آنتی الیگارشی
⭕️ در ۱۵خرداد سال ۱۳۸۵ چه گذشت؟! #قسمت_اول ✍حجت الاسلام شفیعی کیا 🔻۱۳خرداد ۸۵ با رسیدن تعطیلات قصد داشتم خانواده را تهران برده و در مراسم سالگرد هم شرکت کنیم، بنابراین متنی درباره مرحوم آقاروحاللّه که نوشته بودم را به دفتر روانبحش سردبیر نشریه پرتوی جناب…
⭕️در ۱۵ خرداد سال ۱۳۸۵ چه گذشت ؟! #قسمت_دوم
✍حجت الاسلام شفیعی کیا
🔻در صورتیکه قرار بود افراد در ظاهری طلبه و پرسشگر از وی سؤال کنند و همان شب با قطعی شدن شروع سؤال توسط علیابوترابی، قرار شد وی با دست گرفتن چند کاغذ و قلمی در دست شائبهی کار دیگری غیر از سؤال را بر طرف کند (تصویر۱) که لودگی روانبخش حساسیتها و تدارک مهدی رفسنجانی را بیش کرد.
البته کسانی مانند استاد آقا هم پیشنهاد در دست گرفتن پلاکارد با شعارهای انتقادی دادند که عملی نشد ولی در پرونده ما به عنوان گزارش اداره اطلاعات و جرم ما گنجانده شد!
صبح ۱۵خرداد شد و وارد شبستان شدیم جو شبستان امام ملتهب بود، گوشیها را هم میگرفتند، جمعیت مراسم سالهای پیش نبودند، بلکه تعداد زیادی حتی با چهرههایی خاص و بعضا معتاد با سرهای باند پیچی هم بین جمعیت بودند که بیشترین ضرب و شتم را هم آنان داشتند.
البته پس از آزادی از زندان برخی خادمان حرم گفتند که از صبح آن روز توسط مهدی رفسنجانی چند اتوبوس آدم آورده شده بود و فضا آماده برای برخورد بود.
مراسم با تلاوت قرآن شروع شد و سیما هم پخش مستقیم کرد، شمس مجری برنامه با کت و شلواری سفید پشت تریبون رفت و با این جمله التهاب را بیش کرد: خبر دار شدیم عدهای منافق به میان شما آمدهاند تا مجلس را بر هم بزنند، هشیاری انقلابی خود را حفظ کنید! و ... (تصویر۲)
افرادی هم با تصاویر آقای احمدینژاد در صحن حضور داشتند، ولی اوباشی هم بعضا عربده می کشیدند تا عکسهای دکتر پایین بیاید، خلاصه جو عادی نبود.
طلبهای بلژیکی و عربتبار سخنرانی پیش از آمدن رفسنجانی را شروع کرد، و وقتی گفت: خدا را شاهد می گیرم که در بین تمام مسئولان بعد از سیدخمینی فقط احمدینژاد این راه را خالصانه و محکم رفته. با واکنش اکثر موافقان و مخالفان مواجه شد.
رفسنجانی قرار بود ساعت ۱۰، ۱۱ شروع کند، ولی به دلیل دیدار با مراجع تأخیر داشت، و سرانجام حدود ساعت دوازده آمد، شعارها درهم تنیده بود.
رفسنجانی سخنان خود را شروع کرد، ده دقیقهای گذشته بود، علی ابوترابی که در زاویه دیدم بود را نگاه می کردم گمان کردم جو ملتهب منصرفش کرده، بگذریم که بعد یکی از امنیتیها فیلم همین نگاه کردنهای مرا دلیل لیدری من گزارش کرده بود!
تا اینکه ابوترابی برخاست و فریاد زد: آقای هاشمی از شما به عنوان پیش کسوت انقلاب سؤال دارم!
رفسنجانی که کلامش پاره شد گفت: الان جای سؤال نیست جای دیگر ...(تصویر۳)
شعار ممتد مرگ بر منافق التهاب را بالا برد، چند هیکلمند که به محافظان شبیه بودند سراغ ابوترابی رفتند و گفتند: حاج آقا گفت بیا جلو سؤال کن ابوترابی امتناع کرد و کشیدنش و عمامه اش افتاد.
شعارهای مرگ بر غارتگر، مرگ بر منافق، هاشمی، هاشمی به هم پیچیده بود و رفسنجانی با پوزخند همیشگیاش گفت: دیروز هم مردم برای رهبری همینطور ابراز احساسات میکردند!
من به سمت ابوترابی رفتم، دیدم چهار پنج نفر برای مهار من دنبالم هستند، کاملا برای مأموران شناخته شده بودیم، روانبخش که در آن روز خودش برای ردگم کردن به میبد رفته بود با آن جلسه پرتو کار دست ما دادهبود.
محمدصادق برادر زاده علی ابوترابی برخاست در حالی که انگشت سبابهاش را بالا گرفته بود گفت: آقای هاشمی عموی من یک سؤال از شما خواست بکند باهاش این برخورد را کردید؟! (تصویر۴)
که همان زمان رفسنجانی با اشاره دست که معنی اش این بود که این را هم ببرید امنیتیها را واداشت صادق را هم بردند، بلافاصله محمدباقر محمدزاده از کارمندان آن زمان مؤسسه جناب مصباح که الان کارآفرین موفقی است به اعتراض بلند شد ولی مورد آماج کتک اراذل حاضر قرار گرفت و با اینکه دارای مهارت کنگفو بود برخوردی نداشت، و کمرش بعدا به عمل محتاج شد. (تصویر۵)
من از سؤال منصرف شدم و متوجه شدم هر طرف میروم چند قلچماق همراهیام میکنند، حرکت دست رفسنجانی و ضرب و شتم و بازداشت ابوترابی و برادرزادهاش و محمدزاده در ذهنم مدام تکرار میشد سکوت را جفا دانستم، جلو رفتم و فریاد کردم: ای فرزند روحالله چرا ساعتها با دخترانوپسران مینشینی و سؤال و جواب میکنی(فیلم انتخاباتیش) ولی یک طلبه از تو نمیتواند سؤال کند، همان غولتشنگها که در تصویر معروف یکیشان معلوم است مرا به باد کتک و مشتهای سنگین گرفتند و دانسته یا ندانسته به جراحت کهنه گردنم میزدند که عوارضش هنوز هست.
عکاس عکس معروف گفته بود حدود ۵۰ قاب عکس انداخته بود و اطلاعات همه را توقیف و فقط همین عکس معروف را اجازه انتشار داد.(تصویر۶)
یکی هم عمامهام را بین جمعیت پرتاب کرد، چون ملبس بودن ما دروغ اراذل و اوباش بودن ما را ناکارآمد میکرد.
طلبهای که بعدا عمامهام آورد را هم بازداشت کردند.
گفتند لطفی رئیس فعلی شورای هماهنگی تبلیغات که کت و شلوار سفیدی پوشیده بود، بسان مأموران بین جمعیت آمده و همراهان ما را با اشاره برای بازداشت شدن نشان میداد.
#ادامه_دارد
@antioligarchie
✍حجت الاسلام شفیعی کیا
🔻در صورتیکه قرار بود افراد در ظاهری طلبه و پرسشگر از وی سؤال کنند و همان شب با قطعی شدن شروع سؤال توسط علیابوترابی، قرار شد وی با دست گرفتن چند کاغذ و قلمی در دست شائبهی کار دیگری غیر از سؤال را بر طرف کند (تصویر۱) که لودگی روانبخش حساسیتها و تدارک مهدی رفسنجانی را بیش کرد.
البته کسانی مانند استاد آقا هم پیشنهاد در دست گرفتن پلاکارد با شعارهای انتقادی دادند که عملی نشد ولی در پرونده ما به عنوان گزارش اداره اطلاعات و جرم ما گنجانده شد!
صبح ۱۵خرداد شد و وارد شبستان شدیم جو شبستان امام ملتهب بود، گوشیها را هم میگرفتند، جمعیت مراسم سالهای پیش نبودند، بلکه تعداد زیادی حتی با چهرههایی خاص و بعضا معتاد با سرهای باند پیچی هم بین جمعیت بودند که بیشترین ضرب و شتم را هم آنان داشتند.
البته پس از آزادی از زندان برخی خادمان حرم گفتند که از صبح آن روز توسط مهدی رفسنجانی چند اتوبوس آدم آورده شده بود و فضا آماده برای برخورد بود.
مراسم با تلاوت قرآن شروع شد و سیما هم پخش مستقیم کرد، شمس مجری برنامه با کت و شلواری سفید پشت تریبون رفت و با این جمله التهاب را بیش کرد: خبر دار شدیم عدهای منافق به میان شما آمدهاند تا مجلس را بر هم بزنند، هشیاری انقلابی خود را حفظ کنید! و ... (تصویر۲)
افرادی هم با تصاویر آقای احمدینژاد در صحن حضور داشتند، ولی اوباشی هم بعضا عربده می کشیدند تا عکسهای دکتر پایین بیاید، خلاصه جو عادی نبود.
طلبهای بلژیکی و عربتبار سخنرانی پیش از آمدن رفسنجانی را شروع کرد، و وقتی گفت: خدا را شاهد می گیرم که در بین تمام مسئولان بعد از سیدخمینی فقط احمدینژاد این راه را خالصانه و محکم رفته. با واکنش اکثر موافقان و مخالفان مواجه شد.
رفسنجانی قرار بود ساعت ۱۰، ۱۱ شروع کند، ولی به دلیل دیدار با مراجع تأخیر داشت، و سرانجام حدود ساعت دوازده آمد، شعارها درهم تنیده بود.
رفسنجانی سخنان خود را شروع کرد، ده دقیقهای گذشته بود، علی ابوترابی که در زاویه دیدم بود را نگاه می کردم گمان کردم جو ملتهب منصرفش کرده، بگذریم که بعد یکی از امنیتیها فیلم همین نگاه کردنهای مرا دلیل لیدری من گزارش کرده بود!
تا اینکه ابوترابی برخاست و فریاد زد: آقای هاشمی از شما به عنوان پیش کسوت انقلاب سؤال دارم!
رفسنجانی که کلامش پاره شد گفت: الان جای سؤال نیست جای دیگر ...(تصویر۳)
شعار ممتد مرگ بر منافق التهاب را بالا برد، چند هیکلمند که به محافظان شبیه بودند سراغ ابوترابی رفتند و گفتند: حاج آقا گفت بیا جلو سؤال کن ابوترابی امتناع کرد و کشیدنش و عمامه اش افتاد.
شعارهای مرگ بر غارتگر، مرگ بر منافق، هاشمی، هاشمی به هم پیچیده بود و رفسنجانی با پوزخند همیشگیاش گفت: دیروز هم مردم برای رهبری همینطور ابراز احساسات میکردند!
من به سمت ابوترابی رفتم، دیدم چهار پنج نفر برای مهار من دنبالم هستند، کاملا برای مأموران شناخته شده بودیم، روانبخش که در آن روز خودش برای ردگم کردن به میبد رفته بود با آن جلسه پرتو کار دست ما دادهبود.
محمدصادق برادر زاده علی ابوترابی برخاست در حالی که انگشت سبابهاش را بالا گرفته بود گفت: آقای هاشمی عموی من یک سؤال از شما خواست بکند باهاش این برخورد را کردید؟! (تصویر۴)
که همان زمان رفسنجانی با اشاره دست که معنی اش این بود که این را هم ببرید امنیتیها را واداشت صادق را هم بردند، بلافاصله محمدباقر محمدزاده از کارمندان آن زمان مؤسسه جناب مصباح که الان کارآفرین موفقی است به اعتراض بلند شد ولی مورد آماج کتک اراذل حاضر قرار گرفت و با اینکه دارای مهارت کنگفو بود برخوردی نداشت، و کمرش بعدا به عمل محتاج شد. (تصویر۵)
من از سؤال منصرف شدم و متوجه شدم هر طرف میروم چند قلچماق همراهیام میکنند، حرکت دست رفسنجانی و ضرب و شتم و بازداشت ابوترابی و برادرزادهاش و محمدزاده در ذهنم مدام تکرار میشد سکوت را جفا دانستم، جلو رفتم و فریاد کردم: ای فرزند روحالله چرا ساعتها با دخترانوپسران مینشینی و سؤال و جواب میکنی(فیلم انتخاباتیش) ولی یک طلبه از تو نمیتواند سؤال کند، همان غولتشنگها که در تصویر معروف یکیشان معلوم است مرا به باد کتک و مشتهای سنگین گرفتند و دانسته یا ندانسته به جراحت کهنه گردنم میزدند که عوارضش هنوز هست.
عکاس عکس معروف گفته بود حدود ۵۰ قاب عکس انداخته بود و اطلاعات همه را توقیف و فقط همین عکس معروف را اجازه انتشار داد.(تصویر۶)
یکی هم عمامهام را بین جمعیت پرتاب کرد، چون ملبس بودن ما دروغ اراذل و اوباش بودن ما را ناکارآمد میکرد.
طلبهای که بعدا عمامهام آورد را هم بازداشت کردند.
گفتند لطفی رئیس فعلی شورای هماهنگی تبلیغات که کت و شلوار سفیدی پوشیده بود، بسان مأموران بین جمعیت آمده و همراهان ما را با اشاره برای بازداشت شدن نشان میداد.
#ادامه_دارد
@antioligarchie
آنتی الیگارشی
⭕️در ۱۵ خرداد سال ۱۳۸۵ چه گذشت ؟! #قسمت_دوم ✍حجت الاسلام شفیعی کیا 🔻در صورتیکه قرار بود افراد در ظاهری طلبه و پرسشگر از وی سؤال کنند و همان شب با قطعی شدن شروع سؤال توسط علیابوترابی، قرار شد وی با دست گرفتن چند کاغذ و قلمی در دست شائبهی کار دیگری غیر از…
⭕️ در ۱۵خرداد سال ۱۳۸۵ چه گذشت ؟
#قسمت_سوم
✍حجت الاسلام شفیعی کیا
🔻عمامهام را که باز شده بود بستم و خواستم از در عقب خارج شوم که دوتنومند با لباس خدام کنارم آمدند، گفتند حاجی از این در بری بیرون میگیرنت بیا ما از در دیگه ردت کنیم مرا بردند وقتی به در سالن تشریفات رسیدم و #مهدی_رفسنجانی را خشمگین پشت شیشه در کوچک دیدم، شستم خبردار شد که آن دو خادم نیستند، البته یکی از این دو، خادم نمایی بود که در سفر سال۹۶ دکتراحمدینژاد به حرم حضرتمعصومه در زیارت ایشان و ارتباط مردم با وی اخلال می کرد.
عقب کشیدم و مقاومت کردم ولی آن دو خفتم کردند، برگشتم به اساتید حاضر در صف اول مثل آقایان میرباقری و هادویتهرانی نگاه کردم و کمک خواستم گویا نشنیدند، البته پناهیان که ضد سیاست خارجه دکتر احمدی نژاد در خیابان زیاد پشت بلندگو می رفت نیز گفتند که از شبستان خارج شد تا ذخیره برای آینده باشد.
مهدی رفسنجانی کنار رفت و در باز شد، دو تنومند دیگر مرا داخل کشیدند، چفیه گردنم را یکی به دست پیچید و دیگر نتوانستم مقاومت کنم.
هنوز رفسنجانی که سخنرانیاش ناتمام مانده بود در سالن تشریفات بود، برای همین چهار مأمور مرا پشت در کوچک نگهداشتند، مهدی داشت سر شیخ اسد جعفری معاون وقت دادستان قم عربده میزد: گند زدید، بلد نیستید جمع کنید، چرا حاج آقا رو دعوت کردید؟
جعفری که حواسش به من نبود، گفت: مگه ما دعوت کردیم؟ میخواستید نیاد، خودتون اومدید. حالا هم چیزی نشده چارتا اراذل اوباش بودند که دستگیر شدند.
مهدی رفسنجانی کفرش درآمده بود با چشمانی ورقلمبیده و رگهای برآمده گردن برگشت دو دستی مرا نشان داد و فریاد کرد: کجا اراذل و اوباش اند؟ اینم مثل خودت آخونده!
جعفری برگشت نگاهم کرد و سری تکان داد و من هم از این نزاع که خستگیام را در کردهبود خندهام گرفت، و مهدی هم با خشم نگاهم کرد و به اتفاقِ رفسنجانی خارج شدند.
محوطه تشریفات به جز مأموران امنیتی و پیرمردی خادم کس دیگری نماند، روی میز تشریفات گیلاسها و زردآلوها و موزها در دیس کریستال برق میزد و آب نیمه خورده رفسنجانی هم مانده بود، یکی از اطلاعاتیهای حاضر گفت: شما رفاهطلب شدید و دنیا کورتان کرده و اگرنه میفهمیدید ۱۵خرداد را آیتالله رفسنجانی راه انداخته، گفتم: اون موقع چند سالش بوده؟! حاضرم اموالم را با اموال تو روی میز بریزم تا معلوم بشه کی دنیا کورش کرده.
صدای اذان بلند شد وضو داشتم، جانماز را از جیب در آوردم و نماز ظهر را شروع کردم، بعد نماز در حال تعقیبات بودم که مأموری میانسال با چشمانی سبز با خشم جلویم آمد و پایش را روی پرقبایم گذاشت تا نتوانم تکان بخورم، زانویش را به سمت صورتم پرتاب کرد عقب کشیدم به سینهام خورد، عمامهام را برداشت و با سیلی محکمی به صورتم زد که عینکم پرتاب شد و ...
چون قبل در شبستان به گردنم ضربات فلج کنندهای زده بودند قدرت تلافی نداشتم.
پیرمرد خادم که مرحوم شده است آمد جلوی آن مأمور با گریه التماس میکرد و میگفت: این شیخ محترمی است من میشناسمش، این کار را نکن.
همین قدری از سگیاش کاست.
به وی گفتم: همینجا رضاقلدر مرحوم بافقی رو به چوب بست اون قلدر توی موریس ستر عورتم نداشت و مُرد، ببین تو و شاهت چه عاقبتی دارید! البته حساب همه چیز را میکردم به جز غرق در استخرفرح!
این مأمور را در سفر سال۸۹ رهبر به قم که در شبستان زیرزمین فیضیه درجمع اساتید شام مهمان ایشان بودیم سر سفره آقا رو به روی خودم دیدم که معلوم بود از مسئولان عالی امنیتی قم است، ولی آنجا چه میگفتم؟
تمام نگرانیام این بود که نکند مأموران حفاظت رفسنجانی یا عمال مهدی رفسنجانی مرا ببرند تهران، وقتی مأمورانی آمدند که مرا ببرند، گفتم: تا نگید از کجایید و کجا میبریدم نمیآیم، جوانترشان گفت: اداره اطلاعات هستیم!
چون دولت احمدینژاد بود کمی مطمئنتر بود.
اگر چه بعد فهمیدیم جناب محسنی اژه ای ساز خودش را می زند وکاری به احمدی نژاد ندارد، البته اداره اطلاعات مجبور به حفظ ظاهر بود، به خصوص که آقای احمدی نژاد گزارشی از اداره اطلاعات قم درباره ماجرا خواسته بود، برای همین اتفاقات سال۸۴ توسط اطلاعات خاتمی که برای طلابی که سیدی تبلیغی علیه رفسنجانی منتشر کرده بودند و روزهای زیادی مفقود شدند و سپس جسم مریض و نیمه جانشان را به خانواده داده بودند، الحمدلله برای ما پیش نیامد.
بازرسی بدنی کردند و در ماشین بردنم و دو طرفم مأمور نشاندند.
با بدنی کوفته و کمی حیران دعای تفأل خواندم و لای قرآن باز کردم این آیه آمد:
لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّىٰ جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَارِهُون. ۴۸توبه
از قبل برای تو فتنه جویی کرده بودند و کارها را بر تو وارو ساختند، تا اینکه حق آمد و امرخدا ظاهر شد در حالی که برای آنان ناخوشایند بود.
پیام آرامبخشی بود.
#ادامه_دارد
@Shafieikia
#قسمت_سوم
✍حجت الاسلام شفیعی کیا
🔻عمامهام را که باز شده بود بستم و خواستم از در عقب خارج شوم که دوتنومند با لباس خدام کنارم آمدند، گفتند حاجی از این در بری بیرون میگیرنت بیا ما از در دیگه ردت کنیم مرا بردند وقتی به در سالن تشریفات رسیدم و #مهدی_رفسنجانی را خشمگین پشت شیشه در کوچک دیدم، شستم خبردار شد که آن دو خادم نیستند، البته یکی از این دو، خادم نمایی بود که در سفر سال۹۶ دکتراحمدینژاد به حرم حضرتمعصومه در زیارت ایشان و ارتباط مردم با وی اخلال می کرد.
عقب کشیدم و مقاومت کردم ولی آن دو خفتم کردند، برگشتم به اساتید حاضر در صف اول مثل آقایان میرباقری و هادویتهرانی نگاه کردم و کمک خواستم گویا نشنیدند، البته پناهیان که ضد سیاست خارجه دکتر احمدی نژاد در خیابان زیاد پشت بلندگو می رفت نیز گفتند که از شبستان خارج شد تا ذخیره برای آینده باشد.
مهدی رفسنجانی کنار رفت و در باز شد، دو تنومند دیگر مرا داخل کشیدند، چفیه گردنم را یکی به دست پیچید و دیگر نتوانستم مقاومت کنم.
هنوز رفسنجانی که سخنرانیاش ناتمام مانده بود در سالن تشریفات بود، برای همین چهار مأمور مرا پشت در کوچک نگهداشتند، مهدی داشت سر شیخ اسد جعفری معاون وقت دادستان قم عربده میزد: گند زدید، بلد نیستید جمع کنید، چرا حاج آقا رو دعوت کردید؟
جعفری که حواسش به من نبود، گفت: مگه ما دعوت کردیم؟ میخواستید نیاد، خودتون اومدید. حالا هم چیزی نشده چارتا اراذل اوباش بودند که دستگیر شدند.
مهدی رفسنجانی کفرش درآمده بود با چشمانی ورقلمبیده و رگهای برآمده گردن برگشت دو دستی مرا نشان داد و فریاد کرد: کجا اراذل و اوباش اند؟ اینم مثل خودت آخونده!
جعفری برگشت نگاهم کرد و سری تکان داد و من هم از این نزاع که خستگیام را در کردهبود خندهام گرفت، و مهدی هم با خشم نگاهم کرد و به اتفاقِ رفسنجانی خارج شدند.
محوطه تشریفات به جز مأموران امنیتی و پیرمردی خادم کس دیگری نماند، روی میز تشریفات گیلاسها و زردآلوها و موزها در دیس کریستال برق میزد و آب نیمه خورده رفسنجانی هم مانده بود، یکی از اطلاعاتیهای حاضر گفت: شما رفاهطلب شدید و دنیا کورتان کرده و اگرنه میفهمیدید ۱۵خرداد را آیتالله رفسنجانی راه انداخته، گفتم: اون موقع چند سالش بوده؟! حاضرم اموالم را با اموال تو روی میز بریزم تا معلوم بشه کی دنیا کورش کرده.
صدای اذان بلند شد وضو داشتم، جانماز را از جیب در آوردم و نماز ظهر را شروع کردم، بعد نماز در حال تعقیبات بودم که مأموری میانسال با چشمانی سبز با خشم جلویم آمد و پایش را روی پرقبایم گذاشت تا نتوانم تکان بخورم، زانویش را به سمت صورتم پرتاب کرد عقب کشیدم به سینهام خورد، عمامهام را برداشت و با سیلی محکمی به صورتم زد که عینکم پرتاب شد و ...
چون قبل در شبستان به گردنم ضربات فلج کنندهای زده بودند قدرت تلافی نداشتم.
پیرمرد خادم که مرحوم شده است آمد جلوی آن مأمور با گریه التماس میکرد و میگفت: این شیخ محترمی است من میشناسمش، این کار را نکن.
همین قدری از سگیاش کاست.
به وی گفتم: همینجا رضاقلدر مرحوم بافقی رو به چوب بست اون قلدر توی موریس ستر عورتم نداشت و مُرد، ببین تو و شاهت چه عاقبتی دارید! البته حساب همه چیز را میکردم به جز غرق در استخرفرح!
این مأمور را در سفر سال۸۹ رهبر به قم که در شبستان زیرزمین فیضیه درجمع اساتید شام مهمان ایشان بودیم سر سفره آقا رو به روی خودم دیدم که معلوم بود از مسئولان عالی امنیتی قم است، ولی آنجا چه میگفتم؟
تمام نگرانیام این بود که نکند مأموران حفاظت رفسنجانی یا عمال مهدی رفسنجانی مرا ببرند تهران، وقتی مأمورانی آمدند که مرا ببرند، گفتم: تا نگید از کجایید و کجا میبریدم نمیآیم، جوانترشان گفت: اداره اطلاعات هستیم!
چون دولت احمدینژاد بود کمی مطمئنتر بود.
اگر چه بعد فهمیدیم جناب محسنی اژه ای ساز خودش را می زند وکاری به احمدی نژاد ندارد، البته اداره اطلاعات مجبور به حفظ ظاهر بود، به خصوص که آقای احمدی نژاد گزارشی از اداره اطلاعات قم درباره ماجرا خواسته بود، برای همین اتفاقات سال۸۴ توسط اطلاعات خاتمی که برای طلابی که سیدی تبلیغی علیه رفسنجانی منتشر کرده بودند و روزهای زیادی مفقود شدند و سپس جسم مریض و نیمه جانشان را به خانواده داده بودند، الحمدلله برای ما پیش نیامد.
بازرسی بدنی کردند و در ماشین بردنم و دو طرفم مأمور نشاندند.
با بدنی کوفته و کمی حیران دعای تفأل خواندم و لای قرآن باز کردم این آیه آمد:
لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّىٰ جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَارِهُون. ۴۸توبه
از قبل برای تو فتنه جویی کرده بودند و کارها را بر تو وارو ساختند، تا اینکه حق آمد و امرخدا ظاهر شد در حالی که برای آنان ناخوشایند بود.
پیام آرامبخشی بود.
#ادامه_دارد
@Shafieikia
#نقد_و_نظر
⭕️ رهبری و فرهنگ سیاسی مستبدپرور
#قسمت_اول
✍سعید زیباکلام
🔻...پاسخ به سوال مبنایی یکی از عدالتخواهان :
چرا پس از برملاشدن نقش آشکارا متخلّفانه و مجرمانه #فاضل_لاریجانی در ارتباط با شیخ #صادق_لاریجانی، نه تنها ایشان از ریاست قوه قضائیه عزل نمیشود و نه تنها هیچ توضیحی یا توجیهی از سوی #رهبری برای عدم عزل ارائه نمیشود که، تکاندهندهتر، #شیخ پس از پایان دوره ریاستِ بسیار ناصواب و قانونشکنانه و مناقشهانگیز بر قوه، در سمت فوقالعاده تاثیرگذار #ریاست_مجمع_تشخیص مصلحت نظام #منصوب هم میشود؟
🔻سوال بنیانیای که مرتبط با این سوال مبنایی مطرح میشود اینست که: آیا اساساً #رهبری دستکم در حوزههایی که مستقیماً اختیارات قانونیِ نصب و عزل دارند #مسئولیتپذیر هم هستند؟
▪️.. همه میدانند پاسخ منفی است و مهمتر اینکه هیچگاه بدین پاسخِ روشنِ منفی هم هیچ تصریحی در هیچجا نمیشود! و این، پرتو مهمی بر عرصه سیاست فوقالعاده غبارآلود و منحط ما میافکند:
همه فعالان سیاسی و غیر سیاسی میدانند که #مسئولیتپذیری در این مورد قاطعانه #منتفی است و معهذا در هیچ سندی، اساسنامهای، مصوّبهای، منشوری، و قانونی کمترین اشارتی بدان نشده است!
1⃣ بخشی از تبیین رفتار فعلی بازمیگردد به سابقه و روند رفتاریِ رهبری از ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی. یعنی، ما باید نوع رفتار رهبری را از همان حدود زمستان ۵۷ بخوبی میدیدیم. باید میدیدیم که عموم رجال سیاسی دخیل در گام اول انقلاب چگونه بینشی از رهبر، منزلت، و قدرت او داشتند. این بینش و تلقّی بوضوح در رفتار سیاسیِ عموما خسرانخیز ایشان، منجمله چهرهسازیهایی که از رهبر میکردند، کاملا قابل رویت است.
2⃣ بخش بسیار مهم دیگر تبیین رفتار فعلی رهبری، معطوف است به فرهنگ سیاسی استبدادی و منحط موروثی عموم مردم که طبق آن برای برخی از اقشار و شخصیتها، بطور خودآگاه و عموما بنحو ناخودآگاه، هویتی شبهماورایی، قدسی، ظلّاللهی، قبله عالمی قایل بودند و البته کمابیش هستند.
▪️بیاد بیاوریم که در سالهای اوج نهضت انقلابی، در میان اقشار وسیعی از مردم انقلابی و قیامکرده، و البته در میان غیر دانشگاهیان بسیار وسیعتر و شورانگیزتر، این باور کاملا رایج و شایع بود که تصویر #رهبر_انقلاب در #ماه دیده شده است. مهم نیست که براستی مشاهده شده بود یا نه. آنچه مهم است منشا استعداد و میل شدید به چنین باورهایی است که باید بنیاناً و اصالتاً مورد تامل نخبگان جامعه قرار گیرد.
▪️نیز بیاد بیاوریم که عموم اقشار مردم با چه شور و ولع زایدالوصفی در تجمعات شدیدا بهمفشرده تلاش مجدّانهای میکردند تا برای لحظاتی بسیار کوتاه فقط سیمای ”آقا“ را ببینند. اصلا و ابدا برای انبوه آن جمعیتهای بسیار متراکم مهم نبود که آقا درباره چه موضوعی، چه میخواهند بگویند. مهم این بود که چهره آقا را رویت کنند و برای سالیان سال آن دیدار نقل مجالسشان شود.
🔻ما فعالان سیاسی جوانتر و نیز ریشسفید در آن بحبوحهها یا نمیفهمیدیم ترویج و شیوع این رفتارها چه تبعات ساختاری ویرانگری برای سازوکارهای یک نظام سیاسی قاعدهمندِ احتسابپذیرِ تبعیضناپذیرِ پاسخگو دارد و یا میفهمیدیم و از سر عافیتطلبی حرفوحدیث و اعتراضی هم سر ندادیم.
@antioligarchie
#ادامه_دارد
⭕️ رهبری و فرهنگ سیاسی مستبدپرور
#قسمت_اول
✍سعید زیباکلام
🔻...پاسخ به سوال مبنایی یکی از عدالتخواهان :
چرا پس از برملاشدن نقش آشکارا متخلّفانه و مجرمانه #فاضل_لاریجانی در ارتباط با شیخ #صادق_لاریجانی، نه تنها ایشان از ریاست قوه قضائیه عزل نمیشود و نه تنها هیچ توضیحی یا توجیهی از سوی #رهبری برای عدم عزل ارائه نمیشود که، تکاندهندهتر، #شیخ پس از پایان دوره ریاستِ بسیار ناصواب و قانونشکنانه و مناقشهانگیز بر قوه، در سمت فوقالعاده تاثیرگذار #ریاست_مجمع_تشخیص مصلحت نظام #منصوب هم میشود؟
🔻سوال بنیانیای که مرتبط با این سوال مبنایی مطرح میشود اینست که: آیا اساساً #رهبری دستکم در حوزههایی که مستقیماً اختیارات قانونیِ نصب و عزل دارند #مسئولیتپذیر هم هستند؟
▪️.. همه میدانند پاسخ منفی است و مهمتر اینکه هیچگاه بدین پاسخِ روشنِ منفی هم هیچ تصریحی در هیچجا نمیشود! و این، پرتو مهمی بر عرصه سیاست فوقالعاده غبارآلود و منحط ما میافکند:
همه فعالان سیاسی و غیر سیاسی میدانند که #مسئولیتپذیری در این مورد قاطعانه #منتفی است و معهذا در هیچ سندی، اساسنامهای، مصوّبهای، منشوری، و قانونی کمترین اشارتی بدان نشده است!
1⃣ بخشی از تبیین رفتار فعلی بازمیگردد به سابقه و روند رفتاریِ رهبری از ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی. یعنی، ما باید نوع رفتار رهبری را از همان حدود زمستان ۵۷ بخوبی میدیدیم. باید میدیدیم که عموم رجال سیاسی دخیل در گام اول انقلاب چگونه بینشی از رهبر، منزلت، و قدرت او داشتند. این بینش و تلقّی بوضوح در رفتار سیاسیِ عموما خسرانخیز ایشان، منجمله چهرهسازیهایی که از رهبر میکردند، کاملا قابل رویت است.
2⃣ بخش بسیار مهم دیگر تبیین رفتار فعلی رهبری، معطوف است به فرهنگ سیاسی استبدادی و منحط موروثی عموم مردم که طبق آن برای برخی از اقشار و شخصیتها، بطور خودآگاه و عموما بنحو ناخودآگاه، هویتی شبهماورایی، قدسی، ظلّاللهی، قبله عالمی قایل بودند و البته کمابیش هستند.
▪️بیاد بیاوریم که در سالهای اوج نهضت انقلابی، در میان اقشار وسیعی از مردم انقلابی و قیامکرده، و البته در میان غیر دانشگاهیان بسیار وسیعتر و شورانگیزتر، این باور کاملا رایج و شایع بود که تصویر #رهبر_انقلاب در #ماه دیده شده است. مهم نیست که براستی مشاهده شده بود یا نه. آنچه مهم است منشا استعداد و میل شدید به چنین باورهایی است که باید بنیاناً و اصالتاً مورد تامل نخبگان جامعه قرار گیرد.
▪️نیز بیاد بیاوریم که عموم اقشار مردم با چه شور و ولع زایدالوصفی در تجمعات شدیدا بهمفشرده تلاش مجدّانهای میکردند تا برای لحظاتی بسیار کوتاه فقط سیمای ”آقا“ را ببینند. اصلا و ابدا برای انبوه آن جمعیتهای بسیار متراکم مهم نبود که آقا درباره چه موضوعی، چه میخواهند بگویند. مهم این بود که چهره آقا را رویت کنند و برای سالیان سال آن دیدار نقل مجالسشان شود.
🔻ما فعالان سیاسی جوانتر و نیز ریشسفید در آن بحبوحهها یا نمیفهمیدیم ترویج و شیوع این رفتارها چه تبعات ساختاری ویرانگری برای سازوکارهای یک نظام سیاسی قاعدهمندِ احتسابپذیرِ تبعیضناپذیرِ پاسخگو دارد و یا میفهمیدیم و از سر عافیتطلبی حرفوحدیث و اعتراضی هم سر ندادیم.
@antioligarchie
#ادامه_دارد
#نقد_و_نظر
⭕️رهبری و فرهنگ سیاسی مستبدپرور
#قسمت_دوم
✍سعید زیباکلام
🔻مصیبت عمیقتر است : هنگام دیدار جمعِ ما [سفرا و کاردارانِ اکثرا دارای تحصیلاتِ عالیه از کشورهای اروپاـآمریکاییِ جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۹] با ”آقا“، پس از شنیدن صحبتهای سابقاً بکرات شنیدهشده بسیار پیش پاافتادة ”آقا“ تقریبا همگی، همچون محصّلان دبیرستانی، سرازپانشناخته با مشتهای گرهکرده فریاد می زدیم : "تاخون در رگ ماست/ خمینی رهبر ماست"! یادم نمیآید مقاماتی را یافته باشم که از این رفتار خود احساس حقارت و صغارت کرده باشند.
اگر مجموعه این قبیل رفتارها در سالهای قبل و بعد از گام اول انقلاب را در بستر تاریخ فرهنگ سیاسی بسیار منحط موروثی قرار دهیم نباید از رویداد تکاندهنده بعدی چندان شگفتزده شویم : نامه هشت تن از نمایندگان مجلس شورا در آبان ۶۵ و واکنش رهبری به آن.
▪️مطابق قانون اساسی، هشت نماینده مجلسی که قرار است در رأس امور باشد نامهای به رئیس مجلس مینویسند : که آقای وزیر خارجه در رابطه با سفر مشاور امنیت ملی آمریکا، #مکفارلین، به ایران برای پارهای توضیحات در مجلس حاضر شود. واکنش امام به این نامه بقدری شدید و غلیظ است که بقرار مسموع برخی از نمایندگان تا مدتها از بیم هرگونه تعرض واقعی یا واهی مخفی شده بودند.
آن نامه و آن واکنش سرکوبکننده را باید مورد پژوهش قرار داد: نمایندگان نه اعتراض کرده بودند و نه انتقاد، و نه حتی سؤالاتی کنایهآمیز و نیشدار. صرفاً سؤالات سادهای کرده بودند درباره سفر #مکفارلین. فوقالعاده تأملانگیز، هیچگاه دیده یا شنیده نشد که اصحاب سیاست یا دانشگاه یا رسانه ؛ منتقد یا معترضِ به رفتار رهبر شده باشند.
▪️لینک قسمت اول👇
https://t.me/antioligarchie/25266
@antioligarchie
#ادامه_دارد
⭕️رهبری و فرهنگ سیاسی مستبدپرور
#قسمت_دوم
✍سعید زیباکلام
🔻مصیبت عمیقتر است : هنگام دیدار جمعِ ما [سفرا و کاردارانِ اکثرا دارای تحصیلاتِ عالیه از کشورهای اروپاـآمریکاییِ جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۹] با ”آقا“، پس از شنیدن صحبتهای سابقاً بکرات شنیدهشده بسیار پیش پاافتادة ”آقا“ تقریبا همگی، همچون محصّلان دبیرستانی، سرازپانشناخته با مشتهای گرهکرده فریاد می زدیم : "تاخون در رگ ماست/ خمینی رهبر ماست"! یادم نمیآید مقاماتی را یافته باشم که از این رفتار خود احساس حقارت و صغارت کرده باشند.
اگر مجموعه این قبیل رفتارها در سالهای قبل و بعد از گام اول انقلاب را در بستر تاریخ فرهنگ سیاسی بسیار منحط موروثی قرار دهیم نباید از رویداد تکاندهنده بعدی چندان شگفتزده شویم : نامه هشت تن از نمایندگان مجلس شورا در آبان ۶۵ و واکنش رهبری به آن.
▪️مطابق قانون اساسی، هشت نماینده مجلسی که قرار است در رأس امور باشد نامهای به رئیس مجلس مینویسند : که آقای وزیر خارجه در رابطه با سفر مشاور امنیت ملی آمریکا، #مکفارلین، به ایران برای پارهای توضیحات در مجلس حاضر شود. واکنش امام به این نامه بقدری شدید و غلیظ است که بقرار مسموع برخی از نمایندگان تا مدتها از بیم هرگونه تعرض واقعی یا واهی مخفی شده بودند.
آن نامه و آن واکنش سرکوبکننده را باید مورد پژوهش قرار داد: نمایندگان نه اعتراض کرده بودند و نه انتقاد، و نه حتی سؤالاتی کنایهآمیز و نیشدار. صرفاً سؤالات سادهای کرده بودند درباره سفر #مکفارلین. فوقالعاده تأملانگیز، هیچگاه دیده یا شنیده نشد که اصحاب سیاست یا دانشگاه یا رسانه ؛ منتقد یا معترضِ به رفتار رهبر شده باشند.
▪️لینک قسمت اول👇
https://t.me/antioligarchie/25266
@antioligarchie
#ادامه_دارد
Telegram
آنتی الیگارشی
#نقد_و_نظر
⭕️ رهبری و فرهنگ سیاسی مستبدپرور
#قسمت_اول
✍سعید زیباکلام
🔻...پاسخ به سوال مبنایی یکی از عدالتخواهان :
چرا پس از برملاشدن نقش آشکارا متخلّفانه و مجرمانه #فاضل_لاریجانی در ارتباط با شیخ #صادق_لاریجانی، نه تنها ایشان از ریاست قوه قضائیه عزل…
⭕️ رهبری و فرهنگ سیاسی مستبدپرور
#قسمت_اول
✍سعید زیباکلام
🔻...پاسخ به سوال مبنایی یکی از عدالتخواهان :
چرا پس از برملاشدن نقش آشکارا متخلّفانه و مجرمانه #فاضل_لاریجانی در ارتباط با شیخ #صادق_لاریجانی، نه تنها ایشان از ریاست قوه قضائیه عزل…
⭕️صدور یک رأی قضایی مبنی بر واگذاری ۵۶۰۰ هکتار از مهمترین بخش جنگلهای «آق مشهد» ساری به یک شخص با عنوان «وقف»، شگفتی سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور بهعنوان متولی حفاظت از منابع طبیعی و انفال و نیز اعتراض دوستداران طبیعت را موجب شد. آنها این پرسش را مطرح میکنند که چگونه ممکن است اراضی ملی کشور بهعنوان انفال وقف شود؟
✍ اقتصاد آنلاین در گزارشی با عنوان :#جنگل_خواری با #بنچاق_قاجاری نوشته است :
متولی خاص موقوفه «آق مشهد» فردی به نام «ح.خ» است که بخشی از عرصههای جنگلی کشور را وقف کرده است. درحالیکه اجازه چنین کاری را از نظر شرع و قانون نداشته است. این فرد خود را متولی ۵۶۰۰ هکتار از جنگلهای وقف شده ساری معرفی کرده و در محاکم قضایی توانسته حکم موقوفه بودن جنگل «آق مشهد» را بهدست آورد.
https://www.eghtesadonline.com › ...
@antioligarchie
#ادامه_دارد
✍ اقتصاد آنلاین در گزارشی با عنوان :#جنگل_خواری با #بنچاق_قاجاری نوشته است :
متولی خاص موقوفه «آق مشهد» فردی به نام «ح.خ» است که بخشی از عرصههای جنگلی کشور را وقف کرده است. درحالیکه اجازه چنین کاری را از نظر شرع و قانون نداشته است. این فرد خود را متولی ۵۶۰۰ هکتار از جنگلهای وقف شده ساری معرفی کرده و در محاکم قضایی توانسته حکم موقوفه بودن جنگل «آق مشهد» را بهدست آورد.
https://www.eghtesadonline.com › ...
@antioligarchie
#ادامه_دارد
آنتی الیگارشی
⭕️صدور یک رأی قضایی مبنی بر واگذاری ۵۶۰۰ هکتار از مهمترین بخش جنگلهای «آق مشهد» ساری به یک شخص با عنوان «وقف»، شگفتی سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور بهعنوان متولی حفاظت از منابع طبیعی و انفال و نیز اعتراض دوستداران طبیعت را موجب شد. آنها این پرسش…
⭕️ #حسینعلی_خادمی روحانی و متولی امامزاده روستای آقمشهد است .
در وقف نامه ای که بر مبنای آن قوه قضائیه حکم به واگذاری ۵۶۰۰ هکتار جنگل به حجت الاسلام #حسینعلی_خادمی کرده قید شده جنگل مذکور "وقف امامزاده حارث و مراسم مذهبی و تعمیر و روشنایی بقعه متبرکه آن" شده است.
تصاویری از #امامزاده_حارث روستای آقمشهد ساری /که متولی این امامزاده با حکم دادگاه اکنون مالک ۵۶۰۰ هکتار جنگل شده است. #امامزاده_حارث اکنون مالک عرصه ای از جنگل شده است که وسیعتر از چندین کشور اروپایی است .
💢کانال ناصر کرمی
@antioligarchie
#ادامه_دارد
در وقف نامه ای که بر مبنای آن قوه قضائیه حکم به واگذاری ۵۶۰۰ هکتار جنگل به حجت الاسلام #حسینعلی_خادمی کرده قید شده جنگل مذکور "وقف امامزاده حارث و مراسم مذهبی و تعمیر و روشنایی بقعه متبرکه آن" شده است.
تصاویری از #امامزاده_حارث روستای آقمشهد ساری /که متولی این امامزاده با حکم دادگاه اکنون مالک ۵۶۰۰ هکتار جنگل شده است. #امامزاده_حارث اکنون مالک عرصه ای از جنگل شده است که وسیعتر از چندین کشور اروپایی است .
💢کانال ناصر کرمی
@antioligarchie
#ادامه_دارد
آنتی الیگارشی
Photo
⭕️از ۱۳۴۱/۱۰/۲۷ که قانون ملی شدن جنگلها ومراتع کشور به تصویب رسید و اصل ۴۵ قانون اساسی نیز بنیان آن را مستحکمتر نمود تا کنون کسی نیامده بود که مدعی #مالکیت_شخصی جنگلها و مراتع کشور باشد و اینک متولی موقوفهی آق مشهد؛ #حجتالاسلام_حسینعلی_خادمی_ آقمشهدی نخستین فردی است که با ابطال آگهی و تشخیص جنگلهای ملی شدهی آقمشهد میرود تا ۵۶۰۰ هکتار جنگل بکر هیرکانی را تحت عنوان وقف بنام خود به ثبت رساند.
#متولی_امامزاده
#امامزاده_حارث
@antioligarchie
#ادامه_دارد
#متولی_امامزاده
#امامزاده_حارث
@antioligarchie
#ادامه_دارد
⭕️طی قانون مصوبِ سال۱۳۴۱ تمامی جنگلها جزو اموال عمومی (ملی) اعلام شد. حالا پس از پنجاه و هشت سال یک متولی امامزاده با استناد به اسناد دست نویس باقی مانده از زمان قاجار (اسناد متعلق به بیش از ۴۰۰ سال پیش) از سازمان جنگلها نزد دیوان عدالت اداری شکایت کرده و در کمال تعجب مالک ۵۶۰۰هکتار از #جنگل_های_هیرکانی_ساری شده .
موضوع به ۵۶۴ سال پیش بازمیگردد؛ زمانی که شخصی به نام " آمیرزاعبدالله ساروی" ۵۶۰۰ هکتار از جنگلهای هیرکانی را وقف #امامزاده_حارث کرد. در وقفنامه اصلی آمده است: " ۶دانگ قریه آقمشهد براساس وقفنامه سال ۸۶۰هجری قمری توسط مرحوم آمیرزاعبدالله ساروی وقف شده است .
و واقف براساس وقفنامه استنادی که مایتعلق موقوفه را اعم از توتزار و تلیوار و انهار و اشجار مثمره و غیرمثمره و اراضی خشکی و آبی، مراتع گاوی و گوسفندی که شامل محلات گلیج خیل و کمرخیل نیز است، وقف امامزاده حارث و مراسم مذهبی و تعمیر و روشنایی بقعه متبرکه کرده است و برابر سوابق ثبتی۶دانگ قریه مزبور به پلاک۵۵ اصلی از سوی متولیان وقت مشخص شده است."
#حجتالاسلام_حسینعلی_خادمی_آقمشهدی، فردی است که حالا متولی و پیگیر موقوفه جنگل آقمشهد است./همشهری
https://t.me/antioligarchie/25585
https://www.eskannews.com/report/28893
@antioligarchie
موضوع به ۵۶۴ سال پیش بازمیگردد؛ زمانی که شخصی به نام " آمیرزاعبدالله ساروی" ۵۶۰۰ هکتار از جنگلهای هیرکانی را وقف #امامزاده_حارث کرد. در وقفنامه اصلی آمده است: " ۶دانگ قریه آقمشهد براساس وقفنامه سال ۸۶۰هجری قمری توسط مرحوم آمیرزاعبدالله ساروی وقف شده است .
و واقف براساس وقفنامه استنادی که مایتعلق موقوفه را اعم از توتزار و تلیوار و انهار و اشجار مثمره و غیرمثمره و اراضی خشکی و آبی، مراتع گاوی و گوسفندی که شامل محلات گلیج خیل و کمرخیل نیز است، وقف امامزاده حارث و مراسم مذهبی و تعمیر و روشنایی بقعه متبرکه کرده است و برابر سوابق ثبتی۶دانگ قریه مزبور به پلاک۵۵ اصلی از سوی متولیان وقت مشخص شده است."
#حجتالاسلام_حسینعلی_خادمی_آقمشهدی، فردی است که حالا متولی و پیگیر موقوفه جنگل آقمشهد است./همشهری
https://t.me/antioligarchie/25585
https://www.eskannews.com/report/28893
@antioligarchie
Telegram
آنتی الیگارشی
⭕️از ۱۳۴۱/۱۰/۲۷ که قانون ملی شدن جنگلها ومراتع کشور به تصویب رسید و اصل ۴۵ قانون اساسی نیز بنیان آن را مستحکمتر نمود تا کنون کسی نیامده بود که مدعی #مالکیت_شخصی جنگلها و مراتع کشور باشد و اینک متولی موقوفهی آق مشهد؛ #حجتالاسلام_حسینعلی_خادمی_ آقمشهدی…
#یادداشت
#قسمت_اول
⭕️ جهت دهی افکار
🔻شیوۀ یِ رایج سانسور در گذشته چنین بود: "شناسایی و مسدود کردنِ گلوگاهِ اصلیِ خبر "
▪️در گذشته ای نه چندان دور ،سادهترین راه برای بستن مسیر انتشار یک ایده یا خبر آن بود که جلوی نشر مکانیکیاش گرفته شود. روزنامه را ببندند، به رئیس شبکه فشار بیاورند، یک سانسورچی رسمی در انتشارات بگذارند. یا در صورت ضرورت، یک تفنگ پر روی شقیقۀ گزارشگر بگیرند؛
ممکن است این شیوه یِ آخر به نظر خنده دار باشد اما این اتفاق واقعاً یکبار در ترکیه افتاده است. بهار سال ۱۹۶۰ بود و گروهی از افسران ارتش، تازه کنترل حکومت و رسانۀ ملی را در اختیار گرفته بودند. آنها اطلاعرسانی را متوقف کرده بودند تا جلوی هماهنگسازی هرگونه تهدیدی علیه کودتایشان را بگیرند. اما از بختِ بدِ قرار بود دو هفته بعد از کودتا یک مسابقۀ فوتبال بین ترکیه و اسکاتلند برگزار شود که مردم بسیار منتظرش بودند. گزارش این مسابقهها از رادیوی ملی پخش میشد و گزارشگر تکتکِ حرکاتِ بازی را توضیح میداد. مردم سراسر ترکیه دور دستگاههای رادیو جمع میشدند و تیم ملی را تشویق می کردند.
ریسک لغو مسابقه برای کودتاچیها زیاد بود چون احتمال داشت جرقه یِ اعتراض را بزند. اما اگر گزارشگر در پخش زندۀ رادیویی یک حرف سیاسی میزد چطور؟ یک اشاره کافی بود تا کشور به آشوب کشیده شود. لذا افسران به یک راهحلِ جالب !! رسیدند: چند تفنگدار گذاشتند که در مدت دو ساعت و چهلوپنج دقیقۀ پخش زنده، گزارشگر را نشانه بگیرند.
این اقدام هم ریسک داشت، ولی #ریسکی_مدیریت_شده . بالاخره آنها فقط مجبور بودند یک گزارشگر را تهدید کنند: فقط یک گلوگاه برای کنترل امواج.
نسخههای مختلف این روشِ سانسور [بستن گلوگاه اصلی خبر] زمانی هنجار سراسر دنیا بود چون پخش و نشر اخبار:
۱. اموری دشوار و پرهزینه بود
۲. زیرساختهایشان چند گلوگاه داشت و در دست عدهای محدود متمرکز بود.
امروزه اما این روش تقریبا منسوخ شده چون هرکسی میتواند ظرف چند ثانیه یک حساب در توییتر باز کند یا با موبایل صحنه و حادثه ای را ضبط و پخش کند.
در آگوست ۲۰۱۴ که اعتراضات در فرگوسن [ایالت میزوری آمریکا ] آغاز شد، کاربری به نام مصطفی حسین که مستقیماً از اعتراضات گزارش می داد، مخاطبانی به دست آورد که برای مدتی کوتاه از لحاظ حجم با سی.ان.ان برابری میکرد.
در محیط شبکهای امروز، وقتی کسی پخش زنده میکند یا اندیشههایش را در یک شبکۀ اجتماعی پست میکند، گویا سانسور ناممکن است. گویا این روزگار را باید یگانه عصر طلایی آزادی بیان دانست.
▪️واقعا چنین است؟
#ادامه_دارد
@antioligarchie
#قسمت_اول
⭕️ جهت دهی افکار
🔻شیوۀ یِ رایج سانسور در گذشته چنین بود: "شناسایی و مسدود کردنِ گلوگاهِ اصلیِ خبر "
▪️در گذشته ای نه چندان دور ،سادهترین راه برای بستن مسیر انتشار یک ایده یا خبر آن بود که جلوی نشر مکانیکیاش گرفته شود. روزنامه را ببندند، به رئیس شبکه فشار بیاورند، یک سانسورچی رسمی در انتشارات بگذارند. یا در صورت ضرورت، یک تفنگ پر روی شقیقۀ گزارشگر بگیرند؛
ممکن است این شیوه یِ آخر به نظر خنده دار باشد اما این اتفاق واقعاً یکبار در ترکیه افتاده است. بهار سال ۱۹۶۰ بود و گروهی از افسران ارتش، تازه کنترل حکومت و رسانۀ ملی را در اختیار گرفته بودند. آنها اطلاعرسانی را متوقف کرده بودند تا جلوی هماهنگسازی هرگونه تهدیدی علیه کودتایشان را بگیرند. اما از بختِ بدِ قرار بود دو هفته بعد از کودتا یک مسابقۀ فوتبال بین ترکیه و اسکاتلند برگزار شود که مردم بسیار منتظرش بودند. گزارش این مسابقهها از رادیوی ملی پخش میشد و گزارشگر تکتکِ حرکاتِ بازی را توضیح میداد. مردم سراسر ترکیه دور دستگاههای رادیو جمع میشدند و تیم ملی را تشویق می کردند.
ریسک لغو مسابقه برای کودتاچیها زیاد بود چون احتمال داشت جرقه یِ اعتراض را بزند. اما اگر گزارشگر در پخش زندۀ رادیویی یک حرف سیاسی میزد چطور؟ یک اشاره کافی بود تا کشور به آشوب کشیده شود. لذا افسران به یک راهحلِ جالب !! رسیدند: چند تفنگدار گذاشتند که در مدت دو ساعت و چهلوپنج دقیقۀ پخش زنده، گزارشگر را نشانه بگیرند.
این اقدام هم ریسک داشت، ولی #ریسکی_مدیریت_شده . بالاخره آنها فقط مجبور بودند یک گزارشگر را تهدید کنند: فقط یک گلوگاه برای کنترل امواج.
نسخههای مختلف این روشِ سانسور [بستن گلوگاه اصلی خبر] زمانی هنجار سراسر دنیا بود چون پخش و نشر اخبار:
۱. اموری دشوار و پرهزینه بود
۲. زیرساختهایشان چند گلوگاه داشت و در دست عدهای محدود متمرکز بود.
امروزه اما این روش تقریبا منسوخ شده چون هرکسی میتواند ظرف چند ثانیه یک حساب در توییتر باز کند یا با موبایل صحنه و حادثه ای را ضبط و پخش کند.
در آگوست ۲۰۱۴ که اعتراضات در فرگوسن [ایالت میزوری آمریکا ] آغاز شد، کاربری به نام مصطفی حسین که مستقیماً از اعتراضات گزارش می داد، مخاطبانی به دست آورد که برای مدتی کوتاه از لحاظ حجم با سی.ان.ان برابری میکرد.
در محیط شبکهای امروز، وقتی کسی پخش زنده میکند یا اندیشههایش را در یک شبکۀ اجتماعی پست میکند، گویا سانسور ناممکن است. گویا این روزگار را باید یگانه عصر طلایی آزادی بیان دانست.
▪️واقعا چنین است؟
#ادامه_دارد
@antioligarchie
⭕️رویارویی ارزشها؛ حقانیت مدرنیسم و پست مدرنیسم
#قسمت_اول
✍شایان اویسی
...انسانها درگیر دو میدان بازی در عالم سیاست هستند
۱. خلق و ایجاد یک تیم با بیشترین و بهترین اعضا
۲. به پیروزی رسیدن در رقابت با تیمهای پیروز یا همان قدرتهای مسلط
▪️در بازی سیاسی تیمها برای ایجاد و یارکشی نیاز به یک هویت دارند .
[ #هویت در اینجا یعنی برای افرادی که جذب آن میشوند جهان را تعریف میکند که چه چیز خیر است چه چیز شر و این امور خیر به چه واسطه پدید میآیند و به این شکل ارزشهایی تعریف میشود]
▪️و دوست و دشمن، خودی و دیگری تعریف شده و هدفی شکل میگیرد
▫️افراد در یک ساختار تیمی نقشهایی را برای تحقق هدف دریافت میکنند و عموما خود را به تیمهایی در گذشته وصل کرده و خود را امتداد آنها میدانند یا به تعبیری #امتداد_تاریخی برای خود میسازند.
🔻کارکرد ایدئولوژیها، فرقهها و فلسفهها در طول تاریخ همین بوده است ...
▪️ هویتسازها [فیلسوفان، نوآوران مذهبی و اخیرا اقتصاددانان ] به دقت زیر ذرهبین سیاستمداران بودهاند زیرا میتوانند نیروهای اجتماعی را جذب و با تشکیل تیم جدید یا تقویت یک تیم قدیمی نظم و ثبات داخلی یا بینالمللی را تغییر دهند
این افراد هم میخواهند تا مورد توجه صاحبان قدرت و ثروت قرار گیرند ...نمونه بارز آن روشنفکران و فیلسوفان عصر روشنگری هستند که عقایدشان مورد توجه انقلابیون فرانسه قرار گرفت بدون آنکه خودشان قصد ایجاد انقلاب داشتهباشند.
🔻مشابه این در جهان اسلام هم رخ داده.
▪️در خلافت عثمانی در اواخر قرن ۱۸م قبایل عربستان درگیر جنگهای بیپایان بودند و یکی ازین قبایل( محمدبن سعود) با اتحاد با یکی از علمای متعصب( شیخ محمدبن عبدالوهاب) توانست قبایل دیگر را شکست دهد و با عثمانیها وارد جنگ شود و موفقیتهای مقطعی دست یابد که در نهایت منجر به قدرت گرفتن آن قبیله در کل عربستان شد
▫️این هویتسازهای مذهبی سرنوشت موفقیتآمیز و یکسانی نداشتند و گاهی توسط حکومت وقت و متحدانش به شدت سرکوب شده اند زیرا ممکن بود وارد رقابت سیاسی و کسب قدرت شوند .
با پیروزی هر تیم (سیاسی) در بعد جهانی ارزشهای هویتی آن تیم هم جهانی میشود و آن را خیر مسلم جهان ( خیر مطلق) و حقیقت و امری که میبایست همه بپذیرند، تعریف میکند.
یعنی ارزش های تیم سیاسی ما حقیقت و روح مطلق عالم است و بهتر از این ارزشها وجود ندارد.
هیچگاه قدرتی به صرف قدرت نظامی پیشروی نکرده و توسعهطلبی را با ارزشهایی که مدعیاش هستند توجیه میکنند...
#ادامه_دارد
@antioligarchie
#ارسالی_مخاطبان
#قسمت_اول
✍شایان اویسی
...انسانها درگیر دو میدان بازی در عالم سیاست هستند
۱. خلق و ایجاد یک تیم با بیشترین و بهترین اعضا
۲. به پیروزی رسیدن در رقابت با تیمهای پیروز یا همان قدرتهای مسلط
▪️در بازی سیاسی تیمها برای ایجاد و یارکشی نیاز به یک هویت دارند .
[ #هویت در اینجا یعنی برای افرادی که جذب آن میشوند جهان را تعریف میکند که چه چیز خیر است چه چیز شر و این امور خیر به چه واسطه پدید میآیند و به این شکل ارزشهایی تعریف میشود]
▪️و دوست و دشمن، خودی و دیگری تعریف شده و هدفی شکل میگیرد
▫️افراد در یک ساختار تیمی نقشهایی را برای تحقق هدف دریافت میکنند و عموما خود را به تیمهایی در گذشته وصل کرده و خود را امتداد آنها میدانند یا به تعبیری #امتداد_تاریخی برای خود میسازند.
🔻کارکرد ایدئولوژیها، فرقهها و فلسفهها در طول تاریخ همین بوده است ...
▪️ هویتسازها [فیلسوفان، نوآوران مذهبی و اخیرا اقتصاددانان ] به دقت زیر ذرهبین سیاستمداران بودهاند زیرا میتوانند نیروهای اجتماعی را جذب و با تشکیل تیم جدید یا تقویت یک تیم قدیمی نظم و ثبات داخلی یا بینالمللی را تغییر دهند
این افراد هم میخواهند تا مورد توجه صاحبان قدرت و ثروت قرار گیرند ...نمونه بارز آن روشنفکران و فیلسوفان عصر روشنگری هستند که عقایدشان مورد توجه انقلابیون فرانسه قرار گرفت بدون آنکه خودشان قصد ایجاد انقلاب داشتهباشند.
🔻مشابه این در جهان اسلام هم رخ داده.
▪️در خلافت عثمانی در اواخر قرن ۱۸م قبایل عربستان درگیر جنگهای بیپایان بودند و یکی ازین قبایل( محمدبن سعود) با اتحاد با یکی از علمای متعصب( شیخ محمدبن عبدالوهاب) توانست قبایل دیگر را شکست دهد و با عثمانیها وارد جنگ شود و موفقیتهای مقطعی دست یابد که در نهایت منجر به قدرت گرفتن آن قبیله در کل عربستان شد
▫️این هویتسازهای مذهبی سرنوشت موفقیتآمیز و یکسانی نداشتند و گاهی توسط حکومت وقت و متحدانش به شدت سرکوب شده اند زیرا ممکن بود وارد رقابت سیاسی و کسب قدرت شوند .
با پیروزی هر تیم (سیاسی) در بعد جهانی ارزشهای هویتی آن تیم هم جهانی میشود و آن را خیر مسلم جهان ( خیر مطلق) و حقیقت و امری که میبایست همه بپذیرند، تعریف میکند.
یعنی ارزش های تیم سیاسی ما حقیقت و روح مطلق عالم است و بهتر از این ارزشها وجود ندارد.
هیچگاه قدرتی به صرف قدرت نظامی پیشروی نکرده و توسعهطلبی را با ارزشهایی که مدعیاش هستند توجیه میکنند...
#ادامه_دارد
@antioligarchie
#ارسالی_مخاطبان
سال ۸۴ هم انتخابات پر کاندیدایی رقم خورد. مرحوم هاشمی معتقد بود تعدد کاندیدا می تواند مانع خود نمایی احمدی نژاد شود. تئوری هاشمی این بود که شلوغش کنیم تا صدای احمدی نژاد شنیده نشود!
احمدی نژاد ۸۴ با ظاهر حزب الهی و کارآمدی انقلابی دل خیلی ها را برده بود بنابراین تایید صلاحیت شهردار موفق تهران اجنتاب ناپذیر بود.
اما هوش سرشار مرحوم هاشمی جنس احمدی نژاد را از باقی مدعیان زودتر تشخیص داده بود.
حسگر های هاشمی دشمن مشترک را زودتر از بقیه شناسایی کرده بود اما شاید بتوان گفت ظاهر حزب اللهی و عدم شناخت کامل احمدی نژاد از درون ساختار باعث شده بود خود او هم خود را خودی بداند اما با یک اشتباه استراتژیک نگهبانان ساختار، احمدی نژاد وارد منطقه ممنوعه قدرت شد!
#ادامه_دارد
💢 مارکوپولو
@antioligarchie
احمدی نژاد ۸۴ با ظاهر حزب الهی و کارآمدی انقلابی دل خیلی ها را برده بود بنابراین تایید صلاحیت شهردار موفق تهران اجنتاب ناپذیر بود.
اما هوش سرشار مرحوم هاشمی جنس احمدی نژاد را از باقی مدعیان زودتر تشخیص داده بود.
حسگر های هاشمی دشمن مشترک را زودتر از بقیه شناسایی کرده بود اما شاید بتوان گفت ظاهر حزب اللهی و عدم شناخت کامل احمدی نژاد از درون ساختار باعث شده بود خود او هم خود را خودی بداند اما با یک اشتباه استراتژیک نگهبانان ساختار، احمدی نژاد وارد منطقه ممنوعه قدرت شد!
#ادامه_دارد
💢 مارکوپولو
@antioligarchie
#داستانک
🔻اشتباه باورنکردنی
#قسمت_اول
اسفند ۶۲ بنا بود در شب دوم عملیات خیبر چهار گردان از نیروهای مهدی باکری و احمد کاظمی از محور هور و نیروهای همت از مسیر طلاییه حمله کنند و در نقطه ای به هم برسند.
حمله یک شب عقب افتاد اما به محور باکری و کاظمی درست اطلاع داده نشد.
آن ها همان شب حمله کردند در حالی که خبری از نیروهای همت نبود. این اشتباه وحشتناک چهار گردان خط شکن از بهترین نیروهای لشکر عاشورا و نجف را به کام مرگ فرستاد.
پس از چند ساعت، فرماندهی تازه متوجه شد که چه کرده اند! هر چهار گردان نیرو در محاصره ی کامل دشمن قرار گرفته بودند ...
ساعت ۵:۲۰ دقیقه بامداد، تازه پس از آن که بشردوست علت عمل نکردن حاج همت را از عزیز جعفری پرسید، متوجه شد که عملیات یک روز
عقب افتاده است...
وضعیت بسیار بد بود، فرماندهان به علت ناراحتی و اضطراب طوری در بی سیم صحبت می کردند که برای دشمن قابل کشف بود .
حالا عراقی ها هم می توانستند به راحتی از مشکل پیش آمده باخبر باشند. مکالمه های فرماندهان قرار گاه و فرماندهان چهار گردان، آشفته و سرشار از غم بود.
احمد کاظمی در حالی که از شدت ناراحتی صدایش به سختی بیرون می آمد با محسن رضایی و رشید صحبت می کرد.
ایرانی ها شب ها حمله را آغاز می کردند و تا دشمن به خودش بیاید ضربه های محکمی به او می زدند اما حالا عملیاتی که ماه ها وقت صرف
شناسایی و طراحی اش شده بود، به شکست کامل نزدیک می شد.
تصمیم گرفتند نیروهای همت را در روشنایی روز به خط طلاییه بفرستند تا خط را در هوشیاری کامل دشمن بشکنند ؛ ماموریتی که غیرممکن به نظر می رسید. همت و فرماندهانی که با او کار می کردند کاملا به خطرناک بودن این تصمیم آگاه بودند، همت در گفتگو با محسن رضایی قدری از ناهماهنگی ها گله کرد اما گفت: »اگر این کار که می گویید تکلیف شرعی باشد شروع می کنیم.
محسن رضایی گفت: آقا شروع کنید، آقا؛ چقدر بحث می کنید، شروع کنید، به این
بچه هایتان بگویید اینقدر بی خود بحث نکنند!!
حالا همت باید فرماندهان زیر نظرش را توجیه می کرد، کار آسانی نبود و برای بسیاری از سوال ها و اشکال ها جواب قانع کننده ای نداشت. اما
محسن رضایی هم دست بردار نبود. دوباره با همت تماس گرفت و تاکید کرد که زودتر عملیات را شروع کنند و گفت: آقای همت بروید وگرنه
ما الان می آییم به آن جا، به آنجا می آییم ها! همت گفت: چشم!
#ادامه_دارد
@antioligarchie
🔻اشتباه باورنکردنی
#قسمت_اول
اسفند ۶۲ بنا بود در شب دوم عملیات خیبر چهار گردان از نیروهای مهدی باکری و احمد کاظمی از محور هور و نیروهای همت از مسیر طلاییه حمله کنند و در نقطه ای به هم برسند.
حمله یک شب عقب افتاد اما به محور باکری و کاظمی درست اطلاع داده نشد.
آن ها همان شب حمله کردند در حالی که خبری از نیروهای همت نبود. این اشتباه وحشتناک چهار گردان خط شکن از بهترین نیروهای لشکر عاشورا و نجف را به کام مرگ فرستاد.
پس از چند ساعت، فرماندهی تازه متوجه شد که چه کرده اند! هر چهار گردان نیرو در محاصره ی کامل دشمن قرار گرفته بودند ...
ساعت ۵:۲۰ دقیقه بامداد، تازه پس از آن که بشردوست علت عمل نکردن حاج همت را از عزیز جعفری پرسید، متوجه شد که عملیات یک روز
عقب افتاده است...
وضعیت بسیار بد بود، فرماندهان به علت ناراحتی و اضطراب طوری در بی سیم صحبت می کردند که برای دشمن قابل کشف بود .
حالا عراقی ها هم می توانستند به راحتی از مشکل پیش آمده باخبر باشند. مکالمه های فرماندهان قرار گاه و فرماندهان چهار گردان، آشفته و سرشار از غم بود.
احمد کاظمی در حالی که از شدت ناراحتی صدایش به سختی بیرون می آمد با محسن رضایی و رشید صحبت می کرد.
ایرانی ها شب ها حمله را آغاز می کردند و تا دشمن به خودش بیاید ضربه های محکمی به او می زدند اما حالا عملیاتی که ماه ها وقت صرف
شناسایی و طراحی اش شده بود، به شکست کامل نزدیک می شد.
تصمیم گرفتند نیروهای همت را در روشنایی روز به خط طلاییه بفرستند تا خط را در هوشیاری کامل دشمن بشکنند ؛ ماموریتی که غیرممکن به نظر می رسید. همت و فرماندهانی که با او کار می کردند کاملا به خطرناک بودن این تصمیم آگاه بودند، همت در گفتگو با محسن رضایی قدری از ناهماهنگی ها گله کرد اما گفت: »اگر این کار که می گویید تکلیف شرعی باشد شروع می کنیم.
محسن رضایی گفت: آقا شروع کنید، آقا؛ چقدر بحث می کنید، شروع کنید، به این
بچه هایتان بگویید اینقدر بی خود بحث نکنند!!
حالا همت باید فرماندهان زیر نظرش را توجیه می کرد، کار آسانی نبود و برای بسیاری از سوال ها و اشکال ها جواب قانع کننده ای نداشت. اما
محسن رضایی هم دست بردار نبود. دوباره با همت تماس گرفت و تاکید کرد که زودتر عملیات را شروع کنند و گفت: آقای همت بروید وگرنه
ما الان می آییم به آن جا، به آنجا می آییم ها! همت گفت: چشم!
#ادامه_دارد
@antioligarchie
آنتی الیگارشی
#داستانک 🔻اشتباه باورنکردنی #قسمت_اول اسفند ۶۲ بنا بود در شب دوم عملیات خیبر چهار گردان از نیروهای مهدی باکری و احمد کاظمی از محور هور و نیروهای همت از مسیر طلاییه حمله کنند و در نقطه ای به هم برسند. حمله یک شب عقب افتاد اما به محور باکری و کاظمی درست…
#داستانک
#قسمت_دوم
🔻معرکه ی مرگبار
همت نیروهایش را روانه ی خط طلاییه کرد. عملیاتشان کامال ناموفق و پرتلفات شد. حسین بهزاد تصاویر دردناک این روز را از یک فیلم
عراقی دیده است: تصاویر مبهمی از خاکی پوشان ایرانی که در روشنایی روز، افتان و خیزان به زحمت در آن زمین شبه باتلاقی به پیش می آمدند و با اصابت همزمان ده ها گلوله ی خمپاره ۱۲۰ و انفجار آنها به زمین می غلطیدند... مشاهده ی آن تصاویر واقعا دیوانه کننده بود.
روشنایی روز پنجم اسفند به تاریکی شب رسید اما تلفات ادامه داشت. همت دستور داشت که خط را بشکند و به نیروهایش فشار می آورد و می پرسید: پس چی شد؟ چرا شما خط را نمی شکنید؟"
فرمانده گردان می گفت :تلاش می کنند اما نمی شود. همت گفت: اگر تو نمی توانی خط را بشکنی، بگو تا خودم به آن جا بیایم! فرمانده گفت: دیگر کاری از دست من برنمیآید ؛ اگر شما تدبیر بهتری سراغ دارید، بسم الله!
لشکر ۲۷ ذره ذره زیر آتش دشمن آب می شد اما عملیات متوقف نشد . روز ۶ اسفند هم نبرد نابرابر ادامه پیدا کرد؛ بدون شکسته شدن خط و پرتلفات و خیلی تلخ.
۵ اسفند گردان مسلم بن عقیل منهدم شده
بود و ۶ اسفند، گردان مقداد و روزهای بعد گردان های دیگر.
ارتش صدام کاملا بر میدان نبرد مسلط شده بود و تلخ تر از همه اینکه با بلندگو برای رزمنده های ایرانی سخنرانی می کردند: ای بسیجیان فریب خورده ی لشکر همت! دیگر باید به شما ثابت شده باشد که خطوط آهنین سپاه سوم عراق، عبورناپذیر است. زورتان را زدید و دیدید که
توان شکست خطوط ما را ندارید. پس بهتر است با پای خودتان بیایید و به ما تسلیم بشوید. به شما قول می دهیم ارتش قهرمان صدام حسین با شما فریب خوردگان به نحوی انسانی و اسلامی رفتار کند.
فارسی روان صحبت می کردند. فرماندهانی که با همت کار می کردند می گفتند امکان ادامه ی عملیات نیست. همت حرف هایشان را تایید می کرد اما می گفت: چندبار بگویم از بالا به ما می گویند هرطور شده، شما باید در اینجا عمل کنید؟
وقتی دیدیم خود همت هم تحت فشار قرار گرفته کوتاه آمدیم.
جنگ طلاییه به همین صورت ۷ اسفند هم ادامه پیدا کرد و ۸ اسفند. چهار گردان خط شکن لشکرهای عاشورا و نجف هم در محور دیگر به تدریج منهدم می شدند.
محمد ابوترابی که شاهد گفتگوی همت و کاظم رستگار در آن روزها بوده، می نویسد:
بیشتر حاج همت صحبت می کرد. بعضی جاها صدای گریه با صحبتش آمیخته می شد. حاج کاظم رستگار هم مدام می گفت: همینه دیگه، به خدا توکل کن، اونا کی فهمیدن ما چی می کشیم
که حالا بفهمن؟ مهم خداست... همت در حرفهایش روی یک موضوع خیلی تاکید می کرد، آن هم اینکه بالایی ها تصور می کنند کوتاهی می کنم و توقع دارند بعد از پنج شش بار زدن به پل طلاییه و شکست خوردن، کماکان ادامه بدهم، درحالی که شدنی نیست.
حاج همت می گفت: من باید بچه ها را از روی بدن شهدای شب قبل حرکت بدم. عملا فضایی واسه تحرک و مانور باقی نمونده. از اون طرف دشمن هم دست ما رو خونده... این طرف هم پایینی ها فکر می کنن من مطالب رو به بالا منتقل نمی کنم و گردان گردان رو واسه یه هدف
دست نیافتنی هزینه می کنم... دیگه خسته شدم!!
@antioligarchie
#ادامه_دارد
#قسمت_دوم
🔻معرکه ی مرگبار
همت نیروهایش را روانه ی خط طلاییه کرد. عملیاتشان کامال ناموفق و پرتلفات شد. حسین بهزاد تصاویر دردناک این روز را از یک فیلم
عراقی دیده است: تصاویر مبهمی از خاکی پوشان ایرانی که در روشنایی روز، افتان و خیزان به زحمت در آن زمین شبه باتلاقی به پیش می آمدند و با اصابت همزمان ده ها گلوله ی خمپاره ۱۲۰ و انفجار آنها به زمین می غلطیدند... مشاهده ی آن تصاویر واقعا دیوانه کننده بود.
روشنایی روز پنجم اسفند به تاریکی شب رسید اما تلفات ادامه داشت. همت دستور داشت که خط را بشکند و به نیروهایش فشار می آورد و می پرسید: پس چی شد؟ چرا شما خط را نمی شکنید؟"
فرمانده گردان می گفت :تلاش می کنند اما نمی شود. همت گفت: اگر تو نمی توانی خط را بشکنی، بگو تا خودم به آن جا بیایم! فرمانده گفت: دیگر کاری از دست من برنمیآید ؛ اگر شما تدبیر بهتری سراغ دارید، بسم الله!
لشکر ۲۷ ذره ذره زیر آتش دشمن آب می شد اما عملیات متوقف نشد . روز ۶ اسفند هم نبرد نابرابر ادامه پیدا کرد؛ بدون شکسته شدن خط و پرتلفات و خیلی تلخ.
۵ اسفند گردان مسلم بن عقیل منهدم شده
بود و ۶ اسفند، گردان مقداد و روزهای بعد گردان های دیگر.
ارتش صدام کاملا بر میدان نبرد مسلط شده بود و تلخ تر از همه اینکه با بلندگو برای رزمنده های ایرانی سخنرانی می کردند: ای بسیجیان فریب خورده ی لشکر همت! دیگر باید به شما ثابت شده باشد که خطوط آهنین سپاه سوم عراق، عبورناپذیر است. زورتان را زدید و دیدید که
توان شکست خطوط ما را ندارید. پس بهتر است با پای خودتان بیایید و به ما تسلیم بشوید. به شما قول می دهیم ارتش قهرمان صدام حسین با شما فریب خوردگان به نحوی انسانی و اسلامی رفتار کند.
فارسی روان صحبت می کردند. فرماندهانی که با همت کار می کردند می گفتند امکان ادامه ی عملیات نیست. همت حرف هایشان را تایید می کرد اما می گفت: چندبار بگویم از بالا به ما می گویند هرطور شده، شما باید در اینجا عمل کنید؟
وقتی دیدیم خود همت هم تحت فشار قرار گرفته کوتاه آمدیم.
جنگ طلاییه به همین صورت ۷ اسفند هم ادامه پیدا کرد و ۸ اسفند. چهار گردان خط شکن لشکرهای عاشورا و نجف هم در محور دیگر به تدریج منهدم می شدند.
محمد ابوترابی که شاهد گفتگوی همت و کاظم رستگار در آن روزها بوده، می نویسد:
بیشتر حاج همت صحبت می کرد. بعضی جاها صدای گریه با صحبتش آمیخته می شد. حاج کاظم رستگار هم مدام می گفت: همینه دیگه، به خدا توکل کن، اونا کی فهمیدن ما چی می کشیم
که حالا بفهمن؟ مهم خداست... همت در حرفهایش روی یک موضوع خیلی تاکید می کرد، آن هم اینکه بالایی ها تصور می کنند کوتاهی می کنم و توقع دارند بعد از پنج شش بار زدن به پل طلاییه و شکست خوردن، کماکان ادامه بدهم، درحالی که شدنی نیست.
حاج همت می گفت: من باید بچه ها را از روی بدن شهدای شب قبل حرکت بدم. عملا فضایی واسه تحرک و مانور باقی نمونده. از اون طرف دشمن هم دست ما رو خونده... این طرف هم پایینی ها فکر می کنن من مطالب رو به بالا منتقل نمی کنم و گردان گردان رو واسه یه هدف
دست نیافتنی هزینه می کنم... دیگه خسته شدم!!
@antioligarchie
#ادامه_دارد
⭕️ پروژه آماد
[ #رشتو] پرسیدند که چرا ایران به دنبال بستن پرونده pmd یا ابعاد نظامی احتمالی برنامه هستهای ایران در حین مذاکرات مزخرف و ننگین احیای برجام است و چرا این یکی از شروط ایران است که فعلا آمریکایی ها، طبق اطلاعات منتشر شده در رسانههای صهیونیستی، با آن مخالفت کردند؟
این لحظهای خطرناک برای نظام است که باید هشیار باشد! پرونده pmd همان سال ۲۰۱۵ بسته شد، اما پس از اینکه موساد در حملهای شبانه در ژانویه ۲۰۱۸ قطع به یقین با کمک اطلاعاتی افرادی فاسد و خائن در درون نظام موفق به سرقت نیم تن اسناد هستهای فوق به کل سری ایران در شورآباد تهران شد و به سبب آن لو رفتن برنامه آماد و مخصوصا مکانهایی از جمله سایت هستهای مریوان در استان فارس که تا سال ۲۰۱۸ حتی موساد از وجود آن خبری نداشت و در آنجا آزمایشهای تست سرد هستهای (بدون مواد غنی شده با اورانیوم ۲۳۸) انجام گرفت و موفقیت آمیز هم بود، و سپس با فشار زیادی که بر ایران پس انتشار تصاویر این مکان توسط سرکرده سابق رژیم صهیونیستی نتانیاهو وارد آمد و بدین روی بازدید جاسوسان آژانس از این مکان و چند مکان دیگر از جمله تورقوزآباد و یافت ذرات اورانیومی، این پرونده عملا دوباره باز شده است و اگر هم تا کنون حرف زیادی در مورد آن زده نمیشود، به دلیل عدم آسیب به احیای برجام از سوی غربیها و روند مذاکرات بوده است
اما این داستان پس از احیای برجام کذایی قشنگ آغاز خواهد شد و بهانهای خوب برای غربیها برای تهدید ایران و امتیاز گیریهای بیشتر خواهد بود! در واقع آمریکا پس از احیای برجام با فشار برای تحقیقات گسترده و عدم پذیرش از سوی نظام، ایران را تهدید به استفاده از مکانیزم ماشه به همراهی دسته کم دیگر عضوهای غربی برجام خواهد کرد! بدین روی برای نظام، اگر قصد بازگشت به این ننگنامه که صنعت هستهای کشور را بی تردید ویران خواهد کرد، دارد، بسیار کلیدی خواهد بود که به هر نحوه ممکن غربیها و آژانس را وادار کند تا این پرونده و تحقیقات در ارتباط با کشف ذرات اورانیومی به طور کامل مختومه اعلام بشوند که در غیر این صورت ایران خود را را مجبور خواهد کرد، امتیازات بیشتری بدهد!
در این راستا رئیس جمهور رئیسی بار دیگر به غربیها در قطر البته غیر مستقیم تذکر داد که پس از احیای برجام آنها نباید pmd را دنبال کنند!
#رئیسی: "بسته شدن پرونده های ادعاهای سیاسی ضروری است"
پروژه آماد در ۲۰ سال پیش به قدری پیشرفته بوده است که به دلایل امنیتی صهیونیست تنها اجازه انتشار ۵ درصد از کل اسناد به سرقت رفته را داده اند! این اسناد شامل جزیات فنی بسیار ارزشمندی بوده است!
ایران در این پروژه عملا یک بمب هستهای نسل دوم بر پایه صرفا شکافت هستهای با بازده ۱۰ کیلوتنی را ساخت، کاری که پاکستان نیز در سال ۱۹۸۴ برای اولین بار موفق به آن در قالب یک تست سرد شد!
این مساله (pmd) برای آمریکایی ها از "تروریستی" اعلام کردن سپاه پاسداران نیز مهم تر بوده که خود گویای همه چیز است! آمریکایی ها حاضر هستند سپاه را از لیست "سازمانهای تروریستی" حذف کنند اما از pmd کوتاه نیایند!
🀄️Neutrino
#twitter
@antioligarchie
#ادامه_دارد
[ #رشتو] پرسیدند که چرا ایران به دنبال بستن پرونده pmd یا ابعاد نظامی احتمالی برنامه هستهای ایران در حین مذاکرات مزخرف و ننگین احیای برجام است و چرا این یکی از شروط ایران است که فعلا آمریکایی ها، طبق اطلاعات منتشر شده در رسانههای صهیونیستی، با آن مخالفت کردند؟
این لحظهای خطرناک برای نظام است که باید هشیار باشد! پرونده pmd همان سال ۲۰۱۵ بسته شد، اما پس از اینکه موساد در حملهای شبانه در ژانویه ۲۰۱۸ قطع به یقین با کمک اطلاعاتی افرادی فاسد و خائن در درون نظام موفق به سرقت نیم تن اسناد هستهای فوق به کل سری ایران در شورآباد تهران شد و به سبب آن لو رفتن برنامه آماد و مخصوصا مکانهایی از جمله سایت هستهای مریوان در استان فارس که تا سال ۲۰۱۸ حتی موساد از وجود آن خبری نداشت و در آنجا آزمایشهای تست سرد هستهای (بدون مواد غنی شده با اورانیوم ۲۳۸) انجام گرفت و موفقیت آمیز هم بود، و سپس با فشار زیادی که بر ایران پس انتشار تصاویر این مکان توسط سرکرده سابق رژیم صهیونیستی نتانیاهو وارد آمد و بدین روی بازدید جاسوسان آژانس از این مکان و چند مکان دیگر از جمله تورقوزآباد و یافت ذرات اورانیومی، این پرونده عملا دوباره باز شده است و اگر هم تا کنون حرف زیادی در مورد آن زده نمیشود، به دلیل عدم آسیب به احیای برجام از سوی غربیها و روند مذاکرات بوده است
اما این داستان پس از احیای برجام کذایی قشنگ آغاز خواهد شد و بهانهای خوب برای غربیها برای تهدید ایران و امتیاز گیریهای بیشتر خواهد بود! در واقع آمریکا پس از احیای برجام با فشار برای تحقیقات گسترده و عدم پذیرش از سوی نظام، ایران را تهدید به استفاده از مکانیزم ماشه به همراهی دسته کم دیگر عضوهای غربی برجام خواهد کرد! بدین روی برای نظام، اگر قصد بازگشت به این ننگنامه که صنعت هستهای کشور را بی تردید ویران خواهد کرد، دارد، بسیار کلیدی خواهد بود که به هر نحوه ممکن غربیها و آژانس را وادار کند تا این پرونده و تحقیقات در ارتباط با کشف ذرات اورانیومی به طور کامل مختومه اعلام بشوند که در غیر این صورت ایران خود را را مجبور خواهد کرد، امتیازات بیشتری بدهد!
در این راستا رئیس جمهور رئیسی بار دیگر به غربیها در قطر البته غیر مستقیم تذکر داد که پس از احیای برجام آنها نباید pmd را دنبال کنند!
#رئیسی: "بسته شدن پرونده های ادعاهای سیاسی ضروری است"
پروژه آماد در ۲۰ سال پیش به قدری پیشرفته بوده است که به دلایل امنیتی صهیونیست تنها اجازه انتشار ۵ درصد از کل اسناد به سرقت رفته را داده اند! این اسناد شامل جزیات فنی بسیار ارزشمندی بوده است!
ایران در این پروژه عملا یک بمب هستهای نسل دوم بر پایه صرفا شکافت هستهای با بازده ۱۰ کیلوتنی را ساخت، کاری که پاکستان نیز در سال ۱۹۸۴ برای اولین بار موفق به آن در قالب یک تست سرد شد!
این مساله (pmd) برای آمریکایی ها از "تروریستی" اعلام کردن سپاه پاسداران نیز مهم تر بوده که خود گویای همه چیز است! آمریکایی ها حاضر هستند سپاه را از لیست "سازمانهای تروریستی" حذف کنند اما از pmd کوتاه نیایند!
🀄️Neutrino
@antioligarchie
#ادامه_دارد