اشعار پارسی
3.86K subscribers
892 photos
275 videos
51 links
زیبایےِ اشعارِ من اے ماه تو هستے


با نورِ تو تلطیف شده قافیه ‌هایم...



#مجتبے_خوش زبان
Download Telegram

قضای آسمانی بود  مشتاقی و مهجوری
چه تدبیری  توانم با قضای آسمانی کرد

شراب ارغوانی  چاره رخسار زردم نیست
بنازم سیلی گردون که چهرم ارغوانی کرد

#شهریار

@asharparsiii🤍
صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردم

حراج عشق وتاراج جوانی وحشت پیری
در این هنگامه من کاری که کردم یاد او کردم

#شهریار

#شبتون_آروم_و_به_دور_از_دلتنگی
سبو بشکسته ،دل بشکسته ، جام باده  بشکسته
خدایا در سرای ما چه بشکن بشکن است امشب

#شهریار

استاد شجریان
ریمیکس دلم از نرگس بیمار تو بیمارتر است
بیت بیت غزلم شوق پریدن دارد
وه که دیدار غزل درد کشیدن دارد

چشم نرگس شده‌ات باده‌پرستم کرده
سعی بین حرم و میکده دیدن دارد ...!

#شهریار
عمرے از جان بپرستم شب بیمارے را
ڪَر تو یڪ شب
بہ پرستارے بیمار آئی ..!!

#شهریار

آخر قرار زلف تو با ما چنین نبود
ای مایه قرار دل بیقرار من

در حسرت تو میرم و دانم تو بی وفا
روزی وفا کنی که نیاید به کار من

#شهریار
نقش مزار من کنید این دو سخن که شهریار

با غم عشق زاده و با غم عشق داده جان

#شهریار

به چشم خود گذر عمر خویش می بینم

نشسته ام لب جویی و آب می گذرد

#شهریار🍃

چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر
وز دور مژدهٔ جرس کاروانی‌ام

یک شب کمند گیسوی ابریشمین بتاب
ای ماه اگر ز چاه به در می‌کشانی‌ام

#شهریار🍃

"زمانه" ...
دوخت لبم را ...
به ریسمان "سکوت"...

که عهد...
عهد غم است و ..
   زمان، زمان"سكوت"......!!

#شهریار 🍃

Donya
Mahasti
از تو بگذشتم
و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن
عقب سرنگران ما گذشتیم
و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال
دگران،،،

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
#شهریار🍃

@asharparsiii
چشمهایش_علیرضا قربانی
@AlirezaGhorbaniFan
🍃🌸
تا تو نگاه می‌کنی،
کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو
این چه نگاه کردن است؟


#شهریار 🍃



@asharparsiii
آتشی زد شب هجرم به دل و جان که مپرس
آن چنان سوختم از آتش هجران که مپرس

گله‌ای کردم و از یک گله بیگانه شدی
آشنایا گله دارم ز تو چندان که مپرس

#شهریار 🍃

ماندم به چمن شب شد و مهتاب برآمد
سیمای شب آغشته به سیماب برآمد

دریای فلک دیدم و بس گوهر انجم
یاد از توام ای گوهر نایاب برآمد


#شهریار🍃

یارب مباد کز پا , جانانِ من بیفتد
درد و بلایِ او کاش بر جانِ من بیفتد

من چون زِ پا بیفتم , درمانِ دردِ من اوست
درد آن بُوَد که از پا , درمانِ من بیفتد

#شهریار🍃

خنده‌ی بیگانگان دیدم نگفٖتم دردِ دل

آشنایا با تو گویم گریه دارد حالِ من ...!

#شهریار🍃

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم

#شهریار 🍃

🍃🌸

شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم  جوانی را

#شهریار🍃

🍃🌸

«به دردت خو گرفتم،
نیستم در بند درمانت!»

#شهریار🍃

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم

با عقل، آبِ عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبح است و سیل اشک به خون شسته بالشم

پروانه را شکایتی از جور شمع نیست
عمری‌ست در هوای تو می‌سوزم و خوشم

خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست
شاهد شو ای شرار محبّت که بی‌غشم

باور مکن که طعنه‌ی طوفان روزگار
جز در هوای زلف تو دارد مشوّشم

سروی شدم به دولت آزادگی که سر
با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم

دارم چو شمع سرّ ِ غمش بر سرِ زبان
لب می‌گزد چو غنچه‌ی خندان که خامشم

هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب
ای آفتاب دلکش و ماه پری‌وشم

لب بر لبم بنه به نوازش دمی چو نی
تا بشنوی نوای غزل‌های دلکشم

ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار
این کار توست من همه جور تو می‌کشم

#شهریار