#یادداشت
⭕️از معجزات و کرامات سقاخانه آشیخ هادی!
✍️علی مرادی مراغه ای
🔻از سپیده دم تاریخ پا به پای اندیشه های علمی، اندیشه های خرافی و شبه علمی و عوام زده نیز در تمامی جوامع وجود داشته و این که امروزه برای درمان بیماری کرونا برخی،استعمال روغن بنفشه از پایین در ایران یا نوشیدن ادرار گاو در هند از بالا تجویز می کنند تنها مختص امروز نبوده...
تقریبا یک صدسال پیش در هوای داغ تیرماه ۱۳۰۳ش در تهران شایعه ای بر سر زبان ها افتاد؛ که یکی از سقاخانههای تهران معجزه می کند؛ معمولا شایعه در ابتدا کوچک و به اندازه یک گلوله برفی بوده اما وقتی می غلتد و به حرکت درمی آید در آخر تبدیل به یک کوه برفی می گردد. شایعه ای در بين مردم عوام تهران دهان به دهان گشت و هر كسی شاخ و برگی بر آن افزود و به دیگری تحویل داد: یکی مي گفت ديشب فلان كور در سقاخانه شفا يافته و چشمش بينا شده یکی می گفت افليجی شفا يافته و با پای خود به حركت آمده ، دیگری مي گفت فلان بيمار يك شب پای سقاخانه خوابيده شفا گرفته و در آخر گفته شد: دختری بابی( بهایی) تلاش می کرده آب سقاخانه را مسموم کند و ناگهان کور شده...بزودی انبوهی از مردم، بخصوص هر چه چُلاق، نابینا و معلول بوده از چهار گوشه ایران روانه سقاخانه «آشیخ هادی»شدند.
پس از این اتفاق، سقاخانه بیدرنگ به زیارتگاه مهمی بدل شد و بسیاری به زیارت آن شتافتند رفته رفته جمعیتی انبوه و کفن پوشان... گرد آمده فریاد می کشیدند:
سقاخونه چی کرده؟/چش دختره رو کور کرده/ مگه نمدونی چی کرده/ چش دختره رو کور کرده...[ روزنامه ايران، ش ۱۹۳۷، ص ۲و تاريخ بيست ساله ايران، مکی...ج ۳، ص۱۰۹]
مردی عظیمالجثه در حالی که چوبی بلند را دور سرش می چرخاند فریاد میزد: ”این ساطور قصابی“ و جمعیتی که به دنبال او می آمدند فریاد می زدند: ”در (فلان جای...)زن بابی. “ و بعد او فریاد می زد: ”این دیلم تون تابی“ و جمعیت در پاسخ او جواب می دادند: ”در . . . زن بابی.“[ همایون کاتوزیان، معجزات سقاخانه...سال 29، ش ۲، تابستان ۱۳۹۳] سقاخانه که غالبا سوت و کور بود اینک رونق گرفته و از مردم موج می زد. زنان نذری پخش می کردند، زنی بچهاش را به دیوار سقاخانه می مالید و زنی دیگر برای باردار شدنش دعا می کرد...
در این بین #رابرت_ایمبری کنسول یار آمریکا در تهران هم فکر کرد که خبر و سوژه داغی برای نشریه معتبر«نشنال جئوگرافیگ» آمریکا پیش آمده به همراه دوستش #ملوین_سیمور،سریعا دوربینی برداشته برای عکس گرفتن عازم سقاخانه شدند. حضور این دو مرد چشم آبی با کت و کلاههای استوانه ای و دوربین بدست در میان این مردم هیجان زده به تلنگری بسته بود تا مردم بر آنان و دوربین شان حمله کنند که ناگهان نوجوانی ۱۷ ساله فریاد کشید که این فرنگی ها همان بابیها هستند که می خواستند آب سقاخانه را مسموم کنند. در پی آن جمعیت حمله ور شد و در مقابل دیدگان قزاق ها و ماموران دولتی، #ایمبری و دوستش را نیم ساعت کتک زدند آن دو را زخمی و خونین با کالسکه به بیمارستان رسانده اما مردم به بیمارستان هجوم آورده #ایمبری را پیدا کرده و با سنگ کشتند...
تحقیقات و گزارشهای دقیق خود مقامات آمریکایی نشان می دهد که خود نیروهای قزاقِ رضاخان در این حادثه نقش اساسی داشتند حتی در نامه ای که #محمدحسن میرزا ولیهعد به برادرش #احمدشاه، در اروپا نوشته ادعا می کند که این سربازان رضاخان بودند که #ایمبری را در بیمارستان کشتند، نه مردم.[نصرالله سیفپور، فاطمی، آئینه عبرت... ص ۷۰۸ ] #رضاخان با کمک این حادثه بزرگ باعث شد هم کشتن #میرزاده_عشقی بوسیله خودش فراموش گردد و هم بهانه ای بدستش بیفتد برای اعلام حکومت نظامی و سانسور مطبوعات و دستگیری مخالفان سیاسی خود...
▪️اما در نهایت همیشه دودِ چنین احساسات کور به چشم مردم و ملک و میهن می رود: وزارت خارجه ایران عذرخواهی مفصلی از آمریکا کرد، سه نفر نوجوان ایرانی را به عنوان عاملان قتل #ایمبری در تهران اعدام کرد و ۶۰هزار دلار غرامت به خانوادۀ قربانی آمریکایی پرداخت و البته ۱۱۰هزار دلار دیگر هم بابت هزینۀ حمل جسد #ایمبری توسط کشتی جنگی آمریکایی به آن کشور پرداخت و علاوه بر تمامی این هزینه ها،داغی از حماقت تازه که بنام مردم ایران در تاریخ ثبت شد...
@antioligarchie
⭕️از معجزات و کرامات سقاخانه آشیخ هادی!
✍️علی مرادی مراغه ای
🔻از سپیده دم تاریخ پا به پای اندیشه های علمی، اندیشه های خرافی و شبه علمی و عوام زده نیز در تمامی جوامع وجود داشته و این که امروزه برای درمان بیماری کرونا برخی،استعمال روغن بنفشه از پایین در ایران یا نوشیدن ادرار گاو در هند از بالا تجویز می کنند تنها مختص امروز نبوده...
تقریبا یک صدسال پیش در هوای داغ تیرماه ۱۳۰۳ش در تهران شایعه ای بر سر زبان ها افتاد؛ که یکی از سقاخانههای تهران معجزه می کند؛ معمولا شایعه در ابتدا کوچک و به اندازه یک گلوله برفی بوده اما وقتی می غلتد و به حرکت درمی آید در آخر تبدیل به یک کوه برفی می گردد. شایعه ای در بين مردم عوام تهران دهان به دهان گشت و هر كسی شاخ و برگی بر آن افزود و به دیگری تحویل داد: یکی مي گفت ديشب فلان كور در سقاخانه شفا يافته و چشمش بينا شده یکی می گفت افليجی شفا يافته و با پای خود به حركت آمده ، دیگری مي گفت فلان بيمار يك شب پای سقاخانه خوابيده شفا گرفته و در آخر گفته شد: دختری بابی( بهایی) تلاش می کرده آب سقاخانه را مسموم کند و ناگهان کور شده...بزودی انبوهی از مردم، بخصوص هر چه چُلاق، نابینا و معلول بوده از چهار گوشه ایران روانه سقاخانه «آشیخ هادی»شدند.
پس از این اتفاق، سقاخانه بیدرنگ به زیارتگاه مهمی بدل شد و بسیاری به زیارت آن شتافتند رفته رفته جمعیتی انبوه و کفن پوشان... گرد آمده فریاد می کشیدند:
سقاخونه چی کرده؟/چش دختره رو کور کرده/ مگه نمدونی چی کرده/ چش دختره رو کور کرده...[ روزنامه ايران، ش ۱۹۳۷، ص ۲و تاريخ بيست ساله ايران، مکی...ج ۳، ص۱۰۹]
مردی عظیمالجثه در حالی که چوبی بلند را دور سرش می چرخاند فریاد میزد: ”این ساطور قصابی“ و جمعیتی که به دنبال او می آمدند فریاد می زدند: ”در (فلان جای...)زن بابی. “ و بعد او فریاد می زد: ”این دیلم تون تابی“ و جمعیت در پاسخ او جواب می دادند: ”در . . . زن بابی.“[ همایون کاتوزیان، معجزات سقاخانه...سال 29، ش ۲، تابستان ۱۳۹۳] سقاخانه که غالبا سوت و کور بود اینک رونق گرفته و از مردم موج می زد. زنان نذری پخش می کردند، زنی بچهاش را به دیوار سقاخانه می مالید و زنی دیگر برای باردار شدنش دعا می کرد...
در این بین #رابرت_ایمبری کنسول یار آمریکا در تهران هم فکر کرد که خبر و سوژه داغی برای نشریه معتبر«نشنال جئوگرافیگ» آمریکا پیش آمده به همراه دوستش #ملوین_سیمور،سریعا دوربینی برداشته برای عکس گرفتن عازم سقاخانه شدند. حضور این دو مرد چشم آبی با کت و کلاههای استوانه ای و دوربین بدست در میان این مردم هیجان زده به تلنگری بسته بود تا مردم بر آنان و دوربین شان حمله کنند که ناگهان نوجوانی ۱۷ ساله فریاد کشید که این فرنگی ها همان بابیها هستند که می خواستند آب سقاخانه را مسموم کنند. در پی آن جمعیت حمله ور شد و در مقابل دیدگان قزاق ها و ماموران دولتی، #ایمبری و دوستش را نیم ساعت کتک زدند آن دو را زخمی و خونین با کالسکه به بیمارستان رسانده اما مردم به بیمارستان هجوم آورده #ایمبری را پیدا کرده و با سنگ کشتند...
تحقیقات و گزارشهای دقیق خود مقامات آمریکایی نشان می دهد که خود نیروهای قزاقِ رضاخان در این حادثه نقش اساسی داشتند حتی در نامه ای که #محمدحسن میرزا ولیهعد به برادرش #احمدشاه، در اروپا نوشته ادعا می کند که این سربازان رضاخان بودند که #ایمبری را در بیمارستان کشتند، نه مردم.[نصرالله سیفپور، فاطمی، آئینه عبرت... ص ۷۰۸ ] #رضاخان با کمک این حادثه بزرگ باعث شد هم کشتن #میرزاده_عشقی بوسیله خودش فراموش گردد و هم بهانه ای بدستش بیفتد برای اعلام حکومت نظامی و سانسور مطبوعات و دستگیری مخالفان سیاسی خود...
▪️اما در نهایت همیشه دودِ چنین احساسات کور به چشم مردم و ملک و میهن می رود: وزارت خارجه ایران عذرخواهی مفصلی از آمریکا کرد، سه نفر نوجوان ایرانی را به عنوان عاملان قتل #ایمبری در تهران اعدام کرد و ۶۰هزار دلار غرامت به خانوادۀ قربانی آمریکایی پرداخت و البته ۱۱۰هزار دلار دیگر هم بابت هزینۀ حمل جسد #ایمبری توسط کشتی جنگی آمریکایی به آن کشور پرداخت و علاوه بر تمامی این هزینه ها،داغی از حماقت تازه که بنام مردم ایران در تاریخ ثبت شد...
@antioligarchie