پژوهشگاه ایران شناسی
6.72K subscribers
3.34K photos
400 videos
1.37K files
343 links
شناسایی فرهنگ و پیشینه‌ی ایران زمین

به نام خداوند کیوان و هور
که چشم بد از خاک ایران به دور
Download Telegram
کرانه‌های ایرانشهر در نوشتجاتِ تاریخ‌نگارانِ دورانِ مغول و تیموری؛ چارلز ملویل
#جغرافیای_تاریخی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
The Persianizing strain of Mostowfi's Nozhat is equally clear in his emphasis on the land of Iran,¹ though he briefly mentions distant lands(including China)as well as their marvels and chief places, in the final sections. Indeed, his descriptions(sefat-e boldân)start with Mecca and Medina(and Jerusalem), even though these are not actually within Iran, "for they are the most excellent, being the qebla of the faithful, and it seemed best to begin with them". Mostowfi then turns to Irân-Zamin, with different views of its place in the division of the world; its borders(from Qonya to Balkh and Darband to Abbâdân)and its length and breadth, comparing the calculations according Ptolemy and Biruni. We thus see Iran's claims(Under the Mongol Toluids)to territoires beyond the Oxus, to "greater Khorasan" which had no grounds in contemporary reality, but reflected earlier Sasanid paradigms, and indeed the importance of Khorasan and security of the province to dynasties such the Samanids and the Ghaznavids in the pre-Dandânqân period.

Note:
1. Mostowfi, Nozhat-al-qolub(ed. Le Strange), p. 1; tr. p. 1

جنبه‌ی پارسی‌سازیِ نزهت‌القلوبِ مستوفی با تأکیدِ وی بر سرزمینِ ایران به همان اندازه آشکار می‌باشد، اگرچه او در بخش‌های واپسین به‌گونه‌ای کوتاه از سرزمین‌های دوردست(از جمله چین)و همچنین شگفتی‌ها و کانون‌های اصلیِ آن‌ها نام می‌بَرَد. در واقع، توصیفاتِ او(صفات‌البلدان)با مکه و مدینه(و اورشلیم)آغاز می‌گردد، گرچه این شهرها براستی در قلمروِ ایران نیستند، "چرا که آنان نیکوترین هستند و قبله‌ی ایمان هستند و به دیده می‌رسید بهترین کار برای آغاز کردن، با آن‌ها باشد". مستوفی سپس با دیدگاه‌های گوناگون درباره‌ی جایگاه‌اش در بهر کردنِ جهان به ایران‌زمین روی می‌آوَرَد. کرانه‌های آن(از قونیه تا بلخ و دَربَند(=در قفقاز)تا عبّادان(=آبادان))و درازا و پهنای آن با سنجشِ محاسباتِ بطلیموس و ابوریحانِ بیرونی. بنابراین ما فراخواستِ ایران(در زیرِ فرمانِ مغولانِ طولونی)را می‌بینیم تا کرانه‌های رودِ اکسوس(=جیحون)، سوی "خراسانِ بزرگ"، که در واقعیتِ زمانه هیچ زمینه‌ای نداشت، لیکن الگوهای پیشینِ ساسانی را بازتاب می‌نمود، و در واقع ارزشِ خراسان و بی‌بیم بودنِ استان را برای سلسله‌هایی بمانندِ سامانیان و غزنویان در دوره‌ی پیشا-دندانقان.

یادداشت:
۱. مستوفی، نُزهَت‌القلوب(ویرایش: لی‌سترانج)، رویه‌ی ۱، برگردان: رویه‌ی ۱.

بن‌مایه:
A History of Persian Literature, Vol. X, General Editor: Ehsan Yarshater, Persian Historiography, Edited by: Charles Melville, Published in 2012 by I. B. Tauris&Co Ltd 6 Salem Road, London, P. 166
@atorabanorg
پژوهشگاه ایران شناسی
کرانه‌های ایرانشهر در نوشتجاتِ تاریخ‌نگارانِ دورانِ مغول و تیموری؛ چارلز ملویل #جغرافیای_تاریخی #ایرانشناسی #پژوهشگاه_ایرانشناسی The Persianizing strain of Mostowfi's Nozhat is equally clear in his emphasis on the land of Iran,¹ though he briefly mentions…
دلِ جهان است ایرانشهر
#جغرافیای_تاریخی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
Nevertheless, the actual description of places "in Iran" starts with Erâq-e Arab, for "the Masâkek-al-mamâlek(of Ebn-Khordâdbeh)says it used to be called the heart of Irân-shahr, and the Sowar-al-aqâlim(of Balkhi)says it was situated on the qebla(best)side of Iran, so it is proper to deal with it first"(wheres Ya'qubi starts his Boldân with Iraq" as it is the Center of the world and the navel of the earth").¹

با این حال، توصیفِ راستینِ جای‌ها "در ایران" با عراقِ عرب آغاز می‌شود، چنان‌که "مسالک‌الممالک"(از ابن‌خردادبه)گوید آنجا(=عراقِ عرب)دلِ ایرانشهر نامیده می‌شده، و صُور‌الاقالیم(از بلخی)گوید که آنجا قرار گرفته بر قبله‌ی ایران(=بهترین سویِ ایران)، پس بهتر است که در آغاز بدان پرداخت(چنان‌چه یعقوبی نسکِ البُلدان‌ِ خود را با عراق آغاز می‌کند "زیرا که میانه‌ی جهان است و نافِ زمین").¹

یادداشت:
1. Mostowfi, Nozhat(Le Strang), pp. 30_31, 38; tr. pp. 22_23, 34. Ch. Melville, EIr, s.v. Hamd-Allāh Mostowfi; Ahmad b. Abi Ya'qub, Ketâb-al-boldân, ed. J. M. de Goeje(Leiden, 1892), p. 233; see also Tarif Khalidi, Arabic Historical Thought in the Classical Period(Cambridge, 1994), pp. 116_117. See also Mohammad Mohammadi-Malâyeri, Târikh o Farhang-e Irān dar dowrān-e enteqâl az asr-e sâsâni be asr-e eslâmi, Vol. II: Del-e Irânshahr(Tehran, 1996), pp. 54_56.

بن‌مایه:
A History of Persian Literature, Vol. X, General Editor: Ehsan Yarshater, Persian Historiography, Edited by: Charles Melville, Published in 2012 by I. B. Tauris&Co Ltd 6 Salem Road, London, P. 166
@atorabanorg
نام‌های باستانیِ جمهوریِ ساختگیِ باکو، ولادیمیر مینورسکی، دانشنامه‌ی اسلام
#آذربایگان
#جغرافیای_تاریخی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
Historically the territory of the republic corresponds to the Albania of the Classical authors(Strabo, xi, 4; Ptolemy, v, 11), or in Armenian Alvan-k', and in Arabic Arrān. The part of the republic lying north of the Kur(Kura)formed the Kingdom of Sharwān(later Shirwān).

از دیدگاهِ تاریخی قلمروِ جمهوری با آلبانیای نویسندگانِ کهن(استرابو، ۱۱، ۴؛ بطلیموس، ۵، ۱۱)، یا به ارمنی اَلوان-ک(اَغوان-ک)، یا به عربی ارّان هم‌پوشانی دارد. بخشی از جمهوری که در شمالِ رودِ کور(کورا)جای دارد، پادشاهی شَروان(شیروانِ پسین)را می‌ساخت.

بن‌مایه:
The Encyclopedia of Islam(New Edition), Volume 1(A-B), Leiden, E. J. Brill, 1986, P. 191
@atorabanorg
Ammianus Marcellinus
Description of the 18 Provinces of Sasanian
Empire

آمیانوس مارسلینوس، شرحِ ۱۸ استانِ امپراتوریِ ساسانی

به کوشش: R. Garrett Bainbridge

از دانشگاه اروین، کالیفرنیا
#منابع_تاریخ_ایران_باستان
#ساسانی
#جغرافیای_تاریخی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
زبان: انگلیسی
@atorabanorg
پژوهشگاه ایران شناسی
Photo
جغرافیای ایران(ایرانشهر)از زبانِ ابوالعباس احمدِ بن عبدالله الشهاب بن جمال بن ابی‌الیمین قلقشندی(زاده‌ی ۷۵۶ هجری قمری در مصر)
#جغرافیای_تاریخی
#لفظ_ایران
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
این سرزمین(مملکتِ ایران)از فاصله‌ی رودِ فرات تا رودِ جیهون که بلخ در آن‌جا واقع است و از دریای پارس تا دریای طبرستان واقع گردیده و ‌‌‌...

📚بن‌مایه: جغرافیای تاریخی ایران برگرفته از کتاب قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، ترجمه‌ی محجوب الزویری، مرکز و اسناد دیپلماسی، چاپ ۱۳۸۰، رویه‌ی ۲۹
@atorabanorg
Forwarded from پژوهشگاه ایران شناسی (داریوش میرزاخانی)
البُلدان @atorabanorg.pdf
7.5 MB
البُلدان
#ایرانشناسی
#جغرافیای_تاریخی
#کتاب_مرجع
تالیف:ابن واضح یعقوبی
ترجمه:دکتر محمد ابراهیم آیتی
ناشر:بنگاه ترجمه ونشر کتاب:سال ۱۳۵۶
@atorabanorg
آذَرآبادگان در شاهنامه
#آذربایگان
#فردوسی
#فارسی
#جغرافیای_تاریخی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
این نام را اولین بار در آغازِ داستانِ کیخسرو و هنگامی می‌بینیم که وی برای نیایش در آتشکده‌ی آذَرگُشَسب بدان ولایت رفته است. نیایش در آتشکده‌ی آذَرگُشَسب بدان ولایت رفته است:

چُنین تا درِ آذَرآبادگان
بشد با بزرگان و آزادگان

همی باده خورد و همی تاخت اسپ
بیامد سویِ خانِ آذَرگشسب
(ج ۳، ص ۷، ب ۶۶ و ۶۷؛ جیحونی، ج ۲، ص ۵۲۸، ب ۶۹ و ۷۰، که در بیتِ دوم دارد《گهی باده خورد و گهی تاخت اسپ》؛ چاپ مسکو، ج ۴، ص ۱۳، ب ۷۲ و ۷۳، که در بیتِ اول دارد《همی رفت تا آذرآبادگان》و مصرعِ دومِ آن مثلِ ضبطِ جیحونی است).

بارِ دوم در داستانِ جنگِ بزرگ، که کیخسرو به تعقیبِ افراسیاب می‌پردازد و به آذَرگشسب می‌رود، در یک بیت آمده است:

به یک ماه در آذَرآبادگان
ببودند شاهان و آزادگان
(ج ۴، ص ۳۱۲، ب ۲۲۱۹؛ مسکو، ج ۵، ص ۳۶۵، ب ۲۲۰۸)

از آن پس در داستان‌های بهرامِ گور(در دو بیت)، نوشیروان(در سه بیت)، خسرو پرویز(در دو بیت)و یزدگردِ سوم(یک بیت)از این دیار، با مرکزیتِ اردَبیل، نام برده شده است.

نامِ آذَرآبادگان زمانی بر این ولایت نهاده شد که آتروپاتِ ایرانی به امرِ اسکندر حاکمِ آنجا شد(بارتلد، ۱۳۷۲، ص ۲۲۱). پس از آن، به‌ویژه در دوره‌ی اسلامی، تبدیل به آذربایجان شد، که اکنون شاملِ سه استانِ اردَبیل، آذربایجانِ شرقی با مرکزیتِ شهرِ تبریز، و آذربایجانِ غربی با مرکزیتِ شهرِ ارومیه(ارمینیه)در شمالِ غربِ کشورِ ایران واقع است. جمهوریِ آذَربایجان هم جزء الرّان(الانان)بوده است.

مأخذ: فرهنگ جغرافیای تاریخی شاهنامه، مهدی سیدی فرخد، تهران، نشر نی، چاپ اول ۱۳۹۹، صفحه ۲۹ و ۳۰
@atorabanorg
تفکیکِ آذربایجان و آران و شیروان(=شمالِ ارس و بخشی از جمهوریِ جعلیِ باکو)در زمانِ صفویه
#آذربایگان
#جغرافیای_تاریخی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
...مواضع الکاء دزمار در کنارِ رودِ ارس بر جانبِ جنوبی واقع شده، وارد گشته سه روز در آنجا توقف نمودند و این هر دو موضِع دو قلعه‌ایست از قطعاتِ ریاضِ جنان که باغاتِ آن به هم پیوسته اقسامِ میوه‌ها به تخصیصِ انارِ شیرین که اربابِ ذایقه و تمیز بر انارِ یزد و ابرقوه و شاهوار و ساوه و قم ترجیح می‌دهند و الحق جای آن دارد و اقسامِ انگورهای نازکِ لطیف الوان در آنجا خوب می‌باشد و در آن موسم میوه‌ی دربار و بسیار بود خصوصا انار که آن مقدار به حاصل می‌آید که به تمامیِ بلاد و قصباتِ آذربایجان و شیروان و آران و گرجستان نقل می‌نمایند.(ص۱۲۴۲)

مأخذ: بیک منشی.اسکندر. تاریخ عالم آرای عباسی، ج ۲، تصحیح محمد اسماعیل رضوانی،  تهران، انتشارات دنیای کتاب‌، چاپ اول سال ۱۳۷۷.
@atorabanorg