آنارشیست اراک
81 subscribers
838 photos
129 videos
32 files
240 links
کانال تلگرامی {آنارشیست های اراک}
بخشی از فدراسیون عصر آنارشیسم
https://t.me/asranarshism
اتحادیه آنارشیست های ایران و افغانستان
https://t.me/joinchat/RRUTo6xyoT468fgO
Download Telegram
زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۱ )


متولد ۱۳۸۲ هستم. مانند خیلی از رفقای دیگر نمی‌دانم در کدام بیمارستان متولد شده‌ام. اما شهر جهنمی‌ای که در آن بزرگ شدم به استان خوزستان سنجاق شده است. همانند دیگر رفقای خودم، اولین زندان برای من خانواده بود و من مبارزه را ذره‌ذره از همانجا آموختم. خواهر بزرگترم توسط دایی‌ام کشته شده بود و برای من سرنوشتی جز این تصور نمی‌شد.

برای رفتن مدرسه باید کارهایی میکردم مثل خیاطی یا جمع کردن فلزاتی مثل آلومینیوم و مس و ... که درآمد حاصل از آن توسط برادر معتاد و متجاوزم مصادره میشد و فقط مقداری از آن را پنهان میکردم که بتوانم برای خودم خیال‌پردازی کنم و آینده‌ای برای خودم بسازم هرچند در ذهنم.

از دوازده سالگی چندین‌بار مورد تجاوز برادر و تعرض‌های متعدد پسر دایی‌هایم قرار گرفتم و از چهارده‌سالگی به جامعه توجهم جلب شد و سعی می‌کردم مشکلات را ریشه‌یابی کنم. تا زمانی‌که یاد دارم عصیانگر بودم و هیچ‌ساختاری مرا نمیتوانست در خودش تعریف کند. اولین بار با گوشی دختردایی‌ام در اینستاگرام با صفحه‌ای آشنا شدم که برای استان ما کتابهای آنارشیستی رایگان می‌فرستاد و این شروع هویت‌یافتن من و وصل شدم من به رفیق آنارشیستی بود. او مانند پشتیبانی که ما در زندگی نداشتیم از ما حمایت کرد و برای مبارزه مسیر را به ما نشان داد و به ما فهماند هر کدام از ما چقدر میتوانیم قدرتمند باشیم و این تسلسل باطل تاریخی را از بین ببریم.

مبارزات میدانی من از شانزده سالگی با دیوارنویسی شروع شد. و اولین تجربه مبارزاتی ما برمیگردد به قیام ژینا که همه خود را به تهران رساندیم.

پاینوشت : به دلایل امنیت رفقا، تغییراتی در متن داده شده است.


#آنارشیست
#آنارشیسم
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#anarshism
#anarshist
#woman_life_freedom
زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۲ )


من متولد ۱۳۸۱ هستم. پدر خود را ندیدم. ای کاش مادرم را هم نمی‌دیدم. برای یک دختر شهرستانی در ده سالگی زن شدن چیز عجیبی نیست. حداقل در اطراف ما اینگونه نیست. زن شدن یعنی تو را برای پولی در حد غذای ماهیانه کرایه بدهند.

بسیاری از کتابها را که می‌خواندم احساس میکردم نویسنده مرا می‌شناسد. تنها جای امن برایم کتابخانه شهر بود همان چند ساعت. جسمم را نفهمیدم و تا شانزده سالگی چندبار خودکشی کردم. بیشتر از بیست سالگی‌ام را نمی‌دیدم. خودم را نمیتوانستم تعریف کنم تا با مقالاتی که در خانه فامیل‌ام ریخته بودند با صفحه رفیق آنارشیستی آشنا شدم. از آن روز به بعد تمام دلخوشی‌ام مبارزه بوده و می‌دانم هزاران هزار دختر مثل من در ایران و افغانستان و مناطق جهان هستند که حتی تخیل و تصور آینده برایشان جرم محسوب می‌شود. وقتی شبها در خیابان میدویم و در کیفمان اسپری و کلیشه و تراکت داریم احساس زنده بودن میکنم. فراموش میکنم حتی دایی خودم مرا در آغوش کثیفش... فراموش میکنم مادرم نمی‌فهمید چه درد و بغضی را متحمل میشوم.

ما مبارزان آنارشیست وصیت‌های خودمان را نوشته‌ایم. نه اینکه چیزی برای بخشیدن داریم نه، برای اینکه بقیه‌ی رفقا بدانند تنها مجرایی که میتوان از آن آینده‌ای برای زنان و مردان متصور شد از نابودی ارتجاع مذهبی و فاشیسم و دیکتاتوری میگذرد. باید بجنگند. باید برخیزند. باید با هر توان و هر امکاناتی دشمن را به چالش بکشند.

پاینوشت : به دلایل امنیت رفقا، تغییراتی در متن داده شده است.




فهرست صفحات ما:
https://linktr.ee/asranarshism

با مبارزات ما همیاری کنید:
https://asranarshism.com/fa/%da%a9%d9%85%da%a9_%d9%85%d8%a7%d9%84%db%8c/


#آنارشیست
#آنارشیسم
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#anarshism
#anarshist
#woman_life_freedom
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
A missile heading toward Israel from Shiraz
Video recorded by an Anarchist comrade

یک موشک راهی به سوی اسرائیل از شیراز
ویدیو از یک رفیق آنارشیست

#ایران
#اسرائیل
#شیراز
#آنارشیست

#Iran
#Israel
#Shiraz
#anarshist

@asranarshism