اشعار پارسی
3.66K subscribers
842 photos
267 videos
50 links
زیبایےِ اشعارِ من اے ماه تو هستے


با نورِ تو تلطیف شده قافیه ‌هایم...



#مجتبے_خوش زبان
Download Telegram
آیا حاضری بفهمی،
همه فرداها
همان دیروز لعنتی است؟!•

#اوریانا_فالاچی🍃


#روزنگار۹تیرزادروز_اوریانا_فالاچی
آن دوست که ديدنش بيارايد چشم
بی‌ديدنش از ديده نياسايد چشم

ما را ز برای ديدنش بايد چشم
ور دوست نبينی به چه کار آيد چشم

#سعدی 🍃


آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت

در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت ...!

#هوشنگ_ابتهاج 🍃



آنقَدَر بی تو در این شهر خرابم که نگو
آنقَدَر دوری تو داده عذابم که نگو

دوست دارم همه‌ی فاصله‌ها کم بشود
توی آغوش تو آنقدر بخوابم که نگو

- رضا جمشیدی 🍃

آرزویم بود و با خلقی بیانش کرده‌ام
وای بر من آرزوی دیگرانش کرده‌ام

نیمه جانم کرد، اما تیر آخر را نزد 
شکر می‌گویم که قدری مهربانش کرده‌ام

#سجاد_سامانی🍃

التفاتِ بی‌غَرَض، سررشته‌ی تَسخیرِ ماست

صیدِ ما خواهی؟ برونِ دام، باید دانِه ریخت

#بیدل🍃

آه، وقتی که تو لبخند نگاهت را
می‌تابانی،
بال مژگان بلندت را
می‌خوابانی،

آه، وقتی که تو چشمانت
آن جام لبالب از جان ‌دارو را
سوی این تشنه جانِ سوخته می‌گردانی،

موجِ موسیقیِ عشق
از دلم می‌گذرد،
روحِ گل‌رنگِ شراب
در تنم می‌گردد...

#فریدون_مشیری🍃
آدم بدون عشق نمی‌تواند زندگانی کند!
این را من می‌دانم. این را نه از کسی شنیده‌ام و نه در جایی دیده‌ام تا به یادم مانده باشد؛ این را از وجود خودم، با وجود خودم؛ از عمری که تباه کرده‌ام فهمیده‌ام.
نه...
آدم بدون عشق نمی‌تواند زندگانی کند!


#محمود_دولت_آبادی🍃



روزنگار، ۱۰ مرداد، زادروز
🍃🌸
آدینه خوش است از تو سرشار شدن
از عطر خوش زلف تو تب دار  شدن

چون صبح سحر که می دمد از سرشوق
سرخوش زِ  وصال تو و بیدار شدن


#شاهرخ_صفرنژاد🍃


@asharparsiii
آخرین برگِ سفرنامه ی باران
این است
که زمین،
چرکین است...

#شفیعی_کدکنی🍃

آمدی با شعرِ چشم‌ات انجمن از هوش رفت
پِلک بَستی، باز کردی، هوشِ من از هوش رفت

زُل زدی و زُل زدم در چشمِ تو بالاخره
چشم‌هایم در مصافِ تن به تن از هوش رفت

#هارون_بهیار🍃

آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را
بر لب من کجا نهد لعل شراب‌خواره را

رشتهٔ عمر پاره شد بَسکه زِ دست جور او
دوخته‌ام به یکدگر سینهٔ پاره پاره را

#فروغی_بسطامی🍃

آن نواساز نوآیین چو شود نغمه‌سرای
سرخوش از ناله مستانه کند جان مرا

شیوه باد سحر عقده‌گشایی است رهی
شعر پژمان بگشاید دل پژمان مرا


#رهی_معیری🍃

آتشی زد شب هجرم به دل و جان که مپرس
آن چنان سوختم از آتش هجران که مپرس

گله‌ای کردم و از یک گله بیگانه شدی
آشنایا گله دارم ز تو چندان که مپرس

#شهریار 🍃

آتش رخساره روشن کن شبی، ای برق عشق

تا چراغی بر کنم در خانه‌ی خاموش چشم


#هوشنگ_ابتهاج🍃


آن‌کس که ترا شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه‌ی تو هر دو جهان را چه کند...

خواجه عبدالله انصاری🍃

آراسته آمد و چه آراستنی
دل خواست بعشوه و چه دل خواستنی
بنشست و شراب خورد و برخاست برقص
وه وه چه نشستی چه برخاستنی

اهلی شیرازی 🍃

آیینه جز اندیشهٔ دیدار چه دارد
گر من به خیال تو نباشم به چه‌کارم

هر چند به راه طلب افتاده‌ام از پا
ننشسته‌ چو نقش قدم آبله دارم

آغوش هوس تفرقهٔ وضع حضور است
چون غنچه اگر جمع شودگل به‌کنارم


#بیدل_دهلوی 🍃
Khalvat
Meysam Ebrahimi
🍃🌸

آغوش تو ای دوست در باغ بهشت است
یک شب بدرآی از خود و بر من بگشایش

#حسین_منزوی🍃



@asharparsiii
🍃🌸

آن را که مرا دشنام می‌دهد دعا می‌گویم که خدایا او را ازین دشنام دادن بهتر و خوشتر کاری بده؛ تا عوض این، تسبیحی گوید و تهلیلی، مشغول عالم حق گردد.


#شمس_تبریزی 🍃


#روزنگار، ۷ مهر، بزرگداشت