با من بخوان📚
180 subscribers
196 photos
1 video
1 file
130 links
🖊معرفی و برش‌هایی از متن کتاب
📚مطالعات شخصی
🎧موسیقی


📓با من در لذت خواندن کتاب‌ همراه شوید

https://t.me/baamanbekhaan

🆔 @baamanbekhaan

ارتباط با ادمین:
👩🏻‍💼 @Azi_Ram
Download Telegram
#نظر_شخصی 📝


#کاروان_امید
#لسلی_اسكرای_وينر
#محمد_ابراهيم_محجوب
#نشر_گمان

اين كتاب در مورد داستان زندگی نوجوانی كانادايی به نام Terry Fox هست كه در ١٩سالگی غدهٔ بدخيمی در زانوش تشخيص داده ميشه و در نهايت منجر به قطع يكی از پاهاش ميشه.
تمام مدتي كه تری تحت درمان بود، متوجه ميشه كه متأسفانه تحقيقات كاملی در زمينهٔ شناخت بيشتر بيماری سرطان صورت نگرفته و جوانان زيادی از بين ميرن.
براي همين تصميم می‌گيره برنامه‌ای به نام «ماراتون اميد» ارائه بده تا بتونه برای تحقيقات بیشتر و جامع‌تر در مورد اين بيماری پول جمع‌آوری كنه.
به همين منظور از شرق تا غرب كانادا ماراتون اميد برگزار می‌کنه و علی‌رغم اينكه دويدن با یک عضو مصنوعی برای او بسيار سخت بوده و با مشكلات زيادی مواجه می‌شه، ولی دست از تلاش بر نمی‌داره و با تمام وجود برای رسيدن به هدفش تلاش می‌كنه.
تری معتقده كه اگه همهٔ ما جرئت كنيم ، می‌تونیم هر رويايی رو به حقيقت تبديل كنيم.
تري طی دو سال موفق می‌شه مبلغ زيادی پول جمع‌آوری كنه و در اختيار دولت كانادا برای کمک به بیماران قرار بده.
متاسفانه در ٢٢سالگی، سرطان این‌بار ريه‌های تری رو نشونه می‌گيره ولی تری باز هم نااميد نمی‌شه و با تمام وجود به راهش ادامه می‌ده.
متأسفانه، برخي روزنامه‌ها سعی در تخريب تری داشتند ولی با حمايت‌های مردم ، تری انگيزهٔ بيشتری پيدا می‌كنه.
قدرت، اراده و اميد و حمايت‌های مردم، عوامل مهم در رسيدن به اهداف او بودند.
مبارزهٔ تری عليه یأس و نااميدی واقعاً قابل ستايش بود.
و امروز از تری به عنوان یک قهرمان ياد می‌شه. در جايی از كتاب می‌خوانیم :

«ما همه افسون سادگی رويای تری شده بودیم، رويای جوانی که از طرفی آنقدر معصوم بود که باور داشت می‌تواند دنیای بهتری بسازد و از طرف دیگر آنقدر عاقل بود که نهضت خودش را آرام آرام پیش ببرد.
ما از تری قهرمان ساختیم زیرا او آنچه را که لازمهٔ قهرمانی است انجام داد: او با حضورش دنیای ما را بهتر کرد. ما تری را قهرمان شمردیم زیرا او از میان مردم عادی برخاسته بود و ما تکه‌ای از وجود خودمان را در او می دیدیم.»

@Baamanbekhaan
#برشی_از_متن_کتاب 📖

بيشتر اوقات همان لحظات شروع است كه سخت است.
پانزده بيست دقيقه اول را بايد صرف گرم‌كردن خودت بكنی.
بعد از آن است كه از آستانهٔ درد می‌گذری.
من خيلی اين كار را كردم. ولی حتی بعد از آن هم درد تاول ها هنوز سر جايش بود و گاه بدتر هم می‌شد اما نه آنقدر بد كه تحمل‌ناپذير باشد.
گاهی اوقات جداً آزارم می‌داد اما اهميت نمی‌دادم.
به‌ياد ندارم دردم آنقدر ادامه داشته باشد كه مرا از حركت باز بدارد.
هيچ وقت نايستادم....


#كاروان_اميد
#لسلی_اسكرای_وينر
#محمد_ابراهيم_محجوب
#نشر_گمان


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_کتاب 📖

من می‌خواهم كاری كنم كه بقيه به‌ حركت در آيند اما وقتی می‌بينم باعث شده‌ام آنها فكر كنند اين كار آسان است ناراحت می‌شوم.
بعضی‌ها نمی‌توانند بفهمند من چه كار دارم می‌كنم.
كار من لِی‌لِی‌ كردن نيست. يورتمه‌رفتن هم نيست.
دويدن است.
يا دست‌كم تا آنجا كه در توان دارم نزديک به دويدن است و سخت‌تر از دويدن با دو پاست.
وقتی مردم كار مرا راه‌پيمايی می‌نامند من ناراحت می‌شوم.
اگر من راه می‌رفتم كه فايده‌ای نداشت .
فرق است ميان صعود به یک تپه و صعود به یک قله.

#كاروان_اميد
#لسلی_اسكرای_وينر
#محمد_ابراهيم_محجوب
#نشر_گمان

@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_کتاب 📖

علي‌القاعده نوع بشر بايد نوع هوشمندی باشد . با وجود اين ما فقط آلودگی درست می‌كنيم.
انگار می‌خواهيم نسل خودمان را از زمين براندازيم.
هيچ‌كس هم در اين مورد هيچ كاری نمی‌كند.
از اين بابت ناراحتم.
انگار همه اميد خود را به اينكه دست به كاری بزنند از دست داده‌اند.
اما من نه.
البته آسان نيست و قرار هم نبوده كه آسان باشد، اما من دارم به یک جاهايی می‌رسم.
چه بسيار كسانی كه وسط راه یک كار خوب نوميد می‌شوند و رها می‌كنند.

#كاروان_اميد
#لسلی_اسكرای_وينر
#محمد_ابراهيم_محجوب
#نشر_گمان

@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_کتاب 📖

مردم دست مرا می‌كشند و امضا می‌خواهند و من از اينكه نمی‌توانم با آنها بنشينم و گپ بزنم دلگير می‌شوم.
وقتي ماراتون به پايان برسد ديگر عكس من در صفحهٔ اول روزنامه‌ها چاپ نمی‌شود، اما من بدون اين اسم و شهرت هم خوشبخت خواهم بود...
كف‌زدن‌ها مال خودتان است.اگر يک دلار داده‌ايد در ماراتون اميد سهم داريد.
اين تشويق‌ها مال شماست در هر كجای كانادا كه هستيد.

#كاروان_اميد
#لسلی_اسكرای_وينر
#محمد_ابراهيم_محجوب
#نشر_گمان


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_کتاب 📖

من به جهان و آنچه در آن است می‌انديشم.
بشر در طول تاريخ با مرگ و خونريزی و غارت زيسته و گمان نمی‌کنم بتواند به‌تنهايی اين راه را طی كند.
نوع انسان اگر خودش را عوض نكند سرنوشت بدی در انتظارش است. من به عنوان يكی از ابنای بشر نياز به مبدأيی دارم كه به آن تكيه كنم . به آن بياويزم.

#كاروان_اميد
#لسلی_اسكرای_وينر
#محمد_ابراهيم_محجوب
#نشر_گمان


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_کتاب 📖

اگر نيازی بود حتما پيش دكتر می‌رفتم اما اين بستگی به اين دارد كه نياز را چطور تعريف كنيم.
در هيچ جای دنيا دكتری نيست كه بيمار مقطوع‌العضو او با يک عضو مصنوعی، كاری‌ بكند كه من دارم می‌كنم.
اگر من به سراغ پزشكی می‌رفتم او بی‌درنگ برخورد منفی می‌كرد، چون اگر می‌گفت هيچ عيبی ندارد می‌توانی بدوی و يک هفته بعد اتفاق ناجوری پيش می‌آمد، آن وقت او به دردسر می‌افتاد.

#كاروان_اميد
#لسلی_اسكرای_وينر
#محمد_ابراهيم_محجوب
#نشر_گمان


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_کتاب 📖

چند نفر از مردم به كاری كه انجام می‌دهند ايمان دارند؟
ای كاش مردم متوجه می‌شدند كه اگر تلاش كنند هر كاری ممكن می‌‌شود.
اگر مردم جرئت كنند، هر رويايی به حقيقت تبديل می‌شود.

#كاروان_اميد
#لسلی_اسكرای_وينر
#محمد_ابراهيم_محجوب
#نشر_گمان

@baamanbekhaan
#آخرین_برش_از_متن_کتاب 📖

تری احساس می‌كرد دينی دارد كه بايد ادا كند.
نه فقط برای خودش ، بلكه برای تمامی كسانی‌كه پس از او روی تخت بيمارستان بستری می‌شدند.
تری متعهد شد و تصميم گرفت كاری كند كه سرمشق ديگران شود و بيماران ديگر با ديدن او نيرو بگيرند.
او می‌گفت:
«هرگز نخواهم گذاشت كسی گمان كند من تسليم می‌شوم. »

#كاروان_اميد
#لسلی_اسكرای_وينر
#محمد_ابراهيم_محجوب
#نشر_گمان


@baamanbekhaan