آنتی الیگارشی
#خلاصه_ماجرا ❇️ ریحانه جباری ملایری (زاده ۱۳۶۶ - درگذشته ۳ آبان ۱۳۹۳) دختر جوانی که در تیرماه سال ۱۳۸۶ و در سن ۱۹ سالگی به جرم قتل مرتضی عبدالعلی سربندی ۴۷ ساله، بازداشت و محاکمه شد. حکم اعدام وی بهجرم قتل عمد در نهایت ۷ سال بعد علی رغم تلاش های بسیار برای…
#تحلیل
❇️ بررسی #جامعه_شناختی پرونده قتل مرحوم #ریحانه_جباری- بخش اول: 👈 رابطه نامشروع
✍ فاطمه موسوی ویایه :
در مباحث جرم شناسی بسیار کم به بزهکاری و زنان پرداخته شده، به این دلیل که زنان نسبت به مردان بسیار کمتر مرتکب جرم می شوند. در آمریکا فقط ده درصد زندانیان، زن هستند. این نسبت در کشور ما کمتر از ۵ درصد است. به علاوه که این زنان مجرم بیشتر به دلیل جرایم مواد مخدر و جرایم جنسی محکوم شدند. باز نسبت زنان محکوم به دلیل جرایم خشن اندک است. از این بین زنان متهم به قتل فردی غریبه، نادر است. پرونده ریحانه جباری، یکی از این موارد خاص بوده است. دختری نوزده ساله که توسط مردی میانسال که تازه با او آشنا شده، به خانه خالی کشیده می شود و وقتی با توقع مرد برای رابطه جنسی روبرو می شود او را با ضربه چاقو مجروح می کند، که به مرگ مرد منجر می شود. از آنجا که مرد به خشونت متوسل نشده بود، دفاع مشروع در دادگاه پذیرفته نشد و با درخواست قصاص اولیای دم، ریحانه اعدام شد.
در جامعه شناسی کجروی ما به یک پرونده خاص محدود نمی مانیم مگر اینکه مثل کار فوکو روند قضایی را در کلیتش (کار پلیسی، بازجویی، تیم قضاوت، هیات منصفه) ببینیم، در جامعه شناسی ما به دنبال سنخ شناسی هستیم، سنخ پرونده هایی شامل رابطه دختر جوان مجرد زیبا با مرد میانسال متاهل پولدار یا صاحب موقعیت، از آن بیشتر یک سنخ رابطه اجتماعی. از خود می پرسیم منطق این کنش اجتماعی چه بوده است؟ منظور از منطق کنش اجتماعی آن است که کنشگران اجتماعی در چارچوب اجبارهای تعیین شده از سوی نظام، به دنبال حداکثر منافع خود هستند.
حالا با رویکرد منطق کنش اجتماعی به این پرونده خاص نگاه کنیم. بپرسیم چرا ریحانه جباری ۱۹ ساله درگیر رابطه پنهانی و مبهم با مرد متاهل چهل ساله شد؟ دنبال کدام بیشینه منافع بود؟ ریحانه جباری، با واکنشی که از اطرافیان گرفته بود، میدانست زیباست. میخواست با استفاده از زیبایی و جوانی خیلی سریع به کالای لوکسی مثل ماشین کمری، دسترسی پیدا کند. زیبایی زنانه یک کالاست و او دنبال خریدار مناسب بود، که در برابر کمترین هزینه یعنی خوش و بش و لاس و ... بالاترین منفعت را به دست آورد. بسیاری ممکن است بگوییم انتخاب عقلانی نبود؟ اما از نظر ریحانه انتخاب عقلانی بوده چون به خاطر شخصیت خودشیفتهاش و به خاطر تمایلش به این که خودش رو دست بالا برآورد کرده، جوانی و خامی اش، محاسبه کرده بود که می تواند مردان را تا دم چشمه، تشنه ببرد و بیاورد. میتواند مسلط باشد و این رابطه را کنترل کند.
از طرف دیگر مقتول را داریم: سربندی. او با چه منطق کنش اجتماعی وارد چنین رابطهای شده؟ چرا فکر کرده که داشتن روابط فرازناشویی با یک دختر جوان مجرد، بیشتر منفعت دارد تا هزینه. چرا هزینههاش رو کم برآورد کرده؟ باز هم اینجا ساختار اجتماعی رو میبینیم. مهمترینش ساختار فرهنگی مردسالارانه است که براساس آن اگر یک مرد به دنبال روابط جنسی خارج از ازدواج باشه، طبیعی است: مردها تنوع طلبند و زنها وسوسهگر. اگر مردی وسوسه شود تقصیری ندارد، گناه بر دوش زن نانجیب، غیرعفیف و اغواگر است. به همین دلیل رابطهای که یک مرد خارج از چارچوب زناشویی برقرار کند از نظر شرعی، اشکالی ندارد. قول خدا و پیغمبر است. از نظر عرف اجتماعی و قانون هم، قابل پذیرش است. هیچکس به روابط جنسی یک مرد برچسب خیانت زناشویی نمیزند. اگر قرار است کسی سرزنش شود زنی است که خودش را در زندگی یک مرد داخل کرده، او را وسوسه کرده. کس دیگری که معمولا سرزنش می شود، همسر مرد است. چرا؟ سرزنش میشود که لابد به حد کافی وظایفش را درست انجام نداده. به حد کافی جذاب، مهربان یا کدبانو نبوده، مرد کمبودی در زندگی زناشویی خود داشته که به دنبال روابط دیگری رفته است.
اگر چنین رابطه خیانتآمیزی آشکار میشد، چه خسارتی به مرد وارد میشد؟ تقریبا هیچ. کمی اخم و تخم و ناراحتی زودگذر، همسر سربندی چه موقعیتی دارد؟ زن میانسال که در بند بچه هاست، مجبور است در این زندگی بماند، اگر طلاق بگیرد در این سن و سال کجا برود؟ چطور تامین معاش کند؟ با یک مرد دیگر که مطلقه است و بچه دارد؟ خب همین جا در همین زندگی لااقل کنار بچه های خودش است. شاید هم مرد پشیمان شد و برگشت. بهترین استراتژی زن خیانت دیده، سوختن و ساختن است. مردان ایرانی خیانت می کنند زیرا داشتن روابط جنسی خارج از ازدواج، به دلیل چارچوب فرهنگی مردسالارانهای که حاکم بر این بازی است؛ برای مرد ایرانی هزینه اندکی دارد.
💢کانال زنان و مسایل اجتماعی
@antioligarchie
❇️ بررسی #جامعه_شناختی پرونده قتل مرحوم #ریحانه_جباری- بخش اول: 👈 رابطه نامشروع
✍ فاطمه موسوی ویایه :
در مباحث جرم شناسی بسیار کم به بزهکاری و زنان پرداخته شده، به این دلیل که زنان نسبت به مردان بسیار کمتر مرتکب جرم می شوند. در آمریکا فقط ده درصد زندانیان، زن هستند. این نسبت در کشور ما کمتر از ۵ درصد است. به علاوه که این زنان مجرم بیشتر به دلیل جرایم مواد مخدر و جرایم جنسی محکوم شدند. باز نسبت زنان محکوم به دلیل جرایم خشن اندک است. از این بین زنان متهم به قتل فردی غریبه، نادر است. پرونده ریحانه جباری، یکی از این موارد خاص بوده است. دختری نوزده ساله که توسط مردی میانسال که تازه با او آشنا شده، به خانه خالی کشیده می شود و وقتی با توقع مرد برای رابطه جنسی روبرو می شود او را با ضربه چاقو مجروح می کند، که به مرگ مرد منجر می شود. از آنجا که مرد به خشونت متوسل نشده بود، دفاع مشروع در دادگاه پذیرفته نشد و با درخواست قصاص اولیای دم، ریحانه اعدام شد.
در جامعه شناسی کجروی ما به یک پرونده خاص محدود نمی مانیم مگر اینکه مثل کار فوکو روند قضایی را در کلیتش (کار پلیسی، بازجویی، تیم قضاوت، هیات منصفه) ببینیم، در جامعه شناسی ما به دنبال سنخ شناسی هستیم، سنخ پرونده هایی شامل رابطه دختر جوان مجرد زیبا با مرد میانسال متاهل پولدار یا صاحب موقعیت، از آن بیشتر یک سنخ رابطه اجتماعی. از خود می پرسیم منطق این کنش اجتماعی چه بوده است؟ منظور از منطق کنش اجتماعی آن است که کنشگران اجتماعی در چارچوب اجبارهای تعیین شده از سوی نظام، به دنبال حداکثر منافع خود هستند.
حالا با رویکرد منطق کنش اجتماعی به این پرونده خاص نگاه کنیم. بپرسیم چرا ریحانه جباری ۱۹ ساله درگیر رابطه پنهانی و مبهم با مرد متاهل چهل ساله شد؟ دنبال کدام بیشینه منافع بود؟ ریحانه جباری، با واکنشی که از اطرافیان گرفته بود، میدانست زیباست. میخواست با استفاده از زیبایی و جوانی خیلی سریع به کالای لوکسی مثل ماشین کمری، دسترسی پیدا کند. زیبایی زنانه یک کالاست و او دنبال خریدار مناسب بود، که در برابر کمترین هزینه یعنی خوش و بش و لاس و ... بالاترین منفعت را به دست آورد. بسیاری ممکن است بگوییم انتخاب عقلانی نبود؟ اما از نظر ریحانه انتخاب عقلانی بوده چون به خاطر شخصیت خودشیفتهاش و به خاطر تمایلش به این که خودش رو دست بالا برآورد کرده، جوانی و خامی اش، محاسبه کرده بود که می تواند مردان را تا دم چشمه، تشنه ببرد و بیاورد. میتواند مسلط باشد و این رابطه را کنترل کند.
از طرف دیگر مقتول را داریم: سربندی. او با چه منطق کنش اجتماعی وارد چنین رابطهای شده؟ چرا فکر کرده که داشتن روابط فرازناشویی با یک دختر جوان مجرد، بیشتر منفعت دارد تا هزینه. چرا هزینههاش رو کم برآورد کرده؟ باز هم اینجا ساختار اجتماعی رو میبینیم. مهمترینش ساختار فرهنگی مردسالارانه است که براساس آن اگر یک مرد به دنبال روابط جنسی خارج از ازدواج باشه، طبیعی است: مردها تنوع طلبند و زنها وسوسهگر. اگر مردی وسوسه شود تقصیری ندارد، گناه بر دوش زن نانجیب، غیرعفیف و اغواگر است. به همین دلیل رابطهای که یک مرد خارج از چارچوب زناشویی برقرار کند از نظر شرعی، اشکالی ندارد. قول خدا و پیغمبر است. از نظر عرف اجتماعی و قانون هم، قابل پذیرش است. هیچکس به روابط جنسی یک مرد برچسب خیانت زناشویی نمیزند. اگر قرار است کسی سرزنش شود زنی است که خودش را در زندگی یک مرد داخل کرده، او را وسوسه کرده. کس دیگری که معمولا سرزنش می شود، همسر مرد است. چرا؟ سرزنش میشود که لابد به حد کافی وظایفش را درست انجام نداده. به حد کافی جذاب، مهربان یا کدبانو نبوده، مرد کمبودی در زندگی زناشویی خود داشته که به دنبال روابط دیگری رفته است.
اگر چنین رابطه خیانتآمیزی آشکار میشد، چه خسارتی به مرد وارد میشد؟ تقریبا هیچ. کمی اخم و تخم و ناراحتی زودگذر، همسر سربندی چه موقعیتی دارد؟ زن میانسال که در بند بچه هاست، مجبور است در این زندگی بماند، اگر طلاق بگیرد در این سن و سال کجا برود؟ چطور تامین معاش کند؟ با یک مرد دیگر که مطلقه است و بچه دارد؟ خب همین جا در همین زندگی لااقل کنار بچه های خودش است. شاید هم مرد پشیمان شد و برگشت. بهترین استراتژی زن خیانت دیده، سوختن و ساختن است. مردان ایرانی خیانت می کنند زیرا داشتن روابط جنسی خارج از ازدواج، به دلیل چارچوب فرهنگی مردسالارانهای که حاکم بر این بازی است؛ برای مرد ایرانی هزینه اندکی دارد.
💢کانال زنان و مسایل اجتماعی
@antioligarchie
آنتی الیگارشی
#تحلیل ❇️ بررسی #جامعه_شناختی پرونده قتل مرحوم #ریحانه_جباری- بخش اول: 👈 رابطه نامشروع ✍ فاطمه موسوی ویایه : در مباحث جرم شناسی بسیار کم به بزهکاری و زنان پرداخته شده، به این دلیل که زنان نسبت به مردان بسیار کمتر مرتکب جرم می شوند. در آمریکا فقط ده…
#تحلیل
#قسمت_دوم
❇️ بررسی جامعه شناختی پرونده قتل #ریحانه_جباری- بخش دوم: جامعه آنومیک
✍ فاطمه موسوی ویایه
یکی از مهمترین نظریات جرم شناسی، نظریه فشار ساختاری رابرت مرتن است که در سطح تحلیل متوسط به بررسی علل ارتکاب جرم می پردازد. نظر مرتن اين است که جامعه، فرد را به کجروی وادار می کند. به بيان خود او، کجروی حاصل فشارهای ساختاری اجتماعی خاصی است که افراد را به کج رفتار شدن مجبور مي کند. جوامع صنعتي بر توفيقات مادی در زندگی تأکيد دارند که به شکل انباشت ثروت و تحصيلات علمی به عنوان مهمترين اهداف زندگی شخص و معيارهای منزلتی تجلی مي کنند. دستيابی به اين اهداف مقبول اجتماعی نياز به ابزارهای مقبولی هم دارد که البته از دسترس جمعی از افراد جامعه خارج است، يعني جامعه طوری ساخت يافته که طبقات فرودست، فرصت های کمتری برای تحقق آرزوهاي خود دارند. البته مرتن تأکيد دارد که واکنش همه افراد در این شرایط مشابه نيست و هرکس به طريقی خود را با فشار محيط سازگار می کند. عده ای به انزوا می رسند و خود را کنار می کشند. عده ای نوآوری می کنند و به جای وسایل مشروع از ابزارهای نامشروع استفاده می کنند تا به اهداف مشروع اجتماعی برسند. در نهایت عده ای طغیان می کنند و ابزارها و اهداف جدیدی تعریف می کنند.
برگردیم به ساختارها، ساختارهای اجتماعی سرمایه داری می گوید هدف رسیدن به پول و موقعیت تجملی است. در جامعه ایران، هدف اجتماعی رسیدن به پول زندگی تجملی است. گذشته از مردان که با کارآفرینی یا رانت می توانند به این هدف برسند، برای زنان رسیدن به این هدف آسان نیست. چرا که بنا بر فرهنگ مردسالارانه، هنوز روابط اجتماعی جنسیتی مبتنی بر نفقه/ تمکین، پول مرد/ الطاف جنسی زن استوار است و بهترین ابزار رسیدن زنان به زندگی تجملی، ازدواج موفق یعنی ازدواج با یک مرد پولدار است.
در جامعه سنتی فقط دو بازار برای عرضه کالای جذابیت زنانه وجود داشت: یا بازار ازدواج یا بازار روسپیگری. ولی در جامعه مدرن، جامعه مابعد سنتی، بازار سومی هم اضافه شد: بازار روابط موقت که مابین دو بازار ازدواج و بازار روسپیگری بود. نه مثل بازار ازدواج رابطه دائمی طولانی مدت با یک سری هنجارها و قواعد حقوقی است که فرد را در یکسری تعهدات حقوقی و مالی مختلف گرفتار میکند و نه مثل بازار روسپیگری رابطه سرد، کوتاه، بدون شناخت و علاقه بین فردی است. روابط موقت رابطهای است که در آن، افراد از یک طرف تعهد کوتاه مدت دارند ولی گیر نیفتادهاند و میتوانند به دلخواه، هر زمان که بخواهند با کمترین هزینه مالی از این رابطه بیرون بیایند. در عین حال این رابطه از نظر عاطفی، هم ارضا کننده است، عنصر صمیمیت و حتی شکلی از تعهد را دارد.
بازار روابط موقت، چند سالی است که به عنوان بخشی از مدرنیته، وارد جامعه ما شده، بنا بر نظریه فشار اجتماعی مرتون، ریحانه جباری یک کجروست. او به شدت اهداف اجتماعی در مورد رسیدن به پول و کالای لوکس نشانه تشخص شماست، را پذیرفته بود ولی از ابزار مشروع یعنی ازدواج با یک مرد ثروتمند یا کار سخت و تحصیل استفاده نکرد، از ابزار نامشروع عرضه زیبایی و جذابیت زنانه در بازار روابط موقت استفاده کرد.
اما نظریه مرتون یک نظریه برای جامعه آمریکاست، برای جامعه امروز ایران هم مناسب است؟ نظر شخصی من این است که نه. نظریه مرتون در مورد فشار اجتماعی در یک نظام باثبات است ولی جامعه ایران جامعه باثبات نیست، وضعیت آنومیک دارد، نظام سنتی که پدر و مادر من با آن بزرگ شدند از میان رفته و هنوز نظم جدید و مدرن جایگزین نشده. در طول سه نسل از تلگراف به تلگرام رسیدیم. زنان و مردان نامحرم در تلگرام با هم حرف می زنند ولی هنوز یاد نگرفتند که ارتباط با جنس مخالف دقیقا به چه شکلی مدیریت کنند؟ مرز زندگی خصوصی کجاست؟ تا کجا می توان صمیمی شد یا درد دل کرد؟ عشق از کجا شروع می شود؟ چطور باید یک رابطه را پیش برد؟ کجا و تحت چه شرایطی یک رابطه را تمام کرد؟ چطور بدون زخم زدن تمامش کنیم؟ اینها چیزهایی است که باید در فرایند جامعه پذیری یاد بگیریم و یاد نگرفتیم، هر کدام به نوبه خود با آزمون و خطا به بهای هزینه عاطفی راه و چاه را یاد می گیریم، چون خانواده و نظام آموزشی به ما یاد ندادند.
ریحانه جباری وارد بازار رابطه موقت شده بود، پر از ایده و رویا درباره ثروتمند شدن سریع و فرصت زندگی لوکس، اما نمی دانست باید دقیقا چه بهایی بپردازد؟ تا کجا می تواند پیش برود؟ این فضای مبهم و آنومیک، و نداشتن مهارت در رابطه با جنس مخالف، امروزه همچنان باقی است و هزینه زاست. باید این معضل جدی گرفته شود.
💢 کانال زنان و مسابل اجتماعی
@antioligarchie
#قسمت_دوم
❇️ بررسی جامعه شناختی پرونده قتل #ریحانه_جباری- بخش دوم: جامعه آنومیک
✍ فاطمه موسوی ویایه
یکی از مهمترین نظریات جرم شناسی، نظریه فشار ساختاری رابرت مرتن است که در سطح تحلیل متوسط به بررسی علل ارتکاب جرم می پردازد. نظر مرتن اين است که جامعه، فرد را به کجروی وادار می کند. به بيان خود او، کجروی حاصل فشارهای ساختاری اجتماعی خاصی است که افراد را به کج رفتار شدن مجبور مي کند. جوامع صنعتي بر توفيقات مادی در زندگی تأکيد دارند که به شکل انباشت ثروت و تحصيلات علمی به عنوان مهمترين اهداف زندگی شخص و معيارهای منزلتی تجلی مي کنند. دستيابی به اين اهداف مقبول اجتماعی نياز به ابزارهای مقبولی هم دارد که البته از دسترس جمعی از افراد جامعه خارج است، يعني جامعه طوری ساخت يافته که طبقات فرودست، فرصت های کمتری برای تحقق آرزوهاي خود دارند. البته مرتن تأکيد دارد که واکنش همه افراد در این شرایط مشابه نيست و هرکس به طريقی خود را با فشار محيط سازگار می کند. عده ای به انزوا می رسند و خود را کنار می کشند. عده ای نوآوری می کنند و به جای وسایل مشروع از ابزارهای نامشروع استفاده می کنند تا به اهداف مشروع اجتماعی برسند. در نهایت عده ای طغیان می کنند و ابزارها و اهداف جدیدی تعریف می کنند.
برگردیم به ساختارها، ساختارهای اجتماعی سرمایه داری می گوید هدف رسیدن به پول و موقعیت تجملی است. در جامعه ایران، هدف اجتماعی رسیدن به پول زندگی تجملی است. گذشته از مردان که با کارآفرینی یا رانت می توانند به این هدف برسند، برای زنان رسیدن به این هدف آسان نیست. چرا که بنا بر فرهنگ مردسالارانه، هنوز روابط اجتماعی جنسیتی مبتنی بر نفقه/ تمکین، پول مرد/ الطاف جنسی زن استوار است و بهترین ابزار رسیدن زنان به زندگی تجملی، ازدواج موفق یعنی ازدواج با یک مرد پولدار است.
در جامعه سنتی فقط دو بازار برای عرضه کالای جذابیت زنانه وجود داشت: یا بازار ازدواج یا بازار روسپیگری. ولی در جامعه مدرن، جامعه مابعد سنتی، بازار سومی هم اضافه شد: بازار روابط موقت که مابین دو بازار ازدواج و بازار روسپیگری بود. نه مثل بازار ازدواج رابطه دائمی طولانی مدت با یک سری هنجارها و قواعد حقوقی است که فرد را در یکسری تعهدات حقوقی و مالی مختلف گرفتار میکند و نه مثل بازار روسپیگری رابطه سرد، کوتاه، بدون شناخت و علاقه بین فردی است. روابط موقت رابطهای است که در آن، افراد از یک طرف تعهد کوتاه مدت دارند ولی گیر نیفتادهاند و میتوانند به دلخواه، هر زمان که بخواهند با کمترین هزینه مالی از این رابطه بیرون بیایند. در عین حال این رابطه از نظر عاطفی، هم ارضا کننده است، عنصر صمیمیت و حتی شکلی از تعهد را دارد.
بازار روابط موقت، چند سالی است که به عنوان بخشی از مدرنیته، وارد جامعه ما شده، بنا بر نظریه فشار اجتماعی مرتون، ریحانه جباری یک کجروست. او به شدت اهداف اجتماعی در مورد رسیدن به پول و کالای لوکس نشانه تشخص شماست، را پذیرفته بود ولی از ابزار مشروع یعنی ازدواج با یک مرد ثروتمند یا کار سخت و تحصیل استفاده نکرد، از ابزار نامشروع عرضه زیبایی و جذابیت زنانه در بازار روابط موقت استفاده کرد.
اما نظریه مرتون یک نظریه برای جامعه آمریکاست، برای جامعه امروز ایران هم مناسب است؟ نظر شخصی من این است که نه. نظریه مرتون در مورد فشار اجتماعی در یک نظام باثبات است ولی جامعه ایران جامعه باثبات نیست، وضعیت آنومیک دارد، نظام سنتی که پدر و مادر من با آن بزرگ شدند از میان رفته و هنوز نظم جدید و مدرن جایگزین نشده. در طول سه نسل از تلگراف به تلگرام رسیدیم. زنان و مردان نامحرم در تلگرام با هم حرف می زنند ولی هنوز یاد نگرفتند که ارتباط با جنس مخالف دقیقا به چه شکلی مدیریت کنند؟ مرز زندگی خصوصی کجاست؟ تا کجا می توان صمیمی شد یا درد دل کرد؟ عشق از کجا شروع می شود؟ چطور باید یک رابطه را پیش برد؟ کجا و تحت چه شرایطی یک رابطه را تمام کرد؟ چطور بدون زخم زدن تمامش کنیم؟ اینها چیزهایی است که باید در فرایند جامعه پذیری یاد بگیریم و یاد نگرفتیم، هر کدام به نوبه خود با آزمون و خطا به بهای هزینه عاطفی راه و چاه را یاد می گیریم، چون خانواده و نظام آموزشی به ما یاد ندادند.
ریحانه جباری وارد بازار رابطه موقت شده بود، پر از ایده و رویا درباره ثروتمند شدن سریع و فرصت زندگی لوکس، اما نمی دانست باید دقیقا چه بهایی بپردازد؟ تا کجا می تواند پیش برود؟ این فضای مبهم و آنومیک، و نداشتن مهارت در رابطه با جنس مخالف، امروزه همچنان باقی است و هزینه زاست. باید این معضل جدی گرفته شود.
💢 کانال زنان و مسابل اجتماعی
@antioligarchie
آنتی الیگارشی
#تحلیل #قسمت_دوم ❇️ بررسی جامعه شناختی پرونده قتل #ریحانه_جباری- بخش دوم: جامعه آنومیک ✍ فاطمه موسوی ویایه یکی از مهمترین نظریات جرم شناسی، نظریه فشار ساختاری رابرت مرتن است که در سطح تحلیل متوسط به بررسی علل ارتکاب جرم می پردازد. نظر مرتن اين است که…
#تحلیل
#قسمت_سوم
❇️ بررسی جامعه شناختی پرونده قتل #ریحانه_جباری
#بخش سوم: دستگاه قضایی ناکارآمد
✍ فاطمه موسوی ویایه
مجازات امری اجتماعی است، دورکیم در کتاب تقسیم کار اجتماعی شرح می دهد، دو قاعده کلی حقوقی داریم که رویکردشان در مجازات متفاوت است، در جامعه سنتی، نظام حقوقی تعزیری است و مجازاتهای ان عمدتا حاوی زجر جسمانی مجرم است، زیرا جرم عملی است که وجدان جمعی را جریحه دار می کند و آنچه جامعه از آن انتقام می گیرد، و گناهکار را وادار می کند تا عقوبتش را پس بدهد، لطمه ای است که به اخلاق وارد شده است. اما در نظام حقوقی ترمیمی که مختص جوامع مدرن است، مجازات ها، الزاماً دربردارندۀ محرومیت متخلف نیست، بلکه عبارت است از ترمیم دوبارۀ امور، برگرداندن مجدد روابط برهم خورده و برگرداندن به حالت عادی، پس قواعد حقوقی را باید به دو نوع کلی برگرداند که یا با مجازات های تنبیهیِ سازمان یافته همراه اند، یا با مجازات های فقط ترمیمی. نوع نخست دربردارندۀ تمامی قلمرو حقوق جزایی است؛ دومی دربرگیرندۀ حقوق مدنی، حقوق تجاری، حقوق اداری و اساسی، منهای برخی از قواعد جزایی موجود در آنها.
می پرسیم نظام قضایی در ایران چگونه پرونده های قتل را مدیریت می کند و میبینیم متاسفانه و برخلاف انتظار، نظام قضایی ما از نوع ترمیمی نیست و در حیطه مجازات قتل دایره عمل محدودی دارد. شواهد را می بیند و بر اساس تعریف موسعی از قتل، حکم می دهد متهم، قاتل است یا نه. بعد از صدور حکم، نقشی ندارد، واسط و مانع بین طرفین دعوی نیست. بنا بر سنت اجتماعی، قاتل باید یا قصاص شود، یا بخشیده. نظام حقوقی فعلی مانند نظام حقوقی تعزیری جامعه سنتی، همه چیز را به روابط شخصی و عاطفی وامی گذارد که اولیای دم تصمیم بگیرند. اما مگر آنها می توانند به دور از احساس تصمیم بگیرند؟
خانواده قاتل و خانواده مقتول با هم برخورد می کنند. خانواده قاتل، بعد از اثبات جرم و صدورحکم در شرایطی قرار می گیرد که دست پایین را دارد، باید با ذلت و بیچارگی سعی کند که هر جور شده رضایت خانواده مقتول رو به دست بیاورد. با پرداخت دیه که شاید سنگینتر از آنی است که باید باشد، شرایط اولیای دم، هر چه هست را بپذیرد، برای این که بتواند حکم اعدام را متوقف کند. خانواده قاتل، مزاحم خانواده مقتول می شوند، مرتب التماس می کنند، خود را ذلیل می کنند تا بتوانند رضایت بگیرند: یک نمایش عاطفی سهمگین. اینجا خلائی به وجود می آید که کمپین های مختلف سعی در پر کردنش دارند، خیریه ها و افراد سلبریتی از فعالان مدنی گرفته تا هنرپیشه ها راه می افتند تا از خانواده مقتول رضایت بگیرند. آنها تفسیر ناقص و معوجی از پرونده دارند و فشار اجتماعی سهمگینی برای خانواده مقتول تدارک می بینند که در واقع انسانی و منصفانه نیست. خانواده ایی که باید هم با مرگ و سوگ کنار بیاید هم با طلبکاری دیگران درباره کار درست: بخشش.
اما چرا مجازات اعدام فقط دو گزینه صفر و یک (بخشش یا قصاص) دارد؟ چرا حد وسطی مثل زندان طولانی مدت وجود ندارد؟ خیلی از خانوادهها قصاص میکنند چون تحمل ندارند که درست فردای بخشش، قاتل فرزندشان در خیابان آزاد و رها، راه برود. فعالان مدنی تقصیری هم ندارند، در چارچوب فعلی جز کسب رضایت خانواده مقتول، استراتژی دیگری نیست، برای اینکه منطق این کنش اجتماعی تغییر کند، باید رویکرد قضایی به پرونده های قتل تغییر کند.
ادامه 👇👇
#قسمت_سوم
❇️ بررسی جامعه شناختی پرونده قتل #ریحانه_جباری
#بخش سوم: دستگاه قضایی ناکارآمد
✍ فاطمه موسوی ویایه
مجازات امری اجتماعی است، دورکیم در کتاب تقسیم کار اجتماعی شرح می دهد، دو قاعده کلی حقوقی داریم که رویکردشان در مجازات متفاوت است، در جامعه سنتی، نظام حقوقی تعزیری است و مجازاتهای ان عمدتا حاوی زجر جسمانی مجرم است، زیرا جرم عملی است که وجدان جمعی را جریحه دار می کند و آنچه جامعه از آن انتقام می گیرد، و گناهکار را وادار می کند تا عقوبتش را پس بدهد، لطمه ای است که به اخلاق وارد شده است. اما در نظام حقوقی ترمیمی که مختص جوامع مدرن است، مجازات ها، الزاماً دربردارندۀ محرومیت متخلف نیست، بلکه عبارت است از ترمیم دوبارۀ امور، برگرداندن مجدد روابط برهم خورده و برگرداندن به حالت عادی، پس قواعد حقوقی را باید به دو نوع کلی برگرداند که یا با مجازات های تنبیهیِ سازمان یافته همراه اند، یا با مجازات های فقط ترمیمی. نوع نخست دربردارندۀ تمامی قلمرو حقوق جزایی است؛ دومی دربرگیرندۀ حقوق مدنی، حقوق تجاری، حقوق اداری و اساسی، منهای برخی از قواعد جزایی موجود در آنها.
می پرسیم نظام قضایی در ایران چگونه پرونده های قتل را مدیریت می کند و میبینیم متاسفانه و برخلاف انتظار، نظام قضایی ما از نوع ترمیمی نیست و در حیطه مجازات قتل دایره عمل محدودی دارد. شواهد را می بیند و بر اساس تعریف موسعی از قتل، حکم می دهد متهم، قاتل است یا نه. بعد از صدور حکم، نقشی ندارد، واسط و مانع بین طرفین دعوی نیست. بنا بر سنت اجتماعی، قاتل باید یا قصاص شود، یا بخشیده. نظام حقوقی فعلی مانند نظام حقوقی تعزیری جامعه سنتی، همه چیز را به روابط شخصی و عاطفی وامی گذارد که اولیای دم تصمیم بگیرند. اما مگر آنها می توانند به دور از احساس تصمیم بگیرند؟
خانواده قاتل و خانواده مقتول با هم برخورد می کنند. خانواده قاتل، بعد از اثبات جرم و صدورحکم در شرایطی قرار می گیرد که دست پایین را دارد، باید با ذلت و بیچارگی سعی کند که هر جور شده رضایت خانواده مقتول رو به دست بیاورد. با پرداخت دیه که شاید سنگینتر از آنی است که باید باشد، شرایط اولیای دم، هر چه هست را بپذیرد، برای این که بتواند حکم اعدام را متوقف کند. خانواده قاتل، مزاحم خانواده مقتول می شوند، مرتب التماس می کنند، خود را ذلیل می کنند تا بتوانند رضایت بگیرند: یک نمایش عاطفی سهمگین. اینجا خلائی به وجود می آید که کمپین های مختلف سعی در پر کردنش دارند، خیریه ها و افراد سلبریتی از فعالان مدنی گرفته تا هنرپیشه ها راه می افتند تا از خانواده مقتول رضایت بگیرند. آنها تفسیر ناقص و معوجی از پرونده دارند و فشار اجتماعی سهمگینی برای خانواده مقتول تدارک می بینند که در واقع انسانی و منصفانه نیست. خانواده ایی که باید هم با مرگ و سوگ کنار بیاید هم با طلبکاری دیگران درباره کار درست: بخشش.
اما چرا مجازات اعدام فقط دو گزینه صفر و یک (بخشش یا قصاص) دارد؟ چرا حد وسطی مثل زندان طولانی مدت وجود ندارد؟ خیلی از خانوادهها قصاص میکنند چون تحمل ندارند که درست فردای بخشش، قاتل فرزندشان در خیابان آزاد و رها، راه برود. فعالان مدنی تقصیری هم ندارند، در چارچوب فعلی جز کسب رضایت خانواده مقتول، استراتژی دیگری نیست، برای اینکه منطق این کنش اجتماعی تغییر کند، باید رویکرد قضایی به پرونده های قتل تغییر کند.
ادامه 👇👇