Amir Pouria
1.96K subscribers
1.11K photos
401 videos
108 files
407 links
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Download Telegram
Amir Pouria
اشاره‌ای از امیر پوریا درباره‌ی خاطره‌ی نوجوانی محمود کلاری سرصحنه‌ی "قیصر" و فیلمبرداری "سرب" برای کیمیایی @amiropouria متن در ادامه می‌آید 👇

کم نیستتد سینماگرانی که در کودکی، سودا و رویای همکاری با سینماگری بزرگ و قدیمی‌تر را در سر داشتند و بزرگ که شدند، این همکاری در بهترین حالت برایشان اتفاق افتاد.
ژاک پرن تازه‌فقید تهیه‌کننده‌ی فیلم "زد" کنستانتین کوستاگاوراس بود و از جمله‌ با ایو مونتان، بازیگر قدیمی‌تر سینمای فرانسه قرارداد بست. کسی که سال‌ها پیش ژاک پرن در کودکی فقط چند لحظه از کنار او که نقش اصلی فیلم "دروازه‌های شب" را داشت، می‌گذشت.
سوفیا کاپولا از نوجوانی دوستدار بیل موری بود و به خصوص شیفته‌ی فیلم‌های سری "شکارچیان روح" که اولین قسمتش در ۱۳ سالگی سوفیا اکران شد. او به گفته‌ی خودش باور نمی‌کرد که زمانی بتواند او را به عنوان بازیگر، او را در اختیار داشته باشد.
اما محمود کلاری در پرونده‌ی فیلم "سرب" مسعود کیمیایی در ماهنامه‌ی سینمایی فیلم (شماره‌ی ۷۹، مرداد ۱۳۶۸) نوشت که در ۱۷ سالگی در راه برگشت از مدرسه که همان دبیرستان بَدِر معروف بود، با ازدحام سرصحنه‌ی فیلمبرداری "قیصر" روبه‌رو شده و فیلمبرداری نمایی را دیده که بهروز وثوقی سر پیچ بازارچه نواب از حمام بیرون می‌آمده و ته ِ کوچه را نگاهی می‌کرده و راهش را می‌گرفته و می‌رفته.
به نوشته‌ی کلاری، همان موقع هم دوربین آریفلکس روی دست مازیار پرتو بیشتر چشمش را گرفته بوده تا رخ‌نمایی ِ بهروز وثوقی!
کمتر از ۲۰ سال بعد، کلاری بابت اولین تجربه‌اش در جایگاه مدیر فیلمبرداری، برای "سرب" سیمرغ هفتمین جشنواره‌ی فجر را گرفت. اما اعتبار تصویرسازی و بازی نورها و رنگ‌هایش، از سکانس جلوی سینما خورشید با سنگفرش باران‌خورده و بازتاب نئون‌ها توی آن تا رنگ‌های سرد و خفه‌ی بخش ساحلی اواخر فیلم، بس فراتر از ابعاد فجر بود. اوایل "سرب"، حرکت دوربینی از توی ساختمان معاینات پزشکی به بیرون محوطه هست که حرکت دوربین مشابه اوایل "پدرخوانده۲" را در چشم یک تصویرفهم، اندکی از سکه می‌اندازد!
بابت این دستاورد است که به جای "عجب شانسی!"، باید به کلاری گفت: چه فرصت‌شناس قهاری.

@amiropouria

#سرب #مسعود_کیمیایی #محمود_کلاری #قیصر #بهروز_وثوقی #دبیرستان_بدر #سوفیا_کاپولا #بیل_موری #گمشده_در_ترجمه #ایو_مونتان #ژاک_پرن #زد #ماهنامه_فیلم
Amir Pouria
درباره‌ی فقدان سه بزرگ ادبیات ایران و جهان در دو روز متوالی: چه خبر است؟!/ یادداشتی از امیر پوریا @amiropouria متن در ادامه می‌آید 👇
چه خبر شده؟! چند نفر در یک شبانه‌روز؟ شاید نسبت و شباهتی بین خودشان نباشد، اما میزان نسبت ما با کلمات، توصیف‌‌ها، تعابیر و نوشته‌ها به هر یک از سه ادیب، وابستگی بسیار داشت. بسیاری از عناوین یا عبارات رایج این سال‌ها (مثل "عالیجناب عشق") در اصل ابداع اعتمادی بود و اگر بپذیریم که شوخی‌های کلامی احمدی همپای شعرهایش نزد هر اهل هنر در ایران، شناخته و دوست‌داشته‌شده است، آن وقت می‌رسیم به این که او هم مثل میلان کوندرا به ما نگاه شوخ به جهان تلخ را آموخت. طنز سیاه، چیزی که بیش از هر لحن و ابزار دیگر برای وصف دنیا و دوران ما به کار می‌آید، از کافکا تا هرابال تا کوندرا، دستاورد بزرگ هر نویسنده‌ی اهل چک بود و احمدرضا هم با لحن و لهجه‌‌ای دیگر، اوستاکار ِ همین فن.
در این سال‌ها با این همه رنج و فقدان که بر سر هر انسان ایرانی و هر ایرانی ِ انسان هوار شده، دو روز متوالی را با این حجم سنگین ِ از دست دادن در جهان کلمه و نوشتار، به یاد ندارم.
همیشه در سوگ‌سرایی‌ها برای هنرمندان به این فکر می‌کنم که این اتفاق درباره‌ی کسانی با اشاره‌های عجیب و خاص به "مرگ"، با بقیه فرق دارد. وقتی نوع مواجهه‌ی هر یک با مرگ را در آثار و نوشته‌هایش ببینیم، مرگ خود او از زوایای نوینی درگیرمان می‌کند. اگر احمدرضا خودش این سطرها را می‌خواند، از این حرفم دل خوشی نمی‌داشت و با طنز گزنده‌اش سنگین بارم می‌کرد؛ اما عباس کیارستمی هم یکی از همین هنرمندان بود. او در فیلم‌ها و البته حرف‌هایش، احمدی در شعرها و شوخی‌هایش و کوندرا در رمان‌هایش آن قدر به مرگ و نوع رویارویی با آن پرداخته‌اند که آدمی درمی‌ماند مرگ خودشان را به کدام یک از آن جلوه‌ها وصل کند.

برای من در تلخی جهان‌گیر شده‌ی این دو روز، طنین آن سطر شعر "حرف دارم" احمدرضا که به مسعود کیمیایی قرضش داد تا اعظم در "قیصر" بگوید، مدام در سرم می‌چرخد: "خانم‌ها، آقایان، من نیز می‌دانم که میوه، در سوگواری طعم ندارد..."/ "نه خانوم جون، میوه تو عزا اصلاً طعم نداره".

@amiropouria

#احمدرضا_احمدی #میلان_کوندرا #ر_اعتمادی #طنز_سیاه #شعر #تاریخ_روزنامه_نگاری #تاریخ_ادبیات #جمهوری_چک #ادبیات_ایران #مسعود_کیمیایی #سوگ #عزا #فقدان #قیصر