Amir Pouria
دربارهی انصراف ندادنهای داخلی و انصراف دادن از جشنوارهای خارجی بدون هیچ گونه انتقاد و اعتراض @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه میآید 👇
یادداشتی از امیر پوریا دربارهی مفهوم شرکت در جشنوارههای دولتی در روزهای کشتار مردم در خیابانها
خیلی وقتها چند تصویر از یک موضوع رو انتخاب میکنیم تا پُستی با چند عکس به اشتراک بذاریم. اما نمیدونیم کدوم عکس رو اول بياريم. در مورد این پُست مربوط به انصراف ندادنها از سی و نهمین جشنوارهی فیلم کوتاه تهران، من آخرش تصمیم گرفتم یک عکس دیگه مربوط به انصراف دادن از یک جشنوارهی دیگه رو به عنوان عکس اول بیارم.
اصرار و صورت بسیجیسان ِ مهدی آذرپندار دبیر جشنوارهی کوتاه که میخواست در مسیر خوشخدمتی و تجدید بیعت با حاکمیت و ولایت مطلقه، هر جور شده جشنواره رو برگزار کنه؛ دو نشست با حضور دو فیلمساز که بسیاری از ما تصور میکردیم در "من ترانه پانزده سال دارم" و در "شوکران"، برخی حقوق انسانی و عاطفی و اجتماعی زنان براشون مهمه اما همزمان با سوگ و خشم همگانی مردم ایران از ضرب و شتم و کشتار زنان، پشت تریبون همین جشنوارهی دولتی رفتند، متن خبر و عبارات خدمتگزارانهی دو خبرگزاری حکومتی (هنر آنلاین و پانا) دربارهی این جشنواره، همه میتونست برای عکس اول مناسب باشه. اون هم در حالی که در برنامهی روز اولش اسم هر فیلمی رو دیدم، به نظرم آشنا بود چون یادم اومد که متن انصراف سازندهش از جشنواره رو به تازگی خوندم. [به زور نمایش دادن فیلمها در جشنوارههای دولتی داخلی با وجود انصراف فیلمساز که حتی در مورد مسعود کیمیایی هم اتفاق افتاده، خودش حکایتی بس استثنایی در تاریخ سینمای دنیا به حساب میاد؛ ولی در سرزمین ِ اعترافات اجباری، خیلی برای کسی عجیب نیست!]
اما آخرش بر اثر شدت خشم و خندهی خودم از انصراف دیگری مربوط به داوری در جشنوارهای در کنیا، عکسش رو قبل از همه گذاشتم.
به نظرم این که فیلمسازی بابت وضعیت اینترنت در کشورش، از یه جشنوارهی خارجی انصراف بده و هیچ گلهای نداشته باشه، هیچ انتقاد و اعتراضی در اعلام انصرافش نیاره، هیچ اشارهای به دلیل قطع و ضعف اینترنت نکنه، انبوه مرگبار ضربهها و روی زمین انداختنها و بر سر مردم کوبیدنها و سر به جدول کوفتنها و یورش به مدارس و دانشگاهها و شلیک مستقیم به سر کودک و کشتار دختران و زنان و جوانان و ضرب و شتم پیرزن و پیرمرد که قراره با قطع اینترنت، پنهان بمونن، براش هیچ اهمیتی نداشته باشه، اون قدر خارقالعاده، باورنکردنی و همزمان، رودهبرکنندهست که از عکسهای دیگه، بیشتر به چنین واکنشی منجر میشه: 😳😳😳
@amiropouria
#تحریم_جشنواره
#سی_و_نهمین_جشنواره_فیلم_کوتاه_تهران
#مهدی_آذر_پندار
#رسول_صدرعاملی
#بهروز_افخمی
#علی_روئین_تن
#انصراف
#نه_به_محدودیت_اینترنت
#زندگی_نرمال
#زن_زندگی_آزادی
#سرکوب_اعتراضات
خیلی وقتها چند تصویر از یک موضوع رو انتخاب میکنیم تا پُستی با چند عکس به اشتراک بذاریم. اما نمیدونیم کدوم عکس رو اول بياريم. در مورد این پُست مربوط به انصراف ندادنها از سی و نهمین جشنوارهی فیلم کوتاه تهران، من آخرش تصمیم گرفتم یک عکس دیگه مربوط به انصراف دادن از یک جشنوارهی دیگه رو به عنوان عکس اول بیارم.
اصرار و صورت بسیجیسان ِ مهدی آذرپندار دبیر جشنوارهی کوتاه که میخواست در مسیر خوشخدمتی و تجدید بیعت با حاکمیت و ولایت مطلقه، هر جور شده جشنواره رو برگزار کنه؛ دو نشست با حضور دو فیلمساز که بسیاری از ما تصور میکردیم در "من ترانه پانزده سال دارم" و در "شوکران"، برخی حقوق انسانی و عاطفی و اجتماعی زنان براشون مهمه اما همزمان با سوگ و خشم همگانی مردم ایران از ضرب و شتم و کشتار زنان، پشت تریبون همین جشنوارهی دولتی رفتند، متن خبر و عبارات خدمتگزارانهی دو خبرگزاری حکومتی (هنر آنلاین و پانا) دربارهی این جشنواره، همه میتونست برای عکس اول مناسب باشه. اون هم در حالی که در برنامهی روز اولش اسم هر فیلمی رو دیدم، به نظرم آشنا بود چون یادم اومد که متن انصراف سازندهش از جشنواره رو به تازگی خوندم. [به زور نمایش دادن فیلمها در جشنوارههای دولتی داخلی با وجود انصراف فیلمساز که حتی در مورد مسعود کیمیایی هم اتفاق افتاده، خودش حکایتی بس استثنایی در تاریخ سینمای دنیا به حساب میاد؛ ولی در سرزمین ِ اعترافات اجباری، خیلی برای کسی عجیب نیست!]
اما آخرش بر اثر شدت خشم و خندهی خودم از انصراف دیگری مربوط به داوری در جشنوارهای در کنیا، عکسش رو قبل از همه گذاشتم.
به نظرم این که فیلمسازی بابت وضعیت اینترنت در کشورش، از یه جشنوارهی خارجی انصراف بده و هیچ گلهای نداشته باشه، هیچ انتقاد و اعتراضی در اعلام انصرافش نیاره، هیچ اشارهای به دلیل قطع و ضعف اینترنت نکنه، انبوه مرگبار ضربهها و روی زمین انداختنها و بر سر مردم کوبیدنها و سر به جدول کوفتنها و یورش به مدارس و دانشگاهها و شلیک مستقیم به سر کودک و کشتار دختران و زنان و جوانان و ضرب و شتم پیرزن و پیرمرد که قراره با قطع اینترنت، پنهان بمونن، براش هیچ اهمیتی نداشته باشه، اون قدر خارقالعاده، باورنکردنی و همزمان، رودهبرکنندهست که از عکسهای دیگه، بیشتر به چنین واکنشی منجر میشه: 😳😳😳
@amiropouria
#تحریم_جشنواره
#سی_و_نهمین_جشنواره_فیلم_کوتاه_تهران
#مهدی_آذر_پندار
#رسول_صدرعاملی
#بهروز_افخمی
#علی_روئین_تن
#انصراف
#نه_به_محدودیت_اینترنت
#زندگی_نرمال
#زن_زندگی_آزادی
#سرکوب_اعتراضات
Amir Pouria
دربارهی برخاستنِ زیبایی علیه مجموعهی زشتیها: به بهانهی جان باختن مهرشاد شهیدی(۱۴۰۱- ۱۳۸۲) @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه میآید 👇
نوشتهای از امیر پوریا:
خیلی اوقات، غُر زدهایم یا غر شنیدهایم که چرا وقتی فرد ستمدیده، زن یا مرد، خوشظاهرتر است، انگار مردم برای ظلمی که بر او رفته، بیشتر دل میسوزانند.
اما در این خیزش، هر چه و هر که را میبینیم، مثال ِ آراستگی و زیبندگی و برازندگیست. این، تصادفی نیست. این اعتراض از پایه و اساس، شکل گرفته تا یادآوری کند که اجبار در از بین بردن زیباییها، عین ترویج زشتیست.
***
به مهرشاد شهیدی، به مهسا امینی، به سارینا اسماعیلزاده، به حدیث نجفی، به نیکا شاکرمی و به هر جانباختهی دیگر این خیزش نگاه کنید، به آنهایی که در بند حکومتاند، نگاه کنید.
این یادآوری زیباییست به مجموعهای که نهتنها همواره مظهر بدقوارگی، بدریختی، بینظمی، نامرتبی، بدرنگی، بدبویی (اماکنی که مهد این یکیست، حتماً خوب یادتان میآید) و پلشتی بوده، بلکه اینها را به عنوان جلوههای جعلی شعار "سادهزیستی" یا ادعای "دوری از امور دنیوی"، هم ترویج و هم تحمیل کرده است.
و بعد، برای یادآوری این که زشتی در اصل از کردار و عملکرد مجموعهی این نظام ِ فاقد نظم برمیآید، ببينيد بعد از جان باختن مهرشاد زیر ضربههای باتونشان، حتی با رستوران محل کار او در اراک، چه کردهاند! زشتی، تعریف ِ این رفتارهای عقدهگشایانه، غیرانسانی، بیدلیل و باورنکردنیست.
***
عکس اول، مربوط به حضور در یکی از تجمعات همین جا برای حمایت از مردم معترض در ایران است. دستبندهایی که رنگهای پرچم یا نام ایران بر آنها باشد، بسیارند؛ اما این یکی که از ایران رسید، زیباترین ایرانیست که تا به حال به همراه داشتهام. تصویر برازندهی مهرشاد شهیدی را که دیدم، گفتم زمینهای شایستهتر از این برای ایران ِ همراهم پیدا نمیشود: مثل ایران، زیباییاش و شور زیستن و آفریدن در وجودش در اوج بود؛ اما متوقفش کردند و از شکوفایی و بالندگی، جا ماند. آن هم چند روز پیش از تولد ۲۰ سالگیاش!
همین یک درد برای انباشت خشم همهی این دهها میلیون انسان ایرانی ِ بیزار از این حکومت زشتیها، کافیست.
@amiropouria
#مهرشاد_شهیدی
#مهسا_امینی
#سارینا_اسماعیل_زاده
#حدیث_نجفی
#مهسا_موگویی
#نیکا_شاکرمی
#آرنیکا_قائم_مقامی
#حسین_رونقی
#زن_زندگی_آزادی
#زندگی_نرمال
#آبان۱۴۰۱
#زشتی و #زیبایی
خیلی اوقات، غُر زدهایم یا غر شنیدهایم که چرا وقتی فرد ستمدیده، زن یا مرد، خوشظاهرتر است، انگار مردم برای ظلمی که بر او رفته، بیشتر دل میسوزانند.
اما در این خیزش، هر چه و هر که را میبینیم، مثال ِ آراستگی و زیبندگی و برازندگیست. این، تصادفی نیست. این اعتراض از پایه و اساس، شکل گرفته تا یادآوری کند که اجبار در از بین بردن زیباییها، عین ترویج زشتیست.
***
به مهرشاد شهیدی، به مهسا امینی، به سارینا اسماعیلزاده، به حدیث نجفی، به نیکا شاکرمی و به هر جانباختهی دیگر این خیزش نگاه کنید، به آنهایی که در بند حکومتاند، نگاه کنید.
این یادآوری زیباییست به مجموعهای که نهتنها همواره مظهر بدقوارگی، بدریختی، بینظمی، نامرتبی، بدرنگی، بدبویی (اماکنی که مهد این یکیست، حتماً خوب یادتان میآید) و پلشتی بوده، بلکه اینها را به عنوان جلوههای جعلی شعار "سادهزیستی" یا ادعای "دوری از امور دنیوی"، هم ترویج و هم تحمیل کرده است.
و بعد، برای یادآوری این که زشتی در اصل از کردار و عملکرد مجموعهی این نظام ِ فاقد نظم برمیآید، ببينيد بعد از جان باختن مهرشاد زیر ضربههای باتونشان، حتی با رستوران محل کار او در اراک، چه کردهاند! زشتی، تعریف ِ این رفتارهای عقدهگشایانه، غیرانسانی، بیدلیل و باورنکردنیست.
***
عکس اول، مربوط به حضور در یکی از تجمعات همین جا برای حمایت از مردم معترض در ایران است. دستبندهایی که رنگهای پرچم یا نام ایران بر آنها باشد، بسیارند؛ اما این یکی که از ایران رسید، زیباترین ایرانیست که تا به حال به همراه داشتهام. تصویر برازندهی مهرشاد شهیدی را که دیدم، گفتم زمینهای شایستهتر از این برای ایران ِ همراهم پیدا نمیشود: مثل ایران، زیباییاش و شور زیستن و آفریدن در وجودش در اوج بود؛ اما متوقفش کردند و از شکوفایی و بالندگی، جا ماند. آن هم چند روز پیش از تولد ۲۰ سالگیاش!
همین یک درد برای انباشت خشم همهی این دهها میلیون انسان ایرانی ِ بیزار از این حکومت زشتیها، کافیست.
@amiropouria
#مهرشاد_شهیدی
#مهسا_امینی
#سارینا_اسماعیل_زاده
#حدیث_نجفی
#مهسا_موگویی
#نیکا_شاکرمی
#آرنیکا_قائم_مقامی
#حسین_رونقی
#زن_زندگی_آزادی
#زندگی_نرمال
#آبان۱۴۰۱
#زشتی و #زیبایی
Amir Pouria
حسین رونقی، صلابت صورتش و احوال کنونیاش @amiropouria یادداشت امیر پوریا دربارهی این که چرا پیروزی، برازندهی حسین رونقیست، در ادامه میآید 👇
در توصیف حسین رونقی و وضعیت کنونی او در بیمارستان و زندان و اعتصاب، بسیار نوشتهاند. در ستایش شجاعتش، ایراندوستیاش، ایران ماندنش و ایستادگی تمامقدش نیز. در تعظیم به خواهر و پدر و برادر و خانوادهی فهیم و همقدمش نیز. اما این نوشتهی کوتاه، در وصف جنبهی شمایلوار او و چهرهاش است که به محکمترین شکل، خیزش اعتراضی مردم ایران تا فروپاشی حکومت اسلامی را نمایندگی میکند.
از مهسا تا نیکا، از مهرشاد تا حدیث، از آرنیکا تا سارینا تا همین یلدا که غم ضرب و جرح او و نوع جان باختن دردبارش بعد از آن آسیبها این دو روز رهامان نمیکند، بارها از "زیبایی" این معترضان گفتهایم. اصلاً میشود گفت این جنبش، نبرد زیبایی ِ درون و بیرون با پلشتی و زشتی ِ جماعت حاکمان است.
میخواهم حسین رونقی را در هر تصویرش به این فهرست زیباییها اضافه کنم. صلابت و عزم، آگاهی و اراده، آزاداندیشی و آزادیطلبی، صورت او را به میراثی از این خیزش زیباییها در برابر زشترویی بدل میکند.
لحظات دستگیری او را همه دیدهایم. فریادش و نگاهش و لحنش همان حس مستحکمی را در رخسارش جاری میکند که ازش حرف میزنم.
وخامت احوال او در این روزها ذرهای از صلابت تصویر این فرد آگاه به حقوق خود، نمیکاهد. نامش را باز میگوییم و پایمردیاش را میستاییم اما او را در ضعف نمیبینیم. حقارت، بهتمامی از آن ِ صاحبان ِ دستهاییست که موقع دستگیری و قبل و بعد از آن، بر گردنش چنبره زدند.
ما منتظریم حسین رونقی. فردای آزادی، تو را با همان صورت حسین رونقیوار خواهیم دید و خواهیم ستود. پیروزی، بیش از همهی ما، حق تو و برازندهی توست.
@amiropouria
#حسین_رونقی
#حسین_رونقی_را_آزاد_کنید
#حسن_رونقی
#سکینه_رونقی
#احمد_رونقی
#فردای_آزادی
#زندگی_نرمال
#زن_زندگی_آزادی
#یلدا_آقافضلی
#سارینا_اسماعیل_زاده
#آرنیکا_قائم_مقامی
#حدیث_نجفی
#مهرشاد_شهیدی
#نیکا_شاکرمی
#مهسا_موگویی
#غزاله_چلابی
#غزاله_چلاوی
#مهساامینی
#مهسا_امینی
در توصیف حسین رونقی و وضعیت کنونی او در بیمارستان و زندان و اعتصاب، بسیار نوشتهاند. در ستایش شجاعتش، ایراندوستیاش، ایران ماندنش و ایستادگی تمامقدش نیز. در تعظیم به خواهر و پدر و برادر و خانوادهی فهیم و همقدمش نیز. اما این نوشتهی کوتاه، در وصف جنبهی شمایلوار او و چهرهاش است که به محکمترین شکل، خیزش اعتراضی مردم ایران تا فروپاشی حکومت اسلامی را نمایندگی میکند.
از مهسا تا نیکا، از مهرشاد تا حدیث، از آرنیکا تا سارینا تا همین یلدا که غم ضرب و جرح او و نوع جان باختن دردبارش بعد از آن آسیبها این دو روز رهامان نمیکند، بارها از "زیبایی" این معترضان گفتهایم. اصلاً میشود گفت این جنبش، نبرد زیبایی ِ درون و بیرون با پلشتی و زشتی ِ جماعت حاکمان است.
میخواهم حسین رونقی را در هر تصویرش به این فهرست زیباییها اضافه کنم. صلابت و عزم، آگاهی و اراده، آزاداندیشی و آزادیطلبی، صورت او را به میراثی از این خیزش زیباییها در برابر زشترویی بدل میکند.
لحظات دستگیری او را همه دیدهایم. فریادش و نگاهش و لحنش همان حس مستحکمی را در رخسارش جاری میکند که ازش حرف میزنم.
وخامت احوال او در این روزها ذرهای از صلابت تصویر این فرد آگاه به حقوق خود، نمیکاهد. نامش را باز میگوییم و پایمردیاش را میستاییم اما او را در ضعف نمیبینیم. حقارت، بهتمامی از آن ِ صاحبان ِ دستهاییست که موقع دستگیری و قبل و بعد از آن، بر گردنش چنبره زدند.
ما منتظریم حسین رونقی. فردای آزادی، تو را با همان صورت حسین رونقیوار خواهیم دید و خواهیم ستود. پیروزی، بیش از همهی ما، حق تو و برازندهی توست.
@amiropouria
#حسین_رونقی
#حسین_رونقی_را_آزاد_کنید
#حسن_رونقی
#سکینه_رونقی
#احمد_رونقی
#فردای_آزادی
#زندگی_نرمال
#زن_زندگی_آزادی
#یلدا_آقافضلی
#سارینا_اسماعیل_زاده
#آرنیکا_قائم_مقامی
#حدیث_نجفی
#مهرشاد_شهیدی
#نیکا_شاکرمی
#مهسا_موگویی
#غزاله_چلابی
#غزاله_چلاوی
#مهساامینی
#مهسا_امینی
Amir Pouria
یادداشتی دربارهی واکنشهای برخی افراد به ظاهر صلحدوست به بازداشت وریا غفوری که فقط دغدغهی بقای جمهوری اسلامی در سر ِ سپردهشان دارند @amiropouria یادداشت در ادامه میآید 👇
شرافت و شهامت وریا غفوری و ایستادنش کنار مردم واقعی که به روشنی ِ رخسار خودش است و محدود به یک روز و یک ماه نیست. بُزدلی و بُزمغزی ِ سیستمی که گمان میکند با دستگیری امثال او، صداهای معترض خاموش خواهد شد هم نه تازگی دارد و نه نیاز به توضیح.
اما اسلاید دوم را ببینید. اینها فقط دو نمونه از توئیتهای "بفرموده"ی افرادیست که ادعای دلسوزی برای تیم ملی و مردم را دارند، اما مشکلشان با بازداشت وریا فقط تقارنش با شب پیش از بازی با ولز است!
این است میزان اعتباری که برای مردم، معترضان و ذات اعتراض و پرسشگری و مطالبه قائلاند. میخواهند بگویند همچنان مملکت سر جایش است و تیم ملیاش مال مردم است و این همه کشتار هم فقط نتیجهی یک کمی "خشم" بر و بچههای گوگولی ِ بسیجی و ضدامنیتیست و آن هزاران هزار نفری که زخمی و مجروح و نابینا شدهاند یا در زنداناند و هر روز و شبشان با نگرانی ِ انتساب ِ "محاربه"، سیاهتر شده هم که مشکلاتشان طوری نیست، حل میشود. آن همه خانوادههایی که عزیز و جوان و بچه - منظورم فقط فرزند نیست، بلکه فرزند در سن بچگی - از دست دادهاند و کلی دوندگی کردهاند تا پیکر پارهپاره، میله در شکم فرو رفته، از بلندی به پایین پرتاب شده یا با سر و جمجمه و گردن خونین و رنجور و ترکیده از ضربههای لگد و باتون را از قاتلانشان پس بگیرند و خاک کنند هم چیزیشان نشده که. یادشان میرود و از آن مهمتر، امنیت حکومت اسلام و مسلمین است که باید برقرار شود.
حالا این وسط اگر وریا غفوری را هم گرفتند، عیبی ندارد. فقط چرا شب بازی آخه؟
***
آیا توضیح بیشتری لازم است تا فهم کنیم این نوع دیدگاهها با توحش مأموران و لباسشخصیهای حملهور به زن و بچه و جوان معترض کف خیابانها، هیچ فرقی ندارد؟ میپذیرید که این نوع دعوت به صلح و سازش، به اندازهی همان ضربهها و شلیکها شنیع، کریه و غیرانسانیست؟ میبینید که اینها هم مثل همان مسلحها و چماقداران، دارند خودشان را برای بقای جمهوری اسلامی به هر بهایی، جِر میدهند و سر سوزنی، دغدغهی ایران و مردم و آرامش در سر ِ سپردهشان نیست؟
@amiropouria
#ماله_کشی #ماله_کش_اعظم #تیم_ملی #جمهوری_اسلامی #آبان۱۴۰۱ #آبان۹۸ #کوردستان #زندگی_نرمال #زن_زندگی_آزادی #مهساامینی #کیان_پیرفلک #وریا_غفوری
شرافت و شهامت وریا غفوری و ایستادنش کنار مردم واقعی که به روشنی ِ رخسار خودش است و محدود به یک روز و یک ماه نیست. بُزدلی و بُزمغزی ِ سیستمی که گمان میکند با دستگیری امثال او، صداهای معترض خاموش خواهد شد هم نه تازگی دارد و نه نیاز به توضیح.
اما اسلاید دوم را ببینید. اینها فقط دو نمونه از توئیتهای "بفرموده"ی افرادیست که ادعای دلسوزی برای تیم ملی و مردم را دارند، اما مشکلشان با بازداشت وریا فقط تقارنش با شب پیش از بازی با ولز است!
این است میزان اعتباری که برای مردم، معترضان و ذات اعتراض و پرسشگری و مطالبه قائلاند. میخواهند بگویند همچنان مملکت سر جایش است و تیم ملیاش مال مردم است و این همه کشتار هم فقط نتیجهی یک کمی "خشم" بر و بچههای گوگولی ِ بسیجی و ضدامنیتیست و آن هزاران هزار نفری که زخمی و مجروح و نابینا شدهاند یا در زنداناند و هر روز و شبشان با نگرانی ِ انتساب ِ "محاربه"، سیاهتر شده هم که مشکلاتشان طوری نیست، حل میشود. آن همه خانوادههایی که عزیز و جوان و بچه - منظورم فقط فرزند نیست، بلکه فرزند در سن بچگی - از دست دادهاند و کلی دوندگی کردهاند تا پیکر پارهپاره، میله در شکم فرو رفته، از بلندی به پایین پرتاب شده یا با سر و جمجمه و گردن خونین و رنجور و ترکیده از ضربههای لگد و باتون را از قاتلانشان پس بگیرند و خاک کنند هم چیزیشان نشده که. یادشان میرود و از آن مهمتر، امنیت حکومت اسلام و مسلمین است که باید برقرار شود.
حالا این وسط اگر وریا غفوری را هم گرفتند، عیبی ندارد. فقط چرا شب بازی آخه؟
***
آیا توضیح بیشتری لازم است تا فهم کنیم این نوع دیدگاهها با توحش مأموران و لباسشخصیهای حملهور به زن و بچه و جوان معترض کف خیابانها، هیچ فرقی ندارد؟ میپذیرید که این نوع دعوت به صلح و سازش، به اندازهی همان ضربهها و شلیکها شنیع، کریه و غیرانسانیست؟ میبینید که اینها هم مثل همان مسلحها و چماقداران، دارند خودشان را برای بقای جمهوری اسلامی به هر بهایی، جِر میدهند و سر سوزنی، دغدغهی ایران و مردم و آرامش در سر ِ سپردهشان نیست؟
@amiropouria
#ماله_کشی #ماله_کش_اعظم #تیم_ملی #جمهوری_اسلامی #آبان۱۴۰۱ #آبان۹۸ #کوردستان #زندگی_نرمال #زن_زندگی_آزادی #مهساامینی #کیان_پیرفلک #وریا_غفوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بعید میدانم کسی در جای دیگری از دنیا بتواند باور یا هضم کند که نیروهای ضدامنیتی یک کشور با چنین لباسها و جلیقههایی که برخی ضدگلوله و برخی اصلاً "جلیقهی مهمات"اند، کف خیابان باشند و انگار که برای ساعاتی "استپ" اعلام کرده باشند، با همان سر و وضع برقصند.
شکل ناشیانه و پرغلطی از رقص همان سرزمین کردستان را اجرا کنند که شبانه به خانهی مردمانش میریزند و میشکنند و به خون میکشند و میبرند؛ و از رقص با دودزا و ابزاری که روز قبل و روز بعد، برای ارعاب مردم معترض به کار میبرند، خجالت نکشند، و حتی شبیه یک شوی مبتذل رجزخوانانه در آن ظاهر شوند. با شکل کج و معوج، قرون وسطایی، پشمآلود و چندشآور همان رقصهایی که بابتش دختر و پسر را دستگیر کردهاند و خواهند کرد.
این است آن چه در ایران ِ ناچار به تحمل جمهوری اسلامی میگذرد: سوررئالیسم محض، از نوع ناهنرمندانه و سادیستیک.
@amiropouria
#زن_زندگی_آزادی #زندگی_نرمال #تیم_ملی #جمهوری_اسلامی #کردستان #کوردستان #زاهدان #جمعه_خونین_زاهدان #مهساامینی #مهسا_امینی
بعید میدانم کسی در جای دیگری از دنیا بتواند باور یا هضم کند که نیروهای ضدامنیتی یک کشور با چنین لباسها و جلیقههایی که برخی ضدگلوله و برخی اصلاً "جلیقهی مهمات"اند، کف خیابان باشند و انگار که برای ساعاتی "استپ" اعلام کرده باشند، با همان سر و وضع برقصند.
شکل ناشیانه و پرغلطی از رقص همان سرزمین کردستان را اجرا کنند که شبانه به خانهی مردمانش میریزند و میشکنند و به خون میکشند و میبرند؛ و از رقص با دودزا و ابزاری که روز قبل و روز بعد، برای ارعاب مردم معترض به کار میبرند، خجالت نکشند، و حتی شبیه یک شوی مبتذل رجزخوانانه در آن ظاهر شوند. با شکل کج و معوج، قرون وسطایی، پشمآلود و چندشآور همان رقصهایی که بابتش دختر و پسر را دستگیر کردهاند و خواهند کرد.
این است آن چه در ایران ِ ناچار به تحمل جمهوری اسلامی میگذرد: سوررئالیسم محض، از نوع ناهنرمندانه و سادیستیک.
@amiropouria
#زن_زندگی_آزادی #زندگی_نرمال #تیم_ملی #جمهوری_اسلامی #کردستان #کوردستان #زاهدان #جمعه_خونین_زاهدان #مهساامینی #مهسا_امینی
Amir Pouria
این ویدئوی ۵ دقیقهای، بخشی از حرفهای خانم پانتهآ بهرام است. ویدئوی کامل و ۸ دقیقهای را در صفحهی خود او ببینید: https://www.instagram.com/reel/CoUsFECqpxg/?igshid=YmMyMTA2M2Y= و شرحی بر نکتهی اصلی حرفهایش را در ادامه بخوانيد: @amiropouria
یادداشت امیر پوریا:
سادهانگاریست اگر گمان کنیم آن چه پانتهآ بهرام میگوید فقط جوابیهای به تُرَّهات ابوالقاسم طالبی و خندههای روی پوز بهروز افخمیست. او دارد به ریشهی اعتراضهای امسال مردم اشاره میکند که قدمتی چنددههای در ذهنها و حسها داشته و بعد از سالها و بارها ابراز جسته و گریخته، دیگر به طور همگانی آشکار شده. با شنيدن خاطرهی تلخ او از سال ۱۳۷۲، هر کداممان در هر سن و نسلی که باشیم، میتوانیم در لحظه خاطرات پرشماری به یاد آوریم از برخوردهای تحمیلی، تحکمآمیز، سرکوبگرانه و چندشآور ردههای مختلف افراد و نهادهای وصل به جمهوری اسلامی، از حراست دانشگاهها و سازمانهای گوناگون و انجمن اسلامیها تا کمیته و ایست-بازرسی و پاسگاه نیروهای ضدامنیتی و ضدانتظامی. از تحقیر و توهین و سیلی و تهدید و بازداشت بابت همراه داشتن مشروب تا همراهی با جنس مقابل تا دورانی که نوار کاست و ویدئو و سیدی بهتنهایی جرم انگاشته میشد! و تمام اینها برای زنان، بابت فشار همیشگی حجاب اجباری، چند برابر بود. وضعیتی که هر کس سنش بیشتر است، سالهای طولانیتری در حال تحمل آن بوده و حالا طبعاً حق دارد با خشمی شدیدتر، آن "تکه-پارچه" را کنار بیاندازد.
آن چه در پس حرفهای خانم بهرام جای توجه دارد، رشد تدریجی درخت تناور خشم مردم است که برای برخی از ما با از دست رفتن تمام سالهای جوانی و فرصتهای برنگشتنی آن همراه شده و جسارت یا قطع امید یا به سیم آخر زدن، تازه خودش را نشان داده.
خودفریبی و غفلت بلاهتبار حامیان ناچیز حکومت، نتیجهی در نظر نگرفتن همین قدمت نارضایتی و تهوع مردم از صدر تا ذیل این سیستم است. دونپایهترین اعضای این اتحادیهی ابلهان در قالب جوجه-سایبریها میکوشند در شبکههای اجتماعی اینجا و آنجا کامنتی بگذارند تا به نظر نیاید همهی مردم خواهان اتمام این حکومتاند. از روشهای نخنمای آنان، یکی هم این است که بگویند اعتراضها تمام شده و کف خیابان دیگر خبری نیست. این همان خودفریبیست که گفتم. نمیخواهند بپذیرند که دیگر پرده برافتاده و اطمینان حاکمیت به نفرت تمامعیار مردم، از هر دورهی دیگری بیشتر شده و این، نیازی به تکرار شعارها در خیابانها یا جلوی پنجرهی خانهها ندارد. این وضعیت به دلیل همین قدمت و ریشهداری ِ نفرت، وضعیتی بیبازگشت است. برای هر کسی از خیلی خیلی قبل شروع شده و فقط زمان ابراز آن، زمان جرأت پیدا کردن، زمان قطع امید کردن، زمان زدن به سیم آخر، دیر و زود داشته و دارد.
حالا و با این توضیح، آن بخش از اعضای دانهدرشت اتحادیهی ابلهان که گهگاه پشت تریبونها میگویند "مخالفان، مرگ مهسا امینی را بهانه کردند"، خوب است به این جملات خانم بهرام فکر کنند: "این تروماییست که سالهاست داریم تحمل میکنیم".
@amiropouria
#پانته_آ_بهرام
#زندگی_نرمال
#زن_زندگی_آزادی
#حجاب_اجباری
#نه_به_حجاب_اجباری
#مهسا_امینی
#مهساامینی
#ژینا_امینی
سادهانگاریست اگر گمان کنیم آن چه پانتهآ بهرام میگوید فقط جوابیهای به تُرَّهات ابوالقاسم طالبی و خندههای روی پوز بهروز افخمیست. او دارد به ریشهی اعتراضهای امسال مردم اشاره میکند که قدمتی چنددههای در ذهنها و حسها داشته و بعد از سالها و بارها ابراز جسته و گریخته، دیگر به طور همگانی آشکار شده. با شنيدن خاطرهی تلخ او از سال ۱۳۷۲، هر کداممان در هر سن و نسلی که باشیم، میتوانیم در لحظه خاطرات پرشماری به یاد آوریم از برخوردهای تحمیلی، تحکمآمیز، سرکوبگرانه و چندشآور ردههای مختلف افراد و نهادهای وصل به جمهوری اسلامی، از حراست دانشگاهها و سازمانهای گوناگون و انجمن اسلامیها تا کمیته و ایست-بازرسی و پاسگاه نیروهای ضدامنیتی و ضدانتظامی. از تحقیر و توهین و سیلی و تهدید و بازداشت بابت همراه داشتن مشروب تا همراهی با جنس مقابل تا دورانی که نوار کاست و ویدئو و سیدی بهتنهایی جرم انگاشته میشد! و تمام اینها برای زنان، بابت فشار همیشگی حجاب اجباری، چند برابر بود. وضعیتی که هر کس سنش بیشتر است، سالهای طولانیتری در حال تحمل آن بوده و حالا طبعاً حق دارد با خشمی شدیدتر، آن "تکه-پارچه" را کنار بیاندازد.
آن چه در پس حرفهای خانم بهرام جای توجه دارد، رشد تدریجی درخت تناور خشم مردم است که برای برخی از ما با از دست رفتن تمام سالهای جوانی و فرصتهای برنگشتنی آن همراه شده و جسارت یا قطع امید یا به سیم آخر زدن، تازه خودش را نشان داده.
خودفریبی و غفلت بلاهتبار حامیان ناچیز حکومت، نتیجهی در نظر نگرفتن همین قدمت نارضایتی و تهوع مردم از صدر تا ذیل این سیستم است. دونپایهترین اعضای این اتحادیهی ابلهان در قالب جوجه-سایبریها میکوشند در شبکههای اجتماعی اینجا و آنجا کامنتی بگذارند تا به نظر نیاید همهی مردم خواهان اتمام این حکومتاند. از روشهای نخنمای آنان، یکی هم این است که بگویند اعتراضها تمام شده و کف خیابان دیگر خبری نیست. این همان خودفریبیست که گفتم. نمیخواهند بپذیرند که دیگر پرده برافتاده و اطمینان حاکمیت به نفرت تمامعیار مردم، از هر دورهی دیگری بیشتر شده و این، نیازی به تکرار شعارها در خیابانها یا جلوی پنجرهی خانهها ندارد. این وضعیت به دلیل همین قدمت و ریشهداری ِ نفرت، وضعیتی بیبازگشت است. برای هر کسی از خیلی خیلی قبل شروع شده و فقط زمان ابراز آن، زمان جرأت پیدا کردن، زمان قطع امید کردن، زمان زدن به سیم آخر، دیر و زود داشته و دارد.
حالا و با این توضیح، آن بخش از اعضای دانهدرشت اتحادیهی ابلهان که گهگاه پشت تریبونها میگویند "مخالفان، مرگ مهسا امینی را بهانه کردند"، خوب است به این جملات خانم بهرام فکر کنند: "این تروماییست که سالهاست داریم تحمل میکنیم".
@amiropouria
#پانته_آ_بهرام
#زندگی_نرمال
#زن_زندگی_آزادی
#حجاب_اجباری
#نه_به_حجاب_اجباری
#مهسا_امینی
#مهساامینی
#ژینا_امینی
دربارهی سیزده به دری که برخلاف تمام سیزدههای مبارک قبلی، این بار به نحوست دچار شده!/یادداشت امیر پوریا:
در ایران که ساعت ۲ بعد از نیمهشب است. اینجا هم شب از نیمه گذشته. من اما دارم به اتفاقاتی فکر میکنم که فردا زندگی معمول مردم را در این همه پارک و فضای سبز و میدان و میدانچه و باغ و باغچه در جایجای ایران، ناآرام خواهد کرد. یکی از معدود رسوم همگانی "خارج از خانه" را به کامشان تلخ خواهد کرد. رسم چهارشنبه سوری را که حکومت با تمام بگیر و ببندها و تهدیدها نتوانست از سکه بیاندازد. به وفور فحش خورد و ناسزاهایی که سزایش بود، شنید.
حالا و در آیین زیبای ایرانی ِ زدن به دل طبیعت، در سیزده به در سال ۱۴۰۲، عمال حکومت به بهانهی ایدئولوژیک و تحمیلی و نفرتآور "مقابله با روزهخواری" یا به عبارت مضحکتر " برخورد با تظاهر به روزهخواری در ملاء عام"، بسیج شدهاند که همین یک روز پیکنیک پر از مهر و رقص و خوراکی و صفای خانوادگی را هم از ایرانیان ِ انسان و انسانهای ایرانی بگیرند.
چه لبخندها و سرخوشیهایی که فردا به خشم و بیزاری بیشتر از حقنه کردن ِ دین بدل خواهد شد. سیزده به در ِ اول ِ بعد از کشته شدن مهسا امینی، سیزده به در ِ سال ِ بعد از انقلاب ۱۴۰۱، انگار طبق تقدیری عجیب با ماه رمضان همزمان شده تا خوب در جان و ذهن همهی ما -حتی آنان که خود به این ماه و آیینش باور دارند- ثبت شود که وقتی از حجاب اجباری، دین اجباری، پوشش اجباری و نوع زیست اجباری حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم.
گرسنگی اجباری که البته حوزهی تخصصی این حکومت بوده و هست!
@amiropouria
#روزه
#رمضان
#ماه_رمضان
#روزه_داری
#روزه_خواری
#زندگی_نرمال
#ایدئولوژی
#دین_اجباری
#حجاب_اجباری
#سیزده_بدر
#سیزده_به_در
#سیزده_فروردین
#۱۳فروردین
#انقلاب۵۷
#انقلاب۱۴۰۱
#مهسا_امینی
#مهساامینی
#ژینا_امینی
در ایران که ساعت ۲ بعد از نیمهشب است. اینجا هم شب از نیمه گذشته. من اما دارم به اتفاقاتی فکر میکنم که فردا زندگی معمول مردم را در این همه پارک و فضای سبز و میدان و میدانچه و باغ و باغچه در جایجای ایران، ناآرام خواهد کرد. یکی از معدود رسوم همگانی "خارج از خانه" را به کامشان تلخ خواهد کرد. رسم چهارشنبه سوری را که حکومت با تمام بگیر و ببندها و تهدیدها نتوانست از سکه بیاندازد. به وفور فحش خورد و ناسزاهایی که سزایش بود، شنید.
حالا و در آیین زیبای ایرانی ِ زدن به دل طبیعت، در سیزده به در سال ۱۴۰۲، عمال حکومت به بهانهی ایدئولوژیک و تحمیلی و نفرتآور "مقابله با روزهخواری" یا به عبارت مضحکتر " برخورد با تظاهر به روزهخواری در ملاء عام"، بسیج شدهاند که همین یک روز پیکنیک پر از مهر و رقص و خوراکی و صفای خانوادگی را هم از ایرانیان ِ انسان و انسانهای ایرانی بگیرند.
چه لبخندها و سرخوشیهایی که فردا به خشم و بیزاری بیشتر از حقنه کردن ِ دین بدل خواهد شد. سیزده به در ِ اول ِ بعد از کشته شدن مهسا امینی، سیزده به در ِ سال ِ بعد از انقلاب ۱۴۰۱، انگار طبق تقدیری عجیب با ماه رمضان همزمان شده تا خوب در جان و ذهن همهی ما -حتی آنان که خود به این ماه و آیینش باور دارند- ثبت شود که وقتی از حجاب اجباری، دین اجباری، پوشش اجباری و نوع زیست اجباری حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم.
گرسنگی اجباری که البته حوزهی تخصصی این حکومت بوده و هست!
@amiropouria
#روزه
#رمضان
#ماه_رمضان
#روزه_داری
#روزه_خواری
#زندگی_نرمال
#ایدئولوژی
#دین_اجباری
#حجاب_اجباری
#سیزده_بدر
#سیزده_به_در
#سیزده_فروردین
#۱۳فروردین
#انقلاب۵۷
#انقلاب۱۴۰۱
#مهسا_امینی
#مهساامینی
#ژینا_امینی