کانال بابل شهر بهار نارنج
30.4K subscribers
178K photos
39.9K videos
427 files
28.5K links
تازه‌ترین خبرهای بابل، از سواحل دریای کاسپین تا ارتفاعات البرز
کد شامد:
۱-۳-۶۱-۱۳۷۲-۱-۱
ارسال عکس، خبر و ارتباط با ادمین:
@ShahreBaharNarenj

تبلیغات:
@BabolAds

اینستاگرام:
instagram.com/babolshahrebaharnarenj
https://eitaa.com/babolshahrebaharnarenj
Download Telegram
💠💠💠 سخت‌گیری و تعصب، تا کجا؟!


◀️ به عنوان یک آملی وقتی مطلبِ آن دیگر آملی را خواندم، از شرم سر به زیر انداختم و بسیار تأسف خوردم

◀️ به خاطر تعصبات نخ‌نمای همشهری‌ام از شهروندان فهیم و فرهیخته بابلی پوزش می‌طلبم

◀️ مازندران در شرایطِ بسیار بدی از چنددلی و واگرایی قرار دارد و سرزمین تاریخی‌اش دارد به تاراج سودجویان و زمین‌خوارانِ غریبه می‌رود و همه در خواب فرو رفته‌اند

◀️ به جای تخم تفرقه و نفاق، نهال دوستی بکاریم



* #داوود_کیاقاسمی

صفحه (2)

شهردار محترم بابل اثبات شیء کرد، نه نفی ماعَدا؛ به آمل و ساری و سابقه تاریخی‌شان جسارتی نکرد. نگفت که بابل از آن‌ها مهم‌تر است و سابقه‌دارتر. فقط گفت که این شهر چنین سابقه‌ای دارد. بیچاره خودش هم گفت #بارفروش_ده؛ یعنی، پیش از آن که در دوره‌ی #صفویه، بارفروشِ بخت برگشته شهر شود، ده بود؛ دهی که در گذشته‌های دور نامش #مه_میترا بود و #اعراب #مامطیرش کردند و از زمان رضاشاه هم بابل شد. پس ایشان فقط پیشینه‌ی تاریخی این شهر را از ابتدا مورد به مورد نقل کردند. این موضوع کجایش ایراد دارد؟ اصلن حتا اگر به غلط فرض کنیم که هیچ نامی از مامطیر در اسناد تاریخی نیامده، تصور وجود تمدن انسانی در این منطقه هرگز دور از واقعیت نیست. سراسر مازندران، نه فقط بابل، سابقه تمدن چندهزار ساله دارد. تک تک روستاهای #دشت_سر و #دابو ی آمل را، که وصل به شهرستان بابل است، قدم به قدم اگر واکاوی کنید، آثار باستانی زیادی پیدا می‌شود. بابل، کنار یک رود بزرگ بوده و با توجه به این که جمعیت‌های انسانیِ قدیم در کنار رودها مستقر می‌شدند، می‌توان به سادگی تصور کرد که در کنار #رود_بابل نیز حتمن تمدنی، هرچند کوچک، وجود داشت. حالا اسم آن مهم نیست که چه بوده باشد؛ مِه‌میترا، بارفروش، بابل، #بهار_نارنج یا هر چیز دیگر.

بهار نارنج هم لقبی ست که افزون بیست سال پیش با نگارش کتابی در این زمینه روی این شهر گذاشته شد. البته روشن است که تمام شهرهای مازندران، از #شهسوار تا #بهشهر، سرشار از عطر بهار نارنج است، ولی قرار نیست همه لقب‌شان بهارنارنج شود. اگر خیلی واجب است هر شهری لقبی داشته باشد -که نیست- دیگران بروند لقب دیگری پیدا کنند. آمل #هزار_سنگر لقب دارد و می‌تواند لقب #شهر_آرش را هم برگزیند که می‌گویند از #دماوندکوه در اطراف آمل تیر معروفش را پرتاب کرد؛ یا حتا می‌تواند #شهر_تفسیر_قرآن خوانده شود؛ چرا که اولین مفسر جدی قرآن، #محمد_جریر_طبری، از آمل بوده و هنوز هم شجره‌ی طیبه‌ی تفسیر قرآن در این شهر، برگ و بار انبوه دارد و آخرین مفسر بزرگِ در حالِ حیات، #آیت_الله_جوادی، نیز که شیوه‌ی خاصی در تفسیر (تفسیر موضوعی) بنا نهاده، آملی ست. ساری هم می‌تواند لقب #شهر_مازیار یا هر چیز دیگر را که خود صلاح می‌بیند برگزیند، بگذریم.

بنده به عنوان یک آملیِ دوستدار سرتاسر مازندران، از تمام شهروندان فهیم و فرهیخته ی بابلی پوزش می‌طلبم اگر یک تن از همشهریانم بنا به تعصباتِ نخ‌نمای شهری و شاید حتا تجربیاتِ خاصِ شخصی، مستقیم یا غیرمستقیم، به بابل و بابلی‌های عزیز جسارتی روا داشت؛ و بدانند که بی‌تردید این نظر تمام آملی‌ها نیست و مردم فرهیخته‌ی آمل، نظر ستیزه‌جویانه‌ای از این دست نسبت به هیچ مردمی از هیچ شهری ندارند.

بیاییم به جای تخم تفرقه و نفاق، نهال دوستی بکاریم. مازندران در شرایطِ بسیار بدی از چنددلی و واگرایی قرار دارد و سرزمین تاریخی‌اش دارد به تاراج سودجویان و زمین‌خوارانِ غریبه می رود و همه در خواب فرو رفته‌اند. خشتک تنبان ما در رفته و ما بیچاره‌ها به بند تنبان چسبیده‌ایم! بیاییم در سایه‌ی همدلی و همگراییِ جمعی، به دور از تعصباتِ مخرب شهری، فکری به حال این بیمارِ در حالِ احتضار کنیم. بیاییم دست در دست هم، طرحی نو دراندازیم و مازندران عزیز خود را بسازیم.

یا علی مددی


* #استادیار_حقوق #دانشگاه_شمال، #شاعر و #نویسنده


✔️✔️✔️✔️✔️✔️✔️
کانال اطلاع‌رسانی بابل، شهر بهار نارنج»
@BabolShahreBaharNarenj
💠💠💠 موقعیت مازندران در شاهنامه


✍🏻 #داوود_کیاقاسمی


🔺صفحه ۱🔺

به بربط چو بایست برساخت رود
برآورد مازندرانی سرود:
که مازندران شهر ما یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد...

در مورد مازندرانی که ذِکرش بارها در #شاهنامه آمده، اگرچه همگان و خاصه فردوسی‌شناسان و شاهنامه خوانانِ خُرد و کلان همواره بر این باور بوده‌اند که منظور، همین #مازندران کنونی ست، برخی پژوهشگرانِ تازه رسیده چنین نظری ندارند و جالب‌تر آن که تکلیف شان با خودشان هم چندان روشن نیست و روی یک مکانِ جغرافیاییِ واحد اتفاق نظر ندارند؛ گاه آن را نقطه‌ای در #هندوستان و گاه، جایی در #یمن می‌دانند و خود نمی‌دانند در کجای هندوستان یا یمن!

استاد #فریدون_جنیدی، از شاهنامه‌پژوهانِ برجسته و بنیانگذار #بنیاد_نیشابور، بر همان باور نخست است؛ یعنی او مازندرانِ شاهنامه را همین مازندران کنونی می‌داند. دیوهای مازندران را نیز موانعی طبیعی چون کوه و جنگل و کوه و دریا می پندارد که خوان به خوان، سرِ راهِ #رستم قرار می گرفتند و او می بایست بر آنها فائق می‌آمد. به باور ایشان، بزرگترین دیو مازندران، #دیو_سپید، همان #دماوندکوه بود.* چنین نگاهی را دیگر استادان تاریخ و ادبیات پارسی هم دارند، چنانکه #ملک_الشعرا_بهار می گوید:
"ای دیوِ سپید پای در بند!
ای گنبدِ گیتی! ای دماوند!"

واقعیت آن است که اگرچه گاه، بنا به نشانه هایی در شاهنامه، شاید ذهن ما در شناسایی مازندران به سمت جایی دیگر، چون یمن یا هند، هدایت شوند، نشانه های جدی تری هم، چه در متن شاهنامه و چه فراتر از آن متن، هستند که ما را به مازندران کنونی می رسانند:

۱. مازندران نام جدید و برساخته ای نیست. این نام در همان روزگارِ فردوسی نیز به همین مازندرانِ کنونی اطلاق می‌شد، چنانکه #منوچهری_دامغانی، که هم روزگارِ فردوسی بود، در سرآغاز قصیده‌ای می‌گوید:
"برآمد ز کوه ابر مازندران
چو مارِ شِکَنجی و ماز اندر آن"
#دامغان با #ساری، مرکزِ کنونیِ مازندران، کمتر از دو ساعت در مسیر کوهستانی فاصله دارد. فاصله اش با شهر #کیاسرِ ساری هم کمتر از یک ساعت است. تمام روستاهای کوهیِ غرب دامغان و نیز شهر کوهستانی #دیباج، مازندرانی تبار و تبری زبان اند. بنابراین، موقعیت جغرافیایی مازندران در زمان فردوسی به خوبی روشن بود؛ آن سوی دامغان. مگر آن که بگوییم فردوسی می خواست سر به سرِ مردم و تاریخ بگذارد و با وجود این واقعیتِ جغرافیایی، جای دیگری را مازندران بخواند!

۲. نام #تمیشه (جایی حوالی #کردکوی کنونی) و ساری و #آمل هم بارها و بارها به موازات نامِ مازندران در شاهنامه آمده است. اگر مازندرانِ شاهنامه جایی در یمن یا هند است، آمل و ساری و تمیشه ی شاهنامه، جایی در کجایند؟!

۳. برخی از مهمترین داستان های شاهنامه از جمله داستان #ضحاک و #فریدون در اطراف آمل اتفاق می افتند. هنوز در کنار #دماوندکوه جایی به نام #تخت_فریدون هست که مردم محلی بر این باورند فریدونِ گاوسوار در آنجا می‌زیست و همان جا ضحاک بیدادگر را در چاه کرد. هنوز مردم #نوا در #لاریجان در ۲۶ نوروزماه تبری یا ۲٨ تیرماه جلالی به شکرانه‌ی پیروزی فریدون بر ضحاک، جشنِ آتش زدنِ گَوَن می گیرند.

۴. فردوسی جایی در شاهنامه از زبان یک رامشگرِ بربط نواز، سرودِ مازندرانی می‌خواند و از اعتدال هوا و سرسبزی همیشگیِ کوه و دشت مازندران می‌گوید:
"... که در بوستانش همیشه گل است
به کوه اندرون لاله و سنبل است
هوا خوشگوار و زمین پرنگار
نه سرد و نه گرم و همیشه بهار..."
بی گمان چنین جایی هرگز در یمن نبوده و نیست. نیز تا کنون کسی از چنین نامی در هند، نشانی نداده است.

۵. جغرافیای تبرستان دو بخش دارد؛ کوه و دشت، که مردم عادی به این دومی، از گذشته ‌ای بسیار دور، #مازرون (مازندران) می‌گفته‌اند. هنوز هم کوه و مازرون و کوهی و مازرونی اصطلاحی جاافتاده در فرهنگِ تبری زبانان است و حتا به ییلاق-قشلاق می گویند کوه-مازرون. جالب اینجاست که #قارن پسرِ #ونداد_هرمزد، فرمانروای قارنوندِ تبرستان، دو پسر داشت که نام یکی را #کوهیار و نام دیگری را #مازیار نهاد؛ انگار یکی را یاریگرِ کوه می‌خواست و دیگری را یاریگرِ مازرون.** باری، فردوسی پس از سرایشِ شاهنامه با جفاهایی که می‌بیند، به #تبرستان سفر می‌کند تا این اثر سترگ را بر فرمانروای #باوندیِ آن عرضه دارد؛ چراکه بخش‌های مهمی از داستان های شاهنامه با نام مازندران و برخی شهرهای کهن آن گره خورده بود و عرضه‌ی این اثر به فرمانروای تبرستان می توانست خوشایندِ مذاق او بیفتد و در نتیجه، دست فردوسی را بگیرد و به شایستگی ناز و نوازش کند.


🔺 ادامه در صفحه ۲ 🔺
_____________________________________
* در مورد ریشه و معنای مازیار، نظراتِ دیگری هم هست که جای طرح در این مقال نیست.

** جنیدی، فریدون. "پایتخت فریدون". http://goo.gl/cL9wPx


✔️✔️✔️✔️✔️✔️✔️
«کانال اطلاع‌رسانی بابل، شهر بهار نارنج»
@BabolShahreBaharNarenj