پژوهشگاه ایران شناسی
6.72K subscribers
3.34K photos
400 videos
1.37K files
343 links
شناسایی فرهنگ و پیشینه‌ی ایران زمین

به نام خداوند کیوان و هور
که چشم بد از خاک ایران به دور
Download Telegram
این ملت‌های معتقد به تقدير، فقط به زمان حال توجه دارند و افکار آنها هرگز به گذشته معطوف نمی‌گردد، همانطور که به آینده خود نیز توجهی ندارند!
#سفرنامه
#قاجار
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
این موضوع جالب توجهی است که مشرق‌زمینی‌ها زود وقایع گذشته را فراموش می‌کنند با اینکه برای مردگان احترام زیاد قائلند، بی‌میل نیستند که خاطرهٔ آنها را زود فراموش کنند. هنگام اقامت من در ایران غالباً متوجه شده‌ام که آنها به‌آسانی خاطراتی را که در کتاب زندگی‌شان وجود داشت به دست فراموشی می‌سپارند. مثلاً در پایتخت امپراطوری ایران کوشش کردم قبر «کلنل روميو» را که با «گاردان» همسفر بود و در آنجا وفات یافته بود پیدا کنم، ولی نه در دفاتر مسجدها و نه در گفتگوهای سنتی آنها اثری نیافتم. اینطور به‌نظر می‌رسد که این ملت‌های معتقد به تقدير، فقط به زمان حال توجه دارند و افکار آنها هرگز به گذشته معطوف نمی‌گردد، همانطور که به آینده خود نیز توجهی ندارند. (ص ۸۲)

مأخذ: دوسرسی. ایران در ۱۸۳۹ – ۱۸۴۰. ترجمهٔ احسان اشراقی. تهران: نشر دانشگاهی. سال ۱۳۶۲

@atorabanorg
ایرانیها به خبر پراکنی فوق‌العاده علاقه دارند! – ۱۳۰۵ خورشیدی
#پهلوی
#سفرنامه
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
ایرانیها به خبرپراکنی فوق‌العاده علاقه دارند و شایعات عجیب و غریبی در بین خود به راه می‌اندازند، به‌ طوری که سرعت انتشار آنها اعجاب‌آور است. در تهران در مقابل هر بیست شایعه غیرواقعی حداقل یک شایعه صحیح وجود دارد. ( ص۱۲۵)

مأخذ: میلسپو، آرتور چستر. ماموریت آمریکایی‌ها در ایران. ترجمهٔ حسین ابوترابیان. تهران: انتشارات پیام.سال ۱۳۵۶

@atorabanorg
ما علم آدم کُشی را نمی‌خواهیم! – ۱۲۷۶ ه.ق.
#قاجار
#سفرنامه
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
از آنجا (مدرسهٔ اِکُل نرمان پاریس) به مدرسهٔ حربیّه رفته طلاب را به نهایت آراسته دیدم، چون از علم ایشان اطلاعی نداشتم چیزی نپرسیدم. پرسیدند مدارس ولایت شما بهتر است یا اینجا؟ گفتم ولايات ما. تعجّب کردند، گفتم تعجّب نکنید زیرا که در ولایات ما مدارس صلحیّه ساخته‌اند، ما مردم آسیا خیلی شاکریم از صنایع شما مثل کبریت و چراغ گاز و سایر صنایع ولی شما اوقات را صرف کُشتَن انسان می‌کنید که هرقدر زودتر بکُشید بهتر است و ما بخلاف در فکر آنیم که بر فرض لزوم مجروح بشود نه کُشته و وضع شمشیر برای همین است؛ مثلاً در جنگ اطریش چه قدر کُشته شد در دو ساعت. گفتند علم هر چیز لازم است اگر چه فعلش بد باشد. گفتم ما علم آدم کُشی را نمی‌خواهیم و لفظ قتل را بقدر امکان از زبان جاری نمی‌کنیم، ازین مقوله خیلی صحبت داشتیم. گویا قصد ایشان مهمان‌نوازی و سکوت بود. ( ص ۱۷۱)

مأخذ: سیاح، محمدعلی. سفرنامهٔ حاج سیّاح به فرنگ (چاپ اول). به کوشش علی دهباشی. تهران: نشر ناشر. سال ۱۳۶۳

@atorabanorg
نادرشاه گفت: پیداست که دعای شما دعاگویان بیهوده و بی‌اثر بوده است!
#سفرنامه
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
روحانی‌نماها و رمال‌ها، از اینکه نسبت به رئیس و بزرگتر آنها [از طرف نادرشاه] خوشرفتاری نشده، خوشنود نبودند و آن را تجاوزی ترسناک شمردند و هو و جنجال راه انداختند که نادرشاه نمی‌خواهد به آنان احترام بگذارد و می‌کوشد آنان را کوچک شمارد، لذا همه‌جا شعار دادند که او دین ندارد و می‌خواهد مذهب شیعه را تضعیف کند.
نادرشاه از سخنان فتنه‌انگیز و تفرقه‌افکن آنان آگاهی یافت و گروه را نزد خود خواند و با بیانی ملایم گفت:
«تا آنجا که می‌دانم اوقاف مملکت زیاد است و درآمد بزرگ آن در اختیار شماهاست، خیلی مایلم بدانم آنرا به چه مصرفی می‌رسانید»؟
آنکه جسورتر بود، دید که یاران و همکارانش در پاسخ درمانده‌اند و چیزی نمی‌گویند، دست‌پاچه شده و خود را گم کرده‌اند! قدم جلو نهاد و جواب داد:
«بخشی از درآمد اوقاف برای آن هدفی است که واقف برای کارهای نیک نذر کرده است، بخش دیگر را هم مصرف زندگی علما می‌نمایند تا پیوسته به درگاه خداوند برای خوشبختی شاه و سعادت مردم و مملکت دعا و عبادت نمایند».ن
نادرشاه گفت:
«پیداست که دعای شما دعاگویان بیهوده و بی‌اثر بوده است. زیرا سالهاست که ایران در زیر چنگال دشمنان دست و پا می‌زند، شاهان آن یا کنار رفته‌اند و یا سرگردان و دربدر شده‌اند، و مردم آنهم از مدتها پیش دچار بدبختی‌های گوناگون و بی‌شماری گردیده‌اند، لذا از آنچه که بدست می‌آید، اینست که دعاها و عبادات او و سربازانش به درگاه پروردگار خیلی بیشتر مستجاب و پذیرفته شده و آنان را درخدمتگذاری و جان‌بازی در راه ملک و ملت یاری داده است. لذا عدالت حکم می‌کند که او و سربازانش برای استفاده از درآمدهای هنگفت اوقاف سزاورتر باشد».
پس از این گفته، بی‌درنگ فرمان داد تا بررسی‌های درستی از اوقاف مملکت و درآمدهای آن بشود. پس از چند روز رسیدگی به حساب‌های اوقاف رسیدند و وضعیت آن را روشن کردند و صورت‌های آن را به شاه دادند، معلوم شد که درآمدهای سالیانه اوقاف که نصیب این جماعت می‌شده، بیش از یک‌ملیون تومان بوده است. این چنین اعتبار و سرمایه بی‌نهایت مورد نیاز ارتش می‌باشد. فرمان داد که این درآمد را به خزانه دولت واگذار کنند، و افزود که اگر مردم، ملا و پیش‌نماز می‌خواهند، خرجش را هم خودشان بپردازند. این چنین دانش و عباداتی که مستجاب نشود، درد مردم را درمان نمی‌کند، و چون می‌خواهد که این گروه بزرگ بیکار نمانده و وقف تلف‌کن نباشند، اگر خواسته باشند، می‌توانند در ارتش خدمت نمایند، البته برابر لیاقت جنگی و ارزش کاری که هر یک انجام خواهد داد، حقوق و پاداش خوب به آنها پرداخت خواهد شد، و پیوسته هم در نزد وی و ارتشیان معزز و محترم خواهند بود. (ص ۱۳۷_۱۳۸)

مأخذ: اوتر، ژان. سفرنامه ژان اوتر (عصر نادرشاه). ترجمۀ علی اقبالی. تهران: سازمان انتشارات جاویدان. سال ۱۳۶۳
@atorabanorg
هدفش گسترش آموزش و اطلاعات و هنرها و کارهای دقیق علمی و فنی هندوستان در ایران بود.
#سفرنامه
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
نادر شاه بیش از ۵۰ نفر از نویسندگان و دانشمندان دیوانی و پزشکان را هم با خود به ایران می آورد. هدفش گسترش آموزش و اطلاعات و هنرها و کارهای دقیق علمی و فنی هندوستان در ایران بود. زکریا خان کوشید تا اجازه آزادی آنان را بدست آورد، اما نادرشاه حاضر این نیروی گرانبهای انسانی را از دست بدهد. اما این گروه درمانده، که خود را مانند اسرا می دیدند، می کوشیدند تا وسیله آزادی خود را بدست آورند. بدین جهت پاره ای فرار کردند و موجب شدند که بقیه در فشار قرار بگیرند و یا خودکشی و یا مسلمان شوند.(ص ۲۰۷)

مأخذ: اوتر، ژان. سفرنامه ژان اوتر (عصر نادرشاه). ترجمۀ علی اقبالی. تهران: سازمان انتشارات جاویدان. سال ۱۳۶۳
@atorabanorg
ايرانيان بسیار نیک رفتار و مبادی آدابند
#سفرنامه
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
ايرانيان بسیار نیک رفتار و مبادی آدابند. از کردارشان پیداست که مسيحيان را دوست دارند. در مدتی که در ايران اقامت داشتیم یک بار به ما بی حرمتی نشد. زنان ایرانی به طرز مناسب لباس می پوشند و در جامه پوشیدن و بر اسب نشستن از مردان بهترند. زنان و مردان ایرانی هر دو زیبا و خوش اندام و پیرو دین اسلامند.(ص.۱۵۳)

مأخذ: سفرنامه های ونیزیان در ايران.(سفرنامه آمبروزیو کنتارینی. به سال ۸۷۸/۸۷۹ه.ق). انتشارات خوارزمی. چاپ دوم، با تجدید نظر کامل. مهر ماه ۱۳۸۱
@atorabanorg
هنوز هم ايرانيان می توانند میهن پرستی را از سر گرفته استبداد را ریشه کن سازند.
#سفرنامه
#قاجار
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
هنوز هم ايرانيان می توانند قدرت از دست رفته را به چنگ آورند به شرط اینکه میهن پرستی را از سر گرفته استبداد را ریشه کن سازند. با این وصف ممکن خواهد شد بر دشمنان غالب و آنها را منکوب گردانند. اگر چنین کنند با افتخارات بزرگ نائل خواهند آمد و پرچم شیر و خورشید اهمیتی عظیم خواهد یافت.(ص ۴۲۰)

مأخذ: فلاندن، اوژن. سفرنامه اوژن فلاندن به ايران. ترجمه: حسین نور صادقی. انتشارات اشراقی. سال ۱۳۵۶
@atorabanorg
ایران کنونی بسیار فقیر و مردمش در مضیقه و بی پولی هستند(۱۲۱۹ _ ۱۲۲۱خورشیدی_در زمان محمد شاه قاجار)
#سفرنامه
#قاجار
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
در زمان قدیم ایران ثروتمند و ايرانيان غنی و تجملی عالی می داشتند، کلیه طبقات بشاش و سر حال بودند، زیرا عایدی وافر به دستشان می آمد.محصولات ایران در بسیاری از بازارهای عالم بفروش میرسید،اما ایران کنونی و ساکنینش بیچاره و در راه تجمل و ثروت رنج فراوان می کشند، افسوس که مجاهدتشان بی فایده و نفعی نمی برند.نه تنها حمله و هجوم خارجیان ایران را تباه ساخته بلکه طمع تجار خارجی یعنی به چنگ آوردن پول ایرانی به دست خود باعث شده روز به روز ایران بیچاره تر و مردمش فقیر تر گردند.پولش کم بازارهایش بی رونق و کساد و معاملاتش کم است، معاملات بدون سند انجام می گیرد و نسیه معنایی ندارد. در واقع همدیگر را معتبر نمی دانند.با کمال جرات می توانم اظهار نمایم جه بسا ایرانیانی را دیدم که بی پول زندگی و معیشت می نمایند....بیشتر خانها که از طرف شاه به حکومت محلی می رسند به نوکران خود حقوق نمی دهند چون شنیده اند مستخدمینشان به خوبی می توانند هر چه را لازم باشد برای خود مجانا تهیه نمایند(۱)...باید بگویم ایران کنونی بسیار فقیر و مردمش در مضیقه و بی پولی هستند.به استثنای عده ای معدودی، یعنی شاه که خزینه اش مالیات پر می شود، بزرگان که دهستان های متعدد دارند.حکام که به هر طریقی باشد جیب های خود را پر می سازند و چند نفر تاجر بسیار متمول، کلیه ایرانیان فقیر و و بی چیزند.این نیستی هم روز به روز بیشتر و سخت تر می گردد زیرا پیوسته مقدار واردات بر صادرات می چربد...(ص ۴۱۹)

مأخذ:سفرنامه اوژن فلاندن به ايران. ترجمه: حسین نور صادقی. انتشارات اشراقی. سال ۱۳۵۶
@atorabanorg
طبقات مردم در دورۀ قاجار – ۱۳۳۶ ه.ق.
#قاجار
#سفرنامه
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
در هیچ جای دیگر، من چنین فاصله شدیدی میان فقیر و غنی ندیده‌ام. در حالیکه ایران نه کارخانه‌ای دارد و نه کارگاهی، شمار بیکاران و فقرا بسیار زیاد است. طبقه ثروتمند تمام سعی خود را برای محدود کردن پیشرفت اجتماعی معطوف می‌دارد. طبقه عامه ترسو و بی‌اراده است. (ص ۶۰_۶۱)

مأخذ: مارچنکو، میترافان کانستانتینوویچ. سفری به ایران همزمان با انقلاب روسیه. ترجمهٔ م.ر. زین‌الدّینی. قم: مؤسسه چاپ الهادی قم. سال ۱۳۷۱
@atorabanorg
طبقات مردم در دورۀ قاجار – ۱۳۲۸ ه.ق.
#سفرنامه
#قاجار
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
تا آنجا که من تجربه کردم، در ایران طبقۀ متوسط وجود ندارد، مردم یا فقیرند یا غنی. (ص ۹۱)

مأخذ: ویشارد، جان. بیست سال در ایران. مترجم علی پیرنیا. تهران: فرهنگ نوين. سال ۱۳۶۳
@atorabanorg
آیا ملت ایران برای حکومت بر خود از بلوغ کافی برخوردار است؟
#سفرنامه
#قاجار
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
مظفرالدین شاه مرد فرسوده و از کار افتاده ای بود و حکمران نالایقی بود که مردم در کوچه و بازار – بی آن که واهمه ای داشته باشند – از او انتقاد می کردند.
انقلاب روسیه به ایران سرایت کرده بود و همه با فریاد خواهان "مشروطیت" بودند، بدون اینکه به معنی واقعی کلمه پی برده باشند و بی آن که از خود بپرسند، که آیا ملت ایران برای حکومت برخود از بلوغ کافی برخوردار است یا نه، در مسجد بزرگ ده ها هزار نفر برای مشورت دور هم جمع می شدند. ملاها در شاه عبدالعظیم اجتماعات انقلابی تشکیل می دادند و در این اجتماعات، سفرهای شاه به اروپا به شدت محکوم می شد و پیشنهاد می شد، که اقداماتی معمول گردد، تا کشور از سقوط کامل در امان باشد. (ص ۱۵۴-۱۵۵)


هدین، سون. کویرهای ایران (سفرنامه سون هدین). ترجمۀ پرویز رجبی. تهران: انتشارات توکا. سال ۱۳۵۵
@atorabanorg
کشتار بيرحمانه مردم توسط مغولان 
#مغول
#سفرنامه
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی

هنگام محاصره مغولان کوشش میکنند که با اهالی شهر تماس گرفته و هر گونه وعده فریبنده ای به آنها میدهند که خود را تسلیم مغولان نمایند و اگر اهالی شهر تسلیم شوند بآنها میگوید برای سرشماری از شهر بیرون روید، چون این کار آداب ما می باشد.پس از بیرون آمدن مردم شهر، مغولان پیشه وران را جدا نموده و سایر مردم را بضرب تبر نابود میکنند، تنها کسانی که مورد نیاز از بردگی مغولان می باشند، از این مرگ رهایی می یابند. رهایافتگان از مرگ، هیچگاه از بزرگان شهر نمی باشند. اگر برای نیاز خود تنی چند از بزرگان را نکشته ولی باسارت بگیرند،خواهش و التماس و یا پرداخت خون بها باعث آزادی آنها نخواهد شد.
هنگام جنگ مغولان همه مردمی را که بدست آنها برسند نابود می کنند، مگر آنکه تنی چند که برای بردگی برگزیده شوند. قربانیان کشتار را میان سر صدگان های خود بخش نموده که آنان را با تبرزین نابود کنند. این سر صدگان ها قربانیان را بدلخواه خود میان اسیرانی که باید زنده بمانند تقسیم نموده که آنها را نابود سازند.

بن مایه: کارپن،پلان _ (نخستین سفیر واتیکان در دربار مغول در سال ۱۲۴۵ میلادی) _ترجمه:ولی الله شادان _تهران: یساولی (فرهنگسرا)، سال ۱۳۶۳،رویه ۷۰ و ۷۱
@atorabanorg
پژوهشگاه ایران شناسی
گمان نکنم از زمان نرون(امپراتور روم) چنین ستمکاره خون آشامی به جهان آمده باشد...... #صفویه #ایرانشناسی #پژوهشگاه_ایرانشناسی 《فتح تبریز توسط شاه اسماعیل صفوی 》 📚بن مایه: کاترینوزنو ، سفرنامه ونیزیان شاه عباس کبیر مرد هزار چهره ، احمد پناهی(پناهی سمنانی)…
در ایران نامِ خدا فراموش شده و تنها نامِ اسماعیل ذکر میشود
#سفرنامه
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
یک تاجرِ ونیزی در ۱۵۱۸ نوشت:

《مردم و به‌ویژه سربازان این صوفی(=اسماعیل)را دوست دارند و جایگاهِ او را تا درجه‌ی الوهیت بالا می‌برند. بیش‌ترِ سربازانش بدونِ زره به میدان می‌روند و آرزو می‌کنند که سرورشان اسماعیل آنها را در حینِ جنگ تماشا کند. شمارِ دیگری نیز بدونِ زره به جنگ می‌روند و شوقِ جانبازی در راهِ پادشاهِ خود دارند با سینه‌های برهنه یورش می‌برند و فریاد می‌زنند: "شیک، شیک"(یعنی شیخ). در سراسرِ ایران نامِ خدا فراموش شده و تنها نامِ اسماعیل ذکر می‌شود؛ اگر کسی هنگامِ حمله بیفتد و یا از اسب سقوط کند، به خدا متوسل نمی‌شود بلکه به شیک پناه می‌برد، نامِ او را به دو طریق ذکر می‌کنند: نخست به‌عنوانِ شیکِ خدا، دوم به‌عنوانِ پیامبر؛ مسلمانان می‌گویند《لا الهَ اِلا الله، محمد رَسولُ الله》اما ایرانیان می‌گویند《لا الهَ اِلا الله، اسماعیل وَلی الله》؛ افزون بر این، همگان به‌ویژه سربازانش او را فناناپذیر می‌دانند》.(۱)(ص ۱۰۴_۱۰۳)

۱. سفرنامه‌ی یک تاجر در ایران، ضمیمه‌ی شرحِ سفرهای ایتالیایی‌ها در ایران، ص ۲۰۶. هم‌چنین رک:
The Discourse Messer Giovan Battista Ramusio on the writing of Giovan Maria Angiolello, etc. in ibid, 115.

مأخذ: سیوری.راجر.م، تحقیقاتی در تاریخ ایران صفوی(مجموعه مقالات)، ترجمه‌ی عباسقلی غفاری‌فرد.محمد باقر آرام، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول ۱۳۸۲
@atorabanorg
چگونه مغولان،تاتاران خونخوار بر یک سرزمین چیره می شدند
#سفرنامه
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
باری بنظر ما جای هیچگونه تسلیم شدن نیست، نخست بعلت شرایط تحمل ناپذیر بردگی نزد آنان (مغولان) که تا کنون این شرایط جایی دیده نشده و واقعا باور نکردنی است. ما خود شرایط ملت های چیره شده را به چشمان خود دیده بودیم...
اگر استانهای کشور بخواهند به کمک استانهای یورش برده برخیزند همه کشور با خاک یکسان میگردد و تاتارها اسیران استان تسخیر شده را در خط مقدم جبهه به جنگ دیگر استانها بکار میبرند. این اسیران اگر خوب نجنگند همگی بدست تاتارها کشته می شوند. و اگر دلیرانه بجنگند، مغولان آنها را با مدح و چاپلوسی نزد خود نگهداشته و برای جلوگیری از فرار آنها وعده سرزمینهای پهناوری را میدهند. هنگامیکه مغولان مطمئن می شوند که این اسیران خود فروخته فرار نخواهند کرد، آنان را به بدبخت ترین بردگان تبدیل نموده و زنان ایشان را به خدمتکاری و فحشا می برند.
از این راه است که مغولان با تسخیر یک استان بر همه کشور چیره می شوند. (ص ۸۰_۸۲)

مأخذ: کارپن،پلان (نخستین سفیر واتیکان در دربار مغول در سال ۱۲۴۵ میلادی)ترجمه:ولی الله شادان_ تهران‌: یساولی‌ (فرهنگسرا)‏ ، سال۱۳۶۳
@atorabanorg
کشتار بی رحمانه مردم توسط مغولان 
#سفرنامه
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
هنگام محاصره مغولان کوشش میکنند که با اهالی شهر تماس گرفته و هر گونه وعده فریبنده ای به آنها میدهند که خود را تسلیم مغولان نمایند و اگر اهالی شهر تسلیم شوند به آنها میگوید برای سرشماری از شهر بیرون روید، چون این کار آداب ما می باشد. پس از بیرون آمدن مردم شهر، مغولان پیشه وران را جدا نموده و سایر مردم را به ضرب تبر نابود می کنند، تنها کسانی که مورد نیاز از بردگی مغولان می باشند، از این مرگ رهایی می یابند. رها یافتگان از مرگ، هیچگاه از بزرگان شهر نمی باشند. اگر برای نیاز خود تنی چند از بزرگان را نکشته ولی به اسارت بگیرند، خواهش و التماس و یا پرداخت خون بها باعث آزادی آنها نخواهد شد.
هنگام جنگ مغولان همه مردمی را که بدست آنها برسند نابود می کنند، مگر آنکه تنی چند که برای بردگی برگزیده شوند. قربانیان کشتار را میان سر صدگان های خود بخش نموده که آنان را با تبرزین نابود کنند. این سر صدگان ها قربانیان را به دلخواه خود میان اسیرانی که باید زنده بمانند تقسیم نموده که آنها را نابود سازند. (ص ۷۰_۷۱)

مأخذ: کارپن، پلان. (نخستین سفیر واتیکان در دربار مغول در سال ۱۲۴۵ میلادی). ترجمه:ولی الله شادان. تهران: یساولی (فرهنگسرا)، سال ۱۳۶۳
@atorabanorg
آیا ایران دوباره برخواهد خاست؟
#سفرنامه
#قاجار
#ایرانشناسی

آیا انحطاط و فساد که چون لایه ای ضخیم روی ایران کنونی (۱۳۲۵ هجری قمری) کشیده شده و تمام جوانه های نو را می خشکاند از بین خواهد رفت؟
آیا جنبش بیداری نوین ایران (جُنبِشِ مشروطه‌)، که توسط روشنفکران و اندیشمندان این قوم بااستعداد رهبری می شود، ریشه خواهد دوانید؟
آیا کوششهای آنها به نتیجه خواهد رسید و این کشور حیاتی تازه خواهد یافت؟
آینده به این پرسشها پاسخ خواهد داد.

📚مأخذ: گروته، هوگو. سفرنامۀ گروته. ترجمۀ: مجید جلیلوند. تهران: نشر مرکز‌‌. سال ۱۳۶۹، برگ۲۱۸
@atorabanorg
ارزش‌های اخلاقی این قوم! ۱۳۰۳ ه.ق.
#سفرنامه
#قاجار
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
اصطلاح «مال دیوان را خوردن» و یا از مال دولت «مداخل کردن» در ایران زیاد شنیده می شود و سرقت های آشکار و نهان کارمندان دولت را نشان می دهد. خود ایرانیان در مورد چگونگی این سرقت ها داستان های شگفت آوری حکایت می کنند که اگر حتی نیمی از آنها هم صحت داشته باشد باز کافی است تا انسان به ارزش‌های اخلاقی این قوم دچار شک و تردید شود.(ص ۷۳)

مأخذ: بروگش، هینرش. در سرزمین آفتاب. ترجمه مجید جلیلوند. تهران: نشر مرکز. سال ۱۳۷۴
@atorabanorg
مردم کابل همیشه با نشاط و عشرت و شادی به سر می برند.
#سفرنامه
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
کابل شهری زیباست. اطرافش را کوههای پوشیده از برف گرفته است و رودخانه پر آبی در شهر جاری است. چهار باغها دارد. در هر طرف باغ‌ها بزم های عیش و عشرت گسترده بود و در هر گوشه دلبران رعنا و لولیان زیبا با ساز و آواز مجالس ذوق و صفا بر پا می‌داشتند. مردم کابل همیشه با نشاط و عشرت و شادی به سر می برند.(ص ۱۲۴)

مأخذ: کاتبی. سید علی. مرآت الممالک( سفرنامه ای به خلیج فارس، هند، ماورانهر و ایران) ترجمه: محمود تفضلی و علی گنجه ای. انتشارات بنیاد فرهنگ ایران. سال ۲۵۳۵ شاهنشاهی.

@atorabanorg
مردم ایران به گذشتن وقت اهمیّت نمی‌دهند!
#سفرنامه
#قاجار
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
وسایط نقلیه در ایران نظم و ترتیب چندانی ندارد، و در راه‌ها هم راهزنان بارها دستبرد می‌زنند. این است که مسافران حتماً اسلحه‌ای مانند تفنگ و شمشیر با خود برمی‌دارند. انگلیسی‌ها و روس‌ها به اقتضای سیاست خود گه‌گاه قضیهٔ ساختن راه‌آهن را مطرح کرده‌اند؛ اما فکر می‌کنم که این کار ضروری نمی‌نماید و شدنی هم نیست، چرا که با وضع جغرافیائی ایران کشیدن راه‌آهن بسیار دشوار است؛ و از این گذشته در میان دشت و کویر پهناور از کجا می‌توان آب تهیه کرد، و نیز آیا این هوای تبدار و سوزان برای مسافرانی که از اروپا و امریکا تا هندوستان و خاور دور رفت و آمد می‌کنند تحمل کردنی است؟
باید به خاطر داشت که مردم این جا به آهسته رفتن (و کار کردن) خو گرفته‌اند و به گذشتن وقت اهمیّت نمی‌دهند، و فقیرانشان هم معمولاً یک یا دو الاغ دارند و با سوار شدن بر آن می‌توانند ۲۰ یا ۳۰ میل در روز طیّ طریق کنند. در حمل و نقل بار هم در مقایسه با وضع موجود می‌توان احوال آینده را تصور و پیش‌بینی کرد. از این رو [کارهایی مانند احداث راه آهن] بی‌فایده خواهد بود. (ص ۱۰۰ - ۱۰۱)

مأخذ: سوزوکی، شین جوء. سال ۱۳۹۳. سفرنامه سوزوکی شین جوء سفر در فلات ایران. ترجمۀ هاشم رجب‌زاده. تهران: طهوری.

@atorabanorg
به شما می‌گویم: بروید و مثل برادر با هم زندگی کنید!
#سفرنامه
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
بعد از آنکه شاہ شد دستور داد چهار روز جارچی در شهر جار بزند:
روز اول : بدانید و آگاه باشید که: شاه «چاریاری» (سنی) است!
روز دوم: شاه قزلباش است!
روز سوم: شاه ارمنی است!
روز چهارم: شاہ یهودی است!
روز پنجم همهٔ طبقات مردم اصفهان را خواست و انجمن کرد و گفت: چهار روز بود که جارچی من جار می‌زد، شنیدید؟ می‌دانید برای چه بود؟ آنها گفتند: بلی، شاها، شنیدیم اما نفهمیدیم که برای چه بود. طهماسبقلی گفت: منظورم این بود که مبادا چاریاریها به تصور اینکه شاه چاریاری است، مال قزلباشان را غارت کنند، یا اینکه قزلباشان به خیال اینکه شاه قزلباش است، مال دیگران را غارت کنند، یا ارمنیان به اسم اینکه شاه از ماست مال دیگری را ببرند، یا یهودی به اسم اینکه شاه از ماست مال دیگری را بخورد. و مبادا که قزلباش به چاریاری و ارمنی و یهودی آزاری برساند، یا چاریاری به قزلباش و ارمنی و یهودی آسیبی بزند. خلاصه، [یک کلمه فحش حذف شده است] به شما می‌گویم: بروید و مثل برادر با هم زندگی کنید، وگرنه می‌دهم سرتان را مثل گوشت قصابی ببرند و زیر پایتان بیندازند. بعد از این بیانات با قیافهٔ رعب‌انگیزی حاضران را از نزد خود راند. (ص ۱۵۷ (از سفرنامه آرتین طنبوری ۱۱۵۰_۱۱۵۱ هجری)

مأخذ: ریاحی، محمدامین. سفارتنامه‌های ایران: گزارشهای مسافرت و مأموریت سفیران عثمانی در ایران. تدوین و تحقیق و تالیف محمدامین ریاحی. تهران: توس. سال ۱۳۶۸
@atorabanorg