امشب و فرداشب در این مدتی که #تئاتر اجرا نمی شود، دو #نمایش را معرفی می کنم که تازگی دیده و درگیرشان شده ام. نخست #کمیته_نان. اجرایی به قاعده از متنی که #روایت_غیرخطی و #دیالوگ های قابل توجهی دارد و همنشینی #طنز و ثبت شرایط #معاصر به ویژه از جهت مشکلات #اقتصادی و #اجتماعی در آن بیداد می کند. با دیدن اش از کلمهٔ #کولبر و زندگی او تصویر و تصوری به دست می آورید که بسیاری #فیلم ها و #گزارش های تصویری یا مکتوب از خلق آن عاجز بوده اند. این نمایش در کنار تمام این ویژگی ها، یک #توئیست نهایی هم دارد که تا مدتی بعد از اتمام اجرا رهایتان نمی کند. راهنمایی بدون لو دادن چیزی: به تپق های #بازیگران در صدا زدن اسم شخصیت ها توجه کنید.
تلخی عمیق و بامعنایی که #کمیته_نان به جا می گذارد، در حدی است که آرزو کردم کاش می شد در انتهایش دست نزد و با سکوت و اندوه، همدلی با کار و کاراکترها را اعلام کرد. در احوالی که موقع پایان اجرا دارید، یاد عرض بنده بیفتید. از پنج شنبه شب یعنی نهم خرداد #نود_و_هشت باز روی صحنه می رود و تا انتهای خرداد ادامه دارد. تئاتر شهر. تالار قشقایی. ساعت ١٨:٣٠
https://www.tiwall.com/p/komitehnan
تلخی عمیق و بامعنایی که #کمیته_نان به جا می گذارد، در حدی است که آرزو کردم کاش می شد در انتهایش دست نزد و با سکوت و اندوه، همدلی با کار و کاراکترها را اعلام کرد. در احوالی که موقع پایان اجرا دارید، یاد عرض بنده بیفتید. از پنج شنبه شب یعنی نهم خرداد #نود_و_هشت باز روی صحنه می رود و تا انتهای خرداد ادامه دارد. تئاتر شهر. تالار قشقایی. ساعت ١٨:٣٠
https://www.tiwall.com/p/komitehnan
Amir Pouria
خودش خبر داده که باید به زندان برود. دادستانی قم وعده داده که در زندان نمیماند. اگر این اتفاق بیفتد و آزاد باشد هم برای او این آزادی نیست. آن آزادی واقعی و اساسی نیست. برای ما هم نیست. @amiropouria یادداشت امیر پوریا دربارهی زندانی شدن زینب موسوی خالق…
خودش خبر داده که باید به زندان برود. دادستانی قم وعده داده که در زندان نمیماند. اگر این اتفاق بیفتد و آزاد باشد هم برای او این آزادی نیست. آن آزادی واقعی و اساسی نیست. برای ما هم نیست.
زینب موسوی خالق کاراکتر "امپراطور کوزکو" به باور من سرآمد ِ استنداپ کمدی در ایران است. طبق برداشت قدیمی و شخصیام از این شاخهی شوبیزنس، انبوه لحظههایی که کمدین در آن تلاش میکند به هر ضرب و زوری از مخاطب خنده بگیرد و تلاشش به دست و پا زدن شباهت مییابد، یا بیشمار قصهها و قصارگوییها و شوخیهایی که برایش متن هرچند حرفهای نوشته شده اما کمدین نتوانسته آنها را از دل برآرد، کمدین را برایم به ناکمدین بدل میکند.
زینب موسوی در نقش امپراطور کوزکو حتی یک لحظه از این دست نداشت و همواره بدون مکث و از ته دل میگفت، از ته دل حرص میخورد و از ته دل دست میانداخت. خوب هم دست میانداخت.
طنز سیاسی در سالهای بعد از انقلاب ۵۷ برایم با او به سرفصل تازهای رسید و هنوز دهها جمله و شوخی او که ابراهیم رئیسی، آذری جهرمی، حسن روحانی، جواد ظریف و بالاتر و پایینتر از آنها را پایین و بالا میکرد و بالا و پایینشان را یکی میکرد، در ذهن و بر زبانم مدام جاری میشود و خیلی اوقات در گپهای شخصی، ادایش را درمیآورم و از او یاد میکنم.
کاری که در مدت بعد از خروج از بازداشت کرد و بابت ممنوعیت کوزکو، خودش شد، باز طعنهای شدیدتر از این که همچنان کوزکو میماند، در خود داشت.
حکایت فلاکت و حقارت یک رژیم، از این مضحکتر نمیشود که کاراکتری چون کوزکو را ممنوع و کمدینی چون زینب موسوی را بازداشت کند.
همین خودش به تنهایی نشان میدهد که واقعیات امنیتی، قضایی و حکومتی ما کمیکتر از هر کمدی ِ نمایشیست.
با آرزوی سلامتی و آزادی زینب موسوی. نه فقط آزادی از زندان؛ بلکه آزادی در آفریدن، اجرا کردن، طنازی و البته زندگی هنری و فردی و اجتماعی. به این معنا، آزادی او آزادی همهی ما و شما خواهد بود.
@amiropouria
#زینب_موسوی
#امپراطور_کوزکو
#استندآپ
#استنداپ_کمدی
#زن_زندگی_آزادی
#طنز
#طنز_سیاسی
#طنز_سیاسی_اجتماعی
#زندان_جمهوري_اسلامي
زینب موسوی خالق کاراکتر "امپراطور کوزکو" به باور من سرآمد ِ استنداپ کمدی در ایران است. طبق برداشت قدیمی و شخصیام از این شاخهی شوبیزنس، انبوه لحظههایی که کمدین در آن تلاش میکند به هر ضرب و زوری از مخاطب خنده بگیرد و تلاشش به دست و پا زدن شباهت مییابد، یا بیشمار قصهها و قصارگوییها و شوخیهایی که برایش متن هرچند حرفهای نوشته شده اما کمدین نتوانسته آنها را از دل برآرد، کمدین را برایم به ناکمدین بدل میکند.
زینب موسوی در نقش امپراطور کوزکو حتی یک لحظه از این دست نداشت و همواره بدون مکث و از ته دل میگفت، از ته دل حرص میخورد و از ته دل دست میانداخت. خوب هم دست میانداخت.
طنز سیاسی در سالهای بعد از انقلاب ۵۷ برایم با او به سرفصل تازهای رسید و هنوز دهها جمله و شوخی او که ابراهیم رئیسی، آذری جهرمی، حسن روحانی، جواد ظریف و بالاتر و پایینتر از آنها را پایین و بالا میکرد و بالا و پایینشان را یکی میکرد، در ذهن و بر زبانم مدام جاری میشود و خیلی اوقات در گپهای شخصی، ادایش را درمیآورم و از او یاد میکنم.
کاری که در مدت بعد از خروج از بازداشت کرد و بابت ممنوعیت کوزکو، خودش شد، باز طعنهای شدیدتر از این که همچنان کوزکو میماند، در خود داشت.
حکایت فلاکت و حقارت یک رژیم، از این مضحکتر نمیشود که کاراکتری چون کوزکو را ممنوع و کمدینی چون زینب موسوی را بازداشت کند.
همین خودش به تنهایی نشان میدهد که واقعیات امنیتی، قضایی و حکومتی ما کمیکتر از هر کمدی ِ نمایشیست.
با آرزوی سلامتی و آزادی زینب موسوی. نه فقط آزادی از زندان؛ بلکه آزادی در آفریدن، اجرا کردن، طنازی و البته زندگی هنری و فردی و اجتماعی. به این معنا، آزادی او آزادی همهی ما و شما خواهد بود.
@amiropouria
#زینب_موسوی
#امپراطور_کوزکو
#استندآپ
#استنداپ_کمدی
#زن_زندگی_آزادی
#طنز
#طنز_سیاسی
#طنز_سیاسی_اجتماعی
#زندان_جمهوري_اسلامي
Amir Pouria
دربارهی فقدان سه بزرگ ادبیات ایران و جهان در دو روز متوالی: چه خبر است؟!/ یادداشتی از امیر پوریا @amiropouria متن در ادامه میآید 👇
چه خبر شده؟! چند نفر در یک شبانهروز؟ شاید نسبت و شباهتی بین خودشان نباشد، اما میزان نسبت ما با کلمات، توصیفها، تعابیر و نوشتهها به هر یک از سه ادیب، وابستگی بسیار داشت. بسیاری از عناوین یا عبارات رایج این سالها (مثل "عالیجناب عشق") در اصل ابداع اعتمادی بود و اگر بپذیریم که شوخیهای کلامی احمدی همپای شعرهایش نزد هر اهل هنر در ایران، شناخته و دوستداشتهشده است، آن وقت میرسیم به این که او هم مثل میلان کوندرا به ما نگاه شوخ به جهان تلخ را آموخت. طنز سیاه، چیزی که بیش از هر لحن و ابزار دیگر برای وصف دنیا و دوران ما به کار میآید، از کافکا تا هرابال تا کوندرا، دستاورد بزرگ هر نویسندهی اهل چک بود و احمدرضا هم با لحن و لهجهای دیگر، اوستاکار ِ همین فن.
در این سالها با این همه رنج و فقدان که بر سر هر انسان ایرانی و هر ایرانی ِ انسان هوار شده، دو روز متوالی را با این حجم سنگین ِ از دست دادن در جهان کلمه و نوشتار، به یاد ندارم.
همیشه در سوگسراییها برای هنرمندان به این فکر میکنم که این اتفاق دربارهی کسانی با اشارههای عجیب و خاص به "مرگ"، با بقیه فرق دارد. وقتی نوع مواجههی هر یک با مرگ را در آثار و نوشتههایش ببینیم، مرگ خود او از زوایای نوینی درگیرمان میکند. اگر احمدرضا خودش این سطرها را میخواند، از این حرفم دل خوشی نمیداشت و با طنز گزندهاش سنگین بارم میکرد؛ اما عباس کیارستمی هم یکی از همین هنرمندان بود. او در فیلمها و البته حرفهایش، احمدی در شعرها و شوخیهایش و کوندرا در رمانهایش آن قدر به مرگ و نوع رویارویی با آن پرداختهاند که آدمی درمیماند مرگ خودشان را به کدام یک از آن جلوهها وصل کند.
برای من در تلخی جهانگیر شدهی این دو روز، طنین آن سطر شعر "حرف دارم" احمدرضا که به مسعود کیمیایی قرضش داد تا اعظم در "قیصر" بگوید، مدام در سرم میچرخد: "خانمها، آقایان، من نیز میدانم که میوه، در سوگواری طعم ندارد..."/ "نه خانوم جون، میوه تو عزا اصلاً طعم نداره".
@amiropouria
#احمدرضا_احمدی #میلان_کوندرا #ر_اعتمادی #طنز_سیاه #شعر #تاریخ_روزنامه_نگاری #تاریخ_ادبیات #جمهوری_چک #ادبیات_ایران #مسعود_کیمیایی #سوگ #عزا #فقدان #قیصر
در این سالها با این همه رنج و فقدان که بر سر هر انسان ایرانی و هر ایرانی ِ انسان هوار شده، دو روز متوالی را با این حجم سنگین ِ از دست دادن در جهان کلمه و نوشتار، به یاد ندارم.
همیشه در سوگسراییها برای هنرمندان به این فکر میکنم که این اتفاق دربارهی کسانی با اشارههای عجیب و خاص به "مرگ"، با بقیه فرق دارد. وقتی نوع مواجههی هر یک با مرگ را در آثار و نوشتههایش ببینیم، مرگ خود او از زوایای نوینی درگیرمان میکند. اگر احمدرضا خودش این سطرها را میخواند، از این حرفم دل خوشی نمیداشت و با طنز گزندهاش سنگین بارم میکرد؛ اما عباس کیارستمی هم یکی از همین هنرمندان بود. او در فیلمها و البته حرفهایش، احمدی در شعرها و شوخیهایش و کوندرا در رمانهایش آن قدر به مرگ و نوع رویارویی با آن پرداختهاند که آدمی درمیماند مرگ خودشان را به کدام یک از آن جلوهها وصل کند.
برای من در تلخی جهانگیر شدهی این دو روز، طنین آن سطر شعر "حرف دارم" احمدرضا که به مسعود کیمیایی قرضش داد تا اعظم در "قیصر" بگوید، مدام در سرم میچرخد: "خانمها، آقایان، من نیز میدانم که میوه، در سوگواری طعم ندارد..."/ "نه خانوم جون، میوه تو عزا اصلاً طعم نداره".
@amiropouria
#احمدرضا_احمدی #میلان_کوندرا #ر_اعتمادی #طنز_سیاه #شعر #تاریخ_روزنامه_نگاری #تاریخ_ادبیات #جمهوری_چک #ادبیات_ایران #مسعود_کیمیایی #سوگ #عزا #فقدان #قیصر