟
سرتاسر این دشت، پر از جلوهی لیلیست
امّا نتوان گفت که جانانه کدام است؟
با هر سر خاری کششی هست، ندانم
کآشوبفزای دل دیوانه کدام است؟
در بزم، حریفان همگی واقف رازند
از یار ندانیم که بیگانه کدام است؟
آن جلوه برد ره به سوای دل ما
با برق مگویید سیهخانه کدام است؟
چون شمع #حزین، از مژهات دود برآید
بنمایم اگر گرمی افسانه کدام است؟
#حزین_لاهیجی
توصیهی حضرت خیام:
از دی (دیروز) که گذشت
هیچ از او یاد مکن
فردا که نیامده است
فریاد مکن
بر نامده و گذشته
بنیاد مکن
حالی خوش باش و
عمر بر باد مکن...
از دی (دیروز) که گذشت
هیچ از او یاد مکن
فردا که نیامده است
فریاد مکن
بر نامده و گذشته
بنیاد مکن
حالی خوش باش و
عمر بر باد مکن...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نجوای دل دیوانه بودم ، شعر آغاز شد
به دنبال همان فرزانه بودم، عشق اعجاز شد
غزل گفتم زِ رعنایی از آن گیسو کمند، هربار
درون بستر آغوش بودم ، مهر احراز شد
هاشمی
به دنبال همان فرزانه بودم، عشق اعجاز شد
غزل گفتم زِ رعنایی از آن گیسو کمند، هربار
درون بستر آغوش بودم ، مهر احراز شد
هاشمی
دم ز مهر تو زنم، تا ز حیاتم باقی است
وصف حسن تو کنم، تا که زبان است مرا
من نه آنم که بخود، از تو بگردانم روی
میکشم جور تو تا، تاب و توان است مرا
گرچه از چشم نهانی تو، خیال رخ تو
روز و شب، مونس و پیدا و نهان است مرا
سلمان ساوجی
وصف حسن تو کنم، تا که زبان است مرا
من نه آنم که بخود، از تو بگردانم روی
میکشم جور تو تا، تاب و توان است مرا
گرچه از چشم نهانی تو، خیال رخ تو
روز و شب، مونس و پیدا و نهان است مرا
سلمان ساوجی
شوق درون به سوی دری میکشد مرا
من خود نمیروم دگری میکشد مرا
یاران مدد که جذبهی عشق قویکمند
دیگر به جای پرخطری میکشد مرا
از بار غم چو یکشبه ماهی به زیر کوه
شکل هلال مو کمری میکشد مرا
صد میل آتشین به گناه نگاه گرم
در دیدهٔ تیز بین نظری میکشد مرا
من مست آن قدر که توان پای میکشم
امداد دوست هم قدری میکشد مرا
دست از رکاب من بگسل محتشم که باز
دولت عنان کشان بدری میکشد مرا
#محتشم_کاشانی
من خود نمیروم دگری میکشد مرا
یاران مدد که جذبهی عشق قویکمند
دیگر به جای پرخطری میکشد مرا
از بار غم چو یکشبه ماهی به زیر کوه
شکل هلال مو کمری میکشد مرا
صد میل آتشین به گناه نگاه گرم
در دیدهٔ تیز بین نظری میکشد مرا
من مست آن قدر که توان پای میکشم
امداد دوست هم قدری میکشد مرا
دست از رکاب من بگسل محتشم که باز
دولت عنان کشان بدری میکشد مرا
#محتشم_کاشانی
Habs Al
Telegram: @Pen_Musix
آهنگ حبس با صدای شادمهر عقیلی #عاشقانه #هوش_مصنوعی
دیگران را ببخش،
حتی وقتی متاسف نیستند.
بگذار حق با آنان باشد،
اگر این چیزیست که به آن نیازمندند
اشو
دیگران را ببخش،
حتی وقتی متاسف نیستند.
بگذار حق با آنان باشد،
اگر این چیزیست که به آن نیازمندند
اشو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎙چاوشی
پیش تو بسی از همهکس خوارترم من
زان روی که از جمله گرفتارترم من
روزی که نماند دگری بر سر کویت
دانی که ز اغیار وفادار ترم من...
#وحشی_بافقی
پیش تو بسی از همهکس خوارترم من
زان روی که از جمله گرفتارترم من
روزی که نماند دگری بر سر کویت
دانی که ز اغیار وفادار ترم من...
#وحشی_بافقی
تنت بلورِ برهنه ،
صدایت مرمرِ عریان
من خواهش عطش، تو عطرِ آب وُ ترانه
ای گلدسته یِ نجابت، عشوه یِ سَحَر
بیمِ سنگ وُ شیشه است در گذرگاهِ زمان،
بیا به کنجِ حوصله، جایِ دنجِ بی گفتگو
تا تن سِپاریم در پرسه هایِ نگاه
بی حیرت وُ هراس وُ همهمه،
بیا تا الفبایی بسازم تهی از دشنام
واژه هایی از اعجازِ لبانت بیآفرینم
که تنها آشنایِ آزادی وُامید وُعشق باشند،
پُر شتاب بیا
که آذین وُ آه وُ اسپند وُ آتش
در دودِ غلیظِ رویا گم شده اند
#عارف_اخوان
صدایت مرمرِ عریان
من خواهش عطش، تو عطرِ آب وُ ترانه
ای گلدسته یِ نجابت، عشوه یِ سَحَر
بیمِ سنگ وُ شیشه است در گذرگاهِ زمان،
بیا به کنجِ حوصله، جایِ دنجِ بی گفتگو
تا تن سِپاریم در پرسه هایِ نگاه
بی حیرت وُ هراس وُ همهمه،
بیا تا الفبایی بسازم تهی از دشنام
واژه هایی از اعجازِ لبانت بیآفرینم
که تنها آشنایِ آزادی وُامید وُعشق باشند،
پُر شتاب بیا
که آذین وُ آه وُ اسپند وُ آتش
در دودِ غلیظِ رویا گم شده اند
#عارف_اخوان