نوع رفتار دانشجویان در طول حضور این دو نفر در دانشگاهها در روزهای ۱۵ و ۱۶ آذر را دیده و حرفهایشان را شنیدهاید؟
@amiropouria
#ابراهیم_رئیسی
#علیرضا_زاکانی
#زن_زندگی_آزادی
#جنبش_دانشجویی
#دانشگاه_تهران
#دانشگاه_شریف
#دانشگاه_بهشتی
#انقلاب۱۴۰۱
اشارهی کوتاه امیر پوریا در این زمینه، در ادامه میآید:
نوع رفتار دانشجویان در طول حضور این دو نفر در دانشگاهها در روزهای ۱۵ و ۱۶ آذر را دیده و حرفهایشان را شنیدهاید؟
@amiropouria
#ابراهیم_رئیسی
#علیرضا_زاکانی
#زن_زندگی_آزادی
#جنبش_دانشجویی
#دانشگاه_تهران
#دانشگاه_شریف
#دانشگاه_بهشتی
#انقلاب۱۴۰۱
اشارهی کوتاه امیر پوریا در این زمینه، در ادامه میآید:
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
احوالی که این روزها و شبها داریم، امیدهایمان به آزادی و انزجار روزافزونمان از ستمکاران و ستمپیشگی، به بسیاری از فیلمها، رمانها، نمایشنامهها و البته شعرها همانند است. از جمله این شعر شاملو که هر بار میشنوی یا میخوانی، غافلگیرکنندگی و تأثیرش به بار اول میماند:
"آخرِ بازی" / احمد شاملو
عاشقان
سرشکسته گذشتند،
شرمسار ترانههای بیهنگام خويش.
و کوچهها
بیزمزمه ماند و صدای پا.
سربازان
شکسته گذشتند،
خسته بر اسبان تشريح،
و لَتّههای بیرنگ ِ غروری
نگونسار
بر نيزههایشان.
تو را چه سود
فخر به فلک بَر فروختن
هنگامی که
هر غبار راه ِ لعنتشده نفرينت میکند؟
تو را چه سود از باغ و درخت
که با ياسها
به داس سخن گفتهای.
آنجا که قدم برنهاده باشی
گياه از رُستن تن میزند
چرا که تو
تقواي خاک و آب را
هرگز
باور نداشتی
فغان! که سرگذشت ما
سرود بیاعتقاد سربازان تو بود
که از فتح قلعهی روسبيان
بازمیآمدند.
باش تا نفرين دوزخ از تو چه سازد،
که مادران سياهپوش
ــ داغداران زيباترين فرزندان آفتاب و باد ــ
هنوز از سجادهها
سر برنگرفتهاند!
@amiropouria
#احمد_شاملو
#انقلاب۱۴۰۱
موسیقی: ماکان نیکبخش
"آخرِ بازی" / احمد شاملو
عاشقان
سرشکسته گذشتند،
شرمسار ترانههای بیهنگام خويش.
و کوچهها
بیزمزمه ماند و صدای پا.
سربازان
شکسته گذشتند،
خسته بر اسبان تشريح،
و لَتّههای بیرنگ ِ غروری
نگونسار
بر نيزههایشان.
تو را چه سود
فخر به فلک بَر فروختن
هنگامی که
هر غبار راه ِ لعنتشده نفرينت میکند؟
تو را چه سود از باغ و درخت
که با ياسها
به داس سخن گفتهای.
آنجا که قدم برنهاده باشی
گياه از رُستن تن میزند
چرا که تو
تقواي خاک و آب را
هرگز
باور نداشتی
فغان! که سرگذشت ما
سرود بیاعتقاد سربازان تو بود
که از فتح قلعهی روسبيان
بازمیآمدند.
باش تا نفرين دوزخ از تو چه سازد،
که مادران سياهپوش
ــ داغداران زيباترين فرزندان آفتاب و باد ــ
هنوز از سجادهها
سر برنگرفتهاند!
@amiropouria
#احمد_شاملو
#انقلاب۱۴۰۱
موسیقی: ماکان نیکبخش
Amir Pouria
اعدام جوان زحمتکش و شجاع، مجیدرضا رهنورد و آدرس غلطی که برخی میدهند @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه میآید 👇
حدود ۱۸-۱۷ سال پیش، وقتی فیلم "مصائب مسیح" (مل گیبسون، ۲۰۰۴) هیاهوی بسیار به پا کرد، میگفتم و نوشتم که فیلم فقط به شدت رنج تصلیب، کار دارد. یعنی مثلاً بر صدای فرو رفتن میخ در پیکر فرد مصلوب، تأکید میکند. به "چرایی"ِ مرگ مسیح نمیپردازد. با این حساب، فرقی نمیکرد اگر جزئیات و مراحل ِ به صلیب کشیده شدنِ فردِ مجاورِ صلیب مسیح را نشانمان میداد.
البته گیبسون آگاهانه میخواست فقط بر ساعات پایانی زندگی مسیح مکث کند و سراغ تکرار تعالیم او نرود. کاری به بد و خوبش ندارم و مسئلهام این فیلم نیست. بحث بر سر این است که حالا هم خیلی از دوستان دارند دچار همین خطا میشوند. بعد از اعدام مجیدرضا رهنورد، جوان خوشتیپ، زحمتکش، مطلقاً بیگناه و بسیار شجاع معترض، از بدیهای اعدام میگویند و به طور کلی وجود این مجازات را اخ و پیف میشمارند!
دوستان نسبتاً عزیز!
فعالتر شدن ماشین کشتار جمهوری اسلامی، باید به واکنش مشتهامان که گره شوند، پاهامان که به خیابان روند، حنجرههامان که فریاد برآورند، دستهامان که آتش بزنند و بسوزانند، منجر شود؛ نه فقط به محکوم کردن مجازات اعدام و قساوت جاری در آن.
مسئلهی ما الان اعدام سیاسیست؛ نه کلاً اعدام. قتل مجیدرضا رهنورد، قتل محسن شکاری، نگرانی از قتل نامهای زیبایی که میدانیم در خطرند، در امتداد قتل مهسا امینی و سارینا اسماعیلزاده و نیکا شاکرمی و غزاله چلاوی در خیابان قرار میگیرد. کسی نمیتواند بگوید کشتن جوان معترض با ضربههای باتون بر کف خیابان، توحشآمیزتر است یا بالای چوبهی دار بردن با حکم بیدادگاهی که تباهترین قضاوتگران تاریخ بر مسند ریاست آن نشستهاند.
پس آدرس غلط ندهیم. طوری جلوه ندهیم که انگار حکومت فقط در سیستم قضاییاش دارد شناعت به خرج میدهد. ماشین کشتار حکومت اسلامی تا به حال در خیابان، کریه و پرشمار عمل کرده و حالا لجنزار متعفنش وسیعتر شده و به دستگاه قضا که البته همواره لبریز از کثافت ِ بیعدالتی بوده هم رسیده.
تصور نکنیم حضار اعدام این جوان دلیر در ملاء عام در مشهد، مردم عادی بودهاند و نگوییم چه بد که خشونت مرگبار را نظاره کردهاند. مشکل، اینهایی نیستند که "کنار" ما زندگی میکنند. توحش و عفونت، از آنهایی برمیخیزد که "بالای سر" سرزمینمان ایستادهاند؛ فرقی نمیکند که باتون و سلاح دستشان باشد یا عمامه بر سرشان. در خیابان باشند یا پشت سکوی بیدادگری یا در بیت.
پس همهی این رنج اخبار هر روز را به خشم برآوریم؛ نه به گلایه و اندوه و ماتم.
@amiropouria
#مجید_رضا_رهنورد
#محسن_شکاری
#اعدام_سیاسی
#جمهوری_اسلامی
#انقلاب۱۴۰۱
حدود ۱۸-۱۷ سال پیش، وقتی فیلم "مصائب مسیح" (مل گیبسون، ۲۰۰۴) هیاهوی بسیار به پا کرد، میگفتم و نوشتم که فیلم فقط به شدت رنج تصلیب، کار دارد. یعنی مثلاً بر صدای فرو رفتن میخ در پیکر فرد مصلوب، تأکید میکند. به "چرایی"ِ مرگ مسیح نمیپردازد. با این حساب، فرقی نمیکرد اگر جزئیات و مراحل ِ به صلیب کشیده شدنِ فردِ مجاورِ صلیب مسیح را نشانمان میداد.
البته گیبسون آگاهانه میخواست فقط بر ساعات پایانی زندگی مسیح مکث کند و سراغ تکرار تعالیم او نرود. کاری به بد و خوبش ندارم و مسئلهام این فیلم نیست. بحث بر سر این است که حالا هم خیلی از دوستان دارند دچار همین خطا میشوند. بعد از اعدام مجیدرضا رهنورد، جوان خوشتیپ، زحمتکش، مطلقاً بیگناه و بسیار شجاع معترض، از بدیهای اعدام میگویند و به طور کلی وجود این مجازات را اخ و پیف میشمارند!
دوستان نسبتاً عزیز!
فعالتر شدن ماشین کشتار جمهوری اسلامی، باید به واکنش مشتهامان که گره شوند، پاهامان که به خیابان روند، حنجرههامان که فریاد برآورند، دستهامان که آتش بزنند و بسوزانند، منجر شود؛ نه فقط به محکوم کردن مجازات اعدام و قساوت جاری در آن.
مسئلهی ما الان اعدام سیاسیست؛ نه کلاً اعدام. قتل مجیدرضا رهنورد، قتل محسن شکاری، نگرانی از قتل نامهای زیبایی که میدانیم در خطرند، در امتداد قتل مهسا امینی و سارینا اسماعیلزاده و نیکا شاکرمی و غزاله چلاوی در خیابان قرار میگیرد. کسی نمیتواند بگوید کشتن جوان معترض با ضربههای باتون بر کف خیابان، توحشآمیزتر است یا بالای چوبهی دار بردن با حکم بیدادگاهی که تباهترین قضاوتگران تاریخ بر مسند ریاست آن نشستهاند.
پس آدرس غلط ندهیم. طوری جلوه ندهیم که انگار حکومت فقط در سیستم قضاییاش دارد شناعت به خرج میدهد. ماشین کشتار حکومت اسلامی تا به حال در خیابان، کریه و پرشمار عمل کرده و حالا لجنزار متعفنش وسیعتر شده و به دستگاه قضا که البته همواره لبریز از کثافت ِ بیعدالتی بوده هم رسیده.
تصور نکنیم حضار اعدام این جوان دلیر در ملاء عام در مشهد، مردم عادی بودهاند و نگوییم چه بد که خشونت مرگبار را نظاره کردهاند. مشکل، اینهایی نیستند که "کنار" ما زندگی میکنند. توحش و عفونت، از آنهایی برمیخیزد که "بالای سر" سرزمینمان ایستادهاند؛ فرقی نمیکند که باتون و سلاح دستشان باشد یا عمامه بر سرشان. در خیابان باشند یا پشت سکوی بیدادگری یا در بیت.
پس همهی این رنج اخبار هر روز را به خشم برآوریم؛ نه به گلایه و اندوه و ماتم.
@amiropouria
#مجید_رضا_رهنورد
#محسن_شکاری
#اعدام_سیاسی
#جمهوری_اسلامی
#انقلاب۱۴۰۱
Amir Pouria
این نهایت واکنش اصلاحطلبیست به ظلم و سرکوب توسط رژیم جمهوری اسلامی @amiropouria یادداشت در ادامه میآید👇
یادداشتی از امیر پوریا: چرا اصلاحطلبی که برانداز نشده باشد، همسود و همکاسهی ستمپیشگان است؟
برای من اصلاحطلبی کلمهای نیست که یک حزب یا جریان یا تفکر سیاسی در ایران این ۲۵ سال را نمایندگی کند. من هر اصلاحطلبی را که با دیدن سالها بیحاصلی ِ کوششهایش، به برانداز تبدیل نشده باشد، دچار کجبینی و عدم تشخیص میبینم. یا از طرف دیگر، دچار سستی، ضعف اراده و فقدان جسارت لازم برای قطع امید کردن از موجودیتی اصلاحناپذیر. اصلاحطلب یعنی ناتوان در اعلام مخالفت تمامقد با این موجودیت دارای جسم ناقص و مغز معیوبی که فقط توان صدور فرمان تحکمآمیز را دارد.
یا باز هم از یک طرف دیگر، اصلاحطلبی که هنوز و بعد از کشتارها و تجاوزها و بازداشتها و شکنجهها و باتونها و ساچمههای توی چشم و اعدامهای ۱۴۰۱ هنوز اصلاحطلب مانده باشد، به طور بدیهی و بیتردید، همدست و همسود کل سیستم ستمپیشه است و هر اختلاف نظری که با آن اعلام میکند، با وجود ظاهر ناموافق، در اصل به معنای بیعت است.
انصافنیوز هنوز فیلم این مثلاً "مناظره"ی روحالله مؤمننسب (اسم را بنگر! انگار کل پکیج نام و نام خانوادگی را توی خود بیت برایش تعیین کردهاند!) و محمدعلی ابطحی را منتشر نکرده. [میدانید که این کدامشان است؟ همان که با ذوقزدگی گفته بود به اسم افراد معروف اکانت فیک میساختیم و شروع میکردیم به فعالیت کردن؛ و ادامه میدهد یک عملیات روانی بود که "آتش به اختیار" از خودمان در وَکردیم]. فقط همین تکه فیلم از دل آن درآمده و یادداشتی از ابطحی که دارد میگوید این آقا بد و بیادب است که میگوید فیلترشکنفروش را اعدام کنید؛ و بعد میگوید که به او گفته خودتان هم فیلترشکن میفروشید. اصل مناظره بر سر همان طرح کوفتی صیانت است.
چیزی که در ویدئو میبینید، تَه ِ اعتراض اصلاحطلبان به رژیم اصلاحنشدنیست. کمی چپ نگاهش کنند و مثلاً خشمگین شوند، ولی بعد خشمشان را با جرعهای آب، قورت بدهند و تامام. حرفهایشان در نقطهی مقابل نمایندهی حاکمیت تمامیتخواه هم در نهایت مثل این است که بهش بگویند تامام. تامام ربطی به تمام شدن ندارد. منظور این است که حرفت را گرفتم و دانستم چه گفتی. همین. تامام.
اما با سوابقی که از نوشتن در روزنامههای اصلاحطلب دارم، بعد از یکی دو نوبت سلام و علیک در جمعها که پیش آمد، حالا شخصاً از این متحیرم که آقای ابطحی چه طور بعد از سالهای خلاصی از لباس آخوندی، دوباره آن را به تن کرده است. پس همچنان به آن میبالد. پس هیچ مخالفتی با اصل لباس وجود ندارد و ما ساده بودیم و سادهلوح.
@amiropouria
#اصلاح_طلب
#اصلاح_طلبی
#اصلاح_طلبان
#محمد_علی_ابطحی
#محمد_خاتمی
#میرحسین_موسوی
#مهدی_کروبی
#براندازی
#انقلاب۱۴۰۱
برای من اصلاحطلبی کلمهای نیست که یک حزب یا جریان یا تفکر سیاسی در ایران این ۲۵ سال را نمایندگی کند. من هر اصلاحطلبی را که با دیدن سالها بیحاصلی ِ کوششهایش، به برانداز تبدیل نشده باشد، دچار کجبینی و عدم تشخیص میبینم. یا از طرف دیگر، دچار سستی، ضعف اراده و فقدان جسارت لازم برای قطع امید کردن از موجودیتی اصلاحناپذیر. اصلاحطلب یعنی ناتوان در اعلام مخالفت تمامقد با این موجودیت دارای جسم ناقص و مغز معیوبی که فقط توان صدور فرمان تحکمآمیز را دارد.
یا باز هم از یک طرف دیگر، اصلاحطلبی که هنوز و بعد از کشتارها و تجاوزها و بازداشتها و شکنجهها و باتونها و ساچمههای توی چشم و اعدامهای ۱۴۰۱ هنوز اصلاحطلب مانده باشد، به طور بدیهی و بیتردید، همدست و همسود کل سیستم ستمپیشه است و هر اختلاف نظری که با آن اعلام میکند، با وجود ظاهر ناموافق، در اصل به معنای بیعت است.
انصافنیوز هنوز فیلم این مثلاً "مناظره"ی روحالله مؤمننسب (اسم را بنگر! انگار کل پکیج نام و نام خانوادگی را توی خود بیت برایش تعیین کردهاند!) و محمدعلی ابطحی را منتشر نکرده. [میدانید که این کدامشان است؟ همان که با ذوقزدگی گفته بود به اسم افراد معروف اکانت فیک میساختیم و شروع میکردیم به فعالیت کردن؛ و ادامه میدهد یک عملیات روانی بود که "آتش به اختیار" از خودمان در وَکردیم]. فقط همین تکه فیلم از دل آن درآمده و یادداشتی از ابطحی که دارد میگوید این آقا بد و بیادب است که میگوید فیلترشکنفروش را اعدام کنید؛ و بعد میگوید که به او گفته خودتان هم فیلترشکن میفروشید. اصل مناظره بر سر همان طرح کوفتی صیانت است.
چیزی که در ویدئو میبینید، تَه ِ اعتراض اصلاحطلبان به رژیم اصلاحنشدنیست. کمی چپ نگاهش کنند و مثلاً خشمگین شوند، ولی بعد خشمشان را با جرعهای آب، قورت بدهند و تامام. حرفهایشان در نقطهی مقابل نمایندهی حاکمیت تمامیتخواه هم در نهایت مثل این است که بهش بگویند تامام. تامام ربطی به تمام شدن ندارد. منظور این است که حرفت را گرفتم و دانستم چه گفتی. همین. تامام.
اما با سوابقی که از نوشتن در روزنامههای اصلاحطلب دارم، بعد از یکی دو نوبت سلام و علیک در جمعها که پیش آمد، حالا شخصاً از این متحیرم که آقای ابطحی چه طور بعد از سالهای خلاصی از لباس آخوندی، دوباره آن را به تن کرده است. پس همچنان به آن میبالد. پس هیچ مخالفتی با اصل لباس وجود ندارد و ما ساده بودیم و سادهلوح.
@amiropouria
#اصلاح_طلب
#اصلاح_طلبی
#اصلاح_طلبان
#محمد_علی_ابطحی
#محمد_خاتمی
#میرحسین_موسوی
#مهدی_کروبی
#براندازی
#انقلاب۱۴۰۱
Amir Pouria
امروز که ۲۸ بهمن است بعد از اتفاقات بزرگ و شجاعانهی ۲۷ بهمن، کجا ایستادهایم؟ از برلین تا تهران، برای ایران @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه میآید 👇
این روزها نه تنها از افراد صاحب منصب در نظام، بلکه حتی از کسانی که شوربختانه زمانی باعث پرفروش شدن کتابهای مثلاً انتقادی و سیاسی آنها شدیم (مثل اکبر گنجی) خواندیم که سر تعداد شرکتکنندههای راهپیمایی ضد۲۲بهمن در لسآنجلس، خودشان و ما را خفه کردند که " ۳۰۰۰ نفر بوده یا ۳۰۰۰۰ یا ۸۰۰۰۰ نفر "!
از هر مسئولی که تا بُن دندان، خود و نهادش را با ابزار تسلیحاتی و تبلیغاتی سرکوب اعتراضهای مردم، تجهیز کرده، شنیدیم که "اعتراضها تمام شده".
این که در دل و ذهنمان میخندیدیم یا حرص میخوردیم یا همزمان هر دو، بسته به حرفی که از قول و قلم هر کدامشان در میشد، فرق میکرد.
اما یک چیز را همه میدانستیم که بلاهت دیکتاتوری نمیگذارد آنها فهمش کنند: این که انقلاب ۱۴۰۱ علیه انقلاب ۵۷، سر ِ باز ایستادن ندارد. حتی اگر به سال بعد از ۱۴۰۱ بکشد. سادهلوحی ِ ژرفی میطلبد که کسانی گمان کنند خلوتی ِ کف ِ خیابان، لابد به معنای رضایت دادن مردم به تداوم این حکومت است. همه میدانیم که با فرو افتادن تمام پردههای بین مردم و حاکمیت اسلامی، هیچ چیز هرگز به پیش از ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ برنمیگردد. مردم، خشمگین، در فشار و در اوج حالت انزجار و تهوعی نسبت به رژیماند که حتی کلمهی "نارضایتی" برایش زیادی خفیف است.
به این ترتیب، برای ما که میبینیم حتی در روزهای سکوت خیابان، صدای فریاد مردم ایران چه طور جهان را از خود میآکند و چه قدر هر روز سختتر میشود فرد غیرایرانی پیدا کرد که نداند مردم ایران مترصد براندازی حکومت ۴۰ و چندسالهی بالای سرشان هستند، ماجرا این گونه نیست که جریان ظاهراً عادی در خیابانها به معنای عادی شدن اوضاع باشد.
اما با این وجود، اتفاق بزرگ ۲۷ شهریور و بازگشت مردم به خیابانها و شعار سر دادن در تهران و رشت و یزد و مشهد و اصفهان و تبریز و جوانرود و مهاباد و بروجرد و اهواز و خرمآباد و البته خیلی جاهای دیگر بلوچستان و کردستان که همواره در صف اول شجاعت بودهاند، همپای این همه تلاش بیرون از ایران برای اعلام خواستههای مردم، ارزش دارد. ارزشی عظیم و برابر با جان ارزشمند مردمی که بعد از تمام خبرهای تلخ اعدامها و بازداشتها، همچنان شجاعت تاریخی خود را در شهرهای مختلف ایران به رخ میکشند و به رساندن فریادشان به گوش دنیا توسط ایرانیهای بیرون، امید و اطمینان دارند.
حالا دیگر به طور عینی میشود دید که گاه در یک روز و شب، از برلین تا تهران، همه برای ایران از هر امکان و تریبون و تار صوتی خود برای ادامهی مسیر مبارزه، استفاده میکنند.
@amiropouria
#زن_زندگی_آزادی
#انقلاب۱۴۰۱
#انقلاب۵۷
#۲۷بهمن
#برلیناله
این روزها نه تنها از افراد صاحب منصب در نظام، بلکه حتی از کسانی که شوربختانه زمانی باعث پرفروش شدن کتابهای مثلاً انتقادی و سیاسی آنها شدیم (مثل اکبر گنجی) خواندیم که سر تعداد شرکتکنندههای راهپیمایی ضد۲۲بهمن در لسآنجلس، خودشان و ما را خفه کردند که " ۳۰۰۰ نفر بوده یا ۳۰۰۰۰ یا ۸۰۰۰۰ نفر "!
از هر مسئولی که تا بُن دندان، خود و نهادش را با ابزار تسلیحاتی و تبلیغاتی سرکوب اعتراضهای مردم، تجهیز کرده، شنیدیم که "اعتراضها تمام شده".
این که در دل و ذهنمان میخندیدیم یا حرص میخوردیم یا همزمان هر دو، بسته به حرفی که از قول و قلم هر کدامشان در میشد، فرق میکرد.
اما یک چیز را همه میدانستیم که بلاهت دیکتاتوری نمیگذارد آنها فهمش کنند: این که انقلاب ۱۴۰۱ علیه انقلاب ۵۷، سر ِ باز ایستادن ندارد. حتی اگر به سال بعد از ۱۴۰۱ بکشد. سادهلوحی ِ ژرفی میطلبد که کسانی گمان کنند خلوتی ِ کف ِ خیابان، لابد به معنای رضایت دادن مردم به تداوم این حکومت است. همه میدانیم که با فرو افتادن تمام پردههای بین مردم و حاکمیت اسلامی، هیچ چیز هرگز به پیش از ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ برنمیگردد. مردم، خشمگین، در فشار و در اوج حالت انزجار و تهوعی نسبت به رژیماند که حتی کلمهی "نارضایتی" برایش زیادی خفیف است.
به این ترتیب، برای ما که میبینیم حتی در روزهای سکوت خیابان، صدای فریاد مردم ایران چه طور جهان را از خود میآکند و چه قدر هر روز سختتر میشود فرد غیرایرانی پیدا کرد که نداند مردم ایران مترصد براندازی حکومت ۴۰ و چندسالهی بالای سرشان هستند، ماجرا این گونه نیست که جریان ظاهراً عادی در خیابانها به معنای عادی شدن اوضاع باشد.
اما با این وجود، اتفاق بزرگ ۲۷ شهریور و بازگشت مردم به خیابانها و شعار سر دادن در تهران و رشت و یزد و مشهد و اصفهان و تبریز و جوانرود و مهاباد و بروجرد و اهواز و خرمآباد و البته خیلی جاهای دیگر بلوچستان و کردستان که همواره در صف اول شجاعت بودهاند، همپای این همه تلاش بیرون از ایران برای اعلام خواستههای مردم، ارزش دارد. ارزشی عظیم و برابر با جان ارزشمند مردمی که بعد از تمام خبرهای تلخ اعدامها و بازداشتها، همچنان شجاعت تاریخی خود را در شهرهای مختلف ایران به رخ میکشند و به رساندن فریادشان به گوش دنیا توسط ایرانیهای بیرون، امید و اطمینان دارند.
حالا دیگر به طور عینی میشود دید که گاه در یک روز و شب، از برلین تا تهران، همه برای ایران از هر امکان و تریبون و تار صوتی خود برای ادامهی مسیر مبارزه، استفاده میکنند.
@amiropouria
#زن_زندگی_آزادی
#انقلاب۱۴۰۱
#انقلاب۵۷
#۲۷بهمن
#برلیناله
Amir Pouria
کاری که سپیده قلیان کرد، چه معنا و کارکردی دارد؟ @amiropouria یادداشت امیر پوریا دربارهی کنش عجیب این فعال مدنی به محض آزادی از زندان را در ادامه بخوانید: تصحیح جملهی غلط خمینی👇
در کار سپيده قلیان، چه میبینیم؟ کسی که بعد از ۴ سال و ۷ ماه از زندان بیرون میآید و در همان دقایق اولیه، پیش از آن که لذت استقبال از او در دل و جان خانواده و دوستانش کامل شود، علیه علی خامنهای فریاد برمیآورد و شعاری سرمیدهد که یک نسبت بینامتنی با شاهنامه فردوسی دارد، چه در سر میپروراند؟ آیا میشود تصور کرد او احتمال نمیداده که خیل نیروهای ضدامنیتی با رفتاری از جنس "به ایمام فحش میدی؟" بر سر او و ماشینهای کاروان استقبال بریزند؟ آیا خانوادهاش از این رفتار و فریاد او گلهمندند و حالا که دوباره در بند شده، گلها و جامههای رنگ به رنگ این تصاویر را تیره و تار میبینند؟ آیا آرزو میکنند کاش سپیده چنین نمیکرد و چند صباحی یا چند ماهی طعم دوبارهی آزادی را میچشید و آنها دستکم او را در عید نوروز، کنار خود داشتند؟
آدم، آدم است. نمیشود انکار کرد که این حسها هم شاید در دل برخی نزدیکان او بوده یا هنوز باشد. اما وقتی بخوانیم که او در طول دستگیری دوبارهاش فریاد میزده که نگرانش نباشند و بگذارند باز به حبس برود، دستپاچگی ِ مأموران ِ تا بن دندان مسلحی که با بیش از ۱۰ ماشین، او را وسط مسیر قم به اراک متوقف کردهاند، مضحکتر به چشم میآید.
سادهترین نتیجهی این کنش، درس بزرگ "تداوم مبارزهی مدنی"ست. این کنشگر مدنی که از ابتدا به دلیل فعالیت برای حقوق انسانی کارگران اعتصابی ِ نیشکر هفتتپهی دشت خوزستان محبوس شده بود، حالا که ۶ ماه بعد از شروع گستردهترین اعتراضهای مردم ایران علیه جمهوری اسلامی از زندان به دل جامعهی بستر این اعتراضها آمد، در امتداد تمام فعالیتهای جسورانهاش از توی زندان، چنان برقآسا با این اعتراضها همسو شد که نظام را بار دیگر به هول و ولا انداخت و واکنش حقارتبار دیگری را برای عمال نظام، رقم زد.
آن جملهی تمامیتطلبانه و مرگخواهانهی خمینی دربارهی پسرک نوجوان طفلکی به اسم حسین فهمیده را هر ایرانی ِ زیسته در هر دورهای از سالهای بعد از انقلاب ۵۷، به یاد دارد. شکل درست ِ جملهی مثل همیشه غلط ِ او را امروز میتوان از اعماق وجود در وصف و ستایش سپیده قلیان به کار برد:
رهبر ما دختر جوان بس جسوریست که تنها به فاصلهی چند لحظه از آزادی، تداوم مبارزه را به بازگشتن به زندگی عادی - حتی برای چند روز در طول عید نوروز - ترجیح داد.
@amiropouria
#سپیده_قلیان
#هفت_تپه
#زن_زندگی_آزادی
#خامنه_ای
#خمینی
#حسین_فهمیده
#شاهنامه
#مبارزه_مدنی
#انقلاب۵۷
#انقلاب۱۴۰۱
#مهسا_امینی
#مهساامینی
#ژینا_امینی
#فعال_مدنی
#بازداشت_شدگان
#رهبر_من
در کار سپيده قلیان، چه میبینیم؟ کسی که بعد از ۴ سال و ۷ ماه از زندان بیرون میآید و در همان دقایق اولیه، پیش از آن که لذت استقبال از او در دل و جان خانواده و دوستانش کامل شود، علیه علی خامنهای فریاد برمیآورد و شعاری سرمیدهد که یک نسبت بینامتنی با شاهنامه فردوسی دارد، چه در سر میپروراند؟ آیا میشود تصور کرد او احتمال نمیداده که خیل نیروهای ضدامنیتی با رفتاری از جنس "به ایمام فحش میدی؟" بر سر او و ماشینهای کاروان استقبال بریزند؟ آیا خانوادهاش از این رفتار و فریاد او گلهمندند و حالا که دوباره در بند شده، گلها و جامههای رنگ به رنگ این تصاویر را تیره و تار میبینند؟ آیا آرزو میکنند کاش سپیده چنین نمیکرد و چند صباحی یا چند ماهی طعم دوبارهی آزادی را میچشید و آنها دستکم او را در عید نوروز، کنار خود داشتند؟
آدم، آدم است. نمیشود انکار کرد که این حسها هم شاید در دل برخی نزدیکان او بوده یا هنوز باشد. اما وقتی بخوانیم که او در طول دستگیری دوبارهاش فریاد میزده که نگرانش نباشند و بگذارند باز به حبس برود، دستپاچگی ِ مأموران ِ تا بن دندان مسلحی که با بیش از ۱۰ ماشین، او را وسط مسیر قم به اراک متوقف کردهاند، مضحکتر به چشم میآید.
سادهترین نتیجهی این کنش، درس بزرگ "تداوم مبارزهی مدنی"ست. این کنشگر مدنی که از ابتدا به دلیل فعالیت برای حقوق انسانی کارگران اعتصابی ِ نیشکر هفتتپهی دشت خوزستان محبوس شده بود، حالا که ۶ ماه بعد از شروع گستردهترین اعتراضهای مردم ایران علیه جمهوری اسلامی از زندان به دل جامعهی بستر این اعتراضها آمد، در امتداد تمام فعالیتهای جسورانهاش از توی زندان، چنان برقآسا با این اعتراضها همسو شد که نظام را بار دیگر به هول و ولا انداخت و واکنش حقارتبار دیگری را برای عمال نظام، رقم زد.
آن جملهی تمامیتطلبانه و مرگخواهانهی خمینی دربارهی پسرک نوجوان طفلکی به اسم حسین فهمیده را هر ایرانی ِ زیسته در هر دورهای از سالهای بعد از انقلاب ۵۷، به یاد دارد. شکل درست ِ جملهی مثل همیشه غلط ِ او را امروز میتوان از اعماق وجود در وصف و ستایش سپیده قلیان به کار برد:
رهبر ما دختر جوان بس جسوریست که تنها به فاصلهی چند لحظه از آزادی، تداوم مبارزه را به بازگشتن به زندگی عادی - حتی برای چند روز در طول عید نوروز - ترجیح داد.
@amiropouria
#سپیده_قلیان
#هفت_تپه
#زن_زندگی_آزادی
#خامنه_ای
#خمینی
#حسین_فهمیده
#شاهنامه
#مبارزه_مدنی
#انقلاب۵۷
#انقلاب۱۴۰۱
#مهسا_امینی
#مهساامینی
#ژینا_امینی
#فعال_مدنی
#بازداشت_شدگان
#رهبر_من
دربارهی سیزده به دری که برخلاف تمام سیزدههای مبارک قبلی، این بار به نحوست دچار شده!/یادداشت امیر پوریا:
در ایران که ساعت ۲ بعد از نیمهشب است. اینجا هم شب از نیمه گذشته. من اما دارم به اتفاقاتی فکر میکنم که فردا زندگی معمول مردم را در این همه پارک و فضای سبز و میدان و میدانچه و باغ و باغچه در جایجای ایران، ناآرام خواهد کرد. یکی از معدود رسوم همگانی "خارج از خانه" را به کامشان تلخ خواهد کرد. رسم چهارشنبه سوری را که حکومت با تمام بگیر و ببندها و تهدیدها نتوانست از سکه بیاندازد. به وفور فحش خورد و ناسزاهایی که سزایش بود، شنید.
حالا و در آیین زیبای ایرانی ِ زدن به دل طبیعت، در سیزده به در سال ۱۴۰۲، عمال حکومت به بهانهی ایدئولوژیک و تحمیلی و نفرتآور "مقابله با روزهخواری" یا به عبارت مضحکتر " برخورد با تظاهر به روزهخواری در ملاء عام"، بسیج شدهاند که همین یک روز پیکنیک پر از مهر و رقص و خوراکی و صفای خانوادگی را هم از ایرانیان ِ انسان و انسانهای ایرانی بگیرند.
چه لبخندها و سرخوشیهایی که فردا به خشم و بیزاری بیشتر از حقنه کردن ِ دین بدل خواهد شد. سیزده به در ِ اول ِ بعد از کشته شدن مهسا امینی، سیزده به در ِ سال ِ بعد از انقلاب ۱۴۰۱، انگار طبق تقدیری عجیب با ماه رمضان همزمان شده تا خوب در جان و ذهن همهی ما -حتی آنان که خود به این ماه و آیینش باور دارند- ثبت شود که وقتی از حجاب اجباری، دین اجباری، پوشش اجباری و نوع زیست اجباری حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم.
گرسنگی اجباری که البته حوزهی تخصصی این حکومت بوده و هست!
@amiropouria
#روزه
#رمضان
#ماه_رمضان
#روزه_داری
#روزه_خواری
#زندگی_نرمال
#ایدئولوژی
#دین_اجباری
#حجاب_اجباری
#سیزده_بدر
#سیزده_به_در
#سیزده_فروردین
#۱۳فروردین
#انقلاب۵۷
#انقلاب۱۴۰۱
#مهسا_امینی
#مهساامینی
#ژینا_امینی
در ایران که ساعت ۲ بعد از نیمهشب است. اینجا هم شب از نیمه گذشته. من اما دارم به اتفاقاتی فکر میکنم که فردا زندگی معمول مردم را در این همه پارک و فضای سبز و میدان و میدانچه و باغ و باغچه در جایجای ایران، ناآرام خواهد کرد. یکی از معدود رسوم همگانی "خارج از خانه" را به کامشان تلخ خواهد کرد. رسم چهارشنبه سوری را که حکومت با تمام بگیر و ببندها و تهدیدها نتوانست از سکه بیاندازد. به وفور فحش خورد و ناسزاهایی که سزایش بود، شنید.
حالا و در آیین زیبای ایرانی ِ زدن به دل طبیعت، در سیزده به در سال ۱۴۰۲، عمال حکومت به بهانهی ایدئولوژیک و تحمیلی و نفرتآور "مقابله با روزهخواری" یا به عبارت مضحکتر " برخورد با تظاهر به روزهخواری در ملاء عام"، بسیج شدهاند که همین یک روز پیکنیک پر از مهر و رقص و خوراکی و صفای خانوادگی را هم از ایرانیان ِ انسان و انسانهای ایرانی بگیرند.
چه لبخندها و سرخوشیهایی که فردا به خشم و بیزاری بیشتر از حقنه کردن ِ دین بدل خواهد شد. سیزده به در ِ اول ِ بعد از کشته شدن مهسا امینی، سیزده به در ِ سال ِ بعد از انقلاب ۱۴۰۱، انگار طبق تقدیری عجیب با ماه رمضان همزمان شده تا خوب در جان و ذهن همهی ما -حتی آنان که خود به این ماه و آیینش باور دارند- ثبت شود که وقتی از حجاب اجباری، دین اجباری، پوشش اجباری و نوع زیست اجباری حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم.
گرسنگی اجباری که البته حوزهی تخصصی این حکومت بوده و هست!
@amiropouria
#روزه
#رمضان
#ماه_رمضان
#روزه_داری
#روزه_خواری
#زندگی_نرمال
#ایدئولوژی
#دین_اجباری
#حجاب_اجباری
#سیزده_بدر
#سیزده_به_در
#سیزده_فروردین
#۱۳فروردین
#انقلاب۵۷
#انقلاب۱۴۰۱
#مهسا_امینی
#مهساامینی
#ژینا_امینی
Amir Pouria
اصل ماجرا این است که "فوتبال ۳۶۰" یک برنامهی اینترنتی بینیاز از مجوز نیست. اصلاً فقط یک برنامه نیست. @amiropouria یادداشت امیر پوریا را در ادامه یخوانید
اصل ماجرا این است که "فوتبال ۳۶۰" یک برنامهی اینترنتی بینیاز از مجوز نیست. اصلاً فقط یک برنامه نیست. یک وبسایت ورزشی در
domain
رسمی و داخلی ایران یعنی
.ir
است، چَنِل یوتوبی، اپلیکیشن و صفحهی رسمی در پلتفرمهای مختلف دارد.
بنابراین بدیهی است که باید با مجوز و تحت نظر "سازمانهای مربوطه" کار کند. این که دقیقاً از ساترا مجوز میگیرد، بازبینهای نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد باید تأییدش کنند یا چی، نه باخبرم و نه فرقی میکند. چون نتیجه، همین است که در گفتگوی اخیر عادل فردوسیپور با عليرضا جهانبخش - بعد از ۷ ماه پخش نشدن- میبینید و میشنویم:
از همه چیز با اشاره و به طور غیرمستقیم صحبت میشود، به طور مسلم حتی یک بار هم کلماتی مانند "اعتراض"، "تجمع"، "نارضایتی"، "آزادی" یا "آزادیخواهی"، "حجاب" یا حتی "پوشش"، "سرکوب"، "خشونت" و هر واژهی خفیفتری در آن به کار نمیرود و البته سانسورهای خندهآوری مثل این که در اسلاید دوم میبینید، در آن اتفاق میافتد:
اسلاید اول را ببینید. نشان میدهد که قرار بوده در اسلاید دوم تصویرهایی از دلداری دادن بازیکنان تیم ملی آمریکا به فوتبالیستهای ایرانی در پسزمینه نشان داده شود و مجری و مهمان برنامه، آشکارا به آنها نگاه کنند. اما در تدوین یا بهتر است بگویم در مرحلهی "نظارت"، تصاویر حذف میشوند.
عکسهایی که همه دیدهاند. طرفین گفتوگو دربارهی آنها با لحن و کلمات ستایشآمیز حرف میزنند. اما حضرات بس شجاعدل، تصور میکنند نمایش آنها در برنامه، زیادی است و باعث همدلی با "آمریکاییها" خواهد شد!
این نوع ِ زحمت کشیدن مسئولینی است که در اسلاید اول، خود را لایق پاداش میدانند. چه فرقی میکند در کدام نهاد دولتی یا حکومتی کار کنند؟ این روشی است که این سیستم بر آن استوار بوده و میپندارد با همین الگو خواهد توانست سرجایش بماند.
@amiropouria
#عادل_فردوسی_پور
#علیرضا_جهانبخش
#فوتبال
#فوتبال۳۶۰
#تیم_ملی
#جام_جهانی_قطر
#سانسور
#مجوز
#نظارت
#زن_زندگی_آزادی
#اعتراضات۱۴۰۱
#انقلاب۱۴۰۱
domain
رسمی و داخلی ایران یعنی
.ir
است، چَنِل یوتوبی، اپلیکیشن و صفحهی رسمی در پلتفرمهای مختلف دارد.
بنابراین بدیهی است که باید با مجوز و تحت نظر "سازمانهای مربوطه" کار کند. این که دقیقاً از ساترا مجوز میگیرد، بازبینهای نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد باید تأییدش کنند یا چی، نه باخبرم و نه فرقی میکند. چون نتیجه، همین است که در گفتگوی اخیر عادل فردوسیپور با عليرضا جهانبخش - بعد از ۷ ماه پخش نشدن- میبینید و میشنویم:
از همه چیز با اشاره و به طور غیرمستقیم صحبت میشود، به طور مسلم حتی یک بار هم کلماتی مانند "اعتراض"، "تجمع"، "نارضایتی"، "آزادی" یا "آزادیخواهی"، "حجاب" یا حتی "پوشش"، "سرکوب"، "خشونت" و هر واژهی خفیفتری در آن به کار نمیرود و البته سانسورهای خندهآوری مثل این که در اسلاید دوم میبینید، در آن اتفاق میافتد:
اسلاید اول را ببینید. نشان میدهد که قرار بوده در اسلاید دوم تصویرهایی از دلداری دادن بازیکنان تیم ملی آمریکا به فوتبالیستهای ایرانی در پسزمینه نشان داده شود و مجری و مهمان برنامه، آشکارا به آنها نگاه کنند. اما در تدوین یا بهتر است بگویم در مرحلهی "نظارت"، تصاویر حذف میشوند.
عکسهایی که همه دیدهاند. طرفین گفتوگو دربارهی آنها با لحن و کلمات ستایشآمیز حرف میزنند. اما حضرات بس شجاعدل، تصور میکنند نمایش آنها در برنامه، زیادی است و باعث همدلی با "آمریکاییها" خواهد شد!
این نوع ِ زحمت کشیدن مسئولینی است که در اسلاید اول، خود را لایق پاداش میدانند. چه فرقی میکند در کدام نهاد دولتی یا حکومتی کار کنند؟ این روشی است که این سیستم بر آن استوار بوده و میپندارد با همین الگو خواهد توانست سرجایش بماند.
@amiropouria
#عادل_فردوسی_پور
#علیرضا_جهانبخش
#فوتبال
#فوتبال۳۶۰
#تیم_ملی
#جام_جهانی_قطر
#سانسور
#مجوز
#نظارت
#زن_زندگی_آزادی
#اعتراضات۱۴۰۱
#انقلاب۱۴۰۱
Amir Pouria
بر آن چه که فکر میکنیم همه میدانند، دوباره مکث کنیم: توماج بر اساس قانون خود جمهوری اسلامی که نمیشود کسی را بیش از یک سال در "بازداشت موقت" نگه داشت، آزاد شده بود. ویدئویی منتشر کرد که بخشهای مهم آن را اینجا میبینید. به محض وایرال شدن این ویدئو دوباره…
این حکم مطلقاً غیرقانونی و برخاسته از حقارت و بلاهت نظام و حتی خود دستگیری دوبارهی او، به آن چه در این ویدئو گفت برمیگردد. دوباره و صدباره ببینیم مگر چه گفت؟
یک. از شکنجه شدنش حرف زد. اگر سیستم مدعیست او را شکنجه نکرده، چرا در روز دستگیریاش بریدهای از ویدئوی او در حالت نشسته زیر دست مأموران، منتشر کرد؟ و چطور افشاگری در این مورد، آن قدر برایش سنگین بود که دوباره زندانیاش کرد؟! مگر میشود برای اثبات شکنجه نشدن کسی، او را به زندان و سپس اعدام، محکوم کرد؟ چه میزان سوررئالیسم غیرقابلباور را باید در وقایع جاری این سرزمین، تاب آورد؟
دو. از تمسخر قانون توسط بازجوهایش گفت و افزود خودشان را فراتر از هر قانونی میدانستند. اگر این حرف به حضرات و حشرات قوهی قضاییه برخورده، چطور نمیفهمند که با اقدام فراقانونی دوباره علیه توماج، حرف او را قویتر اثبات میکنند؟
سه. آرزوی ایران آزاد را مطرح کرد و مژده داد که پایان این حکومت نزدیک است. این را که صد برابر عمیقتر و محکمتر با کلامی سرشار از شجاعت و تنوع تعابیر، در رپخوانیهایش آورده بود.
هر طور نگاه کنیم، برخورد با او بعد از این ویدئو تنها معنایش میتوان این باشد که تصور میکردند فشارها بر او، باعث سکوت و مدارایش بعد از آزادی خواهد شد ولی توماج، ساکتبشو نبود. مثل بسیاری از ما و شما نبود. "ولش بذار زندگیمونو بکنیم" را برنتابید.
به این دلایل است که حکم توماج فقط علیه او نیست. علیه مفهوم آزادیخواهی، مطالبهگری و پایمردیست. نباید این را تحمل و نظاره کرد.
@amiropuria
#توماج #توماج_صالحی #توماج_صالحی_را_آزاد_کنید #زندان_های_جمهوری_اسلامی #زن_زندگی_آزادی #انقلاب۱۴۰۱ #جمهوری_اسلامی #جمهوری_اعدام
یک. از شکنجه شدنش حرف زد. اگر سیستم مدعیست او را شکنجه نکرده، چرا در روز دستگیریاش بریدهای از ویدئوی او در حالت نشسته زیر دست مأموران، منتشر کرد؟ و چطور افشاگری در این مورد، آن قدر برایش سنگین بود که دوباره زندانیاش کرد؟! مگر میشود برای اثبات شکنجه نشدن کسی، او را به زندان و سپس اعدام، محکوم کرد؟ چه میزان سوررئالیسم غیرقابلباور را باید در وقایع جاری این سرزمین، تاب آورد؟
دو. از تمسخر قانون توسط بازجوهایش گفت و افزود خودشان را فراتر از هر قانونی میدانستند. اگر این حرف به حضرات و حشرات قوهی قضاییه برخورده، چطور نمیفهمند که با اقدام فراقانونی دوباره علیه توماج، حرف او را قویتر اثبات میکنند؟
سه. آرزوی ایران آزاد را مطرح کرد و مژده داد که پایان این حکومت نزدیک است. این را که صد برابر عمیقتر و محکمتر با کلامی سرشار از شجاعت و تنوع تعابیر، در رپخوانیهایش آورده بود.
هر طور نگاه کنیم، برخورد با او بعد از این ویدئو تنها معنایش میتوان این باشد که تصور میکردند فشارها بر او، باعث سکوت و مدارایش بعد از آزادی خواهد شد ولی توماج، ساکتبشو نبود. مثل بسیاری از ما و شما نبود. "ولش بذار زندگیمونو بکنیم" را برنتابید.
به این دلایل است که حکم توماج فقط علیه او نیست. علیه مفهوم آزادیخواهی، مطالبهگری و پایمردیست. نباید این را تحمل و نظاره کرد.
@amiropuria
#توماج #توماج_صالحی #توماج_صالحی_را_آزاد_کنید #زندان_های_جمهوری_اسلامی #زن_زندگی_آزادی #انقلاب۱۴۰۱ #جمهوری_اسلامی #جمهوری_اعدام
Amir Pouria
سوءاستفادهی تبلیغاتی یک فیلم در آستانهی اکران از افسانه بایگان و ممنوعالکاری او! @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه میآید👇
فیلمی اکران شده یا قرار است اکران شود. خبرش به چشمم خورد. نه دقیق میدانم و نه میشناسم. نه برایم اهمیتی دارد و نه آن قدر خاماندیشم که تصور کنم در این دوران و شرایط، با فیلمی که زیر همان قوانین نظارتی و حجاب زورکی و محدودهها مینشیند، ممکن است چیز قابل اعتنایی هم شکل بگیرد (هر کدامتان که داعیهی سینماشناسی دارید، از محصولات سینمای دارای مجوز و قابل اکران بعد از انقلاب ۱۴۰۱ اگر حتی یک نمونه میشناسید که بتوانید بگویید ندیدنش به معنای از دست دادن بخش مهمی از تاریخ سینمای ایران است، اسم ببرید. وضعیت برزخی، جایی برای پدید آمدن فیلم درست، باقی نمیگذارد).
اما به آن فیلم در دست اکران برگردیم. چیزی که دربارهاش کُفرم را درآورده و ناسزاهایی را سزاوار گروه سازندگان و مبلغانش کرده، این است که در تبليغاتش آوردهاند: "فیلم خداحافظی افسانه بایگان با سینما". عجب وقاحتی! یک خانم بازیگر، احتمالاً پیش از شهریور ۱۴۰۱ و پیش از "زن زندگی آزادی"، با حجاب اجباری در فیلمی بازی کرده و حالا که دیگر در جایگاه یک "انسان ایرانی و ایرانی ِ انسان"، حاضر نیست به سر کردن این اجبار به عنوان پیش-شرط جلوی دوربین رفتن تن دهد، صاحبان فیلم از تصمیم و عزم خانم بایگان برای تبلیغ کارشان استفاده/سوء استفاده میکنند. انگار در این "آخرین" بودن، سهمی داشتهاند که حالا ممنوعیت و سرکوب او را عامل تبلیغ فیلمشان میگیرند!
آیا کسی به آنها گفته چنین کنند؟ آیا مجبور و تحت فشار بودهاند که این را بگویند؟ آیا این شرطی بوده که برایشان گذاشتهاند تا به فیلمی با بازی خانم بایگان، پروانهی نمایش داده شود؟ به هیچ وجه. سازمان سینمایی و وزارت ارشاد کنونی که رسماً با وزارت اطلاعات فرقی ندارد و با عوض شدن دولت هم "اقتضای حکومت" تغییری نمیکند. مجموعهی سانسورچی و عوضی، همچنان عوضیست و عوض نمیشود. اما این خبط تبلیغاتی، اصلاً از گور آنها بلند نشده. فکر خود صاحبان فیلم است که سوءاستفادهگری و حتی توهین نهفته در این تمهید تبلیغی، حالیشان نیست.
وقتی بنیان مجموعهای (اینجا مجموعهی صدور مجوز و تمام چارچوبهایش) در لجنزار بنا شده باشد، از کوچکترین شاخ و برگهایش هم لجن میچکد.
#افسانه_بایگان #حجاب_اختیاری #نه_به_حجاب_اجباری #سینمای_اکران #سینمای_دارای_مجوز #وزارت_ارشاد #سازمان_سینمایی #سانسور #سرکوب #زن_زندگی_آزادی #انقلاب۵۷ #انقلاب۱۴۰۱ #فرق_می_کنه_کی_رئیس_جمهور_باشه !!
اما به آن فیلم در دست اکران برگردیم. چیزی که دربارهاش کُفرم را درآورده و ناسزاهایی را سزاوار گروه سازندگان و مبلغانش کرده، این است که در تبليغاتش آوردهاند: "فیلم خداحافظی افسانه بایگان با سینما". عجب وقاحتی! یک خانم بازیگر، احتمالاً پیش از شهریور ۱۴۰۱ و پیش از "زن زندگی آزادی"، با حجاب اجباری در فیلمی بازی کرده و حالا که دیگر در جایگاه یک "انسان ایرانی و ایرانی ِ انسان"، حاضر نیست به سر کردن این اجبار به عنوان پیش-شرط جلوی دوربین رفتن تن دهد، صاحبان فیلم از تصمیم و عزم خانم بایگان برای تبلیغ کارشان استفاده/سوء استفاده میکنند. انگار در این "آخرین" بودن، سهمی داشتهاند که حالا ممنوعیت و سرکوب او را عامل تبلیغ فیلمشان میگیرند!
آیا کسی به آنها گفته چنین کنند؟ آیا مجبور و تحت فشار بودهاند که این را بگویند؟ آیا این شرطی بوده که برایشان گذاشتهاند تا به فیلمی با بازی خانم بایگان، پروانهی نمایش داده شود؟ به هیچ وجه. سازمان سینمایی و وزارت ارشاد کنونی که رسماً با وزارت اطلاعات فرقی ندارد و با عوض شدن دولت هم "اقتضای حکومت" تغییری نمیکند. مجموعهی سانسورچی و عوضی، همچنان عوضیست و عوض نمیشود. اما این خبط تبلیغاتی، اصلاً از گور آنها بلند نشده. فکر خود صاحبان فیلم است که سوءاستفادهگری و حتی توهین نهفته در این تمهید تبلیغی، حالیشان نیست.
وقتی بنیان مجموعهای (اینجا مجموعهی صدور مجوز و تمام چارچوبهایش) در لجنزار بنا شده باشد، از کوچکترین شاخ و برگهایش هم لجن میچکد.
#افسانه_بایگان #حجاب_اختیاری #نه_به_حجاب_اجباری #سینمای_اکران #سینمای_دارای_مجوز #وزارت_ارشاد #سازمان_سینمایی #سانسور #سرکوب #زن_زندگی_آزادی #انقلاب۵۷ #انقلاب۱۴۰۱ #فرق_می_کنه_کی_رئیس_جمهور_باشه !!